soltanghazal | Неотсортированное

Telegram-канал soltanghazal - سلطان غزل

214

telegram.me/soltanghazal @nahidashoori

Подписаться на канал

سلطان غزل

هرگز نخواب کوروش، ای مهر آریایی
بی نام تو وطن نیز، نام و نشان ندارد

#سیمین_بهبهانی
#روزنگار ۷ آبان، روز بزرگداشت کوروش گرامی‌باد.
@cofsher

Читать полностью…

سلطان غزل

ریشه در خون دلم برده درختی كه من است
من كه صد زخمم از این دست و تبرها به تن است

ای غریبان سفر كرده! كدامین غربت
بدتر از غربت مردان وطن در وطن است؟

چاه دیگر نه همان محرم اسرار علی
چاه مرگی است كه پنهان به ره تهمتن است

این نه آب است روان پای درختان دیگر
جو به جو خون شهیدان چمن در چمن است

و آنچه در جنگل از اطلال و دمن می بینی
مدفن آن همه جان بر كف خونین كفن است

بی نیازند ز غسل و كفن اینان را غسل
همه از خون و كفن ها همه از پیرهن است

#حسین_منزوی

@soltanghazal

Читать полностью…

سلطان غزل

مجنون دیگرم من، با من جنون دیگر
فرهاد برترم من، در بیستون دیگر

هر چند عاشقم من، اما نه وامقم من
جاری است در رگانم، از عشق ، خون دیگر

نه هفتم و نه پنجم، با هیچ یک مسنجم
ماهبتی عجیبم، با چند و چون دیگر

غم نیست گر ز توفان، این خانه گشت ویران
بر می‌فرازم از جان، سقف و ستون دیگر

از عشق و شادی و غم، گر بیش و کم بسنجم
عشقم فزون‌تر آید، از هر فزون دیگر

باری مخور فریبم، زآرامش غریبم
دریایم و ز توفان، دارم درون دیگر

ای عشق سحر فرمای ! اندوه من بیفسای
کاندر دلم نگیرد، جز تو فسون دیگر

در کام امتحانم، بردی همه توانم
خواهی بگیر جانم، در آزمون دیگر


#حسین_منزوی

/channel/soltanghazal

Читать полностью…

سلطان غزل

آمد غروب و باز دل تنگ من گرفت
هم چون دل غریب برای وطن ، گرفت
در جست و جوی جوهر آن حُسن گمشده
#حسین_منزوی
@cofsher

Читать полностью…

سلطان غزل

به خاک تو گلی از لخته‌های خون دل آرم
که پرپرش کنم و بر مزار ، بگذارم

به بوی نافه‌ی خونینی از تو و کفن تو
سری به سینه‌ی سنگ شکسته‌ات بفشارم

چه غم که نام تو با سنگ پاره‌ها متلاشی است
به روی خاک تو از خون ، ستاره‌ای بنگارم

چو لاله‌های به خون شسته جامه‌های عزا را
منم کنون و صف داغ دیدگان به کنارم

چقدر در دل کابوس‌ها ــ نه خواب و نه بیدار ــ
تن تو با کفن خون چکان به خاک سپارم ؟

به زندگانی و مرگ تو غبطه می‌خورم اما
دلی به حوصله‌ی عشق ، چون دل تو ندارم

الا روان رها ! ای جان آگهی ، اکنون
به من بگوی که کی می‌رسد ز راه سوارم ؟

سوار من نه ــ سوار همه ــ که چشم به راهش
نشسته‌اند ز هر سوی از یمین و یسارم

همان سوار که اسب سپید و پیرهن سرخ
نشان اوست و در افسانه‌های ایل و تبارم

برای دیدن آن خوب ــ آن خجسته‌ی مطلوب ــ
چقدر باید از این روزهای بد، بشمارم؟


#حسین_منزوی

/channel/soltanghazal

Читать полностью…

سلطان غزل

نه هر ستاره سهیل است ، اگر چه در یَمن است
نه هر یگانه اویس است ، اگر چه از قَرن است

