بگو که گل نفرستد ،کسی به خــانه من
که عطر یـــاد تـــو پر کرده آشیانه من
تو چلچلراغ سعــادت فـــروز بخت منی
به جای ماه ، تو پرتو فشان به خانه من
شبی به تاک تن تشنه ام بپیچ که صبح
بهشت بشکفد از جـــان هـر جوانه من
به بــال بــاد سپردم تـرانه تا کـه مگر
رسد به گـوش تو گلــبانگ عاشقانه من
ز بــرگ و بار تنـت ذوق زنـدگی خـیزد
بیا و بـال و پـر افـشان دمی به لانه من
به شوق روی تو من زنـده ام ، خدا داند
برای زیسـتن اینــک تــویی بــهانه من
چه آتشی توخدا را ، که شعله های غمت
به بـاد داده شکــــیب سمـــندارانه من
دکتر #بیژن_سمندر
@shah_beyt_mandegar
زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست...
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل،
بنال بلبلِ بی دل که جای فریادست...
#حضرت_حافظ
@shah_beyt_mandegar
از صلح میگویند یا از جنگ میخوانند؟!
دیوانهها آواز بیآهنگ میخوانند!
گاهی قناری ها اگر در باغ هم باشند،
مانند مرغان قفس دلتنگ میخوانند...
#فاضل_نظری
@shah_beyt_mandegar
شادم تصور می کنی وقتی ندانی
لبخند های شادی و غم فرق دارند
#فاضل_نظری
@shah_beyt_mandegar
گفتم بدوم تا تو همه فاصلهها را
تا زودتر از واقعه گویم گلهها را
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثر سختترین زلزلهها را
پر نقشتر از فرش دلم بافتهای نیست
از بس که گره زد به گره حوصلهها را
ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بلهها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بار دگر پر زدن چلچلهها را
یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئلهها را
#محمدعلی_بهمنی
@shah_beyt_mandegar
نشست توى ماشين ، دستانش ميلرزيد ، بخاري رو روشن كردم.
گفت : ماشينت بوى دريا ميده.
گفتم : ماهى خريده بودم .
گفت :ماهى مرده كه بوى دريا نميده!
گفتم :هر چيزى موقع مردن بوى اونجايى رو ميده كه دلتنگشه...
گفت :
من بميرم بوىِ تورو ميدم...
#سيامك_تقی_زاده
@shah_beyt_mandegar
چه ابر تیرهای گرفته سینهٔ تو را
که با هزار سال بارشِ شبانهروز هم
دلِ تو وا نمیشود !
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
تو عهدشکن خواهی و من بس که ضعیفم
یک عهد به صدسال شکستن نتوانم...
#فصیحی_هروی
@shah_beyt_mandegar
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
#فروغ_فرخزاد
@shah_beyt_mandegar
#گزیده_کتاب 📒📕📙
با منقار بزرگش بــه آسمـان اشاره کرد و با خودنمـایى مى گفت؛ رفقا آن بالا، آن بالا، درســت پشـت آن ابــر سیاه، سـرزمین شـیر و عسل اســت، سـرزمینى کـه مـا حیوانات بدبخت در آنجا بـراى هـمیشـه از رنج کار آسوده خواهیم شد.حتى مدعـى بـود در یکى از پـروازهـاى دور و دراز آنجا را بــه چشم دیده مزارع جاودان و پرچین هـایى که روى آنهـا قنـد و کلوچه مـیروییده دیده. خیلى از حیوانات گفتههـاى او را باور میکردنـد و منطق شان این بـود؛ که زنـدگى اکنون پر از مشقت اسـت، و انصاف در این اسـت کـه دنیاى بــهترى در جاى «دیگـرى» وجـود داشـته باشـد!
#جورج_اورول / قلعه حیوانات
@shah_beyt_mandegar
🌬☁️
و از یاد رفتن
همیشه به خاطر نیاوردن نیست!
به خاطرت بودم،
همیشه...
و مرا از یاد برده بودی.
