sociologyat1glance | Неотсортированное

Telegram-канал sociologyat1glance - جامعه شناسی در یک نگاه

8041

در ابن کانال با نظریه های جامعه شناسی و اندیشه جامعه شناسان معاصر ایران آشنا می شوید. ارتباط با ادمین @ZVaezzadeh

Подписаться на канал

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 نماد فرهیختگی ایران مدرن

✍ نعمت الله فاضلی

استاد جلال ستاری اسطوره شناس، مترجم، مردم شناس و فرهنگشناس بزرگ ایران از میان ما رفت. او خود اسطوره ای است که اسطوره شناسی و اسطوره ها را به ما آموخت. درباره ستاری بسیار سخن گفته اند و بعد از این بسیارها درباره زندگی و اندیشه و آثارش خواهند نوشت و گفت. او از سرمشق های بزرگ فرهیختگی برای جامعه ماست. جای او برای همیشه درمیان ما خالی است. این روزها حس و حالم مناسب نیست، اما کاش بتوانم یادداشتی مفصل درباره استاد ستاری و سهم و جایگاهش در فرهنگ شناسی ایران بنویسم.

یاد و نامش گرامی باد و بر مردم ایران و دوستداران فرهنگ درگذشت این بزرگ مرد و اسطوره فرهیختگی تسلیت باد.

از جمله مهمترین درس ها که استاد ستاری به ما آموخت عشق به دانایی بود. او از سال های ۱۳۴۰ تا اخرین روزهای زندگی اش پر تلاش و پربار زیست و افرید. بیش از صد عنوان کتاب و صدها مقاله ترجمه و تالیف و تحقیق حاصل تلاش هایش بود. او از اخرین بازماندگان نسل ایران شناسان و فرهنگ شناسان ایرانی معاصر بود که دانش گسترده تاریخی، ادبی، زبان شناختی، انسان شناختی و اسطوره شناختی درباره ایران و جهان داشت. او دربرابر محرومیت ها و ستمی که حکومت ایران بعد از انقلاب ۵۷ به او کرد نه تنها سرخورده نشد بلکه پربارتر گردید و انصافا در اسمان فرهنگ ایران خوش درخشید و ستاره ای پرفروغ و ماندگار شد. گمان می کنم چیزی منبع انرژی بخش استاد ستاری در راه آفرینشگری های خستگی ناپذیرش بود و او را دربرابر همه محرومیت ها و ستم ها مقاوم می ساخت عشق او به دانایی و خردورزی بود. طیف وسیع موضوعاتی که درباره آن تحقیق و ترجمه و تالیف نموده بیان کننده این شوق و اشتهای سیری ناپذیر او به دانستن است. ستاری این شوق به دانایی را با عشق به فرهنگ و فرهنگ ایرانی گره زده بود. حاصل این عشق بی پایان، اقیانوسی از دانایی و دانش شده است که اکنون همه ما از آن بهره می بریم و آیندگان نیز ایران را از چشم ستاری خواهند دید و خواند. ستاری را به این معنا از نمادهای بزرگ فرهیختگی در ایران معاصر می دانم.

☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐دیر یا زود شاید دختران ما نیز قمه به دست شوند

✍سید ابوالقاسم حسینی

هفته گذشته اتفاقی در یکی از پارک های اصفهان افتاد که روح جامعه را جریحه‌دار کرد، اتفاقی که در آن تعدادی از نوجوانان دختر پس از بحث و مشاجره لفظی دست به قمه شدند .شاید گروهی این موضوع را یک اشتباه فردی و بچه گانه قلمداد کنند اما حتی اگر اینچنین باشد نیز جای تأمل و تلنگر دارد. اینکه نوجوانی هنگام بیرون رفتن از منزل با خودش قمه بیاورد تا در مواقع لازم از آن استفاده کند دلیل بر این است که نمی‌توان این موضوع را یک اشتباه فردی و یا تصمیمی در حال عصبانیت فرض کرد ، حال چه شده است که جوانان و نوجوانان ما دست به چنین حرکاتی می‌زنند عیب کار کجاست؟
ضعف از قانون است یا مجریان قانون؟ از مبانی تربیتی ماست یا متولیان امر تعلیم و تربیت؟تقصیر خانواده است یا جامعه؟یا ...؟
هر چه که باشد قطعاً مجموعه‌ای از عوامل است که برآیند آن چنین ثمره ای را داشته است و می طلبد که کارشناسان، جامعه شناسان ،روانشناسان اجتماعی ،جرم شناسان و اصحاب تعلیم و تربیت دست به دست هم داده و ضمن بررسی علل موضوع راه حل ارائه دهند نه اینکه فقط دلایل را بررسی کنند قطعاً ریشه این مشکلات را باید در همه عوامل اجتماعی شدن یک فرد جستجو کرد از خانواده تا مهدکودک و از مدرسه تا دانشگاه و نهادهای اجتماعی و می توان ادعا کرد هر کدام از این عوامل قطعاً کارکرد خود را از دست داده‌اند و یا در انجام وظیفه کوتاهی کرده اند.

معمولاً در تحقیقات میدانی محققان جنبه های مادی و ظاهری و اجتماعی موضوعات را بررسی می‌کنند و آنچه را که به مباحث اخلاقی مربوط می‌شود کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، گرچه لازم است به هر دو جنبه خلقت انسان توجه شود و همه عوامل را در شرایط مادی خلاصه نکنند، امروزه فرزندان ما از سنین کودکی با فضای مجازی و اینترنت و..... آشنا می‌شوند و ساعات زیادی از شبانه روز را به آن اختصاص می‌دهند معمولا والدین نیز نهی می‌کنند، اما والدین خود چقدر وقت صرف می‌کنند ؟گاهاً مشاهده می‌شود میزان حضور والدین بیشتر از فرزندان است( رطب خورده کی تواند منع رطب کند )این دوگانگی در گفتار و رفتار همچنان ادامه دارد کودک به مهد کودک و مدرسه میرود آنچه را که می شنود با آنچه را که می‌بیند تناقض دارد .در مدرسه شعار حجاب نوشته شده اما خانم معلم ..........آقا معلم درس نماز می دهد اما خودش....... این قصه همچنان ادامه دارد در دانشگاه آنچه در کتاب ها می خواند با آنچه استاد می گوید متفاوت است ،عنوان درس بنیانهای حکومت در جمهوری اسلامی است اما استاد همه بنیان‌ها را نقد می‌کند و در جامعه نیز به همین شکل، مسئولین از مبارزه با فساد می‌گویند اما خود سلطان فساد از آب در می آیند ،از رهنمودها و وصایای امام می‌گویند و عکس آن عمل می‌کنند. حاصل این تعارضات و نفاق ها و دورویی ها جوانی می شود که شخصیت اجتماعی مستقل، هنجارمند و متعارفی ندارد و گرایش آن به بی هنجاری ،عبور کردن از خط قرمزها و زیرپا گذاشتن ارزش ها بیشتر است. به قول شهید مطهری بزرگترین درد بشر در عصر حاضر دورویی و نفاق است. در مجموع کارکرد نظام های مختلف اجتماعی دچار تزلزل شده است و پیشنهاد می‌شود هرکس از خود و از خانواده خود شروع کند، همه تقصیرات را به گردن دیگران نیندازیم ،با خود و با فرزندان خود صادق باشیم تا آنها شاهد دوگانگی در رفتار و گفتار نباشند و اگر هر خانواده در فکر تربیت نسلی سالم و صادق باشد جامعه اصلاح می شود و اگر منتظر دیگران باشیم همان آش و همان کاسه.

📌منبع این مطلب: ارسالی مخاطب گرامی کانال

☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 مسئلۀ حافظه و مسئله شناسی حافظه در ایران مدرن

✍نعمت الله فاضلی

یکی از تغییرات فرهنگی بنیادی در ایران معاصر چگونگی فرایندهای به یاد سپاری و فراموش کردن جمعی است که امروزه به آن حافظه فرهنگی می گویند. این تغییرات موجب شده است حافظه در ایران معاصر با چالش های جدی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مواجه شود و نقش فراگیری در زندگی جمعی معاصر ما پیدا کند. این مقاله تلاشی است مقدماتی برای واکاوی این چالش ها و نشان دادن موقعیت مسئله مند حافظه در ایران معاصر. برای این منظور: 

ابتدا در ارتباط با خود «مسئله حافظه» توضیح خواهم داد.

بعد چگونگی «مسئله مند شدن حافظه» در جامعه معاصر ایران را تشریح می کنم؛

سپس برخی از ابعاد موقیت مسئله مند حافظه در جامعۀ ایران را نشان خواهم داد؛

سر انجام سخن را با یک نتیجه گیری به پایان خواهم برد و در آنجا توضیح خواهم داد که دربارۀ چالش ها و فرصت هایی که مسئله حافظه در ایران ایجاد کرده است و نیز ارائه چشم انداز های ممکن در این زمینه و نیز توضیح اینکه چگونه می توانیم «مسئلۀ حافظه» را به سمت یک مسئله سازنده در جامعه ایران هدایت کنیم.

همچنین، لازم است هرگونه بحثی در ارتباط با «مسئلۀ حافظه» در ایران معاصر به سبب گستردگی و درجۀ بالای انتزاع مفهومی، به صورت روشمند انجام گیرد. نگارنده به طور مشخص از روش تحلیل فرهنگی برای بحث در این زمینه بهره خواهم برد. در این زمینه، در کتاب های دیگر نیز توضیح داده ام. در واقع، سبک و روش ارائه تحلیل ها در کلیه کار هایی که از نگارنده تاکنون انجام شده است، به صورت مردم نگارانه و فرهنگی بوده است. این سبک تحلیل از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار است: 

اولاً اینکه تحلیل فرهنگی، تحلیلی کل نگرانه است. بنابراین، تمام حوزه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و .. به یک معنا حوزۀ فرهنگی هم هستند. این خود در نتیجۀ تحولات تئوریک صورت گرفته در چند دهه اخیر در ادبیات علوم انسانی و اجتماعی بوده است که اغلب از آن با عنوان چرخش فرهنگ یاد می شود. در واقع، در چشم انداز چرخش فرهنگی تصور بر این است که کلّیه این حوزه ها(اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ...)، از یک طرف درگیر فرایند بی وقفۀ تولید، انباشت و انتقال معنا و نظام های نمادین فرهنگی اند و از طرف دیگر، کالبد های متعدد مقاومت را در قالب تنش ها، و تعارضات و ناسازواری های هژمونیک ایجاد می کنند.

دوم این که در ارتباط با موضوع مورد مطالعه، در زمینه و بافت جامعه متمرکز می شود. تحلیل فرهنگی، نوعی بافت مندسازی است. بنابراین، اگر در این مقاله، بحث از حافظه جمعی در جامعه ایران معاصر است در ارتباط با فرایند های به یاداوری و فراموشی دربافت و جامعه ایران و در ارتباط با تحولات ساختاری آن از دوران پیشا مدرن به دوران مدرن توضیح خواهم داد و در این زمینه، تحلیل حافظه را با گسست های اجتماعی دوران مدرن پیش خواهم برد.

سوم اینکه تحلیل فرهنگی ماهیتا تحلیلی نظری و مفهوم پردازانه است. که با مباحث بنیادی نظریه اجتماعی مانند چگونگی پیوند میان ساخت و عاملیت درگیر است. در این مقاله مسئله حافظه فرهنگی را در ارتباط با  سوژه و ساختار جامعه توضیح می دهم. در تحلیل حافظه جمعی ایرانیان باید به هر دوی این عوامل توجه داشت. از یک طرف، ساختار ها، به عنوان ظرفیت ها، قواعد و گزینه های منتقل کنندۀ حافظه که امکان بازیگری سوژه ها را در متن جامعه ایرانی فراهم می آورند و از طرف دیگر سوژه ها که با تکیه بر قوۀ خلاقه شان، هر بار نقش جدیدی بر پیکر حافظۀ جمعی ایرانیان می زنند و در فرایند تولید، انباشت و انتقال آن فعالانه مشارکت دارند. در ارتباط با حافظه فرهنگی نیز لازم به ذکر است که هم ساختار های اجتماعی و هم افراد در محتوای آنچه حافظه جمعی امروز ایرانیان خوانده می شوند مشارکت دارند و آن را بازتولید می کنند. بنابراین، در تحلیل حافظه جمعی ایرانیان باید به هر دوی این عوامل توجه داشت. از یک طرف، ساختار ها، به عنوان ظرفیت ها، قواعد و گزینه های منتقل کنندۀ حافظه، که امکان بازیگری سوژه ها را در متن جامعه ایرانی فراهم می آورند و از طرف دیگر سوژه ها که با تکیه بر قوۀ خلاقه شان، هر بار نقش جدیدی بر پیکر حافظۀ جمعی ایرانیان می زنند و در فرایند تولید، انباشت و انتقال آن فعالانه مشارکت دارند.
☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

📍ادامه این مقاله را در بخش یادداشت های اخپر در لینک زیر بخوانید👇
http://farhangshenasi.ir

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐از خودکشی دیروز تا قمه کشی امروز دختران

 ✍محمد لکزائی

🔺از خبرهای داغ این روزهای فضای مجازی قمه کشی دختر دهه هشتادی در اصفهان می باشد که فضای رسانه ای و تحلیگران اجتماعی را به تکاپو وا داشته است.

🔺در آبان 1396 در اقدامی وحشتناک دو دختر در اصفهان در حالی که قصد داشتند از روی پل خود را پرتاب نمایند در مسیر رفتن از این اقدام خود فیلم می گیرند و در فضای مجازی منتشر می نمایند. متاسفانه این اقدام خود را عملی می کنند و از پل خود را پرتاب می کنند در این حادثه یک دختر کشته و یکی از دختران بشدت مجروح می شود.

🔺 در آن زمان مطلبی پیرامون این حادثه نگاشته بودم که شاید بی ربط به قمه کشی هلیا دختر نوجوان در اصفهان نباشد. نکته قابل تامل اینکه هیچ یک از اتفاقات گذشته درسی برای خانواده و مسئولین آموزشی و فرهنگی نمی باشد و اوضاع به مراتب پیچیده تر از گذشته شده است:

🔺 کلیپی در سایتها و خبرگزاریها منتشر شد که در آن دو دختر نوجوانان آخرین وصیت و دیالوگهای خود را در مسیر قربانگاه با گرفتن فیلم نشان می دهند.

🔺در این مجال به تحلیل جامعه شناختی پیرامون آخرین گفتگوهای آنان قبل از خودکشی می پردازیم:

⚡️متن گفتگوی دو دختر بر گرفته از فیلم:

عسل: سلام به تمام کسایی که دارند ما رو ميبینن و همچنین کسایی که خیلی با غرور باهامون رفتار کردن. الان راهی پل عابر پیاده هستیم.

نیلوفر: نه. پل ماشین‌رو.

