هم جا برای اینکه بمانم نبود و نیست
هم موقع سفر ، چمدانم نبود و نیست
پشت سرم ، شبِ سفر آبی نریختهاند
یعنی که هیچکس نگرانم نبود و نیست
رفتم و سخت معتقدم عشق لقمهایست
که هیچوقت قدرِ دهانم نبود و نیست
گفتند آفتاب تو در پشت ابرهاست
ابری در آسمانِ جهانم نبود و نیست
انگار هیچ وقت به دنیا نبودهام
در هیچ جای شهر ، نشانم نبود و نیست
در دفتر همیشه نوی خاطرات من
چیزی برای اینکه بخوانم نبود و نیست
قصدم نوشتن غزل است و نوشتههام
حتی شبیه آن به گمانم نبود و نیست ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صادق_فغانی
@shah_beyt_mandegar
بارها روى از پريشانى به ديوار آورم،
ور #غم_دل با كسى گويم بهْ از ديوار نيست…
خلق را بيدار بايد بود از آب چشم من!
وين عجب كان وقت می گريم كه كس بيدار نيست!
#سعدی
@shah_beyt_mandegar
عاشٖق کـه شد که یار به حالش نظر نکرد؟
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست...
#حافظ
@shah_beyt_mandegar
شب فرو می افتاد
به درون آمدم و پنجره ها رابستم...
باد با شاخه در
آویخته بود
من در این خانه...
تنها...
تنها
غم عالم به دلم ریخته بود...
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
گرم آمدم سوی تو و افسرده میروم
یعنی که زنده آمدم و مرده میروم
از باغ عشق، من که گیاه محبتم
در خشکسال تفرقه پژمرده میروم
بیرحمیات اجازت یک مردمی نداد
هرچند یافتی که دل آزرده میروم
خوشدل به بزم اون بنشین مدعی، که من
هرجا غمیست همره خود برده میروم
روز شمار دست من و دامنت که من
خود را ز اهل بزم تو نشمرده میروم
بادا بقای او که چو من مِیلی از جهان
زهر فنا ز جام اجل خورده میروم
#میلی_مشهدی
@shah_beyt_mandegar
مادربزرگ می گفت: آدم بوی غذایی را بشنود، دلش بخواهد
و نداشته باشدش نفسَش می ماند
مریض می شود..! دیروز کنارِ پنجره بوی عطرت می آمد...
#مریم_قهرمانلو
@shah_beyt_mandegar
بیشک ورق زمانه برمیگردد
شور و شرر شبانه برمیگردد
یک روز دوباره سمت من میآيی
چون نامهی بینشانه برمیگردد!
#اميد_صباغ_نو
@shah_beyt_mandegar
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم
نه قوتی که توانم کناره جستن از او
نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم
#سعدی
@shah_beyt_mandegar
ترانه بر لبم و درد در دلم جاری
دوباره این منم و این همه گرفتاری
دوباره شب شد و من در این خیابان ها
شبیه یک شبحم بین خواب و بیداری
لباس شهر سیاه است و دسته های کلاغ
به خاطر دل من می کنند عزاداری
در این مکان که دلم می کند عزاداری ،
در این زمان که جهان قصه ایست تکراری ،
چگونه با تو نگویم که دوستت دارم ؟
چگونه از تو نگویم که دوستم داری ... ؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#غلامرضا_طریقی
@shah_beyt_mandegar
مژه بر هم نزدم آینهسان در همه عمر
بس که در دیدهی من ذوق تماشای تو بود
#حزین_لاهیجی
@shah_beyt_mandegar
آنشب که بخواب من شیدا تو بیایی
خواهم که دَمَد روز قیامت سحر آن شب
✍ #محمود_افهمی
@shah_beyt_mandegar
ز بی وفایی دنیا دلم گرفت و نبود
وفای هیچکسی بهتر از وفای غمت ...
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
عاقبت بند سفر پايم بست
میروم، خنده به لب، خونين دل
میروم از دل من دست بدار
ای اميد عبث بیحاصل
#فروغ_فرخزاد
@shah_beyt_mandegar
هرگز زِ دل امیدِ گل آوردنم نرفت،
این شاخِ خشک
زنده به بویِ بهارِ توست!
