🔆 طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
✅ پرسش باقر
✅ سلام علیکم. متن زیر را دیدم و برای دوستانم پرسش پیش آمده، نظر شما چیست؟ متن این است:
🔹«هنوز مشخص نشده سوختن ستمگر تو اون دنیا چه سودی برای مردم ستم دیده این دنیا داره؟ هنوز معلوم نیست دل یه آدم رو شکستن چه اثری رو زندگی خود فرد میگذاره! هنوز هیچ دانشمندی پاسخ این سوال رو نداده که وقتی به کسی تهمتی زده میشه اگر به ناحق باشه کی پاسخگوی ابروی ریخته طرف خواهد بود؟ کلا هنوز هیچ خطکشی برای اندازهگیری حق و عدالت نیست برای همینه که آدمها آن قدر بد شدن! انسان باشیم و انسانیت چیزی جز مهربانی نیست!»
✅ پرسش دیگر اینکه:
🔹 «الان که پیامبری نیست، حضرت جبرائیل چه میکنند؟»
با سپاس.
✅ پاسخ
✅ علیکم السلام. اگر گزارههای متن ارسالی استفهام حقیقی است و فرد واقعاً در صدد دانستن است که البته اینها سؤالات خیلی سطح پایین و عامهپسند است و نشان از ناآشنایی او با اولیات معارف قرآنی اوست. پاسخ سرراست دارد. اگر هم در صدد انکار است که از روی جهل است.
✅ پاسخ همهی اینها در آیات قرآنی هست. عذاب شدن ظالم، «یک پیامد ذاتی و طبعی» برای عمل اوست. عمل او خود جهنم است و ربطی به فایدهرسانی به مظلوم ندارد. البته مظلوم وقتی اجرای عدالت را مشاهده میکند، چه در دنیا چه در عقبی، دلش تشفّی پیدا میکند و اجرای عدالت را میبیند. اما عذاب ظالم، به جهت تشفی نیست. پیآمد ذاتی عمل اوست. کسی که مال یتیم میخورد، همان لحظه دارد آتش میخورد. إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا ۖ و َسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا (در حقيقت، كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مىخورند، جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مىبرند، و به زودى در آتشى فروزان درآيند)
✅ بقیه موارد هم با جریان حکمت، عدالت، تدبیر و رحمت پرودگار، رتق و فتق میشود. کلیات و الگوریتمهای کلان آن معلوم است و اما اینکه این در هر مصداق ماجرا چیست، به ما مربوط نیست. آبروی بناحق رفته را خدا برمیگرداند و نظام آفرینش را طوری آفریده که چنین شود. دنیای جای آزمایش است و همین است که هست و بسیاری از امور آن نه به ما مربوط است و نه لازم است بدانیم. مثلاً کسی مرگ راحت یا دشواری داشته، بگوییم معلوم نیست عاقبت بخیر شد و راحت مُرد یا عاقبت بهشرّ شد که سخت مُرد؟ پاسخ این است که «به ما چه مربوط است؟» جهان خدا دارد و نمیخواهد اسرار بندهاش فاش شود تا زمان موعود. بسیاری از مردم، ضعیفالفکر هستند و خدا فرموده خودش به امر آنان رسیدگی میفرماید: الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجال وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعون حیلَةً وَ لا یَهْتَدونَ سَبیلاً. فَاُولئِکَ عَسَی الله اَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللهُ عَفُوّاً غَفوراً.»
✅ اما اینکه گفتهاند «هیچ خطکشی بین حق و باطل نیست که آدمها اینقدر بد شدن!» اگر خطکش نیست، با چه ملاکی فهمیده آدمها بد شدهاند!؟ ببینید چقدر سؤالات سخیف است. اینهمه ملاک در قرآن و عقول انسانها هست، چطور بین حق و باطل مشخص نیست؟ نویسنده یا جاهل بوده یا مغرض و شبههافکن.
✅ اما در مورد مبالغه در مدح مهربانی و... باید گفت این سخنان رمانتیک، اتفاقاً بیاساس است. اینها مروج بیدینی و مثلاً «دین مهربانی» و « دین بیشریعت» هستند. در واقع مهربانی، این خصیصه متعالی انسانی را، ابزاری برای زیر سؤال بردن دینداری و خصوصاً شریعت بکار میبرند. خاصه اینکه نویسنده در عبارات قبلی «نسبیت و پوچ بودن ملاکات» را القا کرده است. در عرفان اسلامی عشق با معرفت به خداوند، غایت هستی است و مهرورزی فیالله و برای خدا، اثر طبیعی این عرفان است. مهربانی در اسلام صورت بسیار فاخری دارد. اما شریعت، جهاد، مبارزه با ظالم و خشم الهی هم هست.
✅ اما پرسش آخر: حضرت جبرائیل علیهالسلام، از جمله فرشتگان مقرب الهی و زنده هستند و مانند دیگر فرشتگان، به عبادت خداوند مشغولند (عبادت لذیذترین اعمال است) نعوذبالله مگر ایشان کارمند بازنشسته یا پروژهای بودهاند که پس از اتمام وحی، بپرسیم بعد از بازنسشتگی چه میکنند؟ همان کار که قبلاً میکردند. فرشتگان ملتذّ به معرفتالله و غرق در عبادت و ثنای حقتعالی هستند. عبادات اینها مقتضاى علم شهودى اینها به خدا و خشیتشان ناشى از عظمت اوست. البته مأموریتهای مضاعفی به ملائکه داده میشود. مانند حضرت عزرائیل علیهالسلام که علاوه بر علو مرتبهی ذات پاکش، فرماندهی خیل عظیمی از فرشتگانی است که تحت فرمانشان، جانها را قبض میکنند. برخی از عوام فکر میکنند حضرت عزرائیل علیهالسلام، برای همه مباشر قبض روح هستند! این طور نیست. حضرت عزرائیل یک فرشته بسیار مقرب هستند که غرق در عشق و ابتهاج حقتعالی بوده و بسیار مهربان و عزیز هستند. بیاحترامی به ایشان حرام و نشان عدم شناخت ایشان است.
حمید رجایی
پاییز ۹۸
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
#شیاطین
#رهایی_شیاطین
✅ پرسش مسعود
✅ سلام بر شما. توضیحی در مورد شیطان و شیاطین میخواستم. استاد آیا وجود جن از مسلمات و قطعیات معارف دین است؟ آیا آنها ما را میبییند؟ آیا خودشان را بر انسانها آشکار نمودهاند؟ جناب استاد، معروف است که #دود_اسفند شیاطین را متفرق میکند. آیا صحت دارد؟ برای پناه بردن به خدا و نجات از آنها چه راهی بهتر است؟ ممنون.
✅ پاسخ
✅ علیکم السلام. وجود موجوداتی به نام جن، از قطعیات ادیان آسمانی است. قرآن کریم بوجود آنان مکرر تصریح دارد. آنها هم موجودات ذیشعوری هستند مانند انسان. بدنشان از آتش برخاسته، همانگونه که ما از خاک. برخی مؤمن و صالح و برخی شرور هستند. قرآن دستور داده بکار ایشان کاری نداشته باشیم.
✅ برخی با پرستیژ علمی(!) منکر وجود اجنه بوده و آن را خرافه میدانند. این جماعت، دانش اندک و ادعاهای گزاف و باد دماغ دارند. توجه نفرمایید. علوم تجربی بلحاظ روششناختی نمیتواند اثبات عدم وجود کند.
✅ بله شیاطین ما را میبینند و اما قدرت تصرف در ما را ندارند، مگر بقدر وسوسه کردن. البته اگر فرد وسوسهها را عملی کند، قدرت تصرف شیاطین خیلی زیادتر میشود.
✅ شیاطین بر انبیاء ظاهر شدهاند و تکلم کردهاند. بر غیر ایشان نیز. اما خرافات و داستانهای بیاساس هم زیاد است.
✅ دلیل قطعی بر دافع بودن دود اسفند برای شیاطین نیست. دود اسفند، تسکین دهنده و معطر است. در هر حال قرائنی وجود دارد که این دود، شیاطین را دفع میکند. ممکن است چون اجنه به بوها حساسند و از شم کردن تغذیه میکنند و قوّت میگیرند احتمال مطلق تأثیر زیاد است. اما ممکن است احساس آرامش ما از دود اسفند، بخاطر پراکندن شیاطین یا اثر آرام بخشی آن باشد و نیز هر دو. بنده ظن به تأثیر دود اسفند برای دفع موقت شیاطین دارم. گاهی که اوهام شیطانی شما را فراگرفت، خوب است استفاده کنید (جای ذکر و استعاذه و... را نمیگیرد) این کار اما ضرورتا امر دینی نیست. میتواند یکی از مجرّبات سبک زندگی باشد.
✅ نکته مهم در مسئلهی تجمع شیاطین اطراف انسان یا در یک مکان، خلوت شدن محیط از فرشتگان است. فرشتگان که بپراکنند، شیاطین مانند گله زنبور، پیرامون فرد را میگیرند و قدرت نفوذشان بسیار میشود. وقتی فرد گناه میکند یا نیت و محبت گناه در قلبش باشد (همچنین کینه و حسد و خشم و افکار و صور شهویه) فرشتگان از اطرافش پراکنده میشوند و راه برای شیاطین گشوده میشود و قدرت تصرفشان زیاد میشود. مثلاً فردی به نامحرم نگاه حرام میکند، بلافاصله میبیند بعد با مادر یا پدرش دعوا میکند! چون فرشتگان نمیتوانند کمکش کنند. یا بعکس با والدین تندی میکند، میرود جایی به شهوتی آلوده میشود. این به علت پراکنده شدن فرشتگان است و ضعف ما. باید انسان سریع توبه کند و استعاذه کند و صدقه بدهد. در موارد گناهان شخصی، گریه بر اباعبدالله الحسین علیه السلام بسیار موثر است و در موارد ظلم به دیگری حلالیت طلبیدن و استغفار برای او و انجام کار خیر و هدیه به او. اینها جاذب فرشتگان است.
✅ یاد خدا در حدی که قلب روشن شود، استعاذه، پاکیزگی و طهارت (وضو و پاکی) عدم خلوت با نامحرم و کاستن تنهایی، ندیدن تصاویر شهوانی، اجتناب از لقمه حرام، مجالست با اهل ذکر و تقوا و اجتناب از اوهام و مانند آن راههای موثری هستند.
✅ اما از جمله حصنهای بسیار موکد و مجرب، «نماز شفع» است که در رکعت اول سوره ناس و در رکعت دو سوره فلق خوانده میشود. این نماز عجیب موثر است. اگر سحر موفق نشدید قضایش را بخوانید، آن هم موثر است. خداوند ابزارهای زیادی را برای ما قرار داده بگونهای که یک نفر میتواند لشکر عظیمی را علیه آنان آماده کند. این است که شیطان ضعیف است و الا شیاطین به علت سماجت در کارشان، میتوانند بر ما فائق آیند. استعاذه، استعاذه استعاذه، محبت اهل بیت، محبت اهل بیت علیهم السلام، اجتناب از وبگردی و امان از ولگردی و همهجارَوی.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
✅ متن دوم: (از رجایی)
✅ پاسخ سید محمود به نامۀ پریدخت
بسم الله الحبیب المحبوب
پریدخت جان، فدای خاک پایتان بشوم که در وطنید، دلخوشی زندگانیام. شمیم کاغذتان چون نَسائِم معطّر که از بال فرشته وزیده باشد، بر من وزید. تا عمق شُشهایم بوییدمش. جانم معطر شد و رواق محبسام معنبر و منوّر. وه که چه کردید با دلم... دوباره «شدم آن عاشق دیوانه که بودم» با کاغذتان، «باغ، صد خاطره خندید و عطر، صد خاطره پیچید» انگشت که نیست آن که شما دارید بهکتابت، قلمتان سحّار است. همان حیّ لایموت شاهد است که سیاهی جوهر کاغذتان، چشم، روشن میکند! چه جادوست که شما با ناخن مرواریدی، بر کاغذِ بیصدا، زخمه زدید، اما منِ بینوا را هزار بار نواختید! زخمهنوازی فرمودهاید! این فراقِ لاکردار که گفتهاید، همانست که استخوانم را سوخته و لب از حدیث کردن غمتان دوخته. کم چیزی نیست دوری پریدخت. تصدقتان، قبول کنید. حرفم دروغ میشود، چه کنم وقتی به یاد شمایم و در مخاطبتتان، مظنّه اندوهم میکاهد و حرفم دو تا میشود.
