بر من نمینشینی نفسی
به دلنوازی
بنشین دمی،که خون شد
دل من ز چاره سازی
من ازین بلا و محنت، نه
شگفت اگر بنالم
تو بدان جمال و خوبی
چه کنی اگر ننازی ..؟
#اوحدی
@Poem_sense
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
تا روانم هَست خواهم راند نامَت بر زبان
تا وجودم هَست خواهم کَند نقشَت در ضَمیر
#سعدی
نسازد «لَن ترانی» چون کلیم از طور نومیدم
نمک پروردۀ عشقم، زبان نــاز میدانم
@poem_sense
#صائبتبریزی
دل در غم همدمی بفرسود و نیافت
میجست مراد و مینیاسود و نیافت
فرمان بر و باده خور که عمریست که دل
در آرزوی چنین دمی بود و نیافت
@Poem_sense
#عطار
هیچ میدانی
که من در قلب خویش ،
نقشی از
عشق تـو پنهـان داشتـم...!؟
#فروغ_فرخزاد
@Poem_sense
زمین به ناخن بارانها
تن پر آبله میخارید
به آسمان نظر افکندم
هنوز یکسره میبارید
نسیم ظهر خزان آرام
چو بال مرغ صدا میکرد
هوا سرود کلاغان را
به بام شهر رها میکرد
به زیر ابر مسین، خورشید
سر از ملال به بالین داشت
زِ نور مفرغیاش آفاق
لعاب ظرف سفالین داشت
به کوچهها نظر افکندم:
هنوز کفش کسی جز من
به خاک سینه نمیمالید
نسیم کولی سرگردان
کنار کالبد هر برگ
غریب و غمزده مینالید
@Poem_sense
#نادر_نادرپور
ما
فاتحان قلعههای فخر تاریخیم
شاهدان شهرهای شوکت هر قرن
ما
یادگار عصمت غمگین اعصاریم
ما
راویان قصههای شاد و شیرینیم..
@Poem_sense
#اخوان_ثالث
نازلی! بهار خنده زد و ارغوان شكفت
در خانه، زير پنجره گل داد ياس پير
نازلی! سخن بگو
نازلی سخن نگفت
نازلی بنفشه بود
گل داد و
مژده داد: زمستان شكست!
و
رفت....
@Poem_sense
#احمد_شاملو
#الف_بامداد
💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
آن پیـک نـامور که رسید از دیــار دوست
آورد حـرز جــان ز خط مشکبـــار دوست
خـوش میدهد نشـان جـلال و جمـال یار
خـوش میکند حکایت عز و وقـار دوست
دل دادمش به مــژده و خجلت همـیبرم
زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست
#حافظ
❇️✳️❇️✳️❇️✳️
✳️ @Poem_sense
❇️
ای غره به اینکه دهر فرمانبر توست
وین ماه و ستاره و فلک چاکر توست
تـرسم که تـو را چاکر خویش پندارند
آن مورچگان که رزقشان پیکـر توست
#خلیلالله_خلیلی
╭─┅═ঈ🥀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🥀ঈ═┅─╯
در سال صرفه جویی لبخند
پروانه های رنگ پریده
روی لبان ما
پرپر زدند
لبخند ما
به زخم بدل شد
و زخم هایمان
تا استخوان رسید
و بوسه هایمان
پوسید
ما
لبخند استخوانی خود را
در لا به لای زخم نهان کردیم
صد سال آزگار
ماندیم
و زخم های خشک ترک خورده را
در متن لایه های نمک
خواباندیم
اما
در روزهای ریخت و پاشِ لبخند
قصابکان پروار
و کاسبان رسمی پروانه دار
لبخندهای یخ زده ی خویش را
بر پیشخان خود
به تماشا گذاشتند!
#قیصر_امینپور
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷@Poem_sense
🔹
#پند
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتـر ز داغ مهـر نماز، از سر ریـا
نام خـدا نبردن از آن به که زیر لب
بهـر فـریب خلق بگویی خدا خدا ...
#فروغ_فرخزاد
💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
سخـن غیـر مگــو با مـن معشـــوقه پرست
کز وی و جـام مـیام نیست به کس پروایی
این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه میگفت
بر در میکـــدهای با دف و نــی ترســـایی
گـــر مسلمـانی از این است که حافظ دارد
آه اگـــر از پـی امـــروز بود فـــــردایی
#حافظ
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشقِ این خاکِ اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست میمانم
من از اینجا چه می خواهم، نمیدانم!
امیدِ روشنایی گر چه در این تیرهگیها نیست
من اینجا باز در این دشتِ خشکِ تشنه میرانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک
با دستِ تهی
گل بر میافشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه
چون خورشید
سرود فتح میخوانم ...
#فریدون_مشیری
@Poem_sense
چنان گرفته تو را بازوان پیچکیام
که گویی از تو جدا نه، که با تو من یکیام
#حسین_منزوی
@Poem_sense
اگر هنوز من آواز آخرين تواَم
بخوان مرا و مخوان جز مرا که میميرم
برای من که چنينم، تو جان متصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا که میميرم
@poem_sense
#حسین_منزوی
« ای ساقی خوش منظر مست می نابم کن
روی چو مهت بنمای بیهوش و خرابم کن»
خواهی که در این عالم یک عمر کنم شاهی
در خیل غلامانت یک روز حسابم کن
#فروغی_بسطامی
@Poem_sense
برخیز که جان است و جهان است و جوانی
خورشیــد برآمـد بنگــر نورفشــانی ...
@poem_sense
#مولانا
چون نباید به نظر حسن لطیفی که تراست
خواب نادیده چه تعبیر توانم کردن؟
غمزه بدمست و نگه خونی و مژگان خونریز
چون تماشای رخت سیر توانم کردن؟
دیدهای را که نمیشد ز تماشای تو سیر
بیتماشای تو، چون سیر توانم کردن؟
#صائب_تبریزی
@Poem_sense
خواهم که تو را در بر، بنشینم و بنشانم
تا آتش جانم را، بنشینی و بنشانی
#رهی_معیری
@Poem_sense
شب تار است
شب بیمار است
از غریوِ دریایِ وحشت زده بیدار است
شب از سایه ها و غریوِ دریا سرشار است
زیباتر شبی برای دوست داشتن.
باچشمان تو مرا به الماس ستاره ها نیازی نیست
با آسمان
بگو...
#شاملو
@Poem_sense
با خیال خشک تا کی سر به یک بالین نهم ؟
دست در آغوش با تصویر کردن مشکل است
@Poem_sense
#صائب_تبریزی
چه نالی ای دل خونین که آن شکوفه خندان
زبان مرغ حزین شکسته بال نداند
#شهریار
@poem_sense
وزش سرد ظلمتت را
با سوزش حرارت ستارگان گرم نگه دار
و بدان
تنها غریبه این شب تاریک
آن پروانه ایست که با شوق به سمت ماه
در پرواز است
گویی که خواهد رسید
دریغا، جز حسرت در انتظارش نیست
پس به دنبال ماه نباش و به نور شمع اتاق گرم و پر از خاطراتت بسنده کن
#محمدرضا_صالحی
@poem_sense
زمین از آمدن برف تازه خشنود است
من از شلوغی بسیار رد پا بیزار
#فاضل_نظری
@Poem_sense