رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
#فروغ_فرخزاد
@shah_beyt_mandegar
#گزیده_کتاب 📒📕📙
با منقار بزرگش بــه آسمـان اشاره کرد و با خودنمـایى مى گفت؛ رفقا آن بالا، آن بالا، درســت پشـت آن ابــر سیاه، سـرزمین شـیر و عسل اســت، سـرزمینى کـه مـا حیوانات بدبخت در آنجا بـراى هـمیشـه از رنج کار آسوده خواهیم شد.حتى مدعـى بـود در یکى از پـروازهـاى دور و دراز آنجا را بــه چشم دیده مزارع جاودان و پرچین هـایى که روى آنهـا قنـد و کلوچه مـیروییده دیده. خیلى از حیوانات گفتههـاى او را باور میکردنـد و منطق شان این بـود؛ که زنـدگى اکنون پر از مشقت اسـت، و انصاف در این اسـت کـه دنیاى بــهترى در جاى «دیگـرى» وجـود داشـته باشـد!
#جورج_اورول / قلعه حیوانات
@shah_beyt_mandegar
🌬☁️
و از یاد رفتن
همیشه به خاطر نیاوردن نیست!
به خاطرت بودم،
همیشه...
و مرا از یاد برده بودی.
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
سر به تایید تکان دادی و گفتی آری!
عینِ مرگ است اگر بی تو بخواهد برود
او که از جان خودت دوست ترش میداری...
ای که نزدیکتری از منِ دلتنگ به من
بینِ ما نیست به جز فاصلهای اجباری
من عروس توام ای از من و آغوشم دور
خطبه را گریهٔ من میکند امشب جاری
زندگی چیست به جز خاطرهای افسرده؟
زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری؟
گلهای نیست به تنهاییِ خود دل بستم
به -غزل گریه- ی هر روز...به شب بیداری
روی دیوار دلم سایهای از قامت توست
مثـل تنهـاییِ من، قـدِ بلنـدی داری...
#سیده_تکتم_حسینی
@shah_beyt_mandegar
"راحت جان"
ای راحت جان از چه بلای دل و جانی
*با ما به از این باش که با خلق جهانی*
ما از ته آن کوچه گذر کرده و رفتیم
حتی نگرفتی خبری نام و نشانی
نه از پی ما گشتی و نه در دلت افتاد
خندم به بخیالم ، که برایم نگرانی
در یاد تو هم نیست چه ها بر دل ما رفت
کم کم به دل افتادی و در سینه نهانی
هر شهر و دیاری که گذر کردم و رفتم
با طعنه بگفتند که تو مجنون زمانی
ماندم که تو را بینم و الکن شوم آندم
امّا همه تمجید تو گویند به زبانی
در مصرع دوم بتو گفتم به از این باش
با ما که چنانی و چنان با دگرانی .
#محمود_افهمی
@shah_beyt_mandegar
به نورِ دل توان از ظلمتِ هستی برون آمد...
علاجی نیست جز #بیداری این خوابِ مشوش را...
#صائب
@shah_beyt_mandegar
#مابهبیداریدچاریم...
دیگر برای حرف زدن شوق و شور کو
تا کی صدای سوگ؟ بگو بانگ سور کو
آئینهایم و همنفس سنگها شدیم
اما میان این همه، سنگ صبور کو
یک هفته هم نشد که نبینیم رنگ غم
یوسف! چقدر صبر کنم پس وفور کو؟
ناباوران به باور ما طعنه میزنند
پس آن گرهگشای گرههای کور کو؟
خورشید مرده است مگر؟ شب گرفتهایم
آن اخرین امید، بقایای نور کو؟
دنیا فقط مسیر رسیدن به راحتیست
از من مپرس مقصد این راه دور کو
#مجید_ترکابادی
@shah_beyt_mandegar
از تو سکوت مانده و از من صدای تو
چیزی بگو که من بنویسم به جای تو!