دردتان بجانم، چه میشود با خانمیکردن بر کلمات، احتیاط کنید و جانب من را هم بدارید کمی؛ بند از بندم گسست تا خواندم که نوشتهاید «مُردم و زنده شدم.» زمان و زمینام سکته کرد. مگر سید محمود مُرده که شما بخواهید از این فقرات مرقوم کنید! زبانم لال و قلمم شکسته، بنا باشد، خودم میمیرم...
اما در باب گیسو و شانه، برایتان پیش از این نگفته بودم، الحال میگویم، راستش را بخواهید خیال و خاطر شانۀ نقره بر گیسوی سیاه کشیدنتان، دلم را از حبس و غم فراق، پَر میدهد. شبستان گیسویتان، خاطر مجموع من باشد تا باشد که در شبی، ماه رویتان بر من بتابد. همین بس است که صد سال شبم، روز شود. به همین امید زندهام جانا... پس آب را زمین میگذارید، بگذارید اما شانه را زمین نگذارید... گیسویتان که آشفته باشد، آن وقت جان در خمرهی تن بماند چه کار؟ سکنجبین قزوینی بیگمباجی بکار مرده میآید؟ والله نمیآید.
در فقرۀ ابرو، نوشتهاید از شوق باریک کردنش، افتادهاید. دیگر چقدر میخواهید از این چله، تیرم بزنید! والله حدّ زدن، هم حدّی دارد. برای زدنِ یک تیر، یک مژه و یک تازیانه، ابرو، کفایت میکند. بضاعت سید محمود را در نظر دارید. همان نیمنگاه نرگسیتان بس است که ما را زمینگیر کنید. أِرحم تُرحَم. سختم است بگویم اما میخواستید آن همه راز جهان را در آن چشم سیاهتان نریزید، ای نور دیده.
اما فقراتی در اوضاع ایران نوشتهاید. مملکت که بدست اجنبی باشد، شانه و عطر و مراسلات بیوقفه هم به حال کسی افاقه نمیکند. کاش ملت، مشق مشروطیت از همان دارچیننویسی پریدخت من میکرد که برسمالخط خوشتان اسم «پنج تن آل عبا» را مینویسید. از آن آه داغتان؛ به آبگینه قضای بدِ کشور بدَمید، باشد زهرش، شربتی و رُقیِهای شود بحال ملت... شاه قجری هم برود، جهلِ ملتی که باشد، آش همان آش باشد و کاسه همان کاسه. دریغا و دردا که در این مشروطهخواهی، عجیب تبِ فرنگیمآبی به جان جماعتی افتاده. فکر فرنگی این جماعت کجا و دختر فکر بکر پریدخت خانم کجا؟ ساقیان شراب طهور دیوان حافظی کجا و دختران قر و اطواری و بیگودیپرست فرنگیمأب کجا؟ گلاب کاشان و عطر باقلوای یزد کجا و ادکلن بوگندو و ندانمچۀ ایالت فغانس کجا؟ دارچیننویسی دست سیمین ساق پریدخت کجا بر شلّهزرد نذری بیگمباجی، نقوش بدآزرم این مجلات مدهای فرنگی کجا؟ بوی فاضلاب میدهد هوای اینجا. کارخانهی اُدکلن هم افاقهشان نمیکند و پسشان برنمیآید؛ خیر سرشان افادات دارند و صادرات ادکلن هم میکنند... دلباختۀ اجنبی شدن هم حُمق بیحساب میخواهد. درد و بلای بیگمباجی بخورد توی سر هر چه آدم خودباخته.
از احوال من بخواهید بدانید باید معروض دارم در دل من هم انار شکسته و این دل از سه سو بخون نشسته؛ هم از فراق شما، هم از اوضاع ناخوش مملکت، هم از بیقوارگی بلاد فرنگ. سرتان سلامت، سرتان را درد نیاورم. نازنین. شرح این ماجرا، میان حدیث فراق و وصال، وصلۀ ناجور است.
حال که سرحساب میشوم، میفهمم، اینکه دلم این قدر شور میزده، نگو که در دلتان غوغا بوده! دل به دل عجیب راه دارد. حواستان به خودتان باشد. به بیگمباجی درِگوشی بفرمایید سید گفته عجالتاً فانیذ و نبات و زنجبیل، بیشتر در شربتتان کند. اندوه فراق، مزاج را سودایی میکند، مبادا سودا فائق آید. مراقب خودتان باشید نور دیده. سید محمود است و یک پریدخت و تمام. بحالتان نرسید، مرا پرپر کردهاید. این طور میگویم که عزم نازنینتان جازم شود.
دور از جانتان نوشتهاید «دل بیصاحاب نخکش میشود.» دلتان همیشه حریر و لطیف باشد از مهر روزگار. دور از محضرتان، دل تا نخکش نشود، دل نشود... دل سید روزگاری است دراز که نخکشتان باشد. اما این از فراق است تاج سرم، نه از بیصاحبی. در مصاحبت، همجواری قلوب، شرط است که هست. این فراق لاکردار است که جوان را پیر میکند.
👇
💠 در برخی از اذکار، عدد خاصی بطور عام (یعنی برای همه) وارد شده که در صورت صحت سند، خیلی بهتر است که انسان به آن مقید باشد. انسان در جایی که تعداد زیاد است میتواند بقدر وسع انجام دهد. اما تقید وسواسی و اعتقاد به تأثیرات عدد به طرز بدعتگونه، صحیح نیست. 👈 حقیقت دعا با قلب محقق میشود و گاهی یک بار دعا از صمیم دل، کار هزار بار دعا را میکند.
💠 برخی از اعداد در اذکار، تخصصی است و فقط استادان فن و اهل آن به آن آشنا هستند. 1) گاهی بحسب حال فرد و شاگرد سیر و سلوک، توسط استاد، نسخه پیچی میشود. 2) گاهی هم عدد خاصی دارد که از اسرار است و در اینجا واقعاً باید محتاط بود. این مسائل تخصصی و مربوط به علم اعداد و نیز علوم غریبه است. این علوم وجود دارد و اما اهل آن بسیار بسیار نادر است و نباید به اعداد غیرمأثور تکیه کرد. در هر حال اصل مطلب درست است. مرحوم علامه حسن زادهی آملی، رضوان الله تعالی علیه، در کتاب «هزار و یک نکته» فرمودهاند: «باید بدانی که الاعداد ارواح و الحروف اشباح و العدد کاسنان المفتاح، اذا نقصت او زادت لا یفتح الباب و الزیاده علی العدد المطلوب اسراف و النقص منه اخلال» یعنی «اعداد ارواح و حروف اشباح هستند و تعداد هر ذکر مانند دندانههای یک کلید است، اگر آن دندانه ها کم یا زیاد شوند در باز نمی شود و زیادی بر تعداد ذکر اسراف و کم کردن از تعداد ذکر اخلال است.» این منظور همان اسرار خاصه است که ما به آن علم نداریم و فقط شمه ای از آن در ادعیه افشا شده است.
💠 در مورد منابع معتبر به کتب دعاهای معتبر اکتفا بفرمایید. کتاب مفتاح الفلاح از تألیفات شیخ بهایی (ره) کتاب اقبال الاعمال و مهج الدعوات و جمال الاسبوع از تألیفات سید بن طاووس(ره)... اما مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره) در کتاب مفاتیح الجنان به این کتب نظر فرموده است. احتمالاً بیش از آن، ورود در علوم غریبه باشد و انسان دچار سردرگمی و اسراف عمر می شود و انسان از حقیقت دعا دور میگردد.
حمید رجایی
پاییز 1400
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#تفسیر_آیة
💠 تفسیر آیه ۲۱، سوره حشر
💠 لَو أَنزَلنا هذَا القُرآنَ عَلي جَبَلٍ لَرَأَيتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِن خَشيَةِ اللّهِ وَ تِلكَ الأَمثالُ نَضرِبُها لِلنّاس،ِ لَعَلَّهُم يَتَفَكَّرُونَ «21»
💠 اگر اين قرآن را بر كوهى فرومىفرستاديم، يقيناً میدیدی که آن [كوه] را از بيم خدا فروتن [و] از هم پاشيده میشد و اين مَثَلها را براى مردم مىزنيم، باشد كه آنان بينديشند.
💠 فضیلت قرائت آیات آخر سوره مبارکه حشر: از حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ روایت شده است که فرمودند: هر کس هنگام صبح سه مرتبه بگوید «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و سه آیه آخر سوره حشر را بخواند خداوند هفتاد هزار ملک را موکل میفرماید، برای او دعا نمایند
💠 «لَو أَنزَلنا هذَا القُرآنَ عَلي جَبَل»ٍ ،ذكر جبل از باب مثال است چون سنگ در نظر انسان سختترين اشياء است و الّا آسمانها و زمين طاقت عذاب الهي را ندارند، چنانچه امير المؤمنين (ع) در دعاء كميل ميفرمايد: «فكيف احتمالي لبلاء الاخرة و جليل وقوع المكاره فيها و هو بلاء تطول مدّته و يدوم مقامه و لا يخفف عن اهله لانّه لا يکون الّا عن غضبك و انتقامك و سخطك و هذا ما لا تقوم له السّماوات»
💠 مكرر گفته شده که تمام موجودات شعور و ادراك دارند. ميفرمايد: اگر اينکه تهديدات و انذارها که در قرآن مجيد بر انسان در مخالفت اوامر الهي بيان شده و تكليفات مقرر گشته بر كوهها بيان ميشد و جعل فرموده بوديم.
💠 لَرَأَيتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً #تصدع به معنای از هم پاشيده و متفرق شدن است، چنانچه ميگويند «صدع الزجاجة» يعني شیشه شكسته شد آنسان که ديگر قابل التيام نيست. اشاره به اينكه كوه از هم پاشيده ميشود از خوف الهي و اينکه قلوب قاسيه هيچ متأثر نميشوند چنانچه ميفرمايد: ثُمَّ قَسَت قُلُوبُكُم مِن بَعدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالحِجارَةِ أَو أَشَدُّ قَسوَةً الي قوله وَ إِنَّ مِنها لَما يَهبِطُ مِن خَشيَةِ اللّهِ (بقره آيه 69.)
💠 «مِن خَشيَةِ اللّه»ِ از خوف سخط و غضب و عذاب الهي که سر تا سر قرآن انذار ميكند و خبر ميدهد.
💠 «و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون» بايد تفكر كنند و بخود بيايند که فرمود: تفكر ساعة خير من عبادة سنة #تفكر مقابل #غفلت است تمام سعادات در اثر تفكر است و تمام مفاسد در اثر غفلت است.
📗 بخشی از مطلب برگرفته از تفسیر اطیبالبیان (از سید عبدالحسین طیب) ج ۱۶، ص ۴۸۳.
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
✅ رحم الله عبْدا اَحیا اَمْرَنا … یَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ یُعَلِّمُهَا النّاسَ، فَاِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِموا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعونا.
✅ رحمت خدا بر بندهاى که امر ما را زنده کند، دانشهاى ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد. اگر مردم زیبایىهاى سخنان ما را مىدانستند از ما پیروى مىکردند.
(معانى الأخبار، ص ۱۸۰، ح ۱)
⚫️ سالروز شهادت امام رئوف، حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام را به امام عصر عجل الله تعالی فرجه و مقام معظم رهبری و همه شیعیان و ارادتمندان آن حضرت، تسلیت عرض میکنم.
