رمزی و کلیدی به در و منزل ماست بر هر که بخواند این خط راز سلام انتشار مطالب بدون ذکر نام و منبع نقض قانون مالکیت مادی و معنویست و پیگرد به همراه دارد. snhelmi.blog.ir instagram.com/snhelmi youtube.com/@navidhelmi دونیت hamibash.com/helmi
در منزل شه ستارهباران باشد
مه اسمشب عبور یاران باشد
از سر ز ره عروج آتش خیزد
دل سوخته از می هزاران باشد
شب سرخی ما دامن سبزی بگرفت
آغوش سحر پر از شکاران باشد
انکار خودم، مگر که آتش جان را
اثبات دم خدایخواران باشد
تا کافر دین شدم حقام ره بگشود
برکت همه سهم بیکناران باشد
بی تاب و قرار عشق حلمی جان برد
جان هدیهی خاصهی دچاران باشد
💠 @SNHELMI 💠
: ملّتی در خندههای وهم و دروغ زیسته، چگونه خویش بازیابد؟ ملّتی در خواب خندیده و در بیداری گریسته، چگونه خویش بازیابد؟ چگونه خورشید سوخته زنده کند و جان از سیاهچاله بیرون کشد؟
: "بمیرد بهتر است. این گونه زیستن، وهن زندگیست."
: چگونه از سیاهچالش بیرون کشیم و لب به لبش نهیم و آفتاب نوش ارزانی داریم؟
: "چنین و چنان که تویی!"
حلمی | کتاب آزادی
#خورشید_سوخته
#آفتاب_نو
#بازیابی
🌋 @SNEHLMI 🔆
آسمان زوزهکشان کوهشکن کولبران
دوش کندم ز من و برد مرا روحپزان
جَستم از اوج فلک کلبهی اسرار شدم
نام خود گفتم و در منزل احرار شدم
نُه فلک، شانه به هم، دست به دست، آمده خوش
مجمع هیچکسان، ساعت شب، وقت خمش
: "هیچ دانی که تو سرمنزل اسرار شدی؟
زآدم و روح رها گشتی و بیدار شدی؟
پیک حق بودی و پیغامبر بیهمگان
هیچ دانی که سِر عشق شدی نامهرسان؟"
هیچ دانم که ندانم، چو یکی هیچکسم
نه به سر داشتم این لحظه بدینجا برسم
: "کار جان کردی و بر باد شدی تا به خوشان
جان بسیار بدادی و شدی جان جهان"
لحظهای صفر به خود، ساعت از آن لحظه خَمُد
گفت باش و به دمی هر چه که او گفت بشد
: چیست این لحظه به جز چرخش بیخویش خدا؟
: "ناخدا باش پسر! نیست خدا از تو جدا!"
مست از رایحهی عشقم و تابنده منم!
جُسته بودم که کهام، آه که یابنده منم!
خواهش روحم و میخانه و پیمانهی عشق
آتش جانم و آتشزده بر خانهی عشق
دیدی ای دوست چه سان ساعت افسانه رسید
نیستی بال زد و هست به کاشانه رسید
رمز را عشق بخوان، راه به جز عشق مدان
کار جز عشق مبین، بار به جز عشق مران
بادهات نوش کن و هیچ مگو باده حرام
معرفت تابِ حقیقت کن و بینام خرام
ناز از عشق کش و جان به سر عشق بِکَن
گل نیلوفر دل زلف کج عشق بزن
نور از عشق ببین، موسقی عشق شنو
کهنه را دور کن و نوش کن این بادهی نو
آمده بادهی تا که کُند خانهی نو
دم نو، خانهی نو، باده نو پیمانهی نو
حلمی
#مثنوی
#مجمع_هیچکسان
#بادهی_نو
💠 @SNHELMI 💠
کمالت داشتی، آمد زوالت
تو هجران کاشتی، آمد وصالت
غمت فرمودی و شادی اثر شد
اسیر حالی و حالی به حالت
نه هجر و وصل دانم نی دم و حال
رهایم زین فروز و اشتعالت
فراز آمد به دستی، نیست این دم
نمیخواهم از این راه و روالت
نمیخوانم از این خطّ دعایی
شکارم از سر و ترکیب و شالت
تو را میخوانم و این خطّ مستی
تو را وین هستی بی ماه و سالت
تو را ای ماه بیتکرار دیدم
پریشان دوش وقت انتقالت
سلامم دادی و گفتم سفر خوش
خوشا ای شاه وقت بیمثالت
ببین حلمی قیام عشق زیباست
سراپا شور بادا اتّصالت
💠 @SNHELMI 💠
کشته شدم از خیال، زین همه رویا و حال
هر دم پرواز روح، هر آیینه وصال
کشتی رویا شکست، روح شدم مستِ مست
بر سر جان آمدم زان همه جنگ و قتال
آمد و ناگه ربود جان من از هست و نیست
آه خدایا که بود آن قمر بیمثال
این من و یک جام و بس، این تو و این عالمی
از ره رندی شدم فارغ از این قیل و قال
باز ز دشت عدم هلهلهکن در رسید
قاری قرآن عشق، شارح متن خیال
خامش و بیآرزو گشتم و برپا شدم
مُردم و پیدا شدم، دست خوش این ارتحال!
