گشتم نبــود آنکه بفهمـد زبــانِ مــا ¶¶¶ ۱۳۹۸/۱۰/۱۶ ¶¶¶ @rr33zzaa تبادل
در عالمِ نا امیدی، امید تویی...
- مولانا |شعر۹|
به
درد
خویش
بمیر،
از
کسی
دوا
مطلب
- راقم مشهدی |شعر۹|
رنجِ تو بر جانِ ما بادا، مبادا بر تنت...
- مولانا |شعر۹|
ز مهجوران نمیجويی نشانی
کجا رفت آن وفا و مهربانی
هزاران جان ما و بهتر از ما
فدای تو که جانِ جانِ جانی
- مولانا |شعر۹|
من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست
تا تو باشی نشوم خیره به لب های کسی
- مولانا |شعر۹|
حاشا که به عالم از تو خوشتر یاریست
یا خوبتر از دیدن رویت کاریست
اندر دو جهان دلبر و یارم تو بسی
هم پرتو توست ، هر کجا دلداریست ...!
- مولانا |شعر۹|
من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر
بند پایی که به دست تو بود تاج سر است
- سعدی |شعر۹|
گمان مَبر که فراموش کردمت ، هیهات
زِ پیشم ار چه برفتی ، نرفتی از یادم...
- خواجوی کرمانی |شعر۹|
روزی که جمال دلبرم دیده شود
از فرق سرم تا به قدم دیده شود
تا من به هزار دیده رویش نگرم
آری، به دو دیده، دوست کم دیده شود
- ابوسعید ابوالخیر |شعر۹|
سعدی چقد قشنگ از پدر میگه:
ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی
هر چند که بالغ شدی آخر تو همانی
شکرانهی زورآوری روز جوانی
آن است که قدر پدر پیر بدانی
- سعدی |شعر۹|
چون تو با مایی نباشد هیچ غم...!
- مولانا |شعر۹|
عهد ما با تو نه عهدی که تَغَیُر بپذیرد
بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش ...
- سعدی |شعر۹|
اگر حس کردی میخواست ترکت کنه اینو بهش بگو
بارها گفتم که دل برگیرم از مهرت ولیک
بار عشقت بر دلم این بار باری دیگرست
- خواجوی کرمانی |شعر۹|
کویِ نومیدی مرو، اومیدهاست
سویِ تاریکی مرو، خورشیدهاست
- مولانا |شعر۹|
آن عشق که در پرده بماند به چه ارزد ؟
عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ !
- شفاییاصفهانی |شعر۹|
و تو به تنهایی، جهان منی..!
- جبران خلیل جبران |شعر۹|
چنان پيوسته ای در ما، که پندارم که خود مايی
- اوحدی |شعر۹|
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بیقرار من باشی
چراغ دیده شب زنده دار من گردی
انیس خاطر امیدوار من باشی
- حافظ |شعر۹|
گر چه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم
تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم
- سعدی |شعر۹|
نمیگنجد خیال دیگری در سینهی تنگم
نگینِ دل ندارد جای نقشی غیرِ نام تو
- حزین لاهیجی |شعر۹|
نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود
گرچه نگذاشت اثر عشق تو از نام و نشان
دل ز داغت به همان مهر و نشان است که بود
- صائب تبریزی |شعر۹|
بهش بگو آب رو آتیشه، قشنگ تموم کدورتا حل میشه
«هزار تلخ بگویی، هنوز شیرینی..»
- سعدی |شعر۹|
یاد آن جلوه ی مستانه کی از دل برود؟
این نه موجی است که ازخاطر ساحل برود
- صائب تبریزی |شعر۹|
جان من سهلست جانِ جانم اوست
دردمند و خستهام درمانم اوست
- مولانا |شعر۹|
تنم بپوسَد و خاکم به باد ریزه شود ،
هنوز مهرِ تو باشد
در استخوان ای دوست ...!
- سعدی |شعر۹|
وقتی دلتنگشی مثل مولانا بهش بگو:
این درد ز حد رفت چه میفرمائی؟
- مولانا |شعر۹|
«امشب
از خوابِ خوش گریزانم...
که خیالِ تو خوش تر از خواب است...»
- فروغ فرخزاد |شعر۹|