sacredallegory | Искусство и фото

Telegram-канал sacredallegory - Sacred Allegory

41

جوری که دنیا رو میبینم. Contact : @Dimitte

Подписаться на канал

Sacred Allegory

انگار چیزی مدام او را به پایین می‌کشید — به‌سوی جهان زیرین، به‌سوی آشوب، آلودگی و کثافت؛ انگار وقتی دیگران احساس انزجار می‌کردند، او نمی‌توانست چنین حسی داشته باشد و در عوض، غرقِ شگفتی و شیفتگی می‌شد.

— ایا گِنبورگ، جزئیات، ترجمه‌ی کیرا یوسف‌سون.

Читать полностью…

Sacred Allegory

The Flaying of Marsyas, 1575 by Titian.

Читать полностью…

Sacred Allegory

Near at hand stands a shrine, not a resplendent edifice of marble and gold, but a humble timber frame, nestled within the umbrage of an ancient grove. Its rude beams, unpolished by artifice, commune with the primal earth, where venerable oaks and murmuring pines interlace to veil the heavens. No ornate altars boast here, nor do treasures gild its form; rather, verdant moss and twining ivy adorn it, as if the numen of nature itself officiates. In this sylvan enclosure, the air vibrates with a latent divinitas—whispers of the Absolute, perhaps, where mortal and eternal converge. The untrod earth yields tender sward, lapped by a rill reflecting celestial fires. Here, the particular transforms into the universal: as laurels once shielded a fleeing nymph, so this wood cradles the infinite. No brazen pomp proclaims its sanctity; yet the subjective personality discerns a pulse of Scheinen, outshining proud city spires. This rustic fane, in its unadorned actuality, embodies the Idea of change, where the finite yields to the divine, asserting an absolute validity that transcends the fleeting honors of the real world.

– Ovid, Metamorphoses (Hegel Edition).

Читать полностью…

Sacred Allegory

Pastoral Concert, oil on canvas, by Tiziano, 1508-1510, 110 x 138 cm (Musée du Louvre, Paris).

Читать полностью…

Sacred Allegory

The Entombment of Christ, oil on canvas, by Tiziano, ca. 1520, 148 × 212 cm (Musée du Louvre, Paris).

Читать полностью…

Sacred Allegory

Assumption of the Virgin, oil on panel, by Tiziano, 1516–1518, 690 × 360 cm (Basilica di Santa Maria Gloriosa dei Frari, Venice).

Читать полностью…

Sacred Allegory

The Miracle of the Newborn Child, fresco, by Tiziano, 1511, 340 x 355 cm (Sala PrioraleScuola del Santo, Padua, Italy).

Читать полностью…

Sacred Allegory

Tiziano Vecellio, Latinized as Titianus, hence known in English as Titian was an Italian Renaissance painter, the most important artist of Renaissance Venetian painting. He was born in Pieve di Cadore, near Belluno.

– Self Portrait, 1555.

Читать полностью…

Sacred Allegory

“Death and The Maiden” by Pierre-Eugène-Emile Hébert.

Читать полностью…

Sacred Allegory

Antichrist, 2009 dir. Lars Von Trier.

Читать полностью…

Sacred Allegory

People who drink to drown their sorrow should be told that sorrow knows how to swim.
– Ann Landers.

