❌ آتش سوزی در جنگل پارتکلا؛
تصادف
یا
عمد ⁉️
در منطقه دودانگه، بیش از سی روستا در حاشیه جنگل واقع شدهاند. با این حال، تنها جنگلهای اطراف روستای پارتکلا هستند که هر ساله دچار حریق میشوند. این رخداد مکرر، پرسشهایی را در ذهن مردم برانگیخته است:
1. آیا برخی از اهالی در وقوع این آتشسوزیها دخالت دارند؟ آیا هدف از این اقدامات، بهرهبرداری غیرقانونی از چوبهای سوخته است؟
2. چرا آتشسوزیها تنها در محدوده جنگلهای این روستا رخ میدهند؟
3. آیا شواهد یا گزارشهایی مبنی بر عمدی بودن این حوادث وجود دارد؟
4. تاکنون چه اقداماتی برای پیشگیری از این آتشسوزیها صورت گرفته است؟
5. آیا نهادهای مسئول تحقیقات جامعی درباره علل این آتشسوزیها انجام دادهاند؟
6. نقش سازمانهای محیطزیستی و مردمی در کاهش خطر آتشسوزی در این منطقه چیست؟
7. آیا قاچاق چوب بهطور کلی در این منطقه گزارش شده است؟
8. چگونه میتوان با آموزش و فرهنگسازی، از وقوع چنین آتشسوزیهایی جلوگیری کرد؟
پاسخ به این پرسشها و بررسی دقیق علل وقوع این حوادث، میتواند گامی مهم در حفاظت از منابع طبیعی منطقه و کاهش خطرات ناشی از آن باشد.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ حضور مستمر نمایندگان مجلس؛ در منطقه
فرصت یا چالش ⁉️
امروز در گفتوگویی با یکی از اعضای محترم شورای روستای مجی، نکاتی مطرح شد که جای تأمل دارد.
ایشان با اشاره به عملکرد نمایندگان سابق مجلس، عنوان کردند که در دورههای گذشته نمایندگان حتی سالی یکبار هم به منطقه حضور پیدا نمیکردند، چه رسد به بازدید از روستاها
اما از زمانی که جناب آقای بابایی کارنامی بهعنوان نماینده مجلس انتخاب شدند، شاهد حضور مستمر و ماهانه ایشان در منطقه و بازدید از تمامی روستاهای دودانگه بودهایم.
.........................................................
🔹این رویکرد، هرچند جای تقدیر دارد و میتواند در برخی موارد به تسریع پروژههای عمرانی و رفع مشکلات محلی کمک کند، اما از سوی دیگر تبعاتی نیز به همراه داشته است.
یکی از معایب این حضور مستمر نماینده محترم، کاهش فعالیت و پیگیریهای شوراها و دهیاران برخی از روستاهاست که متأسفانه به جای تلاش برای حل مشکلات، منتظر اقدام نمایندگان هستند.
در گذشته، زمانی که نمایندگان حضور کمرنگی در منطقه داشتند، شوراها و دهیاران ناچار بودند صفر تا صد مشکلات و پروژههای روستا را شخصاً پیگیری و مدیریت کنند. بهعنوان نمونه، بنده که دو دوره عضو شورای روستا بودم، نه نمایندهای را از نزدیک دیدم و نه به دفترشان مراجعه کردم. اما توانستیم با پیگیریهای مستمر، پروژههای مهمی همچون آسفالت مسیر روستا از "مَجی" تا "واودره"، تأمین و نصب تلفن ثابت، تعویض تیرهای چوبی برق با تیرهای بتنی فشار قوی، نوسازی کل شبکه آب آشامیدنی روستا و مواردی از این قبیل را به ثمر برسانیم. هنوز هم مدارک و مکاتبات مربوط به تخصیص اعتبار و اجرای این پروژهها جهت پاسخگویی در اختیار بنده است.
بنابراین، از شوراها و دهیاران محترم تقاضا میشود که به جای انتظار از نمایندگان مجلس برای حل مشکلات، مسئولیت خود را بهعنوان مدیران و پیگیران محلی جدی بگیرند. فراموش نکنیم که وظیفه اصلی نمایندگان مجلس، تصویب قوانین و نظارت بر اجرای صحیح آنهاست، نه رسیدگی مستقیم به مشکلات اجرایی روستاها.
در جلسهای حضور داشتم که یکی از شوراها درخواست داشت مشکل قطعی چندروزه تلفن ثابت روستایشان توسط نماینده پیگیری شود یا دیگری خواستار رفع قطعی آب روستا توسط ایشان بود. این قبیل درخواستها نشاندهندهی آن است که باید نگاهها و توقعات بهدرستی اصلاح شود. شوراها و دهیاران باید با اتکا به توان خود و با استفاده از ظرفیتهای قانونی و محلی، امور را مدیریت کنند و نمایندگان را در جایگاه نظارت و قانونگذاری یاری دهند.
با این دیدگاه، هم مشکلات محلی سریعتر حل خواهد شد و هم جایگاه واقعی شوراها، دهیاران و نمایندگان حفظ و تقویت میشود.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌" ۴ سال سکوت،
" ۴ سال بی خبری"
خانم پروانه قاسمی و آقای رحمت کوهزادی،
شما بزرگواران نزدیک به ۴ سال است که بهعنوان نمایندگان شهر فریم و بخش دودانگه در شورای شهرستان ساری حضور دارید.
مردم انتظار دارند که نمایندگانشان در شورا ارتباط نزدیکی با آنها داشته باشند، فعالیتهای خود را به اطلاع عمومی برسانند و گزارشی شفاف از عملکردشان ارائه کنند. تاکنون اطلاعرسانی مشخصی از سوی شما مشاهده نشده است و این مسئله باعث شده بسیاری از مردم منطقه در جریان جزئیات فعالیتها و اقدامات شما قرار نگیرند.
سوالاتی که مطرح میشود این است:
چرا تاکنون گزارشی از فعالیتها یا تصمیمات شما در شورای شهرستان منتشر نشده است؟
چرا ارتباط مستمر با مردم منطقه، چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی، برقرار نشده است؟
آیا معتقدید نماینده مردم بودن فقط عنوانی است که نیازی به پاسخگویی یا گزارش دهی ندارد؟
چه اقداماتی برای پیگیری دغدغهها و مشکلات مردم شهر فریم و بخش دودانگه انجام دادهاید؟
آیا برنامهای برای اطلاعرسانی و شفافسازی در مدت باقیمانده از مسئولیت خود دارید؟
نمایندگان محترم در شورای شهرستان،
شفافیت و گزارشدهی، از وظایف اصلی شما بهعنوان نمایندگان مردم است
مردم انتظار دارند که صدای آنها باشید و اقدامات خود را با آنها در میان بگذارید. امیدواریم در آینده نزدیک شاهد اطلاعرسانی و ارتباط مؤثرتری از سوی شما باشیم.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ " تعامل سازنده با مردم؛
رویکرد دفتر خانم دکتر عالیه زمانی
پیرو مطلب منتشر شده در کانال صدای دودانگه در خصوص عدم اطلاعرسانی بهموقع درباره حضور نمایندگان محترم مجلس در منطقه و عدم فرصت کافی برای مردم جهت بیان مشکلات و دغدغههای خود، خوشبختانه تماسی از سوی جناب آقای مهندس بهرامنژاد، نماینده دفتر سرکار خانم دکتر عالیه زمانی، با اینجانب برقرار شد.
