فسقلی احیا میکنه 😍
حکایتِ لب او مرده زنده می سازد
مسیح را که به اعجاز متهم کرده؟
@poem_sense
#نظیری_نیشابوری
خاطرات تو و دنياي مرا سوزاندند
تا فراموش شود ياد تو هرچند نشد
@poem_sense
#فاضل_نظری
امشب همه شب ز هجر نالان بودم
با بخت سیه دست و گریبان بودم
قربان شومت دی به که همره بودی
کامشب همه شب به خویش گریان بودم
@Poem_sense
#وحشی_بافقی
جاه و جلال من تویی
ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی
بیتو به سر نمیشود
@Poem_sense
#مولانا
سخن بسیار و فرصت کم
خدایا! وصل چون دادی،
نمیبخشی اگر طول زمان،
طیّ لســـانم ده ...
@Poem_sense
#وحشی_بافقی
چقدر باید بگذرد تا آدمی
بوی تن کسی را که دوست داشته
از یاد ببرد ..
و چقدر باید بگذرد
تا بتوان دیگر او را دوست نداشت ؟!
@poem_sense
#آنا_گاوالدا
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم
چون نخواهد شد....
@Poem_sense
#حافظ
یاری که مرا کرده فراموش ، تویی تو
با مدعیان گشته هم آغوش ، تویی تو
صد بار بنالم من ؛ و آن یار که یک بار
بر ناله زارم نکند ، گوش تویی تو !
@Poem_sense
#رهی_معیری
نه باغ، نه بستان، نه چمن میخواهم
نه سرو، نه گل، نه یاسمن میخواهم
خواهم ز خدای خویش کنجی که در آن
من باشم و آنکسی که من میخواهم...
@Poem_sense
#ابوسعید_ابوالخیر
عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست
کی بهمسجد سزد آن شمع که در خانه رواست
@Poem_sense
#ملکالشعرا_بهار
نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح
سینهای چـــاک نکردیم به اندازه صبح
عیش امروز علاج غم فردا نکند
مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح
@Poem_sense
#صائب_تبریزی
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
روح ما بعد از مُردن متوقف نخواهد شد. همچنان به سفرش ادامه خواهد داد. پس به اين ترتيب مرگى وجود ندارد.
غايت كائنات انسان است ، غايت انسان آموختن. چرا بايد مثل يک حشرهى ناتوان پشت پردهى ترسها و محدوديتها پنهان شويم؟
چرا بدون فهميدن و سؤال كردن فقط تكرار مىكنيم؟
📖 #من_و_استادم
✍ #اليف_شافاک
از قلبِ سردِ فصلِ تابستان، که میدانست ؟
اسرارِ رنجِ خندهی انسان، که میدانست ؟!
هر روز، شعرِ عاشقی، دیوانه می خندید
از بغضهایِ مانده در زندان، که میدانست ؟
مستیِ خوبان، شبهه در خوش باوری ها شد
از قلبِ پاک و آن همه ایمان، که میدانست ؟!
آرام و اقیانوس، خوش خوابیده بود انگار
آلاله ها در معرضِ طوفان، که میدانست ؟
جمعی چو رندان، وعظ،می گفتند پنهانی
از قهقرایِ حیله ی دستان، که میدانست ؟
باران، طنینِ شور می انداخت در عالم
از غصّه های یک غمِ پنهان، که میدانست ؟
هر شب غزل، از عشقِ بی بنیاد، خوش میگفت
رازِ دروغِ محضِ بی بنیان، که میدانست ؟
نرگس به شادی، یاسِ پُر امید میآویخت
دردِ غروبِ سختِ بی پایان، که میدانست ؟
ماهی، غزل می گفت از بی آبیِ دریا
هنگامه ای صامت ولی از جان، که میدانست ؟!
جانم فدایِ های هایِ گریه ات ایران!
گنجی نهان و کشوری ویران؟! که میدانست؟
#مریم_یوسفی
@Poem_sense
╭─┅═ঈ🔸ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🔹ঈ═┅─╯
تا که عشق تو حاصل افتادست
کار ما سخت مشکل افتادست
آب از دیدهها از آن باریم
کاتش عشق در دل افتادست
در ازل پیش از آفرینش جسم
جان به عشق تو مایل افتادست
جان نه تنهاست عاشق رویت
پای دل نیز در گل افتادست ...
#عطار
╭─┅═ঈ🔹ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🔸ঈ═┅─╯
دارم به بی مجالی خود فکر می کنم
با ذهن پیرسالی خود فکر میکنم
هر سال وقت کشتن شمع تولدم
بر قتل احتمالی خود فکر می کنم !
