صبور باش و به خدا توکل کن
موانع زندگی حکمتی دارد...
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
__دوستان بزرگوار و همشهریان گرامی
عرض تبریک بمناسبت سال۱۴۰۳
سال ۱۴۰۲هم در كنار شما به پایان رسوندیم
اگر پستي گذاشتيم
حرفي زديم
باعث شديم خاطري آزرده بشه
ناخواسته دلي بشكنه
کم کاری کردیم
ببخشيد
ما تمام احساسمون رو اينجا كنار شما بدون اينكه بشناسيمتون به اشتراك گذاشتيم
سال ۱۴۰۲ با همه تلخی ها كنار شما شيرين گذشت
شايد از كانال راضي نباشيد
شايد پستها باب ميل شما نبود
امیدوارانه
سعي ميكنيم سال ۱۴۰۳بهتر باشيم
اميدواریم سال جدید هم شما
كنار ما باشيد🌹🌹
از همراهی شما سپاسگذاریم🙏
💐سال نو بر شما همراهان همیشگی طبیعت دالاهو مبارک💐
"کارگروه کانال طبیعت دالاهو"
🍃🌹 🌹🍃
🍃🌹 🌹🍃
#رستاک
#هنرمندان همشهری
طبیعت دالاهو 💐
🆔 @tabiat_dalaho
رمضان و یاد استاد محمدرضا شجریان🌺
در خاطر مردمان، دعایش جاری
در وسعت آسمان ، صدایش جاری
در ذهن قنوت هر مسلمان یادش
در سینه ی عشق،«ربنا»یش جاری
سعید عندلیب 🥀🥀🥀
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
آغاز سال ١۴٠٣
بر شما مبارک باد 🌱
❖
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
آخرین روز سال ١۴٠٢ هم
از راه رسید خوب یا بد
همه چی تمام شد....
الهی " سال ١۴٠٣ "
براتون، برکت، شادی،
آرامش، خوشبختی،
موفقیت و نگاه خــدا
رو به همراه داشته باشه
" پیشاپیش سال جدید مبارک "
❖
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
مَگَر یِک آدَم چقَدر
توان دارد که،دوست بدارد
اما دوست داشته نشود؟
❖
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
یک مرد واقعی
دنبال زیباترین
دختر دنیا نیست
دختری رو دوست
داره که بتونه
دنیاشو زیباتر کنه ...
❖
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
وقتی کسی را دوست دارید،
هر چند وقت یکبار به او یادآوری کنید،
تا فراموش نکند قلبی برای او میتپد...
" چقدر این ویدئو حالمو خوب کرد "
❖
به گورستان گذر کن تا ببینی
چه خوردند وچه پوشیدند وبردند
دو روزی زندگی کردند وآخر
به هرحالی که بودندجان سپردند
طمع بسیار کردند مال دنیا
ز روزی بیشتر هرگز نخوردند
قبرستان (ده جامی)
پنج شنبه آخرسال
طبیعت دالاهو 💐
🆔 @tabiat_dalaho
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
سمساری داد میزنه
طلافروش سکوت میکنه
کسی که ارزشش بالاس
نیاز به دیده شدن نداره...