در این تماس مقرر گردید که در برنامههای آینده، هماهنگیهای لازم با روستاهای مجاور صورت پذیرد تا اهالی، شوراها، دهیاران و معتمدین بتوانند در جلسات حضور یافته و مسائل و مشکلات خود را مستقیماً با نمایندگان مطرح نمایند.
🔹این رویکرد نشان از توجه ویژه سرکار خانم دکتر عالیه زمانی به نقدها و مطالبات مردمی دارد که از طریق رسانهها مطرح میشود.
🔹 بدینوسیله از تلاشهای دلسوزانه و توجه دفتر ایشان به خواستههای مردم منطقه، کمال تقدیر و تشکر را دارم. امیدواریم این تعامل سازنده زمینهساز حل بهتر مشکلات و تقویت ارتباط میان مردم و مسئولین باشد.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
عدهای از اهالی شریف بخش، به همراه چند تن از اعضای محترم شوراهای روستا، پیامی به اینجانب ارسال کردهاند که بر آن شدم تا این گلایه و درخواست بجا را از طریق کانال "صدای دودانگه" به گوش مسئولان برسانم.
این عزیزان بیان داشتهاند که در زمان حضور نمایندگان محترم مجلس در منطقه، هیچگونه اطلاعرسانی قبلی انجام نمیشود و این موضوع موجب میگردد که نتوانند مشکلات و مطالبات خود و روستایشان را با ایشان در میان بگذارند. همواره پس از رفتن نمایندگان، از طریق کانالهای رسمی دفتر ارتباطی ایشان یا انتشار فیلمها و گزارشها، از حضورشان مطلع میشویم.
این مسئله بارها و بارها تکرار شده و برای اثبات آن، اسناد، فیلمها و اخبار منتشره موجود است و در صورت نیاز میتوانیم آنها را در اختیار دفتر نمایندگان محترم قرار دهیم. از مسئولان ذیربط تقاضا داریم با اتخاذ تمهیداتی شایسته، این موضوع را اصلاح کرده و امکان تعامل مستقیم و سازنده مردم با نمایندگان را فراهم آورند.
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌موضوع: درخواست شفافسازی در خصوص واگذاری و فروش ساختمان بانک تجارت
توسط بخشداری، شهرداری و بانک تجارت
به استحضار مسئولان محترم بخشداری، شهرداری، و روابط عمومی بانک تجارت میرساند:
در روزهای اخیر، موضوع واگذاری زمینی به بانک تجارت در منطقه دودانگه که بیش از دو دهه پیش انجام شده، در شبکههای اجتماعی مورد بحث قرار گرفته است. این زمین، طبق روایتها، یا بهصورت هبه یا فروش به بانک واگذار شده و بانک در آن ساختمانی احداث و سالها فعالیت کرده است. با تعطیلی بانک، این ساختمان از طریق مزایده رسمی و اطلاعرسانی عمومی به فروش رسیده است.
اما ابهامات زیادی در خصوص این واگذاری و فروش مطرح شده که پاسخگویی و شفافسازی را ضروری کرده است. از جمله:
1. آیا اسناد واگذاری اولیه زمین (هبهنامه یا فروشنامه) به طور کامل بررسی شده است؟ اگر بررسی انجام شده، چرا جزئیات آن به اطلاع عموم نرسیده است؟
2. چرا بخشداری بهعنوان نماینده عالی دولت در منطقه، نسبت به نظارت بر روند این واگذاری و فروش اقدام نکرده یا پاسخ شفافی ارائه نداده است؟ اگر بررسی انجام شده، چرا گزارشی برای تنویر افکار عمومی منتشر نشده است؟
3. آیا شهرداری یا نهادهای محلی دیگر، بهعنوان مسئولان نظارت بر اراضی شهری، نقش خود را در نظارت و تأیید این واگذاری ایفا کردهاند؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، چرا توضیحات رسمی در این خصوص ارائه نشده است؟
4. آیا شرایط هبهنامه، در صورت وجود، بهگونهای تنظیم شده که بانک حق فروش زمین را داشته باشد؟ در غیر این صورت، چگونه این واگذاری به فروش تبدیل شده است؟
5. آیا احتمال تغییر هبهنامه به فروشنامه با توافق طرفین وجود داشته است؟ اگر بله، آیا اسناد مربوطه مورد تأیید مسئولان محلی قرار گرفته است؟
لذا از بخشداری محترم و روابط عمومی بانک تجارت درخواست میشود تا با ارائه اسناد و اطلاعات شفاف، پاسخگوی این ابهامات باشند و حقایق را به مردم منطقه اعلام کنند. شفافسازی این موضوع، هم موجب رفع سوءتفاهمها خواهد شد و هم اعتماد عمومی را تقویت خواهد کرد.
پیشاپیش از همکاری و پاسخگویی مسئولان محترم سپاسگزاریم.
✍ احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
روابط عمومی محترم اداره حفاظت محیط زیست ساری
آیا انتشار جزییات تخلف کوچک ضروری است⁉️
🔺از تلاشهای ارزشمند محیطبانان در حفاظت و حراست از حیاتوحش منطقه، از جمله گونههایی همچون گوزن، شوکا و گراز، صمیمانه قدردانی میکنیم. بیتردید این اقدامات نقشی اساسی در حفظ زیستبوم و حیاتوحش کشورمان ایفا میکند.
♦️با این حال، انتشار خبری مبنی بر کشف لاشه ران یک رأس خوک در منزل یکی از اهالی روستای دودانگه، همراه با ذکر نام روستا و جزئیات مربوطه، موجب تأمل و نگرانی است. منطقه دودانگه محیط کوچکی است که اکثر ساکنان آن با یکدیگر آشنا هستند، و انتشار چنین اخباری به سرعت هویت فرد موردنظر را آشکار میسازد. این امر، بهویژه در فضایی که اطلاعات در کسری از ثانیه در شبکههای اجتماعی منتشر میشود، ممکن است منجر به آسیبهای روحی و اجتماعی برای فرد و خانوادهاش شود.
🔻در شرایطی که افراد و گروههایی با نفوذ بیشتر و تخلفات سنگینتر، از جمله قاچاق کالا، سوخت، فساد و پولشویی ، اغلب از پاسخگویی گریزان هستند،
تأکید و برجستهسازی یک مورد نسبتاً کوچک مانند نگهداری لاشه ران خوک در منزل، آن هم با چنین حساسیتی، جای تأمل بیشتری دارد.
حفظ شأن و آبروی افراد، در کنار اجرای قانون، از جمله اصولی است که نباید از آن غفلت شود.
✍احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
پس از انتخاب اولین دوره شورای بخش، تصمیم بر آن شد که برای شهرستان ساری، "شورای شهرستان" نیز تشکیل شود. در آیندهای نزدیک، جزئیات و چگونگی تشکیل شورای شهرستان را در این کانال توضیح خواهم داد. ممکن است این موضوع حاوی نکات جالب و آموزندهای برای برخی از مخاطبان باشد.
بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ نخستین تجربه شورای بخش در دودانگه؛
چالش ها و تفاوت ها
اولین دوره انتخابات شوراهای روستا برگزار شد و استقبال چشمگیری از سوی مردم برای ثبتنام صورت گرفت. در روستای ما، تنها ۱۲ نفر کاندیدا شدند که چهار نفر از آنان دارای مدرک لیسانس بودند. در این انتخابات، بنده و آقای یونسی و آقای اکبری از میان کاندیداها به شورای روستا انتخاب شدیم.