عسل: یک‌سری حرف‌هایی بود که حال نوشتن وصیتنامه نداشتیم (با خنده) ما حال درس خوندن هم نداریم، چه برسد به نوشتن وصیتنامه. می‌خواستم بگم خیلی دلم براتون تنگ میشه، میدونم کار اشتباهیه ولی شرایط اینجوری ایجاب میکنه.

نیلوفر گوشی را می‌گیرد: (با شوخی) واقعا جیگرم کباب شد. منم سلام می‌کنم به تمام کسایی که این فیلم رو میبینن به خصوص آقا محمد. دارم می‌میرم به خدا (نوعی ترس از اقدام به خودکشی) دیدی راست بود؟ دیدی فکر کردی شوخی می‌کردم؟

عسل: زود باش

نیلوفر: دیدی بهت گفتم بیا، خر شدی نیومدی. خرشدی

عسل: فقط خداوکیلی مشکی نپوشید که ...

نیلوفر: دقیقا. میایم تو خوابتون و میبریمتون. حالا کجا میریم؟ بهشت یا جهنم، وای!

عسل: رفتیم خبرتون می‌کنیم. به خواب تک‌ ‌تکتون میام. علی‌الخصوص...

نیلوفر: محمد هم بگو

عسل: مسخره‌‌بازی بسه. خداوکیلی خیلی دوستون داریم اما شما هم کم حرص ندادید. چاره‌ای نیست. چی کارکنیم؟

نیلوفر: مراقب مامان منم باشید، گناه داره. نی‌نی داره.

عسل: مراقب داداش منم باشید. اون دیگه نه آجی داره نه مامان.

نیلوفر: همون که گوشت خالیه. واقعا خیلی سخته.

عسل: اینجا پارک محله است. خیلی باهاش خاطره داریم. خیلی ترس داره. مثل خر چیز خوردیم. 40 هزارتومن دادیم چیز خوردیم. امیرعلی یک ماه شد خبری ازم نگرفتی؛ اما این بار که خبر بگیری، خبر مرگم‌رو می‌شنوی. خیلی دلم برات تنگ میشه. برای همه آرزوی خوشبختی می‌کنم.

نیلوفر: خداحافظ. خداحافظ

آنچه که در گفتگوی بالا دیده می شود حاوی چند پیام و آسیب جدی است که این دو قربانی دچار آن هستند مشکلاتی که در جامعه خیل زیادی از جوانان و نوجوانان با آن دست بگریبانند.

۱-ذوب شدگی فکری و اجتماعی آنان در فضای مجازی

۲-عدم مهارت و آموزش لازم در رابطه با جنس مخالف و محیط های پیرامونی در سنین حساس نوجوانی

۳-ضعف ایمانی، اعتقادی و اخلاقی

🔺ذوب شدگی فکری و اجتماعی آنان در فضای مجازی:

با گسترش و عمومیت فضای مجازی در جامعه، شاهد آن هستیم کاربران زیادی از طیف های مختلف مدتهای مدیدی را در شبکه ها مجازی بسر می برند. بطوری که روابط مجازی و خشک جای روابط انسانی و چهره به چهره را گرفته، همچنین بمباران اطلاعاتی که لحظه به لحظه از سوی شبکه های مجازی منتشر می شود تاثیرات مستقیم و غیر مستقیمی در اختلالات روان شناختی و مناسبات اجتماعی داشته است.

در مورد این حادثه گذشته از عوامل روان شناختی و مشکلات خاصی که احتمالا آن دو دختر با آن مواجه بودند و باید به صورت کارشناسی مورد کنکاش قرار گیرد. با توجه به آنچه در فیلم دیده می شود قربانیان حادثه دچار نوعی غرق شدگی فکری و اجتماعی در فضای مجازی هستند بطوریکه افراد مورد خطاب وصیت مجازی آنان نه افراد و اعضای خانواده هستند بلکه کسانی هستند که در فضای مجازی با آنها آشنا هستند و میلیون ها کاربری که به زعم آنان فیلمشان را در شبکه های مجازی خواهند دید.

📍منبع این نطلب: ارسالی مخاطب گرامی کانال
☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 لزوم ابطال فراخوان آزمون استخدامی وزارت علوم

✍️بیت الله محمودی

🔹بعد از انتشار دفترچه راهنمای آزمون استخدامی پیمانی دانشگاهها و مراکز وابسته به وزارت علوم در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۰، مکاتبات غیررسمی و رسمی متعددی هم در سطح دانشگاه و هم در سطح وزارت برای اصلاح و رفع ابهامات مندرج در دفترچه در خصوص فراخوان مربوط به دانشگاه شهرکرد داشته ام. همچنین پیگیری های مکرر همکاران در دانشکده های مختلف برای اصلاح این فراخوان را نیز شاهد بودم. اما متأسفانه علی رغم تلاش ها، فراخوان با همان ابهامات تبعیض آمیز توسط سازمان سنجش اعلام نهایی شد.

🔹بدیهی است که اعلام سهمیه های شغلی و تعیین نوع رشته تحصیلی فارغ التحصیلانی که حائز شرایط شرکت در آزمون هستند، می بایست از طریق نیازسنجی واقعی و استعلام از گروه ها، دانشکده ها و حوزه های فعالیتی دانشگاه صورت می گرفت و وزارت علوم با نظارت بر رعایت چنین الزاماتی، موظف به نهایی سازی فراخوان و اعلان عمومی آن از طریق سازمان سنجش بود.

🔹اعلان چندباره اصلاحات دفترچه و تمدید مکرر فرصت ثبت نام، نشان می دهد گستره ابهامات این آزمون در دانشگاها و مراکز متعددی حکمفرماست. ابهاماتی روشنی چون: ۱- مبهم بودن چگونگی تعیین عناوین شغلی و فرایند اداری آن، ۲- چرایی متفاوت بودن شرایط احراز تحصیلی مشاغل در دانشگاههای مختلف در عین یکسان بودن عناوین شغلی، ۳- عدم ارتباط موضوعی مفاد آزمون با شرایط احراز تحصیلی در برخی مشاغل، ۴- نگهداشت معنی دار برخی رشته های تحصیلی و حذف دیگر رشته ها در شرایط احراز بسیاری از مشاغل. ۵- نگهداشت معنی دار برخی مقاطع تحصیلی و حذف دیگر مقاطع در شرایط احراز بسیاری از مشاغل.

🔹اولویت "بومی بودن متقاضی در مقیاس شهرستانی" نشانه بازر تبعیض و بی عدالتی در این آزمون است. به این معنی متقاضیان شهرستان هایی که دانشگاه محل استخدام در ان واقع شده است نسبت به سایر شهرستان های یک استان در اولویت هستند! این درحالی است که اساسا موضوع اولویت داشتن بومیان،صراحتا با ماده ۴۱ قانون مدیریت خدمات کشوری که تعیین صلاحیت استخدامی را صرفا بر اساس مراتب شایستگی و برابری فرصتها عنوان می کند در تضاد است. آرای متعددی از سوی دیوان عدالت اداری اولویت بومی بودن در فرایندهای استخدامی را خلاف قانون تشخیص داده است!

🔹از آنجاکه فرصت استخدام پیمانی بسیار محدود و هر چند سال یکبار است، وزارت علوم و دانشگاهها باید حداکثر استفاده منطقی و قانونی را از این فرصت داشته باشند. تا مستعدترین فارغ التحصیلان در شرایط رقابتی عادلانه جذب مراکز آموزشی شوند.

✅دانشگاه باید الگوی جامعه در کنش عدالت ورزانه مبتنی بر دانش باشد نه اینکه منافع زودگذر خویش را بر مصالح عمومی خود و جامعه ارجح بداند. چگونه دم از لزوم کاربست دانش و تخصص در جامعه می زنید اما خود در عمل به آن وفادار نیستید؟! برای هزاران فارغ التحصیلی که خود دانش آموخته کرده اید و چشم امیدشان به رقابت سالم در اینگونه استخدامی هاست چه پاسخی دارید؟!

🔻امید است نهادهای نظارتی و دولت جدید که شعارش مبازره با فساد و رفع تبعیض است، جهت جلوگیری از تضییع حق، شان و مصلحت واقعی دانشگاهها، حقوق فارغ التحصیلان دانشگاهی و برقراری عدالت استخدامی، رسالت خویش را به انجام رسانند و با تجدیدنظر اساسی و ابطال فراخوان ثبت نامی فعلی، نظارت کافی در اعلام فراخوانی درخور را فراهم سازند.

📍@Beytollahmahmoudi
☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 تقابل گفتمان روشنگری و تخریب در فضای انتخابات ریاست جمهوری

✍️بیت الله محمودی

🔹فهم و برداشت از واژه ها و اصطلاحات کاملا آغشته است به اینکه آن واژگان از چه بافت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی سرچشمه می گیرند و بیان می شوند. در واقع امکان دریافتی واقع بینانه از معانی واژگان بدون در نظر گرفتن بستر فکری- عملیاتی که واژگان در آن خلق و ترویج می شوند ممکن نیست، همانطور که در آرای جورج هربرت مید اشاره می شود: "زبان در شکل گیری جامعه نقشی ایفا نمی کند، بلکه وجود جامعه است که باعث شکل گیری زبان است".

🔹با این خرده تحلیل است که حداقل برای من پاسخ به این سوال تا حدودی روشن می شود که: "چرا گروههای اجتماعی مختلف فهم متفاوتی از واژگان یکسان دارند؟". به همین دلیل است که باور به این روایت بسیار متداول: "آن فرد یا گروه درک درستی از معنی و مفهوم فلان واژه ندارد"، به چالش کشیده می شود. هر چند روایت مذکور به نظر کاربردی است و با استفاده از آن به سهولت می توانیم خود را قانع کنیم که دیگری اشتباه می فهمد، اما روایتی بسیار بسیار ساده انگارانه و البته مخربی است که تصور می کنیم چون دیگری برداشت متفاوت با ما دارد پس قطعا در فهم و کاربست واژگان دچار خطاست!

🔹 نمونه عینی این موضوع در گفتمان ها و تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری به شکل پر رنگ تری خود را عیان می سازد: در این ایام دو واژه "تخریب" و "روشنگری" را زیاد می شنویم. گروه های اجتماعی درگیر انتخابات از این دو واژه برداشت های کاملا متفاوت و متضادی دارند. به همین دلیل تلاش برای اینکه کدام یک از این گروه ها، استفاده "صحیحی" از این واژه ها دارند به باور حقیر کاری هم ناممکن و هم عبثی است.

🔹 این روزها طرفداران آقای رئیسی تحلیل شرایط موجود کشور از جانب خود را مصداق "روشنگری" و تحلیل مسائل و حواشی مربوط به ایشان که توسط طرفداران سایر کاندیداها یا مخالفان وی طرح می شود را مصداق "تخریب" می دانند. به همین نسبت این مصداق ها برای مخالفان آقای رئیسی دقیقا حالت عکس پیدا می کند. به این معنی که بیان نقاط ضعف رقیب مصداق "روشنگری" و ادعاهای طرح شده توسط رقیب مصداق "تخریب" تلقی می شود.

🔹 با این توصیف اگر گروه های اجتماعی را به رسمیت بشناسیم که وظیفه اجتماعی ماست که بشناسیم، لاجرم باید گفتمان و تفسیری که این گروه ها از واژگان دارند را هم به رسمیت بشناسیم. این رسمیت شناسی به معنی تأیید یا رد تفاسیر نیست، بلکه صرفا پذیرش "واقعیت های اجتماعی" در تلقی ها و ادراکات متنوع از واژگان مشترک است. واقعیت هایی تلخ که فرسایش هر چه بیشتر سرمایه های اجتماعی را نشانه رفته است.
📍@Beytollahmahmoudi
☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 تحلیل جامعه شناختی خشونت در فضای عمومی

✍محمد رحیمی

🔺 پدیده‌ها اساسأ آن طور که ما می‌پنداریم نیستند بلکه زوایای بسیار پیچیده و ماهیت متفاوتی از آنچه ما می‌پنداریم، دارند. ماجرای کتک‌خوردن خانم در داخل بانک و آن خانم عکاس توسط حراست بیمارستان، یک درگیری روزمره و ساده نیست بلکه این درگیری و خشونت ریشه در ساختارهای اجتماعی مسلط جامعه دارد که به آن فرد اجاره می‌دهد رفتار تحقیرآمیزی را با ارباب رجوع خود داشته باشد.

🔺این فرد در این ساختار اجتماعی پرورش یافته و رفتار این فرد نمونه کوچکی از رفتارهای خشن و بیمارگونه اجتماعی است که در زیر پوست همین شهر جریان دارد و این نمونه کوچک، از پوسته بیرون زده و نمایان شده و به ما هشدار می‌دهد که در زیر پوست این شهر و در زندگی روزمره ما چه اتفاق‌هایی رخ می‌دهد که ما از آنها غافلیم.

🔺گزارش و آمارهای مختلفی در سال‌های اخیر نشان می‌دهند که جامعه به سمت خشونت و پرخاشگری در حال حرکت است و چنانچه به این مساله پرداخته نشود تبعات اجتماعی جبران‌ناپذیری را به دنبال خواهد داشت.

🔺تأملی بر آمارهای ارائه‌شده توسط مراجع قضایی درباره میزان پرونده‌های مربوط به خشونت در کشور نشان می‌دهد خشونت، یکی از سه پرونده دارای فراوانی بالا در حوزه قضایی کشور است.

🔺این آمارها ما را به ضرورت سیاست‌گذاری مناسب جهت مدیریت تغییرات‌ اجتماعی و فرهنگی در حوزه‌های عمومی سوق می‌دهند. آمارها به ما می‌گویند جامعه در حال تغییر است و این جامعه نیاز به فهم و ترمیم دارد.

🔺عناصر مشترکی که در هر دوی این اتفاق‌ها مشاهده می‌کنیم، دو نفر خانم هستند که مورد خشونت قرار می‌گیرند و مردم نظاره‌گری که نقش تماشاچی را ایفا می‌کنند. انگار که این قبیل اتفاقات برایشان عادی شده و آنها را شگفت‌زده نمی‌کند و یک کرختی و بی‌تفاوتی محض در رفتارشان به وضوح مشاهده می‌شود.

🔺بانوانی که در این دو صحنه مورد خشونت قرار گرفته‌اند و فریاد و ناله‌ای که بخاطر رفتارهای خشن و تحقیرآمیز سر می‌دهند، ناله‌ زنان بی‌دفاعی است که سال‌هاست در حوزه‌های عمومی تحت خشونت قرار دارند و هیچ‌کس صدای آنها را نمی‌شنود. فریاد آن خانم، از مردم بی‌تفاوتی است که خشونت هم‌نوع خود را علیه هم‌نوع خود می‌بینند و بی‌تفاوت از کنارش عبور می‌کنند.

