«سرود سرگردان» با هدف ارائه گزیدهای از شعرها و متنهای ناب ادب فارسی فعالیت میکند و مدیران آن که خود از دانشجویان ادبیاتاند، میکوشند تا عرصهای را برای عرضه آثار شاعران و نویسندگان فراهم آورند. ارتباط با ادمین: soroude.sargardan@gmail.com
.
.
دلم برای تو و شعر تازهات تنگ است
دلم هوایی آن لهجۀ خوشآهنگ است
من از خودم، به دلم میگریزم آری من
منی که عقل و دلم سالهاست در جنگ است
قبا به قد من ای عقلِ پابرهنه مدوز
برای قامت ما، این لباسها تنگ است
برای متهمانِ ردیفِ اولِ عشق
قبول مصلحتاندیشی و خرد، ننگ است
هنوز پرسه زدن در نگاه او خوب است
هنوز سادگی چشم یار، خوشرنگ است
چه دیر میگذرد لحظههای آمدنش
همیشه عقربۀ انتظارها لنگ است
زندهیاد #جمیلهسادات_کراماتی
🌾 @soroude_sargardan
.
.
سفر چرا کنم؟
چرا
سفر کنم؟
من که میتوانم
سرگردان باشم
سالها
حوالی خانهام
#بیژن_الهی
🌾 @soroude_sargardan
.
.
زیرکی را گفتم: این احوال بین
خندید و گفت:
صعب روزی
بوالعجب کاری
پریشان عالمی
#حافظ
🌾 @soroude_sargardan
.
.
من از جهانِ بیتفاوتیِ فکرها و حرفها و صداها میآیم
و این جهان، به لانهٔ ماران مانند است
و این جهان، پر از صدایِ حرکتِ پاهایِ مردمیست
که همچنان که تو را میبوسند
در ذهن خود، طناب دار تو را میبافند
سلام ای شب معصوم
#فروغ_فرخزاد
🌾 @soroude_sargardan
.
.
کمترین تحریری از یک آرزو این است:
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی
در قناریها نگه کن در قفس تا نیک دریابی
کز چه در آن تنگناشان، باز شادیهای شیرین است
کمترین تصویری از یک زندگانی:
آب،
نان،
آواز
ور فزونتر خواهی از آن، گاهگه پرواز
ور فزونتر خواهی از آن، شادی آغاز
ور فزونتر، باز هم خواهی، بگویم باز
آنچنان بر ما به نان و آب، اینجا تنگسالی شد
که کس در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد؛
شوق پروازی نخواهد بود
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
🌾 @soroude_sargardan
.
.
تو را
عشق تو را
آسان گرفت اول دلم
اما
چه مشکل میشود کارم
دلم آسان که میگیرد
سپردم به فراموشی به سختی خاطراتت را
ولی باران که میگیرد
ولی باران که میگیرد
#محمدرضا_شرافت
🌾 @soroude_sargardan
.
.
این فیلم را به عقب برگردان
آن قدر که پالتویِ پوستِ پشتِ ویترین،
پلنگی شود
که میدود در دشتهای دور
آن قدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند
و پرندگان
دوباره بر زمین
نه
به عقبتر برگرد
بگذار خدا
دوباره دستهایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید
تصمیم دیگری گرفت
#گروس_عبدالملکیان
🌾 @soroude_sargardan
.
.
خبر داری از خسروان عجم
که کردند بر زیردستان ستم؟
نه آن شوکت و پادشایی بمانْد
نه آن ظلم بر روستایی بماند
خطا بین که بر دستِ ظالم برفت
جهان ماند و با او مَظالم برفت ...
اگر جور در پادشایی کنی
پس از پادشایی، گدایی کنی
حرام است بر پادشه خوابِ خوش
چو باشد ضعیف از قوی بارکش
میازار عامی به یک خردله
که سلطان، شبان است و عامی، گله
چو پرخاش بینند و بیداد از او
شبان نیست، گرگ است، فریاد از او
بدانجام رفت و بد اندیشه کرد
که با زیردستان، جفا، پیشه کرد
به سستی و سختی، بر این بگذرد
بمانَد بر او سالها نامِ بد
نخواهی که نفرین کنند از پَسَت
نکو باش تا بد نگوید کست
#سعدی (بوستان، باب اول: در عدل و تدبیر و رای)
🌾 @soroude_sargardan
با آنکه خطفاصلههامان زیاد بود
عشق تو با شکنجهٔ ممتد تمام شد
#شایسته_ابراهیمی
🍀 @soroude_sargardan
.
.
