🍃🌹🌾🌹🍃
@mahfel_sher96
🔸🔹
سلامـ و درود بی پایان بااحتـرام دعوتید به
ڪانالی با برترینهاے شعــر و متن ...
بهمـراه عڪسنوشته ها و
ویدئو ڪلیپها
موزیڪ سنتی وپاپ
بدون لینڪ
تقـدیم بشما عزیزان
❤️حضورتون بمهـــر زیباست ❤️
/channel/mahfel_sher96
/channel/mahfel_sher96
🍃🌹🌾🌹🍃
💎اینجا میتونی زیباترین زیورآلات رو با
پایین ترین قیمت داشته باشی
اومدی، حتما #مقایسه_قیمت رو ببین 👀
💎تمام عکس ها و فیلم ها، توسط خود لونا گالری تهیه شده، جهتِ اطمینان بیشتر تو دوست عزیز
💎تمامی کارها ژوپینگِ پس خیالت راحت
اینجا شهر فرنگه👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/590086745C9b338717f2
خانواده مجازی
/channel/+uaJzsrzqGe0zZjE0
ادب و احترام شرط اول ماست
گروه چت و ویس😎 این گروه فازش فقط خندس 😬 مشتی باش بخند 🤭 هیچ توهینی شوخی نیس🤫
📽 مراحل تجزیه بدن انسان در قبر رو ببینید؛ اگه میترسی نبین😰⛔️
/channel/+K5DP_cpXfMRjNWU0
🍋🍃حکایت های کوتاه آموزنده و شیرین
🍋🍃ضرب المثل های جالب
🍋🍃سخنان ناب ائمه و دانشمندان بزرگ جهان
/channel/+xIbP47vXJyIxNmJk
همه دعوتید☝️☝️☝️☝️
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
زن فوق العاده زيبا رويى به عقد زاهدى در آمد...
مردِ زاهد قانع بود و زن او در مقابل بسيار كم تحمل و تجمل گرا بود ... !
بالاخره روزى تاب و توان زن به سر رسيد و با عصبانيت و وقاحت تمام رو به مردِ زاهد گفت ...:
حالا كه به خواسته هاى من اهميت نمى دهى و از طرفى به من توجه نميكنى ، خودم به كوچه و خيابان ميروم تا همه من رو ببينند و بدانند كه چه زنى دارى و چگونه به من بى توجهى ميكنى ...!!!
من طلا و زيور آلات ميخوام ...
من محبت بيشتر از قبل ميخوام ...
من آغوش گاه و بى گاه تورو ميخوام ...
من ... من ... من ... من ... من ...
مردِ زاهد در آرامش خاصى در خانه را باز كرد و به او گفت...: برو هرجا دلت خواست ...
زن زيبا در عين ناباورى و تعجب از خانه خارج شد ...!
ادامه داستان در لینک زیر👇👇👇
/channel/+xIbP47vXJyIxNmJk
داستان به بالا سنجاق شده👆👆💙
نوستالژی های قدیمی
تاریخی و دانستنی
/channel/+b_gzOopQbVAzNjA8
یادش بخیر. بچگی ها❤️💋👆
قشنگ ترین متن هایی که تا حالا دیدی👇👇👇👇
/channel/+s6F3oipYVss2YWFk
شعر و متن ادبی🍃
🌹💚🌹💚🌹💚🌹💚🌹💚🌹💚
مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه پوست در گوشهای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا میخرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است!
گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سياه پوست.
زن به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر میکنم.
مرد ثروتمند خشمگین شد. دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و.....
ادامه ی داستان باز شود<<👇👇
/channel/sokhanebosorgan/51523
مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه پوست در گوشهای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا میخرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است!
گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سياه پوست.
زن به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر میکنم.
مرد ثروتمند خشمگین شد. دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و.....
ادامه ی داستان باز شود<<👇👇
/channel/sokhanebosorgan/51523
قشنگ ترین متن هایی که تا حالا دیدی👇👇👇👇
/channel/+s6F3oipYVss2YWFk
شعر و متن ادبی🍃
🌹💚🌹💚🌹💚🌹💚🌹💚🌹💚