🔺آلبرت بندورا روانشناس اجتماعی و واضع نظریه یادگیری اجتماعی معتقد است تماشای صحنه‌های خشونت‌آمیز به تکرار رفتارهای خشونت‌آمیز منجر خواهد شد. افرادی که در محیط‌های خشونت‌آمیز پرورش پیدا می‌کنند میل به رفتارهای خشونت‌آمیز دارند. به همین سیاق افرادی که دائما در زندگی روزمره خود شاهد رفتارهای خشونت‌آمیزند خشونت و پرخاشگری در آنها نهادینه می‌شود و به تکرار رفتارهای خشونت‌آمیز اقدام می‌کنند.

🔺 انتشار تصاویر خشونت‌آمیز در فضاهای عمومی که در سال‌های اخیر رواج یافته است می‌تواند به آموزش خشونت در جامعه دامن بزند. در اصطلاح جامعه‌شناسی می‌گوییم از خشونت، خشونت متولد می‌شود.

🔺زمانی که در صحنه‌های عمومی دائما با رفتارهای خشونت آمیز مواجه می‌شویم، در رسانه ملّی و فضای مجازی به کرّات تصاویر و فیلم‌های مربوط به ضرب‌وجرح نشان داده می‌شود، زمانی که تیتر روزنامه‌ها پر از اخبار مربوط به طلاق، تنازعات زناشویی، کودک‌آزاری و همسرآزاری و درگیری‌های خیابانی و ... است و زمانی که روزانه با انواع اخبار مربوط به افزایش قیمت سکه و طلا، افزایش قیمت ارز و گران‌شدن ساده‌ترین اقلام زندگی روزمره مواجه می‌شویم، همه اینها مردم را کلافه و سردرگم می‌کند و در نتیجه زمینه بروز پرخاشگری را به گونه‌های مختلفی فراهم‌ می کند.

🔺از جمله رفتارهای خرابکارانه و درگیری‌های فیزیکی و کلامی که گونه‌های مستقیم پرخاشگری هستند و همچنین افزایش افسردگی، یأس و دل‌زدگی، انحراف‌های اجتماعی، فرار از خانه، اعتیاد، الکلیسم، خودکشی و مانند اینها که نمودهایی از پرخاشگری پنهان هستند.

🔸در چنین شرایطی نمی‌توانیم انتطار داشته باشیم افراد بهنجار رشد کنند.

☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

📌منبع : سایت ایسنا،خبرنگار سهیلا صدیقی،این مطلب بخشی از متن اصلی است.

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐جان راولز و ارائه تفسیری جدید از «قرارداد اجتماعی»

✍ سحر گرمابدشتی

🔺راولز معتقد است که افراد در جامعه دارای منافع مشترک و متضاد هستند. اشخاص نسبت به این مسئله که منافع و سودهای بیشتری که از طریق همکاری جمعی آنان به دست می آید، چگونه توزیع می شود، بی اعتنا نیستند و هر یک از آنان برای تعقیب اهدافشان ترجیح می دهند، سهم بیشتری دریافت کنند نه کمتر. از اینرو، عدالت زمانی حاصل می شود که توزیع درست سود و مسئولیت در همیاری اجتماعی صورت گیرد. حال سؤال راولز اینست که این عدالت چگونه حاصل می شود و چگونه افراد خواهند توانست به سود بیشتر دست یابند و جامعه هم عادلانه باشد.

🔺وی برای پاسخ به این سؤال و طرح نظریه اش از «قرارداد اجتماعی» کمک می گیرد. از نظر وی اخلاق، محصول سازندگی ذهن انسان هاست و لذا انسان ها تنها از طریق گفتگو می توانند به توافق برسند و اصولی را برای زندگی اجتماعی خود تعیین نمایند. در راستای اعتقاد به گفتگو، راولز می گوید، باید افراد در شرایط آزاد و برابر قرار بگیرند تا بتوانند با توجه به حقوق طبیعی و تخلف ناپذیر انسان ها، اصولی را گزینش کنند. و این توافق و گفتگو تنها از طریق احیای نظریه قرارداد اجتماعی قابل تصور است.

🔺وی نظریه قرارداد اجتماعی را برای حل مسئله عدالت در سطح نظری بسیار مناسب می داند؛ چون مشکل عدالت از عدم توافق افراد نسبت به سهم خود از منافع اجتماعی ناشی می شود. به نظر راولز در جامعه، هم تفاهم و همکاری وجود دارد و هم تعارض منافع؛ انسان ها نه می توانند بدون هم زندگی مطلوبی داشته باشند و نه می توانند به تصاحب فرصت ها توسط دیگران بی تفاوت باشند. بنابراین تدارک اصولی که شرایط زندگی عقلانی را فراهم نماید لازم است. راولز با اندک تغییری در مسأله وضع طبیعی، شرایط بیطرفی و منصفانه که زیربنای عدالت است را محقق می سازد.

🔺قرارداد اجتماعی که ریشه در افکار فیلسوفان دوران مدرنیته دارد، تلاشی بود برای پاسخ دادن به سؤالاتی که درصدد توجیه اقتدار سیاسی برمی ‏آمد، که افراد در چه شرایطی ملزم به تبعیت و اطاعت از قوانین هستند. شیوه ه‏ایی که این فیلسوفان اتخاذ کرده بودند، بدین صورت بود که توصیفی از حالت و وضع جامعه انسانی به دور از اقتدار سیاسی یعنی حالت طبیعی به دست می ‏دادند و این اصل را پیش می ‏کشیدند که ضروری است افراد مشکلات خود را با توافق بر سر استقرار، تأسیس و تبعیت از اقتداری سیاسی که شرایط معینی دارد حل کنند. این توافق همان «قرارداد اجتماعی» است.

🔺به نظر راولز این شیوه و روش فیلسوفان عصر روشنگری، بهترین راه برای حل مسأله عدالت در سطح نظری به حساب می ‏آمد، زیرا مسأله عدالت که از ادعاهای ناسازگار نسبت به سهم هر کس از منافع اجتماعی برمی‏ خیزد، نتیجه عدم توافق است. بدین ترتیب، بناست این گونه بینگاریم که افراد درگیر همکاری اجتماعی، در یک اقدام مشترک با هم اصولی را انتخاب می‏کنند که قرار است حقوق و وظایف اساسی را مقرر و تقسیم منافع اجتماعی را معین کند.

🔺از اینرو، می توانیم بگوییم که نظریه راولز از سویی در سنت قرارداد اجتماعی قرار می گیرد، اما از سوی دیگر با گذار از وضع طبیعی به وضع نخستین، از آن فاصله می گیرد. گذار نظریه راولز از مکتب قرارداد اجتماعی با طرح مفهوم وضع نخستین، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. طرح این مفهوم، جنبه ای فرضی و انتزاعی به نظریه وی می بخشد. وضعیتی که در آن، انسان‏ها در حالت بی خبری و غفلت از منافع خود به سر می ‏برند.

📌ارسالی مخاطب گرامی کانال
☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 گونه شناسی سیاسی در خرده فرهنگ استادی دانشگاه

✍️ بیت الله محمودی

🔹اگر چه ناکارآمدی مستمر امر سیاسی در بهبود فضای اقتصادی و اجتماعی کشور، شور عمومی انتخابات این دوره ریاست جمهوری را به شدت تحت تأثیر قرار داده است، اما بی تردید تغییر فضای سیاسی ناشی از حضور رئیس جمهور جدید برای نهادها و دستگاههای اجرایی فوق العاده پراهمیت و سرنوشت ساز است. دگرگونی های عمده مدیریتی متأثر از این تغییر، زلزله ای بنیادینی را در این دستگاهها بوجود خواهد آورد. به خصوص اگر تغییر رئیس جمهور با تغییر نگرش های سیاسی هم همراه باشد، این زلزله قطعا رخنمون اداری کاملا متحول شده ای را در سازمان های دولتی موجب خواهد شد.

🔹دانشگاه یکی از این نهادهاست که به طور اساسی با این تغییر مواجهه خواهد داشت. از آنجاکه مدیریت دانشگاه در قلمرو استادان است، لذا زلزله یاد شده در بدنه استادی معنا و مفهوم خاص خود را دارد. در همین راستا شناخت گونه کنشگری های سیاسی در خرده فرهنگ استادی دانشگاه، به فهم پذیر کردن پیامد تغییر فضای سیاسی کمک خواهد کرد. این موضوع زمانی اهمیت دوچندانی پیدا می کند که در نظر داشته باشیم طیف وسیعی از کنشگری سیاسی در سطوح مختلف استانی و ملی توسط استادان دانشگاه انجام می گیرد. کنشگرانی که عمدتا کنشگری سیاسی را در تصاحب پست های مدیریتی و اجرایی خلاصه می کنند.

🔹نهاد استادی را از منظر چگونگی مواجهه با امر سیاست با بهره گیری از تجربه زیست دانشگاهی ام به طور کلی در سه طیف گروه بندی می کنم:1- استادانی که کاراکتر اصلی و معرف آنها در بدنه دانشگاه، کارکرد و کنشگری سیاسی آنهاست، 2- استادانی که کاراکتر اصلی و معرف آنها سیاسی نیست اما گوش بزنگ تحولات سیاسی هستند تا در صورت موقعیت یافتن همکاران نزدیک خود در طیف اول، به واسطه آنها وارد مسئولیت های اجرایی تصمیم گیر یا تصمیم ساز شوند و 3- استادانی که با سیاست به مفهوم رایج ان میانه ای ندارند و نسبت به امورات سیاسی بی تفاوت و حاشیه نشین هستند.

🔹طیف اول را استادان حامی و مروج دو جناج سیاسی کشور یعنی اصلاح طلب و اصولگرا تشکیل می دهد. استادان این طیف در قالب تشکل های سیاسی دانشگاهی کنش های مقطع ای دارند و در فصل انتخابات فعالیت آنها جلوه مشخص تری پیدا می کند و بعد انتخابات هم تعداد زیادی عهده دار مسئولیت های اجرایی در سطوح مختلف می شوند. نکته مهم در نوع فعالیت این طیف تأثیرپذیری شدید از فضای سیاسی بیرون دانشگاه است. در واقع می توان گفت این طیف به عنوان نمایندگان یا گماشته گان دانشگاهی دو جناح اصلی سیاسی کشور به شمار می روند، به این معنی که در شکل یابی و تحولات جناجی خویش نقش کلیدی و جریان سازی بر عهده ندارند. با قاطعیت می تواند گفت کنشگران این طیف هرگز قادر نبوده اند، هویت دانشگاهی خویش را با کنش سیاسی تلفیق نمایند.

🔹عملکرد طیف دوم، که بیشترین جمعیت استادی را در بر دارد و پیوسته نیز به تعداد آنها اضافه می شود، نوعی فرصت طلبی برای بهره مندی از خروجی یا دستاوردهای کنشگری های سیاسی است. آنها شبه کنشگرانی هستند که می خواهند بدون برچسب و تحمل هزینه سیاسی، از منافع تحولات سیاسی بهره مند شوند. آنها معمولا در نظر و بظاهر از سیاست بیزارند اما در عمل برای مواهب سیاست در تصدی امور مدیریتی از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند. بر خلاف طیف اول که بر اساس اعتقادات و تفکرات سیاسی وارد کنش های سیاسی می شوند، این طیف بر اساس انگیزه های موقعیت طلبانه و منفعت جویانه به کنشگران سیاسی نزدیک می شوند و به همین دلیل مسئله"سیاست و امر دانشگاهی" را بغرنج و پیچیده تر می کنند. آنها صرف استاد دانشگاه بودن را شایسته تصدی پست های مدیریتی تلقی می کنند و سیاست را موطف می دانند که مقدمات ورود آنها را در مجموعه های مدیریتی دورن و بیرون دانشگاه فراهم کند.

🔹طیف آخر یا از استادانی تشکیل می شود که اساسا تعریف خاصی از استادی دانشگاه دارند و این محیط را مبرا از کنشگری های عریان سیاسی می دانند، یا استادانی که روحیه محافظه کارانه ای در برخورد با مسائل سیاسی و اجتماعی دارند و یا هم استادانی که به هر دلیلی از دو طیف اول و دوم به سوی طیف سوم هجرت کرده اند و حالا از دور نظاره گر اتفاقات سیاسی هستند.

🔻بدیهی است که نهاد سیاست چتر عظیمی بر اسمان نهاد دانشگاه افراشته است و امروزه دانشگاه در اغلب ارکان کارکردی و ساختاری خویش وابسته به سیاست است. این وابستگی تا حدی گسترش یافته است که تصور زیست آکادمیک بدون توجه به پیوندهای عمیق آن با زیست سیاسی ناممکن است. در چنین فضایی لازم نیست کنشگران سیاسی خارج از دانشگاه نگران انفعال اوضاع سیاسی در درون این نهاد باشند و تلاش کنند تا سیاست دانشگاه جهت دهی شود، بلکه این دانشگاه است که دست به سوی کاسه سیاست دراز کرده تا سهم خویش را از آن طلب کرده باشد.
📍@Beytollahmahmoudi
☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐حاشیه‌نشینی؛ چالشی فراروی توسعه‌ی پایدار

✍ اسدالله نقدی

🔺 حاشیه یا مناطق کم برخوردار و یا اسکان غیررسمی به هر نقطه شهری که فاقد استانداردهای اساسی زندگی و خدمات شهری در متن شهر است و از چهار ناپایداری کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی رنج می‌برد، اطلاق می‌شود.

🔺 از نظر جامعه‌شناسي شهري به هر نقطه‌ی شهري يا گروه اجتماعي كه فاقد استانداردهاي اساسي زندگي مركز شهر شامل ابعاد اقتصادي، كالبدي،‌ فرهنگي و اجتماعي باشد، حاشيه‌نشين مي‌گوييم.

🔺 در طول یک‌صد سال اخیر به‌ویژه نیم‌قرن گذشته به دلیل رشد سریع شهری در اغلب شهرهای كشور شاهد شکل‌گیری محلات فاقد استانداردهای شهری و در خارج از مرزهای قانونی و حریم شهرها بودیم. بخش قابل‌توجهی از این رشد معلول مهاجرت‌های روستا_ شهری یا از شهرهای كوچك به کلان‌شهرها و مراكز استان‌ها است.

🔺 بر اساس تخمین‌های نسبی اكنون جمعیتی بالغ بر ۱۵ میلیون نفر در مناطق حاشیه و سکونت‌گاه‌های غیررسمی در حدود ۱۳۵۰ شهر بزرگ و كوچك كشور زندگی می‌کنند

🔺 مکتب شیکاگو را می‌توان آغازگر مطالعه‌ی علمی پیرامون حاشیه‌نشینی دانست. جامعه‌شناسان این مکتب همچون رابرت پارک (Robert Ezra Park)، ارنست برگس (Ernest Burgess)، لوئیس ورث (Louis Wirth) و اسکار لوئیس (Oscar Lewis) به مطالعه‌ی مسائل حاشیه‌‌نشینان پرداختند.

