دنيا اگر به شيوهی چشم تو بود
پهلو نمیگرفت بدين اضطراب.
#محمد_مختاری
@shah_beyt_mandegar
بخشیدهام! شما هم اگر بخواهید میتوانید ببخشید؛ آدم زمین نیست که بتواند بار همهی این تلخیها را به دوش بکشد..
#هوشنگ_گلشیری
@shah_beyt_mandegar
ليلا دوباره قسمت ابن السلام شد
عشق بزرگم، آه چه آسان حرام شد
می شد بدانم اين که خط سرنوشت من
از دفتر کدام شب بسته وام شد؟
اول دلم فراغ تو را سرسری گرفت
وآن زخم کوچک دلم آخر جذام شد
گلچين رسيد و نوبت با من وزيدنت
ديگر تمام شد گل سرخم، تمام شد
شعر من از قبيلۀ خون است، خون من
فواره از دلم زد و آمد کلام شد
ما خون تازه در تن عشقيم و عشق را
شعر من و شکوه تو، رمز دوام شد
بعد از تو باز عاشقی و باز، آه، نه
اين داستان به نام "تو" اينجا تمام شد!
#حسین_منزوی
@shah_beyt_mandegar
از صبر میزند دلِ مغرور لافها
خواهم که خویش را به فراق امتحان کنم
#حزین_لاهیجی
@shah_beyt_mandegar
تو که یک گوشه ی چشمت غمِ عالم ببرد!
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
#عماد_خراسانی
@shah_beyt_mandegar
نور چشمی و به مردم، نظری نیست تو را
آفتابی و بخاکم، گذری نیست، تو را
کار با عشق فتاد، از سرم ای عقل برو
چه دهی وسوسه، دیدم هنری نیست تورا
ناله در سنگ اثر میکند، اما چه کنم
چون از این در دل سنگین اثری نیست تو را
#سلمان_ساوجی
@shah_beyt_mandegar
در سمت توام
دلم باران، دستم باران
دهانم باران، چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا میکنم...
هر اذانی که میوزد
پنجرهها باز میشوند
یاد تو کوران میکند...
هر اسم تو را که صدا میزنم
ماه در دهانم هزار تکه میشود...
کاش من همه بودم
کاش من همه بودم
با همه دهانها تو را صدا میزدم...
کفشهای ماه را به پا کردهام
دوباره عازم توام...
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خندهای کند، از شادی من است
زندگی با توست
زندگی همین حالاست...
#محمد_صالح_علا
@shah_beyt_mandegar
هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش
هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش
برای آنکه نگویند، جستهایم و نبود،
تو آنکه جسته و پیداش کردهام، آن باش!
#حسین_منزوی
@shah_beyt_mandegar
من
پری کوچک غمگینی را میشناسم
که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نیلبک چوبین
می نوازد آرام، آرام
#فروغ_فرخزاد
@shah_beyt_mandegar
سردی پاییزِ دل را نوبهار است انتظار
ساحلی هست آخرِ این موج های ِ بیقرار
تار و پودی از غم و شادیست حال ِآدمی
دائما در حال تغییر است حالِ روزگار...
دائما در حالِ تغییر است حالِ روزگار...
دائما در حالِ تغییر است حالِ روزگار...
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
ای پاسخ بی چون و چرای همهٔ ما
اکنون تویی و مسئلههای همهٔ ما
کو آن که در این خاک سفر کرده ندارد؟
سخت است فراق تو برای همهٔ ما
ای گریهٔ شبهای مناجات من از تو
لبخند تو آیین دعای همهٔ ما
تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم
پیچیده در این کوه صدای همهٔ ما
ای ابر گر از خانهٔ آن یار گذشتی
با گریه بزن بوسه به جای همهٔ ما
ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همهٔ ما
گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است
جرمی که نوشتند به پای همهٔ ما
در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم
سوزانده شدن باد سزای همهٔ ما
#فاضل_نظری
@shah_beyt_mandegar
دلبری با «دلبری» دل از کفم دزدید و رفت
هر چه کردم ناله از دل، سنگدل نشنید و رفت
گفتمش: «ای دلربا، دلبر، ز دلبردن چه سود؟!»
از ته دل بر منِ دیوانهدل خندید و رفت
#ژولیده_نیشابوری
@shah_beyt_mandegar
باران که شدى مپرس ، این خانه ی کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدى، پیالهها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران! تو که از پیش خدا مىآیی
توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست
بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست
با سوره ى دل ، اگر خدارا خواندى
حمد و فلق و نعرهى مستانه یکیست
این بىخردان خویش خدا مىدانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق رستم و موریانه یکیست
گر درک کنى خودت خدا را بینى
درکش نکنى کعبه و بتخانه یکیست
#مهدی_مختار_زاده
@shah_beyt_mandegar
چو سنگ را شناختيم
چه فتنهها به پای شد
چه سينهها شكافتيم!
پرندهها به كشت زارهای دور ديد، پر زدند
و آهوان به دشتهای دور دست
و سنگ سرخ رنگ، جنگ شد
و يكه تاز بی رقيب دشت شد
به روی صخرهها چه اصلها نوشته شد ؟
چه ديرسنگ را شناختيم
كه زندگی و عشق را
به قله سنگ باختيم
به روی تخته سنگ گور ما
چه میتوان نوشت؟
چه میتوان نوشت؟!..