حرفی که خالی ام کند از سال ها سکوت
حسی که باز پر کُنَدَم از هوای تو
#این_روزها_عجیب_دلم_تنگ_رفتن_است
تا صبح راه می روم پا به پای تو
در خواب حرف می زنم و گریه می کنم
بیدار می کنند مرا دست های تو
هی شعر می نویسم و دلتنگ می شوم
حس می کنم کنارمی و آه جای تو
این شعر را رها کن و نشنیده ام بگیر
بگذار در سکوت بمیرم برای تو...
#اصغر_معاذی
@shah_beyt_mandegar
آرزویِ قتلِ خویشم میبرد نزدیکِ او
شوق پندارد تلاشِ آشنایی میکنم
#اسیر_شهرستانی
@shah_beyt_mandegar
ای بویِ دوست در تو وزان تا همیشگان
دالانِ گلفشانِ نسیم صبا! سلام
ای ثبت بر جریدهیِ دیوارهایِ تو
از او و من، بریدهیِ تصویرها! سلام
#حسین_منزوی
@shah_beyt_mandegar
تو را چه غم که کنی پاره نامهی ما را؟
و یا که ما ز فراقِ تو جامه پاره کنیم
#جناب_دهقان_سامانی
@shah_beyt_mandegar
این سیبهای سرخ برای نچیدن است
دلبستنم مقدمهی دل بریدن است
زیباترین نبودی و من ماه خواندمت
این است عشق! عشق بدی را ندیدن است
#مجید_ترکابادی
@shah_beyt_mandegar
در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده ، دو کاج ، روییدند
سالیان دراز ، رهگذران
آن دو را چون دو دوست ، می دیدند
روزی از روزهای پاییزی
زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامّل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار ، از تو بیزارم
دور شو ، دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم؟
بینوا را سپس تکانی داد
یار بی رحم و بی محبت او
سیم ها پاره گشت و کاج افتاد
بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط ، دید آن روز
انتقال پیام ، ممکن نیست
گشت عازم ، گروه پی جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگ دل را نیز
با تبر ، تکه تکه ، بشکستند
🌲🌲
#محمدجواد_محبت
@shah_beyt_mandegar
گنجشک من ! پر بزن درزمستانم لانه کن
با جیک جیک مستانت خانه را پر ترانه کن
چون مرغکان بازیگوش از شاخی به شاخی بپر
از این بازویم پر بزن بر این بازویم خانه کن
#حسین_منزوی
@shah_beyt_mandegar
🌺🍃
خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
رو نوشت روزها را، روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را ،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیت ها ، نامی از ما یادگاری
#قیصر_امین_پور
@shah_beyt_mandegar
کنون کز رعشهٔ پیری به جامم مِی نمیماند
چه حاصل گر دهد دوران، شراب کامرانی را؟
#کلیم_کاشانی
@shah_beyt_mandegar
بــا اینکه لب از کـلام بستید شما
ساکت سر جـایتان نشستید شما
امـــواج نگــــاهتــان دلم را لرزاند
اصلاً نکند زلـــــزله هستید شـــما
#خلیل_جوادی
@shah_beyt_mandegar
صبح میخندد و من گریهکنان از غم دوست
ای دمِ صبح چه داری خبـر از مقدم دوست..؟
#سعدی
@shah_beyt_mandegar
کشوری را فتح اگر کردی اسیران را نکش!
ارتش از هم گرچه میپاشی امیران را نکش!
جنگلی را گر به آتش میکشی دستت درست!
در میان دشت، دیگر بچه شیران را نکش!
ما که هرکاری که میگویی برایت میکنیم!
بعد از انجام فرامینت اجیران را نکش!
کی کسی کاری به کار گوشهگیران داشتهست؟
خواهشی دارم که لطفاً گوشهگیران را نکش!
هرچه می خواهی تو با مغز جوانان میکنی!
دست کم لطفی کن و مِن بعد پیران را نکش!
هرچه سر پایین میاندازم نگاهت با من است!
اینچنین با بیحیایی سربزیران را نکش!