Читать полностью…

Sacred Allegory

به گالری گوشیم نگاه می‌کنم. عکس‌ها را یکی یکی به عقب برمی‌گردم و ناگهان تمام آن لحظه‌هایی که گذشته‌اند، تمام اتفاقات، تمام آن خاطرات ثبت شده، تبدیل به چیزی کشنده و شوم می‌شوند و شروع می‌کنند به چرخیدن دور سرم. انگار تمامشان با نگاهی تمسخرآمیز به من نگاه می‌کنند. شبیه سربازهایی که به ملکه‌ی خود خیانت کرده باشند، ناگهان ماهیت وجودی‌شان عوض می‌شود و تمام آنچه که باید یادآور یک روز خوش، یک لحظه هم‌نشینی با آدمی آشنا و یک لمس ِخوب ساده بوده باشد، تبدیل به ارکان یک نمایش سرتاسر کثیف و اندوه‌بار و شوم می‌شود.
وقتی جوان‌تر بودم، در دهه‌ی بیست سالگی، گذشته برای من مامنی امن بود‌. جایی که در روزهای بد همیشه به آن برمی‌گشتم. به آن می‌گویند ریگرِشِن. پس‌روی روانی و از آن بعنوان یک مکانیسم دفاعیِ ناکارآمد یاد می‌کنند که آدمی را از جلو رفتن و مقابله با اتفاقات مهم زندگی‌اش باز می‌دارد. برای من اما مهم نبود. برای من بازگشتی ابدی بهشت بود. و من همیشه به تک تک لحظه‌های گذشته برمی‌گشتم و غور می‌کردم و زنده می‌شدم.
اما حالا ..
من ملکه‌ی کشوری ویرانم که مردم تمام ناحیه‌هایش به شورش بلند شده‌اند و حتی وفادارترین فرماندگانش، به او از پشت خنجر زده و خیانت کرده‌اند.
به گذشته برمی‌گردم تا به تپه‌ها و خانه‌ها و آفتاب ِتند ِتابیده روی دشت‌های سرزمینم نگاه کنم، به مردمم نگاه کنم و از یادآوری آنچه که دارم حض ببرم. اما شبیه به کابوسی تاریک که هرگز نمی‌توانی از آن بیدار شوی، تمام کوه‌ها و تپه‌ها و دریا‌ها فروپاشیده‌اند. همه‌جا آتش و خون و صدای گریه‌ست. و مردم .. مردم از تمام نقاط دور و نزدیک، تاجایی که چشم کار می‌کند، درحالی که ژولیده و وحشی و خونین‌اند، به سمت من هجوم می‌آورند. نه تنها با تمام چاقو‌های تیزی که در دست‌شان است، بلکه با نگاه تمسخرآمیزشان، من را می‌کشند. دورم حلقه می‌زنند، لباس‌هایم را می‌کنند، پوست بدنم را پاره می‌کنند تا خون به بیرون بپاشد، موهایم را می‌کنند، من را روی زمین می‌کشند و روم توف می‌کنند.. و بعد از اینکه دیگر چیزی از لاشه‌ی بی‌جانم باقی نمانده، بدون اینکه خسته یا سست شده باشند، یکصدا شروع می‌کنند به چرخیدن دور من و قهقه زدن و آواز‌هایی از زبان شیطان خواندن. درحالی که حتی یک کلمه به زبان انسانی از دهان‌شان خارج نمی‌شود، نفرین ِتمام آسمان‌ها و زمین را به من می‌فرستند و در تمام طول این کابوس وحشتناک، فقط یک ندا را به من منتقل می‌کنند:
دیگر هیچ‌جایی نمی‌توانی فرار کنی. حتی گذشته که روزی مامن و پناهگاهت بود به تو خیانت کرد و حالا تمام آن لحظات چیزی نیستند جز نمایشی از اندوه و وحشت. حالا اگر جرات داری به یکی از زمان‌هات نگاه کن. کدامشان را می‌خواهی؟ گذشته؟ آینده؟ الانت؟ هاهاها‌. انقدر نگاه کن تا در این شکنجه‌ی ابدی نیست شوی.

Читать полностью…

Sacred Allegory

"Star", Artur Bolzhurov, 2024.

Читать полностью…

Sacred Allegory

Looking ln - Self Portrait with Meret Oppenheim, Man Ray, 1933.

Читать полностью…

Sacred Allegory

The spiritual haughtiness and nausea of every man who has suffered profoundly – it almost determines the order of rank how profoundly human beings can suffer – his shuddering certainty, which permeates and colors him through and through, that by virtue of his suffering he knows more than the cleverest and wisest could possibly know, and that he knows his way and has once been ‘at home’ in many distant, terrifying worlds of which ‘you know nothing’ – this spiritual and silent haughtiness of the sufferer, this pride of the elect of knowledge, of the ‘initiated,’ of the almost sacrificed, finds all kinds of disguises necessary to protect itself against contact with obtrusive and pitying hands and altogether against everything that is not its equal in suffering. Profound suffering makes noble; it separates.

Friedrich Wilhelm Nietzsche, Beyond Good and Evil.

Читать полностью…

Sacred Allegory

It was as if something was perpetually tugging her downward, toward the underworld, the mess, the dirt, and the filth, as if she was unable to feel disgust when others did and was overwhelmed by fascination instead.

– Ia Genburg, The Details, tr. Kira Josefsson.

Читать полностью…

Sacred Allegory

در نزدیکی، نیایشگاهی قرار دارد — نه بنایی باشکوه از مرمر و طلا، بلکه چارچوبی فروتنانه از چوب، آرمیده در سایه‌سار بیشه‌ای کهن. تیرک‌های زمخت و ناتراشیده‌اش، بی‌آنکه دستِ صنعت به آن‌ها رسیده باشد، با خاک نخستین در گفتگوست؛ جایی که بلوط‌های سالخورده و کاج‌های نجواگر شاخه‌ در شاخه، آسمان را از دیده پنهان کرده‌اند. در اینجا نه محرابی پرزرق‌وبرق دیده می‌شود و نه گنجینه‌ای که شکوهی ببخشد؛ بلکه خزه‌های سبز و پیچک‌های بالا رونده زینت‌بخش آن‌اند، گویی که خودِ روح طبیعت، آیین را به‌جای می‌آورد.

