✅ نسخهی شنیداری بخشی از نشست حضوری آذرماه ماه که برای دانشجویان کلاسهای مجازیام برگزار میشود:
❇️ آیا جهان زیر سایهی قوانین فیزیکی تعیّن دارد؟
#اختیار
#فلسفه
@sherwin_vakili
❇️ گوشزدی دربارهی کلاسهایم:
✅ با توجه به این که سیستم ثبتنام از راه سایت راهاندازی شده و زمان ورود به همهی کلاسها ۲۵ تا ۵ هر ماه است، نخستین نشست کلاسهای همزمان از این به بعد روز ششم هر ماه آغاز خواهد شد. اما با توجه به حجیم بودن مطالب و ایستا بودن محتوا در کلاسهای درزمان، بلافاصله بعد از ثبتنام در این دورهها وارد خواهید شد.
🛑 لطفا به تغییرات در شیوهنامه ثبت نام توجه کنید.
♻️ برای ورود به کلاسها بر اساس این شیوهنامه پیش بروید.
/channel/sherwin_vakili/14122
#زروان
#اسطورهشناسی
#تکاملوعصبشناسی
#فلسفهوعرفان
#جامعهشناسیتاریخیایرانمعاصر
#تاریخ_هنر
@sherwin_vakili
✅ بخشی از کلاس ماه پیش «جامعهشناسی تاریخی ایران معاصر»:
❇️ کارنامهی ناصرالدین
#تاریخمعاصر
#جامعهشناسی
@sherwin_vakili
❇️ پیوند ورود به نشست آنلاین امروز: «بنیاد کردن «من»: شرحی تطبیقی میان ترجیعبند بیدل و گاهان زرتشت»:
جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۰-۲۰:۰۰
https://bbb2.mahanls.com/b/adm-afo-yqm-lks
@khorshidraga
✅ بحث شبانهی کلاس «زروان» آبان ماه با دانشجویان دورهی درزمان (شنیداری سنگین):
❇️ کنش، انتخاب و اخلاق
#زروان
#کنش
@sherwin_vakili
✅ بحث شبانهی کلاس «سوسیولوژی و تکامل رفتار» ماه پیش با دانشجویان دوره:
❇️ انتخاب طبیعی، پیچیدگی و تکامل
#تکامل
#سوسیوبیولوژی
@sherwin_vakili
✅ بخشی از کلاس ماههای پیش «جامعهشناسی تاریخی ایران معاصر»:
❇️ واکنش ایران به استعمار هندوستان (شنیداری)
#تاریخمعاصر
#جامعهشناسی
@sherwin_vakili
❇️ شیوهنامهی ورود به کلاسهای همزمان و درزمان دکتر شروین وکیلی:
✅ به همراه فهرست کامل درسگفتارها
✅ مهلت نامنویسی: ساعت ۲۲:۰۰ روز پنجشنبه ۵ بهمن
✅ گوشزد: به هیچ عنوان پس از مهلت مقرر ثبتنام نکنید.
❇️ از این ماه میتوانید از طریق تارنمای خردسرای زروان نامنویسی کنید.
@khorshidraga
✅ بازنشر نقدم بر کتاب «کژ نگریستن» اسلاوی ژیژک که در شمارهی ششم نقدنامهی علوم اجتماعی (۱۳۹۸) انتشار یافت:
❇️ راست نگریستن: نقدی بر رویکرد فلسفی ژیژک
#فلسفه
#ژیژک
@sherwin_vakili
✅ دقایقی از کلاس «جامعهشناسی تاریخی ایران معاصر» ماه پیش (شنیداری سنگین):
❇️ ناصرالدین شاه و برادر کهترش عباس میرزا ملکآرا
#تاریخمعاصر
#جامعهشناسی
@sherwin_vakili
✅ دقایقی از کلاس «جامعهشناسی تاریخی ایران معاصر» ماه پیش (فیلم سنگین):
❇️ ناصرالدین شاه و برادر کهترش عباس میرزا ملکآرا
#تاریخمعاصر
#جامعهشناسی
@sherwin_vakili
✅ ما و سرو کاشمر
❇️ آن چیست که در میان چیتگر و سرخهحصار و سعدآباد و هیرکانی و آستارا و مریوان و زاگرس مشترک است؟ این که جنگل دارند و درختانی سربلند و کهنسال؟ نه، شباهتشان در آن است که این درختان طی دههها و سالهای گذشته به دست جانورانی دوپا بریده و سوزانده و نابود شده است.
