آدمیزاد سختشه که بگه "به من توجه کن".
برای همین قیل و قال راه میندازه، عصبی میشه، داد میزنه، قهر میکنه، فرار میکنه، با خودش و زمین و زمان لج میکنه، برای اینکه به چشم بیاد؛ برای اینکه دیده شه!
@rraavvaann
تو فقط میبینی که چشماشو میبنده و داد میزنه و هیچی نمیشنوه؛ اون داره میپره و دستاشو تکون میده و میگه "هی! من اینجام! ببین منو!"
داره میگه "به من توجه کن."
و میدونی چقدر درموندست این جمله؟
سراسر استیصاله و وقتی به زبون بیاد،
اگه به زبون بیاد؛
دیگه گفتن و نگفتنش، فرقی نداره
@rraavvaann
یک سری خستگیها اما مقدساند، یک سری دغدغهها، رنجها، بیدار ماندنها...
یک سری تفریح نکردنها و از قافلهی فراغت و دلخوشی، عقب ماندنها...
وسط یکسری دویدنها و سخت تلاش کردنها، به خودت میآیی و میبینی؛ اگر آسوده بودی و اگر دلیلی برای ادامه دادن و تلاش کردن نداشتی حالت خوب نبود و چه خوب که در مسیری و داری برای هدفی میجنگی و به شوق رسیدن به قلهای، پیچ و تاب و سختیِ مسیر را به جان میخری، چه خوب که پویا ماندهای و راکد نیستی!
یک سری خستگیها مقدساند و یک سری آدمها ساخته شدهاند برای اینکه دائما در حال تلاش و ارتقای جهانشان باشند و حصار مردابها را بشکنند.
که چشمه باشند و بجوشند و رودخانه باشند و بخروشند...
@rraavvaann
۸۰ ساله بود. با چهرهای معصوم و موهایی سفید روی نیمکتی وسط پارک نشسته بود. از خاطراتش حرف زد، از ازدواجش، همسرش، فرزندانش و چالشهایی که پشت سر گذاشته.
پرسیدم: زندگیات را دوست داشتی؟ گفت نه! گفتم پس چرا تا الآن ادامهاش دادی؟ گفت چون آنطرفِ مسیر کسی منتظرم نبود! بعد دستانم را به آرامی و با همان توان محدودش فشار داد و گفت: من دیر به این مسئله رسیدم که برای رفتن، حتما نباید مقصدی انتخاب کردهباشی، اما مهم است که اگر تمام تلاشت را برای بهبود کردی و همچنان حالت خوب نبود، اگر کنار کسی آرامش نداشتی، اگر در شرایطی که داشتی، خندههای عمیقی را تجربه نمیکردی و عمق شادی جهان را لمس نمیکردی؛ اگر شریک عاطفی داشتی اما احساس نیاز عمیقی به عشق و نوازش و فهمیده شدن میکردی؛ بیهیچ ترسی از تنها ماندن، بروی! قبل از آنکه دیر شود...
تو باید بپذیری که برای رفتن، لازم نیست کسی منتظرت باشد! لازم نیست از تنها ماندن بترسی و فکر کنی بدون آدمها کامل نیستی! نباید به عادتها و خاطراتت گیر کنی و نباید برای فرار از رنجِ فراموشی، دنبال جایگزینی برای آدمها بگردی!
بعضی دردها حاد و کشندهاند، اما شرف دارند به دردهای مزمنی که آنقدر کش پیدا میکنند و همه جا با تو هستند که فلجت میکنند.
- گفتم اگر برمیگشتی به جوانیات؟
گفت: موقعیت اشتباهی که در آن ریشه دواندهبودم را ترک میکردم و دل میکندم از آدمهایی که آدمِ دنیای من نبودند و ماندن کنار آنها بزرگترین اشتباه ممکن بود...
- گفت: شاید اگر همان اوایل، راهمان را جدا کردهبودیم، حالا دو خانوادهی شاد از ما باقی میماند، اما حالا؟ دو آدمِ افسرده و غمگینیم، با فرزندانی که تجارب زیستی خوشایندی از کودکیشان ندارند...
به خاطر بسپار که برای رفتنهای عاقلانه، باید فقط به راه افتاد و به هیچ چیز دیگری فکر نکرد ..
@rraavvaann
🔴 پدیده شوگرددی و شوگرمامی چرا در ایران زیاد شده؟
شعارها و حرفهای رویافروشها را دور بریزید؛ باید قبول کنیم که اگر ما خانواده پولداری نداشته باشیم، احتمال این که پولدار شویم، بسیار کم است.
هر چند که نسل گذشته ما خود را نسل سوخته و اسطوره قناعت و پول جمع کردن میدانند و فرزندان خود را متوقع و تنپرور، ولی این نسل خوششانس ترین نسل بودند. چرا که نسلی بودند که در کل زندگیشان جفت شش آوردند، در دورانی وارد بازار کار شدند که در عین درآمد بالا تورم بسیار پایین تر از الان بود.
این نسل تمام منابع را جمع کردند، هر چقدر سهام، طلا، دلار و ملک ارزان بود، خریدند و قدرت را به دست گرفتند. به آمارها نگاه کنید، سال ۸۵ وقتی کمکم بازنشسته میشدند، حداقل حقوق کارگر ۱۸۳ هزار تومان بود، یعنی معادل ۷ ربع سکه که به پول فعلی حدود ۷۰ میلیون تومان میشود. الان قدرت خرید کمتر از یک دهم شده است.
همچنین آنها زمانی که بازنشسته شدند، با پول سنوات میتوانستند، خیلی کارها کنند، مثلا ماشین خارجی بخرند و یا سفر بروند. حقوق و درآمد خوب در کنار شرایط اقتصادی باثبات تر، فاصله ثروتشان را با نسل بعد از خود بیشتر کرد و این گونه بود که تنش بین دو نسل بیشتر شد، نسلی که خودش را اسطوره قناعت و تلاش میداند و دائما فرزندانش را نصیحت میکند که ما خواستیم و توانستیم پس شما هم تنبلی نکنید و راه ما را تکرار کنید.