در این پناهگاه جنگلی، هوا آکنده است از لرزش نوعی الوهيت نهفته — شاید نجواهایی از امر مطلق، جایی که فانی و ابدی به هم می‌رسند. خاکِ ناشکافته، چمنی نرم می‌زاید که جویباری آن را می‌نوازد؛ جویباری که آتش‌های آسمانی را بازمی‌تاباند. اینجاست که جزئی به کلی بدل می‌شود: همان‌گونه که برگ‌های درخت غار، پریِ گریزان را در پناه خود گرفتند، این بیشه نیز بی‌کران را در آغوش دارد.

هیچ شکوه فریادگری تقدس آن را اعلام نمی‌کند؛ با این‌ حال، شخصیتِ درونی انسان، ضرب‌آهنگ نوری را درمی‌یابد که از مناره‌های مغرور شهر نیز درخشان‌تر است. این معبد روستایی، در سادگی بی‌پیرایه‌اش، خود تمثل ایده‌ی دگرگونی است — جایی که فناپذیر در برابر الهی سر فرود می‌آورد و اعتبار مطلقی را بازمی‌نماید که از افتخارات گذرا و فریبنده‌ی جهان واقعی فراتر می‌رود.

– اویید، دگردیسی‌ها (ویرایش هگلی).

Читать полностью…

Sacred Allegory

Unknown Seas by Norman Lindsay (1922).

Читать полностью…

Sacred Allegory

St. Jerome in Penitence, oil on canvas, by Tiziano, ca. 1531, 80 × 102 cm (Musée du Louvre, Paris).

Читать полностью…

Sacred Allegory

The Worship of Venus, oil on canvas, by Tiziano, 1518–1519, 172 × 175 cm (Museo del Prado, Madrid).

Читать полностью…

Sacred Allegory

The Battle of Cadore, engraving, etching on paper, by Giulio Fontana after an original by Tiziano, 1569.

Читать полностью…

Sacred Allegory

The Venus of Urbino (also known as Reclining Venus) is an oil painting by Italian painter Titian, depicting a nude young woman, traditionally identified with the goddess Venus, reclining on a couch or bed in the sumptuous surroundings of a Renaissance palace. Work on the painting seems to have begun anywhere from 1532 or 1534, and was perhaps completed in 1534, but not sold until 1538. It is currently held in the Galleria degli Uffizi in Florence.

Читать полностью…

Sacred Allegory

Lamentation of the Dead Christ by Andrea Mantegna (c.1490).

Читать полностью…

Sacred Allegory

The girl with the needle, 2025 dir. Magnus Von Horn.

Читать полностью…

Sacred Allegory

Foe, 2023 dir. Garth Davis.

Читать полностью…

Sacred Allegory

Death: “My irony surpasses all others” by Odilon Redon,1889, Charcoal on paper (part of his noirs series).

Читать полностью…

Sacred Allegory

Insta: @akram_mahmodee.

Читать полностью…

Sacred Allegory

اگرچه چهره‌ی جوانی هنوز رو از من برنگردانده، اما از مرزهای بدنم در هندسه‌ای مقدس، طرحی‌هایی ویران می‌زاید؛ روی پوست آرنج دست چپم لکه‌ای قرمز ظاهر شد. کوچک بود و پوسته می‌انداخت. بنا گذاشتم به گزشِ نیشِ پشه‌ای؛ خوش‌خیالی ِخاندانی ما. لکه‌ی کوچک قرمز اما کم‌کم شکل ِگرهِ پُرخارش بزرگی به خود گرفت که از تراشیدنش خون می‌افتاد. لکه‌ها در خارشی مرگ‌بار یکی پس از دیگری برجسته و محو و دوباره برجسته شدند تا بالاخره در تک لحظه‌ای شستم خبردار شد. نمی‌دانم پدربزرگم بوده یا جدِ مادری‌ام که یک جایی افشرده‌ی ترس و شبحِ اضطراب درون خون‌شان رفته. بعد از آن بوده که آن دو نیروی باستانی، سفر خود را آغاز کرده‌اند؛ توی خونریزی روده و سردرد میگرنی و روماتیسم، پشت به پشت از مادربزرگ و خاله و دایی‌ام جلو آمده تا رسیده‌اند به حالا_سن ِکمالِ من_ برای تاج‌گذاری اضطراب بر سر من؛ از ارثِ دودمانی‌مان به زبان هندسه‌ی مقدس بدنم؛ پسوریازیس.

