فصلی که از تو سکوت وُ ترانه داشت
در پشت پرده مرا منتظر گذاشت
در کوچه ها به دلیلی که ما نبود
هر عابری به دلم زخم کهنه کاشت
تا سبز کی شود این زردِ پر ملال
برگِ خزان ز غمم دفتری نگاشت
از ترسِ آنکه کلاغی نخوانَدَت
عمری مترسکِ قارم به پا گماشت
از راه شب چه بگویم که هرچه رفت
راهی ندید که بیراهه ای نداشت
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا :#منیژه_بنیادی
@mnj_bonyadi
باز امشب از تو میگیرد سراغ
این دلِ افتاده در دردِ فراق
گم شدم در پیچ ، پیچِ خاطرات
سوگواری مانده در مرگِ چراغ
#محمد_محسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #مهنازقادری
@Sokoot_27
بشتابید به سمت شادی
صبح وُ خورشید به رقص آمده اند
چشمه و شبنم و آهنگِ نسیم
در حیات بغلی
با کلامی ازلی منتظرند
تا تو را پرج کنند به نوار هستی
تا تو را خرج کنند در جهان مستی
صبح همواره پراز امید است
توفقط باور کن
وخودت را به خودت دعوت کن
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
دکلمه : #لیلاخادمپور
#محمدمحسن_خادمپور
کلیپ : #زهره_افشارپور
استقبال از شعر معروف :
"ما زنده به آنیم که آرام نگیریم"
از زنده یاد "کلیم کاشانی"
ما باورِ عشقیم فنا را نپذیریم
دنبالِ دوامیم خطا را نپذیریم
با ما هوسی نیست که زنجیر ببافد
در قافِ وصالیم قفا را نپذیریم
داود جوانیم که جالوت شکستیم
چون سنگ صبوریم قضا را نپذیریم
در هر نفسی همنفسی کشف نمودیم
مجذوب وفائیم جفا را نپذیریم
در مکتب ما مشق به تکرار نوشتند
از حلقه ی عشاق جدا را نپذیریم
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #افسانه_افسون
@afsoone_afsaneh
اینجا پر از ستاره ی دنباله دار توست
ازهر طرف که مینگرم انتظار توست
فواره ها کنارِ غمت قد کشیده اند
نسلِ حبابها چه قَدَر بیقرار توست
گنجشکهای خانه تو را جار میزنند
نارنج ها گذار خزان از بهار توست
خورشید نیمروز تبِ ارغوان گرفت
آهنگِ برگها سفری در جوار توست
پرواز را به نام تو آغاز کرده اند
پایان پذیر را نظری بر مدار توست
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #بهاره_معدنپور
@banooghazall60
نوازنده : #سروش_پورگودرزی
@soroushpourgoodarzi
قاصدک جامِ دلم خورده تَرک
میکشد از هر رگم غم ها سرک
هان چه آوردی خبر از لاله زار
مانده آیا باز آنجا شاپرک ؟
خشک شد اینجا تمام بوته ها
باغ ها در بی بهاری مشترک
خونِ دل خوردیم وُ درها وا نشد
میکشد ما را غریبی ها یدک
آخرین بخشِ خبر از ما ببر
بعد از او ویرانه ها شد ماتَرَک
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
دکلمه :#زهره_رضائی
@zohrerezaee95
نوازنده :#فرح_فرسی
@farahfersi
فصلِ شیراز است در اردیبهشت
باغ وُ صحرا وُ درختانش بهشت
عطرِ نارنجش صدایت میڪند
در فضای دل رهایت میڪند
بال میگیری در آفاقِ خوشش
غرق میگردی در عصرِ ڪاوشش
مردمی دارد زلال وُ خوش نهاد
عاشقِ مهمان وُ دلبندِ مراد
بر درِ دروازه قرآنش مثل
شعرِ نابش در شبستانِ ملل
نرگسش در عطرِ نابِ انتظار
طاقِ بازارش به قوسِ افتخار
سرو قامتها به دنیا داده است
ڪورش وُ درویشها پروده است
رازِ می دیوانِ حافظ را گرفت
نبضِ سعدی حرف نافذ را گرفت
حڪمتِ صدرا حڪایتها نوشت
طبِ قطب الدین طبیعت در ڪُنشت
سووَشون دانشوری گویا نمود
سیبّویه بابِ نحوی را گشود
دادرس در مڪتبش نقاش شد
خاتمِ دستش ڪهن پاداش شد
هر طرف یڪ دسته گل دارد نشان
شورِ شیراز است در نقشِ زمان
#محمدمحسن_خادمپور
@shirazpoem
دکلمه : #سیماخادمی
@simakhademiii
