🔆طلوع مهر🔆
#مقالات_رجا
💠 #تقاضاهایی_از_برادران_حوزوی
✅ روحانیان، با تمام نواقصی که دارند، فاخرترین و خدومترین اقشار و اصناف جامعه ما هستند. خدومانی کمتوقع، کوشا، با تقوا و مخلص و عالم دین. اگر صاحب این قلم، به نقد حوزه میپردازد، هرگز در مقام نفی این فاخریت نیست.
✅ هر گونه تحولخواهی در حوزه باید قرین و مراقب حفظ میراث گرانبهای حوزه باشد. میراثی که بر اساس مشاعری لطیف و دانشی عمیق و بهرهای گسترده از قرآن و عترت شکل گرفته است. معماری مدارس علمیه، روش تدریس و ممشا و زی طلبگی و روحانیت، ارتباط شاگرد و استاد، سیر و سلوک و اصالت تزکیه نفس و تبلور انسانهای فاخر و استثنایی و بزرگ در حوزه، از جمله مزایای مشعشع حوزه است که متأسفانه به علت ناپاسداری نسلهای امروز و در پرتو تحولات ناخواسته و نسنجیده بر حوزه عارض شده قدر آن کمتر دانسته شده است.
✅ در این مقال، با نهایت تواضع و کرنش در برابر منزلت والای این صنف عالی و خدوم، توصیتهایی را به برادران و خواهران طلبه و روحانیام پیشکش میکنم (شاید نگارنده خود توفیق همه را نداشته باشد)
1⃣ نگاه جامعهشناختی عمیقی داشته باشید و مقولات علم، هنر، حکومت و آناتومی قدرت سیاسی و مُرُوج استبداد سیاسی و دینی را نیک بدانید. چنددانشی بیاموزید و چندجانبی بفهمید.
2⃣ «نظریه سیستمها» را بدانید و در فهم سیستمها به پختگی برسید. همهی پدیدهها، سیستم هستند. وجه و رفتار سیستمی پدیدهها را فهم کنید و در تحلیل آن، لحاظ کنید. سیستمی ندیدن، همان ندیدن است.
3⃣ دانش خود را پیوسته نوآمد و روزآمد کنید. کلیشههای ذهنی خود را پیوسته بشکنید و نامقدسها را مقدس ندانید و مدام بکوشید تصور کنید آیا روشی کارآمدتر و فهمی نوتر و دیگر میتوان از منابع داشت یا نه. از اینکه شما را دگراندیش و روشنفکر بنامند نهراسید. ذهنیت دیگران را مدیریت کنید و کمک کنید شما را فهم کنند. نکردند هم نکردند خیلی نگران نباشید. خداوند، هوایتان را دارد.
4⃣ «تفکر جانبی» را بیاموزید و آن را در خود، تقویت کنید. با افراد خلاق نشست و برخاست کنید. مرید کسی نشوید و تیغ نقد و نواقصیابی خود را بموازات رندی و تواضع درربودن دانش، تیز نگه دارید. بزرگی و وقار و عظمت افراد باعث مستثنا کردن ایشان از وارسی آراءشان نشود. زیرساختها و مقدمات صلاحیت نقد را در خود پیشتر فرآهم کنید.
5⃣ در کنار مردم باشید. مردم را بشناسید. دامن آنان را از دانش نو پر کنید با آرامش جراحان و ظرافت و حوصله مرمتگران کلیشههای غلطشان را بشکنید. مباد که عوامزده و پیرو ایشان شوید. «مردم» یک «جامعه آماری صدرنگ» و یک «جامعه احساسی سیال»اند. واژه مردم، محل سوء استفاده روباهانی است که مردم مردم میکنند. ریاضیات که نباشد، مغلطه بسیار میشود. حواستان باشد مردم «مشاعر غنی فطری» و «عوامی فقیر فکری» خودشان را دارند.
6⃣ اگر میتوانید دنیا را سیاحت و تفقه کنید. به کشورهای مختلف سفر کنید. شکوه و عظمت و فطانت و خلاقیت ملتهای دیگر را بربایید و البته مفتون گمراهی ایشان نشوید. بجز در خانه اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام جایی خبری نیست. اما روشها و دانشهایی هست که باید طلب کرد و ذهن خود را باید در معرض گوناگونها و جرقهها نهاد. ذهن، با تحرک و تحریک، مولد میشود و علم با جرقهها، فروغ میگیرد.
7⃣ سیاست را مهم بدانید اما مانند وضعی که بوجود آمده، سیاستزده نشوید. به سیاستمداران بیش از حد اعتماد نکنید. مگر بقدری که وظیفه میگوید. در جعبه یک مکتب فکری، حبس نشوید. به جناحی نپیوندید. کسی را مطلق ندانید و مسائل را سیاه و سفید نبینید. زیبایی زشتها و زشتی زیباها را کشف کنید. جهان را زیبا ببینید و غصه عالم را نخورید. شما خدای جهان نیستید.
8⃣ قدر خودتان را بدانید. طلبگی و روحانیبودن، یک توفیق بینظیر است. سختیها را بخرید و به راهحلها بفروشید. اهل سیر و سلوک باشید. استادی بیابید تا دستتان را بگیرد و دلگرمتان کند و اما تمام قوای روحی خود را به او نسپارید. در غیرمعصوم ذوب نشوید. دستتان را از دست افراد واصل و مستحکم جدا نکنید.
9⃣ اندیشناک بهینهسازی حوزه باشید. نظام مالی حوزه، نیازمند توانمندسازی است. کفایت لازم را ندارد. نظام معرفتی حوزه، نیازمند مطالعه «چندعلومی» و تکمیل و مجهز شدن به «علوم انضمامی» و «درک مناسبات جدید بشری» است. نظام معرفتی فرسوده، بیسوادی در جامهی باسوادی میآورد. نظام آموزشی حوزه نیز نیازمند نوآمدی است. نظام آموزشی فرسوده، دانش فرسوده تولید میکند. برای تحول و اصلاح، باید از داشتهها، اقدام و عمل، برداشت کرد و برای خلأهای تئوریک،با همفکری و دیالوگ، نظریه پرداخت... دستبکار شوید. علوم حوزوی نیازمند تکمیل و مرمتاند. 👇
🔆طلوع مهر🔆
✅ نامهای از یک برادر دینی به مردم عزیز افغانستان
💠 بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین لاسیما بقیه الله فی الارضین
#مسیر توسعه و اعتلای افغانستان عزیز
با سلام به احاد مردم افغانستان که برادران دینی و ایمانی ما هستند.
✅ امید اینکه رجال سیاسی و نخبگان و عموم مردم افغانستان، حکومت را با مراجعه به آراء همه فرق و مذاهب و سلایق سیاسی ترتیب دهند. در اسلام منصوصاتی اجماعی هست که باید با رعایت احترام به فرق و مذاهب، در حکومت، ساری و جاری شود. این منصوصات حداقلی (اجماعی کامل) میتواند زیربنای قانون اساسی افغانستان باشد (یک شورای رهبری با اختیارات مشخص زمینی- یعنی خود را خدا نداند- راهبردهای کلان و چهارچوبهای دینی را تعیین کند) و حتما راهی که بناچار در آینده به آن میرسد را همینک رقم بزند یعنی:
✅ تشکیل قوای سهگانه؛ قوه مقننهی مجلس و قضاییه و مجریه برآمده از رأی مردم که در چهارچوب کلیات اسلام عمل میکنند و یک جمهوری اسلامی را شکل میدهند. جمهوریت در اسلام یعنی مردم خودشان با رأی خودشان مجریان و قانونگذاران را انتخاب کنند و البته این قوانین باید به تأیید شورای رهبری یا نمایندگان آنان برسد. این شورا نباید محکمات دین را زیر پا بگذارد و اما نباید با تنگنظری و دادن فتوا در مسائل علمی و فنی و مدیریتی اظهار نظر کند و بلکه طبعاً لازم است تمام امور غیر راهبردی را به متخصصان و منتخبان مردم واگذار کند. حکومت دینی نیازمند یک شورای نگهبان مدنی است.
✅ در مسائل زنان، حتماً، هم رعایت شرع مقدس را بنماید و هم آزادیهای مشروع شهروندی و مدنی را تجویز کند. زن در اسلام دارای حقوق بسیاری است و مطلقاً ناقص نیست. زنان باید بتوانند کار کنند، تحصیلات داشته باشند و بتوانند مشاغل کلیدی را بدست آورند، حفظ حجاب شرعی حداقلی چیزی است که قوانین کشوری آن را الزام میکند. دولت موظف است تا زمانی که زمینههای تربیت و رشد نسلها را فراهم نکرده حتما با تسامح دینی با مردم رفتار کند. البته تظاهرات شهوی باید بدون سختگیری و با ملاطفت ممنوع شود و از زیبایی زن، برای بازاریابی و... استفاده نشود. البته زن مظهر زیبایی هم هست و نباید هر حضوری را مصداق چنین امری تلقی کرد. همچنین نباید راه اشتباه غرب را پیمود. خانهداری یک کار شرافتمندانه است و تجربه بشری میگوید هر قدر زنان با کار بیرون خانه، خود را بیالایند، روح و روانشان آسیب میبیند. زن لطیف است. خانوادهی خسته، جامعهای خسته تولید میکند. در هر حال کار و حضور در جامعه برای زن یک حق است و باید اگر خواست بتوان آن را استیفا کند.
✅ بر دولت افغانستان طبیعتاً لازم است آنگونه که شارع رضایت دارد از رسانهها و لوازم آن مانند موسیقی غیرلهوی و غیرغنایی و ... استفاده کند و بسرعت مطبوعات آزاد را در کشورشان شکل دهد و اجازه دهد در فضای آزاد اندیشه، خلاقیت و تفکر در نسلها بجوشش در آید. دین مطلقاً نافی آزادی بیان و عقیده نیست و همه آزادند عقاید خود را داشته باشند. تفتیش عقاید بدعت است و البته افرادی که مسلمان نیستند یا دارای اعتقادات آشکار غلط هستند نباید بتوانند مساند کلیدی را بدست گیرند (باید قانون مانع شود)
✅ بر نخبگان، احاد مردم و حکومت افغانستان طبیعتاً لازم است که بشدت مراقب تسلط و نفوذ آشکار و نهان اجانب باشند و با همه کشورهای اسلامی خاصه ایران و عراق و سوریه و لبنان ... (و البته همه دنیا) روابط خود را تحکیم ببخشند. اما دشمنانی چون تفکرات افراطی طالبانی و غیرطالبانی نباید بر رویکردهای متعادل طالبان و غیر آن غالب آید. نخبگان و رجال سیاسی باید بشدت مراقب باشند آمریکا و انگلیس و سایر اجانب بین شیعه و سنی اختلاف نیاندازند و دوباره از طریق خشونت و فساد آنها را از استقرار و آرامش و استقلال خارج نکنند. مبادا برادران شیعه با برادران سنی اختلاف کنند. شیعه و سنی، نه فقط بضرورت مسایل جهان اسلامی بلکه از صمیم دین، برادر و بلکه جان یکدیگر هستند. اختلاف قرائتها نباید موجب اختلاف قلوب شود.
