مختارات من الرومانسیات الکلاسیکیة و المعاصرة منتخبی از عاشقانه های کلاسیک و معاصر عرب ـ صدغیها: دو طرهی آویخته بر بناگوشش... انتخابها و ترجمههای خودتان را به اينجا بفرستيد: @alimim63 اصول صدغیها: https://t.me/sodqaihaa/1048
المذيع: على من أنت ثائر؟
نزار قباني: على مدن الحجر التي قتلت أختي.
«وصال» خواهر «نزار قباني» در ۲۵سالگی خودکشی کرد، چون خانواده، مانع ازدواجش با مردی شدند که دلباختهاش بود.
نزار آن زمان ۱۵ سال بیشتر نداشت.
بعدها در زمان شُهرتش، در مصاحبهای از او پرسیدند:
شما و شعرتان علیه چه عصیان می کنید؟
گفت:
«علیه رسومِ سنگوارهگشتهٔ شهری که خواهرم را کشتند»
نزار قباني
مسعود بابالحوائجی
@sodqaihaa
لنا من نوره فی کل وقت
ضیاء ما تغیره الدهور
از آن به دير مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه، در دل ماست
شبلي
حافظ
#تطبیق
@sodqaihaa
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق..
حافظ
@sodqaihaa
إنّي أتيتُ بأشتاتي لتجمعها
ما لي أراكَ وقد شتّتَ أشتاتي؟!
در خلاف آمد عادت بطلب کام، که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم!
عربيات
حافظ
#تطبیق
@sodqaihaa
بگذرد این روزگار تلختر از زهر...
عربیات
حافظ
#تطبیق
@sodqaihaa
و فتّانَةَ العَینَینِ قتّالةَ الهَوی
إذا نَفَخَت شَیخاََ رَوائِحُها شَبّا..
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم..
المتنبي
حافظ
#تطبیق
@sodqaihaa
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی، زمانه خونریز است..
إخفوا کؤوسَكُم فی کمامِكم المُرَقَّعَة
فالدهر يا اصدقائي سفّاح يُریقُ الدّمَ كما تُراقُ الرّاحُ من عُیونِ الأباریق..
حافظ
تعریب: فاروق نجمالدین
@sodqaihaa
در آستانه گریستن
چشم هایش را از آنها پوشاند و خواند:
«رحم آر بر این دل غماندوز»
@sodqaihaa
كَتبت أمسِ مرثيّة رَدّدتها رياح الخريفِ: الخريفُ يعلّمنا كيف نَحيا!
مرثیهای نوشتم
بادهای پاییز تکرارش کردند:
پاییز بهما یاد میدهد چگونه زنده باشیم!
أدونيس
علی م
@sodqaihaa
یُقال: تتکون حیاة المرأة المتجددة من ثلاثة اضلاع
الحب
الحریة
و الثقافة
أقول: حب الحریة، هی ثقافة الأنوثة، من دون اضلاع!
می گویند: زندگی زنان امروزی سه ضلع دارد:
عشق
آزادی
فرهنگ
اما من میگویم:
عشق به آزادی، فرهنگ زنانگی است! بدون هیچ ضلعی!
عربيات
علی م
@sodqaihaa
شربنا على ذکرِ الحبیبِ مدامةً
سَکرْنا بها من قبلِ أن یُخلق الکَرمُ
پیش از این کاندر جهان باغ رز و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
ابن فارض
مولوی
#تطبیق
@sodqaihaa
عِندَما کُنتُ طفلةً
کُنتُ أتَصَوَّرُ أنَّ الشجرةَ هِی أعلى مکانٍ فی العالمِ
وَ عِندَما أصبحتُ امرأةً
وَ تسلقتُ عَلى کتفیکَ
عرفتُ أنَّکَ أکثر ارتفاعاً مِن کلِّ الشجرِ
وَ أنَّ النَّومَ بینَ ذِراعیکَ لذیذٌ
لذیذٌ کَالنَّومِ تحتَ ضَوءِ القَمرِ...
وقتی کودک بودم
گمان می کردم که درخت مرتفعترین جای دنیاست
و هنگامی که زن شدم
و بر شانه های تو صعود کردم
فهمیدم که تو از همه درختان بلندتری
و خوابیدن بین بازوانت لذت بخش است
لذت بخش به مانند خوابیدن زیر نور ماه...
سعاد الصباح
سپیده متولی
@sodqaihaa
فلو كُنتِ ماءً كُنتِ مِن ماءِ مُزنَةٍ
ولَو كُنتِ نَومًا كُنتِ مِن غَفوَة الفَجرِ..
اگر آب بودی بارانِ پارهابری سپید بودی
و اگر خواب بودی خواب نوشین سحرگاهان..
قيس بن الملوح [مجنون ليلی]
زهرا یکتا
@sodqaihaa
سَبت سلمیٰ بِصُدغَيها فؤادي!
«سلمی» دلم را با دو طرّه آویخته بر بناگوشش ربود!
حافظ
«صُدغیها» این بار بر دیوارهای دمشق!
