«سرود سرگردان» با هدف ارائه گزیدهای از شعرها و متنهای ناب ادب فارسی فعالیت میکند و مدیران آن که خود از دانشجویان ادبیاتاند، میکوشند تا عرصهای را برای عرضه آثار شاعران و نویسندگان فراهم آورند. ارتباط با ادمین: soroude.sargardan@gmail.com
آی زندگی
اینها نفسکشیدن نیست
نفسکشیدن نیست
نفسکشیدن نیست
ما از مرگ
خالی و
پر میشویم!
#گروس_عبدالملکیان
🍀 @soroude_sargardan
آتش به پرنیان نکند، باد با چراغ
آنها که غصه با جگرِ آدمی کند
#طالب_آملی
🍀 @soroude_sargardan
.
.
مست و غزلخوان زد حلقه به در نوروز
چهره گشاید بهار روز من است امروز
چشمه به جو آمد، می به سبو آمد
از نفس حافظ فال نکو آمد
مژدۀ عید آمد، بخت سعید آمد
مشت زمین وا شد، سبزه پدید آمد
#اسحاق_انوریراد
🌾@soroude_sargardan
.
.
با همین دیدگانِ اشکآلود
از همین روزنِ گشوده به دود
به پرستو به گل به سبزه درود
سالها میرود که از این دشت
بوی گل یا پرندهای نگذشت
شاید ای خستگانِ وحشت دشت
شاید ای ماندگان ظلمت شب
در بهاری که میرسد از راه
گل خورشید آرزوهامان
سر زد از لای ابرهای حسود
#فریدون_مشیری
🌾@soroude_sargardan
من
زخمی عمیقم
که برای صدا زدنت دهان باز کردهام
و پوستم را چون چسبزخمی بزرگ
بر خودم کشیدهاند
زخمی عمیقم
که با آغوشِ باز صدایت میزنم
و جای خالیات را که بغل میکنم
دستهایم از پهلوهایم عبور میکنند
#لیلا_کردبچه
🍀 @soroude_sargardan
چه بیتابانه میخواهمت
ای دوریات
آزمون تلخ زنده به گوری...
#احمد_شاملو
🍀 @soroude_sargardan
زیر مجموعهٔ خودم هستم
مثل مجموعهای که سخت تهیست
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهیست
عشق آهوی تیزپا شد و من
ببر بیحرکت پتوهایم
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمیبیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمیبیند
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرندهها قفس است
وسعت کوچک رهایی را
از نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
گرچه باغ من از درخت تهیست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم...
#یاسر_قنبرلو
🍁 @soroude_sargardan
.
سرد و سنگین بیایی اگر،
چاره چیست؟
جز اینکه با تمام شاخههایم شکست را بپذیرم
منی که شانههای بسیارم را
برای تنها گریستنهای بسیارم
نیاز دارم
زمستانِ کوچک من!
که شبیه تمام فصلهای دیگرم سردی
و بیتفاوتیات چون دانههای کوچک برف تکثیر میشود،
آیا قلب من سزاوار مهربانیِ بیشتری نبود؟
قلبی که از دیدنت میلرزید
از ندیدنت میلرزید
و چون سرزمین زلزلهخیزی معلوم بود
سرانجام از روی نقشه محو خواهد شد
زمستان عزیز من!
که با اینهمه برفِ بارانده در سینهام
هرشب آغازِ حکومتِ یک فصلِ سرد را اعلام میکنی
و هرصبح
دستهایت را که روی قلبم میگذاری،
آفتاب ظهر مرداد
چشمهایت را میزند،
زمستان عزیز من!
که ایمانم را به لباسهای گرمم به سُخره میگیری
و در همانحال آغوشت را دریغ میکنی از من،
لااقل به خوابم که میآیی
با آغوشت بیا،
برای برگشتن شتاب نکن،
و ـ چه اشکالی دارد اصلاً؟ خواب است دیگر! ـ
گاهی جا بمان؛
فکر کن خواب بودهای
فکر کن خواب دیدهای
فکر کن خواب ماندهای.
#لیلا_کردبچه
🍀 @soroude_sargardan
تو غافلگیری رگبار بودی
و من
مردی که چتر به همراه نداشت...
#گروس_عبدالملکیان
@soroude_sargardan
.
