ای کاش چو پروانه پری داشته باشم
تا گاه به کویت گذری داشته باشم
گر دولت دیدار تو در خانه ندارم
ای کاش که در رهگذری داشته باشم
از فیض حضور تو اگر دورم و محروم
از دور به رویت نظری داشته باشم
#عماد_خراسانی
@Poem_sense
از پیِ بهبودِ دردِ ما
دوا سودی نداشت
هر که شد بیمارِ دردِ
عشق بهبودی نداشت
#وحشی_بافقی
@Poem_sense
🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸 @Poem_sense
🔸
زبـــان عشـق، زبـانِ خـــــداست در ملکوت
صفـــایِ قلب، نشــانِ رضـــاست در ملکوت
مرا به روی زمین قبــلهای نیــــــاز نیست
حـــــریمِ کعبهی دلها جــداست در ملکوت
بـرای عــــارفِ گـــرداندهرو ز عالـــمِ خاک
فرشته را همه دستِ دعـــــاست در ملکوت
بشـــــوی رنگِ تعلــّق ز رازخـــــانهی دل
ببین ز عشق چه شوری به پاست در ملکوت
#معینی_کرمانشاهی
با دل بیتاب و تنگم ، این سبویی از شکیبایی،
چند باری رفتم و باز آمدم ، در حاشیهیْ تاریک نخلستان،
گردشِ آهسته ای ، همراه تنهایی.
اینک اینجا ، چون پریشانی جدا از جمع،
درسرم سوزِ درون ، چون شمع،
این منم، با خود نشسته ، باز
مرغکی از خیلِ مرغان مهاجر ،آهوانِ ساحت دریا،
کولیانِ پرسه و پرواز.
اینک اینجا ، در کنارِ شط
می کشم چون لاک پشتی سر به لاکِ خویش
گاه منقاری به بالِ خستۀ خود می زنم ، چون بط.
#مهدی_اخوان_ثالث
@poem_sense
💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من وز دل من آن نرود
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود
#حافظ
کسی مرا به آفتاب
معرّفی نخواهدکرد
کسی مرا به میهمانیِ گنجشکها نخواهدبرد
پرواز را بهخاطر بسپار
پرنده مُردنیست ...
#سالروز_درگذشت_فروغ_فرخزاد
یادش گرامی🌹
@Poem_sense
خواننده : علیرضا قربانی
آهنگساز : سامان صمیمی
شعر : فروغ فرخزاد
به بهانه ٢۴ بهمن ماه سالروز درگذشت #فروغ_فرخزاد
مرگ من روزی فرا خواهد رسید؛ در بهاری روشن از امواجِ نور…
در زمستانی غبار آلود و دور! یا خزانی خالی از فریاد و شور…
میرهم از خویش و میمانم ز خویش!
هر چه برجا مانده؛ ویران میشود!
روح من چون بادبانِ قایقی؛ در افق ها دور و پنهان میشود
خاک میخواند مرا هر دم به خویش…
میرسند از ره؛ که در خاکم نهند
آه شاید عاشقانم نیمه شب؛ گل به روی گور غمناکم نهند!
لیک دیگر پیکر سرد مرا؛ میفشارد خاک دامنگیر خاک…
بی تو دور از ضربه های قلبِ تو…
قلب من میپوسد آنجا زیر خاک
بعدها نام مرا باران و باد؛ نرم میشویند از رخسار سنگ
گور من گمنام میماند به راه!
فارغ از افسانه های نام و ننگ...
@poem_sense
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
یکی از مضرترین تمایلاتی که من در طبیعت بشر دیدهام ناراضی بودن از حال و چشمداشت به آیندهٔ مجهول است.
به جای اینکه از گلهای زیبایی که در کنار پنجره اتاقمان روییده است لذت ببریم در عالم رؤیا به گلستان سحرآمیزی که در کرانهٔ افق است چشم دوختهایم.
بعضی چیزها در جهان خیلی مهمتر از دارایی هستند. یکی از آنها توانایی خوش بودن با چیزهای ساده است.
📚 #آیین_زندگی
✍#دیل_کارنگی
چیزی بگو
گاهی چنانم بیتو
که عبور سایهای از کنارم
نگرانم میکند
#شمسلنگرودی
@poem_sense
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
از یارِ نو چو مهر و وفایی ندیدهام
مِنبعد یارِ کهنه و با او قرارِ نو!
#قطب_یزدی
در بحر عشق گر همه جویای ساحلند
ما کشتی وجود به طوفان سپردهایم..
#مهدی_اخوان_ثالث
@poem_sense
آرزوی من آزادی زنان ایران است
من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت میبرند، کاملا واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی هنری و اجتماعی زنان است..