نسل ما نسل استارتاپها بود، چیزی که نسل قبل ما هیچ درکی از آن نداشتند و دائما ما را نصیحت کردند که از رویا بیرون بیایید و این کارها برایتان نان و آب نمیشود. به دنبال کار با حقوق ثابت و بیمه باشید تا بدبخت نشوید.
مدل ثروت آفرینی هم در نسل گذشته بسیار راحت تر از فعلی بوده است.
واقعیت این است که نسل جدید، نه تنها تنبل نیستند بلکه خیلی پرکارتر و پرتلاشتر از نسل قبل خود هستند، مخصوصا دخترها و زنان!
در گذشته یک نفر کار میکرد، خرج کل خانه را میداد، ماشین و خانه میخرید و برای روز مبادا پس انداز هم میکرد، زن هم کارهای خانه را انجام میداد. ولی الان علاوه بر اینکه زن و شوهر هر دو، تمام وقت کار میکنند، همه کارهایی که نسل قبل میکردند (تمیزکاری و پختوپز و...) را نیز انجام میدهند و نکته جالب اینجاست که آخر ماه هم چیزی برایشان باقی نمیماند.
نسل فعلی خیلی باسوادتر از نسل قبل شده است، نسل گذشته نیازی به تحصیلات نداشت و با همان دیپلم و سیکل بازار کار خوب برایش مهیا بود و نیازی نبود درس بخواند.
اینها وقتی دردناک میشود که بدانیم ۵۰ درصد کارهای دنیا را نسل فعلی انجام میدهد ولی فقط ده درصد ثروت را در اختیار دارد.
نسل قبلی عزیز از توهم بیرون بیایید، شما نسل سوخته نیستید. شما تحصیلات و تلاش اندازه نسل فعلی نداشتید، فقط خوش شانس بودید، حتی دوران جنگ و انقلاب را هم بهانه نکنید، چرا که آمارها نشان میدهد، شرایط اقتصادی دهه ۹۰ از دوران جنگ هم بدتر بود. پس به جای اسطورهسازی از خود و تاسف خوردن برای بچههایتان فقط کمی آنها را درک کنید.
همین تفکر و توهمی که نسل قبل، از خودش دارد که ما اسطوره تلاش کردن و قناعت و پول جمع کردن بودیم باعث شده که آنها به بدبخت پرستی رو بیاورند. یعنی برای سایر افراد جامعه که وضع خوبی ندارند دلسوزی و کمک میکنند، ولی معتقدند فرزندان خودشان باید سختی بکشند تا مستقل شوند.
در این شرایط اقتصادی دردناک، وقتی نسل جدید میبیند که علیرغم تلاش و تحصیل و... منابع در اختیار نسل قبل است و هرچقدر هم تلاش کند، امکان ندارد که بتواند سطح زندگی معادل نسل قبلی داشته باشد یا باید صبر کند تا روزی شاید میراث نسل قبل به او برسد یا اینکه راه میانبر را انتخاب کند و سراغ ثروتمندان کهنسال برود و با آنها وارد رابطه شود. بله همین عامل باعث شده امروز در جامعه شاهد پدیدههای شوگر ددی و شوگر مامی باشیم!
نکته جالب اینجاست که نسل متوهم و متوقع قبل علاوه بر مصادره منابع مالی حالا دارند با این ثروت و اندوخته روابط را هم از نسل فعلی میگیرند!
@rraavvaann
🔴چرا برخی مردان با وجود داشتن زنی خوب و متعهد و دوست داشتنی، با زنی پایین تر از همسرشان خیانت می کنند!؟
آیا چنین مردانی را می توان به مسیر صحیح عشق ورزی برگرداند؟
وقتی مردی که دارای همسری زیبا و خوش اندام و تحصیلکرده و دارای موقعیت مالی خوب و از همه مهم تر عاشق او هست و علیرغم این شرایط خوب همسرش، سراغ زنی که قد کوتاه و چهره معمولی و تحصیلات پایین تر و وضعیت مالی معمولی دارد می رود اولین سوالی که به ذهن همسرش خطور می کند این است: من چی کم داشتم ؟؟ آیا این رفتارهای زشت و توهین آمیز حق من بود ؟؟
در جواب این خانم، باید گفت دقایقی خودتان را به جای همسرتان بگذارید و تجسم کنید که وی چه احساسی در مقابل شما دارد ؟
او با زنی زیبا برخورد کرده که عاشق اوست. ناگهان هر چه خواسته بود به یکباره پیدا کرده. همسرش همان دختر ایده آلی است که وی همیشه در رویاهایش مجسم می کرده است. متاسفانه آن مرد خود را لایق این همه چیز خوب نمی داند و چون از نظر ظاهر هم خوش قیافه نیست و مطمئن نیست همسرش تا آخر عمر با او زندگی کند. نگرانی مرد درباره اینکه اگر همسرش او را ترک کند چه اتفاقی خواهد افتاد بیشتر می شود.
اما او جرات ندارد به همسرش از این ترس ها و نگرانی هایش سخن بگوید زیرا فکر می کند که اگر همسرش احساس او را نسبت به خود بفهمد او را ترک خواهد کرد!
حال روزی را تجسم کنید که این مرد، خانم جوانی را دیده که کوتاه قد و با چهره بسیار معمولی بوده!
که شما با دیدن آن خانم، خواهید گفت شوهرم از اون دختر خیلی سرتر هست و این دختر نه اندام و نه چهره زیبایی دارد و شوهرم دلش را به چه چیز این خانم خوش کرده است! احتمالا در تور آن دختر افتاده است‼️
پاسخ روشن است، مرد عزت نفس و اعتماد به نفس لازم را ندارد و به همین خاطر به سوی افرادی گرایش پیدا می کند که از خودش پایین تر باشد. در واقع تمایل این مرد به گرایش به چنین افرادی به خاطر بی اخلاقی او نیست، بلکه او بخاطر فرار از واقعیت، به سوی دختران دیگر متمایل می شود. او می ترسد واقعیت ها را به شما بگوید و از اینکه با گفتن احساساتش، شما او را ترک کنید وحشت دارد. استرس او دایما در حال افزایش است و هنگامی که سعی می کند به شما ثابت کند که به هیچ دختری به غیر از شما حتی نگاه هم نمی کند این استرس بیشتر می شود و تنها زمانی استرس او فرو می نشیند که دختری پایین تر از خودش شروع به صحبت کردن با او کند. تنها در آن زمان است که این مرد، اعتماد بنفس بدست می آورد زیرا نسبت به آن شخص احساس برتری می کند.