حمید رجایی
۳۰ صفر ۱۴۴۳
🆔 @tolooemehr
✅ در مورد تفریحات در روایات چنین آمده است که «النُّشْرَةُ فِي عَشْرَةِ أَشْياءَ: الْمَشْيِ، و َالرُّكُوبِ، و َالإرْتِماسِ فِي الْماءِ، و َالنَّظَرِ إِلَى الْخُضْرَةِ، و َالْأَكْلِ وَ الشُّرْبِ، وَ النَّظَرِ إِلَى الْمَرْأَةِ الْحَسْناءِ، و َالْجِماعِ، و َالسِّواكِ، و َغَسْلِ الرَّأْسِ بِالْخَطْمِيِّ فِي الْحَمّامِ و َغَيْرِهِ، و َمُحادَثَةِ الرِّجالِ» (برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۴؛ ابن بابویه، الخصال، ص۴۴۳)
👈 «تفریح در ده چیز است: پیادهروی، اسبسواری، آبتنی، نگاه کردن به طبیعت، خوردن و آشامیدن، نگاه کردن به زن زیبا (حلال) نزدیکی کردن، مسواک زدن، شستن سر در حمام یا جای دیگر با خطمی و گفتگو با مردم»
✅ در روایتی دیگر آمده است: «الطِّيبُ نُشْرَةٌ و الْعَسَلُ نُشْرَةٌ و الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ و النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ» (ابن بابویه، عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۴۴؛ رضی، نهج البلاغة، حکمت ۴۰۰)
👈 «بوی خوش مفرّح است و عسل مفرّح است و سواری مفرّح است و نگاه کردن به فضای سبز مفرّح است»
✅ همچنین فرمودهاند «ثلاثَةٌ يُجْلُونَ الْبَصَرَ: النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ، و َالنَّظَرُ إِلَى الْماءِ الْجارِي، وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَجْهِ الْحَسَنِ» (أبو نعیم، أخبار أصفهان، ج۲، ص۳۶۶؛ برقی، المحاسن، ج۲، ص۶۲۲)؛ «سه چیز چشم را جلا میدهند: نگاه کردن به فضای سبز و نگاه کردن به آب جاری و نگاه کردن به روی زیبا»
✅ در روایتی دیگر آمده است: «كُلُّ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ فِي تَأْدِيبِهِ الْفَرَسَ و رَمْيِهِ عَنْ قَوْسِهِ و مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإِنَّهُنَّ حَقٌّ» ( کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۰)
👈 «هر بازی مؤمن باطل است مگر در سه چیز: در پرورش اسب و تیراندازی و بازی با همسر؛ چراکه آنها حق هستند»
✅ در این روایات دستکم اولویتهای برنامههای تفریحی، مشخص شده است و در بحث فقهی، همانچه در مباحث بالا مطرح شد، قابلتوجه است.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
✅ @tolooemehr
✅ این عشقهای غیر الهی اینقدر ارج یافته و چنان بیجهت بر صدر نسشته که اگر عارف و فیلسوفی متأله، مطلب را عیان کند و این خدعه گرایشی و شناختی را رسوا کند، قلوب کثیرین مشمأز میشود. و َإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ۖ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ. و چون خدا به تنهايى ياد شود، دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، منزجر مىگردد، و چون كسانى غير از او ياد شوند، بناگاه آنان شادمانى مىكنند.
✅ اما مبلغان رسالات الهی را نباید باکی باشد و از این داوریها نباید بهراسند که «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ و َيَخْشَوْنَهُ و َلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَ كَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا. همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مىكنند و از او مىترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند و خدا براى حسابرسى كفايت مىكند.» این مهم نیست که مردم خوششان بیاید یا بدشان بیاید، باید به مردم گفت که اینهمه مدح عشقهای زمینی، وهم است بالای وهم و ظلمات است فوق ظلمات. اینکه انسان عاشق همسرش باشد فقط وقتی وجه صالحی دارد که محبت انسان فیالله باشد یا اگر انسان موفق به ذوب آن محبت نشده، دستکم محبت الله چنان شدیدتر باشد که بتواند برای خدا ترک محبوب کند و بفهمد کمال مطلق کیست و گوهر اصیل بخزف نفروشد. اما دریغ و صد دریغ که اینهمه هنرورزی و پیامگستری در خدمت برصدرنشاندن دجالانه عشقهای جنسی و مجازی و راهزنان شناختی میشود. در این باب این حقیقت را با صدا و صلای بلند میگویم که این عشقها، دروغ است و ضلالت است اگر چه ذائقه شنونده آن را نپسندد. پسندها، ملاک حقیقت و هدایت نیست.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
#آگهی_سوگ
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
⬛ إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
◾ روحانی صبور، کوشا، انقلابی و مخلص، رزمنده و جانباز دفاع مقدس، حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج مهدی طغیانی، آسمانی شد.
این مصیبت جان همهی ارادتمندان ایشان را زخمی و لطیم کرد. مردی که در خدمت قرآن و اهل بیت علیهم السلام قرار نداشت. در سالهای اخیر، جسم ناتوان خود را نهیب میزد بر قامت تبلیغ، استوار میایستاد و از خدمت جانانه، لختی نمینشست. رنج و درد را فرومیخورد و نقش لبخند بر چهره مینشاند. تو گویی بیماری، مهمان اوست و او شادمان از میزبانیاش.
اندوه فقدان این عزیز مهربان را خدمت خانواده معظم ایشان و همه بستگان و آشنایان، تسلیت عرض میکنم. خدای مهربان، ایشان در آغوش رحمتش کٍشد و به بازماندگان صبر عنایت فرماید.
حمید رجایی
دهم، مهر، هزار و چهارصد.
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#مقالات_رجا
#مبارزه_با_سنن_غلط
#یورش_تسلیتگویندگان_به_عزاداران_مادرمرده!
✅ از جمله وظایف قطعی عالمان و نخبگان جامعه، «مبارزه با سنتها و رفتارهای شایع غلط و غیراخلاقی مردم» است. این سنتهای غلط مانند زنجیری به دست و پای مردم میپیچند و مانع رشد و تکامل شده و در اکثر موارد آزار و دشواری چشمگیری را موجب میشوند.
✅ یکی از القاب حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله و سلم، «اَلْواضِعُ» است. یعنی کسی که جاهلیت و تکلفات غلط را از بین میبرد (همچنین واضِعُ الْاِصْرِ وَ الْاَغْلَال: آزادیبخش و کسی که زنجیرها را میشکند و دشواریها را آسان میسازد) 👈 گاهی عالمان دین از مبارزه با سنن غلط غافل میشوند و این سنن، همچنان مانند زنجیری بر گردن مردمان میمانند و صدها آفت از آن میخیزد.
✅ یکی از سنتهای غلط در جامعه ما این است که وقتی کسی فوت میکند و مردمان زیادی از خویشان و غیرخویشان برای تشییع و عرض تسلیت، گرد عزاداران میآیند (تا اینجا، کار پسندیدهایست) لیک ناگهان همین سیل انبوه (+جماعتی که ملحق میشوند!) برای صرف ناهار و شام مجلسی انبوه، خدمت عزادار مفلوک میمانند و عزادار عزیزمرده که بسا خودش برای ناهار و شام خانوادهاش مشکل داشته، اینک درست در شبی که پدرش یا مادر یا برادر یا خواهرش یا فرزندش که عزیزترین کس او بوده در دل خاک خفته و عمری انسش، اینک گسسته و اندوهی بینظیر بر دلش نشسته، باید بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ نفر (و گاهی خیلی بیشتر) را شام و ناهار و میوه و چای بدهد!! این دستکم بیست تا سی میلیون تومان هزینهکرد ناگهانی را طلب میکند! وه که چقدر این رفتار، بیرحمانه، غیراخلاقی و ظالمانه است... چرا باید ما با یکدیگر چنین کنیم؟! آیا عقل و وجدان و شریعت بر این رفتار زشت، صحه میگذارد؟
✅ این هجمهی تاتاری ناپسندیده به منزل عزاداران تازهداغدیده، نه فقط خلاف سیره مرضی است، بلکه از جهاتی دارای اشکالات شرعی است. معمولاً اموال میت که پس از فوت او به ارث میرسد بگاه فوت او هنوز تعیین تکلیف نشده، گو اینکه کندن مبالغ بزرگی برای آکندن معدهی لشکر مهاجمان از ماترک، وجه اخلاقی و شرعی ندارد و پذیرایی گرم عزاداران از هجمهکنندگان تاتاری، بر رضایت ایشان دلالت ندارد. اگر چه با لبخند با صورت بهسیلیسرخشده، وانمود کنند که راضیاند...
✅ بسیار میشود که در میان بازماندگان، یتیمی هست که وقتی حملات بیرحمانه واقع میشود به اقبح صور، اموال یتیم مادرمرده، تاراج میشود و حال آنکه فرمان صریح الهی است که «لا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن...» اگر در اینجا حُسنی باشد، حُسن فروبلعیده شدن کباب کوبیده است که از حلقوم به اثنیعشر مهاجمان میرسد: بابت سورهی حمدی که معلوم نیست خواندهاند یا نه. براستی بازماندهی فلکزده چه گناهی کرده که باید اینگونه عقاب شود!! چرا باید در لیلهالدفن عزیزش، جماعت بیملاحظهی بزرگی را بهصنوف رنگارنگ پذیرایی، داری کند؟ سوگوار بیچاره، همینکه نفسی چاق میکند باید اندیشناک مراسم سوم و هفته و چهلم و سال باشد و اندیشناک پذیرایی نیکو از جماعتی که بسا ماهتاسال، سراغ این خانواده را نمیگرفتند باشد؟ جماعتی که اگر تازهدرگذشته بیمار بوده، بسا عیادتی هم نکردهاند!!
✅ در سیره و سنت اسلام چنین است که وقتی کسی فوت میکند، بر خویشان و دوستان است که عزاداران را به منزل خود دعوت کنند و ایشان را پذیرایی نموده و از آنچه آنان را غمگین میکند دور کنند. نهایت اهتمام باید، دلداری برای کاهش سوگ و فروکاستن بار زندگی در مدتی مشخص باشد.
✅ آنچه بر نخبگان و فعالان فرهنگی و رسانههای جمعی لازم است این است که بشدت با اینگونه سنتهای غلط مبارزه کنند و راهکارهای اسلامی را ترویج و نهادینه کنند. ائمه جمعه میتوانند برگزاری این مراسم را ممنوع نمایند و اصحاب رسانه با تولید برنامههای رادیویی و تلویزیونی، خطیبان با خطبههای غرا و خاصه ائمه جمعه و جماعات با نهی و مذمت مکفی مر بدعتگذاران را و تشویق سنتگزاران صحیح، با این شیوههای فرسوده مبارزه کنند. 👈 اینک که بیماری همهگیر کرونا، سنت غلط هجمه و یورش به سوگواران را نیمهجان کرده، فرصت مناسبی است که نخبگان، نهایت کوشش خود را برای یکسره کردن و حذف این بدعت و جایگزینی آن با سنت اسلامی بنمایند. و الله هو المستعان.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🌐 Hamid-rajaei.com
این عالم، اگر چه واقعاً صفات بارز خوبی هم داشت اما نه بدرستی در سیر و سلوک شاگردی کرده بود و نه مطالعات روزآمد زیادی در مسائل دینی و علمی داشت. با همین نسخههای بظاهر خوبش نه فقط داشت آن جوان را نابود میکرد بلکه با انجام ورزش و نصب تور والیبال و برنامهی شنای طلاب هم مخالفت میکرد. میگفت اینها وقار طلاب را از بین میبرد!! در یکی از جلسات فرهنگی شهر، با ساختن استخر بانوان مخالفت کرده بود و گفته بود همین تابلوی «استخر بانوان» باعث تداعی تصاویر مستجن و گناه میشود! البته مسئولان پروژه از بسیجیان و رزمندگان جبهه بودند و بنور عقل فطری میدانستند این حرفها حاصل عزلتگزینیهای افراطی ایشان است. خوشبختانه آن استخر را ساختند و اتفاقاً تابلوی آن را هم نصب کردند. بخیر و خوشی...
بگذریم... من به آن جوان امید دادم و با پدر و مادرش صحبت کردم و او بزودی ازدواج کرد و مشغول کار شد و چون جوان کوشا و متدینی بود، بزودی موفقیتهای زیادی بدست آورد و توانست نرمافزارهای خوبی برای کتب اسلامی تولید کند. آن عالم دین مکلّا هم کمکم فهمید باید دانشش را نو کند و تقوایش را افزایش دهد. اما هنوز لاطائلات زیاد میفرماید. اللهم ارزقنا حسن العاقبه و النجات من شر عالم، قد قتله جهله!
حمید رجایی
تابستان ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🌐 Hamid-rajaei.com
🔆طلوع مهر🔆
#یک_ماجرای_خواندنی
#فرسودگی_دانش و مضرات آن
✅ سالها قبل در شهر مقدس قم در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی «رضوان الله تعالی علیه» مشغول تحصیل بودم در آنجا روانشناسی و جامعهشناسی و... هم میخواندیم. به علت علاقه زیادم به بازخوانی علوم دینی و دانشی که اندوخته بودم، مطالعات جانبی زیادی هم داشتم. یکی از موضوعاتی که ذهنم را درگیر کرده بود، مسئلهٔ «فاصله زمانی بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی» بود. پسران عمدتاً نمیتوانند در سنین ۱۳ یا ۱۵ سالگی ازدواج کنند و اما در این سن، تمایل جنسی در عضو مربوط متمرکز میشود و بسیاری از آنها بناچار به خودارضایی (masturbation) رو میآورند. پنج یا شش عنوان کتاب در مورد این موضوع خوانده بودم. یکی کتاب «جوانان چرا؟» بود از یک عالم بسیار محترم دین و چند کتاب و مقاله از زاویه روانشناسی از جمله دو جلد کتاب انگلیسی مختصر ولی مفید، چاپ آکسفورد یکی با عنوان «بلوغ پسران» و دیگری «بلوغ دختران». این دو کتاب را با کمک دیکشنری خواندم البته متن بسیار آسان و روانی داشت.