❖
ونمایندگی آموزش وپرورش گهواره بدلیل آشنایی ایشان بامنطقه وداشتن تجربه مدیرت به مدت یک سال بصورت مامور به عنوان نماینده آموزش وپرورش گهواره انتخاب وعلیرغم کارشکنی ها وناسپاسی ها ازسوی بعضی ازهمکاران ستادی . خد مات شایانی درزمینه ی آموزشی واداری انجام داد .پس از اتمام ماموریت مجددا به عنوان دبیر ادبیات دبیرستانهای شاه ابادغرب به خدمت مشغول ودر دانشسرای شبانه دوره ی فوق دیپلم ( کاردانی رشته ادبیات ) تحصیلاتش را ادامه داده ودرشهریور ۵۸ موفق به اخذ مدرک کاردانی ادبیات گردید. مجددا برای بارسوم این توفیق نصیبم شد که پس از انتقالم دراول مهر ۱۳۶۳ازآموزش وپرورش کرند غرب به شهرستان اسلام آباد غرب ( شاه آباد غرب سابق) این بار به عنوان همکار درکنار استادم باشم. سال۶۳ ازسوی وزارت برای آن تعداد ازهمکاران دبیر که دارای مدرک کاردانی بودند شرایط ادامه تحصیل دردوره ی کارشناسی برای چندرشته ازجمله ادبیات فارسی فراهم شد . و زنده یاد استادفلاح هم مشمول این شرایط بود .ولی ایشان بدلیل نظارت وسرپرستی فرزندانش که دردانشگاه مشغول ادامه تحصیل بودند منصرف شدند . و سال ۶۵ با انتقال وی ا به کرمانشاه موافقت و سال ۱۳۷۳ بازنشسته شدند.سرانجام یکسال بعد ازبازنشستگی در ۲۳ اسفند ۱۳۷۴ در خیابان مصوری کرمانشاه دچارحادثه دلخراش تصادف با اتومبیل شد وروز۲۴ اسفند همان سال جان به جان آفرین تسلیم کرد ودرقطعه ۳۳ باغ فردوس کرمانشاه خاکسپاری گردید.روحش شاد ویادش گرامی/کرمانشاه:نعمت خدایاری اسفند ماه۱۴۰۲ خورشیدی....
باتشکر ازهمراهی آقایان .عادل ، مهندس یداله ومهندس بیژن فلاح /منصور کمالی / فریدون آسیایی درخصوص شجره نامه وخواستگاه اولیه خاندان های فلاح، آسیایی وکمالی/ ضمنا سوابق خدمتی ایشان دقیقا براساس پرونده پرسنلی به رشته تحریر درآمده است.
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو.
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
ما هر کسی را طوری میکشیم
بعضی از آنها را با گلوله
بعضی از آنها را با حرف
و بعضیها را با کارهایی که کردهایم
و بعضیها را با کارهایی که
تا به امروز برای آنها نکردهایم ...
❖
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
شاید دلیل خوش شانس بودن خیلی ها خوش قلب بودنشونه، آخه ذات خوب پشتش خداست...
❖
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
سرنوشتِ تو آن است که
محبوبِ من باشی
و هرگز از این سرنوشت
گریزت نخواهد بود....
❖
تکه ای از یک کتاب 🌺
در ایل ما گوسفندان را داغی روی صورت یا
گوش شان می گذاشتند تا اگر گم شدند یا
دزدیده شدند بتوان ردی از آنها گرفت
نشانی از آهن داغ که پشم و پوست و گوشت را
می سوزاند و ضجه گوسفند بیچاره را به فلک
می رساند و آن نشان تا همیشه خدا پیدا بود
کاش همین داغ را روی دزدها می گذاشتند تا
میان آدمها گم نمی شدند .
وگرنه گوسفند بیچاره هیچ گناهی نداشت ..
ما از ترس آدمها گوسفندان را داغ می کردیم ..
محمد بهمن بیگی 🥀🥀🥀
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
💐🇮🇷پیام تبریک سال ۱۴۰۳💐🇮🇷
❖
🌱نوروز یعنی
🌱هیچ زمستانی
🌱ماندنی نیست ...
💖سال نو
💖زندگی نو
💖احساس نو
🌸 بهار زندگیتون مبارک 🌸
❖
🪴💐سال نو بر شما عزیزان مبارک باد🪴💐
خادم مردم دالاهو در رسانه
✍سامان نجفی
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
۱.۱.۱۳۱۵
✅ سالروز تولد آقا سیدنصرالدین حیدری ، پیر و رهبر فرزانه مردم یارسان مبارک باد 💚
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
🌸..🌷..🌸
عه ید کوردانه،
جه شن گه ل و هوزه
دواره نه وبه ئ ،
ئاگر نه وروزه
موبارک وه تو،
ئی وه خت و ساته
روناکی چاومان،
ئه میر نه وروزه.
✍" پ.ک"
🌸..🌷..🌸
خجسته روزهای نوروزی بر شما مبارک باد.
🌸..🌷..🌸
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
نه سیخ بسوزه نه کباب! 🌺
شجاع السلطنه پسر فتحعلی شاه، زمانى حاکم کرمان بود. او در آنجا متوجه شده بود که ترکه های نازک انار میتوانند نقش سیخ کباب را ایفا کنند. و کباب بر سیخی که چوبش انار باشد خوشمزه تر هم میشود.