یک ماه پس از برگزاری انتخابات شورای روستا، بخشداری نامهای ارسال کرد و از هر روستا خواست تا یک نماینده برای شرکت در انتخابات شورای بخش به حسینیه محمدآباد اعزام کند. من نیز بهعنوان نماینده شورای روستای واودره در روز مقرر در این جلسه حاضر شدم.
هرگز قصد نداشتم کاندیدای شورای بخش شوم؛ از قبل با هیچکس صحبتی نکرده بودم و حتی اگر پیشنهادی هم مطرح میشد، آن را رد میکردم. با اینحال، بخشدار وقت به همراه هیئت اجرایی و نظارت، توضیحاتی ارائه دادند و سپس عدهای بهصورت داوطلبانه نامزد انتخابات شدند. نام کاندیداها بر روی تخته سیاه نوشته شد. دوستان حاضر در جلسه اصرار کردند که نام من نیز به لیست اضافه شود. با وجود مخالفت و عدم رضایت من، نامم بر روی تخته سیاه نوشته شد. حتی به حضار گفتم: «لطفاً به من رأی ندهید!»
رأیگیری انجام شد و برخلاف میل من، به لطف و اعتماد مردم، بهعنوان عضو شورای بخش انتخاب شدم. در نتیجه، آقایان منوچهر زارع( معلم با مدرک لیسانس)،عباس طالبی(معلم لیسانس) سید حسن هاشمی(معلم لیسانس) احمد بابایی( معلم لیسانس) و آقای ناصر شعبانی( کارمند شرکت فریم،فوق دیپلم) بهعنوان اعضای اولین دوره شورای بخش دودانگه انتخاب شدیم. روز بعد، جلسهای تشکیل دادیم و آقای منوچهر زارع بهعنوان رئیس شورای بخش برگزیده شد.
شورای بخش اول شورایی مردمی بود، نه شورایی که صرفاً در کنار مدیران و نمایندگان باشد و با آنها عکس یادگاری بگیرد. در جلسات عمومی، اعضای شورا بهشدت از نمایندگان مجلس و مدیران شهرستان و بخش انتقاد میکردند؛ بهویژه آقای منوچهر زارع و سید حسن هاشمی. این شورا بهراستی صدای مردم بود.
به یاد دارم در یک همایش با حضور ۲۰۰ نفر از مدیران شهرستان، استان و حتی کشوری، آقای منوچهر زارع از نماینده وقت مجلس، آقای یوسفنژاد، انتقادات شدیدی داشت. آقای یوسفنژاد نیز در پاسخ به این انتقادات، نامهای دوصفحهای نوشت که رونوشت آن را بهزودی در کانال منتشر خواهم کرد.
امیدوارم شوراهای بخش امروز نیز توانایی و جسارت لازم را برای مطالبهگری از طرف مردم داشته باشند؛
با توجه به گسترش شبکه های اجتماعی، اما متأسفانه تاکنون مطالبات و نطق تند و تیز آنها نه در شبکههای اجتماعی و نه در فضای حقیقی بهوضوح مشاهده نشده است.
با آرزوی موفقیت و پیروزی برای همه شوراهای مردمی.
احمد بابایی
عضو اولین دوره شورای بخش دودانگه
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ گلایه های مرد روستایی از بلبل و روزگار،
با ملودی " آخ لاره"
مرد روستایی با دل پر، در یک فضای کاملاً بومی، ملودی "آخ لاره" را با احساسی عمیق میخواند. خانهای با تلویزیون کوچک سیاهوسفید و روکش پارچهای قدیمی، گویی یادآور گذشتهای دور است که با موسیقی محلی در هم تنیده شده است.
در حالی که مرد با دل پر، از بلبل گله میکند که آوازش او را به یاد یار انداخته و تمام آرامش او را به هم زده است، شخص دیگری میخواهد با او همراهی کند. اما پس از تلاش کوتاهی، اختلاف صدای محسوس باعث میشود که از همراهی منصرف شود.
این ملودی با اشعاری ساده اما عمیق، روایتگر غمی است که مرد از عشق و بیماری با خود حمل میکند؛ او از روزگار گلایه دارد که زندگیاش را کوتاه کرده و با قسم دادن به قرآن، از یار قدیمی اش میخواهد او را تنها بگذارد و برای نامزد جدیدش عشوهگری نکند.
احمد بابایی
کانال صدای دوداتگه
/channel/sedayerostadodang
❌ نظر و پیشنهاد
مهندس علی روشنی جعفرکلایی
در مورد طرح سرمایه گذاری سرمایه گذاران بومی در منطقه دودانگه
دوست عزیز
دبیر محترم و دردمند دودانگه
سلام
از اینکه با نگاه ملی برای مسائل مبتلا به همواره راهکار درست ارائه دادید و همچنان امیدوارانه خواهید داد قابل تقدیر است
از طرفی در بیان دردها با زبان شیوا به ارائه راهکار مناسب درمان آن حل مسئله میفرمایید حکایت از دانش و ذکاوت شما دارد اما کو گوش شنوا که شما را از خودی ها دانسته و همراه خود نماید
اما این دودانگه ای ها اسیر سیاست میزداری شدند و در نزدیکی های انتخابات دور هم جمع شده و هم اندیشی کرده و یکنفر را برای اهداف تعیین شده خود بر اریکه قدرت می نشانند
بعد از انتخابات هم بجای هم اندیشی دیگه دور اندیشی کرده و برای فصل بعدی انتخابات یارگیری کرده و این دور و تسلسل ادامه خواهد داشت و هر گروهی به قدرتهای ذینفع نزدیکتر باشد خودی است و طبق معمول نیک اندیشان جامعه که تمایل بیشتر به منافع مردم دارند ناخودی هستند
اینکه هزینه ای برای مردم و سرزمین خود جهت بهبود وضع موجود و توسعه اشتغال پایدار و محرومیت زدایی جامعه اطراف خود و خانواده ونیز تلاش برای ایجاد تسهیلات مناسب برای جامعه کم برخوردار بفرمایند از اونا بعید است
تجربه ساخت کارگاه گلابگیری استاندارد در شهرک صنعتی دودانگه برای گلکاران منطقه را در حال حاضر در دست اجرا دارم تا در فروش گلاب مانده در دست گلکاران منطقه تسهیل شود
دریغا کسی پیدا شود به زحمتکشان عرصه تولید و امنیت غذایی و سلامت جامعه دودانگه حتی یک کلمه خسته نباشید گفته باشد پس انتظار کمک مالی و مشارکت در سرمایه گذاری برای انجام و اتمام اینگونه پروژه های مردمی جامعه را هم نباید از مدعیان دوستار دودانگه داشت
حالا بر سر موضوع صد متر آسفالت کردن که از خزانه دولت انجام شد مدتها بحث و جدل است که این یکی ویا اون یکی چه کرده است
وقتی مشاهده میشود تقریبا یک هکتار از باغ گل محمدی ایجاد شده توسط گلکار منطقه تخریب و برای فروش ویا رها میشود باید همه به حال زار منطقه گریه کنند چون اشتغال و تولید در منطقه در حال نابودی است
جالبتر اینکه بازارچه خود اشتغالی در شهر فریم توسط دلسوزان مردم جهت کمک به معیشت و توسعه اشتغال ایجاد شد
❗️کجایند دودانگه ای های پر مدعا حداقل یک عدد نان دست پت خواهران و مادران خود را بخرند تا آنها دلگرم شده و خدمات بهتر ی را در آینده ارائه نمایند به نظر میرسه اونا برای خرید و دور دورکردن به چهاردانگه بروند اما در دودانگه فقط در زمان انتخابات حضور فعال خواهند داشت
آری دبیر عزیز
از این شعار های توخالی مردم منطقه آشنایی کامل دارند و امیدی به آن ندارند
اگر دردمندی هست برای مردم منطقه بخواهد کاری انجام دهد یقین داشته باشید موانع چند لایه در مسیر راه خواهند گذاشت
با همه تجربیات خود در مواجهه با چالشهای گذشته و حال هنوز امیدوارم با حضور عزیزانی مثل شما باید توکل کرد و ادامه داد.