✅ دولتمردان حتماً نخبگان و اندیشمندان روشنفکر را ارج بنهند و بر صدر بنشانند و بسرعت انجمنهای نخبگانی و جهان اسلامی تشکیل دهند تا شبکه فکری بستهای بر نظاماتش حاکم نشود و بتواند علوم و تجارب جهانی را بدرون خود وارد کند. ملاهای افغان، حتماً مراقب باشند از استبداد و اشرافیگری دوری کنند و الزامات را بصورت قوانین مدنی و مصوب مردمی پیاده کنند.
✅ مردم افغانستان رنجدیده و ستمکشیدهاند. از یکسو فقر فرهنگ موجود (افغانستان غنای فرهنگی دارد) و از دیگر سو فقر اقتصادی و ضعف سیستمها و نهادهای اجتماعی (مانند آموزش و پرورش، هنر، رسانه، صنعت و اقتصاد و...) کام و جام ملت افغان را تلخ و تیره کرده است.
خلاء دیگر تبیین و آگاه کردن نخبگان، به رفتار علم در این ادوار سه گانه است. علم در کشور ما در حال گذار از دوره قفسه ای کتابخانه ای به دورۀ ذره ای کهکشانی و دیالوگ گسترده علوم با هم است. علم که می گویم منظور همه علوم است یعنی هم علم الادیان و معارف اسلامی و هم علم الابدان و... مثلا فرض کنید بوعلیِ فیلسوف ،اگر با بوسعیدِ عارف مدتی خلوت کرد، امروز طب بوعلیِ طبیب، با پزشکی و زیست شناسی و آناتومی جدید دارد دیالوگ می کند. دانش برجای مانده از بوعلی، دچار کسرکار و معوقات دیالوگی بسیار است و حال می خواهد این معوقات را بپردازد. حتی در پرداخت این معوقات باید حقوق معرفتی او محفوظ باشد. طب جدید، نتوانسته است طب اخلاطی و دیگر طب های سنتی را از میدان بدر کند. (البته در مقالاتم بیان کرده ام که چرا طب سنتی دچار «بحران اثبات و وجاهت دانشسرایی» شده است که اینک جای بسط این مطلب نیست.) باری، علوم اگر چه در پرداخت معوقات باید خیلی از موهومات خود را دور بریزند، اما با داشته های صحیح و پایای خود، بمرور #علوم_کل_نگر را رقم می زنند. طب ما باید به سمت طب کل نگر برود.خب در اینجا نه فقط علوم گذشتگان با علوم نو، دیالوگ می کنند بلکه علوم تازه متولد شده هم با هم به دیالوگ می پردازند. علوم جدید مانند مور و ملخ اطراف یک مجهول را می گیرند و می خواهند که آن مجهول نباشد. لذا دانش نو، دیگر تک-منبعی، تک-روشی نخواهد بود. من مکرر در کتابم و نظریه ام یادوآر شده ام که در جهان جدید علم، عالمان باید از هر منبع و هر روش برای حل مسائل استفاده کنند. این منبع و روش باید در چرخه متعارف، مقبولیت دانشسرایی و وجاهت داشته باشد. منابع و روش هایی که در تامین دانش، کژکارکرد دارند در همین کوشش جمعی «راست کارکرد» می شوند. مثلا آقای استقرآء و آقای تجربه، دیگر یکه تاز و سرور سپهر معرفت نخواهند بود. همچنین «نصگرایان افراطی» متوجه می شوند که نمی توانند خارج از گود سپهر جمعی معرفت به استحصال معرفت و داوری بپردازند. علوم با هم باید کار کنند و البته هر یک باید با تعاملات درست ماشین علم را به پیش ببرند. خب این ها البته بحث های ژورنالیسمی نیستند و دیده ام که گاهی در مباحثه از ان چه بیربط-گویی هایی صورت می گیرد.
خلاء دیگر تبیین هنجاری این تعاملات است. البته طبعاً به نظر خودم. آنچه اینجا و برای من خیلی اهمیت پیدا می کند، حوزه علوم انسانی است. اساساً در سپهر معرفت، معرفت دینی با توابع و نهاده های معرفتی موجود در علوم انسانی، تعامل علم ساختی محصَل و محصِّلی نداشته است. من توضیح داده ام که معارف عظیم اسلامی یعنی فقه اکبر، در تعامل با آنچه آروزی عالمان علوم انسانی است (و نه آنچه لزوماً محقق شده و بر روی همان پای می فشارند) علوم انسانی نوینی را تولید می کند که کمالات علوم اینک را خواهد داشت. طی تعاملات علم ساختی با محصولات علمی انسانی و اهداف و رسالت هایی که در دماغ عالمان این علوم پخته شده، محصولات معرفتی موجود دور ریخته و محکوم به امحا نمی شوند. خاصه بخش محکمات و بحش ریاضیاتی علوم انسانی، مطابق معمول و رشد طبیعی خود رشد می کند. اما بخش نرم علوم انسانی، یعنی انجا که مربوط به تفسیر، استنتاج، منبع شناسی و روش شناسی تفسیر پدیده های انسانی می شود و یا متناسب با اهداف یک علم انسانی، سازماندهی و پیکربندی می شود و گاه نتایج ارتکازی خاصی را دور می ریزد، یک علم جدید و بالغ¬تر متولد می شود. حال برخی میگویند علوم انسانی اصلا شامل این همه مباحث نظری پردامنه نمی شود. مثلا جامعه شناسی را محدود به گردآوری و تحلیل (اماری و ... و نه ارزشی) صحیح داده ها می کنند و می گویند حال این علم، این داده ها را بدست عقلا قوم قرار می دهد یا بدست مومنان جامعه.. پس یک کارگزار علمی است و خدمات علمی می دهد. می گوییم خب ما در باره علوم انسانی این طور فکر نمی کینم. علم انسانی اسلامی، از نظر ما شامل «بازشناسی های فلسفی، دینی و الهی و غایت گذاری های اسلامی» و «رفض انستتاجات ارتکازی مخالف نص» در یک عملیات علمی و نه متعصبانه می شود. ما اینجا نسبت به ان تفسیر، اَعَمّی هستیم،و آن ها اخصی اند.
مفاهیم ارزشی ارتکازی و غربال نشده یا مستند به محصولات فارغ از منابع وحیانی، در علوم انسانی انها هم وجود دارد. مثلا اقتصاد لیبرالی، کاملا متغذی از فلسفه لیبرالیسم است یعنی بر پایه یک مکتب و ایدئولوژی است. من در تبیین این تعاملات علم ساختی ده ها مثال و نمونه را یاداور شده ام. بایبد کتاب را بخوانید.
🎤 احمد: جناب استاد مثلا بفرمایید مثلا جامعه شناسی اسلامی چگونه چیزی می شود؟
💠 رجایی: مباحث معرفت شناسی موجود در بومسازه ایران، حال چه مصروف هستی شناسی علم شود یا وجه حکایت-گری و ارزش-شناسی معرفت، بخش کوچکی از مباحث فلسفه علم است. مطابق تعریف من با خیال راحت می توان گفت که «فیلسوف علم، این دست مباحث را فقط چند باب مهم از ابواب این علم می داند.» مثلا ملاصدرا و فیض و دیگر بزرگان معاصر مانند حضرت آقای جوادی املی و تا جایی که خبر دارم علامه مصباح یزدی، اگر در باب شناخت و معرفت گفته و نوشته اند، و اگر چه این مباحث بسیار لازم و فاخر و عظیم الشان هستند، اما سخت ناتمامند و اگر بومسازه ای، متعصبانه به آن اکتفا کند، واقعاً دردسرآفرین می شود. مثل اینکه کودک در حال رشد را برای همیشه در یک قالب سیمانیِ اندازه کودکی اش زندانی کنیم!
شناخت شناسی های ما وارد مباحث شناخت علم به مثابه یک نهاد، به مثابه محصول فعالیت دماغ، به مثابه یک پدیده اجتماعی و بررسی تطبیقی متدولوژی و پیکربندی شناسی، نظریه پردازی های کلان و پارادایم شناسی علوم و دانش های کاربردی مدیریت علم و بسترسازی رشد علم و مانند آن نشده است! من مباحث آن ، خیلی خیلی درون گرایانه و محصور است. همانطور که فقه ما فردی است و فارغ از کمال احکام اجتماعی و نهادهای ان است، شناخت شناسی ما نیز شامل بررسی نهاد علم نیست. این یعنی سترون بودن این شاخه از دانش برای تولید تمدن!
شاید بگویید در این بومسازه، مجال و مواد بسیاری از محاولات و مفاوضات نبوده است. مثلاً دانش موجود در دویست سال قبل (چه رسد به نهصد سال پیش) مثلاً برای مطالعات نورولوژیک علم و شناخت، دانش ما درباره مغز، در حد «تحلیل اخلاطی» یا کمی بیشتر بوده و البته مثلاً در مورد ورم مغز و سردی آن و نیز بیماری مالخولیا و مانند بحث شده و مطلقاً اکتشافات امروز در مورد سلول-شناسی و عملکرد مغز در شکل- دهی ادراکات ما، دانشی مقرر و شایع نبوده است. خب همین داستان در مورد مغرب زمین هم هست. اما اگر مطالعات در مورد مغز، در غرب مانند «تیک آف کردن هواپیما» رشد کرد، بزودی وارد حوزه فلسفه علم شد و فیلسوفان علم متفطن شدند به علل و دلیل های زیادی به ناچار باید علم را بر زمینه «علم اعصاب» نیز تحلیل کنند (مطالبه جمعی علوم) اما ما علاوه بر غفلت های شایعی که داریم، حتی بعد از فهم مطلب و ضرورت، باز دچار فقر تلاش و تحول و نوآوری و استخاره های طولانی هستیم. خاصه در حوزه که رب النوع اطاله های بی مورد و استخوان لای زخم گذاشتن و «به دانش خود، خودشیفته بودن» در حد بیخیالی هم هستیم! خب چرا حتی مطالعه در سنت شناخت شناسی و علم دانش، مطالعه علم به مثابه یک نهاد اجتماعی نیز مهجور بلکه ناموجود است! مثلا نبوغی که ابن خلدون در تحلیل تاریخ و جامعه دارد هنوز فقط مانند یک فانوس دریایی می ماند. فانوسی که امرزو برای هیچ کشتی ای، راهنما نشده و البته بله ما بلیط آن را خریده و فخر تماشای این چراغ را کرده ایم! خب می گویید ما با وجود او، دستکم نگاه جامعه شناختی داشته ایم؟ جامعه شناسی تان چرا از منابع اروپا و آمریکا است؟ ثانیاً چرا در مورد علم، جامعه شناسی علمِ محصل و بومی نداریم؟ اصلا ًاینکه ما مواد اولیه این مطالعات را هم فراهم نکرده ایم خودش یک بحث جدی برای فیلسوف علم است (چرا ما خودمان عصب شناسیِِ رشیدی نداشتیم که پایه مباحث علمی فلسفه علم شود؟)
مباحث شناخت شناسی ما، بسیار درونگرا بوده و هست و بیشتر نگران این بوده که مبادا، از تصدیقات، شک بخیزد یا در کالبد شناخت، عفونت مغالطه بیافتد و مبادا مجاری شناخت، «مفردات معرفتی» متناقضی تولید کند.آنجا که دیده دو علم در همکنش با هم دردسرساز بوده اند یا سخت به حذف و لعن و نفی بلد هم پرداخته اند (مانند توهم تناقض فلسفه و فقه) یا مکتب سکوت و تفکیک پیشه کرده اند؛ هر دو کار اشتباه اندر اشتباه بوده است.
