بیدل منم ڪه سخت دلم مانده پیشِ تو!
من، جاےِ خالیِ همه دلهایِ عالمم...
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
🎼دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
این درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
فریاد ز بی مهریت ای گل....
شادم به خیاله تو چو مهتاب شبانگاه
دور از تو من سوخته در دامن شبها
ای چشم سخنگو تو بشنو ز نگاهم
ای چشم سخنگو تو بشنو ز نگاهم
فریاد ز بی مهریت ای گل....
@shah_beyt_mandegar
گفتی به عکسهای جوانی نگاه کن
دیدم رفیق...دیدم و دلگیرتر شدم
#مجید_ترکابادی
@shah_beyt_mandegar
هنوز نقش وجود مرا به پرده هستی
نبسته بود زمانه،كه دل به مهر تو بستم
#مهرداد_اوستا
@shah_beyt_mandegar
ناکامی من همه ز خودکامی توست
این سوختنم تمام از خامی توست
مگذار که از عشق تو رسوا گردم
رسوایی من موجب بدنامی توست
#میلی_مشهدی
@shah_beyt_mandegar
عمارت دل ویران ثوابها دارد
پیاله ای به من خانمان خراب دهید
#صائب_تبريزي
@shah_beyt_mandegar
بر بی خبرِ عشق مگو راز دلت را
در سنگدلان رحم و غم و چشمِتری نیست
#عاشور_صفری
@shah_beyt_mandegar
بخیر می شود این صبح های دلتنگی
ببین که روشنم از یادِ خوبِ لبخندت
🌱
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
گُلِ محمدیِ من
مَپرس حالِ مرا؛
به غم دُچار چنانم
که غم دُچارِ من است
#فاضل_نظری
@shah_beyt_mandegar
خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
دل نخوانند که صیدش نکند دلداری
جان به دیدار تو یک روز فدا خواهم کرد
تا دگر برنکنم دیده به هر دیداری
یعلم الله که من از دست غمت جان نبرم
تو به از من بتر از من بکشی بسیاری
غم عشق آمد و غمهای دگر پاک ببرد
سوزنی باید کز پای برآرد خاری
می حرامست ولیکن تو بدین نرگس مست
نگذاری که ز پیشت برود هشیاری
میروی خرم و خندان و نگه مینکنی
که نگه میکند از هر طرفت غمخواری
خبرت هست که خلقی ز غمت بیخبرند
حال افتاده نداند که نیفتد باری
سرو آزاد به بالای تو میماند راست
لیکنش با تو میسر نشود رفتاری
مینماید که سر عربده دارد چشمت
مست خوابش نبرد تا نکند آزاری
سعدیا دوست نبینی و به وصلش نرسی
مگر آن وقت که خود را ننهی مقداری
#سعدی
@shah_beyt_mandegar
"به خاطر تو"
باصدای بانو #حمیرا
اهنگساز : #پرویزیاحقی
شعر : #بیژن_ترقی
به خاطر تو غرق گریه شدم
تا لب تو پر از شهد خنده شده
نهال قدت سر کشیده اگر
برگ و بار من از ریشه کنده شده
شنیدم اگر من به جرم وفا
ناسزای تو را باورم که نشد
ز عشق تو چه گرفتاری ها ، چه
غم و زاری ها ، ستم و خواری ها
قسمتم که نشد
به جای آن همه بیداری ها،
غم و بیماری ها ، چه دل آزاری ها
قسمتم نشده
ز عشق تو چه گرفتاری ها، چه
غم و زاری ها، ستم و خواری ها
قسمتم نشده
به جای آن همه بیداری ها، غم و بیماری ها ، چه دل آزاری ها
قسمتم نشده
نیاورم از غصه دل خود پیش چشم کسان ، یک سخن به میان
غم دل رو کرده ام به خدا پشت
خنده نهان در بر دگران
@shah_beyt_mandegar
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی
که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز
طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق
به قول مفتی عشقش درست نیست نماز
در این مقام مجازی به جز پیاله مگیر
در این سراچه بازیچه غیر عشق مباز
به نیم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی
که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز
فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق
نوای بانگ غزلهای حافظ از شیراز
#حافظ
@shah_beyt_mandegar
درد را همه مینویسند
اشک و آه و اندوه را همه میسرایند
ولی از عشق سرودن، دل میخواهد
از شادی نوشتن، شهامت میخواد
زیبایی را ستودن...
آه زیبایی را نوشتن
زیبایی را دیدن
آدمها دلشان نمیآید چیزهای خوب را باهم قسمت کنند
همه اندوه و اشک و آه را مینویسند
تو برایم از عشق
از زیبایی بهار
از شکوه زندگی
از صدای خندهایت بنویس
تو برایم از عشق بگو
تو برایم از عشق بنویس
بیا ما زیباترین داشتههامان را با دیگران قسمت کنیم...
