❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
که یک دم از تو نظر بر نمیتوان انداخت!
بلای غمزه ی نامهربان خون خوارت
چه خون که در دل یاران مهربان انداخت
#سعدی
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
در لحظه های تزلزل و تنهایی
وقتی بیایی
دست من از وسعت بر میخیزد
و نگاهم
بی اندکی قناعت
زمین را میگیرد
آه خدایا
وقتی بیایی
چگونه در مقابل تو، ای وای
برای کدام معصیت به بار نشسته
افسوسمند سجده کنم ...
#سلمان_هراتی
یک قانون ناعادلانه اصلا قانون نیست. همه ما وظیفه اخلاقی داریم از قوانین ناعادلانه سرپیچی کنیم
کسی که از قانون ناعادلانه سرپیچی میکند و با ماندن در زندان تاوان آن را میدهد تا وجدان جامعه را بیدار کند، بیشترین احترام را به قانون گذاشته است.
#مارتین_لوترکینگ
@Poem_sense
┅─═✿♥✿═─┅
@poem_sense
┅─═✿🌱✿═─┅
هر قدر که از عشق پریشان شده باشیم
ننگ است اگر از تو پشیمان شده باشیم
از جان و دل خویش گذشتیم به شوقت
تا مایه ی تحسین رقیبان شده باشیم
اعجاز تو این است که با این همه آیه
با کفر نگاه تو مسلمان شده باشیم
چون سایه به دنبال تو هستیم شب و روز
هر چند که از چشم تو پنهان شده باشیم
یک عمر شکستیم ولی یاد نداریم
یک لحظه هم از عشق گریزان شده باشیم
ما خانه خراب غم عشقیم در این خاک
خاکی تر از آنیم که ویران شده باشیم
ای کاش که ای دوست ! بمیریم و نبینیم
بر خوان کسی غیر تو مهمان شده باشیم
#محمدحسن_جمشیدی
شنیدهام زِ پنجره
سراغ من گرفتهای...؟!
هنوز مثل قاصدک میانِ کوچه پرپرم...!
#حسین_منزوی
@Poem_sense
هنوز اين كُنده را رويای رنگين بهاران است
خيال گل نرفت از طبع آتشباز خاكستر...
#زادروز_استاد_هوشنگ_ابتهاج_گرامی🌹
@Poem_sense
چو مهندس جهتِ جان وطنِ غیبی ساخت
با مهنـدس ز درون هنـدسهای برشمـریم
#مولانا
#روز_مهندس_گرامی_باد🌹
ای بیتو حرام زندگانی
خود بیتو کدام زندگانی؟!
بی روی خوش تو زنده بودن
مرگ است، به نام زندگانی!
@poem_sense
#مولانا
چشم های من
این جزیره ها که در در تصرّف غم است
این جزیره ها که از چهارسو محاصره ست
در هوای گریه های نم نم است
گرچه گریه های گاه گاه من
آب می دهد درخت درد را
برق آه بی گناه من
ذوب میکند
سدّ صخره های سخت درد را
فکر می کنم عاقبت هجوم ناگهان عشق
فتح میکند پایتخت درد را
@poem_sense
#قیصر_امین_پور
بیا که میرود
این شهر رو به ویرانی ...
بیا که
صاف شود این هـوای بارانی!
#قیصرامینپور
@poem_sense
💠🔷💠🔷💠🔹🔹
🔷@Poem_sense
🔹
#حکایت
دست و پا بریده ای هزارپائی را بکشت.
صاحبدلی بر او بگذشت و گفت:
سبحان الله با هـزارپایی که داشت چون اجلش فرا
رسید، از بی دست و پائی گریختن نتوانست.
چو آید ز پی دشـمن جان ستان
ببنــدد اجـل پـای اسـب دوان
در آن دم که دشمن پیاپی رسید
کمـان کیــانی نبـاید کـشیــد
#سعدی
#گلستان
گام مینهی به سوی من
با درنگ و بیشتاب
گام مینهم به سوی تو
آنچنان که مومنی به مسجدی و عارفی به خانقاه
در میان جذبهی جلیل
لحظههای آبیِ برهنه
بی نقاب.
میتپد دلم
مثل قلبِ زخم خوردهی پرندهای
در غروبِ آفتاب.
@poem_sense
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
گر قالبت در خاک شد
جان تو بر افلاک شد
گر خرقهٔ تو چاک شد
جان تو را نبود فنا...
@Poem_sense
#مولانا
و عشق
لبخندِ توست
از فرسنگها دورتر،،
آنگاه که نگاهت
فاصله ها را در گوشم
نجوا می کرد
و من تو را خواستم ،،
حتی با همین
فاصله های بینمان ...
#علیرضا_اسفندیاری
@Poem_sense
مایه ی درد است بیداری مرد
آه ازین بیداری پر داغ و درد
خفتگان را گر سبکباری خوش است
شبروان را رنج بیداری خوش است
گرچه بیداری همه حیف است و کاش
ای دل دیدارجو بیدار باش
هم به بیداری توانی پی سپرد
خفته هرگز ره به مقصودی نبرد
پر ز درد است اینه ، پیداست این
چشم گریان می نهد بر آستین
هر طرف تا چشم می بیند شب است
آسمان کور شب بی کوکب است
آینه می گرید از بخت سیاه
گریه ی آیینه بی اشک است و آه
در چنین شب های بی فریاد رس
روز خوش در خواب باید دید و بس
#هوشنگ_ابتهاج
@Poem_sense
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷 @Poem_sense
🔹
#حکایت
شخصی از بوذرجمهر پرسید علم بهتر است یا مال؟
گفت علم.