از جمله به خاظر افلاس و بی بضاعتی و بیکفایتی مباحث شناخت، دعوا و سوء تفاهمات مدت ها میان فقیه و فیلسوف و عارف از راهی شناخت شناسانه (و نه کدخدامنشی های عارفانه) فیصله نیافته. این فاجعه است. یک دعوای نعمتیه و حیدریه که در دانشسرای علمی رخ داده و من البته از این شرم می کنم که می بینم همینک این دعوای زشت در مورد علوم انسانی اسلامی و نقض و ابرام های کاملا ناشیانه در جریان است. این ها یک علت قریب مشترک دارد و آن «غایب بودن فلسفه علم در گفتگوی شایع و عقل مستفاد دانشسرای اسلامی است.» واقعاً اسفناک است که اکثری نخبگان جامعه ما فلسفه علم¬ندان هستند و من می بینم گاهی حرف های بسیار کم¬ارزشی در مورد تعامل علوم، در مجامعی که توقع غنای علمی از آن می رود زده می شود که شاید در ادامه گفتگو به آن اشاره کنم.
🎤 جناب رجایی؛ شما در معرفی کتاب خود، فرموده اید که دقیقاً به واررسی همین مسائل پرداخته اید. نظریه شما کدام خلاء ها را پر می کند؟
🔆طلوع مهر🔆
✴️ موضوع بحث: #فلسفه_علم
✴️ تعریف علم انسانی و اسلامی در فرهنگنامه رجایی
✅ علم انسانی
هر علمی که دربارۀ جان و جنبۀ روان و حیات روحانی انسان و فرآورده هایی فکری و معنوی او و هر نهادۀ معرفتی و گرایشی دیگر در این حوزه بحث کند «علم انسانی» است. پس علوم انسانی، شامل بحث از ذهن و دماغ (از حیث شناخت سازی) و ادراک (از زاویه عصب شناسی ادراک ) و روان (مانند علم النّفس فلسفی و انسان شناسی قرآنی و جستارهای روان تنی) و احساسات گوناگون بشری (هنرآفرینی، حسّ زیبایشی ، ادبیات، فرهنگ و...) و پدیده-های اجتماعی و احوال آن و تدابیر فردی و خانوادگی و اجتماعی و... می شود
✅ علم اسلامی (معرفت دینی)
علم اسلامی (معرفت دینی) هر علمی با هر موضوعی است که از نظر منبع، روش و غایت، با منابع اسلام شناسی (قرآن، سنّت، اجماع و عقل) و روش اسلام شناسی (روش اجتهادی) و غایت اسلامی (اهداف قریب و بعیدی که اسلام برای انسان و جهان هستی تعریف نموده است) در هماهنگی و «تعامل علم ساختی» باشد. علم انسانی اسلامی، همین علم است به شرط این که دربارۀ شأنی از شؤون انسان، کاوش روشمند داشته باشد. وصف «اسلامی» از نظر معرفت شناختی، به «منزوی نبودن» کهکشان مفاهیم علومی آن علم با «کهکشان معرفتی اسلام» اشاره دارد. علم اسلامی، لزوماً با علمی که در یک جامعه اسلامی رایج است، یکی نیست. حتّی ممکن است در جامعۀ اسلامی، علوم با بومسازۀ معرفتی آن جامعه رویارویی بسیار داشته باشد. مثلاً اینک، علوم انسانی وارداتی، با علم انسانی اسلامی تولید شونده، برهم نِهِشت ندارد.
اگر یک علم انسانی با معارف اسلامی تعامل علم ساختی نداشته باشد، از نظر ما، «علم نارس» تلقّی می شود و صرفاً در حدّ منبعِ اقتباس برای کشف مسائل آن قلمداد می شود. بنابراین در نظر فیلسوف علم مؤمن، اصلاً چیزی به نام علم انسانی غیراسلامی وجود ندارد. علم انسانی یا در تعامل با معارف اسلامی روییده است که علم است و یا نروییده، پس بواقع، علم کاملی قلمداد نمیشود. البتّه علومی که در تعامل با معرفت دین نروئیدهاند، محترم و ارجمند هستند و باید ادب معرفتشناختی را در مورد آنها رعایت کرد (شرح مطلب: رجایی، 1395، ص 24) جامعۀ اسلامی نمی تواند با علوم انسانی سکولار خود را اداره کند و چنانکه خواهیم گفت، علم انسانی سکولار، معنای محصَّلی دارد، آن گونه که اسلامی بودن، برای علوم انسانی کاملاً معنادار و قابل تحقّق است.
📗کتاب فلسفه علم برای تبیین علوم انسانی ص 52.
🆔 @tolooemehr
📗@farhangerajaei
🌐hamid-rajaei.com
🔆طلوع مهر🔆
✴️ توضیح اداور سه گانه علم در نظریه ذره ای کهکشانی بودن علم
موضوع بحث: #فلسفه_علم
✅ دورۀ قفسه ای-کتابخانه ای علم
در این دوره -که کمابیش، طی شده است- طبق سنّت دیرین، تفکیک پررنگی میان شاخههای علوم وجود دارد. موضوعات، روش ها و اهدافِ بسیار متمایزی برای علوم تعریف شده است. ساختار علوم در این دوره، غالباً، درختی است و عالمان علوم از علوم پیرامونی در حدّ «شنیده» می دانند و به حداقلّ هایی در حوزۀ «دانش های یاری رسان» بسنده می کنند. علوم میان رشته ای چندانی در این دوره، زاده نشده است و آزردگی و نارسایی در تأمینات معرفتی، عالمان را برای تولید علوم کُلّ نگر و میان رشته ای مضطرّ نکرده است. «فن آوری های ارتباطی» زمینه را برای گفتگوهای پردامنه و رنگارنگ عالمان فرآهم نکرده است. ارتباط میان علوم و داد و ستد آن، در حوزۀ بارقه ای علم و مرز دانش موجب اکتشافات اتفاقی می شود و... (گذشتۀ نزدیک)
✅ دورۀ ذرّه ای-کهکشانی علم
دوره ای است که علوم در تعامل علم ساختی بسیار گسترده و پیوسته، مباشر و مشرف بر یکدیگر قرار دارند. در این داد و ستد گسترده، «مفاهیم علومیِ» بسیار فربه و پیچیده ای زاده می شود. علوم، بواسطۀ این مفاهیم علومی، یافته های خود را به اشتراک می گذارند و یکدیگر را فهم می کنند. به دیگر عبارت می توان گفت که گویی علوم، به گنجانۀ حسّ مشترک جمعی دانشمندان سرازیر می شوند. بهناچار و پیوسته در پی تأمین انسجام فراگیر خود هستند. در این دوره، علوم، بدرستی در کتاب ها و نسخه های کاغذی نمی گنجند و بیشتر در سپهر معرفت و نسخه های آسان ویرایش، یافت خواهند شد. در این دوره، نسخه های دیجیتال و دانشنامه های برخط بهترین حاملان علم هستند. اینک جهان علم در حال ورود به این دوره است (تحلیل آینده نزدیک)
✅ دورۀ مدینه ای علم
در دورۀ مدینهای، علوم از تَوَرّمات و گسستگی ها و زوائد، پیراسته می شوند و به قرار و آرامش و وحدت می رسند و دانشمندان جهان، بیشتر در کار کشفِ خود و ساختن وجه انسانی خود برمی آیند و کمتر در عالم، تصرّف می کنند. دانایی و دانش ریزوماتیک در برابر حکمت و اخلاق و عشق سرتعظیم فرومی آورد و حیث ملکوتی پدید ه ها برای بشریت از اهمیّت فراوانی برخوردار می شود. رازهای هستی، از سوی جان، به گوش خِرَد آدمیان نجوا می شود و سکوت بیش از سخن، ارزشمند می گردد. بسیاری از علوم در «سکوت» یافت می شوند. میان علم و عالم و معلوم، وحدت برقرار می شود. عالمان، والیان حکیم جهان میشوند و درمییابند که فضیلت اخلاقی جانِ جانان علم و عبودیّت پروردگار، کلید علم است. در این دوره، جهان عین و جهان ذهن و جان، نعمتهای خداوند را بر سر انسان شاباش میکند. پس از ظهور امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف، علم به این مرحله خواهد رسید (آینده پژوهی علم)
📗کتاب فلسفه علم و برای تبیین علوم انسانی اسلامی صفحه 67
برای بررسی کلمات هشتک دار، به فرهنگنامه رجا در تلگرام مراجعه فرمایید (@farhangerajaei)
حمید رجایی
تابستان 1397
🆔 @tolooemehr
📗 @farhangerajaei
🌐 hamid-rajaei.com
🔆طلوع مهر🔆
✅ فوائد فلسفۀ علم
✅ فلسفۀ علم، برای کاروان علوم، نقش طبیب و راهنما را دارد. فلسفۀ علم، پایانه و انجمن همۀ علوم است. آشکار است که اگر آموزگاران، دانش پژوهان، پژوهشگران و استادان حوزه و دانشگاه، با سازوکار گسترش علم و نظریّات و شرایط باغبانی کردن علوم آشنا شوند، هم آموزگارانی بهتر و هم فراگیرانی آگاه تر و هم دانشمندان و عالمانی چیره تر و طبیب تر میشوند.
✅ فلسفۀ علم، برای ما می گوید که ریاضیّات، فیزیک، مکانیک، شیمی، مکانیک کوانتم و نیز زیست شناسی مولکولی با هم چگونه داد و ستدهایی دارند و همه، بر سر یک خوان نشسته اند و برای ما می گوید که این علوم «یک جهان» را با روش ها و زاویه دیدها و ابزارهای گوناگون، درایت و روایت می کنند. فلسفۀ علم برای ما بازمی گوید که علوم میان رشته ای چگونه از هم آغوشی علوم، زاده می شوند. فیزیک – شیمی کجای کهکشان علم ایستاده است و چه خدمتی به دیگر علوم (و انسان ها) می کند. فیلسوف علم برای ما توضیح می دهد که چرا و چگونه از چشمکاندازی ها و همگدازی های شیمی و زیست شناسی، دانش بیوشیمی در برابر ما، رخ نموده است و از این پس ما با افزارهای بسیار پیشرفته تری، ناشناخته های خود را در این پهنه، از میان برمی داریم.