#رهاصابر
@the_cafe_anar
@shah_beyt_mandegar
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست
غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت
این شادی کسی که در این دور خرمست
تنها دل منست گرفتار در غمان
یا خود در این زمانه دل شادمان کمست
زین سان که میدهد دل من داد هر غمی
انصاف ملک عالم عشقش مسلمست
دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت
آیا چه جاست این که همه روزه با نمست
خواهی چو روز روشن دانی تو حال من
از تیره شب بپرس که او نیز محرمست
ای کاشکی میان منستی و دلبرم
پیوندی این چنین که میان من و غمست
#سعدی
@shah_beyt_mandegar
امروز نیز محنت فرداست روزیام
آن بندهام که رزق من از پیش میرسد
#امیری_فیروزکوهی
@shah_beyt_mandegar
هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود
چوپانی این گله به گرگان بسپردند
این شیوه و این قاعدهها رسم کجا بود؟
رندان به چپاول سر این سفره نشستند
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!
خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند
هر چیز در این خانهٔ بی برگ و نوا بود
گفتند چنینیم و چنانیم دریغا ...
اینها همه لالایی خواباندن ما بود!
ایکاش در دیزی ما باز نمیماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود!!!
#ایرج_میرزا
@shah_beyt_mandegar
هر سحر میجهد از پرتو خورشید ز خواب
از شب تیرهٔ عاشق چه خبر دارد صبح؟
#صائب_تبریزی
@shah_beyt_mandegar
در عالم بیوفا کسی خُرّم نیست
شادی و نشاط در بنیآدم نیست
آنکس که در این زمانه او را غم نیست
یا آدم نیست، یا ازین عالم نیست
#هلالی_جغتایی
@shah_beyt_mandegar
خدا مارو برای هم نمی خواست
فقط میخواست همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ی ما مال ما نیست
فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم
#افشين_يدااللهي
@shah_beyt_mandegar
موج پوشید روی دریا را
پردهٔ اسم شد مسما را
نیست بی بال اسم پروازش
کس ندید آشیان عنقا را
عصمت حسن یوسفی زد چاک
پردهٔ طاقت زلیخا را
می کشد پنبه هر سحر خورشید
تا دهد جلوه داغ دل ها را
جاده هر سو گشاده است آغوش
که دریده ست جیب صحرا را
شعلهٔ دل ز چشم تر ننشست
ابر ننشاند جوش دریا را
آگهی می زند چو آیینه
مُهر بر لب زبان گویا را
قفل گنج زر است خاموشی
از صدف پرس این معما را
بیدل ار واقفی ز سرّ یقین
ترک کن قصهٔ من و ما را
#بيدل
@shah_beyt_mandegar
دلم آشفتهٔ آن مايهٔ نازست هنوز
مرغ پر سوخته در پنجهٔ بازست هنوز
جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسيد
دل به جان آمد و او بر سر نازست هنوز
گرچه بيگانه ز خود گشتم و ديوانه ز عشق
يار عاشق كش و بيگانه نواز است هنوز
خاک گرديدم و بر آتش من آب نزد
غافل از حسرت ارباب نياز است هنوز
گرچه هر لحظه مدد مىدهدم چشم پر آب
دل سودازده در سوز و گداز است هنوز
همه خفتند به غير از من و پروانه و شمع
قصه ما دو سه ديوانه دراز است هنوز
گرچه رفتی ز دلم حسرت روى تو نرفت
در اين خانه به اميد تو بازست هنوز
اين چه سوداست عمادا كه تو در سر دارى
وين چه سوزيست كه در پرده سازست هنوز
#عماد_خراسانی
@shah_beyt_mandegar
"خزان "قطعه ای که به گفته استاد #پرویز_مشکاتیان ، آن را از ایده افتادن برگ درختان در فصل پاییز گرفته است.
این قطعه بر اساس نغمه ای از موسیقی نواحی منطقه خراسان به نام "مقام الله" (نام مقامی که با دوتار تربت جام می نوازند) الهام گرفته شده است.
@shah_beyt_mandegar
دیدن روی تو و دادن جان مطلب ماست
پرده بردار ز رخسار که جان بر لب ماست
بت روی تو پرستیم و ملامت شنویم
بت پرستی اگر این است که این مذهب ماست
شرب می با لب شیرین تو ما راست حلال
بیخبر زاهد از این ذوق که در مشرب ماست
نیست جز وصف رخ و زلف تو ما را سخنی
در همه سال و مه این قصه روز و شب ماست
در تو یک یا رب ما را اثری نیست ولی
قدسیان را به فلک غلغله از یا رب ماست
#فرصت_شیرازی
@shah_beyt_mandegar
بگو دومرتبه این را که: «دوستت دارم»
دلم هنوز به این جملهی شما گرم است
بیا گناه کنیم عشق را... نترس خدا
هزار مشغله دارد، سرِ خدا گرم است
#نجمه_زارع
@shah_beyt_mandegar
غافل مشو ز پاسِ دلِ بیقرار ما
کاین مرغ پرشکسته قفسها شکسته است
#صائب_تبریزی
@shah_beyt_mandegar
تا نهادم پای در وحشت سرای روزگار
عمر من در فکر آزادی چو زندانی گذشت
#عالیجنابصائب
@shah_beyt_mandegar