آن شخص گفت پس چرا اهل علم به دنبال اهل مال می روند و اهل مال را چندان اعتنایی به اهل علم نیست؟
حکیم گفت به جهت آن که اهل علم به سبب علم، قدر مال را می دانند ولی اهل مال به جهت جهل، قدر علم را نمی دانند.
📖کشکول منتظری
#محمد_منتظری_یزدی
╭─┅═ঈ🍂ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ♥ঈ═┅─╯
نیست آسان سخن سخت شنیدن گرچه
می پذیرم ز تو گر هرچه بگویی هرچه
دل به جز خواستهٔ دوست چه می خواهد؟ هیچ
ما گذشتیم ز خیر تو! بگو دیگر چه؟
خاطر موج، پریشان و دل ساحل، سنگ
فرض کن باز هم اصرار کنم، آخر چه؟
می توان مثل دو رود از دو طرف رفت ولی
باز اگر بازرسیدیم به یکدیگر چه؟
گفتم ای دوست مرا بی خبر از خود مگذار
گفت و با گفت که از بی خبری خوش تر چه
#فاضل_نظری
┏━ 🍃🌸🍃 ━┓
@Poem_sense
┗━ 🍃🌸🍃 ━┛
نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حُسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور
خودگری خودشکنی خودنگری پیدا شد
خبری رفت ز گردون به شبستان ازل
حذر ای پردگیان پرده دری پیدا شد
آرزو بیخبر از خویش به آغوش حیات
چشم وا کرد و جهان دگری پیدا شد
زندگی گفت که در خاک تپیدم همه عمر
تا ازین گنبد دیرینه دری پیدا شد...
#اقبال_لاهوری
🕯✨🕯✨🕯✨
✨@Poem_sense
🕯
الـهی;
اگر سر مویی باورم شود
كه پیشه ام در پیشگاه تو پذیرفته است،
چون سروی،
كه از وزش باد به چپ و راست میچمد،
چنان پایكوبی و دستافشانی كنم
كه سنگ و گل را از شورم بشورانم
و كوه را از سازم برقصانم.
#الهی_نامه
#حسنزاده_آملی
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
شد نوشِ ما چو زهر ز هجران او، ولی
زهر آنچنان خوریم به یادش که نوش را
#اوحدی
┅─═✿♥✿═─┅
@poem_sense
┅─═✿🌱✿═─┅
سالها گذشت
توفانهای آزارنده مهآلود
خیالهای خامِ برساختهام را از هم پراکند
و صدای لطیفات را فراموش کردم
شمایلهای بس الهیات را
در تبعید
در دلتنگیِ حبس
روزهای بیحادثهام میپوسیدند
محروم از هیبت و الهام
محروم از اشکها، از زندگانی، از عشق
روحام دیگربار بیدار شد:
و دیگربار نزدم آمدی
درست مانند خیالی گریزنده
درست مانند چکیدهیی از زیبایی ناب
قلبام دوباره در خلسه طنین میافکند
از درونِ آن دیگربار برمیآورد
احساسهایی حاکی از هیبت و الهام را
از زندگانی، از اشک، از عشق...
#الکساندر_پوشکین
من توام، تو منی ای دوست!
مرو از بر خویش ...
خویش را غیر مینگار و
مران از در خویش ...
@Poem_sense
#مولانا
خفتگان را خبر از
محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید،
غم مردم نخوری...
#سعدی
@poem_sense
🔷💠🔷💠🔹🔹
🔹@Poem_sense
🔹
#حکایت
🌱طاووس و زاغ 🌱
🌿طاووسی و زاغی در صحن باغی فراهم رسیدند و عیب و هنر یكدیگر را دیدند. طاووس با زاغ گفت: این موزه (کفش) سرخ كه در پای توست, لایق اطلس زركش و دیبای منقّش من است. همانا كه آن وقت كه از شب تاریك عدم, به روز روشن وجود مى آمدهایم در پوشیدن موزه غلط كردهایم. من موزه كیمخت (پوست اسب یا الاغ که آنرا دباغت کرده باشند) سیاه تو را پوشیدهام و تو موزه ادیم (چرم) سرخ مرا.
🌿زاغ گفت: حال بر خلاف این است؛ اگر خطایی رفته است, در پوششهای دیگر رفته است, باقی خلعتهای تو مناسب موزه من است؛ غالباً در آن خوابآلودگی, تو سر از گریبان من برزدهای و من سر از گریبان تو.
🐢 در آن نزدیكی كشَفَی (لاک پشت) سر به جیب مراقبت فرو برده بود و آن مجادله و مقاوله (گفت و شنود) را مى شنود. سر برآورد كه: ای یاران عزیز و دوستان صاحب تمیز! این مجادلههای بیحاصل را بگذارید و از این مقاوله بلاطائل (بیفایده) دست بدارید خدای تعالی همه چیز را به یك كس نداده و زمام همه مرادات در كف یك كس ننهاده. هیچ كس نیست كه وی را خاصّه[ای] داده كه دیگران را نداده است و در وی خاصیتی نهاده كه در دیگران ننهاده, هر كس را به داده خود خُرسند باید بود و به یافته خُشنود.
#جامی
#بهارستان