بهترین راه حل برای حل این مشکل، مراجعه به متخصص زوج درمانی است تا به زوجین کمک شود بی پرده و بسیار رک و شفاف در خصوص احساسات واقعی شان و علاقه ها و ترس هایشان با یکدیگر صحبت کنند و از بیان واقعیات به همدیگر فرار نکنند.
و با راهکارهای خاص، مرد عزت نفس و اعتماد بنفس لازم را بدست بیاورد .
توضیحات بالا تنها یکی از علل خیانت در مردان هست😊
تعمیم ممنوع⛔️
@rraavvaann
👈 دیروزها را گشتیم به دنبال امروزها
امروزها را می گردیم به دنبال فرداها
ولی همه آنچه را که باید ببینیم ، امروز است!
همین ساعت ها
همین دقیقه ها
همین ثانیه ها !
@rraavvaann
dawooodnaderi
تفاوت این دو تا کلمه چیه؟
نمیشه enhance رو همیشه به جای improve بکار ببریم
.
https://www.instagram.com/reel/Ctq1ZC8g9Vx/?igshid=YmM0MjE2YWMzOA==
این پیج اینستاگرام رو دنبال کنید .
برای اعضای خانواده و دوستان تون بفرستید تا با جدیدترین و روان ترین آموزش نوین زبان انگلیسی آشنا بشن😍
بچه که بودم خیلی لواشک آلو دوست داشتم، برای همین تابستون که می شد مادرم لواشک آلو واسم درست میکرد، منم همیشه یه گوشه وایمیستادم و نگاه می کردم...
سختترین مرحله، مرحلهی خشک شدن لواشک بود... لواشک رو میریختیم تو سینی و میذاشتیم رو بالکن، زیر آفتاب تا خشک بشه...
خیلی انتظار سختی بود، همهش وسوسه میشدم ناخنک بزنم ولی چارهای نبود. بعضی وقتا برای خواستهی دلت باید صبر کنی...
صبر کردم تا اینکه بالاخره لواشک آماده شد و یه تیکهی کوچیکش رو گذاشتم گوشهی لپم تا آب بشه...
لواشک اون سال بینهایت خوشمزه شده بود... نمیدونم برای آلوقرمزهای گوشتی و خوشطعمش بود یا نمک و گلپرش اندازه بود، هرچی بود اونقدر فوقالعاده بود که دلم نمیخواست تموم بشه...
برای همین برعکس همیشه حیفم میومد لواشک بخورم، میترسیدم زود تموم بشه... تا اینکه یه روز واسهمون مهمون اومد. تو اون شلوغی تا به خودم اومدم دیدم بچههای مهمونمون رفتن سراغ لواشکای من...
لواشکی که خودم حیفم میومد بخورم حالا گوشهی لپ اونا بود و صدای ملچملوچشون تو گوشم میپیچید... هیچی از اون لواشکا باقی نموند، دیگه فصل آلوقرمز هم گذشته بود و آلویی نبود که بشه باهاش لواشک درست کرد...
من لواشک خیلی دوست داشتم ولی سهمم از این دوست داشتن دیدنش گوشهی لپ یکی دیگه بود...
تو زندگی وقتی دلت چیزی رو میخواد نباید دستدست کنی. باید از دوست داشتنت لذت ببری چون درست وقتی که حواست نیست کسی میره سراغش و همهی سهم تو میشه تماشا کردن و حسرت خوردن...
@rraavvaann
چقدر عالیه این متن
🔻نامه ای از خدا...
ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻡ!
ﺑﺮﻭﻳﺪ ،ﻣﺜﻞ ﺁﺩﻡ ﺯﻧﺪﮔﻴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﻴﺪ ،
ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺷﻌﺮ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﮑﻨﻴﺪ.
ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ میخواهید ﺳﺮ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﮐﻼﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ، ﭼﺮﺍ ﭘﺎی ﻣﻦ ﺭﺍ ﻭﺳﻂ ﻣﯽ ﮐﺸﻴﺪ؟
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺧﺪﺍﻳﻢ ﭼﺮﺍ موسی ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺷﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﺗﻌﻄﻴﻞ ﮐﻨﺪ ، عیسی ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻳﮏﺷﻨﺒﻪ ﻭ به مسلمانها ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺟﻤﻌﻪ ﺭﺍ؟
ﭼﺮﺍ ﮐﺎﺭی ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻋﻴﺴﻮی ﺷﺮﺍﺑﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻠﻴﺴﺎ یعنی خانه خدا راحت ﺑﻨﻮﺷﺪ! ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺷﺮﺍﺏ، ﺷﻼﻕ ﺑﺨﻮﺭﺩ؟
ﭼﺮﺍ ﯾﮑﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﯿﭻ ﻧﭙﻮﺷﺪ؟
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﺍئی که شما میگوئید ﺑﻮﺩﻡ، ﭼﺮﺍ باید بگذارم به اسم من ﮐﻠﻴﺪ ﺑﻬﺸﺖ بفرﻭﺷﻨﺪ؟!
ﻳﺎ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﻣﻦ ﺟﻬﻨﻢ کنند؟
ﺧﺪﺍیی ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺧﺪﺍیی ﮐﻪ ﻗﺴﻢ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﺟﻬﻨﻤﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﭘﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ،!!
ﺧﺪﺍیی ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁنﭼﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺣﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ ، ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻭﻋﺪﻩ ﻣﯽﺩﻫﺪ...!!!
ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺘﻢ!
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ايد!
اگر به دنبال من میگردید مرا در عشق، مهربانی، بخشش ، آگاهی، گذشت، راستگوئی و انسانیت پیدا کنید
البته اگر .... به دنبال من میگردید!
@rraavvaann
"اغلب میپنداریم فرزندی که خیلی به والدینش توجه دارد فرزندی نمونه و وفادار است، ولی چنین نیست، واقعیت این است که وقتی فرزندی همیشه نگران شماست یعنی خودش یک آسیبدیدهی واقعی است که مسئول آسیبش شمایید!