چقدر این دوستداشتنهای بیدلیل
خوب است
مثل همین باران بیسؤال
که هی میبارد
که هی اتفاقاً آرام و شمرده شمرده
میبارد
#سیدعلی_صالحی
🌾 @soroude_sargardan
.
.
در این سرما و باران یار خوشتر
نگار اندر کنار و عشق در سر
#مولانا
🌾 @soroude_sargardan
کجای جهان بگذارمات
تا زیباتر شود آنجا؟
ستاره به ستاره
به جادوی ذهن و بال شهاب
گرداندهام
کاکل گلبویت را
به هر ستاره
تاری دادهام
طرهای به هر منظومه
به هر کهکشان دستهای
به کیهان
عطری دادهام
که میگردد گیج
گرد خویش.
کوچه به کوچه رفتهام
شهر به شهر
دیار به دیار
نامات را
به یاد هر پنجره آوردهام
به یاد هر چارراه
به یاد هر بندر
وفرودگاه
تا نظام یافته
آشناییها
نظام یافته
تپشها
و جهانی شده
زبان اندوه.
برگ به برگ
بردهام طراوت رخسارت را
-با بال پروانه و تار موی نسیم-
درخت به درخت
و جنگل به جنگل
وسبزینهی جانات را
قسمت کردهام
میان خشکهای جهان
تا جان یافته باشد هر چیز
و ایستاده باشد هر چیز
کمربسته
برابر بلندای خرمات.
کجای جهان بگذارمات
تا زیباتر شود آنجا؟
برگ به برگ و ساقه به ساقه
به باغهای جهان دادهام
نامات را
و چشمانات را
به آسمان دادهام
تا ببینی مرا هم
که نمیبینم جز تو را
با هزار چشم و هزار ستارهی مساماتام.
شعر و صدای:
#منوچهر_آتشی
🍁 @soroude_sargardan
.
.
هزار آفتاب خندان در خَرامِ توست
هزار ستاره گریان
در تمنای من
عشق را ای کاش زبان سخن بود ...
#احمد_شاملو
🌾 @soroude_sargardan
میخواست زنده بماند،
به همان اندازه که ما میخواهیم
با این همه او را کشتند.
لبخندی بر لبان داشت،
مثل وقتی که من پیچ کوچه را میپیچم
و از پشت پنجرهی تو
نور میبینم
– با این همه او را کشتند.
تاب آورد و پذیرفت که از یادش خواهیم برد،
به همان سان که سنگ نگاهدارندهی خانهمان را
از یاد میبریم
– با این همه او را کشتند.
#آریس_آلکساندرو
ترجمه از فریدون فریاد
🍁 @soroude_sargardan
من چه زود میمیرم
از شنیدنِ یک لبخند!
آگاه است او
از او که مثلِ من است.
از آلودگی به دور، از تاریکی به دور، از توطئه به دور!
چشمها را یک لحظه ببند
از کلماتِ سادهی عجیب و ارزانِ خودمان بخواه!
آرزو کن!
آرزو کن آن اتفاقِ قشنگ رُخ بدهد
رویا ببارد
دختران برقصند
قند باشد
بوسه باشد
خدا بخندد به خاطرِ ما!
ما که کاری نکردهایم.
میافتد!
آرزوهای ما
پشتِ هر دیوارِ بلندی که باشد
باز ما را مرور خواهند کرد.
آگاه است او از او،
به قولِ “شاملو”: هم از آن راه …!
رویاهای ما راست میآیند
ما روشن آمدهایم
روشن زیستهایم، البته گاه کمی تاریک،
شبیه گرگ و میشِ صبح.
اگر کسی این قصه را
دهبار به خط خوش بنویسد
برود پنهانی لای درِ حیاطِ دیگران بگذارد
فردا صبح زود از خواب برخواهد خاست
شاعر خواهد شد
و خواهد گفت:
ما چقدر حافظ کَم داریم!
خدایا خواهش میکنم بیا پایین
یکی از کودکانِ کوچهی پایینتر
هی به ماهِ معصومِ آسمان میگوید: “ریرا”!
نمیدانم انتهای این ترانه
به خوابِ کدام سکوت خواهد رسید،
ولی دلم روشن است
که آن روزِ بزرگِ بیمعنی نزدیک است.
مُردیم از بس که ماه را معنی کردیم
ستاره و دریا را معنی کردیم
منظور از …!؟
لطفا شما این ترانه را ادامه بدهید،
دایرهی دریا همین نزدیکیهاست،
فانوسها را روشن کنید!
آگاه است او
از او که مثل من است!
#سید_علی_صالحی
🍁 @soroude_sargardan
.
.
حکایتِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت میدارم
شوریدهوار و پریشان باریدن
بر خزهها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب، بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغِ بستۀ دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بیقرار است
این گونه که من دوستت میدارم
#شمس_لنگرودی
🌾 @soroude_sargardan
تا همهی ما در پاییز
در گلهای داوودی غرق نشدیم
تند پارو بزن
درد میآید و میرود
اما
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است
تند پارو بزن
تا عمر به پایان نرسیده است
به خانه برویم، سرد است
چراغ راهرو را روشن گذاشتهام
کسانی دیر آمدند چراغ را خاموش کردند
کاش دزد بودند
حالا که شب میشود
به یاد تو هستم
کاش
خداحافظی نمیکردی و میرفتی
من عمری خداحافظی تو را
به یاد داشتم
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است
مرا نظاره میکند
که چرا من
هنوز جهان را ترک نکردهام
من که قلب فرسوده دارم
من که باید با قلب فرسوده
کمکم تو را فراموش کنم.
#احمدرضا_احمدی
🍁 @soroude_sargardan
.
رام تو نمیشود زمانه
رام از چه شدی، رمیدن آموز
#پروین_اعتصامی
🌾 @soroude_sargardan
.
.
من امروز چه غمگینم
ای شاره جان!
همانند ماری زخمی هستم ای شاره جان!
خودم رو از کجا به تو برسونم؟ ای شاره جان! ...
🌾 @soroude_sargardan
بر باغ ما ببار
بر باغ ما که خندهٔ خاکستر است و خون
باغ درخت مردان
این باغِ باژگون.
ما در میان زخم و شب و شعله زیستیم
در تور تشنگی و تباهی
با نظم واژههای پریشان گریستیم.
در عصر زمهریری ظلمت
عصری که شاخ نسترن، آنجا،
گر بیاجازه برشکفد، طرح توطئهست.
عصر دروغهای مقدس
عصری که مرغ صاعقه را نیز
داروغه و دروغدرایان
میخواهند
در قاب و در قفس.
بر باغ ما ببار!
بر داغ ما ببار
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
🍀 @soroude_sargardan
آنگونه مست بودهام
شعر و صدای حسین منزوی
موسیقی بابک شهرکی
🍁 @soroude_sargardan
با خون غزالان جوان چاپ شده
با جوهر قرمزِ روان چاپ شده
دیوانِ غزالیاتِ شیرِ عاشق
بر پوستِ برهآهوان چاپ شده
#جلیل_صفربیگی
🍀 @soroude_sargardan
.
.
با لهجه غلیظ ترکی
دوستت دارم
با بازوان زنی کُرد
گهواره میشومت
با چشمهای زنی جنوبی
نجیب بارت میآورم
در شطّ رنج هم دلم قنج میرود با تو
و خوب میدانم سرباز کوچک امیدم
در تاریخ
خواستنیترین رخداد خواهد شد
#مریم_گرجی
🌾@soroude_sargardan
همیشه
از آنچه نیست سخن میگوییم
از آب در بیابان
و
در خانه
عشق و نان
اینگونه
انگار زندگانی را
زیباتر مییابیم
همیشه
از آنچه نیست بلندتر سخن میگوییم
از مهربانی در مهمانی
از شرف در سودا
از داد در بیدادجا
تا بوده
اینگونه بوده قصّۀ ما
دنیای یاوه را انگار
اینگونه گواراتر توانیم داشت
اکنون بنشین
تا باری از آن چه هست سخن
بگوییم
از دروغ بگوییم که حرام است اما
مانند قارچ از فراز دیوارهامان برمیخیزد
آنگونه
که جای ""گندم و گل سرخ ""را تنگ کرده است
همین!
#منوچهر_آتشی
🍀 @soroude_sargardan
.
.
آفتاب را دوست دارم
بهخاطر پیراهنت روی طناب رخت،
باران را
اگر میبارد بر چتر آبی تو
و چون تو نماز خواندهای، خداپرست شدهام.
#بیژن_نجدی
🌾 @soroude_sargardan
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند،
عاقبت داغ تو را بر دل من بگذارند
#امیر_نقدی
🍃 @soroude_sargardan
عزیزون از غم و درد جدایی
به چشمونُم نمونده روشنایی
🌾 @soroude_sargardan
.
.
سکوت چیست؟
چیست؟
ای یگانهترین یار
سکوت چیست بهجز حرفهای ناگفته
من از گفتن میمانم اما
زبان گنجشکان؛
زبانِ زندگیِ جملههایِ جاریِ جشنِ طبیعت است
#فروغ_فرخزاد
🌾 @soroude_sargardan