✅ فلسفۀ علم به ما میگوید که چگونه از همداستانی چندین علم، علوم شناختی برخاسته است. نانوتکنولوژي، بيوتکنولوژي، فناوري اطلاعات، انبوهۀ دانش هاي عصب شناختیِ ادراک، روان شناسي، زبان شناسي، هوشِ مصنوعي و فلسفۀ ذهن، با همکاری و همنوایی بی مانند خود، این شاخه و خوشۀ معرفتی خجسته را به سپهر معرفت پیشکش کرده اند. شوربختانه چون در بومسازۀ معرفتی ما تالار فلسفۀ علم، تمهید و تعبیه نیست ما نمی-توانیم در جشن تولد هزاران گزاره و دانش شرکت کنیم و از تماشای شکفتن نورسیده ها لذّت ببریم. هر باره در جهان علم، جشن هاست و ما گاه ماتم زدۀ خاطرات مشوّش خویشیم.
✅ فلسفۀ علم به ما می گوید که در تعامل معرفت دینی و سایر حوزه های علمی بشری، چگونه پرسش ها و شبهه ها می رویند. چگونه فهم ما از یک درک دینی، عمیق تر و شفّاف تر می شود، چگونه علم کلام، برای کفایت بیشتر، روزآمد می شود. چگونه علمی به علوم اسلامی و بابی به ابواب فقه و اخلاق و سیاست و... اضافه می شود و چگونه مباحثی که جهانیان در قالب علوم انسانی عرضه کرده اند با معارف اسلامی تعامل معرفتی پیدا می کند و سرانجام اینکه علم انسانی اسلامی متولّد می شود. فلسفۀ علم به ما می گوید که چرا بابِ اجتهاد بسته نیست و عالمان دین و فقیهان می توانند آنچه را دین گفته در پرتو پرسش های نو پاسخ گویند و مسائل مستحدثه چه تقریر معرفت شناختی ای دارد و چگونه علمِ دین، پویا و فوّار است...
بدون رصدخانۀ فلسفۀ علم، کهکشان علوم را نمی توان، مشاهده و رصد کرد. حتّی رشته های هنری و جستارهای زیبایی شناختی نیز، امروزه با علوم میان رشته ای داد و ستد بهتری یافته اند. موسیقی و ریاضیات، اگر چه از آغاز از پنجرۀ خود با یکدیگر، چشمک زن و هم کوچه بوده اند و ریاضیّات برای موسیقی مانند «تراز هماهنگی» و «تحلیل گر ریاضیاتی» بوده و هست ، ولی ما امروزه «نظمِ ریاضیاتی- موسیقاییِ» بسیار گسترده تر و بهتری را در «کلّ آفرینش» دریافته ایم و دانش ما در این حوزه، بسیار گستردهتر، ژرف تر و شگفت تر شده است. گویی اینک «ریاضیات» خود یک «سمفونی بیکران و یک موسیقی در حال نواخته شدن» است و «موسیقی» یک «ریاضیّات دلکش شنیدنی و شنیداری» است. اینک بهتر دانسته ایم که علم و هنر، برهم نهِشت دو خوانش دلکش اند.
✅ فلسفۀ علم فقط علمِ فیلسوفان تراز اوّل نیست، حتی دانشآموزان و دانشپژوهان هم به آن نیاز دارند و باید آن را بشناسند. باید سال ها پیش، نخبگان ما کتاب هایی برای دانشپژوهان و حتی نوجوانان ایران زمین، در این باب، نوشته باشند و ما فرزندان خود را از آغاز با فلسفۀ علم و رُستنگاه علوم آشنا کرده باشیم؛ تا بتوانند با چشمی باز، رشتۀ مورد علاقه خود را گزینش کنند. بدبختانه حتّی مربیان و استادان و کارآزمودگانی که سال ها دروس فیزیک، ریاضیات، فلسفه، منطق، تاریخ، فقه، تفسیر و... را آمورش می-دهند، با «فلسفۀ علم رشتۀ خود» (فلسفۀ مضاف) آشنایی ندارند. اینکه فلسفۀ علم، در بومسازۀ علمی ایران، یک رشتۀ پژوهشی و درسی رایج نیست، یک فاجعۀ زیانبار و اسفبار است.
✅ پس باید در آغاز، یک آشنایی گسترده با فلسفۀ علوم، در جامعۀ دانشآوران و نخبگان پدید آید. شایسته است همۀ کسانی که در ترازهای عالی علم و فرهنگ نقش دارند، با فلسفۀ علم کاملاً آشنا شوند و بکوشند فلسفۀ علم را از سنین نوجوانی به دانشآموزان بیاموزند. در جستارهای پیشِ رو، دربارۀ دیگر سودمندی های فلسفۀ علم، مطالبی تقدیم خواهد شد.
کتاب فلسفۀ علم، برای تبیین علوم انسانی اسلامی ص 42
حمید رجایی
تابستان 1400
🆔 @tolooemehr
🌐hamid-rajaei.com
🔆طلوع مهر🔆
✅ فلسفۀ علم، «مطالعۀ روشمند احوال حقیقی علم و علوم است» و هدف نخست آن بازشناسی خود علم بر هر زمینه ای است که علم در آن می روید؛ مثلاً علم به مثابۀ آینۀ حقایق (معرفت-شناسی و بررسی وجه حکایت گری علم) به مثابۀ شأنی از شؤون آفرینش (هستی شناسی علم) به مثابۀ یک پدیدۀ اجتماعی (جامعه شناسی علم) به مثابۀ یک فعالیّت روانی و دماغی (روان شناسی و عصب ادراک شناسی علم) و... هدف نهایی فلسفۀ علم، آگاهی عالمانه از خود علم و علوم و نیز انسان (به مثابۀ دانش گذار، دانش گزار و دانش پذیر) و از همه مهمّ تر و نهایی تر تحصیل «معرفت خداوند» به اندازۀ توان بشر و تقرّب به ذات پاک اوست.
✅ فیلسوف علم به مطالعۀ اندیشه ها و علوم می پردازد و برای او مسائلی از قبیل شناخت و افزار آن، یقین، گمان های در حکم یقین، صدق، انسجام، موجَّهیّت، ارزیابی گونه های معرفت و تعیین ملاک صحّت و خطای معرفت، روش ها و منطق اکتشاف و گردآوری و داوری و تبیین و اوضاع و ادوار معرفت، تحلیل تاریخ علم، رفتار علم، نظریّه های گوناگون در همین قلمرو ها، علم به مثابۀ رشتۀ علمی و... مهمّ است. فیلسوف علم، به مطالعۀ «رویدادهای جهان ذهن جمعی عالمان» می پردازد.
✅ از نظر ما معرفت شناسی، علمِ علم و همان فلسفۀ علم است. خودِ علم، موضوع فلسفۀ علم است (به مثابۀ شناخت، باور، و رشته مطالعات و...) درست این است که دو اصطلاح معرفت-شناسی و فلسفۀ علم نباید به دو مفهوم و مقصود اشاره کند. تمایز بین معرفت شناسی و فلسفۀ علم بیشتر دردسرساز است.
مطابق تعریف ما، دایرۀ فلسفۀ علم، دربردارندۀ هر گونه بحث دربارۀ مسائل بنیادین علم و علوم می شود. کافی است کوشش ما در راستای تبیین روشمند علم باشد (مثلاً شناخت و ابزار شناخت، یقین، گمان های در حکم یقین، و...) همچنین برخی مطالعاتِ حوزه بندی-شده، مانند معرفت شناسیِ علوم طبیعی یا ریاضیات، منطق، مباحث درجه دومیِ معرفت دینی و... هم از مباحث فلسفۀ علم است.
بنابراین تعبیر فلسفۀ معرفت شناسی بی معنا است. چرا که هر آنچه در فلسفۀ معرفت شناسی، فراچنگ باحثان آن می آید، باید در معرفت شناسی مورد وارسی قرار گیرد. بخلاف «معرفت شناسی فلسفه» که کوششی برای تبیین چگونگی برساخته شدنِ فهم های هستی-شناختی ما است.
✅ مطابق تعریف شایع و موجّه فلسفه های مضاف (فلسفۀ اخلاق، فلسفۀ جامعه شناسی و...) فلسفۀ علم در کار رسیدگی به مسائل اساسی و بنیادین «شناخت» های بشری و بررسی چیستی و چونی علم و علوم است. فلسفۀ اخلاق، فلسفۀ فقه، فلسفۀ جامعه شناسی، فلسفۀ روان شناسی و... هر کدام، رشته مطالعاتی هستند که به مسائل بنیادین آن شاخۀ علمی می پردازند (روش شناسی ، ارزشِ گزاره ها و کارآیی آن و گونه های پیکربندی ها و...) فلسفۀ علم هم دقیقاً به مسائل اساسی خود علم (رشته مطالعات) می پردازد. در واقع، فلسفۀ علم، رشته مطالعاتِ چگونگی «آگاهی و رشته مطالعات آدمیان» است و بناچار دربردارندۀ بحث از بنیادهای مفردات معرفتی هم هست (مانند فلسفۀ اخلاق که مبانی انواع گزاره های ریز و درشت علم اخلاق را هم وارسی می کند) کتاب فلسفۀ علم برای تبیین علوم انسانی اسلامی/ ص 36 و
37
حمید رجایی
تابستان 1400
🆔 @tolooemehr
🌐 hamid-rajaei.com
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
✅ پرسش احمدیان
✅ [سلام علیکم] عدل خدا، یکی از اصول پنجگانه اسلام شیعی است و بدین معناست که خداوند هیچ عمل قبیحی را انجام نمیدهد و همچنین در انجام هیچ امر واجبی اخلال نمیکند! چنانکه شیخ طوسی میگوید:
الله تعالى عدل حكيم لا يفعل قبيحا ولا يخل بواجب ، بدليل ان فعل القبيح والإخلال بالواجب نقص ، والله تعالى منزه عن النقص.
ترجمه: عدل الله متعال ایجاب میکند که فعل قبیحی انجام ندهد و نیز در امر واجبی اخلال ایجاد نکند، چرا که انجام فعل قبیح و اخلال در امر واجب، نقص است و الله متعال از نقص مبرا است
📓منبع: الرسائل العشر / تألیف شيخ الطوسی / جلد ۱ / صفحه ۹۶
از طرفی تمام علما و فقهای اسلام ادعا میکنند که ارسال پیامبران و انبیای الهی، یک امر واجب است چرا که بدون ابلاغ دین توسط این انبیاء، تحقق سعادت دنیا و آخرت بشریت امری محال است! پس اگر الله در شرایطی که دین حق وجود ندارد و یا تحریف شده است، پیامبری برای تحقق سعادت دنیا و آخرت بشر مبعوث نکند، در امری واجب اخلال کرده است.