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
سر به تایید تکان دادی و گفتی آری!
عینِ مرگ است اگر بی تو بخواهد برود
او که از جان خودت دوست ترش میداری...
ای که نزدیکتری از منِ دلتنگ به من
بینِ ما نیست به جز فاصلهای اجباری
من عروس توام ای از من و آغوشم دور
خطبه را گریهٔ من میکند امشب جاری
زندگی چیست به جز خاطرهای افسرده؟
زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری؟
گلهای نیست به تنهاییِ خود دل بستم
به -غزل گریه- ی هر روز...به شب بیداری
روی دیوار دلم سایهای از قامت توست
مثـل تنهـاییِ من، قـدِ بلنـدی داری...
#سیده_تکتم_حسینی
@shah_beyt_mandegar
"راحت جان"
ای راحت جان از چه بلای دل و جانی
*با ما به از این باش که با خلق جهانی*
ما از ته آن کوچه گذر کرده و رفتیم
حتی نگرفتی خبری نام و نشانی
نه از پی ما گشتی و نه در دلت افتاد
خندم به بخیالم ، که برایم نگرانی
در یاد تو هم نیست چه ها بر دل ما رفت
کم کم به دل افتادی و در سینه نهانی
هر شهر و دیاری که گذر کردم و رفتم
با طعنه بگفتند که تو مجنون زمانی
ماندم که تو را بینم و الکن شوم آندم
امّا همه تمجید تو گویند به زبانی
در مصرع دوم بتو گفتم به از این باش
با ما که چنانی و چنان با دگرانی .
#محمود_افهمی
@shah_beyt_mandegar
به نورِ دل توان از ظلمتِ هستی برون آمد...
علاجی نیست جز #بیداری این خوابِ مشوش را...
#صائب
@shah_beyt_mandegar
#مابهبیداریدچاریم...
تو روزهای رفتهی عمر منی و من
آنقدر سادهام که به برگشتنت خوشم
#جواد_منفرد
@Shah_beyt_mandegar
“عشق لیلا”
تو را دیدم وجودم پر ز غوغا شد چه غوغایی
دل شوریدهٔ بیچاره شیدا شد چه شیدایی
تو را از آسمان مهتاب دید و عاشقت شد
همان مهتاب اسیر خواب و رؤیا شد چه رؤیایی
تو سیبی چیدی از یک تک درختی در حیاطم
درخت ما خدا داند که طوبی شد چه طوبایی
کمی موی سیاهت آمد از شالت برون اما
تمام روزگارم همچو یلدا شد چه یلدایی
تمام عمر عشقت در درون سینه پنهان شد
شدم دیوانه و آخر چه افشا شد چه افشایی
شنیدی قصهٔ مجنون عاشق را ، دل منهم
به یکباره اسیر عشق لیلا شد چه لیلایی
تو از روز ازل هرگز نبودی سرنوشتم
چه خواهم یا نخواهم مهر و امضا شد چه امضایی
#محمود_افهمی
@shah_beyt_mandegar
غم هایِ مرده در دلِ ما زنده کرد هجر
گویا شبِ فراقِ تو روزِ قیامت است
#فصیحی_هروی
@shah_beyt_mandegar
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن...
#شهریار
@shah_beyt_mandegar
زندگی در قيد و بند رسم و عادت، مردن است
دست ، دست توست! بشكن اين طلسم ننگ را...
#بيدل_دهلوی
@shah_beyt_mandegar
زخم استخوانت را که بستی
بقچه ی دلتنگی هایت را هم
سفر،
همیشه جاده نمی خواهد
گاهی آنکه مانده
رفته...