✅ همان وقت متوجه بودم که بسیاری از روحانیان محترم، باید حتماً یک موضوع را از زوایای مختلف بکاوند و بدون مطالعات گسترده و #چند_علومی نسخه پیچیدن دینی، فاجعه است (روانشناسان هم بدون داشتن مطالعات و اعتقادت دینی، گاه به اشتباهات بزرگی میافتند) همان موقع کمابیش درک کرده بودم که کتابهایی چون «معراج السعاده» به عنوان یک کتاب اخلاق، چقدر میتواند ناقص و ناکارآمد عمل کند. علم اخلاق باید ناظر به جوانب گوناگون فکر و رفتار بشر باشد... همچنین سالها طول کشید تا فهمیدم کتاب «جوانان چرا؟» چقدر میتواند زیانبار افتد. همانطور که در همه این کتب و مقالات آمده بود، بیش از ۸۵% پسران خودارضایی میکنند. دریافتم که نصایح اخلاقی و دعوت به تقوا و اما غفلت از راهکارهای دیگر، کافی که نیست هیچ، زیانبار هم هست. حتی دعوت به روزه گرفتن و ورزش و تغییر تغذیه و ترک نگاه به تصاویر محرک، برای حل معضل کارایی ندارد. مطالعات گسترده غربیها در این زمینه نشان میدهد که خودارضایی نتیجه واکنش به تمایل شدید و ضعیف جنسی است و گاهی در عرض آمیزش جنسی صحیح هم، این رفتار وجود دارد. بسیاری از حیوانات از پستانداران و پرندگان خودارضایی میکنند. الغرض مسئله ترک این فعل حرام به این سادگیها نیست (حرمت خودارضایی در تمام ادیان آسمانی قطعی است و بسیاری از روانشناسان خداناباور و یا سکولار بر زیانباری آن صحه میگذارند)
✅ بگذریم نتیجه مطالعات من این بود که اگر چه باید همه شرایط کاهش تحریک و تناسب تغذیه و ورزش و اجتماعی شدن و ترک تنهایی و... فراهم شود، اما آنچه چاره کار است، تسهیل ازدواج موقت و دائم و سهولت «زناشویی رضایتبخش» است. میگویند مرحوم حجتالاسلام والمسلمین فلسفی «رحمهالله» بهمزاح یا بهکنایه فرموده بودند «جوانان میدانم نمیشود، اما استمنا نکنید!» حتی اگر آمیزش جنسی، رضایتبخش نباشد برخی از افراد پس از ازدواج نیز خودارضایی میکنند. (مطالعات این را نشان میدهد)
✅ در آن سالها یک جوان بسیار مذهبی بطور اتفاقی با من برخورد کرد. آن کتاب انگلیسی را در دست من دید و از آن پرسش کرد و آنگاه با هیجان به من گفت میخواهم با شما مطلب مهمی را در میان بگذارم. وعده کردیم و چند روز بعد در یکی از حجرات مدرسه علمیهای، قرار گذاشتیم و ایشان با حال نگرانی، پیش من آمد و پس از غلبه بر استرس و آزرم، گفت که چند سال است که ماهی یکی دو بار خودارضایی میکند و تاکنون نتوانسته این عادت را ترک کند. از ظاهرش پیدا بود که زندگی نسبتا خوبی دارند. لباس و کفشش گران قیمت بود و رنگ رخسارهاش نشان از خوبی وضعش بود. من از او پرسیدم پدر شما چه کاره است؟ گفت پدرم متخصص فلان رشته پزشکی است و مادرم متخصص زنان و زایمان. گفتم چرا ازدواج نمیکنی؟ گفت اتفاقاً پدر و مادرم خیلی اصرار دارند و پولی را هم کنار گذاشتهاند که برایم خانه بخرند و پساندازی که با آن کار کنم. اما من انگیزه کافی ندارم و میترسم! آن روزها تازه کامپیوتر داشت در قم رایج میشد. گفت در این زمینه سررشته دارد و میتواند کسب درآمد هم بکند... من در نهایت به ایشان گفتم که پس از مشاوره با یک روانشناس بطور جدی به ازدواج فکر کند و خودش را از نگرانی نجات دهد...
⚫️ من او را به یکی از کسانی که دروس حوزوی هم خوانده (مکلا بود؛ یعنی روحانی نبود و اما درس حوزه خوانده بود) و مثلا عارف و سالک بود، معرفی کردم و گفتم شاید خوب باشد با ایشان هم صحبتی بکنید. او به ایشان مراجعه کرده بود... من پس از یک سال و اندی این جوان را دیدم و متوجه شدم که شدیداً دچار افسردگی شده و مطلقاً نشاط قبل را ندارد. چون مسبوق به سابقهی صمیمیت بودیم با او معاشرت کردم. ابتدا نمیخواست صحبت کند و اما پس از خوشوبش به حجرهای که موقتا در اختیارم بود رفتیم... از احوالش جویا شدم. 👇👇
سعی کنید صورت نوریه و وجه کارآمد و صحیح پدیدههای نو را کشف کنید. کنسرت، شادپیمایی، جشنهای شهری، آموزش زناشویی، سیستمهای نوین آموزشی در مدارس، معماریهای نوین، حقوق شهروندی، رسانههای جدید و... هم صورت ظلمانی دارند و هم نورانی. اکثر بدها و غلطها، کجشدهی یک راست و بدشدهی یک خوبند.
حمید رجایی
تابستان ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#معرفی_کتاب
✅ کتاب «مفاتیح الحیات»، تألیف حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله، کتابی است بسیار مفید برای دانستن آداب و اعمال اسلامی و تبیین و ترویج «سبک زندگی اسلامی». این کتاب از جهاتی با کتاب «حلیهالمتقین» علامه مجلسی، رضوان الله تعالی علیه، شبیه و همآرمان است و اما متن آن روزآمد است و مقدمهای عمیق و عالی از قلم حضرت استاد را در پیشانی دارد. خواندن این کتاب و عمل کردن به آن، جهان فرد و جامعه را نورانی و معطر میکند و زمینه ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را در آفاق و أنفس ایجاد مینماید.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
اما در باب رکاب و آنچه مرقوم فرمودهاید؛ سید محمود که در رکاب پریدخت است و پریدخت تاج سر، غم رکابندادنتان از برای چه و که باشد؟ دلتان قرص باشد به سَروری، پایان شب سیه سفید است جانم. عمرم فدای دلتان پریدخت خانم. فالکوته، انشاالله تمام است و روزگار فراق خدا بخواهد رو به اتمام و حکم دیوان محبس به انقضا. تیمار دل ما، وصل است نه پتۀ طبیبان. شیشه عطرتان تمام نشده، انشاالله میآیم. دلخون نباشید تمام هم شد، فدای سرتان. تا باشد از این شیشهها که تمام بشود. شیشه عمرتان پر از سرور و طراوت باشد.
اما در باب نقصان عقل نسوان، خاطرتان آسوده باشد. میگویمتان و اما به کس نگویید. زنها در این فقره فقط اسمشان بد در رفته. ما هم اگر عقل داشتیم مرقومه شما را روی قلبمان مدام نمیگذاشتیم که مدام ببوییم. شبها کاغذتان را زیر بالش نمیگذاشتیم تا نمنمک بگرییم. مردان به تاریکی میگریند و اطوار نقصان به خفا میگزارند. بچشم زنان نمیآید. آن شب که به دیار فرنگ سرازیر بودم، جهت وداع آمدم در کوچه خانهتان. دیر وقت بود و چراغ اتاقتان خاموش بود. مظنه بخواب ناز بودید. دق الباب نتوانستم. با خود گفتم:
«بی تو، مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم»
با چشم گریان برگشتم و هنوز دلم در کوچهتان پرسه میزند.
«تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه، محو تماشای نگاهت»
تصدقتان سید محمود
مراسلات پاریس طهران
———————————————— پایان متن
حمید رجایی
پاییز 1400
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#متن_ادبی_رجا
👈 اشاره:
✴️ مدتها پیش، متنی قندین که خوانده بودم و فصاحت و حلاوتش در دلم غنجی غریب زده بود، متن دیگری را از نهادم برکشید (الکلام یجر الکلام باحسن الوجوه هاهنا) وفق عهد مشروطه و طبق سیاق مراسلات آن روزه، کسی بواقع یا از قلم صاحب ذوقی (ندانم و نپرسم) نامهای نوشته، «پریدخت» نام (فرضاً یا واقعاً) به محبوبش «سید محمود» نام؛ در بیان احوال و اندوه فراقش و ضیق بالش. نامه را که خواندم، با خود گفتم دریغ است که کاغذش بیپاسخ بماند و این همه ناله و مویه که گزارده را کسی برندارد و اجابت نکند. پس متنی نگاشتم مثلاً از سوی سید محمود. گویا او به سوی پریدختِ داستان، این نامه را نوشته باشد.
🔶 ابتدا طبعم به طبعش راغب نبود. میدان ادبیات، حال و هوای خود را دارد و میدان علوم فلسفی، ممشای خودش را. اما پس از بازخوانی و به حکمتی که نگاشتم، عزمم به نشرش مصمم شد. پس نامۀ اول، از اینجانب نیست. اما متن دوم از شکسته قلم حقیر است. امید اینکه ماتن نامه اول، خشنود بوده باشد.
الاحقر حمید رجایی
متن اول: (نگارنده ناآشنا)
✅ نامهی پریدخت
بسم المعطّرٌ الحبیب
تصدقت گردم، دردت به جانم، من که مُردم و زنده شدم تا کاغذتان برسد، این فراقِ لاکردار هم مصیبتی شده. زن جماعت را کارِ خانه وُ طبخ وُ رُفت و روب وُ وردار و بگذار نکُشد، همین بیهمدمی و فراق میکُشد. مرقوم فرموده بودید به حبس گرفتار بودهاید، در دلمان انار پاره شد. پریدخت تو را بمیرد که مَردش اسیر امنیهچیها بوده و او بیخبر، در اتاق شانهی نقره به زلف میکشیده.
حی لایموت سرشاهد است که حال و احوال دل ما هم، کم از غرفهی حبس شما نبوده. اوضاع مملکت خوب نیست؛ کوچه به کوچه مشروطهچی چنان نارنجهایی چروک و از شاخه جدا بر اشجار و الوار در شهر آویزانند وُ جواب آزادیخواهی، داغ و درفش است وُ تبعید و چوب و فلک. دلمان این روزها به همین شیشهی عطری خوش است که از فرنگ ،مرسول داشتهایدُ شب به شب بر گیس میمالیم.
سَیّد محمود جان، مادیان یاغی و طغیانگری شدهام که نه شلاق و توپ و تشر آقاجانمان راممان میکند و نه قند و نوازش بیگم باجی. عرق همه را درآوردهام و رکاب نمیدهم، بماند که عرق خودم هم درآمده. میدانید سَیّدجان، زن جماعت، بلوغاتی که شد، دلش باید به یکجا قُرص باشد، صاحاب داشته باشد، دلِ بیصاحاب، زود نخکش میشود، چروک میشود، بوی نا میگیرد، بید میزند. دلْ ابریشم است.
نه دست و دلم به دارچیننویسی روی حلوا و شُلهزرد میرود، نه شوق وسمه وُ سرخاب وُ سفیدآب داریم. دیروزِ روز بیگم باجی، ابروهایمان را گفت پاچه بُز. حق هم دارد، وقتی که آنکه باید باشد و نیست، چه فرق دارد پاچه بُز بالای چشممان باشد یا دُم موش و قیطانِ زر.
به قول آقاجانمان؛ دیده را فایده آن است که دلبر بیند. شما که نیستید وُ خمره سکنجبین قزوینی که باب میلتان بود بماند در زیرزمین مطبخ و زهرماری نشود کار خداست. چلّهها بر او گذشته، بر دل ما نیز. عمرم روی عمرتان آقا سَیّد، به جدّتان که قصد جسارت و غُر زدن ندارم ولی به واللّه بس است، به گمانم آنقدری که در فالکوتهی طب پاریس، طبابت آموختهاید که به علاج بیماری فراق حاذق شده باشید، بس کنید، به تهران مراجعت فرمایید وُ به داد دل ما برسید، تیمارش کنید وُ بعد دوباره برگردید.