حلمی از این بندگی دست کش و شاه باش
سلطنت روح کن فارغ از این ماه و سال
💠 @SNHELMI 💠
گفت آن زمان که توهّمات استادی و فرزانگی جماعت را فرا بگیرد، حال آنکه دست و پا زدنهای طفل شیرخوار و افت و خیزهای کودک نوپا به تمامی سپری نشده، یعنی خاموش باش، نگاه کن و از این همه درسهای بزرگی بگیر! چنان قلّه باش که آدمی در دامنهات به سیاحت میآید و لیکن جز یکی دو تن به خطر و جانسپاری به سویت از امنِ خویش نمیگذرند.
: هنوز نتوانسته دریوزگی و پستی چنان تمام کند که تمام استادان بر او خنده زنند.
: تمام خواهد کرد. بنشین و بنگر!
: آری، این لبخنده بساز است.
حلمی | کتاب آزادی
#استادی
#لبخنده
#بساز
🌋 @SNEHLMI 🔆
خرسندی خویش پنهان نمیداریم و سر به گوشههای غم نمیسابیم تا لشکر اندوهگینان از شرّ کردار تباه خویش خلاصی یابند و به ما بپیوندند. از شادمانی و رقص انگشت حسرت و غم به دندان نمیگزیم و هیچمان شرم نیست که آغوش رقص بگشاییم و به پرواز درآییم.
زیستن دربارهی شادمانیست. زیستن را معنا رقصیدن است. اگر انسان جور دیگر فهمید و از دردش مرد برنخاست و از سرماش گرمی و شور برنجهید، پس همان بهتر به هنگام احتضار نیمچشمی بگشاید تا مردهشوی خویش بنگرد.
زمین عشق به مدار دیگری میچرخد،
و در آن مدار همه زندگانند.
حلمی | کتاب آزادی
#زمین_عشق
#مدار_دیگر
#زندگان
🌋 @SNEHLMI 🔆
سخن تراز آفتاب است و خاموشی تراز ماه. هم آفتاب و هم ماه، و هم سپیده آن زمان که خاموشی به قطرات آخر است.
بیافتخارانیم، شهرگان عدم. بینامانیم، سرافراشتگان شنبادهای سرکش، و تن افروختهایم و هم جان به سودای هیچی.
روح را به این لحظه آن حلقهی مفقود کجاست؟ آن ثانیهی نابود کجاست؟
هم میدانیم و هم نمیدانیم.
حلمی | کتاب آزادی
#قطرات_آخر
#نابود
🌋 @SNEHLMI 🔆
مناش از در و پنجره بیرون میزند، با این همه مدّعی مظلومی و خسارت است. مناش آبروی هر چه من را برده، لیکن کم نمیآرد و همچنان بر منبر - مسند شیطان - کذابه میگوید.
آفتابت کجاست ای ظلمتریسیده؟ و پنجرهی آسمانت کجاست که زمانی از آن سر بر کنی و خاطرهی خفته بازیابی؟ ریسمانت کجاست؟ آن ریسمان زرّین که راه بازگشت را میسّر میدارد. بگو ای عزیز، جانت را به کدامین ژرفنای بعید نهان داشتهای؟
تو ژرفنا بیاب،
من با تو سخنهای بعید خواهم گفت.
حلمی | کتاب آزادی
#ژرفنا
#سخنهای_بعید
🌋 @SNEHLMI 🔆
دوست داشتن آری، پرستیدن نه. همراهی کردن و شانه به شانه پیش رفتن آری، پی گرفتن و پا بر جاپا گذاشتن نه. بالیدن آری - سر بر کشیدن و رشد کردن -، افتخار کردن و نازیدن نه.
بند دریدن و دیوار خرد کردن و قفل کوبیدن آری، در بند خوش بودن و دیوار آذین کردن و قفل رنگ کردن نه. آسمان آری و زمین آری، لیکن بر آسمان کارِ زمین و بر زمین کارِ آسمان.
پیمانه بر طاقچه و قفسه گذاشتن نه، لیکن پیمانه لبالب کردن و یکسره نوشیدن آری. لب و دهان و چشم و ابرو نمودن نه، لیکن چشم و دهان بستن و بی آبرو لب بر لب نهادن آری.