@sodqaihaa
الماءُ في ناظري والنار في كبدي
إنْ شِئتِ فاغترِفي، أوْ شئتِ فاقتبسِي..
در ميان آب و آتش همچنان سرگرم توست
اين دل زار نزار اشكبارانم چو شمع..
الشريف الرضي
حافظ
#تطبیق
@sodqaihaa
فلستُ أرى قلبي لغيرك يصلحُ..
حرامم باد اگر من جان بهجای دوست بگزینم..
سمنون المحب
حافظ
#تطبیق
@sodqaihaa
ألا إنّمَا الدّهرُ لَيَالٍ وَ أعْصُرٌ
و ليسَ على شيء قويم بمستمرّ..
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور..
أمرؤ القيس
حافظ
#تطبیق
@sodqaihaa
إن لحظة حب تبرر عمراً كاملاً من الإنتظار..
جفاي يار پريچهره عاشقانه بكش
كه يك كرشمه تلافی صد جفا بكند..
أحلام مستغانمي
حافظ
#تطبیق
@sodqaihaa
و ماشابَ راسِی مِن سِنینَ تَتابَعَت
علیَّ و لکِن شیّبَتنِی الوقائِعُ..
من پیرِ سال و ماه نیَم یار بی وفاست
بر من چو عمر می گذرد پیر از آن شدم..
عامر بن واثلة [أبو الطّفیل الکنانی]*
حافظ
*از آخرین صحابه خاتمالنبیین و متوفی به ۱۰۲ ه. ق.
#تطبیق
@sodqaihaa
وملأتُ روحي منك حتى لم يَعُد
مني لروحي موضعٌ ومكانُ..
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم..
أحمد مطر
حافظ
#تطبیق
@sodqaihaa
حدّثيني عن الثورة و الحريّة و النّضال.. ثمّ قبّليني!
[هرچه می خواهی] برایم از انقلاب، از آزادی و از جنگ بگو..[اما] بعد از آن مرا ببوس!
عربيات
علی م
@sodqaihaa
خوفي اذا عاد الخريف وما رجعت مع المطر
خوفي اذا ما الشوق عربد داخلي و برغم اخفائي ظهر..
ترسم از آن است که پاییز برگردد و با باران برنگردی
ترسم از آن است که اشتیاقم علیرغم آنکه پنهانش ساختهام از درون جانم فریاد برآورد..
از قصیده زیبای «نشاز في همس السحر» اثر شاعر سودانی «روضة الحاج»
علی م
کامل این شعر را اینجا ببینید:
https://www.adab.com/post/view_post/39894
@sodqaihaa
لم يكن الربيع صديقي في يومٍ من الأيام
ولا تحمست لطبقات الطلاء الأحمر و الأزرق التي يضعها على وجهه
ولا للأشجار التي تقلد راقصات الـ (فولي بيرجير)
الخريف وحده؛ هو الذي يشبهني...
بهار هیچگاه دوست من نبود!
هیچ وقت برای رنگ قرمز و آبی که روی صورتش میمالید هیجانزده نشدم.
حتی برای درختانی که ادای رقاصان «فولی برژر» * را در میآوردند.
پاییز..
فقط پاییز است که شبیه من است...
* «فولی برژر» یا به فرانسوی Folies Bergère از معروفترین تالارهای موسیقی و رقص در شهر پاریس است.
نزار قباني
نغم واو
عکس: دهکده «صوفر» در لبنان
@sodqaihaa
فلو كُنتِ ماءً كُنتِ مِن ماءِ مُزنَةٍ
ولَو كُنتِ نَومًا كُنتِ مِن غَفوَة الفَجرِ!
اگر آب بودی، بارانِ پارهابری سپید بودی
و اگر خواب بودی خواب نوشین سحرگاهان!
قيس بن الملوح
زهرا یکتا
@sodqaihaa
اعتيادي على غيابك صعب
و اعتيادي على حضورك أصعب..
چون طفل که از خوردن داروست پریشان
با دوست پریشانم و بی دوست پریشان...
نزار قباني
علیرضا بدیع
#تطبیق
@sodqaihaa
علّمتُ أطفالَ العالم
كيف يهجّون اسمكِ
فتحولت شفاهُهُم إلى أشجار توتْ..
وقتی به بچههای جهان یاد دادم اسمت را هجی کنند
دهانشان به درخت توت بدل شد...
نزار قباني [از دیوان «مئة رسالة حب؛ صد نامه عاشقانه» ۱۹۷۵]
رضا عامری
@sodqaihaa
در کانال «مد مدید دمع دل» هر شب زوج، یک حکایت از گلستان سعدی را میخوانم؛ اگر مایل بودید میتوانید بشنوید. باب اول به اتمام رسیده و از امشب، باب دوم را آغاز کردهام «که آفرین خدا بر روان سعدی باد»
ارادتمند؛ علی م.
تنسی
كأنك لم تكن..
محمود درويش
متن کامل این قصیده را اینجا ببینید
@sodqaihaa