..........................................
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
" سرمایه گذاری، کلید بازگشت رونق به دودانگه"
چرا منطقهای که میتوانست قطب اقتصادی و گردشگری باشد، به محلی برای فروش زمینهای کشاورزی تبدیل شده است؟
همه شده اند فروشنده زمین⁉️
چرا شهرک صنعتی، که میتوانست موتور محرک اقتصاد منطقه باشد، هرگز به درستی راهاندازی نشد یا به تعطیلی کشیده میشود؟
چرا باغ ۴۴ هکتاری سیب، که زمانی مایه افتخار مردم و مدیران بود، امروز زیانده شده است؟
چرا بانکها از منطقه فراری شدهاند؟
زیرا دیگر پولی در گردش نیست.
زمینهای کشاورزی، که روزی سفرههای مردم را رنگین میکردند، حالا خرد و تکهتکه شدهاند و کاربریشان تغییر یافته است.
مشکل اصلی کجاست؟ سوءمدیریت؟ نبود برنامهریزی؟ کمبود حمایت از کشاورزان و تولیدکنندگان و روستاییان؟ یا اینکه کسی برای توسعه پایدار این منطقه دلسوزی نمیکند؟
دودانگه به رونق نیاز دارد. مردمانش شایسته زندگی بهتری هستند. اما این تنها زمانی محقق میشود که تصمیمگیران به جای منافع کوتاهمدت، به فکر آینده این منطقه باشند.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که دودانگه با آن مواجه است، عدم حمایت از سرمایهگذاری و کارآفرینی در منطقه است. به جای آنکه سرمایهگذاران، که میتوانند موتور محرکه اقتصاد باشند، مورد حمایت قرار گیرند، متأسفانه برخی با رفتارهای نادرست نه تنها انگیزه را از آنها میگیرند بلکه به دنبال کسب منافع شخصی هستند.
سرمایهگذاری به معنای ایجاد اشتغال، توسعه زیرساختها و بهبود معیشت مردم است. اما وقتی سرمایهگذاران به جای همکاری و تسهیل امور، با مانعتراشیها و درخواستهای غیرقانونی یا فشار برای پرداخت مبالغ اضافی مواجه میشوند، نتیجهای جز فرار سرمایه و رکود اقتصادی نخواهد داشت.
چرا به جای تسهیل فرآیندها و جذب سرمایه، برخی با رفتارهای غیرشفاف تلاش میکنند تا از سرمایهگذاران پولی به عناوین مختلف دریافت کنند؟ آیا چنین رفتاری چیزی جز تخریب آینده منطقه است؟
منطقهای مثل دودانگه، با این همه ظرفیت طبیعی و انسانی، نیازمند یک رویکرد شفاف و حمایتی است. حمایت از سرمایهگذاران به معنای کاهش بروکراسی اداری، رفع موانع قانونی و ایجاد امنیت اقتصادی است. نه اینکه آنها را با سنگاندازی و رفتارهای غیرمسئولانه دلزده و فراری کنیم.
اگر میخواهیم دودانگه رونق بگیرد، باید رویکردمان را تغییر دهیم. باید با جذب سرمایهگذاران، حمایت عملی از تولیدکنندگان و مقابله با فساد و رفتارهای غیرشفاف، مسیر توسعه را باز کنیم.
بیایید به جای مانعتراشی، دست سرمایهگذاران را بگیریم. آینده دودانگه به این تغییر رویکرد بستگی دارد.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
با سلام و احترام،
ضمن تقدیر و تشکر از بخشداری محترم دودانگه بابت برگزاری دورههای آموزشی که میتواند گامی مؤثر در جهت توانمندسازی جوانان منطقه باشد، لازم است نکتهای را متذکر شوم. انتشار اطلاعیههایی از سوی یک نهاد رسمی همچون بخشداری، نیازمند دقت و توجه بیشتری به جزئیات نگارشی و ویرایشی است. متن اعلامیهای که در گروهها و کانالهای منطقه منتشر شده است، حاوی اشتباه در نگارش، جملهبندی و حتی ساختار اداری است که شایسته شأن یک نهاد رسمی نیست.
چنین اطلاعیههایی که بهنام بخشداری صادر میشود، باید الگوی مناسبی از دقت و نظم اداری باشد و در عین حال، اطلاعات دقیق و شفاف را با بیانی صحیح و روان به مخاطبان منتقل کند. انتظار میرود پیش از انتشار، متون اینچنینی به دقت بازبینی و ویرایش شوند تا علاوه بر تأثیرگذاری بهتر، احترام به مخاطب و جایگاه بخشداری نیز حفظ شود.
امید است در آینده شاهد اطلاعیههایی با کیفیت بالاتر و متناسب با شأن نهاد محترم بخشداری باشیم.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ آیا این است حمایت از روستانشینان⁉️
سالن ورزشی شرکت چوب فریم که با همت و مشارکت مردم محلی بازسازی شده، حالا به مکانی تبدیل شده که کودکان روستا از آن محروم شدهاند، تنها به دلیل اختلافات مدیر جدید با مربی و کمک مربی. این تصمیم غیرمنطقی، کودکان معصومی را که هیچ نقشی در این اختلاف ندارند، از حداقل امکانات ورزشی که حق طبیعی آنان است، محروم کرده است. آیا این حمایت از روستانشینان است که کودکانشان را از امکاناتی که با زحمت خودشان بازسازی کردهاند، دور کنیم؟
آقای بخشدار و مدیران محترم شهرستان ، نمایندگان محترم ، مدیر محترم شرکت چوب فریم ؛
آیا نباید به این شکاف روزافزون بین امکانات شهر و روستا رسیدگی شود؟ کودکی که در روستا زندگی میکند، چه گناهی دارد که باید به دلیل مهاجرت گسترده و خالی شدن روستاها، از حداقل نشاط و امکانات لازم محروم شود؟
بسیاری از کودکان روستاهای این منطقه، به دلیل مهاجرت خانوادهها و نداشتن همبازی، دچار مشکلات روحی و روانی شدهاند و مجبورند با پیرمردان و پیرزنان همنشین شوند. مدارس روستاها نیز یکی پس از دیگری تعطیل شدهاند، چراکه به دلیل نبود اشتغال، مردم به ناچار روستاها را ترک کردهاند. آیا این سیاستگذاریها باعث نمیشود که تنها چند کودک باقیمانده در این روستاها نیز انگیزه خود را از دست داده و به شهرها مهاجرت کنند؟
اگر این کودکان که نماد زندگی و امید در روستا هستند، از حداقل امکانات محروم شوند، چه آیندهای برای این مناطق باقی میماند؟ این نوع برخوردها نهتنها به توسعه روستایی کمکی نمیکند، بلکه روند تخلیه روستاها را سرعت میبخشد. از مسئولان محلی انتظار میرود که به جای بیتفاوتی، با حمایت از این کودکان و خانوادههایشان، زمینه نشاط و امید را در روستاها فراهم کنند. این وظیفهای است که در قبال مردم مناطق محروم برعهده دارید.
