پرسید کسی،
منزلِ آن مهر گسل
گفتم که: دلِ مَنَست او را منزل
گفتا که: دلت کجاست؟
گفتم: بَرِ او
پرسید که: او کجاست؟
گفتم: در دل
#ابوسعید_ابوالخیر
@poem_sense
سکوتِ آب
میتواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
میتواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست
خاموشی تقوای ما نیست.
@Poem_sense
#احمد_شاملو
یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هرچند درین عهد خریدار ندارد
@Poem_sense
#صائب_تبریزی
رازیست که آن نگار میداند چیست
رنجیست که روزگار میداند چیست
آنی که چو غنچه در گلو خونم از اوست
من دانــم و شــــهریار میداند چیست!
#نیما_یوشیج
نیما غمِ دل گو که غریبانه بگرییم
سر پیـش هم آریم و دو دیوانه بگرییم
من از دل این غار و تو از قلهی آن قاف
از دل به هم افتیم و به جانانه بگرییم!
@Poem_sense
#شهریار
الفت کم و غرور فراوان و عهد سست
سر رشتهی امید ز صد جا گسیخته !
@poem_sense
#حزین_لاهیجی
تقدیر من این بود که در بند تو باشم
دیوانه ی دیوانه ی لبخند تو باشم
چنگیزترین نادر من باشی و من هم
ای نادره ی شهر، سمرقند تو باشم
#کمالالدین_علاالدینی_شورمستی
@poem_sense
بگذار با تو عالم خود را عوض کنم
یک لحظه تو به جای من و من به جای تو
این حال و عالمی که تو داری،برای من
دار وندار و جان و دل من برای تو
@Poem_sense
#قیصر_امین_پور
در کوچه باد میآید
این ابتدای ویرانیست
من سردم است
این جهان به لانه ماران مانند است
این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که تو را میبوسند
در ذهن خود طناب دار تو را میبافند
آه
چه مردمانی در چارراهها نگران حوادثند
سلام ای غرابت تنهایی
اتاق را به تو تسلیم میکنم
@Poem_sense
#فروغ_فرخزاد
دیگر کسی به عشق نیندیشید
چه روزگار تلخ و سیاهی
خورشید مرده بود
و فردا در ذهن کودکان
مفهوم گنگ گمشدهای داشت
چه خالی بیپایانی!..
@Poem_sense
#فروغ_فرخزاد
┅─═✿♥✿═─┅
@poem_sense
┅─═✿🌱✿═─┅
از کیمیای نام تو
این واژهای خام
در دستهای خستهٔ من
شعر میشوند
من در ادای نام تو
دم میزنم
شعرم حرام باد
اگر روزی
تا بودهام
جز با طنین نام تو
شعری سرودهام!
#قیصر_امین_پور
چشم در راه کسی هستم
کوله بارش بر دوش
آفتابش در دست
خنده بر لب ، گل به دامن ، پيروز
کوله بارش سرشار از عشق ، اميد
آفتابش نوروز
باسلامش ، شادی
در کلامش ، لبخند
از نقس هايش گُل میبارد
با قدم هايش گُل میکارد
مهربان ، زيبا ، دوست
روح هستی با اوست
قصه ساده ست ، معما مشمار
چشم در راه بهارم آری
چشم در راهِ بهار
@Poem_sense
#فريدون_مشيری
اگر انسان نباشد
گُل چیست؟
هرچند زیبا
هرچند خوشبو.
اگر زن نباشد
زندگانی چیست؟
هزار سال هم زندگی کرده باشم.
نوای موسیقی در خانه اگر نپیچید
«شنیدن»…چرا باشد؟
اگر شعر وجود را نلرزاند
اگر در خیال چراغِ خویش نیفروزد
هرازگاهی تکانت ندهد
بگو… چرا باید نوشت!
در غیابِ آزادی
گُل، زن و موسیقی به چه معنیست؟
شعر ....
و خود زندگانی…چیست؟
#شیرکو_بیکس
@poem_sense
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
در دو عالم یک هوس داریم و آن دیدار توست
میرود جان و نخواهد رفتن از جان این هوس
#سلمان_ساوجی
ما هرچه را که باید
از دست داده باشیم
از دست دادهایم
ما بی چراغ به راه افتادیم..
@Poem_sense
#فروغ_فرخزاد
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت ؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت
به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت
چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت
چگونه می طلبی هوشیاری از من سرمست
که رفته ایم ز خود پیش چشم هوش ربایت
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمی کنند رهایت
دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست
اگر هر آینه ، غیر از تویی نشست به جایت
هنوز دوست نمی دارمت مگر به تمامی؟
که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت
در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی
نهم جبین وداع و سر سلام به پایت
#حسین_منزوی
@poem_sense
زمان مناسبی برای از عشق گفتن نیست، ولی من دلم برای تو تنگ شده!
برای تویی که شریفترین و نابترین انسانی هستی که میشناسم.
تو شایستهی دوستداشتن هستی، مانند مزرعهی انگورها در صبحی خنک، مانند طلوع آفتاب، پس از هزار سال تاریکی و مانند هوا، که حیاتیترین عنصر برای زیستن است.
من بعد از تو قادر نیستم دل به هیچ انسان خوبِ دیگری بسپارم.
تو بگو؛ آدمی که از آغوش خورشید بازگشته را چطور میتوان به همنشینیِ زمین و ماه و ستارهها قانع کرد؟!
@Poem_sense
#نرگس_صرافیان_طوفان
مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم
مستانه در این گوشهء میخنانه بمیرم
درویشم و بگذار قلندر منشانه
کاکل همه افشان به سرِ شانه بمیرم
من دُرّ یتیمم، صدفم سینهء درياست
بگذار یتیمانه و دُردانه بمیرم
بیگانه شمردند مرا در وطن خویش،
تا بی وطن و از از همه بیگانه بمیرم
سرباز جهادم من و از جبههء احرار
انصاف کجا رفته که در خانه بمیرم
من بلبلِ عشّاق به دامی نشوم رام
در دامِ تو هم بی طمعِ دانه بمیرم
در زندگی افسانه شدم در همه آفاق
بگذار که در مرگ هم افسانه بمیرم..
#شهریار
@poem_sense
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
کاوهی آهنگر میگوید
با نگاهی گویا
با لبانی خاموش:
.. قصر ضحاک هنوز آباد است
تو به ویرانی این کاخ بکوش ..
#حمید_مصدق
در کنارِ رودخانه من فقط هستم
خستهی دردِ تمنا
چشم در راه آفتابم را
چشمِ من اما
لحظهای او را نمییابد..
@Poem_sense
#نیما_یوشیج
عشق
صحرائی سراب است
در پياله نازكی
و شگفتا
غــرقـت میكند.
@Poem_sense
#شمس_لنگرودی
_ابتدا تو را نادیده میگیرند
_بعد به تو میخندند
_سپس با تو میجنگند
و در نهایت تو پیروز میشوی.
@Poem_sense
#مهاتما_گاندی
سوار عشق شو وز ره میندیش
که اسب عشق بس رهوار باشد
به یک حمله تو را منزل رساند
اگر چه راه ناهموار باشد
#مولانا
@poem_sense
┅─═✿♥✿═─┅
@poem_sense
┅─═✿🌱✿═─┅
همه چیز…
خاطره…
گفتگوها…
بوسه ها…
هم آغوشی پیکرهای دلداده…
همه چیز می گذرد!
ولی تماس ارواحی که
یکدیگر را لمس کرده و
در میان انبوه اشکال زودگذر
یکدیگر را شناخته اند
هرگز زدوده نمی شود…
#رومن_رولان