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
💌
در عزیمت سویِ او با خویشتن بودم رفیق
خویش را دیگر ندیدم چون قدم برداشتم
هر شب از وسواسِ زلف او سرِ سودا پرست
شام بر زانو نهادم، صبحدم برداشتم
#طالب_آملی
@shah_beyt_mandegar
نشسته ام به امید دوباره دیدن ِ تو
در انتهای جهان فکر می کنم که دری ست...
پریده از وسط تنگ، ماهی کوچک
که فکر کرده که بیرون هوای خوب تری ست!
#فاطمه_اختصاری
@shah_beyt_mandegar
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
#سعدی
@shah_beyt_mandegar
هر لحظه به زخمم
نمکی ریخت دهانش
زین کانِ ملاحت
چه نمکها که چشیدیم..
#فروغی_بسطامی
@shah_beyt_mandegar
مـگـٖذر ای یـار و دریـن واقعه مگذار مرا
چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا ...
#خواجوی_کرمانی
@shah_beyt_mandegar
هر نُتى كه از عشق سخن بگويد
زيباست
حالا سمفونى پنجم بتهون باشد
يا زنگ تلفنى كه در انتظارِ صداى توست
#گروس_عبدالملكيان
@shah_beyt_mandegar
چـرا خـواهـد بـه کـام دشمنـانــم
چـو مـیداند که او را دوسـت دارم
#عراقی
@shah_beyt_mandegar
ای نفس
صبحدم ،گر نهی آنجا قدم
خسته دلم رابجو، در شِکنِ موی دوست
جان بِفِشانم
زشوق، در ره باد صبا
گربرساندبه ما،صبح دمی بوی دوست...
#امیر_خسرو_دهلوی
@Shah_beyt_mandegar
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه میگیرد
از این بیآبرویی نام ما آوازه میگیرد
#فاضل_نظری
@shah_beyt_mandegar
هم جا برای اینکه بمانم نبود و نیست
هم موقع سفر ، چمدانم نبود و نیست
پشت سرم ، شبِ سفر آبی نریختهاند
یعنی که هیچکس نگرانم نبود و نیست
رفتم و سخت معتقدم عشق لقمهایست
که هیچوقت قدرِ دهانم نبود و نیست
گفتند آفتاب تو در پشت ابرهاست
ابری در آسمانِ جهانم نبود و نیست
انگار هیچ وقت به دنیا نبودهام
در هیچ جای شهر ، نشانم نبود و نیست
در دفتر همیشه نوی خاطرات من
چیزی برای اینکه بخوانم نبود و نیست
قصدم نوشتن غزل است و نوشتههام
حتی شبیه آن به گمانم نبود و نیست ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صادق_فغانی
@shah_beyt_mandegar
جان میدهم از حسرت دیدار تو چون #صبح
باشد که چو #خورشید درخشان به درآیی...
#حافظ
@shah_beyt_mandegar
روزى قرار شد بـرسيم آخرش بـه هم
حالا بگو پـس از نرسيدن قرار چيست؟
#مهدى_فرجی
@shah_beyt_mandegar
@shah_beyt_mandegar
حالا چرا سفید ؟ چرا پس سیاه نه ؟
اصلا" چرا سیاه ؟ چرا راه راه نه ؟
یک اشتباه را همه یکبار می کنند
هی اشتباه پشت سر اشتباه نه !
گیرم که لحظه های پلنگیدنت رسید
پرخاش کن به کوه و بیابان ، به ماه نه !
یک روز سر به گوش من آورد و شیخ گفت
هر کار می کنی بکن اما گناه نه
از شاعران گلایه ندارم که لااقل
از درد خلق ، گاه سرودند ، گاه نه !
من زنده ام هنوز و تو هم زنده ای هنوز
این هر دو زندگیست ولی دلبخواه نه ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#محمد_سلمانی
@shah_beyt_mandegar
بکن معاملهای
وین دلِ شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صدهزار دُرُست
#حافظ
@shah_beyt_mandegar
جا برای من گنجشک زیاد است ولی...
به درختان خیابان توعادت دارم...
#علی_اکبر_رشیدی
@shah_beyt_mandegar
🍁
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ می شود آری:
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را
اشاره ای کنم, انگار کوه کن بودم
من آن زلال پرستم در آب گند زمان
که فکر صافی آبی چنین لجن بودم
غریب بودم, گشتم غریب تر امّا:
دلم خوش است که در غربتِ وطن بودم
#محمد_علی_بهمنی
@shah_beyt_mandegar