بِه که باشیم گرفتار، که صیّاد قضا
هرکه را رخصت پرواز دهد، پر ندهد
#ناظم_هروی
@shah_beyt_mandegar
در بند شکیبایی، مُردم ز جگرخایی
ای حوصله تنگی کن، ای غُصه فراوان شو
#غالب_دهلوی
@shah_beyt_mandegar
زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
زان لب که تا ابد مددِ جان ما ازوست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
قندی ز لب بدزد و به ما خونبها فرست
بردار پرده از رخ و از دیدههای ما
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
#خاقانی
@shah_beyt_mandegar
جفا مکن که جفا رسم دلربائی نیست
جدا مشو که مرا طاقت جدائی نیست
مدام آتش شوق تو در درون منست
چنانکه یکدم از آن آتشم رهائی نیست
وفا نمودن و برگشتن و جفا کردن
طریق یاری و آئین دل ربائی نیست
ز عکس چهرهٔ خود چشم ما منور کن
که دیده را جز از آن وجه روشنائی نیست
من از تو بوسه تمنی کجا توانم کرد
چو گرد کوی توام زهرهٔ گدائی نیست
به سعی دولت وصلت نمیشود حاصل
محققست که دولت به جز عطائی نیست
عبید پیش کسانی که عشق میورزند
شب وصال کم از روز پادشاهی نیست
#عبید_زاکانی
@shah_beyt_mandegar
راستش را بگو
زماني كه دوستم داشتي
سعي مي كردي
چه كسي را فراموش كني؟
#قهرمان_تازه_اوغلو
@shah_beyt_mandegar
باید دو بار متولد شد!
و تولد ِ دوم زیباتر است.
{مثل پروانه ای که از پیله بیرون می آید...}
تولد ِ دوم ، با این درک شروع می شود که:
تنها یکبار زندگی می کنیم!
تولدِ دوم،
آگاهی ست در قلب ، گرامی داشتن ِ عشق است...
با خویشتن عاشقانه رفتار کردن است...
با لحظه ی "اکنون"زندگی کردن است.
باید،
دو بار متولد شویم.
باید ، دوباره متولد شویم...
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
آدمکشی به سپیدی برف – کریستین بوبن
اثری شاعرانه و لطیف است که از زندگی، زیباییهای آن و امید و خوشبختی حرف میزند. نویسنده با نگاهی سرشار از قدرشناسی و قدردانی از الهامات زندگی میگوید. کریستین بوبن به خوبی میداند که چطور میتواند با نوشتههایش با روح انسانها ارتباط برقرار کند.
او از زندگی، زیباییهای آن، لذتهای کوتاه و لذتهای ماندگار، صحبت میکند. او تلاش میکند تا امید را به نگاه مخاطبان نوشتههایش تزریق کند و به انسانها این باور را انتقال دهد که خوشبختی در نزدیکی ما است و باید آن را باور داشته باشیم.
@shah_beyt_mandegar
قطار ساعت هفت از شبِ تو راه افتاد
تکانِ دست تو در روشنِ نگاه افتاد
قطار ساعت هفتِ تو رفت یا آمد؟
نگاه کرد به ساعت، به اشتباه افتاد
وَ قرص کامل ماه آن قَدَر مُیسّر شد
که عکس عقربه ها روی نور ماه افتاد
نگاه کرد به سمتی که ریل گم می شد
وَ بعد، رو به شبِ صندلی به راه افتاد
صدای گرم تو در ایستگاه خالی بود
نفس کشید، وَ بر شیشه طرح "آه" افتاد
مرور خاطره، برخورد دست ها با هم
ثواب عشق که در ورطه ی گناه افتاد
گناهِ دیدن تو، اتّفاق شیرینی
که بعد آن شبِ بی گاه، گاه گاه افتاد
مرور خاطره، در صفحه های پایانی
نگاه مرد، به یک صفحه ی سیاه افتاد
میان آن همه سطری که خط خطی شده بود
نگاه مرد، به "عشق تو شد تباه" افتاد
نوشته بود پس از جمله ی " منیژه ندید
چگونه بیژن از اسبش، درون چاه افتاد؛
(رسیده ایم من و نوبتم به آخرِ خط)
قطار ساعت هفتِ شب از تو راه افتاد."
#هادی_خورشاهیان
@shah_beyt_mandegar
مَه را زِ فَلَک به طَرْفِ بام آوَردَن
وَز ریگِ روان، روغَنِ خام آوَردَن
از روم، کِلیسیا به شام آوَردَن
بِتْوان، نَتَوان تو را به دام آوَردَن
#خاقانی
@shah_beyt_mandegar
مثل عروسِ خان که میداند "پسرزا" نیست
حس میکنم عمر خوشیهایم به دنیا نیست
ته ماندهی یک قهوهی تلخم که مدتهاست
در من کسی دیگر پی تعبیر فردا نیست...