بدین جهت پخت کباب با چوب انار را باب کرد که در کرمان به «کباب حسنی» معروف شد؛ و حاکم وقتی میل کباب داشت به نوکرها میگفت: طوری کباب را بگردانید که نه سیخ بسوزد نه کباب.
این دستور او بعدها ضربالمثل شد و در واقع مصداق همان اعتدال است که این روزها ورد زبان این و آن شده است...🥀🥀🥀
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
اجرای نوجوان رها خانم افضلی در مراسم رونمایی کتاب موسیقی یارسان به روایت استاد موسیقی علی اکبر مرادی و استاد حیدر کاکی
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
باز کن پنجره ها را...🌺
باز کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه چلچله ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی ها را
گل به دامن کرده ست
باز کن پنجره ها را ای دوست...
فریدون مشیری 🥀🥀🥀
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
همون لحظه که غصه داری و فکر میکنی تنهاییو هیچکسیو نداری، خدا داره نگات میکنه که صداش کنی...
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
اونی که میگه همه
چیز پول نیست
هیچوقت طعمِ
بی پولی رو نچشیده
هیچوقت دست به
جیبِ خالیش نبرده
هیچوقت حسرت های
پیش پا افتاده رو درک نکرده...
❖
برگی ازتاریخ فرهنگ ومعارف( آموزش وپرورش) گوران کرمانشاه( بخش گهواره فعلی ازتوابع شهرستان دالاهو دراستان کرمانشاه) وحکایت زندگی معلمی فرهیخته و چهره ا ی ماندگار ..............
روانشادخسرو فلاح( استاد، همکار وهمشهریم) فرزند زنده یاد عباس فلاح( ازمعتمدان وبزرگان شهر گهواره پسر استاد حاجی ونوه ی ملا اسماعیل خاندانی مهاجر ازشمشیر هورامان به گوران درعصر نادرشاه افشار) وبانو نجیب ،صدیق ومردمدار،زنده یاد جهان خانم( فرزند خدامروت ونوه ی خداداد( خاندانی مهاجر ازبهار قدیم همدان به گوران درعصر زندیه) درپنجم اردیبهشت ۱۳۱۶ خورشیدی درشهر گهواره مرکزگوران( دردامنه رشته کوههای زیبا دالاهو وباغهای سرسبز درکرانه ی رود زلال ونیلگون زمکان) بدنیا آمد.پس ازطی کردن دوران کودکی سال ۱۳۲۳ خورشیدی تحصیلات ابتدای را دردبستان گوران ( اقبالیه سابق وفاریابی بعدی درسال ۱۳۳۴) درساختمان استیجاری زنده یاد اسفندیار پیرنظری واقع درخیابان مولوی فعلی جنب منزل فرز ندان زنده یاد ملا فتح اله محمدی به مدیریت وآموزگاری روانشادان علیمراد رشیدی، یارمحمد خان ملک حسینی ، محمد مهرابپور و عین اله کرباسیان شروع ودرخردادماه ۱۳۲۹ به عنوان دانش اموز ممتاز موفق به اخذ مدرک ششم ابتدایی گردید. پس ازفراغت ازتحصیل تا سال ۱۳۳۶ به همراه دیگر برادرانش در املاک پدری درشهرگهواره به کشاورزی مشغول شد .سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۹ دوران خدمت نظام وظیفه( سربازی) درشهرهای خرم آباد و کرمانشاه به اتمام رساند .و مهرماه ۱۳۴۰ به عنوان آموزگار در اداره