🔺 برای مواجه درست با پدیده‌ی حاشیه‌نشینی دو سیاست همزمان پیشگیری و درمان لازم است. سیاست پیشگیری از گسترش و ایجاد حاشیه‌های جدید با تأکید بر برنامه نه بخش‌نامه و رویکرد درمان بر توانمندی سازی و بازآفرینی برای حاشیه‌های فعلی تمرکز دارد. این امر مستلزم اصلاح الگوي برنامه‌ریزی توسعه‌ی كشور و اجراي آمايش سرزمين است يا بايد منتظر موج‌های مهاجرتي با تفاوت در نرخ تمركز بود كه اين موضوع به‌عنوان پيشگيري مطرح است.

🔺در یک تقسیم‌بندی از تجارب جهانی از بعد سیاست‌گذاری برای مداخله بهسازي شهری(Urban Rehabilitation)،باز زنده‌سازی شهری (Urban Revitalization) و بازآفرینی شهري (Urban Regeneration) سه رویکرد به حاشیه‌نشینی محسوب می‌شوند.

🔺 بی‌توجهی به توسعه‌ی مناطق پیرامونی، تمرکزگرایی، الگوی نامتعادل توسعه، تفاوت معنی‌دار سطح و کیفیت زندگی شهری و روستایی و شهرهای کوچک و بزرگ از جمله ضعف‌های سیاست‌های کلان و منطقه‌ای و مولد بروز پدیده‌ی حاشیه‌نشینی به شمار می‌رود.

☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

📍متن کامل این یادداشت را در فصلنامه پنداشت بخوانید👇
🔸https://taaghche.com/book/95164

📍منبع این مطلب👇
@Pendasht_Quarterly

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 مرثیه ای از رانت آکادمیک در اعطای پروژه های پژوهشی

✍️ بیت الله محمودی

🔹گفتگو با همکاران در خصوص یادداشت دکتر نظام بهرامی کمیل با عنوان"گسترش رانت و فساد توسط وزارت علوم و استادان دانشگاه"، حقیر را یاد چنبره قلدرهای آکادمیک بر پروژه های پژوهشی در دوران پسا دانشجوی ایم انداخت.

🔹در خصوص اعطای اعتبارات و پروژه های پژوهشی به دانشگاه مانند دکتر کمیل، نظرم این است که این امر در بسیاری موارد خلق رانت می کند. اما این موضوع به این معنی نیست که همه همکارانی که پروژه اخذ می کنند از این رانت بهره می برند. البته بر کمتر کسی پوشیده است که این نابهنجاری پژوهشی تا حدود زیادی عمومیت دارد، آنقدر که به سختی می شود برخی ها را متقاعد کرد این امر عین بی اخلاقی
و رذالت آکادمیک است که سالهاست با پوشش علم خود را بزک کرده است.

🔹به طورکلی با اعطای پروژه های پژوهشی به دانشگاه با ساختار موجود، جز در موارد خاص مخالفم. زیرا این کار فرصت های اشتغال، خلاقیت و بهره وری پژوهشی را در بسیاری مواقع نابود می سازد. سالانه دهها فارغ التحصیل تحصیلات تکمیلی داریم که نیازمند بهره گیری از توان فنی و پژوهشی خویش هستند. براستی چرا نباید پروژه های پژوهشی به سمت این افراد مستعد سرازیر شود؟ این افراد می توانند در قالب شرکت های مهندسین مشاور با کیفیت ترین پژوهش ها را انجام دهند، اما رانت های دانشگاهی در اغلب موارد مانع این سرازیر شدن ها می شود.

🔹از سال ۸۳ تا ۹۲ با تعدادی از شرکت های مهندسین مشاور در تهران کار کردم که عموما استادان دانشگاه سهام دار یا از ارکان اصلی آن بودند. در قالب همین شرکت ها و یا به طور جداگانه با بسیاری از استادان به عنوان دستیار پژوهشی همکاری هایی داشتم. به جز برای یک استاد فرهیخته و ناب(دکتر افشین دانه کار) که همه امروزم مدیون اوست، برای مابقی به معنای واقعی کلمه در نقش "عمله پژوهشی" بودم. پروژه های چند صد میلیونی می گرفتند و از صفر تا صد پروژه را امثال من انجام می دادیم اما سهم مان بسیار ناچیز بود.

🔹کم کم تصمیم گرفتم با کمک دوستان شرکتی بزنیم و بعدها حتی موسسه خصوصی با مجوز وزارت علوم راه انداختم اما هرگز توان رقابت با رانت های مرئی و نامرئی اعطای پروژه ها را نداشتیم. در بهترین حالت پروژه های دست دوم و سوم نصیبمان می شد. جالب بود حتی شرکت های گرید اول مهندسین مشاور برای گرفتن پروژه ها مجبور به دیدن دم گردن کلفت های آکادمیک می شدند.

🔹استادانی بودند که به هیچ پروژه کوچک و بزرگی رحم نمی کردند. اینقدر سرشان شلوغ بود که مجبور می شدند پروژه ها را به عنوان تکلیف کلاسی بین دانشجوها تقسیم کنند! به انها پیشنهاد می شد شرکتی بزنند تا هم پروژها سامان یابد و هم چند نفری مشغول، اما می گفتند "شرکت مالیاتش بالاست و دردسراش زیاد و آخرش چیزی برای خود آدم نمی مونه"! همان استادان الان منتقد سفت و سخت شرایط محیط زیست کشور هستند و عده ای هم فکر می کنند چه کنشگران دغدغه مندی داریم! انها مسبب نابودی بخش زیادی از محیط زیست این کشورند چون پول می گرفتند تا پروژه سر هم بندی کنند و در نهایت بر اساس همین سرهم بندی ها تصمیمات مدیریتی و اجرایی گرفته می شد!. هنوزم که هنوزه سیر نشدند! پروژه می گیرند و توزیع می کنند بین دانشگاهها و شرکت های مختلف و دلشان به حال فارغ التحصیل هایی که به جامعه گسیل دادند ذره ای نمی سوزد! تا حرف بیکاری و معضلات هم که می شود می گویند "دولت و حکومت و سیاست و .... مقصرند"!. یاد شب و روزهای دربدری در تهران می افتم و مهمتر از آن تجسم دربدری هایی که الان هزاران فارغ التحصیل به آن مشغولند!. رحم کنیم به نسل های پشت سرمان!

📌@Beytollahmahmoudi
☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐محتاج نقدیم؛ چه سیاسی چه فرهنگی

✍نعمت الله فاضلی

🔺یادداشت «همه در مقابله با کرونا مسئولیم» را که یکم ادریبهشت در روزنامه ایران منتشر شد در کانال خودم و برخی کانال های دانشگاهی بازنشر کردم. دوستان اندیشمندم ملاحظات انتقادی درباره این یادداشت داشتند. مهم ترین نکات شان معطوف به این بود که 1) نباید کوتاهی های نظام حکمرانی را دست کم گرفت و یک سویه شهروندان را دعوت به مراعات پروتکل های بهداشتی کرد؛ 2) تباید نادیده گرفت که بحران کرونا سیاسی است و نمی توان آن را به امر پزشکی فروکاست. 3) نابرابری ها و تبعیض های سیستماتیک و غیرسیستماتیک در رویارویی با این بحران را باید جدی گرفت؛4) تنها راه حل قطعی واکسیناسیون است و نظام حکمرانی ما در این زمینه ناموفق و بد عمل کرده است؛ در نتیجه هشدار دادن به شهروندان و دعوت به مراعات پروتکل ها چندان کمکی به حل بحران نمی کند.

🔺اینها و چند نکته انتقادی دیگر محورهای نقدها بودند. چند ملاحظه را درباره نکات دوستان بیان می کنم. ضمن این که می پذیرم که از نکات دوستان صمیمانه آموختم و ملاحظات دوستان روشنگر نکات انتقادی مهمی است و من با آنها همسویی دارم؛ اگرچه دریادداشتم به دلیل محدودیت فضای یادداشت و همچنین هدف آن نتوانستم این ملاحظات را در نظر بگیرم.

1) همه نوشته های ما اصحاب علوم انسانی همواره به شیوه مستقیم یا غیرمستقیم دلالت های اخلاقی، ارزشی و هنجاری دارند. بنابراین، نوشتن این یادداشت ها و بحث و گفت و گو درباره آنها فرصتی است برای توجه و تأکید بر ارزش ها، اخلاق و هنجارهایی که ما برای زندگی اجتماعی سخت محتاج آن هستیم. این فضای بحث را مرهون شبکه های اجتماعی هستیم و باید قدر بدانیم. قدرشناسی بیش تر باید از کسانی داشت که دغدغه دارند و بخشی از انرژی و زمان زندگی شان را صرف نوشتن ها و گفت و گو می کنند.

2) یادداشتم برای این نبود که نظام حکمرانی را از مسئولیت هایش تبرئه کند یا کوتاهی های آن را نادیده یا دست کم بگیرد. مخاطبم در این یادداشت دو گروه بود. نخست همه نیروهای فرهنگی که می توانند در این بحران به شهروندان کمک کنند. به نظرم اگرچه بحران بدتر و وخیم تر از موج های پیش است اما میزان فعالیت های فرهنگی و اجتماعی برای رویارویی با بحران بشدت کاهش یافته است. دوم، همه شهروندان را یادآوری کردم که در وضعیت کنونی هشیار باشند و پروتکل های بهداشتی را جدی بگیرند.

3) با ملاحظات انتقادی دوستان همسو هستم و نقدها و یادداشت های آنها را مکمل یادداشت خودم می دانم. به هر حال هم شهروندان و هم نظام حکمرانی نیازمند نقد هستند. تبرئه شهروندان (در زمینه این بحران) ممکن است ما را دچار پوپولیسم بی معنا کند؛ همان طور که تبرئه نظام حکمرانی نیز محافظه کاری نارواست.

4) این آشکار است که گروه های متفاوت اجتماعی و اقتصادی، وضعیت مشابهی در رویارویی با کرونا ندارند. کاملا وضعیت گروه های فقیر و کارگر که از روی ناچاری مراعات پروتکل های بهداشتی را نمی کند قابل درک است. اما جمعیت قابل توجهی از مردم طبقه متوسط و بالاتر هم هستند که این پروتکل ها را مراعات نمی کنند. بسیاری از مبتلایان و درگذشتگان کرونا از همین گروه هستند. یادآوری اهمیت مراعات پروتکل های بهداشتی به این گروه منافاتی با نقد نظام حکمرانی ندارد.

🔺در زمینه بحران کرونا ما هم نیازمند نقد فرهنگی و هم نقد سیاسی هستیم. نباید یکی را به نفع دیگری یا در مقابل دیگر قرار داد.

☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 احمدک همچنان کتک می خورد

✍نعمت الله فاضلی

🔺این شعر را سال های بسیار دور شنیدم. به خاطر نمی آورم که تاکنون هیچ شعری به این اندازه عمق وجودم را تکان داده باشد. شاید دلیل آن این باشد که من نیز در مدرسه وحشت زیادی از کتک های معلمان داشتم. یک بار در دوره دبستان کتک آقای هوشیدری کوچیکه (معلم مان) باعث شد یک ماه بستری شوم. نمی دانم واقعا چطور معلمان آن روزگار می توانستند بچه ها را چنین بی رحمانه کتک کاری کنند. واقعا این برایم ناباورانه است. تقریبا همه معلم ها ما را می زدند.

🔺تأثیرگذاری شعر احمدک به دلیل پیوندش با معجزه شعر فارسی حضرت سعدی نیز هست. شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند بخشی از ناخودآگاه هر فارسی زبانی است. این شعر هم مضمون متعالی دارد هم از استحکام و زیبایی شناسی بی نظیری برخوردار است. همه سخنان استاد سخن سعدی بی نظیر است اما شعر بنی آدم او اعجاز همه اعجازهای شاعرانه اوست.

🔺می دانید کتک زدن کاری به غایت وحشیانه است، و کتک کاری کودکان از همه اشکال توحش ویرانگرتر است؛ و اما کتک کاری کودکان برای یادگیری و آن هم کودکان روستایی را باید چیزی هم سنگ قتل دانست.

🔺ما بچه های روستا واقعا از همان هشت نه سالگی کار می کردیم. معلمان ما آن روزگار از شهرها به روستا می آمدند. مثلا آدم های تحصیلکرده و شهرنشین و مدنی بودند. نمی دانم چرا چنین بی رحمانه بچه ها را می زدند. این توحش خوشبختانه از میان رفته است، اما اشکال دیگری از خشونت علیه کودکان همچنان رایج است.

🔺اگرچه کتک زدن در مدارس از بین رفته است، اما منطق شعر احمدک همچنان در نظام آموزش و پرورش ما کم و بیش حاکم است.

🔺شعر احمدک می گوید معلم احمدک را کتک می زد تا احمدک بیاموزد که «غمخوار دیگران باشد». یعنی کنش معلم که سراسر شقاوت است، برای یاد دادن غمخواری و توجه به دیگری انجام می شود. همین حالا در آموزش و پرورش ما اشکال گوناگون «خشونت نمادینی » (به تعبیر پی یر بوردیو) برای آموزش اخلاق و دینداری به دانش آموز و معلم اعمال نمی شود؟

☀️@sociologyat1glance

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 معذرت می خواهم مردم خوبم

✍نعمت الله فاضلی

🔺سال قبل وقتی کرونا آغاز شد نذر کردم کرونانویسی کنم و از توان محدودم برای کمک به جامعه استفاده نمایم. این طور خودم را متقاعد کردم که وظیفه ام را انجام می دهم.

🔺گمانم این بود که این بحران یک سالی خواهد بود. همین کار را هم کردم و یک سال نوشتم. تا جایی که می توانستم از فرهنگ و کرونا گفتم و نوشتم. شمار زیادی مقاله و کتاب هم در زمینه ابعاد اجتماعی و فرهنگی کرونا دانشگاهیان گوناگون نوشتند.کرونا اکنون نه تنها استمرار یافته بلکه تشدید هم شده است.

🔺گمان می کنم حرف های ضروری درباره کرونا و فرهنگ گفته و نوشته شد. حال مانده ام در مقام معلم انسان شناسی چه می توانم بگویم؛ چیزی که ضروری باشد و خدمتی کرده باشم. از سویی، وقتی وضع جامعه بحرانی می شود برایم دشوار می شود که خودم را به چیزهای دیگر مشغول کنم. گاه آشفته می شوم. به قول جوان ها کم می آورم.

🔺امروز با یکی از آشنایانم صحبت می کردم. راننده است. از دشواری های این روزها می گفت. از فقر و بیکاری و اضطراب و ... روزهای سختی را مردم ما می گذرانند. گاه احساس می کنم در این وضعیت مشغول کتاب خواندن شدن کاری گناه آلود است. وقتی هزاران هزار انسان در همین حوالی گرسنه، مضطرب، تنها و آشوبناک اند کار من نمی تواند خواندن و نوشتن باشد.