– دی ۱۴۰۲.

Читать полностью…

Sacred Allegory

غرور روحی و تهوّعِ هر انسانی که ژرف رنج کشیده است — تا آن‌جا که می‌توان گفت ژرفای رنجی که آدمی تاب می‌آورد، مرتبه و شأنِ او را رقم می‌زند — آن یقینِ هول‌انگیز و لرزاننده که وجودش را سراسر دربرگرفته و رنگ زده است، اینکه به نیروی رنجی که برده، چیزهایی می‌داند که زیرک‌ترین و خردمندترین آدم‌ها هم هرگز نمی‌توانند بدانند، و اینکه او راهش را می‌داند و روزی در جهان‌هایی دور، هولناک و ناآشنا خانه‌گزیده بوده، جهان‌هایی که «شما هیچ نمی‌دانید» — این غرور خاموش و روحانیِ رنج‌کشیده، این غرورِ برگزیدگانِ دانایی، این احساسِ متعلق به آنان که «سِرّ» را یافته‌اند، به آنان که قربانی‌شدگانِ تقریباً کامل بوده‌اند، ناچار است خود را پشتِ انواع نقاب‌ها پنهان کند، تا از تماسِ دست‌های فضول یا دلسوز در امان بماند، و از هر آن‌چه که همسنگِ رنج او نیست دور بماند. رنج ژرف، انسان را شریف می‌کند؛ او را جدا می‌سازد.
[رنج ژرف، شأن و مرتبهٔ وجودی انسان را رقم می‌زند؛ انسانِ رنج‌کشیده، به آگاهی‌ای می‌رسد که نه از راه منطق حاصل می‌شود، نه از راه حکمت نظری. او حامل نوعی یقینِ تاریک است — یقین به اینکه رنجْ دانایی‌ای پدید می‌آورد که هیچ هوش تحلیلی‌ای بدان نمی‌رسد. این آگاهی، ریشه در عبور از جهان‌هایی ناشناخته و دهشتناک دارد، در سکوت‌هایی که تنها سوگوارانِ هستی آن را درک می‌کنند. چنین انسانی به‌ناچار، خویش را از جهانِ سطحیِ دیگران می‌پوشاند، نه از خودخواهی، بلکه برای صیانتِ آن دانایی قدسی که جز با رنج به‌دست نمی‌آید.
رنج، نیروی تفکیک است؛ شکوهی خاموش که آدمی را از دیگران جدا می‌سازد، چون او دیگر به جهان پیشین تعلق ندارد.]

Читать полностью…

Sacred Allegory

شرحه شرحه و از خود بیگانه‌ام. توی این ماه‌هایی که گذشته، سالی که عوض شده زیاد نوشته‌ام اما نه در هیچ فضای مجازی‌ای. روی کاغذ نوشته‌ام. در خودم فرو رفته و نوشته‌ام. در تاریکی روحم آرام حرکت کرده‌ام و بر چیزهای زیادی خون گریسته‌ام. اما بازگشت به کاغذ خیلی دلنشین بوده. جایی‌ست میانه‌ی خطوط و افکار، وقفه‌ای خلوت و سرد که دوستش دارم. در گرمای خفه‌کننده‌ی اضطراب، روز و شب می‌سوزم. حالت دل‌گرفته‌ای هر لحظه با من است. انگار یک گوی داغ را توی دستم انداخته باشند و من همچون مرغ پرکنده‌ای به اطراف می‌دوم و نمی‌دانم باید این چیزی که دارد دست‌هایم را به آتش می‌کشد کجا سرنگون کنم. باید آن را یک‌وری پرت کنم و پا به فرار بگذارم. اما ناتوان از سرنگون کردن آن در گوشه‌ای هستم. می‌دوم و می‌سوزم و فریاد می‌کشم. هنوز گهگاه فکرِ خنک‌کننده‌ی خودکشی به سرم می‌افتد. یک بار دیگر شجاعت تمام رفته‌گان به دست خود را ستایش می‌کنم و بر ترس خود توف می‌اندازم و مغموم‌تر از قبل، به آتش گرفتن و دویدن و فریاد کشیدن ادامه می‌دهم. کاری که در تمام طول زندگی باقی مانده‌ام نیز خواهم کرد.

– شهریور ۱۴۰۲.

Читать полностью…
Подписаться на канал