saalekia | Неотсортированное

Telegram-канал saalekia - سالِکیه

4507

سالِک راه دانش و کنجکاوی هستم اینجا چیزهایی که یاد می‌گیرم و چیزهایی که به نظرم جالب میان رو به اشتراک می‌ذارم راه ارتباطی: @Mr_Neuronaut پ.ن:سالک به معنای رهرو هست و به هرکسی اطلاق می‌شه که هدفی داره و در مسیر هدفش منفعل نیست (معنی مذهبی یا عرفانی نداره)

Подписаться на канал

سالِکیه

اسمش نظریه بازگشت روانی اجتماعیه

Читать полностью…

سالِکیه

موضوع جالب و قابل بحثی هستش آقا علی
با دیدگاه شما موافقم، ممکنه به این دلیل باشه که روحیات و خلقیات فرد در زمان حیات هنوز در حالت بالقوه است و در طول زمان و تدریجی شکل بالفعل پیدا می کنه و گسترده تر میشه.
طبیعتا همه ما انسان ها در سال های زیست مون آسیب های روانی مختلفی رو تجربه می کنیم که تاثیر بسیار زیادی در تغییر رفتار ما دارن و باعث دور شدن از چیزی که هستیم می شوند برای مثال حداقل هر کدوم ما انسان ها جمله: مگه تو بچه ای؟ را از زبون پدر و مادر یا اطرافیان شنیدیم و همین جمله یعنی سرکوب کودک درون؛ در اینجا ما تحت تاثیر همون جمله به صورت ناخودآگاه به ذهن تحمیل می کنیم که انجام یک کار که باعث ارضای روحی کودک درون ما بود بسیار اشتباه هستش و بهتره اون بُعد روحی رو از دیگران مخفی نگهش داریم،( می تونه دلیلش پذیرش ما از جانب دیگران باشه یا هر دلیل دیگه ای)؛ اما هرچقدر که سن بالاتر میره و تجربیات ما هم بیشتر میشه این رو یاد می گیریم که به هرحال کودک درون ما هم حق زندگی کردن رو داره و متوجه ظلمی که به خودمون و کودک درون مون کردیم میشیم؛ احساسش مثل پیدا کردن یک صندوقچه قدیمی هستش که حکم یک پرتال به گذشته رو داره.
به شخصه افراد زیادی رو دیدم که با توجه به اینکه در دوره میانسالی هستند اما به ثبات نرسیدن و در مرحله سرکوب و رهاسازي کودک درون گیر کردن.
درکل دیدگاه امروزه من خیلی نزدیک و مشابه با صحبت خودتون هستش.

Читать полностью…

سالِکیه

نکته جالبیه، بعنوان کسی که گروه دوستانی نزدیک داره می‌تونم تایید کنم تا حد زیادی از دید من این درسته، هرچه بیشتر پسر ها با دوستانشون احساس راحتی کنن راحت تر اون کودک درونشون رو نشون میدن.
از دلایلش هم می‌تونه این باشه که توی همچین گروه هایی بدون شرط و قضاوت میتونید با هم دوست باشید، یک رابطه معامله‌یی نیست و عمیق تر ازون شده
حتی مرد های سن بالا تر هم زیاد دیدم نزدیک به خودم، که توی جمع دوستان قدیمی‌شون، یهو کاملا رفتار خارج از شخصیتی که بطور معمول ازشون می‌دیدم رو نشون دادن.
با این تئوری خیلی موافقم، ولی درجه های زیاد و کمی داره تو هر سناریو و برای هر شخص.

Читать полностью…

سالِکیه

با بچه ها فرق دارن
و مخفیش نمیکنن

فرق اینه فلان رفتار در یک بچه غیر قابل کنترله براش و فقط میتونه اون کارو بکنه ، مثلا شوخی دستی بکنه با دوستش😂
ولی آدم بزرگسال براش حق انتخاب وجود داره به طور آگاهانه میتونه تصمیم بگیره یه جا با دوستش مثل ۲۰ سال قبل شوخی دستی بکنه، یه جای دیگه نکنه

فرقش تو اینه که بزرگسال هر دو حالتو داره ولی بچه نه

سن بالا میره کارای جدی کمتر میشه واسه همین کصکلک بازی هم بیشتر میشه😂

Читать полностью…

سالِکیه

لذت امتحان دادن (دروس معارف) به جای بقیه:

Читать полностью…

سالِکیه

یکم که پیرتر بشن می‌بینی نه‌تنها تینیجرها، بلکه با بچه‌ها هم هیچ فرقی ندارن. یکم که بیش‌تر توش ریز بشی می‌بینی اصلاً ربطی به سن نداره. اون خودِ بدون فیلترمون (کودک درونمون) هیچ‌وقت از بین نمی‌ره. فقط بعد از یه سنی یاد می‌گیریم چجوری حرفه‌ای مخفیش کنیم که کارمون توی جامعه راه بیفته. اغلب انقدر خوب مخفیش می‌کنن که باورشون می‌شه وجود نداره. ولی یکم که سن می‌ره بالاتر و آدم‌ها خسته‌‌تر و کم‌حوصله‌‌تر می‌شن، دیگه حال ندارن لزوماً همیشه اون حجم از سرکوب رو مثل قدیم هندل کنن. پس هرازگاهی توی موقعیت‌هایی که شرایطش رو دارن و احساس امنیت می‌کنن که قضاوت نشن، از فرصت استقبال می‌کنن. برای همین می‌بینی از میانسالی به بعد آدم‌ها هرچی پیرتر می‌شن، شباهت‌هاشون به بچگی‌هاشون هی بیش‌تر و بیش‌تر می‌شن. به نظرم همه آدم‌ها از نظر روانی یه حالت تقریباً بنجامین‌باتم‌طوری زندگی می‌کنن (مثال نادقیقیه ولی می‌دونین چی می‌گم). از میانسالی به بعد از نظر خُلقی شروع می‌کنن هی به گذشته برگردن تا جایی که توی سن‌های خیلی بالا (۸۰-۹۰ به بعد) اکثراً درست مثل بچه‌های زیر ۱۲ سال، بی‌حوصله و بهونه‌آور و زوددلگیرشونده و نیازمند مراقبت می‌شن (حتی اگه مهربون بمونن). نمی‌دونم نظریه‌ای چیزی هست که از این زاویه بررسیش کرده یا نه، ولی این جوریه که من به این قضیه نگاه می‌کنم
و خب طبعاً نظر شخصیمه.