🔺اما روی دیگر سکه واقعیت این است که من معلم کاری جز این نوشتن و خواندن نمی دانم و نمی توانم. روزگار سختی است، سخت، سخت ... حتما می شود به اندازه توان کمک هایی کرد، اما انتظار از من و دانشگاهیان این نیست که چیزی ببخشیم یا هدیه ای بدهیم، از ما انتظار دارند که کاری کنیم برای نجات از این همه فشار. من جز این که بگویم ناتوانم حرفی دیگر برای گفتن ندارم.

🔺معذرت می خواهم مردم خوبم. شما حقی بر گردن فرزندان دانشگاهی تان دارید. امیدوارم ما را ببخشید که در روزگار سختی چنین درمانده و ناتوانیم.

https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 الزامات ساختاری توسعه

✍ محمد جواد زاهدی    

🔺توسعه فرایندی است که از دو حیطه ساختاری به ظاهر متمایز اما در بنیاد همبسته شکل گرفته است. این دو حیطه را می توان حیطه های سخت افزاری و نرم افزاری خواند.

🔺حیطه سخت افزاری که زیر بناست به سرمایه مالی و اراده و اهتمام دولتی در مصرف به جا، بهینه و برنامه ریزی شده این سرمایه مالی نیار دارد وبه زمینه هایی همچون احداث راه و تامین ارتباطات، فراهم سازی تاسیسات زیربنایی از قبیل مدرسه و دانشگاه، بیمارستان و درمانگاه، نیروگاه و تاسیسات انتقال انرژی، احداث راه آهن، تامین آب و تاسیسات انتقال آب، تقویت صنعت و ایجاد کارخانه، بوروکراسی کارآمد، تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمد و تسهیل گری های مرتبط با گسترش صنعت و تولید مربوط می شود. اگر چه ایجاد این زیر بنا ها مقدم و ضروری است اما موفقیت در آن مستلزم فراهم بودن شرایط نرم افزاری خاصی است که آن را می توان تحت عنوان کلی " انسان شایسته توسعه" یا " انسان متمایل به تجدد و توسعه" نامگذاری کرد.

🔺حیطه دوم در برگیرنده مجموعه کنشگری هایی است که پدید آورنده توسعه و قوام بخشنده به توسعه گرایی اند. این حیطه مجموعه پویایی از کنشگری انسان هایی است که به اعتبار گرایش شان به مدرنیته نیروی پیشبرنده توسعه در هر جامعه را تشکیل داده و ضامن اصلی موفقیت فعالیت های توسعه ای در حیطه سخت افزاری اند. این مجموعه در برگیرنده متخصصان، نظریه پردازان توسعه، برنامه ریزان کارآمد، سیاست پیشگان و سیاستمداران راستگو و نیک اندیش و نیک کردار، انسان تجدد خواه متمایل به توسعه، روحیه قانون مداری، سکولاریسم، نوپذیری، آزادی بیان، رسانه های مستقل، و روحیه مشارکت جویی و حوزه عمومی و جامعه مدنی قدرتمند است. از میان همه عناصر این مجموعه مهم ترین عنصر «انسان تجدد خواه توسعه جو» است که برطبق تعریف انسان آزادمنشی است که مشارکت موثری در نظام اجتماعی دارد؛ مطالبه گر است و با توسل به حقوق شهروندی سیاسی و مدنی خود در شکل گیری دولت توسعه گرا و پاسخگو سهم تعیین کننده داشته و در نظارت اجتماعی بر سیاست های داخلی و خارجی چنین دولتی، مشارکتی مسولانه ای دارد.
کنشگر فعالی است که کشور و دولت را از آن خود می داند و با آن همدلی و یگانگی دارد. در حفظ و تداوم الگو های مرتبط با شور و شادی و بهروزی مشارکت موثر دارد؛ در کنشگری هایش بر مبنای خرد ابزاری عمل می کند.اخلاق مدنی دارد و از خرافه پرستی دوری می جوید. زندگانی اش با بهره گیری بی وقفه از رسانه های جمعی گره خورده است. از فریب و ریا و دغل بازی و دروغگویی پرهیز می کند و به عدل و انصاف و مروت پایبند است. انسانیت و همدلی و دوستی و پیوند با دیگران را سرلوحه کار خود قرار می دهد. وقت شناس و وفادار به عهد است و با خدعه و نیرنگ بیگانگی دارد. چنین انسانی نماد مدرنیت و شایسته توسعه  و مستحق برخورداری از مزیت های توسعه یافتگی است. چنین انسان هایی محصول اراده معطوف به توسعه اند و نه نتیجه خواست و اراده و اجبار تکوین بخش حکومتی. انسان های آزاده ای که خواهان بهروزی اند و حکومت را نتیجه کنشگری آگاهانه و جمعی خود میدانند و خود را بدهکار حکومتگران نمی دانند.

🔺مردم کشور های توسعه یافته غربی این چنین اند. این ویژگی ها خیال اندیشانه نیست. ملکم خان، سید جمال الدین، حاج سیاح، فتحعلی آخوند زاده، طالبوف، فروغی، تقی زاده و دیگرانی که با جامعه و مردم غربی آشنایی داشتند هم مردم کشورهای پیشرفته اروپایی را اینگونه توصیف کرده اند.

🔺فقدان چنین کنشگرانی موجب شکل گیری نظام های حکمرانی دیکتاتوری و استبدادی و ساختارهای سیاسی تمامیت خواه (توتالیتر) و ضد توسعه شده و نظام اجتماعی را به سوی توزیع نا متعادل قدرت سوق می دهد که این خود مهم ترین علت باقی ماندن جوامع در وضعیت توسعه نیافتگی است. برای درک موقعیت کشور در این زمینه تامل در ظرفیت های جاری نیروی اصلی پیش برنده توسعه در حیطه نرم افزاری یعنی توسل به توصیف واره ای از وضعیت امروزین نظام کنش اجتماعی در ایران  می تواند مفید باشد.

🔸توصیف واره نظام کنش کشوری

🔺«گویی که همه کارهای زمانه میل به ادبار دارد و چنانستی که غیرت و همتی در خلق باقی نمانده و کسی در پی اعاده شرف و منزلت ایران و ایرانی گری نیست و شور و شادی و جنبش بهروزی جامعه را وداع گفته و عقل و درایت و کنشگری هوشمندانه و خردورزانه تعطیل و اخلاق پسندیده مدنی مدروس شده و راه روشنگری و هوشیاری بسته و طریق ضلالت و خرافه پرستی گشاده؛ عدل و انصاف ناپیدا و جور ظاهر و علم متروک و ریا مطلوب، دنایت مستولی و کرم و مروت منزوی، دوستی و انسانیت به ضعف گراییده و عداوت وکینه قوت یافته؛ نیکمردان و آزادگان رنجور و درمانده و شریران حاکم و پیروز؛ مکر و خدعت بیدار و وفا و شرف در خواب و دروغ نافذ و مثمر و حقیقت مهجور».
⚡️ادامه یادداشت👇
https://vrgl.ir/EjuTU

📌 ارسالی مخاطب گرامی
☀️@sociologyat1glance

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 نقش آفرینی دانشگاهیان و اصحاب پژوهش در بحران خوزستان

✍️بیت الله محمودی

🔹موضوع بی آبی خوزستان و بحران ناشی از آن، شوک و چالش بسیار بزرگی بر بدنه اجتماعی و سیاسی کشور وارد ساخته است. چالشی که به طور محرزی ریشه آن در چگونگی سیاستگذاری، برنامه ریزی و مدیریت زیست محیطی منابع آبی و به طور کلی منابع سرزمینی کشور است.

🔹در این چند روز مباحث و نقدهای فراوانی از فرایند مدیریت منابع آبی و استقرار کاربری ها در دوره های مختلف مدیریتی کشور صحبت به میان آمده است. از اینکه چگونه مسئولان با ترکیب دو عامل بی توجهی به دانش محیط زیست و منفعت طلبی خودخواهانه، ایران امروز را در ابر بحران آب گرفتار ساخته اند.

🔹در کالبدشکافی چرایی و چگونگی بحران به وجود آمده، همه توجهات به سمت تصمیم گیران دولتی یا حاکمیتی متمرکز شده است و مشکلات تنها نتیجه تصمیمات و اقدامات آنان روایت می شود. من فکر می کنم اگر بناست تا ریشه یابی بحران به درستی و همه جانبه صورت گیرد، لازم است نگاهی به لایه های زیرین و پنهان شده دیگر فاجعه سازان محیط زیست کشور نیز داشته باشیم.

🔹هیچ فعالیت و پروژه توسعه ای مانند سدسازی، انتقال و توزیع آب در کشور را نمی توان نام برد که از ایده اولیه تا بهره برداری، دهها مطالعه و گزارش علمی پیوست آن نباشد. این مطالعات و گزارش ها پشتوانه و سنگ بنای سیاستی، فنی و اجرایی پروژه ها هستند. مطالعاتی که برای تدوین، ارائه و تصویب، میلیون ها و میلیاردها تومان از منابع عمومی کشور هزینه شده است. منتقدین پروژه ها گاها ادعا دارند این مطالعات صوری و فرمایشی است و تنها جهت رسمیت بخشی و برچسب علمی زدن به پروژه ها است که تعریف و تدوین می شوند.

🔹اگر امروز به چرایی و چگونگی یک پروژه نقد جدی وارد است، در وهله اول این نقد باید متوجه مطالعاتی باشد که چرایی و چگونگی آن پروژه را توجیه و ممکن کرده اند. اگر امروز معاون اول رئیس جمهور صراحتا از عوارض و کژکارکردهای برنامه های توسعه در کشور صحبت می کند و بحران های زیست محیطی و آبی را نتیجه اثرات آن می داند، باید از نارسایی های مطالعاتی بحث به میان آید که پشتیبان برنامه های توسعه بوده اند. باید از دانشگاهها، پژوهشکدها، شرکت های مهندسین مشاور، محققان و کارشناسانی سوال پرسیده شود که این مطالعات را تدوین و در اختیار مراجع تصمیم گیر قرار داده اند.

🔹از نقش تصمیم سازان در بسترسازی وقوع حوادث و بحران های امروز نباید غافل بود. از نقش کارشناسان محلی تا مشاوران و مدیران پروژه های مطالعاتی که در ابعاد متنوع از منفعت طلبی اجرای پروژه ها سودها برده اند. بسیاری از افراد و نهادهایی که امروز منتقد تصمیم گیری های گذشته اند، گویا فراموش کرده اند که خودشان روزی نقش انکارناپذیری را در فرایند تصمیم سازی برای خلق بحران های امروزی ایفا کرده اند.

🔹روزی که برای کسب پروژه های مطالعاتی لابی ها داشتند و رانت ها استفاده کردند، روزی که برای سود بیشتر و کم شدن هزینه های مطالعات از سروته آن می زدند، روزی که از چند دانشجو یا فارغ التحصیل تازه کار بیگاری می کشیدند تا سود تدوین مطالعه قابل توجه تر باشد، روزی که در جلسات تصویب مطالعات گوش به فرمان مطامع کارفرمایان بودند تا گوش به فرمان رسالت، وجدان و شرافت علمی خویش. آن روز بود که من و تو بذر شرایط امروز را کاشتیم، بذری که در زمین بی مسئولیتی و با آب سودجویی جوانه زد و پرورش یافت و امروز درختی تنومند شده است با هزاران شاخه بحران ریز و درشت.

🔹مطالعاتی که زمینه ساز برنامه های عمران و توسعه کشور بودند از نظر کارکردی دو وجهه بسیار متفاوت دارند: از یک طرف منافع مالی و موقعیتی سرشاری را متوجه تدوین کنندگان و کارفرمایان آن کرد و عده زیادی با این مطالعات کارشناس، مشاور، استاد یا فارغ التحصیل دانشگاه شدند و نردبانی بود برای ارتقای آنان، مدیران و سیاسیون، اما از سوی دیگر خسارات جبران ناپذیری را متوجه مردم و محیط زیست کشور کرد. در واقع نانی که از مطالعات آب و توسعه نصیب تدوین کنندگان و ذینفعان آن شد، امروز نان و آب مردم را به طور مستقیم و غیرمستقیم بریده و حتی جانشان را نشانه رفته است.

🔻دیروز چند صد استاد دانشگاه در خصوص بحران خوزستان به روسای سه قوا نامه نوشتند و مطالبات 13 بندی را برای برون رفت از چالش پیش آمده پیشنهاد کردند. کاش این نامه، بندی و رونوشتی هم به خود دانشگاه و ما دانشگاهیان می داشت و می پرسید که چرا غالبا از رسالت ذاتی خود که برخورد انتقادی با پدیده ها و پروژه ها است در تدوین مطالعات توسعه استفاده نکرده ایم و اساسا فرق ما با سیاست مداران، مدیران و تصمیم گیران این عرصه در فاجعه آفرینی چه بوده است؟ بله ما هم مقصریم و چه بسا به دلیل رسالتی که یدک می کشیم جرممان بسیار بیشتر از دیگران باشد.

📍@Beytollahmahmoudi
☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 اصغر فرهادی؛ همین قدر پرت از متن!

✍مهدی مکارمی

خبر موفقیت فیلم "قهرمان" ساخته اصغر فرهادی با آب و تاب فراوانی در رسانه ها منتشر شده و برخی رسانه ها از وقت ظهور قهرمان گفتند و گویی انتظار داشتند مردم-کف جامعه- هم از این موفقیت خوشحال باشند.

من فیلم اصغر فرهادی را ندیده ام اما خلاصه داستان آن را خوانده ام. فیلم حتما قابلیت های فنی را در حد و اندازه های جشنواره کن داشته که توانسته به آن راه یابد و جایزه ببرد اما من دلیلی برای خوشحالی از چنین موفقیتی ندارم.

فیلم فرهادی در شرایطی ساخته شده که مردم با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم می کنند، آسیب های اجتماعی ناشی از وضع اقتصادی همه گیر شده، آمار طلاق بالا می رود، اعتیاد فزونی می یابد و زندگی ها از هم می پاشند و قصه های پرغصه زندگی آدمهاست که تکرار می شوند. اکوسیستم ها و منابع طبیعی رو به زوالند و بی آبی، خوزستان و سیستان و بلوچستان و...را به مخاطره انداخته است.

کرونا نه فقط کسب و کارها را با اختلال مواجه کرده و هزینه زندگی را بالا برده بلکه جان انسانها را هم می گیرد. سرمایه داران، ثروتمندتر و فقرا، فقیرتر می شوند.

فکرش را بکنید آنوقت یک نویسنده و کارگردان برجسته بی توجه به آنچه در کف جامعه در حال روی دادن است فیلمی بسازد که در آن یک خیاط مطلقه با مربی گفتاردرمانیِ فرزند دچار لکنت زبانش، رابطه دارد. مربی، چند سکه طلا پیدا می کند و به قهرمان داستان می گوید با فروش آن‌ها می‌تواند بدهی خود را بدهد. اما قهرمان داستان می‌فهمد که پول سکه‌ها کافی نیست و بهرام تمام طلبش را می‌خواهد. برای همین، رحیم در سطح شهر اعلامیه پخش می‌کند تا صاحب کیف را پیدا کند و ماجرا به فضای مجازی می کشد و او می شود قهرمان آقای فرهادی.

