یاد مخمل های سرخِ سادگی
خواب خرگوشی ، نوازشها
به لبخندِ ملیح ِ تازِگی
عرصه های سایه روشن
لب به لب
سوره های نرم زیبا
هر قدم
جلوه های شاد وُ لبریز از خیالی دلنشین
فاصله در کمترین حد ، آتشین
یک بغل دلدادگی
از هر دوسو
مادر و کودک
سکوت وُ گفتگو
#محمد_محسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #شبنم_رنجبران
@sh_r_1359
یاد مخمل های سرخِ سادگی
خواب خرگوشی ، نوازشها
به لبخندِ ملیح ِ تازِگی
عرصه های سایه روشن
لب به لب
سوره های نرم زیبا
هر قدم
جلوه های شاد وُ لبریز از خیالی دلنشین
فاصله در کمترین حد ، آتشین
یک بغل دلدادگی
از هر دوسو
مادر و کودک
سکوت وُ گفتگو
#محمد_محسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #شبنم_رنجبران
@sh_r_1359
دخترم گاهی فراموشی بد است
کودکانه
شادمانه شانه بر زلفِ عروسکها بزن
عصر تابستان برای دختر همسایه
در گوشی بگو
تا نسیم خنده هاتان
کوچه را جادو کند
گل بریزد در مسیرت عاشقانه نسترن
لاله عباسی لبت را بازهم لاکی کند
زیرِ چترِ یاسمن
عطرِ مستِ بوسه هاتان
خانه را جارو زند
از جدائی های فصل فاصله
از هجوم هجمه های جامعه
از مرارتهای این باور
که دیگر فرصتِ شادی گذشت
دخترم گاهی گذشتن خوب نیست
خاطرات خاله بازی تکیه گاهی میشود
تا هوای برفی موی تو را
پارو کند
#محمد_محسن_خادمپور
@Shirazpoem
#بهاره_معدنپور
@banooghazall60
مادر مرا به حلقه ی هستی گره زدی
با خون خود به پودِ وجودم زره زدی
از مرزِ دور صفر رساندی به ساحلم
در زندگی حضور تو شد گرمی دلم
هر روز من به نبضِ بهارت جوانه زد
اندیشه ام به برکتِ شوقت زبانه زد
هی من بزرگ گشته تو هی پیرتر شدی
در اولویتم همه جا دیرتر شدی
افسوس میخورم که مرا کار وُ یار بُرد
سهم تو را حکایتِ این بیقرار خورد
اکنون اگر به فصلِ امیری رسیده ام
شیرِ تو خورده ام که به شیری رسیده ام
مادر اجازه هست ببوسم دوباره ات؟
بر آسمان عشق بپاشم ستاره ات ؟
آیا اجازه هست برایت دعا کنم ؟
امشب تو را میانِ نمازم صدا کنم ؟
شاید خدا به حرمت نامت ببخشدم
سرمایه های مهرِ مدامت ببخشدم
#محمد_محسن_خادمپور
@Shirazpoem
به نسیم صبح وصلت شب تیره را شکستم
تو چه گلشنم گشودی که بهار خویش بستم
دگر از عسل نگویم که غزل به فالم آمد
به زبانِ حالِ شیرین لب واژه ها نشستم
به خیال چون بریزم رخِ سخت صخره ها را
بکشم غمت به طرحی بدهم به دست مستم
تبِ لرزه مینگارم به گسل که ترس دارم
به شراره های شعرم بزنی که می پرستم
چه شود حکایت دل اگرم تو دم بگیری
که ز آبرو گذشتم سر وُ دست خود شکستم
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا #فریماه_شکری
@farimahshokri44
اشتیاقِ دیدنت آتش به جانم میزند
بیقراری های من طبل از نهانم میزند
آنقَدَر خوبی که در فکرم نمیگنجد خیال
واژه ها بیرون تر از حدِ توانم میزند
کاش میشد در رگت جاری شوم تا بشنوی
نبضِ این سازی که بر خونِ روانم میزند
عاشقت هستم خدائی گوهرِ یکدانه ای
چهره یِ فرخ لقایت ارسلانم میزند
از سفر چون آمدی بیتابیم را نوش کن
تا ببینی نغمه ات در آسمانم میزند
#محمد_محسن_خادمپور
@Shirazpoem
دکلمه : #تیام_دهقانی
@Tiamdehghaniofficial
بشتابید به سمت شادی
صبح وُ خورشید به رقص آمده اند