دلخوشکُنکِ ما همین مراسلات بود که مدّتی تأخیر افتاد وُ شیشه عطری که رو به اتمام است. زن را که میگویند ناقصالعقل است، درست هم هست؛ عقل داشتیم که پیرهنتان را روی بالش نمیکشیدیم وُ گره از زلف واکنیم وُ بر آن بخُسبیم. شما که مَردید، شما که عقلتان اَتّم وُ اَکمل است، شما که فرنگ دیدهاید وُ درس طبابت خواندهاید، مرسوله مرقوم دارید و بفرمایید این ضعیفه ناقصالعقل چه کند.
تصدقتان پریدُخت
مراسلات پاریس طهران
👇👇👇👇ادامه
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
#حکمت_اعداد_در_اذکار
✅ پرسش معصومه
✅ سلام و احترام جناب آقای رجایی از مطالب آموزنده شما سپاسگزارم. با توجه به بعضی از پست های مربوط به ادعیه یا اذکار یک سوال دارم. عددی که برای تکرار یک ذکر گفته میشه چه مبنایی دارد؟ در مورد قرائت روزانه بعصی سوره ها یا آیات نیز تعداد مشخصی مثلا هفت یا ۲۱ و.... توصیه میشه آیا این اعداد دلیل خاصی دارند؟ در بعضی ذکرها یا توصیه ها اعداد بسیار بالا هستند. ممنون میشم هم نظر حضرتعالی رو بدونم و هم اگر منابع موثقی در این زمینه وجود داره بفرمایید.
✅ پاسخ
✅ با سلام و عرض ادب. از آنجا که این پرسش بجز برای شخص فرزانهای همچون شما مطرح است، برای بسیاری از عوام هم پیش آمده و گاهی ندانستن برخی از آن، باعث عوامیگری شده توضیحاتی فراتر تقدیم میشود:
💠 دعاها و اذکار دو قسم هستند: دعاهای مأثور (یعنی دعایی که از جانب امام معصوم وارد شده) و دعاهای غیرمأثور، که توسط برخی بزرگان و عرفا نگاشته شده یا خود انسان چیزی را در قالب الفاظ از خدا میخواهد و یا ذکری از اذکار را بر زبان به تعداد دلخواه جاری میکند. گاهی هم تعبیر «مجرَّبات» بکار میرود و منظور دعاهایی است که افراد از آن نتیجه دیده اند (و عمدتاً مأثور نیست: تمرکز استقلالی زیاد بر این مورد خوب نیست)
💠 اگر چه هر دو قسم دعا خوب است و لازم است گاهی بنده با خدای خود با زبان و حال و هوای خود دعا و رازگویی کند؛ اما این مطلب نزد کسی که معرفتی از نظام عالم یافته، روشن است که دعا کردن پیشنیازهای معرفتی جدی میخواهد: اینکه انسان اصلاً باید از محضر پادشاه مطلق هستی چه بخواهد و چگونه بخواهد که خیر و صلاحش در آن باشد (ناظر به ابدیت و کمالات انسانی) دعای درست و عالمانه، «نردبانی کاملاً لازم و ضروری» برای ترقی انسان است. لذا مطابق «قاعدۀ لطف» بر خداوند لازم بوده که راه دعا کردن را از طریق انبیاء نشان بدهد (قاعدۀ لطف اصطلاح است: این که بر خداست که راه تقرب بنده را به سوی خود بگشاید) و مصداقی از آن، همین ادعیۀ مأثور است که الحق گنج بسیار ارزشمندی است. مانند مناجاتهای صحیفه سجادیه، دعای کمیل، دعای سمات و همچنین زیارات از جمله زیارت عاشورا و جامعه و... در یکی از تشرفات خدمت حضرت مهدی سلام الله علیه، حضرت به فرد متشرف فرمودند «به مردم بگویید صحیفه سجادیه را بخوانند.» این دعاها اگر با معرفت و از صمیم قلب خوانده شود و انسان با آن مأنوس شود کاری می کند کارستان.
💠 اما در مورد اعداد اذکار و اوراد. اجمالاً اعداد در عالم مؤثّر و دارای خصوصیت است. عدد 5، 7، 40 و 70، دارای خصوصیاتی هستند و قرآن بر آن تأکیداتی دارد. گاهی «تعداد» در برخی از اذکار مأثور، موضوعیت تامّ دارد. مثلاً در تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها، که اصلاً انجام و اتیان آن، موکول به همین اعداد است. در برخی از اعمال و اذکار، تعداد باعث کمال آن عبادت است. مثلاً در نماز وِتر، پس از حمد، خواندن سه مرتبه قل هو الله و یک مرتبه معوذتین، واقعاً نماز را مؤثرتر میکند (به مناسبت: خواندن معوذتین در نماز شَفع که انسان را تا سحر بعدی از شر شیاطین بیمه می کند - مشروط به اینکه انسان عامداً با گناه شیاطین را دور خود جمع نکند!)
👇
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
#رعایت_محرم_ونامحرم_در_واکسیناسیون
✅ پرسش Yaghoub
✅ حاج آقا رجایی عزیز سلام و شب خوش. ان شاالله حالتان خوب باشد. یک سؤال شرعی داشتم. این روزها در تزریق انبوه واکسن، موارد زیادی زنان به مردان واکسن میزنند چون نگاه زن به بدن مرد نامحرم حرام است، آیا چون بحث درمان است، شرعاً اشکالی نیست؟
✅ پاسخ
✅ علیکم السلام. در صورتی که امکان رعایت محرمونامحرم باشد، واجب است رعایت شود و با این توجیه که مسئله درمان و پیشگیری است، نمیتوان رعایت نکرد (بدون ایجاد حرج و دشواری) اما مردانی که برای واکسن زدن مراجعه میکنند، میتوانند با حسن ظن به مدیران، واکسن خود را توسط خانمها بزنند. اگر بدانیم امکان رعایت بوده و رعایت نشده، میتوانیم مطلب را با مدیران درمیان بگذاریم و بر ما هنگام واکسن زدن، حرجی نیست و الله اعلم.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
#اسلام و #جمهوریت
✅ پرسش Dr. Ahmadi
✅ جناب آقای رجایی درود. لطفاً بفرمایید آیا واقعاً اسلامیت شیعی ولایی با #جمهوریت و #مردم_سالاری جمع میشود یا ارتباط آن دو، صوری و ظاهری است؟ مردمسالاری چگونه نمودهایی در حکومت دینی دارد؟ #تکثر_آرا چه جایگاهی دارد؟ #اسلام_حداقلی و #اسلام_حداکثری معنای درستی دارد؟ با سپاس
✅ پاسخ
✅ علیکم السلام. اسلام بذاته یک دین اختیاری و اجتهادی است و چون مطلقاً حاکمیت خودش را بر مردم و جامعه تحمیل نمیکن، لذا ذاتا در خود نوعی مردمسالاری اسلامی را دارد (تحمیل، از نظر اسلام مشروعیت ندارد و مقبولیت رکن «مشروعیت تحقق» حاکمیت است)
✅ توضیح اینکه بر مسلمانان واجب است حکومتی را از «راه مدنی» بر پا کنند تا تعظیم شعائر و اقامه حدود و شریعت بشود و عزت و امنیت جامعه اسلامی حفظ گردد. لذا حکومت اسلامی نه فقط مشروعیت ذاتی دارد، بلکه تشکیل آن، واجب است (واجب کفایی) لکن چون تحمیل، مشروعیت ندارد و مسلمانان نمیتوانند با قدرت و زور خود را بر دیگر افراد جامعه مسلط کنند، باید مسیر مدنی را طی کنند و لذا مقبولیت، شرط «مشروعیت تحقق» است (یک مشروعیت ذاتی داریم و یک مشروعیت تحقق)
✅ اما مردمسالاری در اسلام، هندسهای متفاوت از لیبرال دموکراسی دارد. (مردمسالاری اشکال گوناگون دارد) در مکتب اسلام، همچون لیبرالیسم، ابتدائا «آزادی زمینهای و اولیه» وجود دارد. یعنی همه، در جامعه تا آنجا آزادند که به آزادی دیگری لطمه نزند. اما در هر حال الزامات قانونی، لازمه حیات بشری است (در دیدگاه اسلام و لیبرالیسم یا هر مکتب دیگر) پس مسلمانان وقتی با اکثریت متعارف رأی مردمی، حکومت تشکیل دادند، آزادیهای افراد را فقط در حدودی قرار میدهند که تجاهر به فسق و اهانت به شعائر نشود. محدودیت آزادی، در حریم خصوصی افراد جامعه اعمال نمیشود و حقوق اقلیتها، محترم است. این همان جمهوریت ثانوی و پساحکومتی است که در اسلام مقرر است. اینکه گفته میشود حکومت به «اسلام حداقلی» الزام میکند، همین است. یعنی «الزامات قانونی دولت اسلامی حداقلی و بلکه با رعایت ضعفای قوم» است. یک نفر که شهادتین بگوید مسلمان تلقی میشود (و لو بدروغ) در اعمال فردیش تجسس نمیشود (نماز و روزه و خمس و...) اما رفتارهای علنی و اجتماعی، تحت قوانین، محدود میگردد. مثلاً زنان باید در جامعه حجاب شرعی حداقلی را رعایت کنند و فروش مسکرات و مشاغل فسادانگیز و قمارخانه و... ممنوع شود (چون بر قوه تقنین اسلامی لازم است راههای تجاهر به فسق را سد کند) اسلام حداقلی اینجا معنا پیدا میکند (اسلام حداقلی در تدین فردی هم معنا دارد. مثلا یک نفر به انجام واجبات و ترک محرمات اکتفا کند و مناسکش را لزوماً با کیفیت زیاد انجام ندهد. اما الزامات حکومتی در شرایط عادی، حتی از این مقدار هم کمتر است.)
✅ این الزامات حداقلی، با بررسیهای معقول و لازم، و حتی برخی تفحصها برای تصدی مشاغل حساس منافات ندارد. لذا شوراهایی که نگهبان لیاقتها هستند و دستگاههای امنیتی و مانند آن در حدود لازم، تجسس و تفحص میکنند (در تمام جوامع و تمام حکومتها این مسئله وجود دارد)
✅ بر حکومت لازم است در مقام ترویج و زمینهسازی، «اسلام حداکثری» را مد نظر قرار دهد. یعنی حتی زمینه سیروسلوک معنوی و ارتقا تربیت متعالی افراد را نیز فراهم نماید (کسی را الزام نمیکند) در تربیت اسلامی مسیرهای انحراف اخلاقی و معنوی و نشر افکار ضاله را مانع شود (در همه جوامع همینطور است)
✅ وجه دیگر مردمسالاری اسلامی در «اتخاذ روشهای گوناگون تصمیمگیری و تصدی گروهها و سلایق سیاسی در اداره کشور» آشکار میشود. یعنی این مردم هستند که در چهارچوب اسلامیت و فراخنای تکثر دینی با انتخاب آزاد میگویند میخواهیم فلان سلیقه سیاسی در تدبیر دولت و مجلس و قضا حاکم شود. این فراخنا (به تعبیر مرحوم شهید صدر: منطقهالفراغ) شامل آراء متکثری است که پس از پذیرش نصوص دینی، میتواند انواع آراء اجتهادی و متدهای علمی را در خود جای دهد.
✅ پس اگر در جامعه اسلامی سخن از «احترام به تکثر آرا» میرود، منظور «احترام و توجه به دیدگاههای متنوع در خود اسلام و پس از پذیرش محکمات اسلام» است. 👈 متأسفانه برخی گمان میکنند توجه و تکریم این تکثر، شامل همهگونه نظر و نظریه میشود. نظریاتی که محکمات دین را قبول ندارد، داخل در تکثر آرا نیست. پس اگر برخی غیرمسلمان و لو نخبه و تحصیلکرده قائل به آزادی همجنسگرایی یا عدم وجوب نماز باشند، نظرشان محترم نیست و داخل در طیف تکثر آرا نیستند. اگر مسلمان باشند، بدعتگزار و مردود هستند. در لیبرال دموکراسی این طور نیست ولی در اسلام اینگونه است. البته هیچ مکتبی محکمات خودش را زیر پا نمیگذارد.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
#حکم_شرعی_شطرنج #پاسور
✅ پرسش عباس
✅ آقای رجایی بر شما سلام و درود. من روایات مربوط به #شطرنج را دیدم. در مورد شطرنج، نهیهای شدیدی وارد شده است. چطور میتوان آن را جایز دانست؟ بازی با #پاسور به نظر شما جایز است یا حرام؟ #تفریح در اسلام چه جایگاهی دارد؟
✅ پاسخ
✅ علیکم السلام. در مورد هر گونه بازی و برد و باخت، دو نکته کلی وجود دارد. اول اینکه «قمار» نباشد. «در شرع مقدس، قمار با جایزه، مطلقاً حرام است» بلکه بدون جایزه هم محل اشکال است و آن عبارت است از «نحوه برد و باختی که در آن نوعی شرطبندی باشد و افراد در آن از نوع تلاش و مهارت استفاده نکنند و بواسطه بخت و شانس، ببرند و ببازند و بسا مالی را صاحب شوند.» مانند چرخاندن چرخانه و شرط برنده شدن که مثلاً در فلان وضع شانسی، متوقف شود و حال آنکه معلوم نیست در چه وضعی متوقف میشود و مهارت معقولی در آن نقش ندارد (اگر برای قرعه استفاده شود جایز است)
✅ نکته دوم در برد و باختها، این است عُقلاء در آن نوعی فایده معقول و مقبول بیابند. پس اگر نوعی برد و باخت باشد که مبتنی بر شانس نباشد و مهارتی در آن نقش داشته باشد اما، فایدهای در آن دیده نشود، باز هم «اکل مال به باطل» است و حرام.