همین قدر پرت از متن و کف جامعه. همینقدر بی توجه به جامعه و بی ربط به قصه های زندگی تک تک آدم هایی که هر کدام مان در اطراف خودمان داریم می بینیم. قهرمان ما، همین زنان و کودکانی هستند که یکه و تنها در حال مبارزه برای زنده مانی هستند. قهرمان ما همین جامعه ای است که حتی فیلمسازان روشنفکرش هم به حال خودش رهایش کرده اند.

این هنر، برای هنر است، نه هنر برای مردم، و چیزی برای خوشحال شدن ندارد.

📌منبع این مطلب: ارسالی مخاطب گرامی کانال

☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🔺عدم مهارت و آموزش لازم در رابطه با جنس مخالف و محیط های پیرامونی در سنین حساس نوجوانی:

دوران نوجوانی یکی از پر تلاطم ترین دوران حیات افراد محسوب می شود. حساسیت ها و نیازها این دوران بسیار مهم هستند. در عصر کنونی نوجوانان به توجه خانواده نیاز فوق حیاتی دارد .نسل امروز که در فضای مسموم ، باز مجازی و رسانه ای قرار دارند و مناسبات و سبک زندگی نسلهای جدید بسیار آزادتر از همتایان دهه های قبل تر از آن شده است.

در فیلم منتشر شده دختران، چندین بار اسم دوستان جنس مخالفشان را به میان می آورند و از بدعهدی و لجبازی با آنان سخن می آورند. درگیر شدن به مسائل عاطفی در این برهه سنی که هنوز به بلوغ فکری نرسیده اتد خیلی زود بنظر می رسد.

راه حل کاهش چنین رخدادهایی نطارت بیشتر خانوادها در مورد نوجوانانشان و توجه به نیازها و تهدیدهای است که متوجه انان است و نهادهای مرتبط با نوجوانان بخصوص مدارس و دانشگاهها، آموزشهای مهارتهای نوین را در برخورد با آسیب های نوپدید اجتماعی به این قشر حساس بدهند.

🔺ضعف ایمانی، اعتقادی و اخلاقی:

سومین نکته مهم در سخنان دختران مسئله اعتقادات مذهبی و اخلاقیست. انها چند جا، از بهشت و جهنم،لباس مشکی، شیون زاری و... سخن می گویند. از بیان شان‌ می توان‌چنین استنباط کرد که دچارمسخ شدگی و پوچی و سرخوردگی از دین و مذهب نشده اند و به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند ولی آنچه که کمرنگ است ضعف در ایمان ، اخلاق و توحید عملیست.

مدارس،رسانه ها و خانواده در تبلیغ و ترویج دین نقش دارند ولی باورهای دینی درونی نمی شود.نهاد خانواده، نظام آموزشی ، نهادهای مذهبی و رسانه های جمعی در ترویج و درونی کردن ارزشهای اخلاقی و مذهبی باید اهتمام ورزند تا نوجوانان به دین و مذهب پایبندی عملی داشته باشند.

📍منبع این نطلب: ارسالی مخاطب گرامی کانال
☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 از خود بیگانگی آکادمیک در بستر آئین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی

✍️بیت الله محمودی

🔹چند هفته ای است که اصلاح آئین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی، موضوع بحث در محافل رسمی و غیر رسمی استادان مجموعه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است. شورای انقلاب فرهنگی در اواسط خرداد امسال ابتدا پیش نویسی را در معرض دید عموم برای دریافت نظرات قرار داد و بعد از تنها یک هفته اعلام کرد به دلیل طی شدن فرایند نهایی سازی این پیش نویس توسط وزارت علوم، موضوع فراخوان جمع آوری نظرات کن لم یکن است!

🔹مبحث اصلاح این آئین نامه، فرصتی است تا به نقش و کارکرد آن در مدیریت اعضای هیأت علمی در موقعیت استادی دانشگاه پرداخته شود. اینکه چگونه آئین نامه مذکور قادر بوده است با در اختیار گرفتن افق فعالیتی استادان، آنها را به طور محسوس و نامحسوس در چنبره بروکراتیک اهداف آموزش عالی کشور سامان دهد. اهدافی را که در ذیل مفهومی به نام "ایدئولوژی تولید علم" می توان تجمیع کرد.

🔹در ساختار و نهادی که آئین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی به ایدئولوژی تولید علم رسمیت می بخشد، استادان به مثابه ماشین های تولیدی هستند که وظیفه تولید علم را به عهده دارند. ماشین هایی که به پاس افزایش تولیدات، سیستم موجود به آنها پاداش ارتقاء به دانشیاری و استاد تمامی می دهد و بظاهر منزلت آکادمیک پیدا می کنند. ماشین وارگی استاد او را از کنشگری فعال علمی به کنش پذیری شبه علمی رهنمود می سازد تا جایی که این هویت را مطلوب خویش تصور و از آن بشدت حمایت می کند و حتی به پیچیده ترشدن آن می افزاید.

🔹مناسبت تولید علم با موقعیت استادی در قالب آئین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی بی شباهت به آنچه کارل مارکس در باب موضوع "از خود بیگانگی" یاد می کند نیست. به نظر مارکس بیگانگی حالتی است که در آن بشر مقهور نیروهایی می شود که خود خلق کرده است. همانطور که نظام سرمایه داری کارگران را به متخصص شدن واداشت و این امر آنان را نه فقط از سرشت انسانی شان دور کرد بلکه به بیگانگی نیز کشاند، در نظام آموزش عالی نیز استادان لاجرم در چارچوب ارتقا به دانشیاری و پس از آن استادتمامی، هم از سرشت اصیل علمی و حتی گاها انسانی خود دور می شوند و هم مقهور ساختارها و تولیدات علمی خویش می شوند که در بهترین حالت "از خود بیگانگی آکادمیک" را تجربه می کنند.

🔹تحمیل و محصور نمودن فعالیت های علمی در قالب آئین نامه ها و بخش نامه ها، که ذاتا باید در بستر "آزادی آکادمیک" رشد و نمو یابند، مانع از بالفعل شدن قابلیت های بالقوه وجودی-علمی استادان می شود. آنها در چارچوب آئین نامه ارتقا که بوضوح قصد "همسان سازی فکری و فعالیتی" استادان را دارد، غالبا به انسان هایی خسته، فرسوده و بیگانه از خویش تبدیل می شوند. نمود اصلی بیگانگی ما از تولیدات علمی خویش زمانی است که این تولیدات به هیچ وجه قادر نیستند بین خود وجودی و عملکرد آکادمیک مان پیوندی ارگانیک برقرار سازند.

🔹آئین نامه ارتقا منجر شده تا سبک زندگی استادی که ماهیتا درآمیختگی وجودی با آموزش و پژوهش دارد به سبکی واسطه گرایانه برای منفعت جویی از آموزش و پژوهش تغییر یابد. در این سبک استادان صرفا واسطه ای هستند برای ارضای منفعت طلبی ایدئولوژی تولید علم. به واقع استادان و به تبع آن دانشجویان در سیطره ایدئولوژی تولید علم گرفتارند و در وضعیت استثمار علمی قرار گرفته اند. اگر چه این موضوع مسئله ای جهانی است و فقط به آموزش عالی ما مربوط نمی شود اما مثل همه مسائل دیگر، اینجا غلظت و تمرکز نابهنجاری ها چند برابر است.

🔹آئین نامه ارتقا در لوای ایدئولوژی تولید علم، علاوه بر از خود بیگانگی که به استادان تحمیل کرده است، به علم و علم ورزی در کشور نیز آسیب بسیار جدی وارد ساخته است. در این خصوص به مصداق عینی اشاره می کنم:
حدود ۷۰۰ عضو هیأت علمی در حوزه علوم منابع طبیعی و محیط زیست در کشور مشغول به فعالیت هستند که اکثرا به مراتب دانشیاری و استاد تمامی ارتقا یافته اند، مقاله ها نوشتند و پروژه ها کار کردند و دانشجوها پروراندند و ...، اما دریغ از حتی یک نظریه عمومی و دریغ از حتی یک ایده مشخص که در مقیاس ملی محیط زیست ما وجاهت علمی و کارکردی داشته باشد!

🔹مکانسیم ارتقای اعضای هیأت علمی، دانشگاه و استادان آن را از لزوم اندیشیدن، اندیشه ورزی و فعالیت های عمیق فکری بی نیاز کرده است و در عوض با "برده پروری آکادمیک" تلاش می کند تا محصولات شبه علمی خود را افزایش دهد و به آن ببالد! آنچه به عنوان اصلاح آئین نامه از آن یاد می شود، تمرکز بر بهره کشی بیشتر برای همین هدف برده پروری است.البته در فضای سالها اداری شده "امر استادی"، امروزه چاره ای جز کاربست مناسبات اداری برای رفع و رجوع امورات روزمره آن نیست!
📍@Beytollahmahmoudi
☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🔰شماره ششم ویژه نامه پرسش روزنامه اصفهان زیبا


✅با عنوان: "از جامعه ایدئولوژیک تا جامعه اخلاقی"
پرونده ای به منظور آشنایی با جوامع تحت سلطه یک ایدئولوژی و چگونگی دستیابی به یک جامعه اخلاقی


🔷با نوشتارها و گفتارهایی از:

مقصود فراستخواد، ناصر فکوهی، نعمت الله فاضلی، بیژن عبدالکریمی، حسین دباغ، ناصر مهدوی، عماد افروغ، حسن محدثی گیلوایی، محمدمهدی مجاهدی، حسین هوشمند، علیرضا رجایی، محمدتقی فاضل میبدی، فیروزه صابر، شهریار دبیرزاده و امیر تاکی

📍ارسالی مخاطب گرامی کانال
☀️@sociologyat1glance

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 ایدئولوژی توسعه پایدار در ایران

✍️بیت الله محمودی

🔹در بیش از ۲۰ سالی که در حوزه علوم منابع طبیعی مشغول یادگیری هستم تا به امروز مواجهه مستقیمی با کلاس درس، کتاب، مقاله، یادداشت علمی و یا سخنرانی از کنشگران داخلی این حوزه نداشتم که در آن حتی به طور ضمنی نقدی بر رویکرد و مفهوم توسعه پایدار شده باشد. به طور پیوسته و مستمر توسعه پایدار در مرکزیت مباحث مدیریت منابع طبیعی و محیط زیست کشور بخصوص از زبان و قلم دانشگاهیان جاری بوده است. عمومی سازی کاربست سطحی این مفهوم در کنار عدم نقادی آن، از توسعه پایدار یک "ایدئولوژی علمی" ساخته است که سعی دارد خود را یگانه منجی پیوند محیط زیست و توسعه معرفی نماید.

🔹توسعه پایدار به درهم کنش و تلاقی همزمان سه موضوع محیط زیست، اقتصاد و اجتماع تعبیر می شود که در آن توجه به مرتفع سازی نیازهای نسل فعلی بدون آسیب رساندن به نیازهای نسل آتی مورد تأکید است. ماحصل نقد صاحب نظران در هدایت الگوهای توسعه، موجب حرکت از پارادایم قدیم رشد محور اقتصادی به سوی پارادایم جدید انسان محور شد. رویکرد توسعه پایدار در کنار ایده توسعه انسانی نتیجه همین نقادی ها بوده است. مطلوبیت و پایداری اکولوژیک، هسته کانونی رویکرد توسعه پایدار است. هسته ای که به سبب اجرای مدل های پیشین توسعه، آسیب های جبران ناپذیری به ان وارد شده است.

🔹اگر چه در پارادایم جدید توسعه مفاهیمی چون عدالت اجتماعی، کاهش فقر و حفظ محیط زیست کانون توجه است، اما نباید فراموش کرد که همچنان توسعه ذاتا پارادوکسیال است: از یک سو منجر به بهبود امکانات زندگی و از سوی دیگر افزایش نابرابری های اجتماعی را ممکن ساخته است. به همین دلیل در کشورهای مبدع و توزیع کننده مفاهیم توسعه، جابجایی های رویکردی، مدلی و عملیاتی آن به شکل پویایی در حال تحول است. اما در اغلب کشورهایی که تسری مفهومی توسعه باعث شده خود را با اطلاق "جهان سومی" بشناسند، توسعه از هر نوع که باشد یک ایدئولوژی است که چاره ای جز پذیرش و تن دادن به جوانب پیدا و پنهان آن نمی بینند!

🔹جدای از تناقض ذاتی توسعه، ما از جمله کشورهایی هستیم که با تناقض پیچیده تری در خصوص رویکردهای نوین توسعه از جمله توسعه پایدار مواجهه داریم. زیرا همانطور که اشاره شد رویکردهای نوین، حاصل استقرار و پس از آن نقد رویکردهای قدیمی تر است، به این معنی که رویکرد امروزین نتیجه گذر از گذرگاههای تاریخی فرایند توسعه است. حال چگونه ما از لزوم پیاده سازی توسعه پایدار صحبت می کنیم وقتی هنوز بر پله های نخست مدل های رشد مبتنی بر اقتصاد کلاسیک تکیه زده ایم! وقتی تجربه و زیرساخت های فنی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پیاده سازی الگوهای ماقبل پایداری وجود ندارد، صحبت از توسعه پایدار جزء با همان تلقی واردات اندیشه توسعه قابل توجیه نیست.

🔹در بین عموم دانشگاهیان منابع طبیعی و محیط زیست کشور، ذیل ایدئولوژی توسعه پایدار دو ادعای بدیهی فرض شده، پیوسته در اظهارنظرها و تحلیل های کارشناسی ترویج می شود: نخست اینکه مسبب نابسامانی ها و بحران های زیست محیطی موجود رعایت نکردن اصول علمی توسعه پایدار است و دوم اینکه برای برون رفت از وضعیت کنونی چاره ای جز بازگشت به این اصول نیست. در پرتو این ایدئولوژی است که "مسئله محیط زیست" و بحران های مبتلا به آن، بسیار ساده و روشن به نظر می رسند و تنها چالش موجود، عدم "اجرای" فرامین مبتنی بر توسعه پایدار است که توسط مدیریان و تصمیم گیران سیاسی و اجرایی کشور نادیده گرفته می شود.

🔹بزرگترین کژکارکردی کاربست ایدئولوژیک گونه توسعه پایدار، سطحی نگری و ساده انگاری مفرطی است که در آن بدون تأمل بر پیچیدگی های چند لایه پیوند معاصریت انسان ایرانی با طبیعت، خیلی سریع و بی واسطه اصرار بر اجرای مدل های توسعه پایدار داریم. مدل های وارداتی و غیر بومی که البته تناسب لازم را با ویژگی های سرزمینی ما ندارند. همین مدل های ناکارآمد را در قالب رویکردهایی چون آمایش سرزمین بارها و بارها تجویز کرده ایم و همچنان متعصبانه اعتقاد داریم برای برون رفت از وضعیت موجود راهی جز این نیست!.