خورشید آری و ماه آری. عشق آری و آتش آری. بوسه آری و آغوش آری. مستی همیشه و رقص دمادم. دوست داشتن، بیوقفه و پرگداز. سپاس، هماره سپاس بهر این زیستن بیتکرار. پیوسته موسیقی و بی زمان آزادی. موسیقی از ابتدا تا همیشه، و پای کوبیدن بر ملات جانفزای هستی تا ابد.
حلمی | کتاب آزادی
#دوست_داشتن
#آری
🌋 @SNEHLMI 🔆
حال به رویاهای عمیق گوش میسپریم، از پوست میگذریم، عبای سنّت و عادت به زمین میفکنیم، سال نو، مرگ و عزا، زیبا و زشت، پایان و آغاز از یاد میبریم، غشا میریزیم و قاب میشکنیم، و از محیط به مرکز بازمیگردیم.
به سرزمین میانه بازمیگردیم، به سرزمین زندگان بیآیین. آن زبان دیرینه به یاد میآریم و بدان میگوییم و بدان میرقصیم و بدان تصویر خویش میشوییم و عکس خدا در خویش میبینیم و کار خدا میکنیم.
ای رهروی ترس! بیماری بس نیست؟ ای داغ مراعات بر جسم و جان کشیده! هراس، مردن، بیزاری بس نیست؟ برخیز به جستجوی بیان خویش!
حلمی | کتاب آزادی
#سرزمین_میانه
#زندگان_بیآیین
#جستجوی_بیان
🌋 @SNEHLMI 🔆
نه مرگ در تنهایی را از یاد میبرم و نه زیستن در میان جمع را، و اینک از هر دو مبرّایم. اینک از جنگ بیزارم و از صلح تبرّی جستهام. اینک نه آسمان میدانم و نه زمین، و نه نور و روشنایی.
رنج بسیار است، و طاقت زمین و آسمانها اندک. سر به بالین خاموشی میگذارم، و از سخن نیز و از خاموشی میگذرم. خلاصم از زیستن و از مرگ، و در آزادی آزادترینم.
حلمی | کتاب آزادی
#رنج_بسیار_است
#آزادترین
#مبرا
🌋 @SNEHLMI 🔆
منبع کجاست؟ در بینامی و خلاء معلّقام، و این با ذات خود یگانه میدانم. بر آسمانم یا بر زمین؟ خاک زیر پایم موج میزند و این نه خاک و نه آب و نه هواست، که امواج بیکرانه است.
بیکرانهام. در خویش تاب میخورم. توش و توان بازگشت نیست و از شعف دل کندن نمیتوانم. باری بازمیگردم. وظیفهی عشق بر زمین است، و بینام در نام تجلّی مییابد.
بودنِ برهنه، بودن در تن. انسان در تن: نابود، و روح در تن: بودِ تمام. بیکرانه در کرانه و نور در جامهی تاریکی، و لیکن هیچ چیز جز موسیقی نیست و می توان به لطف در ظلمات با موسیقی رست.
زندان زمین با آجر تن؛ آزادی اینجاست. شادی اینجاست. آغاز اینجاست و سرانجام اینجاست. عرقریز روح را عاقبت کامکاریست.
سفر خویش از دریاها و جلگههای پست آغاز کردم، حال کشتی روح بر کوهستان منزل میدهم و به خانه بازمیگردم.
حلمی | کتاب آزادی
#کشتی_روح
#بازگشت
#منبع
🌋 @SNEHLMI 🔆
: برای به اینجا رسیدن این همه زمان لازم بود؟
: "حتّی بسیار بیشتر از این! چنانکه زمان بیمعناست، تو بگو هزار قرن یا به کسری از ثانیه. در حقیقت برای به اینجا رسیدن هیچ زمانی سپری نشد. چرا که ما پیش از خلقت زمان اینجا بودهایم."
: آه، پس تنها یک چند هزار قرنی رفت تا سرانجام دریابیم هیچ زمانی در کار نیست!
: "آری، امّا با این همه زمان هستی دارد و آن تنها یک هستیِ کشدارِ موهوم است."
: بر این ارتفاعات که هیچ زمانی نیست.
: "اگر درست بنگری حتّی اینجا ارتفاعات هم نیست! چرا که اینجا بیرون از زمان است، و پس مکانی هم در کار نیست که پست و بالا داشته باشد."
: درست است. اینجا لامکان است. باید اینجا - یعنی هیچجایِ بیزمان! - یک هزار سالی بنشینم و بر همهی اینها و بر «مفهوم تو» مراقبه کنم!
: "آری، فکر خوبیست. پس تنهایت میگذارم. هزار سال بعد میبینمت!"
: آه، باشد! به سلامت. زود میبینمت!