✍ احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ ولیعصر محمدآباد؛
از شکوفایی تا خاموشی
روزی روزگاری، شرکت تعاونی ولیعصر محمدآباد، قلب تپندهای بود در میان دشتهای حاصلخیز منطقه. شرکتی که روزگاری نهچندان دور، نماد همدلی و اتحاد کشاورزان و سهامداران بود. آنگاه که بذرهای امید را میان زمینهای کشاورزی توزیع میکرد، کودهای شیمیایی را با دستانی سخاوتمند به کشاورزان میرساند و اجناس کوپنی نظیر قند و روغن نباتی را به خانههای مردم میبرد.
این شرکت، نهتنها یاریگر کشاورزان در کشت و برداشت بود، بلکه با ارائه وامهای بدون سود، امید را به دل سهامداران مینشاند. سود سالانهاش را میان اعضا تقسیم میکرد و هر روز، عضوی از این خانواده بزرگتر و پرشورتر میشد.
اما اکنون، خاطراتی بیش از آن دوران باقی نمانده است. درهایی که زمانی به روی مردم باز بودند و محلی برای گردهمایی و تصمیمگیری سهامداران بودند، اکنون سوت و کورند. تنها در روزهای برداشت گندم برای چند صباحی باز میشوند و دوباره بسته میمانند تا سال بعد.
شرکتی که روزگاری نماد همدلی و خدمترسانی بود، حالا به سایهای از گذشته خود بدل شده است. آیا روزی دوباره این شور و نشاط به شرکت بازخواهد گشت؟ آیا این نهاد مردمی بار دیگر به جایگاه شایسته خود بازخواهد گشت؟ تنها زمان پاسخگوی این پرسشها خواهد بود.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
در خصوص مطلب
" احداث ایستگاه و دکل فشار قوی،
پایان رویای سایت پرواز پاراگلایدر،
در مرکز بخش
یک نفر به نام آقای زلیکانی کامنتی نوشته"
سلام آقای بابایی کی به این موضوعات اهمیت میده
.................................................
هیچ کس بفکر این منطقه نیست..................
در پاسخ به آقای زلیکانی که دغدغه این منطقه را دارند
چنین نوشتم؛
جناب زلیکانی گرامی،
از توجه شما به موضوع سپاسگزارم. با احترام به نظر جنابعالی، اجازه دهید توضیحاتی ارائه کنم. آنچه در متن بیان شده، مبتنی بر تحلیل شرایط منطقه و ظرفیتهای طبیعی و پیشنهاد عده ای از دوستان مطالبه گر بوده است.
محل مذکور، به دلیل موقعیت جغرافیایی، چشمانداز کمنظیر و قابلیتهای بالقوه، میتوانست به یکی از مقاصد گردشگری شاخص، بهویژه برای پروازهای پاراگلایدر، تبدیل شود.
اگرچه این مکان تاکنون بهصورت رسمی بهعنوان یک سایت گردشگری یا قانونی پرواز شناخته نشده است، اما در بهار و تابستان، در صورت مساعد بودن شرایط جوی، گاهگاهی پروازهایی در این منطقه انجام میشد. این نشاندهنده آن است که منطقه از شرایط و قابلیتهای لازم برای تبدیلشدن به یک سایت پرواز گردشگری برخوردار بوده و تنها نیازمند برنامهریزی و سرمایهگذاری مناسب بوده است.
نقد اصلی اینجاست که چرا در مراحل مکانیابی پروژههای عمرانی، مطالعهای دقیقتر انجام نشده تا تأثیرات این تصمیمات بر ظرفیتهای بالقوه منطقه ارزیابی شود.
متأسفانه، همانطور که اشاره شد، بخشدار و شورای بخش، اداره برق و سایر مسولان ذیربط تاکنون پاسخی به این مسائل ندادهاند.
از سوی دیگر، حتی فعالان حوزه مطالبهگری نیز بهدرستی این مسائل را دنبال نکرده و با حداقل اقداماتی مانند بازنشر در شبکههای اجتماعی، از کنار آن عبور کردهاند.
این امر موجب شده فرصتهای ارزشمند منطقه بهراحتی نادیده گرفته شود و اهمیت این مسائل به مسئولان نشان داده نشود.
امیدواریم این نقدها و دغدغهها زمینهای برای اصلاح و جلب توجه مسئولان به مسائل توسعهای منطقه باشد.
با احترام،
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ " احداث ایستگاه و دکل فشار قوی،
پایان رویای سایت پرواز پاراگلایدر،"
در مرکز بخش
ضمن تقدیر و تشکر از مسئولان و نمایندگان منطقه برای تکمیل پروژه ایستگاه برق ۶۳ کیلوولتی و دکلهای فشار قوی دودانگه که قطعاً نقش مهمی در تقویت زیرساختهای برق منطقه دارد، اما متأسفانه محل احداث این پروژهها، بدون توجه به آیندهنگری و مطالعات دقیق انتخاب شده است.
ایستگاه برق و مسیر دکلهای فشار قوی در مکانی احداث شدهاند که میتوانست به یک سایت گردشگری ارزشمند برای پرواز پاراگلایدر تبدیل شود. منطقهای با چنین پتانسیل طبیعی و چشماندازی کمنظیر، فرصتی استثنایی برای توسعه گردشگری و جذب سرمایهگذاران بود. اما اکنون، با تکمیل این پروژهها، این ظرفیت ارزشمند دیگر قابل استفاده نخواهد بود.
سوالی که مطرح میشود اینکه
آیا این امکان وجود نداشت مناطقی با پتانسیل پایین تر یا با کمترین تاثیر بر چشم انداز گردشگری برای اجرای این پروژه انتخاب شود⁉️
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ " از دودانگه تا لس آنجلس ؛
آیا جنگل های ما آماده مقابله با آتش سوزی هستند⁉️
چند روز پیش به جنگل روستای خودمان در واودره رفتم و حدود ده کیلومتر به عمق جنگل پیشروی کردم. در طول این مسیر، جنگل پوشیده از پوشش گیاهی خشک، درختان شکسته و شاخههای افتاده بود. در بخشهایی از مسیر، عبور و مرور بهکلی غیرممکن میشد. این وضعیت، ذهنم را به سمت آتشسوزیهای گستردهای که در کشور آمریکا، بهویژه در لسآنجلس، رخ داده است، برد. گفته میشود این آتشسوزیها به دلیل انبوه پوشش گیاهی خشک بهسرعت شعلهور شده و کنترل آن بسیار دشوار بوده است. میلیاردها دلار خسارت، هزاران خانه سوخته و بسیاری از انسانها بیخانمان شدهاند.