آموزش وپرورش شهرستان شاه آباد غرب ( اسلام آباد فعلی) استخدام وبه عنوان معلم روستای تپه تلله ازتوابع بخش مرکزی وقت شاه آباد غرب شروع بکار نمود( درآن مقطع زمانی بخش کرند " شهرستان دالاهو فعلی" تا ۲۱ آبان ۱۳۵۳ نمایندگی آموزش وپرورش بود وتابع شهرستان شاه آباد غرب بود) . درسال ۱۳۴۱ با خانم کمالی اهل کرند غرب فرزند روانشاد شاهر ضا پسر غلامرضا ازنوادگان کمال ( ازخاندانهای هنرمند وکسبه خوشنام و صنعتگر مهاجرانی از جلالوند کرمانشاه به شهر کرند غرب دراوایل قاجاریه ).ازدواج و سال۱۳۴۲ به روستای گهواره ( شهرفعلی گهواره) منتقل وتاسال ۴۴ ۱۳ دردبستان فاریابی شهر گهواره به مدیریت آقای یداله همت پور به تدریس مشغول وپس ازانتقال آقای همت پور ازسال ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۷ مدیریت دبستان فاریابی به وی واگذارشد. دراولین سال تدریس ایشان سال ۱۳۴۲ در دبستان فاریابی بنده افتخار شاگردیش را درکلاس اول ابتدایی داشتم. وی انسانی فهیم،سخنور، مبادی آداب.متوا ضع، باسواد، خوش خط و ورزشکاری جوانمرد بود. ودرس اخلاق ،احترام ومردمداری وجوانمردی مقدم برهمه چیز میدانست .چیزی که متاسفانه امروزه ودرحال حاضر درآموزش وپرورش جزحلقه مفقوده است. رفتار ،شخصیت ومنش انسانی وی ناشی ازروش تربیتی صحیح در جوار پدر ومادری فهیم و ارتباط با فرزندان حاکم وقت زنده یاد پاشاخان یاسمی ( پسرخاله ی پدرش) مخصوصا زنده یاد دکتر کیومرث ( جهانشاه خان) یاسمی که ازدوستان نزدیکش وهمچنین همکاران خوبش ( زنده یادان صحبت رمضانی. محمد مهرابپور. واقایان .مسعود خدایاری، فریدون چرا غی، ایرج خادمی، یداله همت پور، فریدون اختیاری،رحیم خوشقدم، ابراهیم شمس مهرکار و......بود.
وی همزمان با تدریس ومدیریت دردبستان فاریابی گهواره تحصیلات خودرا به صورت متفرقه ادامه داد ودرشهریور سال ۱۳۴۷موفق به اخذ دیپلم ادبی با معدل عالی شد . وبعلت نیاز شدید به دبیر جهت تدریس ادبیات دردبیرستان های شهری شهرستان شاه آباد غرب( اسلام آباد فعلی) وشهر کرند غرب بلا فاصله ایشان به مرکز شهرستان منتقل وازمهر ۱۳۴۷ به تدریس دردبیرستانهای جامی وشاهپورشاه آباد وامیرکبیر کرند غرب مشغول شد. بنده حقیر که سال ۱۳۴۸ پس اتما م تحصیلات دوره ابتدایی در زادگاهم گهواره جهت ادامه تحصیلات دردوره ی متوسطه عازم شهرستان شاه آباد( اسلام آبادفعلی) شدم
خوشبختانه این افتخارنصیب من شد یکباردیگر در دبیرستان جامی شاه ابادغرب در دوره ی اول متوسطه( سال اول ودوم وسوم یا همان کلاس هفتم وهشتم ونهم عامیانه) افتخار شاگردی ایشان داشته باشم. درآن ایام بیشتر مناسبت ها ومراسم های خاص درشهرستان شاه آباد غرب بخاطر تسلط کامل وی برادبیات فارسی ( درنثر ونظم)، فن بیان وسخنوری قوی .بیشتر سخنرانی ها به ایشان محول میشد وانصافا یکه تازمیدان شعر وادب فارسی بود. افسوس که درآن زمان زیاد اهمیت به چاپ وجمع آوری سرود ه های نظمی ونثری خود ندادند ودرحقیقت اگر این کار انجام میگرفت الان دیوان شعر وادبیات نثری وی دردسترس دوستان بود. سال های ۵۲ تا ۵۳ معاونت یکی ازمدارس راهنمایی شاه اباد غرب بعهده داشتن وسال ۵۳ تا ۵۴ باتوجه به تشکیل اداره آموزش وپروش مستقل کرند غرب
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
خداوند مهربانترین
مهربانان است، محال
است به کسی درد بدهد
درد؛ در باورهای مــاست...
