shah_beyt_mandegar | Неотсортированное

Telegram-канал shah_beyt_mandegar - شاه بیت های ماندگار

-

بزرگترین گروه شعر فارسی فیسبوک با بیش از ۹۰هزار عضو شاه بیت های ماندگار و حالا در تلگرام؛ لذت ببرید از: — از ابیات ماندگار — معرفی کتاب — آهنگ های زیبا 💠ارتباط با ادمین @ashkanzangene

Подписаться на канал

شاه بیت های ماندگار

در سفرِ زندگی‌مان
كوله‌باری‌ را حمل می‌كنيم


لب‌ريزِ خاطره‌ها و تجربه‌ها و زخم‌ها...
ميراثِ گذشته!


هر چه كوله‌بارت سنگين‌تر باشد،
سخت‌تر به پيش می‌روی‌
در كلوخ ‌راه‌ها و سراشيبی‌ها!


ای‌ انسان!
سبک‌تر سفر كن.....



#مارگوت_بیکل
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

هجوم اشک را مانع نگردد آستین من
که باشد از مرّوت دور ره بر کاروان بستن

#آزاد‌بلگرامی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

صائب دو چیز می شکند قدرِ شعر را
تحسینِ ناشناس و سکوت سخن شناس...

#صائب_تبریزی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

تا شکن زلف تو است سلسله جنبان دل
جمع نخواهد شدن حال پريشان دل

شوق تو در هم شکست پنجه‌ی شاهين صبر
عشق تو لشکر کشيد بر سر سلطان دل

هم خط نوخيز تو سبزه‌ی گلزار جان
هم لب جان‌بخش تو چشمه‌ی حيوان دل

کار من آمد به جان از ستم پاسبان
رفتم از آن آستان جان تو و جان دل

چاره هر درد را خلق به درمان کنند
درد تو را کرده عشق مايه‌ی درمان دل

گر چه صبوری خوش است در همه کاری ولی
کردن صبر از رخت کی شود امکان دل

دل به تو بربست عهد، کز سر جان بگذرد
جان گران مايه رفت بر سر پيمان دل

در طلب چشم تو دور به آخر رسيد
آه که آن هم نشد حاصل دوران دل

رشته‌ی عقلم گسيخت بر سر سودای عشق
گوهر اشکم بريخت بر در دکان دل

سوزن فکرت شکست، رشته‌ی طاقت گسيخت
بس که ز نو دوختم چاک گريبان دل

عمر فروغی گذشت، کام دل آخر نيافت
گر تو مراد دلی وای ز حرمان دل

#فروغی_بسطامی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

گیرم قفس شکستم، وز دام و دانه جستم
کو بال آن که خود را، باز افکنم به کویت

#سایه
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

قصدِ رفتن داشتی، گفتم در آغوشم بکش
قبلِ مردن می‌خرد مؤمن کفن را زودتر...

#مرتضی_جهانگیری

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

هزار غم پی سر کرده‌ام، ولی در دل
غم تو ریشه فرو برده، می‌کُشد اینم


#عرفی_شیرازی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

مرا زمانه ز یاران به منزلی انداخت
که راضیم به نسیمی کز آن دیار آید

#سعدی

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

نه با تو هوس در کمر توان کردن
نه آرزوی تو از دل به در توان کردن

نه از پی تو توان آمدن ز بیم رقیب
نه از تو رو به دیار دگر توان کردن

فغان که گریه من آنقدر زمین نگذاشت
که از فراق تو خاکی به سر توان کردن

چنین که عاشق روی توام ز بیم رقیب
کی از جمال تو قطع نظر توان کردن

لسانی از پی وصل تو گر زیاده رود
متاع زندگیش مختصر توان کردن

#لسانی_شیرازی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

غلامِ دولتِ آنم
که پای‌بندِ یکی‌ست

به جانبی متعلّق شد،
از هـــزار بِرَست...