✅ اما نوع بازیهایی که در آن فکر و مهارتورزی دیده میشود و عقلا و عرف ورزیدگی در آن مهارت را مفید حال زندگی معقول و اخلاقی یا دینی مییابند، برد و باخت در آن، قمار نیست و نمیتوان حکم به حرمت داد. لذا جواز تعیین جایزه برای مسابقه اسبسواری و تیراندازی که در فقه ما مطرح است (سبق و رمایه) صرفاً به مصادیقی اشاره دارد که در زمان خود موجه و کارآمد بوده و حصر جواز در آن موارد، موجه نیست. لذا مسابقات فوتبال، خوشنویسی، سرعت و دقت عمل در انجام امور زندگی و مانند آن و نیز تعیین جایزه برای آن، حرام نیست.
✅ شطرنج، بازیای بوده که بواسطه کارکرد تفریحی و متعارف زمان، قمار و لهو تلقی میشده و اما حکم حرمت آن ممکن است ذاتی نباشد. لذا اگر مطابق عرف متشرعه دیگر قمار دانسته نشود اولاً و فایده معنتابهی در آن دیده شود، ثانیاً، حرمت آن قطعی نخواهد بود. گو اینکه این بازی باعث ورزیدگی فکر میشود و عرف جهانی نیز آن را نوعی مسابقه فکری قلمداد میکند.
✅ لکن باید در مورد بازی شطرنج احتیاط کرد. هم به دلیل روایات غلاظ و شداد که در نهی از آن وارد شده و هم اینکه اگر افراد در پی مسابقه دیدند بواسطه بردن و باختن، نوعی کدورت میانشان بوجود میآید، حتماً باید ترک کنند.
✅ «پاسور» از انواع «بازی با کارت» است و امروزه کارتهای بازی، بسیار متنوع و بعضاً بسیار مفید هستند. بازی با کارتهای پاسور، فکری و تفریحی است و متکی به شانس و بخت نیست. همچنین ورزیدگی فکری در سیاست کارتها، یک مهارت جذاب است. اما در عرف متشرعه، این بازی قبیح و بغلط مصداق قمار شمرده شده است. شاید هم به این علت بوده که این نوع بازی عمدتاً در مجالس لهوی و توسط افراد لاابالی استفاده میشده است. در هر حال حرام بودن پاسور، قطعی نیست و ظاهراً در تعیین مصداق اشتباه شده است. نمیتوان آن را بخودیخود آلت قمار دانست مگر از جهت داوری عرف متشرعه. در هر حال احتیاط خوب است.
✅ امروزه تفریح و سرگرمی، بخشی از ضروریات زندگی شده است لکن بهتر است سرگرمیهای مفیدتری را انتخاب کنیم. انواع ورزشهای تحرکی و استفاده از مناظر طبیعی و معاشرت با برادران دینی و انس با روایات و معارف اهل بیت علیهم السلام از جمله بهترین تفریحات هستند. 👇👇
🔆طلوع مهر🔆
#مقالات_رجا
✅ موضوع: #عشق_زمینی و #ترویج_شرک_آمیز آن در آثار نمایشی
✅ عشق، جذبهای شدید و فراگیر است در قلب، آن سان که عواطف عاشق را به سمت معشوق مایل میکند و سراسر وجود او را دربرمیگیرد و عرصه را بر دیگر عواطف تنگ میکند. در واقع معشوق، مألوه و به نوعی معبود و قبلهی عاشق میشود.
✅ آنچه در مستندات اسلامی مورد توجه قرار گرفته «محبت» و «ولایت» است و از تعبیر عشق ندرتاً استفاده شده، انسان، مفطور و سرشته به محبت خداوند است و اصالتاً چیزی جز خدای سبحان و اوصاف او، وجود و جمال بالذات ندارد که لایق محبت و عشق استقلالی قرار گیرد. اگر انسان، خدای سبحان را بدرستی بشناسد و مرتبت وجود و اهمیت سرا و رواق قلبش را بشناسد، متفطن میشود که قلب، صرفاً محل استقرار محبت خداوند است و اوست که لایق عشقورزی اصالی است. به همین معنای دقیق و عمیق اشاره بلکه تصریح دارد کلام گهربار امام صادق علیه الاف التحیه و الثناء که فرمود: «القلبُ حَرَمُ اللّه، فلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللّه ِ غَيرَ اللّه ِ
دل حرم خداست، پس، جز خدا را در حرم خدا مَنِشان!»
✅ بر مؤمن و سالک است که هر قدر میتواند محبت غیر خدا را به محبت فیالله و لله سوق دهد و محبت خدای را بذکر و معرفت و مناجات در خود از حجب بیرون کشد. البته که عشق خداوند، در وجود انسان به ودیعت نهاده شده و همینکه روح از حجابهای اوهام و خدر عالم ماده، خارج و رها شود، آن را درک میکند و میفهمد که صَرف آن بطور استقلالی در هر وجود دیگر، چقدر باطل و موهوم و تبذیر جان است. اگر انسان به غیرخدا محبت دارد باید محبت خدای سبحان شدیدتر باشد: الذین امنوا اشد حباً لله (سوره مبارکه بقره آیه ۱۶۵)
✅ در مسئله تعلق عشق، بسیار میشود که این محبت مفطور در جان، به سمت غیر خدا و همنوع و جنس مخالف مایل میشود و محبتی عمیق میان دو تن بوجود میآید. اگر این محبت شدید فیالله و مذاب در عشق حقتعالی باشد که از آثار همان محبت الهی است و اگر مستقل و در عرض یا محو کننده محبت الهی باشد، کجروی و انحطاط است و فریبی در شناخت مصداق است و موجب هلاک.
✅ گاه گفتهاند که این عشق، خود پاک کننده است و آدمی را از قید خودخواهی میرهاند و به نوعی به تزکیه و تطهیر باطن میانجامد. نوعا عشق، چنین رفتاری دارد اما انجذاب در موجودی محدود، اگر چه تا حدی موجب بهجت قلب میشود، اما ظلمات است و آدمی را معروض وهم و دشمنی و رقابت میکند و از شناخت درست جهان منصرف مینماید. اگر گفتهاند المجاز قنطرة الحقیقة، که مثلاً این عشق مجازی، انسان را به عشق حقیقی میرساند لیک این هم بختآزمایی نامعقولی است. عشق، حالتی است غیراختیاری و اگر عارض شود، انصراف آن به حقتعالی، معلوم نیست.
✅ عشق، در ادبیات نثری و شعری و در آثار نمایشی، جولان گستردهای دارد و نظر به جذابیت بسیاری که برای مخاطبان ناسالک و کمدانش و سادهدل دارد، مورد بهره قرار میگیرد. این ابزار جذب کننده، که به نمک آش میماند و عمدتاً باید یا بطور سمبلیک (تمثیلی برای عشق واقعی) یا بطور آلی (که به عشق واقعی بیانجامد) بکار آید، برای خود محوریتی یافته و چنان بر ذهن و ضمیر مخاطبان خوش نشسته که سخن در قدح و اشکال به آن، نشان عاشقیندانی، بیعاطفگی دانسته شده و موجب نفرت شنونده میشود! خدای سبحان در قرآن به این دقیقه معرفتی و محبتی اشاره فرموده که «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ؛ برخی از مردم (نادان) غیر خدا را همانند خدا گیرند و چنانکه خدا را بایست دوست داشت با آنها دوستی ورزند، لیکن آنها که اهل ایمانند؛ کمال محبّت و دوستی را فقط به خدا مخصوص دارند.» این محبت مذموم، همانا محبتی است که انسان به غیرخدا میورزد و محور و قطب وجود او میشود. ذکر مهم «لا اله الا الله» که مفادش لا مألوه الا الله است، نافی همین عشقهای غیر الهی است.
✅ امروزه انبوه فیلمهای سینمایی و سریالهای خوشساخت در جهان مصروف همین ترویج و تحسین این سنخ عشق شدهاند و آن را چنان بزک میکنند که گویی عاشق شدن مردی، زنی را، یا بالعکس، نهایت کمال و ورود به بهشت است! در این قسم آثار، از خداوند و محبت او چندان خبری نیست و اگر هم باشد، در حاشیهای دور و ندایی خفیف است! بدتر از این، اینکه این قبیل عاشقیهای خیالی، متصاعد و برآمده از زیرساختهای شهوی نشان داده میشود و تظاهرات جنسی و محبت عاطفی، درهم و با هم مدح و ثنا و ترویج میشود! 👇👇
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
موضوع: #زیادی_مستحبات #برکات_عجیب
✅ پرسش عبدالرضا
✅ حاج آقا رجایی سلام علیکم. سالهاست که برای من این سؤال مطرح بوده است خواهش دارم شما پاسخ دهید که اولاً چرا اینقدر روزهای سال و مناسبتهای دینی، اعمال دارد؟ طبیعتاً اگر انسان بخواهد بسیاری از آنها را انجام دهد، به کارهای دیگرش نمیرسد. مگر ما چقدر وقت داریم؟ آیا خداوند خواسته ما دائم در جانماز باشیم؟ ثانیاً آیا واقعاً این دعاها و اعمال، چنین آثار زیاد و عجیب دارد؟ مگر ممکن است؟ آیا سند این روایات و ادعیه صحیح است؟ ممنونم (پرسش، خلاصه شده است)
✅ پاسخ
✅ سؤال بسیار مهم و مبارکی را مطرح فرمودهاید. لطفاً مطالب زیر را با دقت مطالعه فرمایید:
✅ بزرگان دین و محدثان در اسناد روایات غالباً دقت لازم را داشتهاند. مثلاً حاج شیخ عباس قمی و سید ابن طاووس رحمهما الله در ذکر این اعمال و بررسی سند دقت داشتهاند. در هر حال باید اعمال و ادعیه را از کتب معتبر گرفت.
✅ اما در مورد زیاد بودن اعمال و مستحبات باید دانست که نسبت و شباهت متدینان و این اعمال، مانند کسانی است که در ساحل دریایی با آب گوارا و ماهیها و صیدها و جواهرات قابل غواصی بسیار، زندگی میکنند. طبیعتاً اینها از همجواری با این دریای پربرکت شکایت نمیکنند و نمیگویند «چرا برکات این دریا اینقدر زیاد است و ما نمیتوانیم همه ثروت و منافع دریا را برداشت کنیم؟» اعمال دینی هم مانند چنین دریاییست. اگر همه را نتوان نوشید، اما بقدر توان و مجال بتوان چشید.