Читать полностью…

سالِکیه

البته راه‌هایی هم وجود دارن برای جلوگیری از سوءمصرف‌ها. می‌شه بعضی از داروها رو جوری طراحی کرد که سوءمصرفشون سخت‌تر بشه. مثلاً یکسری از داروها هستن که تاثیرات سایکواکتیوشون، جزو عوارضشون هستن و فایده‌ی درمانی ندارن. یکی از این داروها -که قبلاً هم درباره‌ش نوشته بودم- هیوسین هست که برای گرفتگی‌های عضلانی و دردهای شکمی و حالت تهوع استفاده می‌شه ولی چون از سد خونی-مغزی هم رد می‌شه، روی مغز هم اثر می‌ذاره و باعث حالاتی مثل سرگیجه و -در دوزهای بالا- حتی توهم می‌شه. برای همین اومدن یه ورژن ازش ساختن به نام هیوسین‌اِن‌بوتیل‌بروماید که دقیقاً همون تاثیرات رو می‌ذاره ولی از سد خونی-مغزی رد نمی‌شه، برای همین عوارض سایکواکتیو نداره و کسی نمی‌تونه برای high شدن ازش استفاده کنه. مشابه همین کار رو درباره‌ی آنتی‌هیستامین‌ها هم انجام دادن و خانواده‌ی دارویی جدیدی ساخته شدن به نام آنتی‌هیستامین‌های نسل دو، که همون تاثیرات آنتی‌هیستامینی رو دارن ولی روی مغز خیلی کم اثر می‌ذارن و نمی‌شه برای high شدن ازشون استفاده کرد.

Читать полностью…

سالِکیه

اکستازی | MDMA

ماده‌ی متیلن‌دی‌اکسی‌متیل‌آمفتامین یه به اختصار MDMA، روان‌گردان شگفت‌انگیزیه که سال ۱۹۱۲ برای اولین بار ساخته شد. ولی این "شگفت‌انگیزبودنش" تا دهه‌ها ناشناخته موند، تا اینکه اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰ یه شیمیدانِ سایکونات به نام الکساندر شولگین، شروع کرد به پرداختن به تاثیرات این ماده و بعد از اینکه دید چه پتانسیل روان‌درمانگرانه‌ای داره، به دوستش لئو زِف -که یه روان‌درمانگرِ سایکونات بود- معرفیش کرد و ازش خواست امتحانش کنه. MDMA متعلق به خانواده‌ای از سایکواکتیوهاست که معروفن به امپاتوژن. این‌ها هم یکسری از تاثیرات سایکدلیک‌ها (مثل تغییرات ادراکی و احساس یگانگی با محیط) رو دارن و هم یکسری ویژگی‌های محرک‌ها (مثل افزایش انرژی و هوشیاری) ولی جزو هیچ‌کدوم از این دو گروه نیستن و در یه دسته‌ی جدا -امپاتوژن‌ها- قرار می‌گیرن. امپاتوژن تقریباً به معنی همدلی‌زا هست، چون این مواد باعث تقویت احساساتی مثل همدلی و صمیمیت و کاهش استرس و ترس و تجربیات عاطفی مثبت می‌شن.
لئو زف طی دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مشغول پژوهش روی روان‌درمانی با کمک LSD و طراحی پروتکل برای استفاده‌ی درمانی ازش بود. وقتی می‌بینه MDMA چقدر می‌تونه خواص مشابه داشته باشه، شروع می‌کنه به ترویج روان‌درمانی با استفاده از MDMA و باعث می‌شه روان‌درمانگران زیادی در دهه‌ی ۱۹۸۰ از MDMA برای روان‌درمانی استفاده کنن. حتی وقتی داشتم اتوبیوگرافی اروین یالوم رو می‌خوندم، توی فصل ۲۴ تعریف می‌کرد که وقتی زندگی زناشوییش به مشکل خورده بود، رولو مِی -پدر روان‌درمانی اگزیستانسیال آمریکا- که از دوستان خانوادگیشون بود، بهشون پیشنهاد می‌کنه با همسرش یه جلسه مصرف MDMA داشته باشن. یالوم تعریف می‌کنه:

"نه من نه مریلین (همسر یالوم) تا اون موقع اکستازی (MDMA) مصرف نکرده بودیم ولی جفتمون پیش رولو و جورجیا (همسر می) احساس امنیت می‌کردیم و واقعاً هم بعدازظهر فوق‌العاده شفابخش و دلپذیری شد! بعد از مصرف اکستازی صحبت کردیم، شام خوردیم، موسیقی گوش دادیم و هنوز که هنوزه هردومون باور داریم که اون روز مشکلات زناشویی ما به یه نحوی کلاً حل شدن! ما تغییر کردیم: احساسات منفیمون رو رها کردیم و عمیق‌تر از پیش همدیگه رو عزیز داشتیم. علاوه بر این معلوم شد این تغییرات دائمین! هیچ‌کدوممون درست درکش نمی‌کنیم و دیگه هم مصرفش نکردیم."