وابستگی تلخ است هنگامی که میفهمی
آنقدرهایی که خودش میگفت تنها نیست...
نفرین به دست خالی و این دل سپردنها
نفرین به من، نفرین به تصویری که زیبا نیست
از بیتفاوت بودنم هم درد میبارد
یعنی گلوی بغض کرده اهل حاشا نیست
تنهاییِ گنجشک باران خوردهای هستم
که در خیابان هم برایش ذرهای جا نیست
عاشق که باشی تازه میفهمی که گاهی مرگ
چیزی به جز دل کندن از دلبستگیها نیست
دیشب نشستم با خودم از زندگی گفتم
گفتم ببین حال دلم خوب است، اما نیست...
#سجاد_صفری
@shah_beyt_mandegar
این چشمها را باز بگذارید در گور
این چشم بعد از مرگ هم چشمانتظار است
#فاطمه_اتحاد
@shah_beyt_mandegar
ما به آن گل از وفای خویشتن دل بستهایم
ورنه این صحرا تهی از لالهی سیراب نیست ....
#رهی_معیری
@shah_beyt_mandegar
🎼 فراموشی ها ...
🎤 امید نعمتی
👌👌👌
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم ،
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری ..!
#حمید_مصدق
@shah_beyt_mandegar
نی دولت دنیا به ستم میارزد
نی لذت مستیاش الم میارزد
نه هفت هزار ساله شادی جهان
این محنت هفت روزه غم میارزد
#حافظ
@shah_beyt_mandegar
ما از شکست توبه محابا نمیکنیم
چون زلف، حُسن توبهٔ ما در شکستن است
#صائب
@shah_beyt_mandegar
❖ #تک_مصرع_های_ماندگار
بی صحبت تو ، جهان نخواهم
───── 🔻 #سنایی
هر کس هرآنچه داد به آیینه ، پس گرفت
───── 🔻 #فاضل_نظرى
جفا و جور توانی ، ولی مکن یارا !
───── 🔻 #سعدی
@shah_beyt_mandegar
بود همیشه ز تأثیر آب دیده مرا
قبا بهرنگ دگر، آستین بهرنگ دگر
#طالب_آملی
@shah_beyt_mandegar
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری
برآید از دلم آهی، بسوزد هفت دریا را…
#سعدی
@shah_beyt_mandegar
نمیایی...🎼🐚
#علی_زند_وکیلی❣
اکنون که مرگ ساعت خود را کوک میکند
و نام تو را میپرسد
بیا در گوشَت بگویم
همین زندگی نیز
زیبا بود
#شمس_لنگرودی
@shah_beyt_mandegar
خیـــال آمدنت دیشـبم به سـر می زد
نیــامدی که ببینی دلــم چه پر می زد
به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر می زد
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
هلاک شیوه ی لطف توام ولی صد حیف
که التفات تو چون رحمت خدا، عام است!
#نصیر_همدانی
@Shah_beyt_mandegar
دلت جای ِدگر بود و غمت کُنج دلِ ما
گذشتیم و گذشت اما تو رسم عشق آموز
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
شوریده ی آزرده دل ِ بی سر و پا من
در شهر شما عاشق انگشت نما من
دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست
جانا، به خدا من... به خدا من... به خدا من
#سيمين_بهبهاني
@shah_beyt_mandegar
گر دلت صاف است با تر دامنان الفت مگیر
تیره سازد صحبت آب روان آئینه را
#اشرفمازندرانی
@shah_beyt_mandegar
مرا با یک منِ ناآشناتر روبهرو کردی
خودم هم سخت حیرانم از این برگی که رو کردی
چهل سالی دو روی سکّهام این رو و آن رو شیر
مرا با روی خطِ سکّهام بیآبرو کردی
نباید تشت این دلدادگی از بام میافتاد
من آرامش طلب بودم، تو اما های و هو کردی
چه بیم از زخم بیگانه، مرا تیر نگاهت کُشت
به خون غلتیدم و دیدم که با خونم وضو کردی
اگر چه آرزوی هر دوی ما عشق بود اما...
تو بودی آرزوی من، تو او را آرزو کردی
ننوشیدم ز جام بادهای جز بادهٔ چشمت
«تو با اغیار پیش چشم من مِی در سبو کردی»
تو هم مانند من بیچاره خواهی شد از آنجا که...
برای رفع دلتنگی به یک بیگانه خو کردی
#فاطمه_اتحاد
@shah_beyt_mandegar
نفس های مرا مگذار پای زندگی کردن
به دنیا آمدن هرگز دلیلِ زنده بودن نیست...
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
#حافظ
@shah_beyt_mandegar