حلمی | کتاب آزادی
#مراقبه
#مفهوم_تو
#لامکان
#بیزمان
🌋 @SNEHLMI 🔆
من اگر باده کشم از سر پیمان الست
به تو چه زاهد دیوانهی افیونی پست
من و این خلق به هم جز به غرامت نشدیم
کهنهبندی بُد و آن نیز به تقدیر گسست
ای خوشا خوابتنی در اقیانوس ازل
کهف جان رفتن و بیدار شدن از چَهِ هست
هر چه گشتیم در این زاویه دیدیم که نیست
شکّرینتر ز می تلخ که در جام نشست
گفتگوهاست درونی و ولی گوش نکرد
آدم عقلپرستیدهی اندامپرست
حلمی از سانحهی عشق سخن بیش مگو
کشتی کژمژ و بیشاکلهی نقل شکست
💠 @SNHELMI 💠
عشق دمی صامت است، میوزدت هیچوار
در شب طوفانیات ساده کن این کار و بار
شعلهکشان مستِ مست، نیست شو زان هستِ هست
ریشه بسوزان برو خاک شو زان خاکسار
عشق شفا میدهد زین همه دیوانگیت
رنج فنا میشود از دم آن مشکبار
قلک آگاهی خاک و فلک در شکن
روح شو پرواز کن زین خرک مرگبار
راحت جانان طلب، غیب شو پنهان طلب
هو بزن و نعره کش، گنج شهانی بیار
رحمت حق میرسد، نور فلق میرسد
عاشق و دیوانهوار بذر جهانی بکار
خمره بیار و ببر سکّه و گنج شراب
نوش کن و جام زن، یک نه هزاران هزار
حلمی عاشق برو مست شو هر روز و شب
از سر خود وارهان زحمت چرخ نزار
💠 @SNHELMI 💠
ساقی صفت ستاره دارد
این باده به جان اشاره دارد
تو عقل به جان حجاب کردی
قلب خوش من نظاره دارد
سر سیرهی استخاره گیرد
دل ساحت استعاره دارد
نامم چه خیال خوابگیر است
آن قامت بیقواره دارد
راهی که به وصل هیچ باشد
هر لحظه به جان قداره دارد
بیمقصد و بیقرار بادا
این رود که نه کناره دارد
این معبد عاشقانه بنگر
نه گنبد و نه مناره دارد
حلمی خبر خروش سر داد
امشب سر پرشراره دارد
💠 @SNHELMI 💠
آنکه راه بسیاری رفته میپندارد که هیچ نرفته، آنکه راه اندکی رفته میپندارد بسیار رفته و به آخر خط نزدیک است. آخری نیست، هم این و هم آن هیچ است. هیچ کمالی نیست، که هماره پلّهای بالای پلّههاست. لیکن آنکه میپندارد هیچ نرفته فروتن است و به بلوغ رسیده، و آنکه میپندارد بسیار رفته متکبّر و کودک است.
این که دیگران را به راه خود بیاورم کودکیست. این که دیگران را به راه خود وانهم و زندگی را و مردمان را و طریقهی جنبش جانها را به راه خویش نظاره کنم، این عظمت است، عظمتی در چنتهی اندکان.
: چنتهی اندکان را چگونه دریابم؟
- به خاموشی، به فروتنی، به شور.
حلمی | کتاب آزادی
#چنتهی_اندکان
#عظمت
#فروتنی
🌋 @SNEHLMI 🔆
ما خوابگزاران خداییم
کمبندهی درگاه صداییم
پرسند کهایم و بازگوییم
ما هیچکسان پادشاییم
بر دار بلند آسمانی
صد کلّه کشیم و بیچراییم
از چرخ برون و بر زمینیم
پرّندهی روح و بر هواییم
فارغ ز زبان نقد و تمجید
تجوید حروف و وجد ناییم
ما خلوتیان درگه دوست
با خلق چه سخت بیوفاییم
رمزیست، اگر که کس گشاید!
خاموش و دلیل روشناییم
بیزار ز هر چه نحو و اوهام
در صرف مقامات نواییم
با خلق برون صنم چه باشد؟
در پرده به خاص رخ نماییم
حلمی برو این خطابه بس کن
این خلق کجا و ما کجاییم
💠 @SNHELMI 💠
هرگز نمیدانی کی میآید. آنگاه میآید که تو نباشی. میپنداری در انتظار اویی. نمیدانی او در انتظار توست. آنگاه میآید که از انتظار رستهای.
خانهی اوست،
میزبان اوست،
دعوت از اوست.
آسمان به نقش بالهاست و زمین به قصد برافراشتن بالهاست. هیچ کس نمیآید و هیچ چیز نازل نمیشود، بلکه روح بر خویش هویدا میشود و از زمین بر سر و دوش آسمانها فرا میخیزد.
و چون روح برخاست تمام آسمانها و زمین به همراهی او برمیخیزند.
حلمی | کتاب آزادی
#خانهی_او
#نباشی
#میآید
🌋 @SNEHLMI 🔆