📍@Beytollahmahmoudi
☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 علم زمخت است

✍ نعمت الله فاضلی

🔺«علم زمخت است و زندگی ظریف و برای جبران این فاصله است که ادبیات برای ما اهمیت دارد». رولان بارت

🔺این جمله رولان بارت برایم بیان کننده واقعیت مهمی است که همیشه آن را در ذهن داشتم اما جسارت گفتن آن را نداشتم. بله، «علم زمخت است». حداقل برای من تحقیق در حوزه انسان شناسی و مطالعات فرهنگی، همین است که بارت می گوید. نمی دانم دقیقا مراد رولان بارت از زمختی چیست. اما می دانم کار علمی کردن لطافت و شوق انگیزی کار هنری و ادبی را ندارد.

🔺زمختی علم را می شود به سادگی درک کرد. بچه ها در مدرسه شوق طبیعی برای یادگیری علم ندارند. حتی دانشجویان هم از علم گریزانند. برای همین نام کارهای کلاسی آنها «تکلیف» است! بچه را باید «مکلف کرد» تا چیزی را بیاموزند یا بنویسند.

🔺حتی بعد از سال ها کار تحقیقاتی، همچنان اغلب افراد به آن عادت نمی کنند. همیشه میزانی و مقداری عذاب و درد در کار فکری علمی هست. مگر این که کمی ادبیات و هنر را قاطی کار فکری کنیم. در آن صورت خوشمزه و قابل تحمل یا گاهی دوست داشتنی می شود.

🔺برای زدودن زمختی کار تحقیق تلاش کردم نوشته هایم رنگ و بوی ادبیات هم پیدا کنند. این کار را از راه خودمردمنگاری انجام دادم. نوشتار خودمردمنگارانه شاید چیزی بیش از ترکیب علم و ادبیات نباشد.

🔺از نظر خودم نوشته هایم هیچکدام علم نیستند و برای علم هم ننوشته ام. التقاطی است از ادبیات و انسان شناسی و مطالعات فرهنگی.

☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

📖 بازخوانی کتاب

📘قواعد روش جامعه‌شناسی
👨‍⚕اثر امیل دورکیم

🔸در لینک زیر👇
📍https://aparat.com/v/f6pPK
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
☀️@sociologyat1glance

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐معلم خوب کیست؟

✍نعمت الله فاضلی

🔺از دانشجویانم در چهار کلاس به مناسبت هفته معلم پرسیدم سه نفر از معلمان و استادان تان را بیان کنید که عمیقا بر روی شخصیت و زندگی تان اثر گذاشته اند. از آنها خواستم بگویند کدام ویژگی و تجربه معلم (مدرسه) و استاد (دانشگاه) بر شما اثر گذاشته است؟

🔺پاسخ های آنها را در چند جمله خلاصه می کنم.
1) مهربانی: همه آنها از تجربه عاطفی عمیق با استاد و معلم صحبت کردند.

2) اعتماد بنفس دادن: این که معلم و استاد به آنها حس خودباوری و اعتماد بنفس داده اند.

3) شورمندی: این که آنها چنان تدریس می کردند که خود سراسر شوق و شور بودند و دانش و درس را زیسته اند.

4) تخصص: این که به درسی که می دادند اشراف و تسلط داشتند.

5) تحمل و بردباری: این که ضعف ها و کاستی های دانشجویان را با صبوری تحمل می کردند.

6) صمیمیت: این که با شوخ طبعی و گرم خویی با دانشجویان برخورد می کردند.

7) غمخواری: این هوای دانشجویان را داشتند و متناسب با محدودیت ها و نیازهای دانشجویان با هر کس مراوده می کردند.

8) وظیفه شناسی: برای دانشجویان وقت می گذاشتند و از هر کمک ممکن برای رشد دانشجویان دریغ نمی ورزیدند.

🔺اغلب دانشجویان به سختی می توانستند سه نفر را به عنوان مدرس اثرگذار در زندگی شان بیان کنند. بیش تر آنها از معلم های مدرسه خاطرات عمیق و سازنده داشتند. اگرچه برخی از آنها نیز تجربه های مهم و عمیقی از مدرسان دانشگاه بیان کردند. هر دانشجو و معلم و مدرس دانشگاه می تواند با این معیارها خود را ارزیابی کند.

https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 رنج را روایت کنیم

✍نعمت الله فاضلی

🔺صبح چهارشنبه هشتم اردیبهشت 1400 است. دلم پر آشوب است. دلم بابت کرونایی شدن هشت تن از اعضای خانواده ام آشوبناک است و رنجور. حالا من و خانواده ام در رنج بزرگ این روزهای مردم ایران سهیم شده ایم. نمی دانم بنویسم، ننویسم، بخوانم، نخوانم، چیزی بگویم یا نگویم یا ساکت و تنها، خودم را و جامعه ای در رنج را نظاره کنم. می نویسم. بله، این طور از خلوت بیرون می آیم. این طور با همه آنها که دلی آشوبناک دارند هم نفس و هم صدا می شوم. این طور بهتر می اندیشم. می نویسم و با همه آنها که رنج این روزها و ماه ها را می کشند همراه می شوم. در میانه رنجی بزرگ ایستادن و اندیشیدن، انسانی ترست. شاید امید در همین روایت کردن لحظه های رنج دیدن و رنج کشیدن باشد. حالا خانواده من هم بخشی از آمارهای این روزهای کرونایی شدند. اما این آمارها روایتی از واقعیت رنج ها را نمی گویند.

🔺خبرها می گویند دیروز حدود پانصد نفر در اثر کرونا از میان ما رفتند و بیش از پنج هزار نفر هم در بخش مراقبت های ویژه بستری شده اند. چند هزار نفر دیگر هم به جمعیت کرونایی ها اضافه شدند. آمارها هر روز بیش تر می شوند. این اعداد بیش از این که رنج آدم ها را نشان دهند، آن را پنهان می کنند. همان طور که ارقام نجومی اختلاس ها، پنهان می کنند که در ازای هر اختلاس چند صد و چند هزار میلیاردی، چه فلاکت ها بر انسان های این سرزمین تحمیل می شود؛ همان طور که آمار تخریب صدها و هزاران هکتار جنگل و زمین ها رنج بی نهایت بیماری های روانی و جسمانی میلیون ها انسان محکوم شده به زندگی در محیط زیست آلوده پنهان می کنند. کار آمارها بیان واقعیت ها نیست، پنهان ساختن سیاهی ها و تباهی هاست. آمارها تقلیل می دهند، فراموش می سازند و تحمیق و تحمیل می کنند. گوش ها در این چهارده ماه سیاه کرونایی کم کم به تقلیل دادن رنج آدم ها به آمار و ارقام عادت کرده است. مشخص نیست چند میلیارد اشک جاری شده است، چند میلیارد ناله از دل ها برآمده است، چه تعداد زخم بر روان و جان و جسم انسان ها خورده است یا در آخرین وداع عزیزان چقدر داغ بر هستی انسان ها نشسته است. عمق جراحاتی که بر جان ها نشسته پیدا نیست، هیچ چیز پیدا نیست جز مشتی آمار. حالا مستأصل شده و باید با ارقام و آمار بازی کنیم، سرگرم شویم و فراموش کنیم. اما روزی می رسد که این آمارهای لعنتی معنا و محتوی شان را بر تک تک ما آشکار می کنند و بر ما معلوم می شود که به ازای هر عدد، دقیقا چقدر درد، چقدر بلا، چقدر عذاب باید کشید و چشید.

🔺در این چهارده ماه از کرونا نوشتم. هر روز و هر لحظه با آن درگیر بودم. از آمارها نمی گفتم. می خواستم با کمک واژه ها تصویر و تفسیری از صحنه سخت و سیاه این روزها و ماه های انسان های این گوشه زمین ارائه کنم. اما حالا می فهمم واژه ها هم مثل آمارها نمی توانند راوی صادق و گویایی باشند. روزهای سختی را می گذرانم. برادرم و خانواده اش و خواهر بزرگم و خانواده اش به کرونا مبتلا شده اند. از آن کروناهای سخت. هشت نفر از اعضای خانواده ام گرفتارند. شوهر خواهرم در آی سی یو بستری است. حالش مساعد نیست. همه دست ها و دل ها به سوی خداست. در انتظار امداد الهی. حالا من هم یکی از هزاران نفری هستم که فاجعه را با پوست و استخوانم تجربه می کنم.

🔺دیروز سه شنبه هفتم اردیبهشت به اندازه یک عمر غم و اضطراب را تجربه کردم. هر لحظه احساسم مرا به سوی یکی از آنها می کشاند. درد را از هر طرف که بخوانی درد است. بیمار را هر کس که باشد، احساس کنی، بیمار است و انسان. احساس این را داشتم و دارم که در آستانه فاجعه ای بزرگ قرار دارم. حالا به مردم نزدیک ترم، همان مردمی که سال هاست خود را در آستانه فاجعه می بینند.

📍ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید.👇
https://vrgl.ir/Dg0CI
---------------------------------------
☀️@sociologyat1glance

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐آیا شتاب تکتولوژیک زندگی ما را تباه می سازد؟

✍نعمت الله فاضلی

🔺هارتموت رُزا جامعه شناس آلمانی این نظریه را مطرح ساخته است که سرعت و شتاب تغییرات در جهان امروز چنان بالاست که امکان زندگی برای انسان دشوار شده و حتی ممکن است دستاوردهای دنیای مدرن مانند سازمان، دموکراسی و نظم اجتماعی مدرن را میان ببرد.

🔺رُزا معتقد است «زمان حال» در نتیجه شکل گیری جامعه شتابان هر سال فشرده تر می شود و انسان توانایی معنادار کردن تجربه هایش را از دست می دهد. ما درگیر نوع تازه ای از بیگانگی ناشی از سرعت بالای شتاب زندگی و تغییرات آن هستیم.

🔺رُزا معتقد است تکنولوژی یکی از عوامل مولد جامعه شتابان است. فناوری ها هر روز باعث خلق اشیا تازه، شکل گیری محیط نو و ضرورت آموختن مهارت های جدید می شوند. کالاها و فناوری ها و بازار و مصرف هر روز جامعه را سیال تر و ناپایدارتر می سازند.

🔺جامعه ایران هم مانند دیگر جوامع در معرض پدیده جامعه شتابان است و فرایند شتابناک شدن در ایران هم مانند هر جامعه دیگری به نحو آشکاری قابل مشاهده است. سرعت شتاب را از میزان حجم تجربه هایی که هر فرد در واحد زمان معین کسب می کند می توان سنجید.

🔺«تراکم تجربه ها» شاخص مناسبی برای سنجش شتاب هستند. گمان می کنم با این شاخص می توان گفت حجم و میزان متراکم شدن تجربه های هر انسان ایرانی آن قدر هست که نتواند این میزان تجربه ها را مدیریت، معنا و تفسیر نموده و برای بهبود زندگی اش آنها را بکار بگیرد.

🔺انسان و جامعه ایرانی در نتیجه ورود گسترده فناوری ها، کالاها و مصرف، مجال و زمان لازم و کافی برای انس و الفت پیدا کردن و از آن خود ساختن هیچ چیزی را ندارد. فناوری ها، چنان سریع موقعیت ها، فاصله ها، مکان ها، اشیا و چیزها را تغییر می دهند که انسان ایرانی نمی تواند بر روی آنها لحظه ای مکث، توفق و تأمل کند.

🔺چیزهایی چنان سریع می آیند و می روند که ما قادر به لمس کردن و تجربه کردن آنها نمی شویم و میان فضای معنایی و فرهنگی انسان و جامعه ایرانی با این «چیزها» رویایی و برخورد یا مذاکره و بده بستانی رخ نمی دهد. در نتیجه، شتاب و سرعت رخدادها نمی گذارد تا جامعه ایران بتواند چیزی را از این حجم عظیم حوادث و پدیده ها ذخیره کند، بیاموزد، و آنها را از آنِ خویش سازد.

🔺فناوری هایی که هر لحظه نو شوند، سریع تر از ظرفیت و «حد مجاز» چیزها را حرکت می دهند. این حرکت شتابان، مانع از این می شود که ما بتوانیم بهره وری لازم و انسانی از فناوری ها را کسب کنیم. زمان حال برای انسان ایرانی چنان فشرده شده است که گویی با مرگ آن روبرو هستیم. در این موقعیت آیا فناوری ها زندگی ما را تباه می سازند یا ما را به سمت زندگی دیگر سوق می دهند؟

☀️https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐نقاب اخلاق بر واقعیت مسئله شکار در ایران

✍️بیت الله محمودی

🔹نزدیک به دو هفته از جانباختن دردناک دو محیطبان زنجانی در پی درگیری با شکارچیان می گذرد. در این مدت شاهد واکنش های زیادی از جانب کنشگران زیست محیطی، فعالین اجتماعی و سیاسی، مسئولان و عموم مردم بوده ایم. واکنش هایی عمدتا "اخلاقی، هیجان زده و زودگذر" که نه تنها دردی از محیط زیست را دوا نیست، بلکه بستری را برای پیچیده تر شدن "مسئله محیط زیست و شکار" در کشور فراهم می سازند.

🔹یکی از مهمترین واکنش ها، درخواست بیش از یکصد عضو هیأت علمی دانشگاه، کارشناسان سازمان حفاظت محیط زیست، سازمان های مردم نهاد حوزه محیط زیست و همچنین محیطبانان از رئیس قوه قضاییه بود: "رسیدگی فوری به این جنایت و صدور رأی قاطعانه برای عاملان به نحوی که موجب درس عبرتی برای سایر متجاوزان به جان محیط‌بانان و عرصه‌های طبیعت کشور شود". مضمون این واکنش و اغلب واکنش ها به "چرایی" این رخداد، کلید پیچیدگی مواجهه ما با مسئله محیط زیست و اغلب مسایل اجتماعی دیگر است. درخواست مجازات عاملان قتل برای عبرت آموزی دیگران، از این نوع نگاه منتج می شود که علت موضوع را باید در "قساوت قلب" شکارچیان غیر مجاز حادثه جستجو کرد و از همین رو برخورد قضایی محکم کلید حل مسئله است!

🔹آگوست کنت باور داشت وضعیت موجود یک رخداد را نمی توان صرفا با بررسی آن به همان صورتی که هست درک کرد، بلکه باید آن را بخشی از مجموعه وضعیت های اجتماعی دانست که وضعیت موجود از دل آنها بیرون آمده است. همچنین سی رایت میلز در لوای مفهوم "تخیل جامعه شناسی"، فهم تک تک رخدادها را از منظر تاریخی ممکن می داند. از منظر وی این تخیل به ما اجازه می دهد تا سرگذشت فردی و تاریخ و روابط بین این دو را در جامعه فهم پذیر کنیم و از این رو افراد در می یابند که مشکلاتشان نتیجه گرایش اجتماعی بزرگتر در دل تغییرات ساختاری نظام اجتماعی است.