آن چیست که بین مردم ایران و این نامردمان منحطِ جنگلخوار و درختبُر مشترک نیست؟ این که یکی خاک و درخت میفروشد و دیگری نمیفروشد؟ نه، قدری ژرفتر: این که ادراکی ذاتی و شهودی بنیادین در مردمان وجود دارد که باعث میشود زیبایی درختان را ببینند و شکوه و عظمتشان را دریابند و قدر و ارجشان را بشناسند، و در این نامردمان چنین حس و فهمی گویا نیست.
و شگفتا که این دو قطب ناهمسان در سراسر تاریخ وجود داشتهاند. از یکسو مردم ایران زمین که برای نخستین بار کاشتن درختان را آغاز کردند و شکوهش را مقدس شمردند، و از آنسو اشموغانی که گهگاه بر این بوم و بر غلبه میکنند و با هرچه ارجمند و باشکوه و زیباست دشمنی دارند، اگرچه که به قدر درخت بیزبان و بیزیان باشد.
در گروه اول مشهورترین زرتشت است که سرو کاشمر را کاشت و در گروه دوم منفورترین متوکل عباسی است که آن درخت را انداخت. تنها چون توصیف عظمتش را شنیده بود. عظمتی که فردوسی کمی بعد از او چنین توصیفش کرد:
«بهشتیش خوان ار ندانی همی/ چرا سرو کشمرش خوانی همی؟
چرا کش نخوانی نهال بهشت؟/ که شاه کیانش به کشمر بکشت»
ثعالبی در کتاب «ثمارالقلوب» نوشته که این سرو وقتی از پای افتاد ۱۴۵۰ سال سن داشت و بیش از هزار گوسفند در سایهاش میآرمیدند و گوناگونی و شمار مرغانی که در شاخسارش میخفتند و میزیستند بیرون از شمار بود. وقتی متوکل فرمان داد درخت را بیندازند و برای استفاده از چوبش به سامره منتقلش کنند، زرتشتیان خراسان بر عهده گرفتند تا پنجاه هزار دینار زر بدهند تا خلیفه از این تصمیم درگذرد. اما ربط متوکل و سرو کاشمر از جنس کینهی حقیر به عظمت بود و چنین چاره نمیشد. پس پانصد هزار دینار خرج کرد تا درخت را بیندازند و به بغداد حملش کنند. اما وقتی سرو کاشمر به یک منزلی سامره رسید، غلامان خلیفه را کشتند و آن گوسالهی سامری آرزوی برخورداری از آن عظمت را به گور برد. ثعالبی نام سایر دستاندرکاران این جنایت را نیز ذکر کرده است: امیر عبدالله بن طاهر بن طاهر، خواجه ابوالطیب، عتاب ورقاء الشاعر الشیبانی، و حسین نجار. و آورده که اینان همه مانند اربابشان متوکل مدت کوتاهی پس از انداختن سرو کاشمر مردند. و معلوم است که چرا نام و نشان این گروه باقی مانده، چون در گذر قرون لنگر لعنتی بودهاند و عبارت عبرتی.