ــ پياله دور دگر زد
#نصرت_رحمانی
@shah_beyt_mandegar
جز حسرت و ندامت و افسوس بیشمار
از زندگی اگر ثمری یافتی بگو
#صائب_تبریزی
@shah_beyt_mandegar
پر پرواز ندارم
دلی دارم و حسرتِ درناها
و به هنگامی که مرغان مهاجر
در دریاچهی ماهتاب پارو می کشند
خوشا رها کردن و رفتن
خوابی دیگر، به مردابی دیگر
خوشا ماندابی دیگر
به ساحلی دیگر
به دریایی دیگر
خوشا پر کشیدن
خوشا رهایی
خوشا اگر نه رها زیستن
مردن به رهایی!
آه این پرنده
در این قفسِ تنگ نمی خواند
#شاملو
@shah_beyt_mandegar
ناگزیرم از دوست داشتنت!
چنان پرنده ای از آغوشِ آسمان
یا ریشه های ِ گلی سرخ
از خاک.
🫧
جهان اگر برپاست
هنوز
کسی
کسی را دوست دارد
اگر چه دیر
اگر چه دور...
مرا از دوست داشتنت
راه گریزی نیست...
#معصومه_صابر
📓 کاش خوابی خوش باشم
@shah_beyt_mandegar
یکروز میآیی که من، دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی، چشم انتظارت نیستم
یکروز میآیی که من، نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی، نه یقین، مست و خمارت نیستم
شبزندهداری میکنی، تا صبح زاری میکنی
تو بیقراری میکنی، من بیقرارت نیستم
پاییز تو سر میرسد، قدری زمستانی و بعد
گل میدهی، نو میشوی، من در بهارت نیستم
زنگارها را شستهام، دور از کدورتهای دور
آیینهای پیش توام، اما کنارت نیستم
دور دلم دیوار نیست، انکار من دشوار نیست
اصلا "منی"در کار نیست، امنم
حصارت نیستم...
#افشين_يداللهى
@shah_beyt_mandegar
گفتم: «ببار ...»، گفت که «باران گرفتنی است»
گفتم: «دلم...»، گفت: «نگفتم شکستنی است؟»
گفتم: «قشنگ...»، گفت که «نسبت به دیگری
در «عصر احتمال» قشنگی نگفتنی است»
گفتم: «اگر...»، گفت: «ببین! شرط میکنی،
بازی شرط و عشق قماری نبردنی است»
گفتم که «من...»، گفت: «فقط تو، همیشه تو
این من میان ماشدنِ ما، نمردنی است»
گفتم که «عشق...»، گفت که «قیمت نکردهای؟
هر جای شهر را که بگردی، خریدنی است»
گفتم: «تمام...»، گفت: «شدم، میشدم، شده...
صرف زمان ماضی هستن! نبودنی است»
گفتم که «مرگ...»، گفت: «اگر مرگ پاسخ است
این عشق ماندنیِ شما هم نماندنی است»
گفتم: «غزل...»، گفت که «این بیت آخر است
من عاشق تو نیستم و... ناسرودنی است!»
#مرتضی_عزیزیان
@shah_beyt_mandegar
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
سالها هست که از دیده من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز ...
#حمید_مصدق
@shah_beyt_mandegar
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما به دست شراب دوساله بود
#حافظ
@shah_beyt_mandegar
افســـوس! خدا حاجــــت یک عمـــــــــــــر مرا داد
ای کـــــاش لب سرخ تـــری خواستـــــــــــــه بودم
#فاضل_نظری
@shah_beyt_mandegar
با یاد شانههای تو سر آفریده است
ایزد چقدر شانهبهسر آفریده است
معجون سرنوشت مرا با سرشت تو
بیشک به شکل شیر و شکر آفریده است
پای مرا برای دویدن به سوی تو
پای تو را برای سفر آفریده است
لبخند را به روی لبانت چه پایدار
اخم تو را چه زودگذر آفریده است
هر چیز را که یک سر سوزن شبیه توست
خوب آفریده است اگر آفریده است
تا چشم شور بر تو نیفتد هر آینه
آیینه را بدون نظر آفریده است
چون قید ریشه مانع پرواز میشود
پروانه را بدون پدر آفریده است
غیر از تحمل سر پرشور دوست نیست
باری که روی شانهی هر آفریده است
#غلامرضا_طریقی
@shah_beyt_mandegar
در دام غمت دلم زبون افتاده است
دریاب، که خسته بیسکون افتاده است
شاید که بپرسی و دلم شاد کنی
چون میدانی که بی تو چون افتاده است؟
#عراقی
@shah_beyt_mandegar
آه در باغ بی درختی ما
این تبر را به جای گل که نشاند
چه تبر؟
اژدهایی از دوزخ
که به هر سو دوید و ریشه دواند
بشنو از من که این سترون شوم
تا ابد بی بهار خواهد ماند
هیچ گل از برش نخواهد رست
هیچ بلبل بر او نخواهد خواند
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
بیتو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی
باغ ارم سقر شدی بیتو به سر نمیشود
سقر: دوزخ
#مولانا
@shah_beyt_mandegar
به هر شوقی دلی سامون گرفته
دل من در تنم بیتابه امشب
#فریدون_مشیری
@shah_beyt_mandegar
گه سوختهی آتش سودای توام
گه ساخته با داغ تمنای توام
گفتی ز ره وفا که میلی سگ ماست
شرمندهی آدمیگریهای توام!
#میلی_مشهدی
@shah_beyt_mandegar