چراکه مثل طعم گیلاس
در آخرین سکانس فیلمی غمانگیز
مهم بودی
و آدم کنار تو نمیتوانست
نگران قلبش نباشد
زمان ایستادن قلبم را که نمیدانستم
قلبم را که نمیتوانستم
به دو قسمت کنم؛
پس تو را دوست داشتم
و تو را دوست داشتم
تو ناگهان بودی
مثل صبح آن شنبۀ بیهنگام
که پرده را کنار زدم
برف آمده بود
و به رختخواب برگشتم
تو را دوست داشتم
و هیچچیزی غمگینم نمیکرد
حتی برفی که آنهمه راه آمده بود
پروازهای آنروز را کنسل کند
و صدای خندههای کودکان دبستان را
به کوچه ریخته بود.
#لیلا_کردبچه
🍀 @soroude_sargardan
چه قصهایست؟ چرا پیش من که میآیی
حریص گفتنم و از سکوت لبریزم!؟
#پوریا_شیرانی
🍀 @soroude_sargardan
گاهی دلم به اندازهٔ غاری
که آدمهایش به جای دیگری کوچ کردهاند
میگیرد
و تنهایی
مثل مورچهای روی دستم راه میرود
گاهی دلم گلی میشود
که زنبوری در آن مرده است
درختان مجاور پیرند
و هیچ کفشی اشارهای به حرکت نیست
#غلامرضا_بروسان
🍀 @soroude_sargardan
آیا شما که صورتتان را
در سایهٔ نقاب غمانگیز زندگی
مخفی نمودهاید
گاهی به این حقیقت یأسآور
اندیشه میکنید
که زندههای امروزی
چیزی بهجز تفالهٔ یک زنده نیستند؟
#فروغ_فرخزاد
🍀 @soroude_sargardan
.
در نیمۀ پُرِ این لیوان
زنی دستوپا میزند
که سالها خودش را
با زنی که دوستش داری اشتباه گرفتهاست
و سالها خیالِ راههای نرفته را
به بلندایِ گیسوانش بافتهاست
گوشهایت را از زیر دستهایت درآور
فریادهای این زن، سالهاست
تنها
گنجشکها را به شاخۀ دورتری مینشانَد
و تنها
در آینه لب میزند
دشنامهایی را که پسکوچههای ورامین یادش دادند
□
روزی
روزی خودم را از آینه بیرون میآورم و
در لباسی زنانه میریزم
و یادت میدهم به یکی نبودِ قصههایی فکر کنی
که تو را بهپایِ خودت پیر میکند،
روزی که تمامِ کمدهای خانه
خالی میشود از رختهای زنانه
و کاجهای کنار جاده کوچک میشوند
کوچک میشوند
کوچک
کوچکتر
کوچک..... تر.
#لیلا_کردبچه
🍀 @soroude_sargardan
بر الواح و کتیبهها ثبت نشد
مثل فریاد بیصدا ثبت نشد
مــا از نـسل شـفاهی تاریـخیـم
ویـرانے ِ ما هیچکجا ثبت نشد!
#پیمان_سلیمانی
🍁 @soroude_sargsrdan
گفتم که نمانم نفسی دور از تو
افکند مرا چرخ بسی دور از تو
ای مایهٔ زندگانی ار پرسی حال
دور از تو چنانم که کسی دور از تو
#اوحدالدین_کرمانی
🍂 @soroude_sargardan
.
.
تاریخ شما شرح برانداختن ماست
این کهنهکتابی است که جلدش کفن ماست
این گربۀ کِزکردۀ چسبیدهبهدیوار
تهماندهای از بیشۀ شیر وطن ماست
بیپرده بگوییم که در پرده نگنجیم
عریانی ما پاکترین پیرهن ماست
چیزی که نداریم به تاراج شما رفت
آن چیز که مانده است همان فوت و فن ماست
سرسختی فردوسی و سرمستی حافظ
آن لشکر پنهانشده در خویشتن ماست
معشوق غزل جلوهای از روح حماسه است
سهراب، همان سرو چمان چمن ماست
ای آنکه به آیین عجم خُرده گرفتی
نوروز همان پاسخ دندانشکن ماست
ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم
این آیۀ کوتاه، تمام سخن ماست
#حسن_قریبی
🌾@soroude_sargardan
.
.