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
گاهی به جای خالی خود فکر می کنم
نارس تر از همیشه به توجیه بودنم
روی خواص کالی خود فکر می کنم
یادم بخیر... آینه ام شرمگین نبود
با شرم بر توالی خود فکر می کنم
با این یقین که شعر نه، شاعر شنیدنی ست
من با منِ خیالی خود فکر می کنم
لبریز پاسخی به خودم، پرسشی نیست
در خود به بی سوالی خود فکر می کنم
جام طلای شعر مرا قیمتی نکرد
بر کاسه سفالی خود فکر می کنم
#محمدعلی_بهمنی
┅─═✿♥✿═─┅
@poem_sense
┅─═✿🌱✿═─┅
سراغ عیش ز عمر نمانده میگیرم
اثر ز آتش در آب رانده میگیرم
هلاک بوی لبی بودم انتظارم گفت:
غمین مشو بهکنارش نشانده میگیرم
#بیدل_دهلوی
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷 @Poem_sense
🔹
#پند
چنین گفت هرکو زراه خرد
بتیـزی ز بیدانشی بگـذرد
نتـرسد ز کـردار چـرخ بلند
شـود زندگـانیش ناسودمند
#فردوسی
🔶🔹🔸🔹🔸🔷
🔹 @Poem_sense
🔶
در پیله تا به کی بر خویشتن تنی
پرسیـد کـرم را مـرغ از فروتنی
تا چنـد منـزوی در کـنج خلـوتی
دربسـته تا به کی در محبس تنی
در فکر رستنـم ـ پاسخ بداد کرم ـ
خلوت نشسته ام زین روی منحنی
هم سال های من پروانـگان شدند
جستند از این قفس،گشتند دیدنی
در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ
یا پـــــر بر آورم بهـر پریـــدنی
اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی!
کوشش نمی کنی،پری نمی زنی؟
#نیما_یوشیج
حق این بود که کردارش را بسنجم
نه گفتارش.
او مرا معطر میکرد،
وجودم را منور میکرد.
کار درستی نبود که فرار کردم ...
حق این بود که پشت نیرنگهای کوچک او پی به محبتش ببرم،
گلها پر از تناقضاند
ولی من بسیار جوان بودم
و هنوز نمیدانستم
که چگونه باید او را دوست بدارم.
شازده کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
@Poem_sense
┄┅■─═◈═─■┅┄
@Poem_sense
┄┅■─═◈═─■┅┄
گر دوست مرا به کام دشمن دارد
یا خسته دل و سوخته خرمن دارد
گو دار کزین جفا فراوان بیش است
آن منت غم که بر دل من دارد
#انوری
چتر ها در شرشر دلگیر باران می رود بالا
فکر من آرام از طول خیابان می رود بالا
من تماشا می کنم غمگین و با حسرت خیابان را
یک نفر در جان من مست و غزل خوان می رود بالا
گشتهام میدان به میدان شهر را هر گوشه دردی هست
ارتفاع دردها از پیچ شمیران می رود بالا
خواجه در رویای خود از پای بست خانه میگوید
ناگهان صدها ترک از نقش ایوان میرود بالا
درد من هر چند درد خانه و پوشاک ارزان نیست
با بهای سکه در بازار تهران میرود بالا
گاه شب ها بعد کار سخت و ارزان خواب میبینم
پول خان با چکمهاش از دوش دهقان میرود بالا
جوجههای اعتقادم را کجا پنهان کنم ، وقتی
شک شبیه گربه از دیوار ایمان میرود بالا
فکر من آرام از طول خیابان میرود پایین
یک نفر در جان من اما غزل خوان میرود بالا
#حسین_جنتی
@Poem_sense
╭─┅═ঈ🔺ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🔻ঈ═┅─╯
در این خیمهشببازیِ روزگار
درست است من هم عروسک شدم !
درست است در سلکِ بازیچگان
نمایان به صد رنگ و مسلک شدم
سرِ نخ به دستان، در این صحنهها
نخآویزِ دستانِ دیگر شدند
تماشاگران را چه پنداشتی ؟
که مبهوتِ این گونه منظر شدند
به بازیچه و دستها، بنگرید
همه، حُکمبردارِ یکدیگرند
گر از دیدهٔ من، تماشا کنید
تماشاگران نیز، بازیگرند
ولی من از آنگونه بازیچهها
نبودم که بیهوده رقصان شوم
سرِ نخ ندادم به دستِ کسی
که از رقصِ او، خود گریزان شوم
تماشاگران، جمله حیران شدند
از این رقص و نقشی که من داشتم
در این صحنهها، جامهٔ سادهای
که بیرنگتر شد، به تن داشتم
چو این دید آن خیمهشببازِ دهر
که تنها تماشاگرِ صحنههاست
فغان زد تو بازیچهٔ کیستی ؟
که از دیگران رقص و نقشت جداست
بگفتم؛ سرِ نخ مرا دستِ توست
نه در دستِ بازیگرانِ دگر
برای تو تنها به رقصم ولی
به آزادگی در جهانِ دگر
#معینی_کرمانشاهی
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
وقتی فکرش را بکنی نومیدکننده ست که چطور آدم ها هم مثل خانه ها بین هم دیوار کشیده اند.
📖 سفر به انتهای شب
#لویی_فردینان_سلین
💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
#حافظ
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷@Poem_sense
🔹
#پند
بشناس فرق دوست ز دشمن به چشم عقل
مفتون مشو که در پس هر چهره چهرههاست
جمشید ساخت جام جهانبین از آن سبب
کاگه نبود ازین که جهان جام خودنماست
گر فکر برتری کنی و بر پری ز شوق
بینی که در کجائی و اندر سرت چههاست
#پروین_اعتصامی
💫💫⚜⚜💫💫
⚜@Poem_sense
💫
اربــاب حــاجتیـــم و زبـــان ســؤال نیست
در حضـرت کــریم تمنّـــا چــــه حاجت است
محتـــاج قصه نیست گرت قصــد خون ماست
چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است
@Poem_sense
#حافظ