حال با این مقدمه، به سراغ آیه ۱۹ سوره مائده میرویم:
یا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِيرٍ وَلَا نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۹﴾
ترجمه: ای اهل کتاب! بی تردید رسول ما پس از روزگار فترت و خلأ پیامبران به سوی شما آمد [و آنچه را مورد نیاز دنیا و آخرت شماست] برای شما بیان می کند که [روز قیامت در پیشگاه خدا] نگویید: برای ما هیچ مژده دهنده و بیم رسانی نیامد، یقیناً مژده دهنده و بیم رسان به سویتان آمد؛ وخدا بر هر کاری تواناست
در این آیه به آمدن پیامبر اسلام پس از دوران فترت و خلأ پیامبران اشاره میشود. دوران فترت ، به فاصله زمانی بین عیسی مسیح تا محمد بن عبدالله گفته میشود که حدوداً ۶۰۰ سال است و مفسرین قرآن اتفاق نظر دارند که در این دوران پیامبری به رسالت مبعوث نشد.
با توجه به اینکه خود قرآن اعتراف دارد که دین مسیحیت و یهودیت مورد تحریف و دستبرد علمای شیطان صفت یهودی و مسیحی واقع شده، پس میتوان گفت در طی این حدود ۶۰۰ سال دوره فترت ، نه دین حقی وجود نداشته است و نه نبی مرسلی در کار بوده که دین حق را از تحریف حفظ کند!
بنابراین تمام افرادی که در طی این مدت در اقصی نقاط جهان متولد شدند، به اعتبار ادعاهای خود قرآن مورد ظلم واقع شدند، چرا که امکان هدایت تام برایشان فراهم نبود.
✅ پاسخ
✅ سلام علیکم. اگر مسئله را از زاویه رزق و فیض و لطف بودن انبیاء بنگرید مطلب آسانتر فهم میشود و در هر حال، این، پرسش بحث درازدامنی را میطلبد و اتفاقاً شما را از خوض در آن نهی میکنم. چون به نتیجهای نمیرسید. خیلی از اتفاقات و جریاناتِ اجتنابناپذیر هستند که به پندار ما با اخلاق و عدل حقتعالی سازگار نیستند. مثلاً دخترکی که میبیند پدرش که چند ساعت قبل در آغوش کشیده بود و همه دنیایش بود را در برابر دیدگانش در خاک دفن کردند! و برای زمانی نامعلوم، دیگر این دو را ملاقاتی نیست! خب این نه اخلاقی و نه عادلانه بنظر می رسد
✅ در مورد انبیاء، مطلب جدیتر است چون گویی تناقضی در میان است (که البته تناقضی نیست) خداوند نفرموده همیشه پیامبری هست و زنده است و ظاهر است. فرموده لکل امه و قوم هاد. هر امتی هادی دارد. این هادی لزوماً نبی معصوم نیست. بلکه خداوند معمولاً از طریق بندگان صالحش راه را نشان داده و آنان را اتمام حجت میکند. اما اگر آن امت قتل نبی کنند و یا امران و هادیان به معروف و ناهیان عن المنکر را طرد کنند خداوند آنها در حیرت رها میکند، حتی با حضور نبی (فذرهم فی طغیانهم یعمهون) یا جایی کسی کفران نعمت کرده و نعمتها را بظاهر دارد از آن منتفع نیست. مانند اینکه کسی بهترین خانه و مرکب و حقوق را دارد اما حظی نمیبرد.
✅ ضمن اینکه اگر مفسران فرمودهاند در این ازمنه هیچ نبی و مرسلی نیامده، سخن مکابرهای گفتهاند. از کجا میدانند؟ مگر یک نبی مانند یک بمب اتم یا صیحه آسمانی است که همه متوجه حضورش شوند! بسا بدون ثبت و ضبط تاریخی حضور داشته و کار خود را کرده است.
✅ مگر همین الان در عصر غیبت که پیامبری نیست قاعده نقض شده؟ امام معصوم ع حاضر و اما غیرظاهر است. اما چرا آمر، ناهی، مبین و حاکم نیست؟
✅ نکته اینجاست که وجود و نفاذ هادی، مانند رزق است و با گناه و معصیت و تباهی و کفران نعمت، زائل یلچا کاسته میشود. گاهی نبی هست اما بیاباننشین و مطرود است گاهی نامسموع است (مانند حضرت نوح و..)
🔆طلوع مهر🔆
#عصای_سلوک_الی_الله
✅ یکی از امور مهم در زندگی سالک، دانستن انواع خواب است. بخش بزرگی از عمر آدمی در حالت خواب طی میشود و این خواب بحسب زمان و موقعیت، چند قسم است که مؤمن باید با آنها آشنا باشد:
1⃣ خواب غفلت: خواب در مجلس ذکر و تذکر و علم
2⃣ خواب شقاوت: خواب به هنگام نماز
3⃣ خواب حسرت: خواب شب جمعه و از دست دادن عبادت و دعا و استغفار در ان.
4⃣ خواب لعنت: خواب هنگام نماز صبح
5⃣ خواب عقوبت: خواب پس از نماز صبح
6⃣ خواب راحت: خواب قیلوله (عمدتاً قبل از نماز ظهر یا کوتاهی پس از نماز عصر آنگونه که علامه مجلسی رحمهالله آن را تعمیم دادهاند)
7⃣ خواب رخصت: خواب بعد از نماز عشا.
💠 نکتهها:
✅ نظام عالم برنامه صحیحی دارد که ما باید خودمان را با آن هماهنگ کنیم نه به عکس.
✅ در صورتی که خواب تنظیم باشد، جهات زیادی در زندگی تنظیم میشود.
✅ اگر پس از نماز صبح کسی را به خواب لازم افتد و خواب بر او غالب شود، اندکی خواب، رخصت داده شده است.
حمید رجایی
بهار ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🌐 Hamid-rajaei.com
🔆طلوع مهر🔆
✅ علی، عطر آتشینی است که دودمان نفسانیت را عاشقانه میسوزاند و تو را دیوانهاش میکند... مراقب باش علیاللهی نشوی...
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#یک_نکته_یک_کلام
#به_بهانه_بحث_پدیده_دوچرخه_سواری_بانوان
✅ این روزها دوباره بحث «دوچرخهسواری بانوان» مطرح شده است. اگر چه این بحث بقدر خود مهم است و باید درباره آن اندیشناک بود، اما مباحث مهمتری نیز در جامعه ما مطرح است. در هر حال در این پوشه صوتی، پیرامون این موضوع و به بهانه آن مطالبی زیر عنوان «رهیافت پیشرفت در فقه» آمده شده است. البته میدانیم که فهم امامان معصوم علیهم السلام، عالیترین فهمها از عالم است.
حمید رجایی
زمستان ۱۳۹۹
🆔 @tolooemehr
حکومت و دستگاههای دولتی باید بسرعت مبتنی بر اصول علمی و استفاده از کارشناسان مجرب داخلی و خارجی در فکر و اقدام برای پیشرفت این کشور باشند. سرزمین زرخیز افغانستان را آمایش کنند و ظرفیتها را احصا نموده و با سرمایه داخلی و خارجی به آبادسازی بیوقفه کشور مشغول شوند. بهترین راه مبارزه با اختلافات زیانیار «کار» است. بسیاری از اختلافات سخیف، معلول بیکاری و بیعاری است. جوانی که در صنعت، کشاورزی، آموزش و ... سخت مشغول کار و کوشش است فرصت پرداختن به هزار موضوع سخیف و سطحی را ندارد.
✅ اففانستان میتواند پلههای ترقی را بسرعت طی کند. امروزه وارد کردن تکنولوژی (فراگیری دانش ابزارسازی سخت و نرم) و نیز خرید تجهیزات پیشرفته، خیلی دشوار نیست. اما هنر میخواهد که با یک اولویتبندی صحیح کشور را به پیش برانند. الگوی توسعه مالزی، ایران و چین و تا حدی الگوی هند میتواند الهامبخش افغانها باشد. با دنیا نجنگید ظرفیتهای دنیا را برای پیشرفت بکار بگیرید و پیشرفت کنید آنگاه بر دشمنان خود فائق میشوید. البته مبارزه با استبداد و استعمار و تعدی آمریکا انگلیس و صهیونیسم داستان دیگری دارد.
✅ افغانستان نیز باید مانند دیگر کشورهای اسلامی در صدد ایجاد یک خاورمیانه متحد باشد. بلکه به معنایی عامتر باید اندیشناک اتحادیهای آسیایی باشیم که با صلح و انساندوستی مانند نبی اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم، دوست انسانها باشیم و اگر اتحادی معنا میشود، برای تعاون بر برّ و تقوا باشد. اتحاد یعنی همافزایی در تقوا و احسان و علم و صلح. در این مسیر باید به عقاید بشری احترام گذاشت و نباید به نام دین یا ملیت و... به افکار بشری و آنچه ما قبول نداریم بیحرمتی کنیم. در این مسیر از گرگ تعصب و شیطان سکولاریسم در دو، بر حذر باشیم.
✅ امید اینکه به برکت قرآن و اهل بیت علیهم السلام، بزودی شاهد افغانستانی فرهیخته، بیجنگ، گفتگوآموخته، پیشرفتخواه و اسلامی باشیم. الهی آمین
محرمالحرام ۱۴۴۳.
💠 رجایی: جامعه شناسی اسلامی به لحاظ پیکره بندی و تبویب و هدف و منابع بازنویسی می شود. جامعه شناسی اسلامی مبتنی بر یک انسان شناسی کل نگر برپا می شود. اشتباه نکنید و بگویید جامعه شناسی اسلامی از اول ا آخر از قرآن بیرون می آید. خیر قرآن و سنت یکی از منابع متعامل با فراورده های پیشینی، حاضر و نتایج نظری و عملیاتی، جامعه شناسی اسلامی هستند. شناخت انسان بر زمینه دیرینه شناسی، زیست شناسی، مردم شناختی، ژن شناسی، روانشناسی و... و نیز انسان شناسی قرانی همه و همه پایه ها و مایه های جامعه شناسی اسلامی هستند. همیچنین هر معرفت دینی ای لزوما صلاحیت تعامل با مسایل و مطالعات جامعه شناختی را ندارد. همان طور که فقیه هر روایتی را مستند خود نمی کند. اما این موردِ تاکید من است که بگویم «محکمات معارف اسلام، همچون محکمات ژن شاسی، زیست شناسی نقش ناوبرانه دارند» و البته معرفت دینی، ناوبری بسیار فاخرتر و مهمتری دارد. این ناوبری کاملاً در متدولوژی علم، یعنی مباحثه مبتنی بر استدالال به پیش می رود و عناصری چون عشق و ایمان و ارادت و مریدی و مرادی و... در استنتاجات آن نباید نقش داشته باشد. ما ایمان داریم، چون ادله می گویند ایمان بیاور و فطرت میگوید حال که محبوب را با ادله قاطع، شناختی عشق بورز، پس این ناعلم ها، ممهور به تایید عقل هم هستند. در علم دینی، عالمان فرزند دلیل اند نه عشق و ارادت و علاقه به یک سنخ اندیشه... و مفسده ایدئولوژیک شدن پیش نمی آید. برخی میگویند این مفسده حتما اتفاق می افتد، ما هم میگوییم بله حتما اتفاق می افتد اما مانند همه خطاهای بشری که باید ان را فروکاست. فکر نکنیم اگر علوم انسانی را از تعامل معارف دینی بدور داشتیم، به نکاح و در حباله هیچ مکتب دیگر در نمی آیند.