"
قسم حضرت عباس و دم خروس!🌺
کشاورزی در خانهای زندگی می کرد که دیوار خانهاش کاهگلی و خیلی کوتاه بود و داخل حیاط خانهاش تعدادی مرغ و خروس و جوجه داشت.
دزدی از کنار خانهٔ او عبور کرد. چشمش به مرغ ها و خروسها افتاد.در میان آنها خروس چاقی بود که به زور حرکت می کرد. دزد با خودش زمزمه کرد و گفت: اگر این خروس چاق و چله را بدزدم،مطمئناً
تا دو سه روز دیگر مشکل غذا نخواهم داشت.
دزد به آرامی از روی دیوار به داخل حیاط پرید.
مرغها و خروس ها با دیدنِ دزد،به آرامی در گوشه و کنار حیاط پراکنده شدند.دزد لبخند شیطانی زد و با خودش گفت: از این بهتر نمی شود. مرغ و خروس های مزاحم کنار رفتند و سروصدا نخواهند کرد.میدانستم که این خروس چاقالو، آن قدر تنبل است که حرکت نمیکند.خروس، دزد را می دید، اما واقعاً نای حرکت نداشت.دزد از پشت به سمت خروس حمله کرد. او را دزدید و داخل یقهٔ لباس گشادش گذاشت تا دستهایش آزاد باشد و بتواند با سرعت بیشتر فرار کند.
با سر و صدای خروس، کشاورز سر از پنجره اطاق بیرون کرد و دزد را دید. با عجله خودش را به کوچه رساند و دزد را دنبالکرد تا به دزد رسید و بهوی گفت:خجالت نمیکشی، بی انصاف؟!
چرا خروس مرا دزدیدهای؟
دزد دستهای خالی اش را به کشاورز نشان داد و گفت: «میبینی که مرغوخروسی همراهِمن نیست.
بهحضرتِعباس قسم؛من خروس تو را ندزدیدهام!
مرد کشاورز لبخندی زد و یقهٔ دزد را گرفت و گفت:
ای ناجوانمرد! چرا قسم دروغ میخوری؟
قسم حضرت عبّاست را باور کنم یا دم خروس را؟!
دزد با تعجب به يقهٔ باز خود نگاه کرد و دید که
دُم خروس چاق، از يقهٔ لباسش بیرون آمده است.
فوراً خروس را به زمین انداخت و فرار کرد.
از آن روزگار به بعد، به کسی که قسم دروغ بخورد،
در حالی که مشخص باشد قسمش راست نیست،
میگویند:قسم حضرت عباست را باور کنم،
یا دم خروس را؟!🥀🥀🥀
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو
چرا نماد عشق یک قلب تیر خورده است؟🌺
در باور یونانیان باستان هر پدیده ای یک خدایی داشت. خدای خدایان زئوس نام داشت . یک شب به مناسبتی زئوس همه خدایان را به جشنی در کوه المپ دعوت کرده بود.
دیوانگی و جنون هم خدایی داشت بنام مانیا. مانیا چون خودش خدای جنون بود طبیعتا عقل درست و حسابی هم نداشت بود..
خدایان از هر دری سخنی میگفتند تا اینکه نوبت به آفریدیته رسید که خدای عشق بود. حرفهای خدای عشق به مذاق خدای جنون خوش نیامد و ناگهان تیری را در کمانش گذاشت و از آنسوی مجلس به سمت خدای عشق پرتاب کرد. تیر خدای جنون به چشم خدای عشق خورد و عشق را کور کرد.
هیاهویی در مجلس در گرفت و خدایان خواستار مجازات خدای جنون شدند. زئوس خدای خدایان مدتی اندیشه کرد و بعد به عنوان مجازات این عمل، دستور داد که چون خدای دیوانگی چشم خدای عشق را کور کرده است، پس خودش هم باید تا ابد عصا کش خدای عشق شود. از آن زمان به بعد عشق هر کجا میخواهد برود جنون دستش را میگیرد
و راهنماییاش میکند.
به همین دلیل است که میگویند عشق کور است و عاشق دیوانه و مجنون میشود. پس تیر و قلب و نقش این دل تیر خورده ای که میبینید ریشه در اسطوره های یونان باستان دارد.....🥀🥀🥀
@tabiat_dalaho
⚘╰══•🍀•══╯⚘
#طبیعت_دالاهو