تا به نامت نامه راهی میکنم
حرفِ دلتنگی هوائی میکنم
مینویسم آرزو را با خیال
مشق رویا را گواهی میکنم
تا تو برگردی به رسمِ آشتی
جنگ با فکرِ جدائی میکنم
گل برایت میفرستم دم به دم
من گلستان را فدائی میکنم
زندگی بی ما ندارد حوصله
من کمی شادی گدائی میکنم
نامه را وقتی گرفتی باز کن
تا بخوانی دلربائی میکنم
#محمدمحسن_خادمپور
@shirazpoem
اجرا : #منیژه_بنیادی
@mnj_bonyadi
جلوه ی عشق همین است که در وقت بلا
من وُ تو ساکن یک قلعه شدیم
#محمدمحسن_خادمپور
@shirazpoem
تا فنرها بسته
هیچ اندازه نخواهی فهمید
ملت از فرط فشار است که ساکت مانده
دل به عصیان بسته
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
میتوانی سحری یکسره زیبا بشوی
مژده ای گرم برای شبِ یلدا بشوی
میتوانی پریا را بشماری کفِ موج
کُوک در نی لبکِ ساحلِ دریا بشوی
میتوانی قفسی را بگشائی به نگاه
میله ها را ببری ناجیِ رویا بشوی
میتوانی به تبرها بدهی کِشتگری
جنگلی غمزده را رویشِ فردا بشوی
میتوانی به نتی پرده به پرده بِدمی
خسروانی بنوازی که نَکیسا بشوی
میتوانی به شفق طرحِ پل ما بکشی
جاده ها را خبرِ آخرِ دنیا بشوی
#محمد_محسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #ایزدخواه
@zakhmhaydelman
غمگین که میشوی
گلواژه های دلم پاره میشود
آیا کدام پنجره طوفان گشوده است
آرامشِ کدام قوی سپید را
دریا ربوده است
بگذر که بگذرد این روزگارِ تلخ
گل کن که گل کند این دشتِ غمزده
فردا دوباره به خورشید میرسیم
رنگین کمان به خلوتِ ناهید میبریم
با من بیا به وسعتِ زیبای آشتی
پُر کن پیاله ی نابی که داشتی
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #رهاگودرزی
@raha_dokhtar_payyz6
وقتی که آسمان غرقِ ستاره هاست
وقتی که موجها آرام وُ دلپذیر
با عاشقانه های تو تکرار میشوند
حس میکنم زمین وُ زمان از تو پُر شده
معنای واژه ها
ترکیب جمله ها
پایان قصه ها
یک جور دیگر است
رنگین کمانِ خیالم جوان شده
#محمدمحسن_خادمپور
اجرا #مرجان_رستگار
@Shirazpoem
ریشه در تاریخ دارد دار ما
نعشِ صدها کشته در آمار ما
هرکه آمد با کجی پیوند خورد
نارواها را بسی سوگند خورد
رشته ی لبخند ها را پاره کرد
دوستان را یک به یک آواره کرد
شعله های سرکشش دامن گرفت
فرصتِ خاکستر از خرمن گرفت
سروری را سهم سربازش نمود
منتقد ها را قلم کاغد ربود
آنقَدَر بر مهرمان تازیده است
جای پایش زخمها چرکیده است
درسِ تاریخ است بیداری ، بلی
گرچه مانده باشد از کوهی ، تلی
ترس در ابعادِ آبادی شکست
شور وُ شوقِ روز آزادی نشست
هموطن با هموطن هم تن شدند
هم قسم در دفع اهریمن شدند
نام ایرانی بلند آوازه گشت
راه وُ رسم دوستیها تازه گشت
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
ایران به خون نشسته برایش دعا کنیم
این خاک خوب را به رهائی صدا کنیم
پروانه ها به گلشن بی گل رسیده اند
فکری به حال غنچه ی رنگین قبا کنیم
هنگامه های سخت به ما رو نموده اند
فصلی رسیده تا به بهاران وفا کنیم
شوکت که با شعار محقق نمیشود
ایکاش کیش شخصیت از خود جدا کنیم
ازجمع ما هراس به دلها فتاده است
همت کنیم فرضِ جدائی رها کنیم
ایران کنارِ ما به تماشا نشسته است
حاشا که ما به کشور خوبان جفا کنیم
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
چه شاخه ها که شکستی به تیغِ طوفانت
نوای نی همه را سوخت در بیابانت