#اصغر_عظیمیمهر
@shah_beyt_mandegar
دل به خون میغلتد از یادِ تبسمهای یار
همچو آن زخمی که بر رویش نمکدان بشکند
#بیدل_دهلوی
دلم مجروح و سرتاپا ملاحت از تو میبارد
تو را با این نمکپاشی نگه دارم چهسان در دل؟
#سالک_قزوینی
دلِ آزردهام از خندهاش آزردهتر گردد
جراحت بیش میسوزد چو میسازی نمکسودش
#نظیری_نیشابوری
@shah_beyt_mandegar
🖇🤍
الهی
نگاهی از تو کفایت کند که در همه عمر
مرا ز هر چه به جز خویش بی نیاز کنی...
#معصومه_صابر
@shah_beyt_mandegar
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت
#هوشنگ_ابتهاج
@shah_beyt_mandegar
در افتادم به گردابِ غمِ مهر
مرا در این میان، بگذار و بگذر
به او گفتم، حمید از هجر فرسود!
به من گفتا، جهان بگذار و بگذر
#حمید_مصدق
@Shah_beyt_mandegar
امید ِ رفته به کوی تو ام چو از سفر آید
به هر قدم که رود، حسرتیش بر اثر آید
به وعده ای زتو خرسند گشت خاطر و ترسم
که روز مرگ من از روز وعده پیشتر آید
من و زیارت ِ کویی که پای دیده به راهش
اگر به سنگ بر آید، به سنگ ِ سُرمه بر آید
نگاه، خشک ْلب آمد برون، ز دجله ی چشمم
چو ماهیی که ز سر چشمه ی سراب بر آید...
طالب آملی
@shah_beyt_mandegar
🖇🤍
گفت:
_ تویِ این قلبِ خسته
به جز درد چه داری؟؟
+ تو را
تو را هنوز ...
#معصومه_صابر
📚ماهیِ تویِ قوطی کنسرو
@shah_beyt_mandegar
شبی آیم به بالای سرت آهسته آهسته
بگیرم همچو جان اندر برت آهسته آهسته
به زیر غبغبت دستی برم دزدیده دزدیده
ببوسم لعل همچون شکرت آهسته آهسته
مزم لعل لبت را جای نقل آسوده آسوده
بنوشم از شراب ساغرت آهسته آهسته
به یک زلف تو نرمک نرمک آرم پنجه خود را
کشم تاری به زلف دیگرت آهسته آهسته
به نرمی آستین پیرهن بر چهرهات مالم
عرق چینم ز گلبرگ ترت آهسته آهسته
من از شوقی که دارم عاقبت روزی بیاموزم
مسلمانی به زلف کافرت آهسته آهسته
برای چشمزخم از مردمت از مردم چشمم
سپند اندازم اندر مجمرت آهسته آهسته
برای آنکه از خوابت کنم بیدار، از مژگان
نهم خاری به زیر بسترت آهسته آهسته
شبی آهسته آهسته بدزدم دفترت «ترکی»
بدزدم این غزل از دفترت آهسته آهسته
#ترکی_شیرازی
@shah_beyt_mandegar
ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظیاش را بفشارم.
#فاضل_نظري
@shah_beyt_mandegar
دیدمت وه چه تماشایی و زیبا شده ای !
ماه من ، آفت دل ، فتنه ی جانها شده ای !
پشت ها گشته دو تا، در غمت ای سرو روان
تا تو درگلشن خوبی گل یکتا شده ای
خوبی و دلبری و حسن , حسابی دارد
بی حساب از چه سبب اینهمه زیبا شده ای ؟
حیف و صدحیف که بااینهمه زیبایی و لطف
عشق بگذاشته اندر پی سودا شده ای
شبِ مهتاب و فلک خواب و طبیعت بیدار
باز آشوبگر خاطر شیدا شده ای
بین امواج مهت رقص کنان می بینم
لطف را بین ،که به شیرینی رویا شده ای
دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم .
نازنینا ، تو چرا بی خبر از ما شده ای ؟
#شهریار
@shah_beyt_mandegar