یک والد خوب والدی است که ذهن فرزندش از او آسوده باشد و به فرزند توانایی و قدرت آسوده فاصلهگرفتن را بدهد. وقتی فرزندتان از شما دور نمیشود، وقتی همیشه نگران شماست وقتی تمام برنامههایش را با شما تنظیم میکند، نه نشانهی وفاداری او، بلکه نشانهی آسیبخوردگی اوست. توجه کنید وقتی مرتب با فرزندتان صحبت میکنید و در گفتگوها گوشزد میکنید که در این زندگی، چقدر سختی و عذاب کشیدهاید، چقدر رنج دیدهاید و در واقع مرتب به فرزندتان القا میکنید که من قربانی این زندگی هستم و تو تنها چشم امید و ناجی من هستی، حالا او خودش را نجاتدهندهی شما تصور میکند و هیچ لحظهای را برای نجات شما از دست نمیدهد، غافل از اینکه خودش تمام زندگیش را با نگرانی برای شما از دست میدهد. در قبال رسیدگی و عشقی که به فرزندانمان میدهیم آنها را مدیون و بدهکار و بیامنیت نکنیم. به آنها کمک کنیم زندگیهای مستقل و ذهنهای آرام داشته باشند.
@rraavvaann
📚 قانون 70 درصد
نکات واقعی و جالب در زندگی تک تک ما ...
70 درصد برنامه های آخرین مدل گوشی ها ، بدون استفاده میماند!
به 70 درصد سرعت یک ماشین گران قیمت و آخرین سیستم نیاز نیست!
70درصد فضاهای یک ویلای لوکس، بدون استفاده میماند!
70 درصد یک قفسه پر لباس، به ندرت پوشیده میشود!
از 70 درصد استعدادهایمان استفاده نمیشود.
70 درصد از محبت و عشقمان را ابراز نمیکنیم.
70 درصد از کل درآمد طول عمرمان، برای دیگران باقی میماند!
روزهایمان میگذرد و پول هایمان در بانکها و عشقمان در سينه میماند ...
@rraavvaann
🌷🌷🌷
مامان،
منو ببخش اگه غذایی جلوم گذاشتی و گفت اه باز این چیه پختی،
منو ببخش بخاطر همه برو بیرون درم ببندهایی که بهت گفتم
منو ببخش به خاطر کهنه پوشیدنات بخاطر من
منو ببخش بخاطر همه شب بی خوابیات که مبادا صبح خواب بمونم
منو ببخش بخاطر همه جرو بحثات با بابا که دلیلش من بودم
مامان منو ببخش به خاطر همه اشکهایی که آوردم گوشه چشمت و دم نزدی
ببخش منو بخاطر النگوهای دستت که روز به روز کمتر شدن
بخند که اگه تو نخندی این دنیا تیره و تاره، غمگینه
غمت ته دنیاست و خندهات انرژی زندگی،
پس بخند تا دنیا برقرار بمونه
@rraavvaann
" ای روزگار "
کاشکی
روزای
خوب
بیان
@rraavvaann
فکر را پَر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند
"فکر اگر پَر بکشد"
جای این توپ و تفنگ، این همه جنگ
سینهها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
"فکر اگر پر بکشد"
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها ...
#نیما_یوشیج
درودها عزیزان روزتان پر امید ❤️
@rraavvaann
تازگی ها هرگاه از دیگران می رنجم،
یا حتی نگرانم،
که چه قضاوت هایی
پشت پرده ی تظاهرشان ، برایم می کنند
چشمانم را می بندم...
و این قسمت از جمله ی معروف "دیل کارنگی"
را در ذهنم مرور می کنم
"دیگران به اندازه ی سردردشان حتی،
به مردنِ من و تو اهمیت نمی دهند"
و همین برای بیخیال شدنم کافیست...
و من نگران قضاوت های مردمی که
به اندازه ی سردردشان هم
برایشان مهم نیستم، نخواهم بود...
رازِ آرامش همین است!
@rraavvaann
📝
عروسی می کنیم تا فیلم بگیریم!
یکی از سوژههای اینستاگرامی در این روزها، ویدئوهای یکدقیقهای از جشنهای عروسی است. فیلمهایی از عروس و دامادی که در ماشین لاکچری نشستهاند و با آهنگ طنّازی میکنند، تصویر میز شام از سقف، نمایی از ساختمان مجلل تالار، و در نهایت عکسهای آتلیهای و باغی. برخلاف گذشته که معمولاً فیلمهای عروسی لو میرفت و امکان تماشا برای غریبه ها فراهم میشد این روزها تصاویر عروسی توسط خود افراد منتشر میشود. آنان از دیگران میخواهند تا شکوه جشن را ببینند تا شاید فیلم وایرال شود. درنتیجه عروسیها مهمانان مجازی بسیاری یافتهاند. این مهمانان گویی دورتادور نشستهاند و به آیتمهای مختلف عروسی امتیاز میدهند. از لباس و میکآپ تا تزئینات ماشین عروس، از دیزاین فینگرفودها تا سفیدی و نظم دندانهای عروس!
این روزها نحوه روایت و نمایش جشن عروسی مهمتر از عروسی شده و این خود باعث برجسته شدن نقش عکس و فیلم شده است. شاید این گفته اغراقآمیز باشد ولی گویی برخی با این هدف عروس و داماد میشوند تا فیلم و عکس بگیرند. برای آنان عروسی بهجای آنکه آغاز باشد به معنای پایان راه است. ما عروسی میکنیم تا چشمان جهانیان مسحور ما شود! حاصل نهاییِ عروسی نه آغاز زندگی دو نفر؛ بلکه فیلمها و عکسهای آنان است. برخی از عروس و دامادها یک هفته قبل از تاریخ عروسی، با عوامل خود به شمال می روند تا عکسبرداری و فیلمبرداری کنند و بعد از آن برای عروسی به شهرشان بازمی گردند.
