shah_beyt_mandegar | Неотсортированное

Telegram-канал shah_beyt_mandegar - شاه بیت های ماندگار

-

بزرگترین گروه شعر فارسی فیسبوک با بیش از ۹۰هزار عضو شاه بیت های ماندگار و حالا در تلگرام؛ لذت ببرید از: — از ابیات ماندگار — معرفی کتاب — آهنگ های زیبا 💠ارتباط با ادمین @ashkanzangene

Подписаться на канал

شاه بیت های ماندگار

گرچه زآن سنگین دل آمد بارها پایش به سنگ
همچنان بی تابی دل می برد سویش مرا ...

#صائب_تبریزی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار


هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن
بخند گرچه تو با خنده هم غم انگیزی

#فاضل_نظری
@shsh_beyt_manddgar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست


#حافظ
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

/channel/shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

يک صبحِ زود
يک صبحِ قشنگ خواهيم رفت
همان طرف‌های دورِ آشنا خواهيم رفت.

می‌گويند آنجا
کوچه‌هايی دارد عجيب،
غرقِ نور و سلام و تبسم وُ
هر چه شما بخواهيد!

#سیدعلی_صالحی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

در من ستاره‌ای ست که سوسو نمی‌زند
در من شبی که شانه به گیسو نمی‌زند

با زورق شکسته‌ی خود،‌ آرزوی پیر
در چشم من نشسته و پارو نمی‌زند

بالاتر از سیاهی و درهم‌تر از شب است
گیسوی او که با شب من مو نمی‌زند

حرف از صمیم قلب و دم از عشق و عاشقی
من می‌زنم همیشه، ولی او نمی‌زند

#عمران_صلاحی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

🍁
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم

دلم برای خودم تنگ می شود آری:
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم

نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم

چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را
اشاره ای کنم, انگار کوه کن بودم

من آن زلال پرستم در آب گند زمان
که فکر صافی آبی چنین لجن بودم

غریب بودم, گشتم غریب تر امّا:
دلم خوش است که در غربتِ وطن بودم

#محمد_علی_بهمنی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

میان این همه "اگر"
تو
چقدر بایدی . . .

#قیصر_امین_پور
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

قومی که ره به منزل خوبان همی برند
اقبال مایه‌ایست که ایشان همی برند

جان می‌برند تحفه به نزدیک یار خویش
خرما به بصره زیره به کرمان همی برند

جان را در آن دیار چه قیمت بود ولی
سهل است چون به پیش کریمان همی برند

دل برگرفته‌اند ازین خاکدان چو خضر
تا ره به سوی چشمه‌ی حیوان همی برند

خود را نگاه‌دار ز دیوان راه‌زن
کانگشتری ز دست سلیمان همی برند

مغرور علم و طاعت و تقوی مشو
کانجا ازین متاع فراوان همی برند

چوگان و دست و پنجه مردان بهانه‌ایست
این گوی را به بخت ز میدان همی برند

هان ای همام بنده مردان عشق شو
کایشان رهی به مجلس سلطان همی برند

#همام_تبریزی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

مگر دریچهٔ نوری تو یا نتیجهٔ حوری
که فرق تا به قدم غرق در لطافت و نوری

#قاآنی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

نه باغ و نه بستان، نه چمن می‌خواهم
نه سرو و نه گل، نه یاسمن می‌خواهم
خواهم ز خدای خویش کنجی که در آن
من باشم و آن کسی که من می‌خواهم

#ابوسعید_ابوالخیر

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

دلم تنگ می‌شود گاهی،
برای يک «دوستت دارم» ساده
دو فنجان قهوه ی داغ
« سه روز تعطيلی در زمستان »
چهار خنده‌ی بلند
و پنج انگشت دوست داشتنی!

#مصطفی_مستور
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

کینه‌هایم را فراموش کرده‌ام
عشق‌هایم را
دشمنانم را بخشوده‌ام
دوست تازه‌ای برنمی‌گزینم...

#عباس_کیارستمی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

چنین که از همه سو دام راه می‌بینم
به از حمایت زلفش مرا پناهی نیست...

#حافظ
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

می‌گفتم یار و می‌ندانستم کیست
می‌گفتم عشق و می‌ندانستم چیست

گر یار اینست چون توان بی او بود
ور عشق اینست چون توان بی او زیست

#ابوسعیدابوالخیر

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

با عشق اگرچه سوی هم آمده‌ایم
بغضیم کــه در گلـــوی هم آمده‌ایم
ما چون دو قطار روی یک ریل ولی
افسوس که روبه‌روی هم آمده‌ایم