🎤 احمد: ببخشید استاد یعنی عنصر ایمان و عشق به خداو اهل بیت در تولید علم اسلامی موثر و صاحب نقش نیست؟
💠 رجایی: هیچ متکلم و فقیهی تابحال مبتنی بر عشق و ولایت فتوا نداده است و نمی دهد. ولایت و عشق به پروردگار و اهل بیت، کارکردهای دیگری دارند. مثلا عشق به خداوند ما را از چنگ خودخواهی مان نجات می دهد و ما را ناب می کند، تربیت می کند و منشا این می شود که خوب شویم و حتی ابواب علوم بر ما گشوده شود. اما مثلاً عشق ما دلیل معصومیت امام نیست. معصومیت امام مستند به ادله است و عشق در پی ان می آید. کلام امام معصوم، درست است چون بنا به ادله برهانی، درست است و عشق به امام معصوم کارکرد تحرک بخش انسان ساز و تعالی بخش دارد. در واقع در خود ما روح می دمد و آنگاه علوم ما جان می گیرد. لذا ما به حوزه می گوییم «حوزه علمیه» نه «حوزه عشقیه» حوزه فرزند دلیل است و اگر عشقی را توصیه می کند آن هم مبتنی بر دلیل است نه عشق.
✅ TolooemehrGroup
🌐 hamid-rajaei.com
🆔 @tolooemehr
💠 رجایی: من در کتابم به بیان چند مطلب پرداخته ام که برخی درکار رفع خلاء های تبیینی و توجیهی هستند و برخی دیگر خلاء های راهکارشناختی و دانش مشرف به راهبردسازی و اقدام و عمل. همه کسانی که کتاب من را دیده اند این را ستوده اند که در آن «دانش انضمامی و مشرف به عمل و بلکه با پیوست عملیاتی و عینی» ارائه شده است. یعنی من از «نظریه» تا «تولید راهکار» را پیموده ام. حال چقدر درست است، باید ٍ#دانشسرا بگوید و محک بزند.
اما در مورد پر کردن خلأها، اول همینکه اینک گفتم: توجه دادن نخبگان به اهمیت فلسفه علم... برایم خیلی ناراحت کننده و شگفت اور است که برخی می خواهند با فلسفه و هستی شناسی، مسئله تولید علم را حل کنند!! این مسئله اصلا در حوزه تخصص فلسفه علم است. هستی شناسی کجا و حل مسئله تولید علم کجا... (به هم ربط دارند اما ربطشان مانند فرمول بنزین و تولید خودرو است)
خلاء دیگر، با ارائۀ «تبیین تعاملی که علوم باهم دارند» پر شده است. این تعاملات را #تعاملات_علم _ساختی نامیده ام (اصطلاح رجائی) و دغدغه های مهمی را در این میان، مورد توجه قرار داده ام. مثلاً «انواع تحول فهم» و همچنین «چگونگی رفتار علم در روش عقلی، عقلانیتی و تولید و تولد روش ها» و اینکه «عالمان همه در یک #سپهر_معرفت زندگی می کنند» و اگر چه موضوعات علوم و روش های ان، منضبطانه، مجزا است اما محصولات علمی در یک #حس_مشترک_جمعی دیالوگ می کنند چه ارباب هر علم بخواهند و چه نخواهند.
در این حوزه به مولفه های دنیای جدید پرداخته ام و آن عصر ارتباطات گسترده بشری و امتداد یافتن ذهن و ضمیر دانشمندان و اشراف بی نظیر علوم بر یکدیگر و تولد #علوم_میان_رشته ای و از همه مهمتر تولید انبوه مفاهیم به نام « #مفاهیم_علومی » و مانند آن است.
🎤 جناب رجایی، ببخشید فرمایش تان را قطع می کنم. ادوار سه گانه علم در نظریه شما به همین مسئله مرتبط نمی شود؟ شما در نظریه تان ادوار متاخر و آینده علم را به سه «دوره قفسه ای کتابخانه ای»، «ذره ای کهکشانی» و «دوره مدینه ای» تقسیم کرده اید.
💠 رجایی: بله مربوط می شود. چون این ها که عرض کردم اوصاف برجستۀ علم در دوره ذره ای کهکشانی است. این دوره به این علت که عصر حاضر و حاکم بر علم است آن قدر مهم است که من نظریه خودم را به نام این دوره ،نام نهاده ام. علوم در این دوره، به هم «اشراف دیالوگی» بسیار گسترده دارند.
🎤 احمد: ببخشید در مورد این دوره باز می پرسم. داشتید می فرمودید که نظریه شما کدام خلاء ها را پر می کند و کدام مشکلات را حل می کند...
💠 بله، عرض کردم که من در این نظریه توضیح می دهم که علوم در حس مشترک جمعی جهانی چه رفتاری پیدا می کند و خاصه برایم مهم بوده است که معرفت دینی با «غیرمعرفت دین» (در جاهایی آن « #دانش_ریزوماتیک » صدا زده ام) چه تعاملاتی دارد. من معتقدم همه علوم ماهیت هنجاری و طبعی یکپارچه ای دارند. علم، گسل و تناقض را در ابعاد میکرو و ماکرو تحمل نمی کند و لذا معتقدم اصلا علم (یعنی هر انچه از غیر متن دین فرآمده) و معرفت دینی در یک سپهر معرفت واحد و یکپارچه، زندگی می کنند. اما مشکل این بوده که معرفت دینی و غیر آن، با هم بطور گسترده، دیالوگ علم-ساز نداشته اند. این از اهم مشکلات بومسازه های معرفت جهانی است. فقط مربوط به حوزه های دینی و علمیه نمی شود. علوم جهان، باید در تمام بومسازه های اقلیمی دانش طلبانه با هم گفتگو کنند. حتی برای #گفتگوی_خوب (اصط.رجایی) شیوه نام های را پیشنهاد کرده ام (با مؤلفه های دقیق، در کتاب فلسفه علم)
نبودِ این دیالوگ جهانی علوم، خودش بزرگ ترین خلاء است. بنظرم این نارسایی همه معلول سوء تفاهمات، کمبود افزار، خودشیفتگی علمی و تفکر ایدئولوژیک و مانند آن است. یادمان نرود «تفکر ایدئولوژیک» در اصطلاح ما، به معنای تفکر دینی نیست. «تفکر ایدولوژیک یعنی آینکه عالمان و دانشمندان بخشی از معرفت را مباحثه-ناپذیر بدانند.» لیبرالیسم هم ممکن است در برخورد با سوسیالیسم و هر آنچه غیر خودش است به «اصول موضوعه فرامباحثه ای» مبتلا شود. «باورها و بنیان ها باید باشند، اما همه باید مباحثه پذیر باشند و به هیچیک برق و تله مباحثه ای وصل نباشد. مین گذاری در سپهر معرفت جنایت است.»
🔆طلوع مهر🔆
✴️ مصاحبه با آقای حمید رجایی درباره کتاب «فلسفه علم برای تبیین علوم انسانی اسلامی»
✅ اشاره:
👈 این متن حاصل و خلاصۀ گفتگوی چند تن از دانش آموختگان رشته فلسفه و ارتباطات با جناب رجایی است.
🎤احمد: جناب آقای رجایی سلام و سپاس از وقتی که برای این گفتگو گذاشتید. پیشتر درباره فلسفه علم و #نظریه_ذره¬ای کهکشانی خود مطالبی منتشر نموده بودید و وعده داده بودید که کتابی نیز در تقریر آن منتشر خواهید کرد. البته طی تماس هایی که داشتیم متوجه بودیم که در این دو سال اخیر بطور متمرکز مشغول نگارش این اثر هستید و اینک خوشحالیم که این کتاب چاپ و منتشر شد و بدستمان رسید. مباحث کتاب، گسترده و بفرموده خودتان «پرجزئیات» است و تا کسی کتاب را نخواند ابعاد دیدگاه شما و نتایج آن را متوجه نمی شود. ما کنجکاویم که مباحث این کتاب کدام خلاءها را پر می کند. اما ابتدا دربارۀ «چیستی فلسفه علم» برایمان بفرمایید و همین طور درباره چگونگی شکل گیری این نظریه و ایدۀ نگارش این کتاب.
💠 رجایی: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد. ابتدا از شما سپاسگزارم که به این مسائل مهم معرفتی اهمیت دادید و مسئله را دنبال کردید. کمتر کسی است که بدون آشنایی قبلی، از عنوان «فلسفۀ علم» نهراسد. معمولاً حتی افراد تحصیلکرده و نخبه نیز از عنوان و مباحث فلسفه علم گریزانند و گمان می کند دلمشغولی یک فیلسوف علم، مباحثی بسیار انتزاعی و در دور دست است؛ آن چنان که به امور جدی خود علم و جریان زندگی روزمره، مطلقاً مربوط نمی شود. در کتابم این واقعیت تلخ را با خواننده در میان نهاده ام. اساساً در #بومسازه_معرفتی ایران، فلسفه علم، غریب است و طبعاً به همان اندازه عجیب و در وحشت است. فلسفه علم، مطالعه سیاره اورانوس نیست. بلکه چیزی جز مطالعه همه-جانبۀ شناخت و علم (علوم) نیست. هرگونه بحث درباره علم، که بتواند مطابق عرف نخبگانی به قواعدی درباره علم (به هر معنا) بیانجامد، از مباحث فلسفه علم است. امروزه مباحث معرفت شناسی و شناخت شناسی برای اکثر نخبگان ما شناخته شده است. فلسفه علم، شامل همه آنچه ما تحت عنوان شناخت شناسی می شناسیم می شود؛ به علاوۀ مطالعه علم بر زمینه های روان شناختی، جامعه شناختی، عصب شناختی، انسان شناختی و روش شناختی و غایت شناختی و خلاصه هر انچه از «عوارض ذاتیه» علم است. حال هر علمی. در کتابم در باره فوائد فلسفه علم نیز گفته ام. این را یک دانش اموز دبیرستانی هم می فهمد که هر کس می خواهد علمی را بیاموزد ابتدا باید «علم و علوم» و «رفتار خود علم» را بشناسد. وقتی کسی وارد شهر یا کشوری می شود باید بداند که شهرواندن متناسب با شرایط اقلیمی و فکری و فرهنگی، مطابق چه قوانین زیست شناختی و مقرراتی وضعی و طبیعی زندگی می کنند. تبعاً هر کس وارد جهان علم و #سپهر_معرفت می شود، باید قواعد و عوارض ذاتی آن علم را بداند. خیلی مهم است که بدانیم این مطلب، خیلی فراتر از علم منطق و مثلا آدب المتعلمین و حیطه معرفت شناسی متفاهم است. باید مکانیسم توصیفی و هنجاری علم بر زمینه های گوناگون شناخته باشد.