این ماده همون‌طور که گفتیم هم یکسری از ویژگی‌های سایکدلیک‌ها رو داشت هم یکسری از ویژگی‌های محرک‌ها. کاری که توی مغز می‌کنه اینه که فرایند بازجذب سروتونین و دوپامین و نورآدرنالین رو معکوس می‌کنه و باعث می‌شه به جای اینکه این نوروترنزمیترها به وزیکول برگردن، در واقع نوروترنزمیترهای بیش‌تری هم از وزیکول‌ها به فضای سیناپسی وارد بشن و به اختصار، غلضت سروتونین و دوپامین و نورآدرنالین توی مغز افزایش پیدا کنه. علاوه بر این، ترشح آکسی‌توسین توسط هیپوتالاموس رو هم بالا می‌بره.
همه‌چیز برای این حیطه داشت عالی پیش می‌رفت تا اینکه جریانات جنگ ویتنام و جنبش‌های ضدجنگ پیش اومدن. بخش قابل توجهی از مخالفان جنگ رو هیپی‌ها تشکیل می‌دادن که مصرف توهمزاها میونشون رواج داشت و نیکسون -رئیس‌جمهور وقت آمریکا- از همین استفاده می‌کنه برای بی‌اعتبار کردن مخالفانش. دولت شروع می‌کنه به تبلیغات و پروپاگاندای گسترده علیه سایکدلیک‌ها و توهمزا و وحشتناک نشون دادنشون توی رسانه‌ها. قوانین سفت و سختی درباره‌ی این مواد تنظیم می‌کنن و با هروئین و شیشه توی یه طبقه‌بندی قرارشون می‌دن و تمام پژوهش‌ها و کارآزمایی‌هایی که دربارشون در جریان بودن رو کنسل می‌کنن. سال‌ها بعد در سال ۱۹۹۴ جان ارلیکمن -مشاور حقوقی کاخ سفید در اون زمان و دستیار نیکسون در امور داخلی- در مصاحبه‌ای به این قضیه اعتراف می‌کنه:

"ما می‌دونستیم نمی‌تونیم ضدجنگ بودن یا سیاه‌پوست بودن رو غیرقانونی کنیم، ولی می‌تونستیم باعث بشیم مردم هیپی‌ها رو با ماریجوانا و سیاه‌پوست‌ها رو با هروئین بشناسن (از طریق رسانه) و سپس با جرم‌انگاری جفتشون می‌تونستیم این گروه‌ها رو درهم بشکنیم، رهبرهاشون رو دستگیر کنیم، به خونه‌هاشون حمله کنیم، جلسه‌هاشون رو خراب کنیم و شب به شب توی اخبار شامگاهی مدام بدنام‌ترشون کنیم. آیا نمی‌دونستیم داریم درباره‌ مواد دروغ می‌گیم؟ قطعاً می‌دونستیم!"

سال‌ها می‌گذره و از اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰ و اوایل قرن ۲۱ کم‌کم پژوهش‌ها و کارآزمایی‌های حول محور توهمزاها و امپاتوژن‌ها دوباره جون می‌گیرن، که به این دوره می‌گیم رنسانس سایکدلیک. بالاخره سال ۲۰۱۹ اسکتامین -یکی از ایزومرهای کتامین- برای درمان افسردگی تاییدیه‌ی FDA رو می‌گیره و بقیه توهمزاها هم کارآزمایی‌های نویدبخشی رو می‌گذرونن و MDMA حتی تا فاز ۳ هم پیش می‌ره. ولی پارسال که در FDA، تاییدش برای درمان PTSD به رای گذاشته شد نتونست آرای کافی رو به دست بیاره، پس هنوز تا تاییدیه مسیر قابل توجهی رو پیشِ رو داره.

Читать полностью…

سالِکیه

من معمولاً اینجا از مناسبت‌ها حرفی نمی‌زنم ولی نوروز فرق داره. سال نو رو بهتون تبریک می‌گم و امیدوارم این نوروز واقعاً روزهای نویی رو برامون رقم بزنه و بالاخره این شب کذایی خفقان هم روز بشه. سالتون پویا، سازنده، پرپیشرفت، پرپول و خفن🍻

Читать полностью…

سالِکیه

🪻 50 درصد تخفیف نوروزی EHIA
🧠 دانش مغز، قدرت تغییر

به بهانه‌ی سال جدید و شروعی جدید به مدت ۲۴ ساعت تمامی دوره‌های EHIA رو با ۵۰ درصد تخفیف ثبت‌نام کنید.
⚡️مهلت تا ۱۲ ظهر روز شنبه

🧩 کد تخفیف: newyear

🌐مشاهده تمامی دوره‌ها از طریق لینک زیر:
EHIACo.ir

Читать полностью…

سالِکیه

Le titre de celui-ci est "Embodiment". Je ne tenais pas à mentionner son nom ici car je souhaite l'observer avec mon propre regard. Cette fois, l'interprétation de l'artiste ne m'intéresse pas.