بر چهرۀ گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
#خیام
🌾@soroude_sargardan
نشستهایم؛ تبرها به دوش و بیتصمیم
بُتِ بزرگ، کسی نیست غیرِ ابراهیم
دمیده صبح، ولی در سکوتِ گورستان
بهار آمده با بخشنامهی تقویم!
چه دیده در ازل، ابلیسِ عاشق ملعون
در آدمی؛ که نکردهست تا کنون تعظیم؟
نمانده بر سرِ گردن سری و میرقصد
نسیمِ خاطره در بُهتِ بیرقِ تسليم
بگو چرا وسط قصه، خوابمان بُردهست؟
کدام حکمتِ پنهان؟ خدا! خدایِ کریم!
یکیست معنیِ نفرین وآفرینِ جهان
چه بود جشنِ تولّد؟ مراسمِ ترحیم...
#عبدالحمید_ضیایی
🍀 @soroude_sargardan
كيستم؟ يک تكّه تنهايی؛ چيستم؟ یک پيله دلتنگی
تكّهٔ تنهايیام، تاريک
پيلهٔ دلتنگیام، سنگی
#علیرضا_رجبعلیزاده
🍀 @soroude_sargardan
و هر چه آبی دیگر
اگر چشمان تو نیست
رنگ هدر رفته است...
بر بوم روزهای حرام شده
چه رنگها که هدر رفتند
و تو نشدند!
#عباس_صفاری
🍁 @soroude_sargardan
باید جلوی رخنهکردنت را میگرفتم
این بود که به دیدن فیلمهای مضحک رو آوردم
درِ پارکینگ را رنگ زدم
لولاها را روغنکاری کردم
باید جلوی رخنهکردنت را میگرفتم
مثل شبی که شیر توالت چکه میکند توی سر آدم
و مجبور میشوی نیمهشب
واشری را عوض کنی...
#جواد_گنجعلی
🍀 @soroude_sargardan
و این منم
زنی تنها
در آستانۀ فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلودهٔ زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
ساعت چهار بار نواخت
امروز روز اول دی ماه است
من راز فصلها را میدانم
و حرف لحظهها را میفهمم
نجاتدهنده در گور خفتهاست
و خاک، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش
#فروغ_فرخزاد
🍀 @soroude_sargardan
خوشا رها کردن و رفتن
خوشا پر کشیدن
خوشا رهایی...
خوشا اگر نه رها زیستن
مُردن به رهایی...!
#احمد_شاملو
🍀 @soroude_sargardan
چشمهای تو مهربان بودند
دهانت مهربان بود
و گنجشکها واقعاً میآمدند
از گوشۀ لبت آب میخوردند.
#غلامرضا_بروسان
🍀 @soroude_sargardan
من یه رؤیا با خودم دارم ازت
که منو از همهچی ترسونده
اولین و آخرین دیدارت
لحظهلحظهش توی یادم مونده
میدونم چه ساعتی خندیدی
میدونم چه لحظهای پلک زدی
حتی وقت رفتنم یادم هست
تا کجا پشت سر من اومدی ...
#حسین_غیاثی
🍀 @soroude_sargardan
می رقصی
با پای برهنه
با دستهای خالی
با ریتمی ناموزون
و من
بیابانهای عراق را دنبال کفشهای گمشدهات میگردم...
خبرها را نخوانده میگذرم
فیلم ها را ندیده حذف میکنم
کفشهایت نبود و من
باورهای بودا را
در پستوی تاریخ
جستجو کردم،
نه کفشی یافتم نه دلیلی بر کشتنت!
تو اما کشته شدی
چنانکه
"آیلان" در دریای سیاه
چنانکه "هیوا" در بیابانهای عراق
تو اما کشته شدی
چون کفشهایت گم شده بود!
چشمهایم را میبندم
خبرها را میخوانم
فیلم ها را میبینم
فرقی ندارد داعش بود یا بشار اسد
صدام بود یا راهبی بودایی
خاک بود یا دریا
تنها تو هستی
که کفشهای کوچکت را میپوشی و
می رقصی!
#سید_حاتم_نیکیار
🍁 @soroude_sargardan
گاهی تو را کنار خود احساس میکنم؛
اما چقدر دلخوشی خوابها کم است...!
#محمدعلی_بهمنی
🍀 @soroude_sargardan
نسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ
ز خاک کالبدش صدهزار لاله برآید
#روز_حافظ
🍂@soroude_sargardan