همینجا مناسب است بگویم که فلسفه علم، علمِ توسعۀ علم است و اساساً معنا ندارد که دانش در یک اقلیمی بروید و حال آن که دانشِ دانش را اهالی آن اقلیم معرفتی، ندانند.
🎤 احمد: ببخشید مگر مباحث شناخت شناسی در #بومسازه ایران (مطابق اصطلاح خود شما که علم را با بومسازه اش تحلیل می فرمایید) دانشِ دانش نبوده است؟ اگر بوده پس چه چیز غایب بوده؟
🔆طلوع مهر🔆
✅ نسخۀ دیجیتالی کتاب فلسفه علم برای تبیین علوم انسانی اسلامی و ارائۀ راهکارهای ارتقاء نظام معرفتی حوزه اثر حمید رجایی. اهدایی طلوع مهر
🆔 @tolooemehr
📗 @farhangerajaei
🌐 amid-rajaei.com
🔆طلوع مهر🔆
✴️ چکیدۀ نظریّۀ معرفت شناختی ذره ای کهکشانی بودن علم
✅ نظریّۀ معرفت شناختی ما یک نظریّۀ توصیفی- هنجاری و #نسخۀ_ آزمایشی است (حداقلّ در این کتاب) و پیشکش و پیشنهادی به اهالی#دانشسرا است، برای بررسی علم و رفتار آن از این منظر. یک #نسخۀ_ پیشنهادی می تواند بر ایده های غربال شده و مؤیّدات و مستندات الهامبخش استوار شود. «نظریّۀ ذرّهای-کهکشانی» می گوید:
الف. علوم جهان، در دوره های اخیر، اینک و آتی (از گذشته نزدیک: حدود صد و پنجاه سال گذشته و تا آینده: دورۀ پس از ظهور امام مهدی عج) سه مرحله، را طی کرده و خواهد کرد.
✅ دورۀ نخست دوره ایست که علوم، به بلوغ نسبی رسیده اند و خرافه ها و گمانه های ناسنجیده و وهمی از آن سترده شده و علم رو به روشمندی و انضباط نهاده است. در این دوره، به زعم عالمان، هر علم در مسیر خود قرار دارد. هنوز #علوم میانرشته ایِ بسیار، در سپهر دانش بشری متولّد نشده است و عالمان هر علم، بر مسائل و دغدغه های عالمان دیگر، اشراف ندارند (بویژه در علومی که هم خانواده انگاشته نمی شوند) در این دوره اگر چه ممکن است علوم، دغدغه های مشابه داشته باشند، امّا با یکدیگر مشارکت و مباشرت چشمگیری برای حلّ مسائل پیچیده ندارند. در واقع، خود را در برابر مسائل علوم دیگر، مسؤول نمی دانند. این دوره «#دورۀ قفسه ای-کتابخانه ای» نامیده می شود.
✅ دورۀ دوم، دوره ایست که اندک اندک علوم، مسائل و فرآورده های یکدیگر را خواسته و ناخواسته در اشراف هم قرار می دهند و مفاهیم تخصّصی علوم، فربه و فربهتر می شوند و برای تبیین هر ضلع یک پدیده، علوم دیگر مساهمت می کنند. علوم میانرشته ای بهوفور زاده میشوند و یک مسئله، دغدغۀ مشارک و مباشرِ چندین علم می شود. این دوره، «#دورۀ ذرّهایکهکشانی» نامیده میشود. این دوره ایست که یا در آن وارد شده ایم یا در حال ورود به آنیم.
✅ دورۀ سوم، دورۀ پس از ظهور امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف است که پس از استقرار حکومت ایشان، دروازه های علوم، به طور گسترده به روی بشر گشوده می شود و علوم در ابعاد بسیار پهناوری، تجلّی می کند. نظریّه در کار تبیین پیشکشانۀ «انگارۀ سه دوره ای بودن علم» و همچنین ذرّه ای-کهکشانی بودن علم است.
(ادامه دارد)
📗کتاب فلسفه علم و برای تبیین علوم انسانی اسلامی صفحه 64
برای بررسی کلمات هشتک دار، به فرهنگنامه رجا در تلگرام مراجعه فرمایید (@farhangerajaei)
حمید رجایی
تابستان 1397
🆔 @tolooemehr
📗 @farhangerajaeii
🌐 hamid-rajaei.com
🔆طلوع مهر🔆
✅ موضوع، روش و غایت فلسفۀ علم
✅ موضوع فلسفۀ علم، علم است، از آن نظر که در ذهن جمعی و فردی انسان (ها) محقّق می-شود و مسائل فلسفۀ علم، شامل همۀ مباحث مربوط به علم است، مشروط به این که به قاعده ای کلّی و یا یک نظریّه، بیانجامد. حال چه از یک دانستۀ جزئی بحث کند و چه از مباحث مربوط به نهاد علم یا بر هر زمینۀ مطالعاتی دیگر؛ مثلاً زمینۀ ابزارهای شناخت (حس، عقل و شهود) زمینۀ ارزش و مبنای ارزشی شناخت، زمینۀ روشِ شناخت، زمینۀ ساحت های شناخت، زمینۀ موضوعات شناخت، زمینۀ منطق اکتشاف علم ، زمینه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقلیمی، مردم شناختی و... زمینۀ روان شناختی شناخت، زمینۀ بررسی های زیست-شناختی و گاه مشخصاً مغز و اعصاب، زمینۀ ادراک شناختی تطبیقی (بررسی مقایسه ای ادراکات بوسیله هر موجودی که ادراک دارد) زمینۀ زبانشناختی (و در نظریّۀ ما: نسخه-شناختی) بر زمینۀ عالَم شناختی شناخت و...
✅ روش فلسفۀ علم، روشی ترکیبی و کُلّ نگر است. فیلسوف علم به ناچار از هر روش مؤثّری که بتواند با آن به هدف شناختی خود برسد، استفاده می کند. گاه تاریخ علم را می کاود، گاه به اَسناد و مدارک معتبر اسلامی مراجعه می کند، گاه شیوۀ تعقّلی را پی می گیرد، گاه متعمّقانه به مطالعات عصب ادراک شناختی توجّه می کند و... برای فیلسوف علم، شناخت چیستی و رفتار «دانستن» و «علم» مهمّ است، حال از هر راهِ منتج به نتیجه. مبتنی بر نظریّۀ ذرّهای-کهکشانی، محدودیّت روش در علم، فقط آنجاست که به هدف علم نیانجامد. خواهیم گفت که روش ها در بُن مایه، یکپارچه اند و همۀ مسائل علم، باید با این بُن مایه و در محضر عقل و ذرّات معرفتی، حلّ و فصل شوند. این مسئله شاملِ خود فلسفۀ علم هم میشود. غایت فلسفۀ علم، بهینه کردن علم و علوم، برای تعالی انسانی و تقرّب الی الله است.
حمید رجایی
تابستان 1400
🆔 @tolooemehr
🌐hamid-rajaei.com
✅ شما را بشخصه، از خوض در این معانی نهی میکنم. چون ذهن جوالی دارید. آنچه بصلاح شما میدانم ترک این بحوث و توجه به «معرفهالله» است و همان که بیان کردید که خداوند عادل است پس هر آنچه از سوی او جریان یابد عادلانه و عین اخلاقی بودن است. ملاک عادلانهها، تماماً و لزوماً همیشه در افق فهم ما نیست. بدانید این خدای نازنین، هر آنچه کرده درست بوده و لزوماً عقول ما مصادیق آن را درک نمیکند. پس وجود مرگ در حیات فیزیکی ما حتماً اخلاقی و عادلانه است و البته جنبههای تلخ زندگی معلول تربیتنشدگی آدمی است.
✅ من به شما میگویم متمرکز شوید روی اسماء الله. «خداوند عاشق است» را بچسبید نه اینکه بخواهیم با خطکش و گونیا و شاقول خِرد اندکمان جهان را فهم کنیم. فهم جهان و موازنات آن، نامقدور است. کافی است بدانید «هر چه آن خسرو کند شیرین بود.» بروید روی این نوع نگاه.
✅ سوختن دماغ و کسب استدلال چوبین چاره کار نیست عزیز. کمی فکرتان را آرام و آزاد کنید و بروید سمت عشق. روی خودسازی متمرکز شوید و ساکت و آرام و بیصدا به روح خود سمباده و تازیانه سلوک و ممارست سلامت جان بنوازید. اشک را به جای شک بنشانید و شوق را به جای دود دادن سبیل شبهه.
✅ اجازه دهید حقتعالی در چشمتان چشمکی بزند و شما را برای خودش اصطفا کند. محبت را دریابید. حالات شیخ رجبعلی خیاط و شیوه او را در خود پیاده کنید. مثل من، بیچاره و ناپاک و حیران نمانید که روسیاه و مغبونم.
حمید رجایی
بهار ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🌐 hamid-rajaei.com
📬 hamidrajaei2@gmail.com
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
دربارهی برنامهی #زندگی_پس_از_زندگی
✅ پرسش احمد رضا
✅ سلام استاد رجایی، طاعاتتان قبول درگاه حق تعالی. من این بار سوم است که این پرسش را برای شما ارسال میکنم. ظاهراً مدتی است پایگاه طلوع مهر، فعال نبود. میخواستم بپرسم نظر شما در مورد برنامهی « #زندگی_پس_از_زندگی » چیست؟ محتوایهای آن را چگونه یافتید؟ چنانکه در بیشتر قسمتهای این برنامه دیدیم، آیا مرگ واقعاً برای ما اینقدر زیبا و دلپذیر است؟ منتظر پاسخ جنابعالی هستم. با سپاس
✅ پاسخ
✅ سلام و درود بر شما. بله مدتی است مشغولیتهای دیگر مجال درج مطلب را نداده است. نقد برنامه یاد شده مجال گستردهای میطلبد. لطفاً اینک به مطالب زیر توجه فرمایید:
✅ مطالعه در مورد «تجارب نزدیک به مرگ» در اروپا و آمریکا سابقه زیادی دارد. اینجانب بیش از بیست سال قبل که مشغول نگارش پایاننامه درباره «چیستی مرگ» بودم، با برخی از این آثار آشنا شدم. گزارشهای جهانی، وجوه بسیار مشترکی دارد.