کلامِ عشق وُمحبت ، عبارت شادی
هزار باره فرو ریخت در دبستانت
در این هوایِ بهاران کُشِ زمستانی
نه آتشت بَدَلی میزند نه بارانت
چنان خراب نمودی بنای بودن را
که خواب هم نشناسد نمای ویرانت
نوشته اند به دیوارِ کوچه ات شعری
از این گذر نروی بی شکستِ دندانت
به هم تنیده چنان رشته های بحرانی
که هیچ نسخه نپیچد دوای درمانت
به سر رسیده تحیر از این نگون بختی
دریغ هم ننشیند به خطِ پایانت
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
آوا : #منیژه_بنیادی
@maj_bonyadi
هنگام عبور از بلندی
باید به صعود دل ببندی
هرچند سقوط در کمین است
حیف است به پیش ، پل نبندی
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
هر نقشه که میبینی نقاشِ نهان دارد
چرخِ فلک از بنیان ناگفته زبان دارد
هر صید که افتاده در دامگهِ صیاد
بیهوده نشد پرپر ، از خویش نشان دارد
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
تو مپندار ببندم دهنم
که من از نسل نجیب سخنم
تیرِ هر واژه حصارت بدرد
که من آن آرشِ خشمِ وطنم
کاوه در خاطره ام جای گرفت
نقشِ رستم زده فردوس تنم
سرِ تسلیم ندارم به دَدی
سرو آزاده ی جنگ وُ چمنم
ثبت تاریخ شود هر چه شود
بنویس این سخنم بر کفنم
تو مپندار که من دل بکنم
از گلستانه ی خاک وطنم
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
استقبال از شعر:
"تو مپندار که در فکر تنم"
سروده زنده یاد :
#مجتبی_کاشانی
وَ زنان
محورِ خاموش حوادث هستند
زیرِ گوشِ مردان
سازِ خود را بستند
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
خاکم به توبره کردی گفتم بها ندارد
اما چرا نگفتی ، گفتی چرا ندارد
شک در رگم رها شد لرزید استخوانم
گفتم شما چه کردی گفتی شما ندارد
شرح دلم گشودم با آب وُ تاب گفتم
قلبم به توپ بستی گفتی دما ندارد
از روزگار سختم در انزوای تلخت
حرصت زیاد خوردم گفتی شفا ندارد
در محفلت نشستم گفتم بکش به تیری
زهرم به خشم دادی گفتی خطا ندارد
گفتم بگو چه کردم اینگونه سر به دارم
گفتی مگر تو مستی دل مدعا ندارد
گفتم که سینه چاکم ، فنی زدی که خاکم
گفتی مگر نگفتی خاکت بها ندارد؟
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #همایون_فتاح
تا کی ورق ورق بنویسم که رفته ای
حرفی به نقشِ دفتر شعرم نگفته ای
تاکی تو را برای دلم آرزو کنم
از خاطرات گمشده ات بازگو کنم
تاکی ز قله ها بدوم تا خرابه ات
درفال قهوه گیج ببینم مشابه ات
تاکی به آه راه ببندم به گریه ها
بغضم سیاه نامه کنم در کنایه ها
تا کی به انتظار برایت دعا کنم
شب های بیقرار قرارت رها کنم
تاکی جواب من به نگاهت نمیدی
تابی به تابِ موی سیاهت نمیدهی
تاکی امید را بفرستم به جستجو
شاید که از تو باز رسد پیک گفتگو
#محمدمحسن_خادمپور
@shirazpoem
اجرا :#فریماه
@farimahshokri44
بیشتر پنجره ها را وا کن
بغلم کن خورشید
تا دلم بگشاید تابشِ مهتابت
تا نسیمی بنوازد آرام
حس بوسیدن شبنم سرصبح
روی گلبرگ خیال
تا بلغزد ادراک
در سراشیبی برف دیشب
تپه ها سرد وُ سپید وُ دلچسب
بسرایند حدیثی دیگر
تا مرا گرم کند
شعله های آتش
باز کن پنجره ها را
واکن
دلم اندازه ی دنیا تنگ است
این همه زیبائی
در حصارم حبس است
#محمدمحسن_خادمپور
@shirazpoem
خط کش وُ نقاله وُ پرگار در کار تواند
ضرب وُ جمع وُ کسر وُ بخشم درنمودار تواند
کلِ ارقام حسابم را اگر گرد آورم
قوسِ انتگرال و تانژانتش کماندار تواند