چشمه و شبنم و آهنگِ نسیم
در حیات بغلی
با کلامی ازلی منتظرند
تا تو را پرج کنند به نوار هستی
تا تو را خرج کنند در جهان مستی
صبح همواره پراز امید است
توفقط باور کن
وخودت را به خودت دعوت کن
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
صف به صف گلدسته ها نقل از ولادت میکنند
دسته دسته غنچه ها حسِ سعادت میکنند
در شب میلادتان خورشید حیران گشته است
برتر از نورش نصیب خاک ایران گشته است
یا علی موسی الرضا خوش آمدی مولای ما
چون شدی مهمان ما روشن شده فردای ما
عاشقان نامت به ایمان وُ ستایش میبرند
همنشینان از تو سوغات نوازش میبرند
میرود از دست دلهامان برایت دم به دم
میشود زیبا جهان وقتی تو هستی همقدم
پای کوبان ذکر گویان مستِ هشتت میشویم
با هزاران آرزو آهوی دشتت میشویم
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #ایزدخواه
@zakhmhaydelman
حرفی برای گفتن ، باقی نمانده انگار
رفتم که برنگردم ، شاید دوباره اینبار
در کوچه های خلوت ، پیدا شود محبت
ازمن عبور کردی ، بی لحظه ای خبردار
دردم اگر بدانی ، از فصل دل بخوانی
می شد بهار باشی ، در باغهای بی بار
يك فاصله ست هر بار ، در بين ما به تكرار
اصرارِ من كه هستم ، از سوی توست انكار
گویا همیشه دیدی ، مردی که خسته بودم
ازچارچوب ذهنت ، بد داوری تو بردار
اما اگر نبودم ، غیر از تجسمی سرد
لطفن برای روزی ، این نامه را نگهدار
#محمد_محسن_خادمپور
@shirazpoem
اجرا : #علی_اصغر_ایزدخواه
@zakhmhaydelman
سقف پرواز مرا باور کن
نه به چند است ، نه چون است ، نه شاید باید
من فقط میچرخم
با بهاری که همین اکنون است
با خزانی که پُر از رنگِ خداست
پُرم از حسِ لطیفِ شادی
پُرم از چلچله ی آزادی
من گریزان شده ام
از نشستن در بند
از شکستن در خود
از گسستن از دل
سقف پرواز مرا باور کن
من به خود روراستم
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
دکلمه : #سحرجعفری
@avaye_sahar.j
از دورِ فلک قسمت ما چوب وُ فلک شد
در مدرسه ها درسِ ادب رفت کلک شد
یک بار ندیدیم که سربار نباشد
در باورِ ما گوشه به گوشه متلک شد
آغوش رفیقان که به صد دام کشیدند
دیدیم سرانجام که خارِ بغلک شد
در دایره ها فاصله افتاد به رخوت
از قسمتِ ما هرچه وفا بود الک شد
آشفته در این دشت به تکرار شکستیم
گمگشته ی تاریخیِ ما خطِ مَلَک شد
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #منیژه_بنیادی
@mnj_bonyadi
گل بی رخِ یار دلبری نتواند
خورشید طلوعِ زرگری نتواند
آفاق به دورِ بودنت میچرخند
بی باده کسی توانگری نتواند
عالم همه در هوای دیدار تواند
هر ذره اگر نپروری نتواند
شعرِ طلبت به هر زبانی یعنی
دل بی غزلت سخنوری نتواند
بسیار شنیدم از رسولت فرمود
او بی تو قیامِ سروری نتواند
شعر : #محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #بهاره_معدنپور
@banooghazall60
آری به هر جهت
دنیا پر از کم است
لبخند کودکی
دلچسب و بس لطیف
آرام و بی ریا
محدود وُ در گذر
دوران شورِ جوانی حکایتی ست
سرشار از حرارت وُ شوق
لبریز از تلاش وُ امید
رگبار تند وُ سیل عبور
پایان دوره ها ، زرین فراز عمر
بیدار باش دیر
دیدار با نوه
افسوس رفته ها
در عصر هفته ها
دنیا پر از کم است
کمها پر از دم است