Читать полностью…

سالِکیه

تابوهای زبانی

چند روز پیش داشتم ویس یکی از کلاس‌هام رو گوش می‌کردم که متوجه تکرار یه نکته‌ای شدم. استاد هربار برای اشاره به سواستفاده‌/تجاوز جنسی، از لفظ سکشوال ابیوز استفاده می‌کرد (حالا کاری نداریم که ابیوز فعل هست و اینجا باید اسمش استفاده بشه یعنی ابیوس). ولی دقت که کردم دیدم من هیچ‌وقت از هیچ‌کدوم از استادهامون از واژه‌ی "تجاوز" رو نشنیدم. انگار که مثلاً قبح داشته باشه یا زشت باشه. همیشه از واژه‌هایی که کمتر برای این مقوله استفاده شده بودن یا قبح کمتری داشتن استفاده می‌کردن مثل تعرض، آزار یا ابیوز.
یکم که بیش‌تر فکر کردم دیدم چنین چیزی درباره خیلی پدیده‌ها وجود داره، مثلاً دستشویی هم انگار قبح پیدا کرده و بهش می‌گن سرویس بهداشتی یا سرویس. خیلی قبل‌ترش هم مستراح رایج بوده که اونم چون قبح پیدا می‌کنه، به جاش از دستشویی استفاده می‌کنن که انگار واژه‌ی تمیزتر و جدیدتریه و هنوز قبح پیدا نکرده. ولی بعد از چند دهه همون دستشویی هم به سرنوشت مستراح دچار شد و با سرویس بهداشتی جایگزینش کردن.
توی اکثر فرهنگ‌ها چیزهایی مثل مردن، دستشویی کردن، سکس، نام‌های اندام‌های جنسی و چیزهای مشابه تابو به شمار می‌رن و معمولاً برای مودبانه حرف زدن دربارشون، از واژه‌های نامانوس و نارایج استفاده می‌شه که انگار قبح کمتری دارن. مثلاً نام‌های رایج اندام‌های جنسی در دوره‌ی ساسانیان (در زبان پارسی میانه معروف به پهلوی ساسانی) دقیقاً همین نام‌هایی بودن که الان در زبان کوچه و بازار رایجن و رکیک محسوب می‌شن! یعنی فرضاً توی دانشگاه‌هاشون وقتی می‌خواستن پزشکی درس بدن و به مباحث اورولوژیک می‌رسیدن، از لفظ آلت تناسلی استفاده نمی‌کردن بلکه -با عرض پوزش- می‌گفتن کێر (این ێ همون ایِ کوتاه یا "ی نکره" هست) و به هیچ وجه چیز بی‌ادبانه‌‌ای محسوب نمی‌شده و اسمش این بوده. یا مثلاً به بیضه می‌گفتن خایَگ یا گُند. بعداً به مرور واژه‌های عربی‌ای مثل آلت و بیضه جاشون رو می‌گیرن و استفاده از اون واژه‌ها به گویش کوچه بازاری محدود می‌شه.
درباره‌ی سکس هم چنین قضیه‌ای بوده و بارها نامش تغییر کرده از -با عرض پوزش- گاییدن و سپوختن تا همخوابگی و همبستری تا جماع و در نهایت واژه‌ی فرنگی سکس! جالبه بدونین همین واژه‌ی باکلاس سکس توی خود انگلیسی هم با همین قصد مورد استفاده قرار گرفته، وگرنه قدیم‌ها فقط می‌گفتن Fuck! برای همین به جاش Sexual Intercourse رو از لاتین می‌گیرن که چندان مانوس نباشن. در آخر هم که همین Sexual Intercourse مخفف می‌شه به سکس و هنوز داره استفاده می‌شه.
مثال‌های زیادی از این موارد می‌شه زد توی انگلیسی. مثلاً انگلیسی‌های قدیم به مدفوع می‌گفتن Scite که بعداً تلفظش تغییر می‌کنه به همون Shit معروف. ولی این واژه‌ها هم باز به همون دلیل قبح پیدا می‌کنه و به همین خاطر از قرن ۱۶ شروع می‌کنن به جاش از واژه‌ی لاتین excrement استفاده کنن. اما اونم دوومی نمیاره و بعد از یکی دو قرن به همون سرنوشت دچار می‌شه و اون نامانوس‌بودنش رو از دست می‌ده. پس دوباره می‌رن سراغ زبون لاتین و یه وام‌واژه‌ی نامانوس دیگه میارن: Feces که هنوز هم رایجه و هنوز قبح نگرفته. توی فارسی هم همین‌طوره. ما اول فعل ریدن رو داشتیم ولی چون به مرور تقبیح شد بجاش از قضای حاجت استفاده کردیم. ولی قضای حاجت چون زیادی قلمبه سلمبه بود، الان بجاش معادل ساده‌تری مثل مدفوع/دستشویی کردن رو به کار می‌بریم.
حالا این آفت زبانی، بلای جون علم هم شده و هرازچندگاهی اصطلاحات رو تغییر می‌دن چون به مرور قبح پیدا می‌کنن و از یه جایی به بعد ممکنه به فحش تبدیل بشن و دیگه بار صرفاً آسیب‌شناختی نداشته باشن. مثلاً اوایل به کودکان استثنایی می‌گفتن عقب‌مونده. دوستان دقت کنین این "عقب‌مونده" مثلاً یه واژه‌ی علمی بوده‌ها! ولی به مرور بار توهین‌آمیز پیدا می‌کنه و سعی می‌کنن یه واژه‌ی خنثی‌تر جایگزینش کنن مثل کودکان استثنایی. بعد از چند دهه انگار این واژه هم قبیح می‌شه و تاریخ مصرفش می‌گذره. پس به جاش اصطلاح "کودکان با نیازهای ویژه" رو آوردن! الان توی چارت‌های درسی نمی‌نویسن درس روان‌شناسی کودکان استثنایی، بلکه می‌گن درس روان‌شناسی کودکان با نیازهای ویژه و این تغییرات به قدری مکرر دارن رخ می‌دن که حتی خیلی از تکست‌بوک‌ها فرصت نمی‌کنن خودشون رو بهشون برسونن و هنوز که هنوزه واژه‌های قبلی رو توی کتاب‌ها می‌بینین.
این استفاده از سکچوال ابیوز به جای تجاوز جنسی هم دقیقاً از همین سنخه. یا مثلاً استفاده از ناحیه جنیتال به جای ناحیه تناسلی! شما تقریباً هیچ پزشکی رو نمی‌بینین که به بیمارش بگه باید ناحیه‌ی تناسلی/جنسیتون رو معاینه کنم، می‌گه باید ناحیه‌ی جنیتالتون رو معاینه کنم. انگار که مثلاً واژه‌های انگلیسی غیرواقعی‌تر باشن و اشکال نداشته باشه اون‌ها رو بگیم. چون زبونی که داریم بهش حرف می‌زنیم، فقط واژه‌های همون زبون توش تابوسازی شدن.