هرچند در زمینه جنگلداری هیچ تخصص و اطلاعاتی ندارم، اما این حادثه به من تلنگری جدی زد و باعث شد سؤالاتی در ذهن من و شاید بسیاری دیگر از ما شکل بگیرد:
1. آیا جنگلهای ما نیز، به دلیل وجود پوشش گیاهی خشک و انبوه درختان شکسته و افتاده، مستعد وقوع آتشسوزیهای گسترده هستند؟
2. چه اقداماتی میتوانیم برای پیشگیری از چنین حوادثی در جنگلهای کشورمان انجام دهیم؟
3. آیا سازمانهای مرتبط با جنگلداری و محیطزیست برنامهای جامع برای مدیریت و کاهش خطر آتشسوزی جنگلها در نظر گرفتهاند؟
4. نقش ما، بهعنوان شهروندان، در حفظ و نگهداری جنگلها و جلوگیری از بروز آتشسوزی چیست؟
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ مطالبهگری دختر زیبای نیکشهر از وزیر راه
دختر نیکشهری به خانم فرزانه وزیر راه میگوید:
ای مادر نمونه، شیرزن آریایی،
بهعنوان دختر کوچک شما یک درخواست دارم. میدانم که از پس این کار برمیآیید.
قول بدهید جهت احداث پل باند دوم کرکدی شهرستان نیکشهر مساعدت فرمایید و در دور بعدی حضور شما، شاهد افتتاح پل با دستان مبارکتان باشیم.
مامان فرزانه، بروم به همه بگویم، مامان فرزانه
حرف دخترش را روی زمین نگذاشت؟
قول میدهید، مامان؟
مامان، قول، قول
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ آغاز پله های ترقی یک مدیر
از شورای شهرستان ساری
با تشکیل اولین دوره شورای بخش، شورایی به نام شورای شهرستان بهعنوان نهاد بالادستی شکل گرفت. این شورا متشکل از نمایندگانی بود که از هر شهر و بخش شهرستان توسط اعضای شورای بخش و شورای شهر به فرمانداری معرفی میشدند. در منطقه دودانگه، اعضای محترم شورای بخش لطف کردند و بنده را بهعنوان نماینده این بخش برای عضویت در شورای شهرستان ساری معرفی کردند.
آقای علی بابایی کارنامی از چهاردانگه، آقای اسفندیار عشوری، رئیس وقت شورای شهر ساری، از شهر ساری، به همراه تعدادی دیگر از نمایندگان بخشهای مرکزی و دیگر مناطق و شهرها به عضویت این شورا درآمدیم.
تعداد اعضای شورای شهرستان ساری هفت نفر بودیم.
طبق دعوتنامه فرماندار وقت، جلسه معارفه و انتخاب هیئترئیسه شورای شهرستان یک هفته قبل به اطلاع همه اعضا رسید.
چند روز پیش از جلسه، آقای علی بابایی کارنامی با بنده تماس گرفتند. ایشان گفتند: "انتخابات هیئترئیسه نزدیک است و به نظر من بهتر است رئیس شورای شهرستان از میان اعضای شوراهای روستا انتخاب شود. اگر ممکن است، به من رأی دهید." بنده هم پاسخ دادم: "من نه توانایی این کار را دارم، نه وقت و حوصلهاش را. اگر شما کاندیدا هستید، با کمال میل به شما رأی خواهم داد." ایشان تشکر کردند و این مسئله تمام شد.
چند ساعت بعد، شخص دیگری نیز تماس گرفت و از من خواست که به او رأی دهم. اما با صراحت گفتم که قولم را قبلاً به آقای بابایی دادهام و نمیتوانم خلف وعده کنم.
روز جلسه فرا رسید. پس از سخنرانی کوتاه فرماندار و تبادلنظر میان اعضای شورا، نوبت به رأیگیری رسید. همانطور که قول داده بودم، به آقای بابایی کارنامی رأی دادم و ایشان با اکثریت آرا بهعنوان رئیس شورای شهرستان ساری انتخاب شدند.
🔹بعد از اتمام دوره شورای شهرستان، دیگر ایشان را ندیدم، تا زمانی که برای انتخابات مجلس کاندیدا شدند. وقتی به همراه جمعی از همراهانشان به روستای ما آمدند، متوجه شدم همه ایشان را "دکتر بابایی" خطاب میکنند. برایم جالب بود؛ چون زمانی که با هم در شورای شهرستان بودیم، ایشان مدرک دیپلم یا فوقدیپلم داشتند و بنده لیسانس.
یکی از دوستان، رزومه ایشان را نشانم داد که در آن نوشته شده بود: بخشدار
، معاون فرماندار،
مدیرکل اداره تعاون و کار استان مازندران، و مشاور وزیر. به خودم گفتم: این سمتها را بعد از ریاست شورای شهرستان به دست آوردند.
با توجه به استقرار دفتر شورای شهرستان در فرمانداری و ارتباطاتی که از آن طریق برقرار شد، توانستند خود را نشان دهند و مسیر پیشرفتشان را آغاز کنند.
اما سؤال دیگری ذهنم را مشغول کرد: چگونه این مدیران با این حجم از مسئولیت و کار میتوانند مدرک دکتری بگیرند؟
حتی چند سال پیش از یکی از بخشداران این سؤال را پرسیدم. ایشان گفت: "اگر کسی بخواهد واقعاً برای مردم منطقه کار کند، هرگز وقتی برای درس خواندن و اخذ مدرک دکتری باقی نمیماند."
بگذریم.
زمانی که آقای بابایی کارنامی جهت تبلیغات انتخاباتی غیر رسمی به روستای ما آمدند، یکی از همراهانشان ضمن معرفی حضار، بنده را هم معرفی کرد و گفت: "ایشان احمد بابایی هستند، فرهنگی و عضو اولین دوره شورای بخش."
بنده هم گفتم : من "آقای علی بابایی را میشناسم. به اتفاق هم یک دوره عضو شورای شهرستان بودیم
گفتم قطعا ایشان مرا می شناسد
چون در آن دوره، وقتی برای انتخابات رئیس شورای شهرستان به من زنگ زدند، از من خواستند به ایشان رأی دهم. من هم قول دادم و رأی دادم
لذا با انتخاب ایشان بعنوان رییس ، مسیر پیشرفتشان آغاز شد." اما ایشان با لبخندی گفتند: "راستش چیزی به یادم نمیآید."
شما را نمی شناسم!!!
این تجربهای بود از انتخاب اولین رئیس شورای شهرستان.
و آنچه در پی آن رخ داد. شاید این روایت، نکاتی برای تأمل و درسآموزی داشته باشد.
آنان که دیروز به یاری دیگران قد می کشند و امروز پشت به معرفت می کنند
✍ احمد بابایی
عضو اولین دوره شورای بخش
و عضو اولین دوره شورای شهرستان
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
🔺 کشف و ضبط لاشه خوک در دودانگه ساری
🟢 مامورین اجرایی اداره حفاظت محیط زیست ساری (محیط بانی دودانگه محمدآباد) با همکاری یگان حفاظت استان و معاون اداره، با اخذ حکم قضایی در بازدید از منزل متخلف در روستای پارتکلا دودانگه، لاشه (ران) یک راس خوک و یک قبضه سلاح دولول فاقد اعتبار (غیرمجاز) کشف و ضبط کردند و پرونده متخلف برای سیر مراحل قانونی تکمیل شد.
🇮🇷 روابط عمومی اداره حفاظت محیط زیست ساری
❌ امروز در شبکههای اجتماعی منطقه، خبر درگذشت مرحومه پروین اسپهبدی دست به دست میچرخید. ایشان دختر غلامرضا اسپهبدی، معروف به شوکتلشکر، و همسر "احمدخان" بودند.