دمها غنیمت است
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا #باران_افشار (خزان)
طبالِ دلم به طبلِ مستی زده است
خورشید صفت به دشتِ هستی زده است
انگار کسی به سازِ پروازِ امید
در صبحِ سپید ، سرپرستی زده است
از مخملِ صبح ، ارغوان آوردم
شیر وُ عسل وُ دوتکه نان آوردم
لبخند بزن که چای دل شیرین است
در محفلِ گل طلایه خوان آوردم
با باورِ صبح خنده هایت خبر است
در چهره ی غنچه بوسه هایت اثر است
برخیز بیا به محفلِ دل بزنیم
آهنگِ وفا که عمر ما در گذر است
شعر :#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا :#پری_ساتکنی (عندلیب)
@satkani
عید قربان شاه بیتِ اوَّل است
درکِ ابراهیم وُ حلِ مُشکِل است
آتش از باران رحمت سبز شد
خاکِ لیلی ، چشم مجنون ، منزل است
جزر وُ مدِّ موج برهان میدهد
شوقِ دریا در نهادِ ساحِل است
نسخه ی شیرینِ دوری از گُمان
عاشقانه سوختن در محفلِ است
در حکایت گفت استادی چنین
هرکه در مسلخ نشد پا در گِل است
خونِ عاشق لاله میگردد ، ولی
شرطِ لازم حذفِ دورِ باطل است
درسِ آخر ذبحِ نفسِ سرکش است
عید قربان روز تکبیرِ دل است
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا :#میترارامزی
@Ramezi4376m
مادر مرا به حلقه ی هستی گره زدی
با خون خود به پودِ وجودم زره زدی
از مرزِ دور صفر رساندی به ساحلم
در زندگی حضور تو شد گرمی دلم
هر روز من به نبضِ بهارت جوانه زد
اندیشه ام به برکتِ شوقت زبانه زد
هی من بزرگ گشته تو هی پیرتر شدی
در اولویتم همه جا دیرتر شدی
افسوس میخورم که مرا کار وُ یار بُرد
سهم تو را حکایتِ این بیقرار خورد
اکنون اگر به فصلِ امیری رسیده ام
شیرِ تو خورده ام که به شیری رسیده ام
مادر اجازه هست ببوسم دوباره ات؟
بر آسمان عشق بپاشم ستاره ات ؟
آیا اجازه هست برایت دعا کنم ؟
امشب تو را میانِ نمازم صدا کنم ؟
شاید خدا به حرمت نامت ببخشدم
سرمایه های مهرِ مدامت ببخشدم
#محمد_محسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #میترارامزی
@Ramezi4376m
تا شنیدم ناکسی بر دار میخواهد تو را
یادم آمد دیگری ، بسیار میخواهد تو را
کار دنیا را ببین ، دائم فریبی میدهد
تا برقصی ساز را دستِ غریبی میدهد
میدوی تا انتها ، آغازِ راه دیگری است
باز میگردی دوباره ، اشتباه دیگری است
رشکها و اشکها ، انبوهِ غم طی میشود
تیر وُ مهر وُ آذرت دنبال هم دی میشود
آسمان وُ ریسمان دائم طلبکار تواند
حرفها وُ قصه ها در کارِ انکار تواند
اینچنین وُ آنچنان تا همچنان هستی بلاست
کارِ دنیا گردش وُ گردشگری ها ابتلاست
چاره میجوئی اگر ، تنها درونت را نگر
هرچه گل دیدی برای شادی جانت بخر
دست بردار از سرِ چون وُ چرای دیگران
تکیه بر خود زن بجای تکیه گاهِ همرهان
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #کیمیا_حسین_زاده
@kimiya_record
محبوبه ی زیبای من این قصه تمام است
افسانه ی من در سبدِ عشق به کام است
اصواتِ بهشتم همه از حنجره ی توست
زیر و بمِ آوای تو تفسیرِ مقام است
بتخانه وُ میخانه وُ مسجد حرم توست
قد قامتِ رعنای تو معنای قیام است
پروانه وشم رو به غشم دور چراغت
افطار من از هرچه بغیر از تو حرام است
شب میگذرد در طلب صبحِ وصالت