Читать полностью…

سالِکیه

پیروی صحبت پتریکور درباره ارزش‌بخشی به کارگری جنسی در فیلم Anora و سخنرانی اسکارش :
شاید اگه اسکار نمی‌گرفت می‌شد گفت یه فیلمه دیگه، سلیقه ها فرق داره، دید ادما فرق داره! ولی وقتی اسکار می‌گیره اونم انقدر زیاد قضیه فرق می کنه.
اسپیچش می‌خواد بگه sex worker ها قابل احترامن. چرا؟ چون‌قربانی ان و‌گناه دارن =))) No way. بخوای بررسی کنی چند درصدشون قربانی ان به چیزای جالبی می رسی.
همیشه شرایط اقتصادی نیست، مایندست خاصی هم پشتش هست.
یعنی می‌خوایم رد کنیم که این ادما ذهنیت راه آسون‌تر دارن؟ کاملا Hedonistic عمل‌ می‌کنن. راحتی الآن و پول در اوردن و ترجیح می دن به یک عمر کار کردن برای ساختن یه سرمایه.
می خوایم رد کنیم که اینا Validation می خوان؟ وقتی چیزی مثل OF وجود داره و تو میای این شغل ( که جدی حتی نباید شغل در نظر گرفت) رو گلوریفای می‌کنی یعنی داری می‌گی این ادمایی که Narcissistic traits دارن قربانی ان! مینوایل که دارن به ریش من و شما می‌خندن. تو یوتوب پره از افتخارشون به اینکه من با دو تا ویدیو دارم اندازه ۲۰ سال زندگی تو پول در میارم، چرا برم خودم رو سختی بدم؟ وقتی انقدر راه آسونی هست. احترام به خود می‌خوام چیکار.
رد کنیم که اینا کلا دیدشون moral relativism ئه؟ هر چی برای من فایده داشته باشه کافیه و درسته و‌ به من ربطی نداره جامعه.اهمیت نمی‌دم. طرف تعریف دیگنیتی رو فراموش کرده. می‌ای ازش دفاع می‌کنی می‌گی بیچاره ها باید احترام بذاریم بهشون؟
این اسپیچ شاید به درد ۱۰۰ سال پیش بخوره نه الان که میلیون تا راه هست برای پول در اوردن و درصد قربانی هاش هیچ شباهتی به قبل نداره.
چرا بابت حقیقت‌ها ناراحت می‌شن؟
می‌ان می‌گن که می‌خوان از این صنعت خارج بشن، ولی شرایط زندگیشون اجازه نمی‌ده! شاید چون هیچوقت بهش فکر نکردن ادم باید به خودش سختی بده =). اینکه فکر می‌کنن مطلعن و تو مطلع نیستی و درک نمی‌کنی.
فمینیست افراطی اینجایی که می‌بینه دارن زن رو ابژه‌سازی می‌کنن ساکته ولی کافیه ببینه یه جا گیر دادن به ظاهر بدن زن. جایی که باید ری اکشن بده نمی‌ده و فقط جایی واکنش میده که در راستای مردستیزی چرا؟ چون این قضیه به درد «مردستیزی» نمی‌خوره، پس کلاً نادیده گرفته می‌شه. و اینجوریه که جنبششون هر روز بیشتر منفور می‌شه متاسفانه.
اگه این فیلم می‌خواست جامعه sex worker تو کشور در‌حال توسعه رو نشون بده قابل احترام بود و بله قبول می‌شد که بخاطر از کار کنارگذاشته شدن از کارهای مشروع در جامعه و امار بالای ازار جنسی به هر شکلی و قاچاق انسان و نااگاهی و خشونت جنسی و فلان این دسته قربانی اند و باید توجه کرد. =)
نه تویی که در راستای OF و استریپ کلابی و حتی یک بارم در فیلم در دسته ی افرادی که زندگی سخت دارن و گیر کردن در این مسیر و راه فراری ندارن، قرار نگرفتی.

Читать полностью…

سالِکیه

به دوستانی که قصد مهاجرت به عنوان روان‌شناس دارن پیشنهاد می‌شه.

Читать полностью…

سالِکیه

بلندی از آن یافت کو پَست شد
درِ نیستی کوفت تا هست شد

«سعدی»

Читать полностью…

سالِکیه

به نظرم بحث ضعف و قدرته
این رفتارها وجهه‌ی اجتماعی آدمِ بزرگسال رو کم‌اعتبار و بی‌نفوذ می‌کنن که نتیجه‌ش می‌شه جدی‌ گرفته نشدن و رفتن توی موضع ضعف. فرد بزرگسال یاد می‌گیره یسری رفتارها رو توی خودش ایجاد کنه که معیارهای یه بزرگسال قوی رو برآورده کنه و بتونه اتوریته‌ی یه آدم بزرگسال موفق رو به دست بیاره. این چیزیه که خیلی از آدم‌ها توی پیری دیگه بهش اهمیت نمی‌دن، چون هم خسته هستن، هم اندازه‌ی قدیم نیازش ندارن، هم از نظر جسمی دارن دچار ضعف‌هایی می‌شن (و متعاقباً اینسیکیوریتی‌ها) که از اون موضع اوج قدرتشون هی دورترشون می‌کنه. انگار دوباره کم‌کم به مرور می‌رن توی همون موضع ضعفی که موقع کودکی توش بودن. از یه جایی به بعد هم کلاً نیازمند به مراقبت می‌شن، کاملاً مثل یه نونهال. این دیگه اوج موضع ضعفیه که یه آدم توی زندگیش درش قرار می‌گیره.