✅ انجام بسیاری از اعمال دینی بسیار آسان و شدنی است و اتفاقاً وقت زیادی نمیگیرد. اما متأسفانه بیتوفیقی و هرزهپویی که عادت انسان امروز است، انسان را از آن بازمیدارد. مثلاً خواندن نماز شب، کمتر از نیمساعت وقت میخواهد و بینهایت آثار و برکت دارد. اما ما ساعتها به تماشای تلویزیون، گشتوگذار در گوشی میپردازیم و نمیگوییم چرا باید این همه فیلم و عکس، در تلویزیون و گوشی باشد! (وقتی هم خسته شدیم، آن را کنار میگذاریم) بسیاری از نمازها و اعمال را میتوان در حال پیادهروی، در ماشین، در حال درازکش و استراحت و... انجام داد و رو بهقبله بودن در آن شرط نیست. گو اینکه اعمال مستحبی باید بقدر توان و کشش هر شخص باشد. نباید بیش از ظرفیت آنها را انجام داد. البته اگر انسان دلش در قید محبت الله باشد از این اعمال چنان لذتی میبرد که خسته نمیشود. اما چون قلب ما متوجه خیلی امور فرعی و پست است، از انجام اعمال لذت نمیبریم و بنابراین آن را زیاد میپنداریم و زود خسته میشویم:
خواهی بکف آری دامن دوست
برو دست از دامن هر چه جز اوست برچین
(قاعده این است و نگارانده توفیق ندارد)
✅ اما در مورد اصل آثار عجیبهی اعمال سَنَه (سنه یعنی سال) فارغ از اطمینان به سند، باید توجه داشت که زندگی ما، شرکت در مهمانی خداوند کریم، غنی و جواد است. خداوند، میزبان است و مطلقاً بخلی ندارد. مگر در زندگی مردم؛ عیدی، پاداش، هدیه، بُن کالا و مانند آن وجود ندارد؟ خداوند به هر مناسبت، بن توفیق و کوپن ثواب و بهانه آشتی و دوستی، تعیین و اعلان فرموده است. فراموش نفرمایید که بهشت را نه به بها دهند و نه به بهانه. «بهشت را به بهانهی بها دهند» خداوند بهانهی عفو، توبه، ثواب، ارتقای روحی و دفع بلایا را در طول سال برای بندگان ایجاد کرده است و طوری برنامه ریخته که بالأخره یکجا انسان را بگیرد و ببرد در آغوش خودش بکشد. داستانی هست که گویند دختر و پسری عاشق هم بودند، یک روز دختر به پسر گفت چرا یکروز نمیآیی من را به بهانهای بدزدی و ببری؟ ماجرا همین است، خدا آنقدر بنده را دوست دارد و بهانه برایش گذاشته تا بالأخره یکجا بندهاش را تور کند و او را خدایی کند. آنقدر بهانه گذاشته تا گناهان بندگان را بیامرزد و راه بهشت را بگشاید. کثرت ثواب اعمال و آثار آن هم، شگفتی ندارد. خالق غنی و پادشاهی بخشنده، مهمانی داده و خودش میزبان است، چرا نباید اینطور ببخشد؟
✅ مشکل دیگری که در کار هست این است که ما خودمان آثار و برکات اعمال را پس از انجام از بین میبریم یا بواسطه اعمال قبلی، نَفَس تاثیرات دعاها را گرفتهایم! مثلاً با دعایی، حصن و سپری در ملکوت ما بوجود میآید اما ما خودمان آن حصن و سپر را سوراخ و خراب میکنیم! خداوند ما را مختار آفریده، اگر بجای بهره از پذیرایی میزبان، مثلاً وسط سفره بدویم و یا حواسمان به خوردن و نخوردن دیگری باشد یا غذاها را ریختوپاش کنیم، میزبان چه تقصیری دارد؟ خداوند میزبان خوبی است، طبیعتاً ما هم باید مهمانان خوبی باشیم. حواسمان پرت است. سفره پهن است و بهترین غذا مهیا، اما مهمان رفته در کوچه خاک میخورد! تقصیر صاحبخانه چیست؟
الحاصل: زیادی اعمال و نتایج آن مطلقاً عجیب نیست، عجیب این است که ما چرا اینقدر بازیگوش و بیجنبهایم...
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 Telegram: @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
موضوع:
#جواز_و_عدم_جواز_جریمه_دیر_کرد_پرداخت_اقساط_وام
✅ پرسش جواد
✅ سلام جناب استاد رجایی، به نظر شما گرفتن جریمه دیرپرداخت اقساط وام، شرعاً جایز و لازم است؟ لطفاً پاسخ مبسوط...
✅ پاسخ
✅ سلام علیکم. در قرضالحسنههای فردی و کوچک، در صورتی که بدانیم وامگیرنده توان بازپرداخت وام خود را ندارد، گرفتن جریمه، شرعاً جایز و اخلاقی نیست، حتی اگر عمداً کمی تأخیر انداخته، جریمه وجهی ندارد.
✅ اما احکام سازمانهای کلان، به علت عروض مصالح کلان و دارای اولویت، اندکی تفاوت پیدا میکند. بانکها که البته باید ابتدا خود را از وضعیت دلالیگری و معامله پولباپول و عملیات ربوی نجات دهند، لازم است نهایت رفق و مدارا را با وامگیرندگان بکنند (اولین رفق این است که جیب ایشان را با گرفتن سودهای کلان نزنند) اما در صورتی که ایجاد نظم و مانعیت از بههمریختگی کار بانکی، مستلزم جریمه دیرکرد باشد، یک حکم ثانوی است و نمیتوان براحتی حکم به حرمت داد. آیهی «فنظره الی میسره، توان دلالی تحریم را ندارد» البته گرفتن جریمه باید صرفاً بازدارنده باشد و با اندک خوشحسابی، بخشیده شود (با رعایت رفق و مدارا) نظام بانکداری ما بطریقی دشوار، اسلامیزه شده و اما بواقع هنوز اسلامی نیست. سزاوار است که اصحاب فن، آن را ابتدا از ربوی بودن و نیز برخی عملیاتهای زیانبار خارج کنند.
✅ خدمات بانک در ایران و جهان، بسیار زیاد و قابلتوجه است و وجود چنین ایرادی، بنیان حکمت و خدمت آن را زیر سؤال نمیبرد. بانکداران و مدیران و خاصه کارمندان بانکها، از جمله پرکارترین خادمان مردماند.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🌐 Hamid-rajaei.com
🔆طلوع مهر🔆
#مقالات_رجا
#سلبریتیها و بررسی جایگاه ایشان
✅ سلبریتیها، گروهی از افراد سرشناس و محبوب هستند که به دلیل «داشتن مهارتی هنری یا ورزشی و...» سرشناس و محبوب شدهاند. دانشمندان، ادبا، سیاستمداران، کارآفرینان، سرمایهداران، اصحاب حرف و تکنسینهایی که دارای مهارت استثنائی هستند، سلبریتی شمرده نمیشوند و مفهوم قراردادی و متفاهم آن بیشتر شامل افرادی است بواسطهی مهارتهای هنری و ورزشی، شهره شدهاند. یک نقاش سرشناس، سلبریتی است، اما وقتی استاد نقاشی است، سلبریتی نیست. یک بازیگر سرشناس، سلبریتی است، اما اگر استاد و مربی بازیگریست، از آن نظر که استاد و مربیست، سلبریتی نیست (به دلیل تبادر و متفاهم عمومی)
✅ سلبریتی، بهمفهوم امروزین آن، زادهی جهان مدرن است و اگر چه در طول تاریخ، مشاهیری را سراغ داریم که به مهارتی بجز دانش و قدرت، شهره بودهاند. مانند حاتم طایی، فرزدق، قارون و...
✅ پیدایی سلبریتیها، در جوامع مدرن، غیرقابل اجتناب است و گروههای سلبریتی، حتماً و بناچار وجود دارند. بنابراین کوشش در جهت نادیده گرفتن ایشان، نه دلیل درستی دارد و نه شدنی است.
✅ تناقض مهم در پدیدهی سلبریتی، این است که سلبریتی بودن، بخودی خود، مقید به «فرهیختگی و دانش» و حتی «متخلق بودن» نیست. یک سلبریتی، از آن نظر که سلبریتی است، ممکن است بواقع فردی بسیار کمدانش یا هرزه و بیاخلاق باشد (در حریم خصوصی) اما همچنان سرشناس و محبوب بماند (برخی از دانشمندان و نویسندگان سرشناس جهان نیز، زندگی خصوصی اخلاقی نداشتهاند) چیزی که باعث توجه مردم به سلبریتی میشود، «تظاهرات هنری و مهارتی» اوست که بدلیل جاذبه واقعی یا خیالی آن مهارت یا آن شخصیت مجازی هنری، جذب خود شخص میشوند. در واقع در تحلیل شناختیِ سلبریتیها و در مواجهه با ایشان، یک «سیاهچاله شناختی» بوجود میآید: محبوبیتی که اقتضاء توجه الگوبردارانه دارد و عدم صلاحیت واقعی که اقتضاء برقراری یک رابطه درست شناختی و اجتماعی دارد.
✅ سلبریتیها، بخودی خود، برای جوامع و هنجارهای اجتماعی، زیانبار نیستند و اما میتوانند مخاطرات زیادی را بیافرینند. از جمله: خلق گروه مرجع نالایق، ترویج هنجارهای ناصواب، بهرهبرداری ناصحیح سیاسی از ایشان و...
✅ راهکار مهار و کاهش این آسیبها، «افزایش سطح سواد عمومی در تعامل با سلبریتیها»ست. رسانههای فرهیخته باید عموم مردم را نسبت به جایگاه سلبریتیها آگاه کنند و با معرفتافزایی (و نه محدویت آزادی بیان) اجازه ندهند این گروه در خارج از حیطه تخصص، مرجعیت پیدا کنند. باید توجه داشت که بطور عادی، سلبریتیها از حق آزادی بیان برخوردارند و نباید این حق مدنی اسلامی از کسی سلب شود.
✅ سلبریتیها عمدتاً در کشور ما، برای فرهنگ و ارزشهای انقلابی، تهدید نیستند. برخی از سلبریتیها، افراد تحصیل کرده، فهیم و بیحاشیه هستند و برخی در خارج از حیطهی تخصص خود نظر نمیدهند و اما برخی از ایشان بطور وضعی و به علت محبوبیت و داشتن طرفدار، موجب سریان پارهای ناهنجاریها میشوند. مثلاً کمتعهدی به حجاب اسلامی، ورود به عرصههای سیاسی و اجتماعی بدون داشتن دانش و تخصص و اما متکی به محبوبیت صرف و حق عمومی مشارکت سیاسی و اجتماعی و... اما این مهم است که آغوش نظام و مردم و نخبگان به سوی ایشان باز باشد و با تعامل صحیح و روشنگری و تذکرات محترمانه، ایشان را در معرض اطلاعات تخصصی صحیح قرار دهند. در هر حال استفاده ابزاری از سلبریتیها، مخاطرات زیادی دارد و لازم است جامعه به سمت تقید به خرد جمعی و حمایت دانش و پژوهش باشد تا تکیه بر محبوبیت و سرشناسی.
حمید رجایی
پاییز 1400
🆔 @tolooemehr
🌐 hamid-rajaei.com
هنوز ازدواج نکرده بود و خیلی پریشانحال بود! تا اینکه خودش شروع به صحبت کرد و گفت به این نتیجه رسیده که یا دستورات دین کارآیی ندارد یا من موجودی حقیر و سیاهبختم!!! گفتم چرا؟ گفت یادتان هست که من مدتی قبل به شما مراجعه کردم و شما من را به ازدواج توصیه کردید و من به سراغ فلان آقا که اهل سیر و سلوک بود نیز مراجعه کردم؟ گفتم بله. گفت ایشان پس از شنیدن مشکل من، روایات بسیاری در حرمت و مذمت استمناء برایم خواند و من را شدیداً متوجه حرمت و عقوبت و قبح این عمل کرد. این آقا چندان به نسخه ازدواج توجه نکرد و من را به خواندن نماز شب و روزه و ذکر و توجه به مرگ و... دعوت کرد و گفت باید زیر نظر من باشی و هر چه میگویم را انجام دهی... در واقع باید «کالمیت بین یدی الغسال» باشی و منت گذاشته بود که تو را بشاگردی میپذیرم.. گفتم خب حالا مشکلت چیست؟ گفت من فکر میکردم با این اذکار و معنویت دیگر سمت این گناه نمیروم. اما پس از یکی دو ماه من دوباره مرتکب شدم و پس از آن، هرباره چنان گریه و توبه میکردم که نگو و نپرس، گاهی میرفتم حرم و ساعتها گریه میکردم و گاهی با هواپیما میرفتم مشهد و در حرم امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام توبه میکردم و قول میدادم که دیگر مرتکب نشوم... اما هنوز هر بار ضربه روحی شدیدی به من وارد میشود و من عهدم را میشکنم.
از آن بدتر اینکه دچار بینظمی در خودارضایی شده بود و میگفت وقتی این کار را میکند دو بار یا سه بار خودش را در یکی دو روز، تخلیه میکند و سپس توبه میکند! چون در وضعیتی قرار میگرفت که تا خودش را کاملاً آرام نمیکرد، نمیتوانست توبه کند. شرح حال بیشتری از او گرفتم. گفت وقتی بار دوم یا سوم خودارضایی میکند دقایقی بعد از کارش، مانند مادر مردهها گریه میکند و خودش را میزند! گاهی همان فردا بدون سحری روزه میگیرد و نهایت تلاشش را میکند تا خدا او را ببخشد. اما ناامید است. جسمش ضعیف و روحش بیمار و ذهنش آشفته بود... مأیوس بود...