اکنون که به یادت تبِ خورشید به بام است
در طعمِ عسل شهد گلستان تو جاریست
نقاشی نقاش لبت جام به جام است
خوشبختی من ماندن دل در گروِ توست
عمرم همه در پرتو این حُسنِ ختام است
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #بهاره_معدنپورصفری
@banooghazall60
کیف کن نابغه ی عشوه که بد باخته ام
در کمینگاهِ نگاهت سپر انداخته ام
شمعِ یک عمر سکوتم به امیدی دیگر
شبِ دیدارِ تو در صومعه افروخته ام
خبرت نیست مگر از تبِ طوفانی من
که سراسیمه به سمتِ افقت تاخته ام
نوک این کوه به حیرانی خودمیخندم
در تماشای پلنگی که خودم ساخته ام
چنگ بر ماه مزن زهره پرش میسوزد
از شراری که به لبهای غزل دوخته ام
هرچه تکرار شدی باز دچارت گشتم
خبری تازه ندارم که سر انداخته ام
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا #دکترنوبخت
عمر ما دارد به سرعت میرود حس میکنی
کاروانهامان پریشان میشود حس میکنی
دفتر ما پر شده از قصه های خوب وُ بد
دیوشان ما را به نوبت میخورد حس میکنی
یک به یک رفتند یارانی که با ما زیستند
پا به پا با ما جدائی میدود حس میکنی
هر دقیقه ، زنگِ ساعت ، چرخ گردون، ماه وُ سال
ریسمانِ کهنه ی ما میجود حس میکنی
این غزل هم رو به پایان است دستم شد تهی
شاعری از صحنه دارد میرود حس میکنی
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #منیژه_بنیادی
@mnj_bonyadi
هرچه از پنهانیت دیوار بردارم کم است
سر نخِ پیدائیت بسیار بشمارم کم است
موجِ دریاها ندارد وسعت وصفِ تو را
کوه را یک گوشه از کوی تو پندارم کم است
کهکشانها بیکران بر طبلِ نظمت میزنند
سازها در وسعتِ ناچیزِ اقرارم کم است
آنچنان مستی که مانندت نمی آید به ذهن
سر به روی شانه ات هر بار بگذارم کم است
در فراقت عالمی نقش از وصالت میکشند
شور بختی فرصتِ محدودِ دیدارم کم است
کاش سرمشقم شوی تا خط خود پیدا کنم
عاشقی کردم ولی انگار تکرارم کم است
هرچه در این کوچه میچرخم به اول میرسم
در ترازوی دلم خروار خروارم کم است
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #یونس_اسماعیل_زاده
@yonoos4042
تقصیرِ خودم بود که تسخیرِ تو گشتم
با هر نفسم عامل تکثیر تو گشتم
سرمست دویدم که تو را جشن بگیرم
با خوابِ خوشم موجبِ تعبیر تو گشتم
حلال شدم تا تو به ترکیب رسیدی
در مسئله ها محورِ تدبیر تو گشتم
کوتاه شدم تا به قدت نکته نگیرند
در رخصتِ دیدار نمک گیر تو گشتم
تک برگ شدم بر سر میز تو نشستم
ناکام ترین زخمیِ شمشیر تو گشتم
از خونِ دلِ خویش گذشتم که نبازی
نیرنگ به نیرنگ زمینگیر تو گشتم
چون پیر شدم بر رخِ دیوار نوشتم
تا چشم گشودم قل وُ زنجیر تو گشتم
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
رفتم سفری دور مسیرم به خطا رفت
سجاده وُ میخانه وُ دیوانه جدا رفت
آماده شدم باز کنم قفلِ سخن را
لکنت به زبان آمد وُ آهنگِ صدا رفت
آشفته نشستم لبِ دریای سرایش
اندیشه وُ طبعم فورانی به فنا رفت
هرگونه که میشد به تنم تکیه نمودم
ابیاتِ خیالم غزلی ساخت هوا رفت
من ماندم وُ اندوه وُ تماشای دو راهی
تدبیرم وُ تحلیلم وُ تقدیر کُما رفت
#محمدمحسن_خادمپور ✍
#زهره_رضایی 🎤
#اکبر_ترکان 🎧🎼
@Shirazpoem
@Deklamedel
@Akbar_Torkan_Official
هیچکس نیست در این آبادی ؟ که بگیرد دستی؟