سر شکافته بایست و شور شیرینش
نه هر که تیشه ای آرد به دست ، کوهکن است

نیافته است بدین دیده ی جهان بینی
اگر چه جام جهان بین ، به دست اهرمن است

شمیم یوسفی اش باد ارنه عاشق را
نه چشم روشنی آرد ، هر آنچه پیرهن است

دلی به وسعت آفاق بایدش ــ همه عشق ــ
نه هر که خال و خطش دل بَرد ، نگار من است

نشان عشق بر آنان بین که بر سر دار
دریده جامعه ی خونین شان به تن ، کفن است

چه عاشقان ! که خط وصل شان به جوهر خون
نوشته با قلم سرب‌شان به روی تن است

ستاره‌ای است به پیشانی شکسته‌ی دوست
که از درخشش آن آفتاب ، شب‌شکن است

هزارها هنر از عاشقان به عرصه رسد
که کمترین همه، جان خویش باختن است

غروب را نتوان ، مرگ آفتاب انگاشت
که زندگیش فرو رفتن و سر زدن است *

اشاره شیوه‌ی لب‌های دوخته است ، ارنه
هزار نعره‌ی خونین به سینه‌ی سخن است


#حسین_منزوی


/channel/soltanghazal

Читать полностью…

سلطان غزل

می باری ای باران و می شویی زمین را
اما نمی شویی دل اندوهگین را
رگباری و سیلی ولی دانم که هرگز
آبی بر آتش نیستی ، جان حزین را

#حسین_منزوی

ویدئو مسیج عاشقانه در👇
〰🍂 @AvayepiranQ 🍂〰

Читать полностью…

سلطان غزل

💧💧💧💦
💧💧💦
💧💦

می‌باری ای باران و می‌شویی زمین را
اما نمی‌شویی دل اندوهگین را

رگباری و سیلی ولی دانم که هرگز
آبی بر آتش نیستی، جان حزین را

سنگین ترینی، بی شک اما اندکی نیز
تسکین نخواهی داد، این غمگین ترین را

باران دیگر باید و از ابر دیگر
تا شوید از دل‌های ما، این خشم و کین را

بارانی از شمشیر و آن گه سیلی از خون
سیلی که خواهد کَند، بیخ ظالمین را

سیلی که خواهد بُرد از ذهن چلیپا
یاد یهودا را و شام واپسین را

آن گونه بارانی که خواهد شست با خون،
ناچار، خون ناحق ِ آن نازنین را

آری همان باران که خواهد داشت در پی
آفاق آبی و آفتاب راستین را

#حسین_منزوی

/channel/soltanghazal

Читать полностью…

سلطان غزل

بانوی اساطیر غزل های من اینست
صد طعنه به مجنون زده لیلای من اینست!

گفتم که سرانجام به دریا بزنم دل
هشدار دل! این بار ، که دریای من اینست!

من رود نیاسودنم و بودن و تا وصل
آسودگی ام نیست که معنای من اینست

هر جا که تویی مرکز تصویر من آنجاست
صاحب نظرم علم مرایای من اینست

گیرم که بهشتم به نمازی ندهد دست
قد قامتی افراز که طوبای من اینست

همراه تو تا ناب ترین آب رسیدن
همواره عطشناکی رؤیای من اینست

من در تو به شوق و تو در آفاق به حیرت
نایاب ترین فصل تماشای من اینست

دیوانه به سودای پری از تو کبوتر
از قاف فرود آمده عنقای من اینست

خرداد تو و آذر من بگذر و بگذار
امروز بجوشند که سودای من اینست

دیر است اگر نه ورق بعدی تقویم
کولاکم و برفم همه فردای من اینست

#حسین_منزوی

/channel/soltanghazal

Читать полностью…

سلطان غزل

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ


🎧 «#ربنا» - استاد #شجریان با بهترین کیفیت موجود

Читать полностью…

سلطان غزل

‏#ربنا
#استادشجریان
#هوشنگ_ابتهاج

Читать полностью…

سلطان غزل

سیزده بدر ، سال دگر
هیچ کس نباشد در به در
از عشق و مهر و عاطفه
قلبی نباشد بی اثر

خاموش و سرد و ناامید
هرگز نباشد یک نفر
هرگز نیفتد یک درخت
از ضربه ی سرد تبر

از جنگ و خونریزی ، زمین
خالی بماند سر به سر
هرگز نماند کودکی
بی سایه ی سبز پدر

تنها دلی که عاشق است
باشد به هر جا معتبر
از جان پاک عاشقان
باشد جدا شر و خطر

#چشم_انتظارهرآن_که_هست
#آیدعزیزش_ازسفر

بی غصه باشند مردمان
سال دگر سیزده بدر

پیشاپیش سیزده بدر مبارک❤️🌳

Читать полностью…

سلطان غزل

به فراخور ۶فروردین زادروز «#اشوزرتشت» اسپنتمان آریایی، سروده زیبای زنده‌یاد «#عارف_قزوینی» در شناساندن و ستودن اشوزرتشت بزرگ ایرانی:

بـه‌نـام آنـكـه در شـانـش كـتـاب اسـت
چــراغ راه دیـنــش آفـتــاب اســت
مـــهـیــن دســتـور دربــار خـدایـی
شــــــرف بـخــش نـــژاد آریــــایـی
دوتـا گــردیـده چـــرخ پـیـر را پـشـت
پی پـــوزش بـه پـیـش نام زرتـشـت
بــه زیــر سـایـه نـامــش تــوانـــی
رسـیـد از نــو بـه دور بـاســتـانـــی
ز هــاتـف بشــنـود هر كس پـیـامـش
چو عـارف جـان كـنـد قـربـان نـامـش
شـفـق چـون سـر زنـد هـر بـامـدادش
پـی تـعـظـیـم خـور، شــادم بـیـادش
چـو مـن‌ گـر‌ دوسـت‌داری‌ كـشـور‌ خـویـش
سـتـایــش بـایــدت پـیـغـمـبـر خـویــش
بــه ایـمــــانی ره بـیــگـانــه جـویــی
رهـا كن، تـا بــه كـی بــی آبــرویـی
بـه قـرن بـیـست گــر در بـنــد آیـی
هـمـان بـه، دیـن بـهـدیـنـان گـرایـی
بـه‌چـشـم عـقـل آن‌ دیـن‌ را فـروغ‌ اسـت
كـه خـود بـنـیـان كـن دیـو دورغ اسـت
چـون دیـن كـردارش و گـفـتـار و پـنـدار
نـكـو شـد بـهـتـر از یـک دیــن پــنـدار
در آتـشـــكـده دل بـر تــــو بــاز اسـت
درآ كـایـن خـانـه سـوز و گــداز اسـت
هـر آن دل كـه نـبـاشـد شـعـلـه‌افـروز
به حال ملک و ملت نیست دلـسوز
در ایـن آتــش اگـــر مـامــن گـزیــنـی
گـلـسـتـان چـون خـلیـل، ایـران بـبـیـنـی
در ایـن‌ كـشـور چـو‌ شـد‌ ایـن‌ شعـلـه‌ خـامـوش
فـتــادی دیـگ مـلـیـت(ایـرانـی) هـم از جـوش
تـو را ایـن آتـش اسـبـاب نـجــات اسـت
در ایـن آتـش نـهـان آب حـیـات اسـت
چـنـان یـک‌سـر سـراپـای مـرا سـوخـت
كـه بـایـد سـوخـتـن را از مـن آمـوخـت
اگـرچـه از مـن بـجـز‌ خـاكـسـتـری‌ نـیـسـت
بــرای گــرمـی یــک قـرن كــافــی‌ســت
چــو انــدر خـاک خـفـتـم زود یــا دیـــر
تـوانـی‌‌‌‌‌‌‌‌ جـسـت از‌ آن‌ خاكـسـتـر اكـسـیـر
به‌دنـیـا بـس هـمــیـن یـک افـتـخـارم
كــه یـــک ایــــرانـــــی والا تـبـ‌‌ـــــارم
بـه‌خـون دل نـیـم زیـن زیـسـت شـادم
كـه زرتـشـتـــی بُـــود خــون و نـژادم
در دل بـاز چــــون گـــوش تـــو و راه
بـــود مـسـدود، بـایـد قـصـه كـوتــاه
كـنـونـت نـیـسـت چـون گـوش شـنفـتـن
مـرا هـــم گـفـتـــه‌هـا بـایـد نـهـفــتـن
بـسـی اسـرار در دل مـانـده مـسـتـور
كـــه بـی‌تـردیـد بـایـســتـی بــرم گـور.
@cofsher

Читать полностью…

سلطان غزل

ششم فروردین
زادروز زرتشت
پیامبر راستی
گرامی باد

@cofsher

Читать полностью…

سلطان غزل

🎥 ویدیو جدید از گوگل با موضوع نزدیک شدن کرونا به پایان سلطنتش و بازگشت زندگی عادی به دنیا