Читать полностью…

سالِکیه

به نظرم نمیشه الگوی کلی پیدا کرد البته که تا حد زیاد همینه
اینم مطرحه که رفتار بچگونه چیه
من خودم خیلی کودک درونم ذوق داشت که خودشو بروز بده
مثلا وقتی غذای مورد علاقمو درست کنن بپرم بالا پایین و...
اما فشار اجتماع مثل پتک میکوبید تو سر بچه. فشار تا یه یه جایی زوش میچربه و این بستگی داره که علایق کودکانه ما چقدر تمایل به بروز داره؟ اجتماع چه قدر سرکوبگر کودک انسانهای جامعست و کلی چیز دیگه
این فشار همونطور که گفتی بیشتر تو یه سنی به بعد میشکنه که برای من زود شکست

سوال دیگه اینه که اصلا چرا جامعه میخواد کودکان درون ما ساکت بشن

Читать полностью…

سالِکیه

مشاهدات من نشون داده
اصلی ترین ویژگی‌شون هیچ تغییری نمیکنه
مثلا ادم مهربون و دلسوز تو پیری‌ش هم همون طوری مهربونو دلسوزه حتی با وجود الزایمر و ادمی که ایگوی بزرگی داشته همواره تو پیری‌ش هم همونه
ولی یه سری توانمندی های اجتماعیی ای که تو فاصله کودکی تا پیری برای حفظ و بقا به دست اورده بودن انگار از بین میره.

Читать полностью…

سالِکیه

البته جنس بهونه گیری در سالمندی با دوران کودکی کاملا متقاوته.

Читать полностью…

سالِکیه

میشه چنین قیاس کرد که گرچه اکنون تیوری آو اوری‌تینگ (نظریه‌ای که چهار نیروی بنیادین هستی رو یکپارچه کنه) نداریم اما نوعی صلح کل با کاربست ترجمانی دانش پایه ممکنه.

Читать полностью…

سالِکیه

برای کلاس A2 چندتا ظرفیت اضافه شده. اگه کسی مایل بود شرکت کنه اطلاع بده.
@Mr_Neuronaut

Читать полностью…

سالِکیه

به نظرم اگه تجاوزی هم بوده باشه از طرف مواد بوده به علم. لفظ مخدر رو به کار نمی‌برم چون برای MDMA زیاد دقیق نیست. شاید بهتر باشه اگه بگیم تجاوز "سوءمصرف مواد" به علم. همین MDMA اولین بار سال ۱۹۱۲ توی شرکت داروسازی مِرک ساخته شد به عنوان یه ماده‌ی واسط در سنتز یه داروی دیگه (که یادم نیست چی بود) و کسی نمی‌دونست که خودش چه تاثیراتی داره. دهه‌ی ۱۹۷۰ -بعد از ۶ دهه ناشناخته بودن!- بود که الکساندر شولگین فهمید چه تاثیرات سایکواکتیوی داره و شروع کرد دربارش پژوهش کردن. این‌جور مواد وقتی که یکم شناخته می‌شن و شرح تاثیراتشون از آکادمیا درز می‌کنه میون مردم، کم‌کم توسط سایکونات‌ها و دراگبازها هم شناخته می‌شن و سوءمصرفشون شروع می‌شه. خیلی کم بودن دراگ‌هایی که اول واسه سوءمصرف بودن، بعد وارد پژوهشکده‌ها و آکادمیا شدن. اکثراً بالعکس بودن. دراگبازها هم این‌جورین که واسه بالا رفتن تقریباً هرچی می‌زنن و خیلی‌هاشون عاشق تست کردن چیزهای مختلفن و حد مرز خاصب ندارن. واسه همین یجورایی سخته که این چیزها رو تو آزمایشگاه‌ها و دانشگاه‌ها نگه داشت. همیشه یجوری باهاش آشنا می‌شن و پخش می‌شه میونشون. وقتی تقاضاش به وجود بیاد، عرضه‌ش هم به وجود میاد (توسط موادفروش‌ها) و خب اگه زیادی محبوب بشه، کم‌کم از دارو تبدیل می‌شه به دراگ. توهمزاها داروهایی بودن که تبدیل شدن به دراگ و الان دوباره دارن از دراگ تبدیل می‌شن به دارو. تقریباً هر دارویی که از سد خونی-مغزی رد بشه، دراگ هم محسوب می‌شه چون قابلیت سوءمصرف واسه high شدن هم داره (به خاطر تاثیرات سایکواکتیو).
در نهایت معمولاً هیچ‌کدوم اون‌یکی رو خنثی نمی‌کنه و اون ماده، حیاتش هم به عنوان دارو و هم به عنوان دراگ ادامه پیدا می‌کنه مشابه صدها داروی سایکواکتیو دیگه مثل بنزودیازپین‌ها، اوپیوئیدها، آمفتامین‌ها، آنتی‌هیستامین‌ها و غیره.