من مجدداً از راهش وارد شدم و گفتم نگران نباش. خداوند مهربان است و تو را میبخشد... گفت آن استاد گفته خداوند «زانی با خود» را ابدا نمیبخشد و او را وارد دوزخ میکند (مضمون حدیث) من گفتم نگران نباش، فهم حدیث در تخصص تو نیست. خداوند فرموده که همه گناهان را میآمرزد. «ان الله یغفر الذنوب جمیعا...» گفت اما من حال جسمی بدی دارم و به خودم آسیب زدهام... راست میگفت، خودارضاییهای او دچار آریتمی و بینظمی شده بود و هر بار فشار زیادی روی اعصابش آورده بود و نگرانی شدید احساس گناه او را بیچاره کرده بود... گفتم آن استاد شما را به ازدواج کردن توصیه نکرد؟ گفت نه. گفتم چرا؟ گفت ایشان گفت شاگردان سیر و سلوکش وقتی ازدواج میکنند دیگر موفق به ترتیب اذکار و اوراد نمیشوند. مجبورند مهمانی بروند و کارهای منزل را مضاعف کنند و دیگر موفق به برنامهها نمیشوند و حواسشان پرت میشود!! آن آقا که با پارتی در مدرسه موقتا حجرهای گرفته بود، به او نسخه عزلت و دوری از جمع هم داده بود و او را به سجده طولانی و انواع اذکار وادار کرده بود و به ترتیبی او را بیچاره کرده بود. ضمنا مراقب حالش هم نبود که خب حالا این چه وضعی پیدا کرده است... فقط گفته بود تو باید به فنا فیالله برسی! هیچ چیزی را نبینی و برای خود شأنی قائل نباشی تا چشم برزخیات باز شود... حرفهایش درست بود اما اینقدر فهم نداشت که این حرفها مناسب این شخص نیست و برای این فرد زود است. ضمنأ من بعدها متوجه شدم که این فرد مدعی، خودش هم در این سطوح نیست و گاهی پشت سر برخی از روحانیان محترم طوری حرف میزد که او را نزد مردم منفور کند و به تعبیری او را ترور میکرد. من یک روز پیش او رفتم و به او محترمانه گفتم شما در چندین مجلس پشت سر امام جمعه محترم شهر بین مردم چنین و چنان گفتهاید و گفتهاید سخنرانیهایش عوامانه است و مردم بیخود دورش جمع میشوند. چرا گفتید؟ چرا غیبت کردید؟ چرا یک امام جمعه و یک سید محترم را از اعتبار ساقط کردید؟ شما که از فنای فیالله سخن میگویید... بیچاره ساکت مانده بود... (تا بحال کیسه حقیر به بدن مبارکش نخورده بود) دقایقی مجال دادم ببینم چیزی برای گفتن دارد... دیدم بیچاره چیزی ندارد بگوید. گفتم شما عادتان این است که باصطلاح رقیبانتان را ضایع کنید تاکنون چندین شخص روحانی و مدرس حوزه را در مدرسه ضایع کردهاید و ترک این کار مجاهده میخواهد و نمیدانم عرضهاش را دارید یا نه. اما اگر بشنوم مجدداً پشت سر کسی چنین روش و پروسهای را شروع کردهاید شبانه میآیم و وسایل حجره شما را بیرون میگذارم و در حجرهتان را قفل میزنم و کاری میکنم از این مدرسه بروید (در مدرسه اختیاراتی داشتم) روحیات من را میدانست و میدانست برای افراد سالوس چنان احتراماتی قائل نیستم. 👇👇
🔆طلوع مهر🔆
#مقالات_رجا
دغدغههای #فلسفه_علم_اخلاق
💠 علم اخلاق چگونه گسترده، کارآمد و نو میشود.
✅ علم اخلاق را میتوان به حسب «موضوع» و یا «هدف» تعریف کرد. موضوع علم اخلاق «شناخت اخلاقیات» و «ارائهی دستورات اخلاقی» و هدف آن تسهیل زندگی اخلاقی بشر است. علم اخلاق اسلامی، مطابق تعریف (ما) از علم اسلامی، آن است که معرفت دین اسلام با آن #تعاملات_علم_ساختی گسترده داشته باشد.
✅ علم اخلاق طبیعتاً نزد عالمان علوم اخلاق، بحث میشود و توسط کتابها و نسخههای گفتاری و مانند آن نشر مییابد. پس اگر بسطی در این علم رخ دهد، باید خود را در این آثار نشان دهد.
✅ بسط علم اخلاق گاهی بواسطه موضوعات تازهای است که باید «وارسی اخلاقی» شوند و این حوزه، بسیار وسیعتر پدیدههایی چون سقط جنین، رهاکردن بیماران مرگمغزی برای مرگ و اهداء عضو و... آن است. بنظر اصل بر این است که «هر پدیده انسانی، باید مورد وارسی اخلاقی قرار بگیرد.» پس اگر موضوعاتی چون حقوق شهروندی، رسانههای نوین، ساختارهای حاکمیتی نو، تعاملات تجاری و مناسبات بینالمللی نو، حقوق اقلیت و مخالفان نظام سیاسی در حکومت اسلامی 👈 در ابعادی نو، پدید آید، باید علم اخلاق توصیف و هنجار لازم را ارائه کند و بطور پویا عالمان این علم، مستندات خود را نشر دهند.
✅ بسط علم اخلاق گاهی بواسطهی «بسط دانش بشری» در عرصههای دیگر است، آنسان که توصیفات اخلاقی را منبسط میکند و خواهان فتح ابواب تازهای در این علم میشود. مثلاً کاوشهای متأخر هورمونشناختی، عصبشناختی و روانشناختی، میتواند تبلور رفتارها و ملکات اخلاقی را توضیح دهد و ابعاد آن را تغییر دهد و داوری اخلاقی را متحول نماید. پیش از این مباحثی چون تغذیه و اخلاق در سطحی بسیطتر میتوانست مسئلهساز باشد؛ اما امروزه این عرصههای پیچیده، فلسفه و علم اخلاق را به تعامل علمساختی گسترده واداشته است. تبیینات عصبشناختی و هورمونشناختی و ژنتیک هم میتواند درک ما را از رفتارها و ملکات اخلاقی بهینه کند. فعل اخلاقی ارادی، متأثر از کانتکتستها و زمینههای کالبدی هم هست. مثلاً افزونی طبعی برخی هورمونها باعث شجاعت و کاستی آن موجب جبن میشود.
✅ گاهی تغییر در نگرشهای اجتماعی و «مزاج مشترک» (بهسیاق حس مشترک)، باعث میشود پارهای از رفتارها، غیراخلاقی شوند و طبیعتاً علم اخلاق، مأمور به رسیدگی به این موارد نیز هست. مثلاً گردنزدن و حتی تیرباران، بردهداری، ذبح حیوانات و اعدام در ملا عام، تنبیه بدنی، ممکن است به علت تغییر مناسبات، غیر اخلاقی شوند: نه بدلیل نسبیت اخلاق، بلکه به علت تغییر متعارفات و تحمل جوامع، احکامی تغییر میکند. خرید و فروش انسان و بردهداری، روزگاری اخلاقی یا نسبتاً اخلاقی بوده ولی امروزه اخلاقی بودن آن، معنایی ندارد. همچنین سربریدن در جنگها که به علت تحمل مزاجی جنگجویان و تماشاگران، اخلاقی مینمونده اما امروزه به دلایل مختلف میتواند غیراخلاقی شمرده شود (شاید استفاده از تنبیه بدنی ملایم نیز اخلاقی بوده که امروزه بسا اخلاقی بودن آن مورد مناقشه باشد.) بحث از بسامدهای این داوریها نیز در تعامل با محکمات دین، تبیین میشود. مثلاً عالم اخلاق میداند جلد زانی و قصاص، حکم قطعی دین است و نمیتوان تغییرات تحمل و آستانههای اجتماعی را موجب غیراخلاقی شدن آن دانست.
نتیجهگیری:
👈 نظام آموزشی و پژوهشی حوزه، لازم است با مطالعات زیستشناختی نوین (تا حد زیستشناسی ملکولی و نیز علوم ادراکی) تعامل تنگاتنگ داشته باشد تا حدی که بتواند تفسیرهای ارتکازی غلط آن را مانع شود و بهرههای روشمند بردارد. این از جمله موارد همکاری حوزه و دانشگاه است. هنوز همکاری حوزه و دانشگاه در افقی که یک فیلسوف علم توقع دارد، متعارف و مفهوم نیست.
👈 علم اخلاق، علمی بسیار گسترده و پویاست و شامل تبیین زیست اخلاقی و تسهیل فردی، خانوادگی، اجتماعی، حرفهای، سیاسی، بینالمللی و... میشود. انواع مطالعات انسانشناختی زیستی و روانی، از اهم نگرانیهای عالمان علوم اخلاق است.
👈 این تصور که علم اخلاق همین است که تاکنون در کتب اخلاق اسلامی نوشته شده، بسیار خطرناک است. برای برپایی تمدن اسلامی، به علم اخلاق تنومند و پویا نیاز داریم.
حمید رجایی
تابستان ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔟 با دانشمندان خلاق جهان و نظریاتشان آشنا شوید. آخرین نظریات و سطوح علوم را بشنوید. تاریخ تطور آنها را بدانید. نقاط کور علوم انسانی و جهانبینیهای فارغ از معارف اسلامی را شکار کنید. تلاش کنید حوزه بطور نهادینه با اندیشمندان و نخبگان جهان حشر و نشر و گفتگوی نزدیگ داشته باشد. «وظیفه عالم ربانی، مخاطبت با عقول و فطرتهای جهان است، نه منازعه با سیاستمداران نافرهیختهی جهان و درگیرشدن با حاکمان بدعنان. تا ملتها بیدار نشوند، حکومتها نو نمیشوند. پرکار بودن را با زور زیادی نزدن قرین کنید.
1⃣1⃣ خلوت و جلوت را بیامیزید. در جلوت، با مردم و با جمع عالمان باشید و نو شوید. دانش خود را در خلوت نرویانید. علم، بر شانهی گفتگوی جمعی نخبگانی، افراشته میشود. در خلوت روح خود را سمباده و تازیانه بزنید و به آب عشق و ذکر خدایش، بشویید. اهل کشف شوید و اما به کشف بیش از حد بها ندهید. استدلال، برای قوام علم، چوبین نیست و علم برای سلوک و قوام قلب کافی نیست. رؤیاباور و اسطورهپرداز نباشید. خودتان، با فناءفیالله، کسی بشوید و کسان را مریدی نکنید. شاگرد متواضعی باشید و دست استادتان را ببوسید و تا آخر عمر احترام و دعایش کنید اگر چه به شما صرف و نحو آموخته باشد.
2⃣1⃣ از کارمند شدن بپرهیزید. در تلاش جمعی بکوشید، حوزه بتواند روحانیان را از کارمندی برهاند و از تکیه مالی به دولت و... مستقل شود. حوزه باید شأن پشتوانگی خود را حفظ کند.
3⃣1⃣ دنبال دولتمردان و این و آن راه نیافتید. ایشان را بهاطلاق تأیید نکنید و از کسی اسطوره نسازید. بلهقربانگوی کسی نشوید و خرد خود را به حباله فکرت و عمل اینان درنیاورید. ضمن آزاداندیشی، ولایتپذیر باشید و جامعه دینی را به سمت «امت واحد شدن»، سوق دهید. لازم است «وحدت قلوب» در پرتو «ترک انانیت و تاکید بر اجماعیات» و «تکثر اراء» در پرتو «احترام به ذهن محترم بشری» با هم جمع شود. جامعه باید یاد بگیرد تکثر را بشنود و وحدت را نشکند. بنام وحدت، نباید تکثر اندیشه را خفه کرد. تکثر به معنای آزادی عمل و تمجید بافتههای مردم عوام نیست.
4⃣1⃣ گزیده فیلم ببینید و کتاب و وب بخوانید. با رسانهها و سینما و ژانرهایش و تأتر و آثارش آشنا باشید. زبان تصویر را بیاموزید. اهل هنر را بشناسید. هنرمندان، عمدتاً مشاعر عمیق و خاص خودشان را دارند. از آنها، بیاموزید و نقدشان کنید. ما باید از طریق رسانههای نوین، با احتیاطهای درخور آن، جهانی بشویم. رسانههای نوین و شیوههای مردمان جهان را زود داوری نکنید و مبادا چیزی را زود بپذیرید.👇