Читать полностью…

سلطان غزل

🇮🇷

تپیدنهای دلها، ناله شد، آهسته آهسته
رساتر گر شود این ناله ها، فریاد می گردد

ز اشک و آه مردم، بوی خون آید که آهن را
دهی گر آب و آتش، دشنۀ فولاد می گردد

ز بیدادِ فزون،آهنگری گمنام و زحمتکش
علمدارِ عَلم،چون کاوۀ حداد می گردد

علَم شد در جهان فرهاد،در جانبازی شیرین
نه هر کس کوهکن شد در جهان، فرهاد می گردد

به ویرانی این اوضاع، هستم مطمئن، زان رو
که بنیان جفا و جور، بی بنیاد می گردد

دلم از این خرابیها بُوَد خوش زآنکه می دانم
خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد

#فرخی_یزدی
@cofsher

Читать полностью…

سلطان غزل

ای باغ چه شد مدفنِ خونین کفنانت؟
کو خاکِ شهیدانِ کفن پیرهنانت؟

تا سرب که پاشیده و تا لاله که چیده است
در سینه و سیمایِ بهارین بدنانت

آه ای وطن! ای خورده به بازارِ شقاوت
بس چوبّ حراج از طرفِ بی­وطنانت

خونِ که شتک زد زِ پدرها و پسرها
بر صبحِ یتیمان و شبِ بیوه زنانت

رودابه­ی من! رودگری کن که فتادند
در چاهِ شغادانِ زمان، تهمتنانت

رگبار گرفت آنگه و بارید ز هر سو
بر سینه و سر، نیزه و شمشیر و سنانت

ای باغِ اهورایی­ام افسوس که کردند
بی­فرّه و بی­فرّ و شکوه، اهرمنانت

هم­خوانِ نسیمم من و هم­­گریه­یِ باران
در ماتم سرخِ سمن و یاسمنانت

#حسین_منزوی

/channel/soltanghazal

Читать полностью…

سلطان غزل

آمد غروب و باز دل تنگ من گرفت
هم چون دل غریب برای وطن ، گرفت

در جست و جوی جوهر آن حُسن گمشده
از بام و در ، دوباره سراغ « حَسن » گرفت

خاکستر حریق افق بر دلم نشست
آیینه‌ی شکسته ، غبار مِحَن گرفت

مرگ آن قدر به زندگی‌ام عرصه تنگ کرد
تا جای و جامه، حالت گور و کفن گرفت

در راه بود موکب گل‌ها که ناگهان
پاییز بی امان به شبیخون، چمن گرفت

آن آبشار همهمه افتاد از خروش
و آن جوی بار زمزمه، لای و لجن گرفت

ای آسمان چه جای عقابان تیزپر ؟
کز تنگ عرصه‌ات ، دل زاغ و زغن گرفت

فریادها به گریه بدل گشت در گلو
زین بغض دردناک که راه سخن گرفت


#حسین_منزوی

/channel/soltanghazal

Читать полностью…

سلطان غزل

رندی که عشق را، هنر جاودانه گفت
درّی یگانه سُفت و درودی یگانه گفت

ای عشق چیستی؟ که از آغاز تا کنون
هر کس زبان گشود، تو را در فسانه گفت

تا سرو و گل به رقص و سماع آورد، نسیم
در گوش‌شان حدیث تو را، با ترانه گفت

نام تو بود بر لب انسان که می‌گذشت
که‌ت در به در صدا زد و خانه به خانه گفت

یک شمّه از تو در من و در آتش اوفتاد
من با زبان سرودم و او با زبانه گفت

ساقی تو را ز کوزه گرفت و به کاسه ریخت
مطرب تو را به نغمه ی چنگ و چغانه گفت

ای تو خزان و ای تو بهار ! ای که توأمان
هم برگ زرد خواند تو را ، هم جوانه گفت

آن کس که هفت بحر به چشمش چو شبنمی است ،
دریای پر خروش تو را ، بی کرانه گفت *


#حسین_منزوی


/channel/soltanghazal


/channel/soltanghazal

Читать полностью…

سلطان غزل

ای بر آورده‌ی وصل شب مهتاب و پگاه !
ناز پرورده‌ی خورشید و نظر کرده‌ی ماه !