@Poem_sense
#فروغ_فرخزاد
سوز ِ سردی میکشد شلّاق و میچرخاند و من
درد را حس میکنم در بند بندِ استخوانم
#محمدعلی_بهمنی
@poem_sense
╭─┅═ঈ🍂ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🍂ঈ═┅─╯
ای که دل بردی ز
دلدارِ من، آزارش مکن
آنچه او در کارِ من
کردست، در کارش مکن
هندوی چشمِ تو شد
میبین خریدارانهاش
اعتمادی لیک بر
تُرکانِ خونخوارش مکن
گرچه توسلطانِ حُسنی،
دارد او هم کشوری
شوکتِ حُسنش مبر،
بیقدر و مقدارش مکن
انتقام از من کشد
مَپسند بر من اینستم
رخصتِ نظارهاش ده،
منعِ دیدارش مکن
جای دیگر دارد او،
شهبازِ اوجِ جان ماست
هم قفس با خیلِ
مرغانِ گرفتارش مکن
این چه گستاخیست
وحشی،تاچه باشدحکم ناز
التماسِ لطف با او
کردن از یارش مکن
#وحشی_بافقی
گفتی که هست چاره ی بیچارگان سفر
چون چاره رفتن است به ناچار میرویم
#خواجوی_کرمانی
@poem_sense
╭─┅═ঈ🍂ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ♥ঈ═┅─╯
نه اینکه بی تو نخندم
نه
اما به خدا تمام این خنده های خام بی خیال
به یک تبسم کوتاه دیدار چهارشنبه ها نمی ارزند
به تبسم ساعت نه صبح
یا دقیقتر بگویم
نه وبیست دقیقه ی صبح
حالا اگر بانگ بیست و بهانه ی ساعت در ازدحام واژه و وزن موازی ترانه
نمی گنجد
گناهش به گردن تو
که من و این دل درمانده را
چشم در راه طنین تبسم می گذاشتی
حالا هنوز
نه صبح چهارشنبه ها که می شود
کنار خیال خالی اتاقک تلفن می ایستم
دل به دامنه ی رویا می دهم
و تو را می بینم
که با لباسی به رنگ بنفشه های بنفش
به سمت پسکوچه های پرسه و پروانه می روی
نه اینکه بی تو نخندم
نه
اما به نیامدن همیشه ی نگاهت قسم
تمام خطوط این خنده های خواب آلود
با رگبار گریه های شبانه
از رخساره ی خسته و خیسم
پاک می شوند..
#یغما_گلرویی
از تو با مصلحت خویش نمیپردازم
همچو پروانه که میسوزم و در پروازم
گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم
#سعدی
@poem_sense
🍂❄️🍂❄️🍂❄️
❄️ @Poem_sense
🍂
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه ای ز امروزها ، دیروزها
دیدگانم همچو دالان های تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
می خزند آرام روی دفترم
دستهایم فارغ از افسون شعر
یاد می آرم که در دستان من
روزگاری شعله می زد خون شعر
#فروغ_فرخزاد
از ملک وجودم اثری عشقِ تو نگذاشت
چون کشورِ سلطانِ ستمکار خــــــرابم
#حزین_لاهیجی
@poem_sense
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
چو او را تکیه بر دیوار دیدم، مُردم از حسرت
که این فرسودهقالب خشتِ آن دیوار بایستی
#باقی_بلخی
صبحدم چون آسمان در گردش آرد جام زر
در گمان افتم که خورشیدست یا جام شراب
جان سرمستم برقص آید ز شادی ذرهوار
هر نفس کز مشرق ساغر برآید آفتاب
#خواجوی_کرمانی
@poem_sense
وقتی تو نیستی
شادی کلام نامفهومیست
و دوستت میدارم رازیست که در میان حنجرهام دق میکند
و من چگونه بیتو نگیرد دلم...
#حسین_منزوی
@poem_sense
⚛⚛⚛⚛⚛⚛
⚛ @Poem_sense
انگار که از مشتِ قفس رَستی و رفتی
یکباره به رویِ همه در بستی و رفتی
هر لحظهی همراهیِ ما خاطرهای بود
اما تو به یک خاطره پیوستی و رفتی
نفرین به وفاداریات ای دوست که با من
پیمان سر پیمانشکنی بستی و رفتی
چون خاطرهی غنچهی پَرپَر شده در باد
در حافظهی باغچهها هستی و رفتی
جا ماندنِ تصویرِ تو در سینهی من! " آه" !
این آینه را " آه " که نشکستی و رفتی
#فاضل_نظری