این که در مغز محقر این گروه چه میگذشته، درست دانسته نیست، این را هم نمیدانیم که اهالی کاشمر چرا به عاملان خلیفه اجازه دادند به شهرشان چنین جفایی کنند و آن عاملان و حمالان و کارگزارانی که در این جرم شریک بودند، چگونه تباهی و انحطاط خویش را نزد اطرافیانشان توجیه میکردهاند. اما این را میدانیم که بعد از آن دیگر عظمت سرو کاشمر را نداریم، و به جایش گزارشی از پلشتی فرومایگانی را داریم که سرفرازی درختان را تاب نمیآوردند.
امروز که از هر گوشه بانگ درافتادن درختان برخاسته، آنچه دربارهی سرو کاشمر میدانیم، عبرتآموز است. هم برای آنان که در این بزهکاری و تاوانش سهیماند، و هم آنان که بیتفاوت و سست از کنارش درمیگذرند. اگر مردمان بر نامردمان چیره شوند، هر درختی هزار سال بعد به سرو کاشمری بدل خواهد شد، و هر سرو کاشمری اگر کرختی مردمان با آزمندی و حقارت نامردان تلاقی کند، از پای خواهد افتاد.
پس اینک این ما، و این سروهای کاشمر...
«ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان
ای باغبان هین گوش کن نالهیْ درختان نوش کن
نوحهکنان از هر طرف صد بیزبان صد بیزبان
... حاصل درآمد زاغ غم در باغ و میکوبد قدم
پرسان به افسوس و ستم: کو گلسِتان؟ کو گلسِتان؟
...جمله درختان صف زده جامه سیه ماتم زده
بیبرگ و زار و نوحهگر زان امتحان زان امتحان
... گفتند: ای زاغ عدو، آن آب بازآید به جو
عالم شود پررنگ و بو همچون جنان همچون جنان
ای زاغِ بیهوده سَخُن، سه ماه دیگر صبر کن
تا دررسد کوری تو عید جهان عید جهان
(مولانا جلالالدین محمد بلخی)
#درخت
#سروکاشمر
@sherwin_vakili
▫️برنامهی ششم «شهر فرنگ» (شنیداری سبک):
✅ نقد فیلم خلقت خدایان- ۲۰۲۳/ چین
#شهرفرنگ
#فیلم
@SherwinVakiliArt
▫️برنامهی ششم «شهر فرنگ» (فیلم سنگین):
✅ نقد فیلم خلقت خدایان- ۲۰۲۳/ چین
#شهرفرنگ
#فیلم
@SherwinVakiliArt
✅ نسخهی شنیداری (سبک) یکی از نشستهای کلاس زروان، بهمنماه ۱۴۰۱:
❇️ اندر سرشت اخلاق خلایق
#فلسفه
#زروان
@sherwin_vakili
✅ بخشی از نشست حضوری آذرماه ماه که برای دانشجویان کلاسهای مجازیام برگزار میشود:
❇️ آیا جهان زیر سایهی قوانین فیزیکی تعیّن دارد؟
#اختیار
#فلسفه
@sherwin_vakili
❇️ برنامهی آغاز دورههای آموزشی (همزمان) بهمنماه ۱۴۰۲ :
✅ «جامعهشناسی تاریخی ایران معاصر»: بازآرایی مدارهای قدرت: جبهههای سیاسی عصر قاجار
🛑 لطفا به تغییرات در شیوهنامه ثبت نام توجه کنید.
♻️ برای ورود به کلاسها بر اساس این شیوهنامه عمل کنید.