در برخی از مجالس، هنوز مهمانان سرگرم پایکوبی هستند که عکسهایی از عروس و داماد توزیع میشود. در برخی از سالنها فیلمهای گزینششدۀ عروسی در لحظه، توسط ویدئو پروژکتور در معرض دید مهمانان قرار میگیرد. ما درحالیکه هستیم خودمان را کمی آنطرف تر بر روی دیوار نظاره میکنیم. یک جهان موازی در دل جهان واقعی شکل میگیرد. آیا ما تخیلی هستیم و آنچه بر روی دیوار افتاده است واقعیت است و یا ما واقعیت هستیم و تصویر روی دیوار تخیل است؟ در هر حال دو جهان شکل میگیرد: نخست واقعیتی به نام جشن عروسی و دوم فیلمی که از آن ساخته خواهد شد.
@rraavvaann
با وجود گسترش تکنولوژی، زمان آماده کردن فیلم عروسی بهجای آنکه کوتاهتر شود طولانیتر شده است. چون آنچه قرار است آماده شود برگرفته از جهان تخیل است و نه عروسی واقعی. این فیلم قرار است بازتاب جهانی رؤیایی و لاکچری باشد، جهانی همانند آنچه در فیلمهای هالیوودی دیده شده است. برخی از این فیلم ها به گونه ای مونتاژ شده اند که بیننده انتظار دارد در آغاز و پایان آن با لوگوی شرکت کلتکس ریکوردز یا آونگ مواجه شود. برخی از عروس و دامادها مدتی طولانی برای آماده شدن فیلم عروسی خود به انتظار مینشینند. فیلم عروسی شاید آخرین بازمانده عروسی است که به دست آنان میرسد. در مواردی سرنوشت یاری نمیکند و وقتی فیلم آماده میشود آنان از همدیگر جدا شدهاند و علیرغم یک سال انتظار، هیچکدامشان حاضر نیستند تا به عکاسی بروند و فیلم را دریافت کنند.
ُبعد خانوار در ایران کوچک شده است، دایره روابط اجتماعی با فامیل تنگتر شده است، فردگرایی و این ادعا که «سعی کن خودت باشی» بهتدریج در حال گسترش است ولی در مقابل، فرهنگ زرقوبرق1 بهسرعت بر جشنهای عروسی حاکم میشود. این امر با تغییرات اجتماعی سایر جوامع همخوانی ندارد. در سایر کشورها و با بروز این تحولات اجتماعی، جشنهای عروسی کوچکتر و سادهتر شده اند چون قضاوت دیگران برای فرد اهمیت ثانویه یافته است. شاید در این کشورها پنج درصد جامعه به علاوه تازه به دوران رسیده ها عروسی های آنچنانی داشته باشند ولی در این جوامع کم نیستند زوجهایی که ترجیح میدهند جشنی نداشته باشند و یا میزبان دوستانشان در رستورانی کوچک باشند. غذای مختصری بخورند و پایکوبی کنند. خوشحالی خودشان و شادی دوستانشان مهمترین هدف آنهاست.
@rraavvaann
باید مراقب شرکتهایی باشیم که مجری جشنهای عروسیاند. آنان با «آفرهای» شیک و خاص تلاش میکنند تا عروسی را پرزرقوبرق نمایند چراکه ذینفعاند. مغزشوئی آنان با ژورنالهای رنگی و بّراق، اودکلن، قهوه ترک، بکار بردن چند کلمه انگلیسی درباره تکنولوژیهای روز عروسی و اینکه «فلان سلبریتی هم اینطور یا آنطور کرده» انجام میشود.
فریب فیلمهایی که اینفلوئنسرهای ایرانی داخل و خارج از زرقوبرق جشنهای عروسیشان منتشر میکنند و تلاش دارند تا به ما بگویند که آدمهای باکلاس و آلامدی هستند را نخوریم. آنان را در اشاعه این سبک زندگی شان تنها بگذاریم و با لایک هایمان تشویقشان نکنیم.
و در پایان، ایکاش جوانان روشنفکر و امروزی نیز که عروسی سادهای داشته اند در مقابل فرهنگ زرقوبرق عروسی، در شبکههای اجتماعی فعالتر شوند.
@rraavvaann
🔹چسبندگی
زندگی واقعی برای کسانی است که:
با آمال و آرزوها و جاه طلبیها به آن نچسبند
زندگی سرشار از فراوانی و برکت است
اگر بچسبی، خود این چسبیدن، زندگی را پس میزند.
این گدا بودنِ تو، زندگی را از تو بیزار میکند.
مانند زنی که عاشقش هستی و مدام به او میچسبی و آویزانش میشوی
این چسبیدن تو او را از تو بیزار و فراری میکند. شاید به تو لبخند بزند، ولی از اینکه راه نفس کشیدنش را بستهای از تو بیزار میشود.
پس، یک امپراطور باش
نه یک گدای آویزان به زندگی
مستقل باش
زندگی را زندگی کن ولی به آن نچسب، به هیچ چیز نچسب چسبیدن تو را زشت و خشن میسازد
چسبیدن تو را گدا میسازد و زندگی برای کسانی است که امپراطور هستند، نه برای گدایان
اگر گدایی کنی هیچ چیز نخواهی گرفت زندگی به کسانی که هرگز گدایی نمیکنند بسیار میبخشد
زندگی برای کسانی که به آن نمیچسبند یک برکت همیشگی است.
آن را زندگی کن، از آن لذت ببر، آن را جشن بگیر، ولی خسیس نباش، به زندگی نچسب
این چسبیدن به زندگی است که ترس از مرگ را به تو میدهد
آنگونه که با چسبیدن به معشوقت ترس از دست دادنش را پیدا میکنی
زیرا هرچه بیشتر بچسبی، بیشتر خواهی دید که زندگی وجود ندارد در حال گذشتن است، از دستت میرود
آنگاه وحشت از مرگ برمیخیزد.
@rraavvaann
اعتماد
محکمترین برهانِ عاشقی
"اعتماد" است...
کاش جای این همه حرف و حدیث
یکبار به او این اطمینان را بدهی که "قلبت"
برای او میتپد چون عشق بدون اعتماد
تسبیحِ بدون نخ است...