#سعدی

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

من ز درد تو ننالم بر دل
شکوه‌ی دوست به دشمن نکنم

#حسنعلی‌میرزاشکسته
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

ما آنچه خوانده‌ایم فراموش کرده‌ایم
الا حدیث دوست که تکرار می‌کنیم

#منصور_ثانی

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

گر توانی که بجـــویی دلم امروز بجوی
ور نه بسیار بجــــویی و نیابی بازم

همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش
تو به هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم

#سعدی

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

ندارد گر چه راه کعبه‌ی مقصود پایانی
کند هر کس سفر در خویشتن منزل تواند شد

#عالیجناب‌صائب
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

خدایا، وحشت تنهایی‌ام کُشت
کسی با قصه‌ی من آشنا نیست
در این عالم ندارم همزبانی
به صد اندوه می‌نالم، روا نیست

شبم طی شد کسی بر در نکوبید
به بالینم چراغی کس نیفروخت
نیامد ماهتابم بر لب بام
دلم از این همه بیگانگی سوخت

به روی من نمی‌خندد امیدم
شراب زندگی در ساغرم نیست
نه شعرم می‌دهد تسکین به حالم
که غیر از اشک غم در دفترم نیست

بیا ای مرگ، جانم بر لب آمد
بیا در کلبه‌ام شوری برانگیز
بیا، شمعی به بالینم بیاویز
بیا، شعری به تابوتم بیاویز

دلم در سینه کوبد سر به دیوار
که: این مرگ است و بر در می‌زند مُشت
بیا ای همزبان جاودانی
که امشب وحشت تنهایی‌ام کُشت

#فریدون_مشیری
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

این دود سیه فام که از بام وطن خاست
ازماست که‌برماست
وین شعله سوزان که برآمد ز چپ وراست
ازماست که‌برماست
جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم
با کس نسگالیم
از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست
ازماست که‌برماست
یک‌تن چو موافق شد یک دشت سپاه‌است
با تاج وکلاهست
ملکی چو نفاق آورد او یکه و تنها
ازماست که‌برماست
ماکهنه چناریم که از باد ننالیم
بر خاک ببالیم
لیکن چه کنیم‌، آتش ما در شکم ماست
ازماست که‌برماست
اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است
زین قوم شریفست
نه جرم ز عیسی نه تعدی زکلیساست
ازماست که‌برماست
ده سال به یک مدرسه گفتیم و شنفتیم
تا روز نخفتیم
وامروز بدیدیم که آن جمله معماست
ازماست که‌برماست
گوییم که بیدار شدیم‌! این چه خیالست‌؟
بیداری ما چیست‌؟
بیداری طفلی است که محتاج به‌لالاست
ازماست که‌برماست
از شیمی و جغرافی و تاریخ‌، نفوریم
از فلسفه دوریم
وز قال وان قلت‌، به هر مدرسه غوغاست
ازماست که‌برماست
گویند بهار از دل و جان عاشق غربیست
یاکافر حربی است
ما بحث نرانیم در آن نکته که پیداست
ازماست که‌برماست
@shah_beyt_mandegar
#ملک_الشعرا_بهار

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

@shah_beyt_mandegar

سفر مگو...که دل از خود سفر نخواهد کرد
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد!

من و تو پنجره های قطارِ در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد ...

#فاضل_نظری

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

‍ 💔💔
♥️قلب مادر...

داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌
که‌ کُند مادرِ تو با من‌ جنگ

هر کُجا بیندم‌ از دور کُند
چهره‌ پر چین‌ و جبین‌ پُر آژنگ

با نگاهِ غضب‌ آلود زند
بر دلِ نازکِ‌ من‌ تیرِ‌ خدنگ

مادرِ سنگ‌دلت‌ تا زنده‌ست‌
شهد در کامِ من‌ و توست‌ شَرنگ

نشوم‌ یکدل‌ و یکرنگ‌ تو را
تا نسازی‌ دلِ او از خون‌ رنگ

گر تو خواهی‌ به‌ وصالم‌ برسی‌
باید این‌ ساعت‌ بی‌خوف و درنگ

روی‌ و سینۀ تنگش‌ بدری‌
دل‌ برون‌ آری‌ از آن‌ سینۀ‌ تنگ

گرم‌ و خونین‌ به‌ منش‌ باز آری‌
تا بَرد ز آینۀ‌ قلبم‌ زنگ

عاشقِ بی‌خرد ناهنجار
نه،‌ بل‌ آن‌ فاسقِ بی‌عصمت‌ و ننگ

حُرمتِ مادری‌ از یاد ببُرد
خیره‌ از باده‌ و دیوانه‌ ز بنگ

رفت‌ و مادر را افکند به‌ خاک‌
سینه‌ بدرید و دل‌ آورد به‌ چنگ

قصدِ سرمنزلِ‌ معشوق‌ نمود
دلِ مادر به‌ کفش‌ چون‌ نارنگ

از قضا خورد دمِ در به‌ زمین‌
و اندکی‌ سُوده‌ شد او را آرنگ

وان‌ دل‌ گرم‌ که‌ جان‌ داشت‌ هنوز
اوفتاد از کف‌ آن‌ بی‌فرهنگ

از زمین‌ باز چو برخاست‌ نمود
پی‌ برداشتن‌ آن‌ آهنگ

دید کز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌
آید آهسته‌ برون‌ این‌ آهنگ:

«آه‌ دست‌ پسرم‌ یافت‌ خراش‌
آه‌ پای‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ»

#ایرج_میرزا
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

عیش و نشاط امکان موقوف غفلت ماست
تا ما سیاه‌مستیم میخانه را عروسی‌ست

#بیدل
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

بار محبت از همه بــاری گران‌تر است
وآن کس کشد که از همه‌کس ناتوان‌تر است

دیگر ز پهلوانــی رستم سخـــن مگوی
زیرا‌که عشق از همه‌‌کس پـهلوان‌تر اسـت

چون شرح اشتیاق دهد در حضور دوست
بیچـاره‌ای که از همه‌‌کس بی‌زبان‌تر اسـت

هر دل کـه شد نشانه‌ی آن تیر دل‌نشین
فردای محشر از همه صاحب‌نشان‌تر است

هر دم به تلخ‌کـامی مـا خنـده مــی‌زنـد
شکرلبی که از همه شیرین‌دهـان‌تر اسـت

مانـنـد مـوی کـــرده تنــم را بـه لاغـری
فربـه‌تنی کــه از همـه لاغـر‌میــان‌تر اسـت

دانـی که من به مجمـع آن شمـع کیستم
پـروانه‌ای که از همه آتش‌‌به‌جان‌تر است

کی می‌دهد ز مـهر به دست من آسمان
دست مهی که از همه نامهربـان‌تر است

هر بــوستان که مــی‌رود اشک روان من
سرو روانـش از همه سروی روان‌تر است

مستغنی‌ام ز لعـل دُرافـشـان مهــوشان
تا دست شـاه از همه گوهرفشان‌تر اسـت

هرسو کمین گشاده فروغی به صید مــن
تیـرافکنی کـه از همه ابروکمـان‌تـر اسـت

#فروغی_بسطامی

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

شب فراق

آواز ی در بیات اصفهان
غزل از: #رهی_معیری
پیانو: #مزداانصاری
آواز : #همایون_شجریان

چه رفته است که امشب سحر نمی آید
شب فراق به پایان مگر نمی آید


‌@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

گلایه‌های #سعدی از بی‌اعتنایی یا بی‌وفایی دوستان چقدر زیباست:

مبارزان جهان قلب دشمنان شکنند
تو را چه شد که همه قلب دوستان شکنی
-
شبی نپرسی و روزی که دوستدارانم
چگونه شب به سحر می‌برند و روز به شام
-
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
-
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یکدل سَرِ دست برفشانی
[سرِ دست بر فشاندن: بی‌اعتنایی کردن]
-
تو خود از کدام شهری که ز دوستان نپرسی
مگر اندر آن ولایت که تویی وفا نباشد




این گلایه‌ها خیلی زیباست، گر چه بی‌جاست. اساسا از آبی که نمی‌جوشد نباید گلایه کرد. اگر دوستی و پیوندی به نحو طبیعی نجوشد و میوه‌ی توجه و مهر ندهد، چه جای گلایه؟ از تفقد و اعتنای بعد از گلایه چه فایده؟

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

دلِ من بارِ جفای تو نه تنها بکشد
داغِ جور و ستمت هر دو به‌یک جا بکشد

جان به یک سر نکند با سر شمشیر تو قطع
که چو زلفت به‌قدم‌های تو سرها بکشد

خوش بود تیر تو بر سینه‌ ولی آن خوش نیست
که کماندار تو باز آیدش از ما بکشد

نرسد بر تو مَه چارده بر گوشه‌ٔ بام
گر زِ خورشید رخی سر به ثریا بکشد

این همه بارِ جفا عاشق از آن کرد قبول
که درین واقعه خود را بکشد یا بکشد

قلم صنع کند رقص و سراندازی‌ها
دستِ قدرت گر از آن صورت زیبا بکشد

می‌کند ناله و آه از دلِ غمدیده کمال
هرکه شد عاشق روی‌ تو ازین‌ها بکشد

#کمال_خجندی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

خشت بر خشت زوایای جهان گردیدم
منزلی امن‌تر از گوشه‌ی تنهایی نیست!

#طالب_آملی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم

چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم

تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
وگرنه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم

رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم

به دریایی درافتادم که پایانش نمی‌بینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم

فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید
که گر بگریزم از سختی رفیق سست‌پیمانم

مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم

شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم

#سعدی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

مانع ریزش این گریه نمی‌دانم چیست
که جگر بر مژه می‌آید و بر می‌گردد

#طالب_آملی

@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

ای به مهرت دل خراب آباد
وز غمت جان مستمندان شاد

طاق ابروت قبله‌ی خسرو
چشم جادوت فتنه‌ی فرهاد

لب لعل تو کامبخش حیات
سر زلفت گره‌گشای مراد

هر که شاگردی غم تو نکرد
کی شود درس عشق را استاد

ما به ترک مراد خود گفتیم
در ره دوست هرچه باداباد

دوش سرمست درگذر بودم
بر در مسجدم گذار افتاد

مقرئی ذکر قامتش می‌گفت
هر کس آنجا رسید خوش بستاد

از پی آن جماعت افتادم
تا ببینم که چیستشان اوراد

ناگه از پیش امام روحانی
رفت بر منبر این ندا در داد

که سراسر جهان و هرچه در اوست
عکس یک پرتوی است از رخ دوست

#شاه_نعمت‌الله_ولی
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست

#حافظ
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

ما نوشتيم و گريستيم
ما خنده كنان به رقص بر خاستيم
ما نعره زنان از سر جان گذشتيم ...

كسي را پروای ما نبود.
در دور دست مردی را به دار آويختند :
كسی به تماشا سر برنداشت

ما نشستيم و گريستيم
ما با فريادی
از قالب خود بر آمديم

#احمد_شاملو
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…

شاه بیت های ماندگار

دل به مردن گشت راضی در غم‌آبادِ جهان
تا به کی با غم توان دست و گریبان زیستن؟
...
با خرد‌ گفتم که مشکل‌تر ز مردن چیست؟ گفت
صحبتِ جمعی که نتوان همچو ایشان زیستن

#طغرا_مشهدی
#در_مشقت
@shah_beyt_mandegar

Читать полностью…
Подписаться на канал