هیچکس نیست بپرسد ، هستی
زیستن سنگین است
در دیاری که ندانی هستند
مردمانی که بدانند کسی غمگین است
که ببینند سرت سنگین است
خودبخود خواهد مرد
حسِ دلچسبِ امید
بارشِ صبح سپید
تو توانائی تولید محبت داری
گرمِ گندمزاری
عطر نانِ تازه
سحرِ لبخند ، نوشتن ، گفتن
وَ نوازش به نگاه
تو همانی که خدا میخواهد ، مثل او دل بدهی
گُل بدمی
شوقِ شبنم باشی
ماهتابی که بتابد زیبا
نمِ باران به کویر
دستگیرِ منِ تنهای اسیر
هیچکس نیست در این آبادی ؟
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #حسام_حسن_زاده
@hesamava2021
گاه از دایره ی عشق فقط قوسِ کمانی کافی است
تا تو شلیک کنی ، قلب هدف را بزنی
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #بهاره_معدنپور
@banooghazall60
و به پرواز پرستو که رسید
همه باور کردند
که تو یکبار دگر آمده ای
با گلِ یاسِ سپیدی در دست
با سرودی که از ایام جوانی هردم
به دلِ خاطره ها پل میزد
تو زمین را به تپش کاشته ای
وزشِ نرمِ نسیمِ سحری را به شکفتن بردی
چشمه ها گرمتر از پیش بجوش آوردی
کوه ها را به صف آرائی اوج
موجها را به مُدارائی دریای عمیقت دادی
زیر باران بهار
وقت دیدار به بار آمده است
شده سرتاسر جان ، دست زنان
که نگار آمده است
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #حسن_سپهری_کیا
@POEM_DEKLAME
🌹گفتم بهار شیراز
گفتا
🦋زمان ندارد
🌹گفتم بهشتِ شیراز
گفتا
🦋جهان ندارد
🌹گفتم چه رسم وُ اسمی شیراز را بنامم
گفتا
🦋که شهرتش را هفت آسمان ندارد
🌹گفتم که عطر نارنج اردیبهشت شیراز
گفتا
🦋"برندِ پاریس" از او نشان ندارد
🌹گفتم زنانه کوهش خوابیده در ابهت
گفتا
🦋 "دراکِ"شیراز شیرِ ژیان ندارد
🌹گفتم شبیهِ شیراز
گفتا
🦋 گمان ندارد
🌹گفتم کلام آخر
گفتا
🦋 کران ندارد
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #زهراتاکی
@Zahra_takii
#زاهدی
بی تو پاسخ های من یک کلمه ایست
نه ، فقط نه
"نه" به شادی
"نه" به گلگشت بهاری
"نه" به پرواز خیالی
"نه" به قله
"نه" به دره
"نه" به پرواز پرنده
"نه" به آواز چکاوک
"نه" به رقص موج دریا
"نه" به لبخند عروسکهای زیبا
"نه" نمیخواهم دمی را
"نه" نمیخواهم پس از تو زندگی را
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا: #مهنازقادری
@mhnaz_ghaderi
با لطف الهی قمر از روزه گشودیم
عید است بخوان سوره که مهمانِ وَدودیم
صدشکر که بخشید نگاهی که ببینیم
جامی که به ما داد از آن مستِ وجودیم
تا قبله ی عشاق به شکرانه ببوسیم
قد قامتِ الحمد به آیاتِ سجودیم
یک ماه براین سفره ی گسترده نشستیم
الحمد که العفو بخواندیم وُ شهودیم
از دامِ هوس ها به سلامت بگذشتیم
در قّله ی احساس هوادارِ صعودیم
طی شد لبِ خشکیده وُ دریا بگرفتیم
مانند صدف در دل این قصه حدودیم
شوری است که تصویر قیامت بگشائیم
ذکری که به هر سجده ی مجذوب سرودیم
فردا که نشان آید ازاین بزم که هستیم
عید است که در عید محمد همه بودیم
#محمد_محسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا :
#میترارامزی
#زهرانادری
#نفس_فتحی
#سحرهارونی
#محمدفراهانی
#توحیدبالایی_گرمرود
#مهدی_شعبانی
#حسام_حسن زاده
میکس و تنظیم:
#بهاره_معدنپور
تدوین:
#زهره_افشارپور