@rraavvaann
مدل SMART شما را یاری میکند تا اهداف خود را به نحوی تعیین کنید که تردیدی در رسیدن به آنها نداشته باشید:
۱- اهداف خود را معین (Specific)، روشن و شفاف بیان کنید. اگر قصد دارید اهداف ماه آینده، شش ماه آینده یا سال آیندهی خود را تعیین کنید، باید آنها را صریح و روشن مطرح کنید. این کافی نیست که بگویید: “میخواهم در شش ماه آینده پیشرفت کنم.” این پیشرفت را در کدام زمینه در نظر دارید؟
۲- هدفهایتان باید قابل اندازهگیری (Measurable)باشد. باید بتوانید اندازه بگیرید که چهقدر به سمت هدفتان پیش رفتهاید.
۳-هدفهای دستیافتنی(Attainable)، عمده و اساسی زندگی خود را تعیین کنید. اهداف باید واقعی و قابل دسترس باشند. اهدافی که با توانایی و امکانات شما تناسبی ندارند، غیر قابل دسترسیاند.
٤- در انتخاب هدف واقعبین (Realistic)باشید. اهدافی را برای خود در نظر بگیرید که دسترسی به آنها امکانپذیر باشد.
۵- هدفها باید قابل زمانبندی (Timely)باشند. اغلب مشاهده میشود که بسیاری از مردم در شروع سال اهدافی را برای خود برمیگزینند و به روی کاغذ میآورند، اما آن را در پوشهای بایگانی کرده تا پایان سال نیز به آن مراجعه نمیکنند. وقتی هدفی را برمیگزینید، باید با استفاده از یک جدول زمانبندیشده، مدام آن را وارسی کنید و از آخرین وضعیت آن باخبر باشید. به این ترتیب، اگر پیشرفتی به سوی هدف خود مشاهده کنید، احساس رضایت و خرسندی خواهید داشت و به ادامهی راه ترغیب میشوید و هرگاه به بیراهه کشانده شوید خود را به مسیر درست هدایت خواهید کرد.
@rraavvaann
باید خیلی جنس وجودت ناب باشد که دیگران را تحسین کنی و از تماشای موفقیت و خوشبختیِ آنان لذت ببری.
باید خیلی اصیل باشی که رنجهای دیگران تو را غمگین کند و شادیهای آنان تو را خوشحال.
باید خیلی از عقدهها و کمبودها به دور باشی و از انسانیت، سرشار! و آنقدر قوی که شکستها و ناکامیها، از تو یک انسانِ سَرخورده و حقیر نساختهباشند، انسانی بیمنطق، که علیه دستاوردها و داشتههای دیگران جبهه میگیرد!
باید خیلی شخصیت محکمی داشتهباشی که با وجود چیزهایی که بر تو گذشته، همچنان از اینکه آدمهایی هستند که اراده میکنند، تلاش میکنند و موفق میشوند، احساس خوبی داشتهباشی.
باید آنقدر اصالت داشتهباشی؛ که برای دیگران هم آرزوهای خوب کنی، برای دیگران هم خوشحال باشی و برای دیگران هم خوب بخواهی.
باید به آرامش و خودباوری و رضایت درونی رسیدهباشی که بتوانی موفقیت و جسارتِ دیگران را تحسین کنی.
باید خودت را زیاد دوست داشتهباشی و با خودت کاملا کنار آمدهباشی.
و چقدر کماند آنان که خودشان را دوست دارند و با خودشان و با جهانشان کنار آمدهاند... و چه انگشتشمارند، آنان که به شادیِ کسانی به جز خودشان هم فکر میکنند...
👤نرگس صرافیان طوفان
کانال ما در تلگرام: علوم تربیتی
👇🏻👇🏻
@rraavvaann
♡◇♡◇♡◇♡◇♡◇♡
گروه ما در تلگرام:زندگی ایده آل
👇🏻👇🏻
@zendegiideaall
♤♧♤♧♤♧♤♧♤♧♤
♻️ آیدی خانم برهانی
کارشناس علوم تربیتی و مدیر کانال جهت مشاوره و حل مشکلات زناشویی ، خانوادگی، ازدواج، تربیت کودک، نوجوان و جوان :
👇👇👇
@rrborhani
…
👩💼دختر ما که بی کس و کار نیست!
این جمله را میگویند و گمان میکنند واقعا دخترشان تنها و بی کس نیست. در صورتی که او واقعا تنهاست، او در خانواده ای پر جمعیت، حقیقتا تنهاست...
تنها نبودن به معنای شلوغ بودن اطراف آدم نیست. تعریف درست تنها نبودن این است: "کنار آدم یک نفر باشد، فقط یک نفر، اما روی همان یک نفر بشود حساب کرد، آن یک نفر به معنای واقعی از تو حمایت کند و اصلا حمایت کردن مرد و زن ندارد ، و با حضور پُر رنگ و پُر فایده اش کاری کند که تو واقعا احساس تنهایی نکنی..."
دختر، پدر و مادر دارد، برادر و خواهر دارد، کلی دوست و آشنا دارد، اما هیچ کدام آنها به معنای صحیح از او حمایت نمیکنند و کلی سرکوفت و سرزنش هم میشنوند ، دل او را به وجودشان گرم نمیکنند. خب این شلوغی اطراف، وقتی اینقدر حباب مانند است، چه فایده دارد؟!
چنین تنها نبودنی، اتفاقا اوج تنهاییست...
🌷
کانال ما در تلگرام: علوم تربیتی
👇🏻👇🏻
@rraavvaann
♡◇♡◇♡◇♡◇♡◇♡
گروه ما در تلگرام:زندگی ایده آل
👇🏻👇🏻
@zendegiideaall
♤♧♤♧♤♧♤♧♤♧♤
♻️ آیدی خانم برهانی
کارشناس علوم تربیتی و مدیر کانال جهت مشاوره و حل مشکلات زناشویی ، خانوادگی، ازدواج، تربیت کودک، نوجوان و جوان :
👇👇👇
@rrborhani
گاهی اوقات بر سر راه ِ آدمیزاد آدم هایى قرار می گیرند که فراتر از یک دوست معمولی هستند، كه می شود با آنها به هر چیز احمقانه ای بخندی...
دوست هایی هستند در زندگی که بی دغدغه، می شود بدون نقاب بر صورت با آنها معاشرت کرد، میشود یادت برود که میزبانی یا میهمان
جایی که هستی خانه ی اوست یا خانه ی خودت...