/channel/sherwin_vakili/14122
#تاریخمعاصر
#جامعهشناسی
@sherwin_vakili
✅ بخشی از کلاس ماه پیش «جامعهشناسی تاریخی ایران معاصر»:
❇️ کارنامهی ناصرالدین (شنیداری)
#تاریخمعاصر
#جامعهشناسی
@sherwin_vakili
✅ بحث شبانهی کلاس «زروان» آبان ماه با دانشجویان دورهی درزمان (شنیداری سبک):
❇️ کنش، انتخاب و اخلاق
#زروان
#کنش
@sherwin_vakili
✅ بحث شبانهی کلاس «زروان» آبان ماه با دانشجویان دورهی درزمان:
❇️ کنش، انتخاب و اخلاق
#زروان
#کنش
@sherwin_vakili
✅ بحث شبانهی کلاس «سوسیولوژی و تکامل رفتار» ماه پیش با دانشجویان دوره:
❇️ انتخاب طبیعی، پیچیدگی و تکامل (شنیداری)
#تکامل
#سوسیوبیولوژی
@sherwin_vakili
✅ بخشی از کلاس ماههای پیش «جامعهشناسی تاریخی ایران معاصر»:
❇️ واکنش ایران به استعمار هندوستان
#تاریخمعاصر
#جامعهشناسی
@sherwin_vakili
✅ برگی از «راست نگریستن»، مقالهام در نقد کتاب ژیژک:
❇️ «...ژیژک از داستان سیزیف –مبنای ناسازهی زنونی دربارهی ناممکن بودن پیمودن مکان- بهره میجوید تا تمایز لاکانی میان هدف و مقصد را توضیح دهد. مقصد به غایتی درونی اشاره میکند که همانا ارضای تام و تمام میل باشد، و هدف مسیر دستیابی به آن را نشان میدهد. مقصد از دید لاکان از رانه بر میخیزد و رانه امری موضعی و محلی است که از تحریکپذیری اندامهایی ویژه (مثل نرهی مردانه) ناشی میشود. از دید لاکان رانهها خاستگاهی زیستشناختی ندارند و از ضرورتهای حاکم بر ساز و کارهای اندامی پیروی نمیکنند، در مقابل از سپهری نمادین تراوش میشوند و در شبکهای از دلالتها جایگیری میکنند و طلب (Demand= D) را به این ترتیب رقم میزنند.
در این معنا در زیر چتر سهگانهی لاکانیِ «میل- نیاز- طلب»، تمایز اندامهای بدن خود به زیرسیستمی از نظام دلالت تبدیل میشود و در جریان فرایندهای فرهنگی و جامعهشناختی است که قالبی مرزبندی شده به خود میگیرد. به همین خاطر لاکان معتقد است مقصد (که از رانه بر میخیزد) هرگز به غایت خود (که ارضای کامل است) نمیرسد. تنها غایتِ هدف است که بر آورده میشود، که آن هم چیزی جز بازتولید خودش نیست. یعنی میل در نهایت نه برای ارضا شدن، که برای تولید خویش به شکلی دیگر است که به جریان میافتد.
در برابر میلهای برخاسته از سامانهی زیستشناختی که ارضای بیقید و شرط و کاملی را میطلبند، رانه خواستی است که بر خودِ خواست پافشاری میکند و از این رو خیال را با میل در میآمیزد. رانه سرسختانه بر منبعی و موضوعی تکینه پافشاری میکند، در حالی که میل از موضوعی به موضوعی میلغزد و به محض به دست آوردن امر دلخواه، متوجه چیز دلخواه دیگری دیگری میشود.
ژیژک میگوید در این وضعیت، دیالکتیک میل در بستری از واقعیتِ برآورده ناشدنی جریان پیدا میکند و از این رو به قول لاکان «در میانهی دو مرگ» مستقر میشود. موقعیتی که در آن مرگ دستخوش نوعی ابهام و آشفتگی واقع شده، و «مردگان درست دفن نشدهاند»، چنان که در داستانهای ترسناک مدرن دربارهی بازگشت اجساد میبینیم، یا در روایتهایی باستانی مانند آنتیگونه که بر خدشهدار شدن آیین تدفین تاکید دارند.