Читать полностью…

سالِکیه

یکی دیگه از معادل‌سازی‌های جالب سایمد که اخیراً بهش برخوردم "روان‌پرور" برای "Psychotropic" بود -در این کتاب- که به نظرم جالب اومد. تا پیش از این فقط برابرهایی مثل روان‌گرا و روان‌افزا و روان‌گردان رو برای این واژه دیده بودم که به نظرم این از همه‌شون رواتر و دقیق‌تر اومد. مخصوصاً که واژه‌ای مثل روان‌گردان می‌تونه کژتابی‌های زیادی به بار بیاره باتوجه به اینکه ممکنه به معنی Psychedelic یا Psychoactive هم به کار بره.

Читать полностью…

سالِکیه

کتامین: از بیهوشی تا درمان افسردگی!

وقتی درباره کتامین و کاربردهای جدیدش در درمان بیماری‌های روانی می‌خوندم، یه چیز خیلی برام جالب شد: این دارو که قبلاً فقط برای بیهوشی استفاده می‌شد، حالا به یه ابزار قدرتمند برای درمان افسردگی‌های مقاوم تبدیل شده. اما چیزی که واقعاً منو شوکه کرد، این بود که کتامین چطوری می‌تونه روی نوروپلاستیسیتی مغز تأثیر بذاره و حتی به بازسازی اون کمک کنه. این موضوع نشون می‌ده که مغز ما چقدر شگفت‌انگیزه و چطور یه ماده می‌تونه هم خطرناک باشه و هم نجات‌بخش.

کتامین روی گیرنده‌های NMDA در مغز اثر می‌ذاره. این گیرنده‌ها نقش مهمی در یادگیری، حافظه و انعطاف‌پذیری مغز دارن. وقتی کتامین این گیرنده‌ها رو مسدود می‌کنه، در کوتاه‌مدت ممکنه باعث حالت‌هایی مثل جدا شدن از واقعیت یا توهم بشه. اما در بلندمدت و در دوزهای پایین، می‌تونه تأثیرات شگفت‌انگیزی داشته باشه، مثلاً افزایش انعطاف‌پذیری مغز. این یعنی مغز می‌تونه خودش رو با شرایط جدید وفق بده و ارتباطات عصبی جدیدی ایجاد کنه—یه فرآیند حیاتی برای بهبود عملکرد مغز و درمان بیماری‌هایی مثل افسردگی.

تحقیقات جدید نشون دادن که کتامین حتی می‌تونه به بازسازی سیناپس‌ها (ارتباطات بین نورون‌ها) کمک کنه. این موضوع به‌ویژه برای افرادی که از افسردگی مقاوم به درمان رنج می‌برن، خیلی مهمه. در این افراد، سیناپس‌ها در بعضی مناطق مغز آسیب دیدن و این مسئله علائم افسردگی رو تشدید می‌کنه. کتامین با افزایش انعطاف‌پذیری مغز، می‌تونه به بازسازی این سیناپس‌ها کمک کنه و حتی در بعضی موارد، فقط چند ساعت بعد از مصرف، بهبودی قابل توجهی ایجاد کنه.

یه نکته دیگه هم هست که جالبه: کتامین می‌تونه سطح BDNF (فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز) رو افزایش بده. BDNF یه پروتئینه که برای رشد و بقای نورون‌ها ضروریه و کمبودش با افسردگی و اختلالات خلقی مرتبطه. با افزایش BDNF، کتامین به بهبود نوروپلاستیسیتی مغز و کاهش علائم افسردگی کمک می‌کنه.

اما یه نکته مهم: این تأثیرات مثبت فقط در شرایط کنترل‌شده و تحت نظارت پزشکی اتفاق می‌افته. مصرف خودسرانه یا دوزهای بالا می‌تونه به جای بهبود، آسیب‌های جدی به مغز وارد کنه. پس همیشه قبل از مصرف هر دارویی، حتی اگه به نظر ساده بیاد، با یه متخصص مشورت کنید.

در کل، کتامین یه مثال عالیه از اینکه چطور یه ماده می‌تونه هم خطرناک باشه و هم مفید. این موضوع اهمیت استفاده مسئولانه از داروها و پرهیز از مصرف خودسرانه رو نشون می‌ده. حتی ترکیباتی که به نظر بی‌ضرر می‌رسن، می‌تونن تأثیرات عمیق و گاهی غیرقابل پیش‌بینی روی مغز داشته باشن.

References:

1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8, 9, 10.