حتی می شود ناگفته های دلت، آنهایی که جرات گفتنش به خودت را هم نداری بهشان بگویی و مطمئن باشی می شنوند و نشنیده می گیرند!
@rraavvaann
دعوای دو شاعر زن و مرد که زن و شوهرند 😂😂😂😂👌
🔻ناهید نوری :
به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجت با شعف آفرید!
برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید!
مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید!
به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو،ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید!
وزیر و وکیل و رئیست نمود / مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره، پری، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر / "براد پیتِ من" را" حَسَنْ" آفرید !
برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را / مساوی تر از سهم من آفرید.
🔻پاسخ از نادر جدیدی:
به نام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسنالخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیباییام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونهام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین!
نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بیریا آفرید / جدا از حسادت و بیخشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک درخت / و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مهجبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایشات / نشسته مداوم تو را در کمین!!!
@rraavvaann
~من همیشه فکر میکنم برای یک زن
استقلال مالی خیلی خیلی مهم
است...
نه این که آدم مادیای باشم که این را میگویم
نه واقعا نیستم ولی همیشه دیده ام که این زن ها قویترند، آسوده ترند...
زن باید دستش توی جیب و کارت و حساب خودش باشد.
اصلا شاید یک روز دلش خواست
برای انگشتان چروک شدهی مادرش یک انگشتر طلا بخرد. خواست برود داخل یک شال فروشی
و وقتی نتوانست بین چهار تا شال با رنگها و طرحهای جورو واجور انتخاب کند، بدون درنگ و نگرانی به فروشنده بگوید : همشو می برم...
یک وقت هم دیدی اول هر ماه کل درآمدش را داد
به صاحبخانه همه جورش میشود
ولی قسمت قشنگش همان است که لازم نیست برای پول بیشتر گرفتن از شوهرش به هر دلیلی یکی دو روز با خودش فکر و خیال کند
و آخر هم پشیمان بشود.
و باز هم در مهمانی بعدی مادرش از توی جعبه ی مقوایی کنار آینه همان انگشتر بدلی زشت را دست کند... زن اگر پول خودش را داشته باشد، رنگ موهایش. مدل مانتویش بوی ،عطرش عدد قبض موبايلش. همه و همه را خودش انتخاب می
کند.
@rraavvaann
داشتم فکر میکردم یک رابطه رو چه چیزی زنده نگه میداره؟!
و فکر کردم صحبت کردن!
و صحبت کردن این نیست که بگی خوبم تو چطوری؟! مرسی و ناهار فلان چیزو خوردم!
صحبت کردن یعنی بگی حالم بخاطر فلان چیز خوب نیست!
یعنی بگی اومدم نشستم فلان جا مشغول نوشتنم
یعنی بگی دوست دارم اما احتیاج به یک ساعت خلوت دارم!
یعنی بگی من خیلی تلاش کردم و خستهام و میشه امروز رو تو به جای هر دوتامون هندل کنی؟!
صحبت کردن یعنی از هر چی سیاهه/ از هر چی بده یا خوبه توی مغزت صحبت کنی!
صحبت کردن یعنی صادقانه از حالت، کارات و ترسات صحبت کنی و اینجاست که میتونی ببینی آدمی که کنارته چه قدر میتونه همراهت باشه یا به مرزهای تنهاییت نفوذ میکنه!
@rraavvaann
https://www.instagram.com/reel/CswVVPpA_OX/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
از این پیج اینستاگرام حتما استفاده کنین.
کلیپ های آموزشی و راهنمایی هایی خیلی خوبی برای آموزش زبان دارن
استاد نخبه و عالی کالج دانشگاه فردوسی و آموزشگاه های حافظ ، ماهان و ......
خلاصه همه چی شون خیلی خوبه دیگه... حتما یه سر بزنین😍👌
لطفاً برای دوستان و عزیزان تون هم ارسال کنید❤️
ممنون
💕💕
نقطه ضعف شما چیست؟
اگر نمیدانید حتماً پیدایش کنید قبل از آن که فرزندتان دست روی آن بگذارد!
بچه ها استاد پیدا کردن نقطه ضعف والدین و دست گذاشتن و فشار دادن و بازی کردن و قدرت نمایی با آن هستند!
بچه ها نقطه ضعف سنجی هستند که به والدین کمک میکنند رشد کنند. آیا عذاب وجدانی هستید؟ آیا روی تمیزی حساسید؟ آیا از حرف زشت میترسید؟ آیا از کنجکاوی جنسی فرزندتان وحشت دارید؟ بهتر است عجله کنید و قبل از آنکه فرزندتان آن را پیدا کند حل کنید، یا ماسک بی تفاوتی بزنید.
نقطه ضعفهایی که بچهها کشف میکنند:
🔻دست زدن به گل و گلدون در خانه
🔻کوبیدن به صفحه تلویزیون
🔻ریختن آب روی زمین
🔻کوبیدن سر به زمین
🔻جیغ کشیدن
🔻دست در بینی کردن
🔻ناسزا گفتن
🔻سلام نکردن
🔻جمع نکردن وسایل
🔻انجام ندادن تکالیف
🔻مسواک نزدن
🔻دست و رو نشستن
🔻صدا کردن مامان مامان...
یادتون باشه اینا نقطه ضعفهای ماست. اگر کسی روش دست میزنه این ماییم که تحمل نمیکنیم. برای حل این موضوع یک عدد «ماسک بی اعتنایی» تهیه کنید و همراه با پرت کردن حواس آن را استفاده کنید. باور نخواهید کرد چه زود فرزندتان دست از نقطه ضعف شما برخواهد داشت.
@rraavvaann
نقطه ضعف شما چیه؟؟؟؟
@rraavvaann
@rraavvaann
✅ما بیشتر از اون چیزی که فکرش رو هم بکنیم خطرناکیم.
چند سال پیش در یک نمایشگاه که نیروی انتظامی برگزار کرده بود و به دعوت یکی از دوستان که شرکت فروش دوربین های مداربسته داشت و محصولاتش را در نمایشگاه معرفی می کرد حاضر شدم.
در سالن های نمایشگاه انواع و اقسام تجهیزات مورد استفاده ی
پلیس آن زمان نمایش داده شده بود.از دوربین های دید در شب تا تجهیزات اختصاصی خنثی سازی بمب و ...