بلاگر : #سعیدفرزانه
@saeedfarzanehh
موزیک : #فرشیدسورانی
زیرِ دیوارِ جدائی بذری است
که سرانجام سرِ سفره ی ما خواهد بود
ریشه اش گسترشِ خط گسل
ساقه اش چوبِ سیاه
میوه اش زهرِ روان
در رگِ کودکِ مسمومِ طلاق
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #پری_ذیلائی
@raumand1363
تیر آخر را زدم اما دلم آتش گرفت
استوارِ ارتشم افتاد حالِ غش گرفت
فاتحِ میدان شدم اما زبانم لال شد
در گلو بغضم خراشِ انفجارِ خش گرفت
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
این منم افتاده در گردابِ تو
میکشد دستم کسی بیتاب تو
باد میپیچد به گوش کوچه ها
خانه ویران میکند احزاب تو
در دلِ آوارها شب میشود
راه بندان میکند بیخواب تو
سایه میافتد به دیوارِ کمین
میکشد شمشیرها نایاب تو
شهر از آشوب خالی میشود
چون رود از یادِ من ناباب تو
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #منیژه_بنیادی
@mnj_bonyadi
یک صبح دل انگیز کنار تو وُ امواج
می برد دلم را به شفاخانه ی تاراج
دردیست که شیرین شده باشد به امیدی
آن موی پریشان که به این شانه دهد باج
پیوسته بخوابم بزند ، گردشِ چشمت
شهزاده به ارتش ندهد چرخشِ این تاج
درمملکت عشق رسیدن به خیالست
هر گمشده ای را نتوان گفت که حلاج
شب آمد وُ ما در طلبت دست به دستیم
تا کی شود این کشته از آغوشِ تو اخراج
صد بار دگر باز اگر باز بچرخی
از صبح دل انگیز تو میگویم وُ امواج
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #سیماخادمی
@simakhadmiii
نمایش میدهد دنیا وفوری
که هرکس میبرد سهمش به جوری
نه فیلی برد انباری به یغما
نه پیدا میشود بی توشه موری
یکی مادر بزاید کودکی را
یکی دیگر شتابد سمتِ گوری
نظامِ آفرینش در تعادل
شتابش عینِ منطق در صبوری
اگر غفلت کنی از جایگاهت
زمینت میزند حرصی ، غروری
نکن با دیگران ترکِ مروت
اگر نزدیک یا پیوندِ زوری
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #جلیل_منصوری
@ja.lil4360
من به تکرار تو را میخوانم
و نمیدانم هیچ
پشت این پنجره بازم به تماشای عبورم هستی
یا دلت را به ورودم بستی
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
پرواز میکنم
با بالِ شعر تو
از بام خانه ام تا کهکشانِ عشق
دستم کشیده ای
زیباتر از ترانه ها
پروانه ها به دشتِ خیالت پریده اند
تا واژه ها برای تو گل جستجو کنند
زیبای واقعی
رویا به سمت تو تعظیم میکند
ذهنم ز حسِ تو لبریز میشود
تا آخرین نفس به سمتِ وصالِ تو میدوم
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
قرعه ی فردا اگر افتد به نام دلبرم
هرچه اختر میشناسم در وصالش میبرم
عمر بی مقدار چیزی نیست در فرضِ ابد
از خزانستان سردم تا گلستان میپرم
کوه ها را لنگرِ چرخ زمین نامیده اند
آشیانم پایِ کویِ استوارش میخرم
در خیالش میبرم از یاد این قول وُ قرار
سینه امشب پیش پایِ احتمالش میدرم
هرچه بادا باد دنیا را چه دیدی مدعی
این غنیمت را همین اکنون به فردا میبرم
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
من از هجرانِ یادِ تو ، زیارتگاه میسازم
شبی با اشکهایم پیشِ پایت چاه میسازم
خبراز دور می آید که زندانی نمیخواهی
به مردابِ زلیخایت شِکَنجِ ماه میسازم
خریداران گندم را به مُلک مصر میخوانم
بدست یوسفت چندان ندامتگاه میسازم
کنهکاران بنامت سالها در خاک میخوانند
از اکسیرِ قدمگاهت هزاران راه میسازم
کنارِ مجلسِ شعرت قلم در دست میخوابم
برای صبح دیدارت به دل درگاه میسازم
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #توحیدبالایی_گرمرود