چون خدا ساختنت خواست به دلخواه، نخست
گلت آمیخت به هفتاد گل مهر گیاه

مشتی الماس ز شب چید و به چشمت پاشید
تا درخشان شود این گونه به چشم تو نگاه

نیز از آن باده که ز انگور بهشتش کردند ،
یک ــ دو پیمانه در آمیخت بدان چشم سیاه

پس به « حوّا » و تو بخشید ، تنی وسوسه ریز
آن که با « آدم » و من داد ، دلی وسوسه خواه

گنگ و سرگشته به هر سو دل آدم چون دید
با هوایت ، هوس ِ گم‌رهش آورد ، به راه

برقی از چشم تو آنگاه در آدم زد و سوخت
خرمن آدمیان را هم از آن طرف گناه

چون که مطلوب‌ترت دید و از او خوب‌ترت
از سر زهره گرفت و به تو بخشید کلاه

آری این گونه تو را ساخت خدا و پس از آن
روی زیبای تو بر حُسن خود ، آورد گواه

تا شکیبم دهد و صبر به زندان زمین ،
از بهشتت سوی من ، هدیه فرستاد آن گاه


#حسین_منزوی


/channel/soltanghazal

Читать полностью…

سلطان غزل

قهوه بنوشید
موسیقی گوش دهید
و دقایقی به هیچ چیز فکر نکنید
شاید زندگی فقط همین باشد...

سلام صبح بخیر🌷

Читать полностью…

سلطان غزل

می باری ای باران و می شویی زمین را
اما نمی شویی دل اندوهگین را

رگباری و سیلی ولی دانم که هرگز
آبی بر آتش نیستی ، جان حزین را

#حسین_منزوی

@soltanghazal

Читать полностью…

سلطان غزل

ای خون اصیلت

مژگا به هم بزن

به آب و تاب که را

Читать полностью…

سلطان غزل

صبح پنج شنبه تون
سـرشـار از
لطف بی کران خــدا
الهـی گـل لبخنـد
رو لباتون همیشگی باشه
الهی عطر گـلها
دل آرای زندگیتون
وشـادی نقل لحظه هاتون باشه

🌸صبح زیبـای بهاریتون بخیر

Читать полностью…

سلطان غزل

🎞 ویدئو کلیپ زیبا و با کیفیت از آواز مثنوی افشاری و دعای «#ربنا» با نوای ملکوتی استاد «محمدرضا شجریان» به همراه «اذان» ماندگار زنده‌یاد «موذن‌زاده اردبیلی»


👈 در هنگام افطار با این ویدئو از شبکه نمایش خانگی خودتان به استقبال اذان بروید.

Читать полностью…

سلطان غزل

سیزده به در قدیما _دهه چهل قزوین

لبریز از سادگی وصفا

Читать полностью…

سلطان غزل

خالق با شکوه من ! ...

صبح آمده است و آوازی آشنا در گوشم می نوازد ‌، زندگی آغاز شد و برخیز ... امروز میخواهم ، با یک لبخند به کل هستی ، سلامی بفرستم ، به نشانه عشق و زندگی ... من عاشق زندگی ام ... دستم را در دستان گرمت میگذارم و یقین دارم که سرنوشت را در دست میگیرم و تک تک معجزه های تو از هر طریقی به من میرسد ... ای که دست عطایت ، از هر دستی گشاده تر ست ، تو را شکر میکنم و تنها به تو نیازمندم ...

خدایا شکرت.....

سلام دوستان صبح بخیر

Читать полностью…

سلطان غزل

بیهوده است مجادله بر سر اثبات دیانت یا بی‌دینی آدم‌ها!
کسی که دروغ نمی‌گوید، کسی که مهربان و با انصاف است، کسی که از رنج دیگران اندوهگین می‌شود و از شادمانی دیگران شاد است...
کسی که انسان را و پرنده را و گیاه را و زمین را، محترم می‌دارد.
"به مقصد رسیده است".... از هر راهی که رفته باشد.

👤زرتشت

Читать полностью…

سلطان غزل

لبخند بزن 😊
تاعادت کنی به خندیدن
دنیا انقدر هم که فکر میکنی جدی نیست
به اندازه تمام دلخوشیهایی که
به اطرافیانت میدهی
به خودت شادی هدیه کن
شادی ونشاط حق توست

سلام دوستان صبح بخیر

Читать полностью…

سلطان غزل


بُگْشای در

که حوصله‌ی انتظار

نیست ... !


#حسین_منزوی

@soltanghazal

Читать полностью…
Подписаться на канал