بیشتر حاضرین نمایشگاه را علاقه مندان به مسائل انتظامی و خانواده های پرسنل شاغل تشکیل می دادند البته حضور جوانانی که از دیدن تجهیزات نظامی هیجان زده می شدند هم قابل مشاهده بود.
در چند قسمت از فضای بیرونی نمایشگاه جمعیتی برای تماشای حرکات نمایشی نیروهای ویژه و در جای دیگر نمایش سگ های آموزش دیده و مربی سگ ها به جریان داشت.در قسمتی دیگر هم نمایشی به جریان داشت که با چوب به تن مردی تنومند می زدند و چوب ها می شکستند و مردم هم تشویق می کردند.
هیجان جز جدایی ناپذیر همه ی این نمایش ها بود.یکجا دیدم که یکی از حاضرین از دیدن پرش طولانی سگ پلیس طوری به وجد آمده بود که بلند گفت برای سلامتی اش صلوات بفرستید و جالب تر این که بر خلاف چیزی که انتظارش را داشتم همه برای سگ صلوات فرستادند.
در محوطه ی آزاد نمایشگاه دیدم جمعیتی جمع شده اند و سر و صدای زیادی از جمعیت به گوش می رسد.این بار از نمایش خبری نبود و مردم عصبانی در حال داد و بیداد بودند.یک پلیس درجه دار دست یک پسری بیست و چند ساله با موی بلند را گرفته بود .
توجه ام جلب شد.از یکی پرسیدم چی شده؟گفت این پسر داشت مواد می فروخت که ما دیدیم و گرفتیمش! جا خوردم!در نمایشگاه پلیس و بین این همه پلیس و خانواده های نیروهای انتظامی مواد فروشی کردن چیزی بسیار فراتر از حماقت بود.
افسر پلیس دست پسر را سفت گرفته بود.چهره ی پسر بیخیال بود
انگار خیلی هم دچار ترس نبود.افسر پرسید کی دیده که این آقا داشته مواد می فروخته؟ از مابین آن شلوغی کسی محکم نگفت که چیزی دیده.دوباره پرسید کی دیده این داشته مواد می فروخته؟ یکی بلند گفت برای شما نباید فرقی کند که چه کسی دیده و وقتی این همه آدم اینجا جمع هستند و میگن این مواد فروش
هست شما هم باید باور کنید.پلیس گفت من اگر بخوام ایشون رو دستگیر کنم باید مدرک داشته باشم.یهو یکی گفت من دیدم که یک بسته ی سفید از جیبش درآورد و به یکی تحویل داد.پلیس پرسید مطمئنی ؟ گفت بله
پسرک مو بلند اعتراض کرد و اینبار یکی دیگه از جمعیت عصبانی شد و گفت
تو با این قیافت معلومه چی کاره هستی(مواد فروشی) بعد پررو بازی هم در میاری ؟!
گفت منم شاهدم!!!
پلیس گفت آقا اگر ندیدی حرف الکی نزنیا؛ما صورت جلسه می کنیم و باید امضا کنی و مرد گفت مشکلی نیست.یک پیرمرد با ظاهر نسبتا موجهی رو کرد به پلیس و گفت من پدر شهید ... هستم و من هم دیدم.
همه ی جمع از تیزبینی و نکته سنجی و دقت زیاد خودشون که منجر به پیدا شدن یک کثافت مواد فروش شده بود خوشحال بودند.بعد از حرف اون آقا که گفت پدر شهید هستم یکی وسوسه شد که پسر مواد فروش رو تنبیه بدنی در حضور پلیس کند.همه احساس مسئولیت می کردند و سرشار از افتخار شهروند مسئول بودن بودند
فضا داشت متشنج می شد.یکی گفت مواظب باشید فرار نکنه.یکی دیگه گفت غلط میکنه فرار کنه.یکی هم موبایلش رو درآورد و شروع کرد به فیلم گرفتن.
نگرانی و ترس از حمله ی فیزیکی جمعیت بهش رو در چهره ی پسر مواد فروش به خوبی می شد فهمید و حتی دیگر حس کردم پلیس هم کمی نگران شده است.
قشنگ معلوم بود که انگار یک چیزی پلیس را ترسانده بود.پسر مواد فروش به پلیس گفت یالا بهشون بگو
افسر رو کرد به جمعیت و گفت لطفا توجه کنید
ما داشتیم نمایشی برای شما اجرا می کردیم و قصد آموزش چیز دیگری را داشتیم و این آقا(پسرک مواد فروش) بازیگر تئاتر هستند.
تعجبش از این بود که هیچ جابجایی بسته ی سفیدِ شبیه به مواد و پول انجام نشده بود و صرفا تحت تاثیر فضا چند نفر اصرار به شهادت دروغ دادن داشتند.
این ها نمایش بود ولی آن چند نفر مردِ به ظاهر موجه که جزیی از نمایش نبودند و قسم می خوردند که خودشان با چشمان خودشان دیده اند!
از اون زمان این فکر همیشه با من هست
چند درصد از شهادت دادن ها ممکن است راست نباشند؟
چند درصد از آدما تحت تاثیر فضای جامعه،رسانه،جمعیت حاضر می شوند قسم دروغ بخورند؟
@rraavvaann
راه هایی که به خراب شدن رابطه زناشویی ختم میشود:
-مسئلهای را در زمان نامناسب مثل اواخر شب وقتی که خسته هستید و یا صبح که عجله دارید پیش میکشید.
-شما خوب گوش نمیدهید.
-وقتی شریک زندگی شما شکایتی میکند، در دفاع میگویید:
«تو هم همین کار را میکنی.»
-مقایسههای ناخوشایندی میکنید:
«تو دقیقاً عین مادرتی»
-او را با دیگران مقایسه میکنید
-گفتن «تو همیشه...»
-گفتن «تو هرگز...»
-از مسئولیت حرف خودتان با گفتن اینکه من فقط شوخی کردم و تو شوخی سرت نمیشود، فرار میکنید.
-انتقامجویی به هر دوی شما صدمه میزند.
-وقتی که میدانید اشتباه کردهاید، آن را انکار میکنید.
@rraavvaann