با باورِ خورشید افولِ شرری نیست
در مملکتِ عشق ز زندان اثری نیست
دل بستن وُ آزاد شدن باب دل ماست
دریای خروشان نگرانِ گهری نیست
درطالب وُ مطلوب کشش دربِ قفس بست
از عمقِ سخن بیخبران را خبری نیست
عمریست که در کشفِ خیالِ تو شکستیم
این راه مگر معبرِ کشفِ گذری نیست
بگذار در این جمله ی آخر بنویسم
در شرحِ تو افتادن وُ رفتن هنری نیست
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #دکترافشین_نوبخت
تیم ما میبرد و ما به به کنان
کف زنان هر دم به نام این وُ آن
این فلانی قهرمان کشور است
آن بمانی ملتی را سرور است
ماه ها میرفت تفسیر وُ خبر
بیخیال از روزِ دیگر دردِ سر
توپ وُ بازی چرخشِ نحسی گرفت
هر گزارشگر سرِ بحثی گرفت
یک مفسر گفت ما وا داده ایم
امتیازِ خود به یغما داده ایم
این فلانی خاک بر سر تنبل است
آن بمانی مثلِ بزهای کَل است
حیفِ نون وُ آب وُ زحمتهای ما
ای دریغ از بذلِ رحمتهای ما
بازی دیگر ورق برگشت باز
سیل صدها آفرین با دست وُ ساز
آن فلانی گوهری یکدانه است
این فلانی یک تنه افسانه است
ما نفهمیدیم آخر خوب وُ بد
با چه معیاری گشوده مرز وُ حد
ارزشِ تیمی به بازی کردن است
یا به پُز دادن وُ بازی بردن است
گرچه در ورزش نتیجه محور است
آنکه اما میشمارد داور است
آنچه میماند مرام تختی است
دستِ برتر بردنِ خوشبختی است
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #جلیل_منصوری
@ja.lil4360
ما به خرج تو گرفتار شدیم
به مداوای تو بیمار شدیم
خواب درچشم تو معنا میشد
از تماشای تو بیدار شدیم
ننویسند گناهی بر ما
که به لبخند تو هشیار شدیم
تا سحر دست در آغوشِ خیال
پل به پل عامل تکرار شدیم
تا رسیدیم به سر منزل میل
فاش دیدم همه انکار شدیم
#محمدمحسن_خادمپور
@shirazpoem
اجرا : #توحیدبالائی_گرمرود
@tbg21200
جامعه چون آینه
تصویرماست
هریک از ما
گوشه ای از ماجراست
#محمدمحسن_خادمپور
@shirazpoem
اجرا : #توحیدبالائی_گرمرود
@tbg21200
به تهران آمدم شیرازیم رفت
غبار آلوده گشتم نازیم رفت
دو روزه پیر گشتم از غبارش
نفس آلوده شد دلبازیم رفت
شکایت مینویسم نزد حاکم
حکایت میکند ناراضیم رفت
عجب دارم از این فرهنگ مسموم
که تا عمقِ وجود قاضیم رفت
نخواهم رفت از اینجا عمو جان
که دیدم عاقبت تکتازیم رفت
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #مرتضی_نوروزی_نژاد
@mor1355teza
مردمانی بودیم
بی نهایت ساده
به نگاهی عاشق
همه جا آزاده
آسمانی که سحر میخندید
سهم ما بود بدونِ تشویش
هر سپیدار که قد میافراشت
ساقه میزد به هوای دل ما
کلبه ی کوچک ما دنیا بود
لحظه ها مانا بود
قله ی روشنِ دل پیدا بود
همه در آرامش
سر به سر آسایش
بودنت شادی بود
تا شبی طوفانی
لرزه افتاد در این آبادی
تو نماندی رفتی
آب را گل کردی
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #توحیدبالائی_گرمرود
@tbg21200
کابوسها سراغِ وصالم نمیبرد
دلواپسی به سمتِ غزالم نمیبرد
تا آسمان کشیده بسر ابرِ ناخوشی
باران شوق سیلِ خیالم نمیبرد
ماندم چرا حساب ندارد شکنجه ام
ویران شدم ولی به زوالم نمیبرد
با تیغها که زخمِ مرا تازه میکنند
خونابه ها به رودِ زلالم نمیبرد
دریای دور با چه امیدی طلب کنم
وقتی حباب موجِ محالم نمیبرد
#محمد_محسن_خادمپور
@shirazpoem
دکلمه :
#تیام_دهقانی
@tiamdehghaniofficial
#اشراق
@eshragh.iut
تو همان جمله ی خوبی بودی
که نگفته رفتی
من همان آهِ بلندی بودم
که کشیدم ، مُردم
نه تو برمیگردی
نه دلم بارِ دگر میجوشد
فصل ما یخ زده است