#سیداکبر_سلیمانی

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

روز چگونه شب شود، زلف گشا که همچنین
صبح سفید چون شود، خنده نما که همچنین

سیل چسان روان شود، جلوه نما که همچنین
فتنه بلند چون شود، خیز ز جا که همچنین

هر که در بهشت را گوید وا شود چسان
لطف نما و باز کن بند قبا که همچنین

هر که بپرسدت گره از دل تنگ عاشقان
باز چگونه می‌شود، لب بگشا که همچنین

هر که بگویدت که شب صبح امید چون شود
زلف ز روی همچو مه دورنما که همچنین

هر که بپرسدت که چون آینه صیقلی شود
باز کن از جبین گره بهر خدا که همچنین

هر که بپرسدت که گل مایل خار چون شود
مست به دوش عاشقان تکیه نما که همچنین

هر که بپرسدت که چون مهر طلوع می کند
جام صبوح خورده از خانه برآ که همچنین

گفت ز غیب چون رسد روزی روح، سایلی
کرد تبسم آن لب روح فزا که همچنین

عمر دوباره گفتمش چون به کسی دهد قضا؟
داد به دست خواهشم زلف دوتا که همچنین

گفتم دور چون شود آهوی وحشی از نظر؟
رفت و ندید یک نظر جانب ما که همچنین

خواهی اگر ادا کنی حق وفای عاشقان
نیمشبی به کلبه‌ام مست درآ که همچنین

گفت کسی که چون بود ساز شکسته را صدا؟
صائب دلشکسته شد نغمه سرا که همچنین

#صائب_تبریزی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار


زخمم بزن كه زخم مرا مرد‌ می‌كند‌
اصلاً براي عشق سرم د‌رد‌ می‌كند‌

زخمم بزن كه لااقل اين كار ساد‌ه را
هر يار بی‌وفای جوانمرد‌ می‌كند‌

#نجمه_زارع
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت

که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟

بگفت ای هوادار مسکین من
برفت انگبین یار شیرین من

چو شیرینی از من بدر می‌رود
چو فرهادم آتش به سر می‌رود

#سعدی

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

ای فردا!
من سوی تو می‌رانم
رنج است و درنگ نیست، می‌تازم
مرگ است و شکست نیست، می‌دانم

#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

باران که گرفت، غربتم را شستم
دلتنگی تلخ عزلتم را شستم

یک شب تو به خواب من، مرا بوسیدی
یک هفته ی بعد، صورتم را شستم

#حامد_عسکری
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

موج را قُربِ محیط از فهم معنی دور کرد
قدردان خود نیَم از بس که با خود بوده‌ام

#بی‌دل
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

ببین سیاهی بخت و مپرس از نامم
من از قبیله‌ی عشاق بی‌سرانجامم

به آن دقایق پر درد زندگی سوگند
که بی تو یک نفس ای هم‌نفس نیارامم

مکش ز دامن من دست با فراغت دل
که آفتاب غروبی به گوشه‌ی بامم

مرا که این همه طوفان‌طبیعتم، دریاب
که من به یک سر موی محبّتی رامم

ز عمر شکوه ندارم که خامه‌ی تقدیر
نوشته بود در آغاز نامه فرجامم

مرا امید رهایی ز قید هستی نیست
که با تمام وجودم فتاده در دامم

به هرکه دل بسپردم ز من چو سایه رمید
مرا ببین که چه شوریده‌بخت و ناکامم

چگونه پای نهم در حریم حضرت دوست؟!
هنوز دست ارادت نبسته احرامم

هوای خواندن افسانه ام مکن اکنون
ورق ورق شده دیگر کتاب ایّامم

معینی_کرمانشاهی

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خوشش
هنوز با غم این برگ‌های زرد اینجاست

#هوشنگ_ابتهاج

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

به هر نوعی که میخواهد دلت، بشکن دلِ ما را!
که از مستان نمی گیرند خونِ جام و مینا را...

#صائب_تبریزی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

ای دوست،
درازنای شب اندوهان را از من بپرس
که در کوچه عاشقان تا سحرگاه،
رقصیده‌ام!
و طول راه جدایی را
از شیون عبث گام‌های من
بر سنگفرش حوصله‌ی راه
که همپای بادها در شهر و کوه و دشت
به دنبال بوی تو
گردیده‌ام
و ساعت خود را
با کهنه ساعت متروک برج‌ شهر،
میزان نموده‌ام!
ای نازنین
اندوه اگر که پنجه به قلبت زد،
تاری ز موی سپیدم
در عود سوز بیفکن
تا عشق را بر آستانه درگاه بنگری!

#نصرت_رحمانی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

سرت گرم است و جای خالی من را نمیبینی
نمی آید به چشم هیچ کس افتادن مویی...

#حسین_زحمتکش
@shah_beyt_nandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

گفتند عاشق که شدی؟! گریه ام گرفت
می خواستم بخندم و حاشا کنم نشد...

#سجاد_سامانی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

دریغا! ای شنوندۀ این کلمات که خلق پنداشته‌اند که انعام و محبت او با خلق از برای خلق است!
نه، از برای خلق نیست بلکه از برای خود می‌کند که عاشق، چون عطایی دهد به معشوقی و با وی لطفی کند، آن لطف نه به معشوق می‌کند که آن با عشق خود می‌کند.
دریغا از دست این کلمه! تو پنداری که محبت خدا با مصطفی از برای مصطفی است؟ این محبت با او از بهر خود است. از آن بزرگ نشنیده‌ای که گفت: خدا را
چندان از عشق خود افتاده است که پروای هیچکس ندارد، و به هیچ کس او را التفات نیست، و خلق پنداشته‌اند که او عاشق ایشان است!
اگر خواهی از شیخ شبلی بشنو که وقتی در مناجات گفت: بار خدایا که را بودی؟ گفت: هیچ‌کس را.
گفت: که‌ رایی؟ گفت: هیچ‌کس را.
گفت: که‌ را خواهی؟ گفت: هیچ کس را.
او را غشی و بیهوشی پیدا آمد.

📚 از #کتاب تمهیدات| نوشته‌ی #عین‌القضات_همدانی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…
Подписаться на канал