اي دل صبور باش و
مخور غم که عاقبت
اين شام صبح گردد و
اين شب سحر شود
#خواجوی_کرمانی
@shah_beyt_mandegar
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از "حزین" است امروزکوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
#حزین_لاهیجی
@shah_beyt_mandegar
طبیب من تویی
ای دوای هر دردی
امید بهر چه بندم
به دست های دگر..؟
#مستاصل_سامرایی
@shah_beyt_mandegar
پای بند قفسـم بال و پـر بازم نیست
سر گل دارم و پروانه ی پروازم نیست
گل به لبخندومراگریه گرفته ست گلو
چون دلم تنگ نباشدکه پربازم نیست
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم
بیش از اینها از دعای خود توقع داشتم
بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد
زرد میشد مطمئناً کاج اگر میکاشتم
آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد
چند گامی سوی تو بیسر قدم برداشتم
ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده
کاش از آن اول تو را کوچک نمیپنداشتم
آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینهام
داشت میآمد بسوزاند تو را ، نگذاشتم
#کاظم_بهمنی
@Shah_beyt_mandegar
"تو' بخوان مرا و
از دوریِ منزلم مترسان
ڪہ من این ره ار 'تو" باشی
به سَرای با سَر آیم!
#حسین_منزوی
@shah_beyt_mandegar
هر صبح چاک پیرهنی تازه میکند...
یارب به دست کیست گریبان آفتاب؟
#بیدل_دهلوی
@shah_beyt_mandegar
می کنم الفبا را روی لوحه ی سنگی
#واو مثل ویرانی #دال مثل دلتنگی
#حسین_منزوی💔
@shah_beyt_mandegar
خود آهوانه به دام من آمدی تو، وگرنه
من این بهار در اندیشهی شکار نبودم
#حسين_منزوي
@shah_beyt_mandegar
من که در تُنگ
برای تو تماشا دارم
با چه رویی بنویسم؛
غمِ دریا دارم..!
#فاضل_نظری
@shah_beyt_mandegar
برآمد بادِ صبح و بوی نوروز
به کامِ دوستان و بختِ پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
#سعدی
@shah_beyt_mandegar
جان بِفِشانم زشوق، در ره باد صبا
گربرساندبه ما، #صبح دمی بوی دوست
#امیرخسرودهلوی
#صبح_بخیر🌞
@shah_beyt_mandegar
نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش
به روی شانه ی طوفان رهاست گیسویش
کسی در آن طرف دشت ها نه معلوم است
کجای حادثه افتاده است بازویش
#فاضل_نظری
@shah_beyt_mandegar
اما من آن شکوفه ی اندوهم
کز شاخه های یاد تو می رویم
شبها تو را به گوشه ی تنهائی
در یاد آشنای تو می جویم...
#فروغ_فرخزاد
@shah_beyt_mandegar
پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید
من که رفتم بنشینید و ... هوارم بزنید
باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد
بنویسید که: "بد بودم" و جارم بزنید
من از آیین شما سیر شدم ... سیر شدم
پنجه در هر چه کـه من واهمه دارم بزنید
دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟!
خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنید
آی! آنها! که به بیبرگی من میخندید!
مرد باشید و ... بیایید ... و ... کنارم بزنید
#نجمه_زارع
@shah_beyt_mandegar
تو را بخشیدم آن روزی که از من رد شدی٬ آری
که پل ها خوب می فهمند معنای گذشتن را...
#حسین_زحمتکش
@shah_beyt_mandegar
سرش به شانه ی من بود و درد دل میکرد
همین که وقتِ غمِ من رسید
خوابش برد...
#محمد_مهدی_درویش_زاده
@shah_beyt_mandegar
ای دریغ از تو ،
اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من
اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما ،
اگر کامی نگیریم از بهار...
فریدون مشیری
@shah_beyt_mandegar
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست. چون نمیتواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد
از #کتاب سمفونی مردگان|نوشته ی #عباس_معروفی
@shah_beyt_mandegar
روزها رفتند و من دیگر
خود نمیدانم کدامينم
آن من سرسخت مغرورم؟
یا من مغلوب دیرینم؟
مینشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم
#فروغ_فرخزاد
@shah_beyt_mandegar
فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست
اردی جهنم است زمانی که یار نیست
هر قاصدی که می رسد از راه ناخوش است
هر نامه ای که آمده از سوی یار نیست
#علیرضا_بدیع
@shah_beyt_mandegar
مرگ را دانم ، ولی تاکوی دوست
راه اگر نزدیکتر داری ، بگو ...
#مولانا
@shah_beyt_mandegar
دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی
باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من
#مولوى
@shah_beyt_mandegar
انجامِ ِحسنِ او شد پایانِ عشقِ من هم
رفت آن نوای بلبل بیبرگ شد چمن هم
کرد آنچنان جمالی در کنجِ خانه ضایع
بر عشقِ من ستم کرد بر حسنِ خویشتن هم
آن بت که بود افتاد از طاقِ کعبهی دل
وز کفر شد پشیمان آن کافرِ کهن هم
#وحشی_بافقی
@shah_beyt_mandegar
🖇🥀
چون گُلی
دلتنگی ات بر خاکِ من خواهد دمید
بس که در عمری که سر کردم
دلم تنگِ تو بود...
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
ناگزیر از سفرم ،
بی سر و سامان چون «باد»
به «گرفتار رهایی»
نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند ؟!
مگر می شود از خویش گریخت
«بال» تنها غم ِ غربت
به پرستوها داد...
#فاضل_نظری
@shah_beyt_mandegar