تو به خورشید بگو با تو برقصد ، آری
من که با ماه ندارم کاری
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
خوشنویس :#ابراهیم_شهابی
@e.shahabi_23621
نوازنده پیانو :#حامد_رفیعی
@hamed_rafei_
دکلمه :#افسانه_طباطبائی
@afsoone_afsaneh
نوایِ گمشده در ناله را نمیخواهم
نمایشِ تو در این باله را نمیخواهم
تمامِ خاطره ها را که رفته میبینم
طبق طبق سبدِ لاله را نمیخواهم
به دشتِ باز روم بی سراب بنشینم
مسیرِ گمشده در چاله را نمیخواهم
خیالِ من به فراموشیت مکرر شد
برو ، برو کششِ ماله را نمیخواهم
به حسرتِ تو قسم ترکِ معبدت کردم
من این نیازِ پر از هاله را نمیخواهم
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا : #فریماه_شکری
@farimashokri44
نوازنده تار : #احسان_عظامی
@ehsanezami
منکه با کاهِ تو کوهی ساختم
در نسیمی بارگاهم باختم
کاهنی بودم گشودی آتشت
در شبستانی که خود انداختم
نوجوانی را به دامانت دمی
با تمام هستی ام پرداختم
نابلد بودم به دریا تن زدم
واژه هایِ بی زبانی ساختم
حسرتِ پیرانه ام لب میزند
وسعت وُ اندازه ات نشناختم
میگذارم سر به دستم میکشم
آه کوتاهی که عمرم باختم
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
اجرا " #افسون_افسانه
نوازنده گیتار #وحید_عبدالله_زاده
💜
صبح است وُ باز باران ، باریده در بهاران
شوقِ جوانه ای نو ، در باغ وُ باغداران
هرجا شکوفه وا کرد ، گلبرگِ نازکش را
آورده رنگ در رنگ ، پیچیده در هزاران
با هر نسیم وُ شبنم ، چرخیده جامِ زمزم
جوشیده ذوقِ دیدار ، درجانِ بیقراران
در انتظارِ پرواز ، مرغان مستِ همساز
آوای بیقراری ، در دشت وُ سبزه زاران
عطرِ خوش از گلستان ، گسترده شد فراوان
هنگامه ای است هجران ، اشکی به چشم یاران
بسیار گفتگوها ، خاموش وُ گاه گویا
درسینه مانده فریاد ، دردیست بیشماران
بس آتش از نیستان ، افتاده در شبستان
کی میرود زمستان ، از بامِ روزگاران
خورشیدِ سربداران ، ازغیبتی نمایان
در چشمِ بازِ یاران ، تابیده چون بهاران
💛
بواسطه نوع تنظیم لطفا باهندزفری گوش کنید
شعر #محمدمحسن_خادمپور ✒
@Shirazpoem
اجرا #هلن_محمد_نیا🎤
@relaxatio
تنظیم و میکس #مهدی_صالحی🎶
مثل نقاشی بود
سایه ات بر لبِ رود
گیسوانت آرام ، موج میزد به دلم
در نخِ رقصِ حبابی بودی
حرفِ ناگفته ، کتابی بودی
آسمان ابری بود
تو دلت میگیرد ، از هوای ابری
گفته بودی قبلن
من تو را گرم در آغوش گرفتم چندی
حسِ زیبائی داشت
مثل وقتی که زمان دستِ تو نیست
مثل عکسی که به هنگامِ غروب
ثبت در دفتر ایام نگهه میدارند
خاطرم هست تو تنها گفتی
به همین لحظه قسم میمانم
قدرِ آغوشِ تو را میدانم
سالها رفت ، تو رفتی وُ فقط
رود را میبینم
که حبابِ بودن
گرچه زیباست ولی رفتنی است
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpem
اجرا : #مریم_اسدی
@armysm9
سهم زیبائی صورت چندیست
به بلندائی سیرت بدرخش
که شنیدم لبِ تاریخ به تلخی میگفت
سمِ عادت همه را میبلعد
سازِ وُ آوازِ محبت پُلِ دل میسازد
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem
برگها میرقصند
راهشان را رفتند
در بهاری که پر از شور وُ صفا بود کنارِ غنچه
فرشِ گسترده برای شبنم
ضربِ آرام نسیمی دلچسب
در تماشا بودند
سایه ها در گرما
به گلستان دادند
همه جا تابِ محبت بستند
میوه ها رنگارنگ
در هواشان رستند
حال خوش یعنی این :
که برقصی وُ ببخشی وُ بدانی همه عمر
زندگی گردشِ امروز به روزی دگر است
آنچه باقی است از ایام ، عبور وُ ثمر است
#محمدمحسن_خادمپور
@Shirazpoem