🔹دهه هاست که شکار و شکارگری در ذیل گفتمان زیست محیطی، به مسئله جامعه ما بدل شده است. به این معنی که دچار تضادی مفهومی و کارکردی است. از یک طرف با سابقه قرن ها شکار در خرده فرهنگ رابطه انسان ایرانی با طبیعت مواجهه ایم و از طرف دیگر نیازمند حفاظت و حراست از گونه های حیات وحش هستیم، گونه هایی که در بستر روابط تقابلی انسان و طبیعت بشدت در معرض نابودی هستند.

🔹برای فهم مسئله شکار نیازمند کاربست پارادایم و رویکردهای انسان شناسی و جامعه شناسی محیط زیست هستیم. در سایه چنین افقی خواهیم دید ماجرای ناگوار حمله به محیطبانان در طی این سالها که تاکنون 142 نفر را به کام مرگ کشانده و 305 نفر هم زخمی، موضوعی نیست که بتوان از طریق رویکردهای سلبی اخلاق گرایانه و مجازات مجرمین و تصویب قوانین حمایتی با آن مواجهه موثری داشته باشیم.

🔹اغلب نگاه واقع بینانه ای از مسئله شکار در حوزه عمومی طرح بحث نمی شود و از نظر اخلاقی شکار عملی نکوهیده و شکارچی دشمن حیات وحش و محیط زیست قلمداد می شود و لذا پیوسته توصیه می گردد شکار و شکارچی منکوب شود. این نگاه سطحی و اخلاقی چشم بروی واقعیت های تاریخی و فرهنگی شکار و شکارگری می بندد.

🔹بی تردید موجودیت انسان امروز مرهون قدرت شکارگری اجداد خویش برای تأمین معیشت است. بعد از یکجانشینی و به خصوص پس از انقلاب شهری، شکار علاوه بر ماهیت معیشتی کارکرد تفرجی هم به خود گرفت و بعد از انقلاب صنعتی وجهه تفرجی آن کاملا تسری یافت. وجهه ای که با فرهنگ و سبک زندگی بسیاری از اقشار و افراد جامعه ما عجین شده است، به گونه ای که حتی در تعداد زیادی از خانوارهای روستایی و شهری صرفا نگهداری اسلحه شکاری ارزش و نماد فرهنگی محسوب می شود. با این اوصاف تلاش برای پاک کردن صورت مسئله شکار از طریق ترویج موازین اخلاقی نه منطقی است و نه امکان پذیر.

🔹نظارت بر امور شکار و شکاربانی کشور از طریق تأسیس کانون شکار در سال 1335 و راه اندازی سازمان شکاربانی در 1346، نقطه شروع فعالیت های حفاظتی محیط زیست بود که در سال 1350 تبدیل به سازمان حفاظت محیط زیست شد. بتدریج وضعیت آشفته جمعیت حیات وحش، سازمان مذکور را به محدودسازی شکار سوق داده است. در چنین فضایی است که عملا با وجود گستردگی فرهنگ شکار، اما شکارگری نفی می شود و از این رو با پدیده ای به نام "شکارچی غیر مجاز" روبرو می شویم که آسیب های دردناکی را هم متوجه جامعه محیطبانی، هم حیات وحش و هم خود شکارچیان نموده است.

✅ به جای رویکرد هیجانی و تقلیل گرایانه اخلاقی، ما نیازمند ایجاد ساختاری هستیم که در آن هم شکار به رسمیت شناخته شود و هم آسیبی به حیات وحش وارد نشود. این اتفاق علاوه بر کمک به بقای حیات وحش، می تواند درگیری های خویش ساخته بین محیطبان و شکارچی را تا حدود زیادی مرتفع نماید. در این راستا مدیریت قرق های اختصاصی و ایجاد شکارگاههای مصنوع بوم محور می تواند کارساز باشد.
☀️@sociologyat1glance
📍منبع

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐‍ نگاهی به کتاب کووید 19 و طرحی نو در افکندن

✍عنایت خان محمدیان

🔺کلاوس شواب، بنیانگذار مجمع جهانی اقتصاد، سال گذشته میلادی (2020) کتاب جدیدش با عنوان « کووید 19بازسازی (طرحی نو در افکندن، تجدید نظر) بزرگ » را منتشر کرده است.

🔺او در این کتاب همراه با تیری مالرت از اقتصاددانان برجسته تأکید دارند که کرونا کاستی ها و سستی های نظام سرمایه‌داری و پیامدهای منفی جهانی‌شدن را آشکارتر کرده است. به باور آنها جوامع مختلف جهان نیازمند قراردادی اجتماعی نوینی هستند که گذار از سرمایه‌داری مبتنی بر بورس را رقم بزند.

🔺در این کتاب، بر این نکته مهم تأکید می‌شود که پیامدهای بحران کرونا با پیامدهای یک جنگ جهانی قابل مقایسه است و جهان عملا در آستانه ایجاد یک نظم نوین اقتصادی می باشد. در کتاب آمده است که تجارب نشان می دهد که جهانی‌شدن به راه افراط رفته است، به سخن دیگر جهانی‌شدن پروژه‌ای بود که اصلاح اقتصادی و سیاسی جوامع را دنبال می‌کرد و حال آنکه برخی جنبه‌های منفی آن همچون ناسیونالیسم افراطی مثل پادزهر سربرآورده است.

🔺کتاب این مدعا را پیش روی ما می گذارد که امروز جهانی‌شدن یا جهانی‌سازی دیگر به دو دلیل رضایت بخش نیست، یکی به خاطر شکل‌گیری نوعی از آگاهی اجتماعی به ویژه در نسل جوان، و دوم به این دلیل که امروز دیگر نمی‌توان برنامه ها و سیاست‌هایی را پیش برد که بخشی از جامعه از منافع آن محروم بماند.

🔺 در یک جمع بندی نکات زیر از کتاب یادشده قابل تامل است.

1- کرونا با وجود همه عواقب منفی‌اش فرصتی بزرگ برای جهان پدید آورده است.
2- در شرایط کنونی تحت تاثیر جهانی‌شدن و کرونا، بحران‌های اجتماعی و همچنین بحران های مربوط به سلامت انسان‌ها افزایش یافته‌‌اند و همزمان ثروتمندان غنی‌تر و فقرا نیز فقیرتر شده‌اند.
3- بحران کرونا ، ناپایداری و ضعف نظام سرمایه‌داری را در حوزه انسجام اجتماعی، ایجاد فرصت‌های برابر برای همه و بهره‌مندی‌سازی همگان از نتایج توسعه و همچنین مسائلی همچون نژادپرستی و تبعیض را آشکار و بر ملا کرده است.
4- بحران کرونا گذار جهانی به دوران انقلاب صنعتی چهارم را شتاب بخشیده است.

🔺در این راستا آنچه که برای نگارنده یادداشت مهم و از سویی جای شگفتی دارد، این است که سیاست ها و همچنین اجلاس های مختلف مجمع جهانی اقتصاد در دهه های پیش همگی جهانی شدن اقتصاد و چگونگی شتاب بخشیدن به این روند را تجویز می بخشیدند، حال آنکه این کتاب که نویسنده اصلی آن خود از بنیانگذاران و روسای کنونی مجمع است، مهم ترین محور آن نقد جهانی شدن و سرمایه داری مبتنی بر بازارهای بورس است، شاید این اتفاق نشان دهد که نه تنها جهان بلکه مجمع جهانی اقتصاد هم تحت تاثیر آثار ویرانگر ویروس کرونا قصد دارد که در برنامه ها و سیاست های خود بازنگری کند. همچنین می توان گفت که نویسندگان کتاب نگران وضعیتی هستند که نظام مورد علاقه آنها به آن دچار شده است و از سر دلسوزی روی به نقد و آسیب شناسی آن نظام آورده اند، به سخن دیگر این را باید به فال نیک گرفت که کرونا باعث شد برجستگان نظام سرمایه داری به خود انتقادی روی بیاورند ودر برخی برنامه های خود که نتایح بدی برای جهان داشته تجدیدنظر کنند.

📌منبع این مطلب: ارسالی مخاطب گرامی کانال

https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐زمزمه ای با خودم
✍نعمت الله فاضلی
🔺کتاب نوشتن کار هولناکی است. کتاب ها مثل آدم ها روزی (اغلب با سختی و درد بسیار) به دنیا می آیند، روزی جوان و بزرگسال می شوند و بعد (اغلب به سادگی و سرعت) پیر شده و می میرند.

🔺هولناکی کتاب نوشتن همین واقعیت تلخ است که می دانیم آنچه با سختی و رنج زیاد می نویسیم زود (بسیار زود) پیر شده و می میرد.

🔺 البته برخی کتاب ها (بسیار بسیار کم) مثل برخی آدم ها عمرشان طولانی است؛ شمار زیادی هم کوتاهِ کوتاه. جمعیت زیادی از آنها نیز ناقص الخلقه یا با بیماری های ژنتیک به دنیا می آیند. حتی برخی (اکثریت کتاب ها) مرده زاده می شوند.

🔺اندکی از کتاب ها هم فقط نام شان در خاطره ها می ماند اما خوانده نمی شوند. اینها که نام نیک دارند نمرده اند اما زنده هم نیستند. مثل بسیاری از آدم های سرشناس که فقط نام شان را می شناسیم و چیزی درباره آنها نمی دانیم. هیچ چیز نمی دانیم.

🔺شاید آنها که کتاب نمی نویسند به حقیقت پیری و مرگ کتاب ها آگاهند. آنها ترجیح می دهند خود را گرفتار کتاب نوشتن نکنند و به جای آن زندگی شان را با خواندن تازه ترین و جوان ترین کتاب ها سپری و سرشار از لذت و حقیقت کنند. آنها که کتاب می نویسند کار هولناکی نمی کنند واقعا؟!

https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…

جامعه شناسی در یک نگاه

🌐 سده مهربانی
✍نعمت الله فاضلی
🔺دوست و همکار اندیشمندم آقای دکتر محمدرضا سرکار آرانی (استاد درس پژوهی در دانشگاه ناگویا ژاپن) پرسیدند در این دوره کرونا چه چیزی در من به طور شخصی اتفاق افتاد؟ گفتم در این دوره بسیار بازاندیشی کردم و درباره بازاندیشی هم بسیار نوشتم. اما شاید خلاصه همه این بازاندیشی ها این بود که نیازمند «سوژه مهربان» و «سیاست مهربانی» هستیم. برای او درباره این ها به تفصیل توضیح دادم. مهربانی سخن تازه ای نیست و همه تاریخ پر است از صدای سخن عشق. می دانم که این صدا کم تر شنیده می شود و شاید هم جهان بر همین منوال بماند تا ختم روزگار. ولی من در این دوره کرونایی نتوانستم چیزی بیش از این تجربه کنم. سیاست مهربانی را در اینجا توضیح نمی دهم اما بخشی از آن چه برای دوستم سرکارآرانی گفتم چنین بود.

🔺دوره کرونا را می توان دوره تأمل و بازاندیشی هم نامید. هم نظام های حکمرانی هم افراد در موقعیتی قرار گرفتند که خودآگاه یا ناخودآگاه درباره هستی خود بیندیشند. من هم مثل دیگران همواره درگیر بودم و به زندگی، انسان و بسیاری چیزها می اندیشیدم. شاید بیش ترین چیزی که به آن رسیدم این بود که مهربانی بالاترین فضیلت و ضروری ترین نیاز انسان است. این که برای مهربان بودن با خودم، مهربانی با دیگران و مهربانی با طبیعت هر قدر بکوشم کم است. وقتی سال تمام شد و 1400 از راه رسید این عدد 1400 برایم سنگین و بزرگ بود. به این اندیشیدم که قرن تازه ای را تجربه می کنم. شاید هرگز گمانم نمی رسید که روزی خواهم گفت دو قرن را در زندگی ام تجربه کرده ام.

🔺اما حالا به این می اندیشم که اگر تازه شوم آن گاه واقعا سده تازه ای را در هستی و وجودم آغاز کرده ام. اما تازه شدن مفهومی است دشوار. ممکن است برخی تازه شدن را در بدست آوردن چیزی یا کسب موفقیتی بدانند. اما تازگی و طراوت را در نهانی لایه وجودم جستم همان که جهان و و خودم را و دیگر انسان ها را حس و تجربه می کنم. حاصل تأملم این بود که اگر نسبت من با همه اینها از جنس مهربانی باشد من تازه می شوم. از این رو، این سده وقتی برایم آغاز و تازه می شود که مهربان تر شوم. از هیچ کس نرنجم حتی آن ها که بدخواه و بدگویم هستند، از محبت به هیچ کس کوتاهی نکنم تا آنجا که می توانم، و بیش از همیشه مراقب عزیزان و خانواده ام باشم، و برای مردم سرزمینم بی ریاتر و کوشاتر از سده ای که گذشت تلاش کنم.

🔺می دانم که باید بیش تر از همیشه از زمان بیاموزم و بیاموزانم. یادگیری هم نام دیگری از مهربانی است. امید اتوپیایی هم دارم. این که همه آدم ها در تأملات کرونایی شان به این جا برسند که شروع سده تازه زمانی است که مهربان تر شویم. چه دیده ای شاید کرونا ما را مهربان کرد. وقتی صدای ناقوس مرگ همه جا هست، چرا نباید مهربان باشیم.

🔺ما می دانیم ممکن است فردا نباشیم، چرا مهربانی را دریغ کنیم. یا وقتی با اندکی قدرشناسی، کمی پرهیز کلامی از بد گفتن، یا تلاش برای داشتن نیت خوب و بی ریا می توان مهربان بود، چرا مهربان نباشیم. شاید سده پانزدهم سده مهربانی و مهربانی ها شد.

🔺می دانم این سخن چیزی بیش از رویای شاعرانه نیست. اما نمی شود از رویا هم دست کشید. اگر می شد همه اندیشمندان و انسان های بزرگ تاریخ از آن دست کشیده بودند. شاید گفتن مهربانی نتواند همه را و همه چیز را مهربان کند، اما یاد آن کمی ما را مهربانی ها و نیازمان به مهربانی یادآور می شود. در عین حال این رویای مهربانی شاید چندان هم خیال بافی و اتوپیای درغین نباشد.

🔺 استیون پینکر روان شناس دانشگاه هاروارد در کتاب «فرشتگان بهتر ذات ما: چرا خشونت کاهش یافته است» (تزجمه استاد مرتضی مردیها 1399) همسو و هم سخن با نوربرت الیاس در کتاب کلاسیک و مشهورش «درباب فرایند تمدن» (ترجمه غلامرضا خدیوی 1393) نشان می دهد که سیر کلی بشر و جامعه انسانی به سوی کاهش خشونت و گسترش خویشتنداری است. شاید اکنون هوا بس ناجوانمردانه سرد باشد اما جهان رو به سوی گرمی و مهربانی دارد.

https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA

Читать полностью…
Подписаться на канал