Читать полностью…

سالِکیه

سره‌گرایی فارسی

امشب جلسه‌ی شاهنامه‌خوانی بی‌نظیری در کافه ریشه داشتیم و به گفتگوهای بی‌نظیری پرداختیم. وقتی بحث از زبان فارسی و سره‌گرایی به میون اومد، متوجه نکته‌ی جالبی شدم. آقایی که بحث سره‌گرایی رو باز کرد، با لهجه صحبت می‌کرد و لهجه‌ی اهوازیش رو مخفی نمی‌کرد. خیلی شیرین بود و باعث شد به فکر فرو برم درباره‌ی ریشه‌ی گرایشم به سره‌گرایی: آشنایی با زبان‌ها و گویش‌های محلی! اغراق نکردم اگه بگم من فارسی اصیل رو از لرها یاد گرفتم. خاطرم هست اولین بار که واژه‌ی "ویر" (به معنی یاد، حافظه، فهم) رو از یکی از دوستان بختیاری شنیدم داشتم شاخ درمی‌آوردم. آخه من این واژه رو از متون زرتشتی به زبان پهلوی ساسانی یاد گرفته بودم! باورم نمی‌شد که این واژه‌ی اصیل نه‌تنها هنوز زنده‌ست، بلکه حتی فراتر از زبان رسمی و کتابی، در گویش محاوره و خودمونی یسری از مردم رایجه! این اتفاق در زمانی افتاد که  دوره‌ی اوج علاقه‌م به زبان پارسیگ (پهلوی ساسانی) بود و باعث شد خیلی درباره‌ی لری کنجکاو بشم و حتی برم بهش مسلط بشم. بیش‌تر که یاد گرفتم دیدم خیلی واژه‌ها و فعل‌های اصیل فارسی زیادی هستن که شاید قرن‌هاست توی زبان ما نارایج شدن، ولی این مردم هنوز استفاده می‌کنن.
گسترده‌تر که مطالعه کردم دیدم این صرفاً درباره‌ی لری نیست و حتی گویش‌های محلی‌تر فارسی هم پر هستن از این واژگان اصیل که مردم محلی استفاده می‌کنن و خیلی از به اصطلاح شهری‌ها، استفاده از این واژه‌ها رو بی‌کلاسی می‌دونن. مثل فعل‌های "هِشتن" و "سرشتن" و "نهادن" یا حتی واژه‌ی "چو" به معنی مثل! حتی صرف افعال هم از شیوه‌های صرفی اصیل‌تر انجام می‌شن مثلاً کوفتن به جای کوبیدن یا خفتن به جای خوابیدن. اصلاً می‌تونین تصور کنین مواردی که نام بردم رو توی زبون محاوره و خودمونیمون به کار ببریم و کاملاً رایج باشن؟! اون موقع بود که فهمیدم سره‌گرایی صرفاً این نیست که بشینی مثل دکتر کزازی شبیه کتاب صوتی حرف بزنی و از واژه‌های دهن‌پرکن عجیب و غریب استفاده کنی. بلکه می‌شه در عمل، در زبان محاوره و خودمونی هم از این واژه‌های اصیل استفاده کرد. زمانی که فرهنگستان نسل اول تاسیس شد، خیلی از ادیبان و اندیشمندان مخالفش بودن و ایده‌ی سره‌گرایی رو مسخره می‌کردن. کسی باورش نمی‌شد طیاره بشه هواپیما یا کولا بشه نوشابه. معروفه که حتی صادق هدایت می‌گفت امکان نداره روزی مردم به جای اونیورسیته بگن دانشگاه! ولی...عه! شد که!
اگه فکر می‌کنین پاکسازی زبان یه چیز رویاییه و فقط مال توی کتاب‌هاست، پیشنهاد می‌کنم تاریخ زبان‌های ترکی استانبولی و عبری نوین رو مطالعه کنین و ببینین چطور زبان‌هاشون رو رسماً بازسازی و احیا کردن، کاری که ما به این شدت حتی نیازش هم نداریم. فقط یسری واژگان رو باید جایگزین کنیم (البته اگه فرهنگستانِ حال حاضر بذاره و انقدر با دلقک‌بازی‌هاش وجهه‌ی سره‌گرایی رو میون مردم منفورتر نکنه).

پ.ن: سپاس از خانم ناصری و آقای شاهنده برای ترتیب دادن چنین رویداد بی‌نظیری.

Читать полностью…

سالِکیه

©️ by Denis Sarazhin

Читать полностью…

سالِکیه

قدیم به کسایی که در قبال سکس پول می‌گرفتن می‌گفتن prostitute. الان این واژه قبح پیدا کرده و به جاش می‌گن sex worker! در واقع معنیشون یکیه ولی یکیشون تبدیل به توهین شده. این قضیه‌ی تابوهای زبانی، مقوله‌ی خیلی جالبیه و تا فردا/پس‌فردا حتما دربارش یه مطلب می‌نویسم توضیح می‌دم. چون توی فارسی هم زیاد مصداق داره (در واقع توی همه زبون‌ها). همین prostitute هم یه زمانی به فارسی می‌شده -با عرض پوزش- جنده، بعدا که قبح پیدا کرده تبدیل شده به فاحشه. بعد که فاحشه هم قبح پیدا کرد تبدیل شد به بیزنسی! نمی‌دونم بگم خنده‌داره یا گریه‌دار. ولی هرچی هست واسه مطالعه جالبه.

Читать полностью…

سالِکیه

یه رفیقی داریم که می‌تونه از شیر مرغ تا جون آدمیزاد رو با یه مقدار نخ و کلاف بسازه/ببافه/بدوزه! همیشه هنر امین‌پور رو تحسین می‌کردم و می‌کنم و خیلی واسم جالبه که چطور یکی می‌تونه هم انقدر علوم پایه بدونه، هم همزمان به انواع و اقسام هنرهای مختلف مسلط باشه. بافتنی‌هاش رو هم می‌تونم بهتون پیشنهاد کنم چون خودم سفارش داده‌م و به نظرم به همون خفنی‌ای بودن که از چنین آدمی انتظار می‌ره.

Читать полностью…

سالِکیه

🔥آموزش هوش مصنوعی چت جی پی تی در 20 دقیقه

حالا دیگه خودتون از این اموزش حدیث مفصل بخونید چی رو میخای یاد بگیری؟ همون رو با این مدل برو یادبگیر
به قول گفتنی شیرمرغ تا جون آدمیزاد رو اینطوری میتونی یادبگیری، هر نرم افزاری، هر اطلاعاتی، هر تحلیلی، و........

Читать полностью…

سالِکیه

مجموعه سایمد برگزار میکند؛

نشست انتقال تجربه مهاجرت و کار به عنوان روانشناسی بالینی در استرالیا
با پرسش و پاسخ

مهمان: دکتر علی سلیمانی
دکترای روانشناسی بالینی از دانشگاه علوم‌ پزشکی شهید بهشتی؛ روانشناس دارای پروانه کار در استرالیا

جمعه ۱۷ اسفند ماه ساعت ۱۳ به وقت تهران
ثبت شماره موبایل برای ارسال لینک:
https://forms.gle/etcYJT1N3HoBVpp56
@psymedacademy

Читать полностью…
Подписаться на канал