مرحومه اسپهبدی را بارها در سفرهایشان به ساری میدیدم. در دهه هفتاد و هشتاد، مردم دودانگه معمولاً با وسایل نقلیه عمومی مانند مینیبوس به شهر تردد میکردند و ایشان را در همین مسیرها ملاقات میکردم. خانمی قدبلند، خوشاندام و باوقار که نوع صحبت کردن و پوشش او، جایگاه و اصالت خانوادگیاش را بهوضوح نشان میداد. او از بسیاری از مسافران دیگر متمایز بود، چنان که مشخص بود همسر خان یا دختر شوکتلشکر است.
به گفته مهندس حاتمنژاد، مدیر وقت جهاد کشاورزی دودانگه در دهه هفتاد، خانم اسپهبدی در تولید گندم و برنج بسیار فعال بودند و سالانه حدود پنجاه تن از این محصولات در دودانگه تولید میکردند. تلاش و فعالیت ایشان، نقش مهمی در کشاورزی منطقه داشت و نشان از توانایی و پشتکار بالای او بود.
با وقوع انقلاب، نام "احمدخان" دوباره بر زبانها افتاد. گفته میشود در آن سالها، منزل احمدخان در روستای علیآباد توسط افرادی ناشناس به آتش کشیده شد. این حادثه تلخ، آغاز جدایی احمدخان از زادگاهش بود و او دیگر هرگز نتوانست به دودانگه بازگردد. روستایی که روزگاری محل رفتوآمد مدیران بلندپایه کشوری و حتی شاهپور، برادر محمدرضا شاه، به خانه او بود، برای همیشه از حضور احمدخان محروم ماند. انقلاب، فصل جدیدی را برای او و خانوادهاش رقم زد که با تلخی و دوری همراه بود.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
پیرو متنی که درباره اولین دوره شورای بخش نوشته بودم، تصمیم بر این شد که پاسخ نماینده مجلس وقت به انتقاد تند و صریح شورای بخش دوره اول منتشر شود. این پاسخ بهوضوح نشان میدهد که شورای بخش در آن زمان، صدای مردم و تجلی اراده عمومی بوده است؛ نه نهادی که بهدنبال جلب توجه نمایندگان یا مدیران باشد و صرفاً برای عکسهای یادگاری فعالیت کند.
نکته قابل تأمل این است که شورای بخش، بهعنوان نماینده واقعی مردم، با شجاعت و صراحت به نقد عملکردها میپرداخت و از بیان مسائل و دغدغههای مردمی هیچگونه ابایی نداشت. در حالی که امروز، با وجود گسترش فضای مجازی و ابزارهای متنوع ارتباطی، حتی یک مورد مطالبهگری یا نقد جدی و شفاف از سوی برخی شوراها مشاهده نمیشود.
بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
بیشتر از یک ماه از انتشار متنی در خصوص شفاف سازی وضعیت زمین بانک کشاورزی در محمداباد می گذرد. متاسفانه تاکنون هیچ مسولی پاسخگو نبوده است. این بار بر آن شدم تا مطالبه خود را به صورت صوتی مطرح کنم از مطلعین و مسولان محترم تقاضا دارم پاسخگوی این موضوع باشند.
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ خاطره ای از خدمت سربازی با بچه های دودانگه
#متفرقه
#خاطره
امروز یکی از همخدمتیهای دوران سربازیام را در روستای محمدآباد یا فریم شهر دیدم. پس از سلام و احوالپرسی، دیدم که پاهایش خوب کار نمیکند. پرسیدم: «چی شده پاهات؟» لبخند تلخی زد و گفت: «جراحی کردم، مشکل زانو داشتم. راستش باید از تو دیه بگیرم!»
با تعجب گفتم: «از من؟! چه ربطی به من داره؟» گفت: «یادت نیست اون شب چه بلایی سرمون آوردی؟ از اون شب تا حالا پاهام درد میکرد تا اینکه مجبور شدم عمل کنم.»
حیرتزده نگاهش کردم. او هم با خندهای ماجرا را تعریف کرد، خاطرهای که مرا به سالها قبل برد؛ به روزهایی در پادگان اصفهان، مرکز آموزش توپخانه.
آن شب من نگهبان شیفت نیمهشب بودم، از ساعت دوازده تا دو بامداد.
وسط سکوت شب و صدای سگهای دوردست، متوجه شدم دو نفر مثل اسپایدرمن دارند از دیوار پادگان بالا میروند. تاریکی شب مثل یک فیلم جاسوسی شده بود و من که جثه ضعیف داشتم، در گوشهای پنهان شدم. آنها مرا نمیدیدند، اما من خوب دیدمشان. هر دو از بچههای دودانگه بودند.
یکیشان هیکلی درشت و عضلانی داشت که اگر یک بار مرا بلند میکرد، احتمالاً تا صبح به عنوان دمبل از من استفاده میکرد!
وقتی پایشان به سیم خاردار رسید، با صدای بلند ایست دادم. انگار برق سهفاز از بدنشان رد شد! صدای نفسنفس زدنشان را میشنیدم. با صدایی لرزان گفتند:
«ما سرباز همین پادگانیم! مرخصی نداشتیم، مجبور شدیم از دیوار بیایم.»
خونسرد گفتم: «من شما رو نمیشناسم. ولی حالا که اومدین، بیاین داخل.»
وقتی پایین آمدند، با لحنی جدی و خشن گفتم: «حالا بشینید کلاغپر برید!» هر دو چشمهایشان اندازه نعلبکی شد. با ناامیدی به هم نگاه کردند، ولی شروع کردند.
هر بار که کلاغپر میرفتند، زیر لب چیزهایی میگفتند که خدا میداند اگر میشنیدم، همینجا کارم تمام بود!
بعد از چند دور کلاغپر، گفتم: «حالا سینهخیز برید!» هیکلیه نفسش بریده بود و گفت: «داداش ولش کن دیگه، کف دستامون داره پوست میشه!» اما من مثل یک افسر جنگی مصمم بودم:
گفتم «برو، حرف نباشه!»
در این گیر و دار، ماشین گشت از راه رسید. پاسبخش که قیافهاش شبیه کارآگاهها بود، از من پرسید: «چی شده؟» یواشکی گفتم: «اینا از بچهمحلهای من هستن، لطفاً ببریدشون خوابگاهشون.
خواهشا یه جوری هم نجاتشون بده که نفهمن من(احمد بابایی) بودم.» او هم بدون حرف، به وظیفهاش عمل کرد.
همه چیز تمام شد، اما آن شب سینهخیز رفتنشان واقعاً کار خودش را کرده بود؛ کف دستهایشان پر از زخم و سنگریزه شده بود.
چند ماه بعد، وقتی اوضاع آرامتر شد و خیالم از کتک خوردن راحت شد،
به آنها گفتم که نگهبان آن شب خود من بودم. اولش مات و مبهوت نگاهم کردند. بعد که به خودشان آمدند، قاهقاه خندیدند و گفتند: «احمد، واقعاً دمت گرم! ولی اینو بدون، هر وقت تو دودانگه ببینیمت، هنوز با هم حساب داریم!»
حالا بعد از سالها، امروز دوباره او را دیدم. با همان لبخند گفت: «اون شب رو یادته؟ هنوز زانوهام میگه خدا ازت نگذره!» شاید هنوز کمی دلخور باشد، ولی در نگاهش میشد چیزی شبیه به رفاقت و طنز روزهای سربازی را دید. چیزی که فقط از دل شبهای سرد و سخت پادگان بیرون میآید.
بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌" سرمایه داران دودانگه ای؛ چرا زادگاه خود را فراموش کرده اند؟!
چرا سرمایهداران دودانگهای مقیم شهرها تمایلی به سرمایهگذاری در زادگاه خود ندارند؟ آیا تاکنون ظرفیتهای بینظیر این منطقه بهدرستی معرفی شده است؟ آیا مسئولان تلاش کردهاند با ایجاد انگیزه، ارائه تسهیلات و برداشتن موانع، آنان را به سرمایهگذاری در این منطقه ترغیب کنند؟
فرض کنیم از صد سرمایهدار دودانگهای، هرکدام با دریافت تسهیلات کمبهره (یا حتی بدون نیاز به تسهیلات) در طرحهای اشتغالزایی مشارکت کنند. اگر هر سرمایهداربه طور متوسطا چهار نفر را مشغول به کار کند:
۴۰۰ نفر به طور مستقیم شاغل خواهند شد.
۴۰۰ خانوار به منطقه بازخواهند گشت و مهاجرت معکوس آغاز خواهد شد.
رونق اقتصادی باعث بازگشایی مدارس، فعالتر شدن فروشگاهها و احیای کسبوکارهای خدماتی خواهد شد.
این چرخه مثبت میتواند به توسعه پایدار منطقه منجر شود. اما آیا مسئولان تاکنون برنامهای مشخص برای تحقق این اهداف تدوین کردهاند؟
سؤالات کلیدی که باید پاسخ داده شود:
1. آیا فهرستی از سرمایهداران دودانگهای تهیه و با آنان ارتباط مستقیم برقرار شده است؟
2. آیا طرحهای عملی در حوزههایی مانند کشاورزی، گردشگری یا صنایع کوچک به آنان ارائه شده است؟
3. چه مشوقهایی برای جذب سرمایهگذاران در نظر گرفته شده؟ آیا تسهیلاتی نظیر معافیتهای مالیاتی یا تسریع فرآیندهای اداری پیشنهاد شده است؟
4. آیا موانع سرمایهگذاری نظیر بروکراسی اداری یا کمبود زیرساختها شناسایی و برطرف شدهاند؟
5. چرا سرمایهداران دودانگهای تاکنون تمایل اندکی برای سرمایهگذاری نشان دادهاند؟ آیا دلایل این بیمیلی بررسی شده و راهکارهایی برای رفع آن ارائه شده است؟
اینها سؤالاتی است که مردم از مسئولان انتظار دارند پاسخی روشن و عملی به آنها ارائه شود.
در پایان؛
از همه نخبگان، صاحبنظران، اهل قلم و سرمایهگذاران عزیز دعوت میکنیم نظرات، تحلیلها و پیشنهادهای خود را درباره طرح سرمایهگذاری سرمایهگذاران بومی در دودانگه با ما به اشتراک بگذارند. دیدگاههای شما میتواند گامی مؤثر برای شفافسازی، بهبود و پیشبرد این ایده باشد. مطالب ارسالی شما در این کانال منتشر خواهد شد تا بستری برای تبادل افکار و جلب توجه مسئولان و سرمایهگذاران فراهم شود. منتظر نوشتههای ارزشمند شما هستیم.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
❌ " از روستای شلدره دودانگه تا تهران
دو نگاه متفاوت در مورد درختان"
امروز برای انجام کاری به روستای شلدره رفته بودم. چیزی که عمیقاً توجهم را جلب کرد، درختان گردوی ۳۰ تا ۴۰ سالهای بود که با وجود ایجاد مزاحمت برای ساختوساز، همچنان استوار و پابرجا ماندهاند. مالک ساختمانها نهتنها این درختان را قطع نکرده، بلکه با دقت و ظرافت خاصی از آنها مراقبت کرده است.
روستای شلدره، با هوایی سرشار از اکسیژن !
🔹این تصویر مرا بر آن داشت که چند کلامی خطاب به، آقای زاکانی، شهردار تهران، بنویسم:
آقای زاکانی، اینجا مازندران است؛ در قلب جنگلهای هیرکانی. مردم اینجا به طبیعت احترام میگذارند و زندگیشان را با آن در آمیختهاند. حال شما، در تهران، شهری که زیر بار آلودگی و شلوغی به سختی نفس میکشد، برای ساخت یک مسجد در پارک، آن هم بدون ضرورت و توجیه منطقی، دستور به قطع درختان دادهاید.
کاش پیش از چنین تصمیماتی، از این روستاییان سادهزیست یاد میگرفتید که چگونه میتوان به طبیعت احترام گذاشت و همزمان نیازهای انسانی را پاسخ داد.
✍ احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
.
/channel/sedayerostadodang
❌ " از درد دل کشاورزان امروز تا
خاطره ای تلخ از دهه هشتاد "
امروز در محمدآباد مرکز بخش کنار چند کشاورز ایستاده بودم که درباره مشکلاتشان صحبت میکردند. از گرانی نهادههای کشاورزی، کود و سم میگفتند و اینکه چقدر زندگیشان سخت شده است. یکی از آنها گفت: «کاش کسی بود برای وزیر نامه بنویسد، بیاید دودانگه تا حرف دلمان را به او بگوییم.» این صحبتها، مرا به یاد سفری انداخت که وزیر جهاد کشاورزی در دهه هشتاد به دودانگه آمد و باعث شد آن خاطره را دوباره مرور کنم.
سالها پیش، در دهه هشتاد، قرار بود وزیر کشاورزی به منطقه دودانگه سفر کند. این خبر در دل ما کشاورزان، نور کوچکی از امید روشن کرد. گمان میکردیم فرصتی دست داده تا مشکلات و سختیهایمان را بیواسطه با او در میان بگذاریم. روزها وقت گذاشتیم، طوماری نوشتیم و حرفهای دلمان را روی کاغذ آوردیم. حتی جهاد کشاورزی دودانگه برای استقبال گوسفندی فراهم کرده بود تا قربانی کند.
روز موعود فرا رسید. مردم از هر گوشهای جمع شدند. کشاورزان، زنان و کودکان، همه در میدان محمدآباد منتظر بودند. بالاخره کاروان وزیر با چندین ماشین از راه رسید. مردم سراسیمه به سمت او دویدند، طومارها را در دست داشتند، چشمهایشان پر از امید بود. اما آنچه اتفاق افتاد، چیزی نبود که انتظارش را داشتیم.
وزیر، حتی لحظهای توقف نکرد. بدون اینکه به درد دلهای ما گوش بدهد یا نگاهی به جمعیت منتظر بیندازد، به همراه مدیران استانی مستقیماً به باغ ۴۴ هکتاری سیب رفت.
آن لحظه، حس تلخی در دل همه ما نشست. انگار که مشکلاتمان، حرفهایمان، و زندگیمان در برابر آن باغهای بزرگ، ارزشی نداشت.
آری برادر، تا بود چنین بود. صدای کشاورز همیشه در سایه مانده است.
احمد بابایی
کانال صدای دودانگه
/channel/sedayerostadodang
#صدای_مردم
🔺️قابل توجه و پیگیری، نمایندگان محترم مردم در مجلس شورای اسلامی، آقای بخشدار و شورای محترم بخش دودانگه
⛳️خبر های ورزشی دودانگه ساری
را اینجا دنبال کنید🔻
@varzesh2d