✅ برای ورود به این سنخ مباحث، باید با معنای دقیق و تخصصی «روح»، «نفس»، «عالم مثال: متصل و منفصل» «ملائکه»، «تخلیهی روح»، «مکاشفه»، «خلق صور»، «زمان»، «سماوات»، «راههای آسمان»، «مرگ»، «عالم مُلک، ملکوت و عالم أمر» و... آشنا باشید.
✅ توجه داشته باشید که روح دو اصطلاح و اطلاق دارد: روح مجرد کامل و روح + بدن مثالی. روح مجرد کامل ظاهراً همواره با «بدن مثالی» همراه است و در تجارب نزدیک مرگ و پس از خواب و مرگ، بدن مثالی + روح، از جسم مادی ما، رها میشود. همین که روح از جسم سنگین مادی رها شد، آدمی حس بسیار خوبی پیدا میکند. برخی از قاتلان و جنایتکاران در تجارب خود (در اروپا و آمریکا) گفتهاند که پس از خروج از بدن احساس غیرقابل وصفی از راحتی و خوشی داشتهاند. اما پس از آن، فرشتگان، آنان را به دوزخ برزخی بردهاند و عدهای هم این مطلب را پس از لحظاتی تجربه و گزارش کردهاند. از جمله یک خانم که مبتلا به بیاخلاقیهای فاحش بود، در تجربهی خود، دوزخی را دیده بود که ترس و عذاب آن را غیرقابل وصف دانسته بود (و پس از بازگشت) از کار خود توبه کرده و پس از سالها در مصاحبهاش لرزان و هراسان تجربهاش را توصیف میکرد (فیلم او را در نت بجویید)
✅ تجربهی نزدیک مرگ و «تجربه مرگ کامل»، لزوماً یکی نیست. البته بنده نیز در تحقیقات نسبتاً گستردهی خود، دریافتم که مسئله عبور از تونلهای نورانی و بسیار زیبا، بالا رفتن، مصاحبت با راهنما، مواجهه با یک عشق بیمرز، عبور از آسمانها، مرور خاطرات لحظات زندگی، قدرت حرکت سریع روح، اشرافهای علمی و ادراکی آن، حس خوشی، توان پرواز، ملاقات درگذشتگان، دیدن نتایج اعمال، دیدن شهرهای عالم مثال و... از جمله امور قطعی در این تجارب است.
✅ برنامهی «زندگی پس از زندگی»، بسا تصویری بیش از حد زیبا و ناصحیح از مرگ نشان داده است. مرگ در بسیاری موارد و مصادیق، خاصه برای افراد صالح و بلکه نسبتاً صالح، بسیار زیبا و دلانگیز است و اما فیالواقع مرگ هر کس شکل خود اوست و بسیاری از موارد دشوار و هراسآور است.
✅ در این برنامه از کارشناسان خوبی استفاده شده، اما از دانش ایشان بدرستی بهرهبرداری نشده است. از جمله میتوانستند «شرح مثال متصل»، «عالم مثال منفصل»، «قدرت نفس در ایجاد صور»، «نحوهی تشخیص مشاهده عوالم از صورتهای مخلوق توسط نفس» و... را از کارشناسان بخواهند و در ولههای تصویری، هرباره این تبیینات را تکرار کنند. بنابراین میتوانم بگویم احتمالاً مباحث کاملی ارائه نشده است.
✅ در مجموع، اگر برنامه در ریل خود حرکت کند و به لوث شدن این موضوع حساس، منجر نشود، برنامهی بسیار خوب و بدیعی است.
حمید رجایی
بهار ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
✅ معرفی و یادکرد پایگاه طلوع مهر در تارنمای طلوع مهر
Hamid-rajaei.com
طلوع مهر، تارنما و اندیشنامه ایست برای گسترش دیدگاه های نوآورانۀ حمیدرجایی (یک اندیشنامه چیست؟) یکی از خواسته های کلان طلوع مهر، فرآوری دانش انسانی اسلامی و نیز پیشنهاد انگاره های های خوب برای سازمان صدا و سیما، این سازمان ارجمند است. این پایگاه دربردارندۀ بخش های گوناگونی است: بخش اندیشنامه رجاء که به دیدگاه های پردامنه و نوآمد وی در علوم اسلامی می پردازد. بخش فرهنگنامه رجاء که دربردارندۀ اصطلاحات (واژاک های) نوآمد و هماهنگ با دیدگاه های رجایی است. وی، بنابه فرخواست و فراخور آفرینش ها و بازنمودن دیدگاه هایش بناچار، واژگانی را بنیان نهاده است یا از میان دیدگاه های چندگونه، یکی را برگزیده است...
در این پایگاه با کوشش ها و کاوش های گوناگونی روبرو می شوید که در کار بسترسازی برای زایاندن دانش انسانی، ولی سازگار با بومسازگان آموزه های اسلامی است. زایاندن دانش انسانی اسلامی، همان پیکره بندی تازۀ مسایل دانش ها، در هماهنگی با آموزه های اسلام گرانقدر است. بخشی از این خواستۀ سترگ، در «طلوع مهر»، دنبال شده است. هر آنچه در این پایگاه، آمده، نسخۀ آزمایشیِ اندیشه های رجایی است؛ مگر اینکه گفته شده باشد که نگاشته از آن دیگری است. در طلوع مهر کوشش بر این است که هر آنچه نوآورده شده، با باریک بینی در فرهنگنامه بازنموده شود. هر اصطلاح تازه و نوآمد، پیوندی رنگین دارد که خواننده را به شناسۀ آن در فرهنگنامۀ رجاء رهنمون می شود.
حمید رجایی
@tolooemehr
تنوع و تضارب افکار زیباست... اگر تکثر را درک کنیم. هیچ فهمی آخرین و کاملترین فهم نیست... همین، جهان اندیشه را گلستان می کند.
حمید رجایی
@tolooemehr
طراوت اندیشه ها را با تفکر، پرسش، تواضع، ذکر خدا و آزاد کردن ذهن, حفظ کنیم.
@tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#یک_نکته_یک_کلام
✅ حکمت 178 نهجالبلاغه
وَ قَالَ (علیه السلام): اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ، بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ.
امام (عليه السلام) فرمود: كينه و بدخواهى ديگران را از سينه خود درو كن تا بدخواهى به تو از سينه ديگران ريشه كن شود.
✅ راه زدودن كينهها
✅ امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى راه پاك كردن سينههاى مردم را از نيات سوء درباره يكديگر، نشان مىدهد و مىفرمايد: «كينه و بدخواهى ديگران را از سينه خود درو كن تا بدخواهى به تو از سينه ديگران ريشه كن شود»; (اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ)
✅ بسيار مىشود كه افراد به دليل سوء ظن يا حسادت يا اصطكاك منافع، نيات سوئى درباره انسان در دل مى پرورانند، چگونه مى توان آنها را از ميان برداشت؟ امام مى فرمايد: از خود شروع كن، ابتدا به قلب خويش مراجعه كن ببين آيا نيت سوئى درباره ديگران دارى يا نه؟ اگر دارى آن را از سينه ات پاك كن چيزى نمى گذرد كه خواهى ديد سينه ديگران نيز از نيات سوء درباره تو پاك شده است. اين مطلب دو دليل دارد:
🔹️ نخست اين كه هرگاه انسان نيات بدى درباره ديگران داشته باشد خواه ناخواه در چهره يا سخنان و افعالش نمايان مى شود و همين امر سبب مى گردد ديگران در برابر او موضعى مشابه بگيرند; اما هرگاه سخنان و چهره و اعمال كسى را از هرگونه بدخواهى پاك ديدند و آثار محبت و خيرخواهى در رفتار و گفتارشان نمايان گشت آنها نيز موضع مشابهى خواهند گرفت، بنابراين براى زدودن كينه ها از سينه ها و بدخواهى ها و نيات سوء ديگران بايد از خودمان شروع كرد و اين يكى از اصول مهم روانشناسى است كه تا از خود شروع نكنى نبايد انتظارى از ديگران داشته باشى.
🔹️ ديگر اين كه رابطه مرموز خاصى در ميان دلها برقرار است و ضرب المثل معروف «دل به دل راه دارد» يك واقعيت است. گويى دل ها در پنهانى با هم سخن مى گويند و رابطه برقرار مى سازند هنگامى كه قلب كسى مملو از بدخواهى به ديگران گردد اين پيام به قلب آنها منتقل مى شود و آنها مقابله به مثل مى كنند. اين گفتار حكيمانه در واقع چهره ديگرى از گفتار پيش از آن است و هر كدام براى زدودن آثار سوء از نيات و رفتار و گفتار ديگران تأثير خاص خود را دارند. به همين دليل در روايتى كه از طرطوشى در كتاب سراج الملوك نقل كرديم هر دو با هم آمده است.
شایان توجه این که واژه «شر» مفهوم وسیعى دارد که هر نیت سوء و کینه و عداوتى را فرا مى گیرد.
📗 در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید تفسیر دیگرى نیز براى این کلام حکمت آمیز ذکر شده است و آن این که منظور امام(علیه السلام) این است که مردم را به کار نیکى موعظه نکن و از کار بدى نهى منما مگر این که قبلاً خودت آن کار نیک را انجام داده باشى و آن منکر را ترک کرده باشى، زیرا اندرزدهنده ناپاک سخنانش در دل ها اثر نمى کند.
✳ البته این سخن یک واقعیت است; اما موافق منظور امام(علیه السلام) از گفتار حکیمانه بالا نیست، زیرا تعبیر به «صدر» در دو جاى این کلام حکمت آمیز نشان مى دهد که منظور، نیات سوء و کینه هاى درونى است نه افعال بیرونى.
این معنى نه تنها در رابطه انسان ها با یکدیگر، بلکه از یک نظر در رابطه انسان با خدا نیز صادق است، چنان که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «هر کس مى خواهد بداند چه مقام و منزلتى نزد خدا دارد به منزلت خداوند نزد خود بنگرد، زیرا خدا منزلت بنده را همان گونه قرار مىدهد که بنده منزلت خدا را در دل و جان خود قرار داده است».
🔰 در حدیث جالبى از امام صادق(علیه السلام) مىخوانیم که مردى خدمت آن حضرت عرض کرد: شخصى به من مى گوید من تو را دوست دارم چگونه بدانم که او راست مىگوید و واقعاً مرا دوست مىدارد؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «اِمْتَحِنْ قَلْبَکَ فَإنْ کُنْتَ تَوَدُّهُ فَإنَّهُ یَوَدُّکَ; قلب خود را بیازماى اگر تو او را دوست مى دارى او هم تو را دوست مى دارد». (قلوب با یکدیگر راه دارند)
🔰 این سخن را با حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) درباره امام و پیروانش پایان مى دهیم: یکى از یاران آن حضرت به نام «ابن جهم» عرضه داشت: فدایت شوم مى خواهم بدانم من نزد تو چگونه ام؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «أُنْظُرْ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ، نگاه کن ببین من در نزد تو چگونه ام».
بنقل از کانال موسسه نهجالبلاغه اصفهان
🆔 @tolooemehr