#معصومه_صابر
از کتابِ 📓 ماهیِ توی قوطی کنسرو
@shah_beyt_mandegar
اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت
زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت
دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی
دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت
درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد
که عشق از کُندهٔ ما یادگاری تازه خواهد یافت
دهانت جوجههایش را پریدن گر بیاموزد
کلام از لهجهٔ تو اعتباری تازه خواهد یافت
بدین سان که من و تو از تفاهم عشق میسازیم
از این پس عشقورزی هم، قراری تازه خواهد یافت
من و تو عشق را گستردهتر خواهیم کرد، آری
که نوع عاشقان از ما تباری تازه خواهد یافت
تو خوب مطلقی، من خوبها را با تو میسنجم
بدین سان بعد از این خوبی، عیاری تازه خواهد یافت
جهان پیر ـ این دلگیر هم، با تو، کنار تو
به چشم خستهام، نقش و نگاری تازه خواهد یافت
#حسین_منزوی
@shah_beyt_mandegar
🎶 تنها می مانم 🎶
تنها می مانم، میدانم می آیی
با تو آرامم، بی ترس از تنهایی
تنها می مانم، عاشق تر زخمی تر
آرام چون آتش در زیر خاکستر
برگرد و بیا، دلتنگ دیدارم
بغضِ شب تارم
من هر چه دارم از تو دارم
برگرد و بیا، آشفته مگذارم
دوری و بی تو بی قرارم
تویی تویی دنیای من
آرامش شب های من
دلم شکست خدای من
تو باورم کن، باورم کن
آشفته ام، آشفته ام
زخم از برادر دیده ام
آشفته ام، آشفته چون
از ناکسان رنجیده ام
از ناکسان رنجیده ام
برگرد و بیا، دلتنگ دیدارم
بغض شب تارم
من هر چه دارم از تو دارم
برگرد و بیا، آشفته مگذارم
دوری و بی تو بی قرارم
تویی تویی دنیای من
آرامش شب های من
دلم شکست خدای من
تو باورم کن، باورم کن
#حسین_غیاثی
@shah_beyt_mandegar
سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم
به کدام دوست گویم که محل راز باشد
#سعدي
@shah_beyt_mandegar
🌺🍃
خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
رو نوشت روزها را، روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را ،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیت ها ، نامی از ما یادگاری
#قیصر_امین_پور
@shah_beyt_mandegar
کنون کز رعشهٔ پیری به جامم مِی نمیماند
چه حاصل گر دهد دوران، شراب کامرانی را؟
#کلیم_کاشانی
@shah_beyt_mandegar
بــا اینکه لب از کـلام بستید شما
ساکت سر جـایتان نشستید شما
امـــواج نگــــاهتــان دلم را لرزاند
اصلاً نکند زلـــــزله هستید شـــما
#خلیل_جوادی
@shah_beyt_mandegar
صبح میخندد و من گریهکنان از غم دوست
ای دمِ صبح چه داری خبـر از مقدم دوست..؟
#سعدی
@shah_beyt_mandegar
کشوری را فتح اگر کردی اسیران را نکش!
ارتش از هم گرچه میپاشی امیران را نکش!
جنگلی را گر به آتش میکشی دستت درست!
در میان دشت، دیگر بچه شیران را نکش!
ما که هرکاری که میگویی برایت میکنیم!
بعد از انجام فرامینت اجیران را نکش!
کی کسی کاری به کار گوشهگیران داشتهست؟
خواهشی دارم که لطفاً گوشهگیران را نکش!
هرچه می خواهی تو با مغز جوانان میکنی!
دست کم لطفی کن و مِن بعد پیران را نکش!
هرچه سر پایین میاندازم نگاهت با من است!
اینچنین با بیحیایی سربزیران را نکش!
#اصغر_عظیمیمهر
@shah_beyt_mandegar
دل به خون میغلتد از یادِ تبسمهای یار
همچو آن زخمی که بر رویش نمکدان بشکند
#بیدل_دهلوی
دلم مجروح و سرتاپا ملاحت از تو میبارد
تو را با این نمکپاشی نگه دارم چهسان در دل؟
#سالک_قزوینی
دلِ آزردهام از خندهاش آزردهتر گردد
جراحت بیش میسوزد چو میسازی نمکسودش
#نظیری_نیشابوری
@shah_beyt_mandegar