ژیژک با خلاقیت بسیار نمونههایی از روایت بینابین دو مرگ را پیش میکشد تا منظور خود را از این سخن روشن کند. از دید او فیلم «ویرانگر» (Terminator) پیوند رانه و میل را نشان میدهد و در فیلمی مثل «پلیس آهنی» (Robocop) و فیلمهای زامبی با تاکید بر عرصهی بین دو مرگ سر و کار داریم. در همهی این موارد چیزی بیجان که در ضمن مرده هم نیست، خواستی و میلی را به شکلی مکانیکی دنبال میکند. خواه تعقیب خونخوارانهی زندگان باشد، یا ماموریتی که فرماندهی استعلایی در آینده یا در اکنون، از جایگاهی ارتشی یا پلیسی صادر کرده است.
واقعیت در این میانه، همچون فورانی از نیروست که از بازگشت لطمه (تروما) ناشی میشود. تنشی که در قالب میل صورتبندی میشود، رفع ناشدنی و همیشگی است و برای آن که به تعادل دست یابد و در زندگی روزمره چفت شود و رام گردد، به سیطرهی امر واقعی نیاز دارد. از دید ژيژک عناصری مثل توپهای ناوگان ژاپنی در فیلم «امپراتوری خورشید»، یا مهرداروی «تریستان و ایزولده» در اصل همین عنصر واقعی را نمایندگی میکنند، که از سویی اتصال قهرمان داستان با واقعیت را تبیین میکند و از سوی دیگر به شکلی جالب توجه همواره نمادی برای مرگ و نیستی است.
غیابی که همچون حفرهای در دل واقعیت بروز میکند و آن را به تحرک میاندازد، در مدار گرانش میل قرار دارد و معلول نیرویی است که لاکان آن را «چیزِ د» مینامد. این عامل غیابی است که از بازماندهی امر واقعی ناشی میشود و تفسیر و تامیل را ممکن میسازد و به جریان میاندازد. لاکان برای توصیف این «چیزِ د» گاه از کلیدواژههای نظریهی سیستمهای پیچیده استفاده میکند و مثلا آن را بستر جذب (attractor) نظامی آشوبگونه میداند که همان واقعیت باشد. اما حقیقت آن است که این تعبیرها در نگاهی دقیق نادرستاند و در نگاهی نادقیق، گمراه کننده. لاکان از این سودجوییهای گاه فضلفروشانه از کلیدواژههای علمی دقیق و روشن کم ندارد، که گاه باعث میشود ژرفنگریهایش به چشم نیاید و خوار گردد...»
#فلسفه
#ژیژک
@sherwin_vakili
✅ دقایقی از کلاس «جامعهشناسی تاریخی ایران معاصر» ماه پیش (شنیداری سبک):
❇️ ناصرالدین شاه و برادر کهترش عباس میرزا ملکآرا
#تاریخمعاصر
#جامعهشناسی
@sherwin_vakili
✅ دقایقی از کلاس «جامعهشناسی تاریخی ایران معاصر» ماه پیش (فیلم سبک):
❇️ ناصرالدین شاه و برادر کهترش عباس میرزا ملکآرا
#تاریخمعاصر
#جامعهشناسی
@sherwin_vakili
▫️برنامهی ششم «شهر فرنگ» (فیلم سبک):
✅ نقد فیلم خلقت خدایان- ۲۰۲۳/ چین
#شهرفرنگ
#فیلم
@SherwinVakiliArt
▫️برنامهی ششم «شهر فرنگ» (شنیداری سنگین):
✅ نقد فیلم خلقت خدایان- ۲۰۲۳/ چین
#شهرفرنگ
#فیلم
@SherwinVakiliArt
✅ نسخهی شنیداری (سنگین) یکی از نشستهای کلاس زروان، بهمنماه ۱۴۰۱:
❇️ اندر سرشت اخلاق خلایق
#فلسفه
#زروان
@sherwin_vakili
✅ یکی از نشستهای کلاس زروان، بهمنماه ۱۴۰۱:
❇️ اندر سرشت اخلاق خلایق
#فلسفه
#زروان
@sherwin_vakili