نظر,پیشنهاد,انتقاد,متن هاتون رو برامون بفرستین🙏😌 https://telegram.me/harfbemanbot?start=MTc0MTU5Nzc5
اما روزگار همیشه یکجور نبود. روزهای خوب بود و روزهای بد هم بود؛ و ما بزرگتر که میشدیم بدتر میشد.
آیدین گفت: توی این مملکت پیش از اینکه به سیسالگی برسیم تباه میشویم. تو یکجور، من یکجور، آیدا هم یکجور دیگر.
-عباس معروفی؛ سمفونی مردگان
@sormeyi 🥺
لورا: دوست دارم تو رویا فرو برم. موسیقی گوش کنم. و وقتی موسیقی گوش می کنم، صدای سکوت اطرافم رو بشنوم.
ژولین: و بعد؟
لورا: بعدشم دوست دارم کتاب بخونم، دیوانه وار، تا تمام زندگی هایی رو که من نتونستم بشناسم تجربه کنم.
مهمانسرای دو دنیا _امانوئل اشمیت
@sormeyi ❣
«خودم را نباید ناراحت کنم.
به اندازهٔ کافی ناراحت هستم.
اما به چه منظوری، موقعی که زمانش برسد، چگونه یک قلب،
یک قلب نه چندان سالم،
میتواند این همه ناخشنودی و انباشتن دائمی این همه اشتیاق را تحمل کند؟»
_ یادداشت ها
#فرانتس_کافکا
@sormeyi 💙
مارین ، من آدم مذهبی نیستم ولی گاهی فک میکنم خدا تورو برای من ساخته .
Normal people (2020)
@sormeyi 💙
با من بمان،
با من که تمام ستارهها در تنم میسوزند و راحتم نمیگذارند.
-شمس لنگرودی
@sormeyi 🥺
کارهای آدم فانی عجیب است. از هرچه که دارد بدش میآید، ولی بعد برای همانها افسوس میخورد.
#خانواده_پاسکوال_دوآرته
#کامیلو_خوزه_سلا
@sormeyi ❣
اگر دیداری هم نباشد
حتی اگر لمسی هم نباشد
بی دلیل برای بعضی ها
همیشه جایی در دلمان هست...
#جمال_ثریا
@sormeyi 💟
-این من هستم
آن کس که حاضر است
تمام دنیا را از دست بدهد
به این امید که
خودش را به دست آورد..
#غادة_السمان
@sormeyi 💙
- کسایی که خوش حالن، بدون درد و رنج نیستن، فقط یاد گرفتن که اجازه ندن درد و رنج زندگیشونو به دست بگیره.
Movie - Love & Other Drugs (2010)
@sormeyi 😎
آیا دوباره ، باغچهها را
بنفشه خواهم کاشت ؟
و شمعدانیها را
در آسمان پشت پنجره
خواهم گذاشت ؟
#فروغ_فرخزاد
@sormeyi ❣
آدما همیشه دوست دارن چیزای بد رو فراموش کنن و به خوبیهای ساختگی ایمان بیارن، اینجوری راحت تره!
🎥 Rashomon
@sormeyi💟
تو خبر نداشتی
مخفيانه به شهر آمدم
تمام نشانههای تو را بوسيدم
جای پاهايت گلهای سوخته گذاشتم
شمعی كنار اتاقت روشن كردم
و به ابديت برگشتم
تو از اين سفرها خبر نداری ...
#محمود_درویش
@sormeyi 🥺
ما را به تاراج برند
بسیار بیداری بود
بسیار خواب بود
روزهای جمعه ابر داشتیم
اما نمیتوانستیم
بیداری و خواب و ابر جمعه را
زندگی نام بگذاریم
پس خواب را انکار کردیم
پس بیداری را انکار کردیم
روزهای جمعه از خانه بیرون رفتیم
که ابر را نبینیم
چه حاصل
که عمر به پایان بود
و چای در غروب جمعه
روی میز سرد میشد.
#احمدرضا_احمدی
@sormeyi ❣
عزیزِ نازنینم.. از اینجا که من خوابیده ام، دریا پیداست. روی دریاها قایقها هستند و انتهای دریا معلوم نیست. اگر میتوانستم جزئی از این بی انتهایی باشم، آن وقت میتوانستم هر کجا که میخواهم باشم. بالای خانهی تو باشم. جلوی شیشهی ماشینات بایستم و نگاهات کنم. از درختهایت پایین بریزم و زیر پایت آرام بگیرم.
فروغ فرخزاد/از نامهها
@sormeyi 💓
این که تو یه جای درجهیک بشینی،
دلیل نمیشه که آدم درجهیکی باشی!
Philomena
@sormeyi 😎
زردها بیخود قرمز نشدهاند
قرمزی رنگ نینداخته است
بیخودی بر دیوار
صبح پیدا شده از آنطرفِ کوه «اُزاکو» امّا
«وازنا» پیدا نیست
گرتۀ روشنیِ مردۀ برفی همه کارش آشوب
برسر شیشۀ هر پنجره بگرفته قرار
«وازنا» پیدا نیست
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانۀ مهمانکش روزش تاریک
که به جان هم، نشناخته انداخته است:
چند تن خوابآلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار.
#نیما_یوشیج
@sormeyi 🥺