بی نهایت ها موازیهای جبری نیستند
قدرِ مطلق ها شعاعِ صفر بردار تواند
از مثلث تا مربع ، از مسطح تا مُدَوَر
حجم وُ پیرامون وُ وسعتهای تکرار تواند
نیمساز وُ قطرِ باور در افق هایِ خیال
یکصد وُ هشتاد درجه در خبردار تواند
نقطه ها وُ نکته ها دارد معادل های دل
مثبت وُ منفی همه یک تابع از تار تواند
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
صورتک ها زندگی ها را به غارت برده اند
رنگها نیرنگها آورده اند
در هیاهو ها صداقت گم شده
پشتِ شادی ها به نوبت خم شده
سادگی ها چین وُ واچین خورده اند
مهربانی ها خشونتهای سنگین خورده اند
تازه دورانها افاده میکنند
چند حرفی از فرنگستان اضافه میکنند
لاف ها وُ داف ها هر روز افزون میشود
رسم وُ سنتها پریشان میشود
مدعی ها دین وُ آئین را هزینه کرده اند
حق و باطل را قرینه کرده اند
نیست جای هیچ بحث وُ گفتگو
مرده در انسان هزاران آرزو
شامگاهان بامدادان را نکرده جستجو
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا :#کیمیابانو
@kimiya_record
گفتی خزان مقدمه بهر بهار ماست
مهرت که رفت آذر سوزان کنار ماست
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
به سفرنامه ی مهرت سوگند
آذر از برج خزانت پیداست
شعله ور گشته خیابانِ امید از گذرت
اشک سردم گویاست
شاهدی گفت چه دردی دارد
من فقط آه کشیدم
آهی . . . . .
که جهان را لرزاند
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
زمان از تو میگیرد افسونگری را
ندیدی مگر ، عمرِ نیلوفری را
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اگر فهمیده میشد گفتگوها
کجا بسیار میشد آرزوها
تو باور میشدی من یاور تو
طلای ناب میشد جستجوها
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
در آغوشِ تو یک عالم قناری است
قفس در سینه ات آذر به زاری است
به خاکِ کردِ من مه پاره دادند
که بنویسد وطن در بیقراری است
برون آی ای بخون خود نشسته
که خونخواهی گرفتارِ حصاری است
سخن آشفته میبینی ؟ بیاندیش
چه باید گفت وقتی دل فراری است
از این منزل به آن منزل ستونها
یکی بعد از یکی در انفجاری است
پریشان میشود خواهر ، برادر
تفنگِ مرگ در حال سواری است
به ایرانم قسم باور ندارند
که در هر کوچه فریادِ فشاری است
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
🎤دکلمه های عندلیب
@satkani
دست بردارید از ابزارِ جنگ
در کمینِ نامتان چرخیده ننگ
میرود امکانِ منطق از میان
در هیاهویِ بد آهنگ تفنگ
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
تو مپندار که من دل بکنم
از گلستانه ی خاک وطنم
شعر: #محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #زهراتاکی
استقبال از شعر:
"تو مپندار که در فکر تنم"
سروده زنده یاد مجتبی کاشانی
چه شاخه ها که شکستی به تیغِ طوفانت
نوای نی همه را سوخت در بیابانت
کلامِ عشق وُمحبت ، عبارت شادی
هزار باره فرو ریخت در دبستانت
در این هوایِ بهاران کُشِ زمستانی
نه آتشت بَدَلی میزند نه بارانت
چنان خراب نمودی بنای بودن را
که خواب هم نشناسد نمای ویرانت
نوشته اند به دیوارِ کوچه ات شعری
از این گذر نروی بی شکستِ دندانت
به هم تنیده چنان رشته های بحرانی
که هیچ نسخه نپیچد دوای درمانت
به سر رسیده تحیر از این نگون بختی
دریغ هم ننشیند به خطِ پایانت
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem