❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
یارب مباد شکوه کنم پشت سر ز دوست
آن تندخوی اگرچه دلم، روبرو شکست!
#ادیب_بیضایی
"خشت بر خشت زوایای جهان گردیدم
منزلی امنتر از گوشهی تنهایی نیست..."
#طالب_آملی
@poem_sense
آسمان ابری
همایون شجریان
شعر: حسین منزوی، غلامرضا طریقی
آهنگ، تنظیم: غلامرضا صادقی
@poem_sense
تو پرندهای مهاجر بودی،
و من درختی زمینگیر و ساکن
که لانهی خالیات را حتی به باد هم نخواهم داد.
#عادل_رستمکلایی
@poem_sense
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
بهجز غم خوردنِ عشقت غمی دیگر نمیدانم
که شادی در همه عالم از این خوشتر نمیدانم
گر از عشقت برون آیَم به ما و من فرو نایَم
ولیکن ما و من گفتن به عشقت در نمیدانم
ز بس کاندر رهِ عشقِ تو از پای آمدم تا سر
چنان بی پا و سرگشتم که پای از سر نمیدانم
به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو
کنون عاجز فرو ماندم رهی دیگر نمیدانم
#عطار
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
روزی به دلبری نظری کرد چشم من
زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد
عشق آمد آن چنان به دلم در زد آتشی
کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد
#سعدی
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
برعکس عمل کن!
ده روز، به جای اینکه احساسِ یک آدم ضعیف و غمگین را داشته باشی،
احساسِ یک انسانِ با اقتدار و قوی را داشته باش و از تهِ دل اقتدار و شادی را حس کن.
+ یعنی به خودم دروغ بگویم؟!
چه فکر کنی ضعیف هستی و چه قوی، درهر دو صورت داری به خودت دروغ میگویی، پس چه بهتر که دروغِ با ارزشی باشد.
+ این کار چه سودی دارد؟!
جهانت را به سمتِ آنچه که رفتار میکنی سوق میدهد...
✍ #کارلوس_کاستاندا
📖 #سفر_به_دیگر_سو
بگذار بر زمین خود بایستم
بر خاکی از بُرادهیِ الماس و رعشهیِ درد.
بگذار سرزمینام را
زیر پایِ خود احساس کنم
و صدایِ رویش خود را بشنوم:
رُپ رُپهی طبلهایِ خون را
در چیتگر
و نعرهیِ ببرهایِ عاشق را
در دیلمان.
وگرنه چه هنگام می زیستهام؟
کدام مجموعهیِ پیوستهیِ روزها و شبان را من؟
#احمد_شاملو
@poem_sense
گفتگوی عشق را نازم که چون اندام یار
هر لباسی را که میپوشد بر او زیبنده است
#واعظ_قزوینی
@poem_sense
دیدم که پوست تنم از انبساط عشق ترک میخورد
دیدم که حجم آتشینم
آهسته آب شد
و ریخت، ریخت، ریخت
در ماه، ماهِ به گودی نشسته، ماهِ منقلبِ تار
در یکدیگر گریسته بودیم
در یکدیگر تمام لحظه بیاعتبار وحدت را
دیوانهوار زیسته بودیم..
#فروغ_فرخزاد
@poem_sense
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
المنةللّه که دلم صید غمی شد
کز خوردن غمهای پراکنده برستم
#سعدی
و پدر تنها کوهیست،
که جوابِ فریادهایمان را،
به جایِ انعکاس،
با جانش میدهد.
#عادل_رستمکلایی
@poem_sense
┅─═✿♥✿═─┅
@poem_sense
┅─═✿🌱✿═─┅
تا مقصد عشاق، رهی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیهی عشق مجاز است
در عشق اگر بادیهای چند کنی طی
بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است
عشق است که سر در قدم ناز نهاده
حسن است که میگردد و جویای نیاز است
وحشی، تو برون ماندهای از سعی کم خویش
ورنه در مقصود به روی همه باز است...
#وحشی_بافقی
عمر من دیگر چون مردابیست،
راکد و ساکت و آرام و خموش.
نه از او شعله کشد موج و شتاب.
نه در او نعره زند خشم و خروش.
گاهگه شاید یک ماهی پیر
مانده و خسته در او بگریزد.
وز خرامیدنِ پیرانهٔ خویش
موجکی خرد و خفیف انگیزد.
#مهدی_اخوان_ثالث
@poem_sense
ای که می پرسی ز من
کان ماه را منزل کجاست؟
منزلِ او در دل است،
اما ندانم دل کجاست؟
#هلالی_جغتایی
@poem_sense
کهنه اوراق وجودم
را تو از هم ریختی
هم توام گردآوری
کن،چون پریشان توام
#شفایی_اصفهانی
@poem_sense
توفانها
در رقصِ عظيمِ تو
به شكوهمندی
نی لبكی می نوازند،
و ترانهی رگ هايت
آفتابِ هميشه را طالع
می كند.
بگذار چنان
از خواب بر آيم
كه كوچه های شهر
حضورِ مرا دريابند..
#احمد_شاملو
@poem_sense
ای روی تو مهـر عالم آرای همه
وصـل تو شب و روز تمنای همه
گر با دگران بِه زِ منی ، وای به من
ور با همهکس همچو منی وای همه
#ابوسعید_ابوالخیر
@Poem_sense
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر می گردد
زندگی شاید آن لحظهٔ مسدودیست
در اتاقی که به اندازهٔ یک تنهاییست
دل من
که به اندازهٔ یک عشقست
به بهانه های سادهٔ خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی که تو در باغچهٔ خانه مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازهٔ یک پنجره می خوانند
#فروغ_فرخزاد
@poem_sense
من نگاه به سوی درختها کردم
در استخوانهای لخت سینهشان، خورشید
بزرگ و خونین میکوفت
دیدم میان خورشید
این قلب آتشین و بزرگ درختها
و قلب کوچک و گرم من ارتباطی هست.
دیدم از آفتاب جدا نیستم
از آب و از درخت و زمین هم.
غروب سایه دواند
نگاهم از صف دور درختها برگشت
و سوی آینه آمد
صدای قلب من آینه را زِ هم ترکاند....
@Poem_sense
#نادر_نادرپور
#آه_باران
سرودهی زندهیاد #فریدون_مشیری
با صدای استاد #محمدرضا_شجریان
ریشه در اعماق ِ اقیانوس دارد –شاید–
این گیسو پریشان کرده
بید ِ وحشی ِ باران
یا، نه، دریاییست گویی، واژگونه، برفراز شهر،
شهرِ سوگواران.
هر زمانی که فرو میبارد از حد بیش
ریشه در من میدواند پرسشی پیگیر،
با تشویش:
رنگ این شبهای وحشت را
تواند شست آیا از دل یاران؟
چشمها و چشمهها خشکاند.
روشنیها محو در تاریکی دلتنگ،
همچنان که نامها در ننگ!
هرچه پیرامون ما رنگ تباهی شد.
آه، باران، ای امیدِ جان ِ بیداران!
بر پلیدیها
_که ما عمریست در گرداب آن غرقیم_
آیا، چیره خواهی شد؟
@Poem_sense
به گامهای کَسان
می برم گُمان که تویی
دلم زِ سینه برون
شد ز بَس تَپید، بیا
#سیمین_بهبهانی
@poem_sense
« بیخوابی »
اثر مشترک
#همایون_شجریان و #علیرضا_قربانی
آلبوم #افسانه_چشمهایت
به دیدارم بیا هر شب،
در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدامانند
دلم تنگ است...
بیا ای روشن،
ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن
در زیرِ سرپوشِ سیاهیها
دلم تنگ است ...
#مهدی_اخوان_ثالث
@poem_sense
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
معلوم من نشد که تنش بود یا حریر
مفهوم من نشد که لبش بود یا شکر
#قاآنی