دیار ما هوا ابریست هر شب
خوش آن شهری که مهتابش تو باشی .
#محمود_افهمی
@shah_beyt_mandegar
صد گلستان داغ پروردیم در یک غنچه دل
عالمی را رونق فصل بهار ما بس است
#عبدالرزاق_فیاض_لاهیجی
@shah_beyt_mandegar
🎵 "نام تو"
آهنگ و تنظیم: محمد سریر
شعر: #رضا_براهنی
آلبوم : دلاویزترین
با صدای؛ #محمد_نوری
@shah_beyt_mandegar
هرگز زِ دل امیدِ گل آوردنم نرفت،
این شاخِ خشک
زنده به بویِ بهارِ توست!
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
قوی نیستم، وقتی از دست میدم
قوی نیستم، عشق اصلاً قوی نیست
کسی که تو تنهاییهاش پیله بسته
غزل گفته از تو ولی منزوی نیست
@shah_beyt_mandegar
مشق نام یار کردم گفت استادم چنین
جوهرعشق ار نداری مشقِ بی حاصل مکن
✍ #محمود_افهمی
/channel/shah_beyt_mandegar
نور دو دیده منی دور مشو ز چشمِ من
شعله سینه منی کم مکن از شرارِ من
یارِمن و حریفِمن،خوبِ من و لطیفِ من
چستِمن و ظریفِمن ، باغِمن و بهارِ من
#مولانا
@shah_beyt_mandegar
هميشه می گفت : «تو ستاره آسمانِ منى» می گفتم :«من آسمانِ ستاره تو ام ؛ ستاره آرزو هات، خيال هات ، در من است»
ميگفت : «نه ، ستاره دست نيافتني تر است
آسمان همه جا روي سر آدم پيداست ، اما ستاره خيلي وقت ها مي رود لاي ابر ها ، نمي شود پيداش كرد، ستاره كه باشي هميشه قدرت را مي دانم» مي گفتم : «من آسمانِ ستاره تو ام» می خنديد.
وقتي كه رفت فهميدم ستاره دست نيافتني تر است،
حالا هر شب ، لاى ابرها می گردم تا پيدایش كنم و بگويم : «ستاره دست نيافتني تر بود ، حق با خودت است »
#سید_طه_صداقت
@shah_beyt_mandegar
من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمیدانست و خود را میستود!
"من" همی کنـدم نه تیشه! کوه را
عشـق شیـرین میکند انـــدوه را
در رخ لیـــلی نمــــودم خویش را
سوختـم مجنـون خـام اندیش را
می گِرستـم در دلش با درد دوست
او گمان میکرد اشک چشم اوست
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
کجا رواست که از دستِ دوست هم بکشد
کسی که این همه از دستِ روزگار کشید
#شهریار
@shah_beyt_mandegar
بوی لباس های تو
این روزهای سال،
عطر شکوفه های
انار است و پرتقال...
#شیرین_خسروی
📷 #سید_طه_صداقت
@Shah_beyt_mandegar
خرم آن کس که در این محنتگاه
خاطری را سبب تسکین است
#پروین_اعتصامی
@Shah_beyt_mandegar
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفتۀ مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن
#عمران_صلاحی
@shah_beyt_mandegar
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ، اگرچه لحظه دیدارت
شروع وسوسهای در من، به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغاز، به یکدگر نرسیدن بود
اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپوری، مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغلپیشه، بهانه اش نشنیـدن بود
چه سرنوشت غمانگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود
#حسين_منزوى
@shah_beyt_mandegar
شب خوش✨
🖤
روا نبود که آنگونه ناگوار بمیرد
پرندهای که نمیخواست در بهار بمیرد
خبر نداشت به دستور روزگار قرار است
به دست حادثهای دور از انتظار بمیرد... :)
#حامدابراهیمپور
@shah_beyt_mandegar
اگر چه باز نبینم خود کنارِ تو را
عزیز می شمرم عشق یادگار تو را
در این خزان جدایی
به بوی خاطره ها
شکفته می کنم از نو
به دل بهار تو را ...
#سیمین_بهبهانی
@shah_beyt_mandegar
دردا و دریغـا که در این بازی خونین
بازیچه ایام، دل آدمیان اسـت...
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
❖ #شاه_بیت_های_ماندگار
دنیا به اهل خویش ترحم نمیکند
آتش امان نمیدهد آتشپرست را
───── 💠 #صائب_تبریزی
از جور تو در سفر بیفشردم پای
دل را به تو و تو را سپردم به خدای
───── 💠 #خاقانی
مریض را چو عیادت کُشد ، دوا چه کند ؟
کسی به پرسش یک شهر آشنا چه کند ؟
───── 💠 #کلیم_کاشانی
ز اشتیاق تو مُردم ، وصیتم این است
که از جدایی خود ، انتقام من نکشی ...
───── 💠 #نصیرای_همدانی
فریاد که جز اشک شب و آهِ سحرگاه
اندر سفر عشق ، مرا همسفری نیست ...
───── 💠 #فروغی_بسطامی
@shah_beyt_mandegar
به وفایی که نداری قسم ای ماه جبین
هر جفایـی که کنی بر دل ما عین وفـاست
#ملک_الشعرای_بهار
@shah_beyt_mandegar
نظري به كار من كن
كه ز دست رفت كارم
به كسم مكن حواله
كه بجز تو كس ندارم
#عطار
@shah_beyt_mandegar
روزی که دلی را به نگاهی بنوازند
از عمر حساب است همان روز و دگر هیچ
#ملک_الشعراي_بهار
@shah_beyt_mandegar
من ماندهام مهجور از او
بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او
در استخوانم میرود...
#سعدی
@shah_beyt_mandegar
لعل تو هر که را به تبسم شهید کرد
در ماتمش تهیه ی اسباب عید کرد
از چشم خود مرا گله هست و ز یأس نیست
دانم که هرچه کرد به جانم امید کرد
گردون به طنز مژده ی وصل تو زد به گوش
آخر به یک مطایبه ما را مرید کرد
ای صبح ناشکفته به رویم تبمسی
کاین گریه ی سحر مژه ام را سفید کرد
چین جبین او درِ بی تابی ام گشود
آه این چه قفل بود که کارِ کلید کرد
در قتل عام هجر تو از ضعف کشتگان
یک برگ گل توان کفن صد شهید کرد
"طالب" تمام گوش و زبان شو که لطف یار
با چون تویی اراده ی گفت و شنید کرد
#طالب_آملی
@shah_beyt_mandegar
تو همه رازِ جهان
ریخته در چشمِ سیاهَت ....
من همه
محوِ تماشایِ نگاهَت
#فریدون_مشیری
@shah_beyt_mandegar
کبوتری به قفس بود و شب به ناله درآمد
دلِ اسیر به یاد آمدم؛ ببین چه کشیدم...
#تمنای_شیرازی
@shah_beyt_mandegar