philosophy_thinking | Неотсортированное

Telegram-канал philosophy_thinking - حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

3690

♦️نویسنده و پژوهشگر ارتباط با من؛ @Existential_psychotherapist

Подписаться на канал

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

رنجهای ناشی از مواجه با شرور اعم از شرور طبیعی و انسانی بر جای می ماند، کم می شود اما از بین نمی رود. همچنین، وقتی کسی عزیزی را از دست می دهد رنج می برد؛ وقتی شکست عشقی عمیق را تجربه می‌کند، رنج می کشد. این رنج‌ها ناشی از فقدان و محدودیت است، بسان ماسه های کنار ساحل که در مشت گرفته ای و  از میان انگشتانت فرو میریزد و نقش زمین می گردد. این هم یک نوع رنج امحاءناپذیر است؛ می توان آن را کم کرد، اما از بین نمی‌رود.

...بیماری،  پیری و ناتوانی، مصداق دیگری از رنج ناشی از فقدان است. پا به سن گذاشتنِ مادر و پدر و دیگر عزیزان از این سنخ است و رنج حاصل از آن انسان را در چنبرۀ خود گرفتار می‌کند.

همچنین، رنجی که ناشی از دیدنِ رنجِ دیگران است:«تو که از محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی». من اگر ببینم شما رنج می برید، این امر مرا هم قاعدتا دچار و درگیر می کند. عموم آدمیان این گونه اند و  از درد و رنج دیگران  مغموم می شوند؛خصوصاً رنج‌هایی که پیش چشم ما اتفاق می افتد و برای کاستن از حجم آن نمی توان کاری کرد.

📕از کتاب؛ در کشاکش رنج و معنا
✍️سروش دباغ
✍️ويراستار: حسین جمالی‌پور


🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

انسانِ بی هویت، راحت تر در خدمت دیگران قرار می گیرد و سرویس می دهد؛
یک انسان خودشیفته روی چنین افرادی سرمایه‌گذاری می کند؛
یکی می شود دیکتاتور بر سر یک جامعه و دیگری می شود پدرِ قلدر در خانواده...

تنها راه نجات از این وضعیت، تربیت انسان هایی با هویت و مستقل است؛ مستقل در اندیشیدن و اراده کردن!


/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

هیچ باری به اندازه ی " آزادی و مسئولیت در قِبال وجودِ خود" در زندگی سنگین نیست؛
به همین دلیل اکثریت ما ترجیح می دهیم شبیه دیگران باشیم تا از سنگینیِ بار مسئولیت کم کنیم!!

غافل از اینکه آدمی به اندازه ی پذیرش "آزادی و مسئولیت" انسان است! شما به همان میزان که آزادی و مسئولیت تان را در جهان هستی می پذیرید، انسان هستید.

و این دشوار است؛

از این جهت بود که شاملو می گفت؛

"انسان دشواریِ وظیفه است "


✍️حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

آگاپه، نوع سوم عشق و نقطۀ اوج سه‌گانۀ عشق است. آگاپه معادل عشق ایثارگرانه و بی‌قیدوشرط است؛ عشقی که به دیگری نه به‌عنوان ابژه‌ای برای لذت بردن یا تعلق داشتن، بلکه به‌عنوان موجودی که فی نفسه ارزشمند است، نظر می‌کند. در آگاپه، انسان از خود فراتر می‌رود و تجربۀ وحدت با دیگری و جهان را از سر می گذارند. این عشق که ریشه در سننِ حکمی- عرفانی دارد، تنها به رضایت فردی بسنده نمی‌کند، بلکه متضمنِ حس تعهد و مسئولیت نسبت به دیگران است. آگاپه با نفی خودخواهی و پذیرش موجودات دیگر به‌عنوان بخشی از هستیِ پهناور، زدایندۀ ملال است و معنا بخش به زندگی.

📕در گذرگاه زمان/ گشتی در بوستان بوسعید
✍️نویسنده: سروش دباغ
✍️ويراستار: حسین جمالی‌پور


🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻#بازگشت_به_پاریس

✍️مقاله ای کوتاه و بسیار قابل تامل به قلم محمد رضا سرداری

https://www.radiozamaneh.com/859129/

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻آینده ایران: دو سناریو، یک انتخاب سخت

پیش از این در باب ۵ سناریوی احتمالی برای ایران مختصر توضیح دادم. در این بخش دو سناریو را که بسیار محتمل تر می دانم توضیح می دهم.
در مسیر آینده، ایران ممکن است با دو سناریو حیاتی روبه‌رو شود:

۱. مقاومت ویرانگر: به معنی رویارویی مستقیم با قدرت‌های جهانی خصوصا اسرائیل و آمریکا، مشابه جنگ امریکا و ویتنام، که بی تردید به قیمت نابودی زیرساخت‌ها و اقتصاد ایران تمام خواهد شد. حتی در صورت «پیروزی»، نتیجه آن چیزی نخواهد بود که مردم می خواهند.

۲. گذار و اصلاحات: تغییر ساختار قدرت از درون یا با فشار مردمی، و بازنگری جدی در سیاست‌های داخلی و خارجی، به سبک تجربه ژاپن پس از جنگ جهانی. این مسیر دشوار اما امیدوارکننده‌تر است، چون ظرفیت‌های ایران برای پیشرفت و توسعه بسیار است.

اما با توجه به ایدئولوژی حاکم و شناخت من از رهبر جمهوری اسلامی احتمال اینکه تصمیم به مقاومت در برابر آمریکا اتخاذ شود بسیار بیشتر است. علی خامنه ای شخصیتی خودشیفته دارد که حاضر است تمام زیرساخت ها نابود شود اما جایگاه خود را از دست ندهد. نشانه های آن هم اکنون نیز قابل مشاهده است. او ساختاری را مدیریت می کند که در تمامی حوزه ها بحران زا بوده است. از محیط زیست تا اقتصاد و فرهنگ و حقوق بشر و....
در این سالها او تمامی منابع را به همراه همفکران خودش در راه ایدئولوژی مصرف کرده است و بی تردید برای حفظ جایگاه خود نیز در این شرایط چنین کاری خواهد کرد. بنابراین بسیار محتمل تر است که ایران دست به مقاومت خواهد زد اما تمام زیرساخت هایش نابود خواهد شد.

سناریوی دوم، که اصلاحات و گذار شبیه به ژاپن است؛ تنها در صورتی رخ خواهد داد که یا اعتراضات مردم و فشار درونی باعث تغییر در رفتار حکومت بشود و یا در این شرایط ولایت فقیه و رهبری جمهوری اسلامی حذف شود. حذف رهبری به احتمال بسیار توسط عناصر داخلی رخ خواهد داد. یا به صورت ترور یا به صورت کودتا علیه حاکمیت!
با توجه به شرایط پیش آمده بعد از جنگ، احتمال کودتا کمتر است و اتحاد ساختار سیاسی برای مقاومت در برابر آمریکا بیشتر است. اما این به معنای این نیست که نا امید باشیم.
من معتقدم به محض اینکه بخشی از شرایط داخلی کشور بهم ریخته شود و بخشی از زیرساخت‌ها از بین بروند، امکان اعتراضات داخلی افزایش می یابد و ساختار سیاسی حذف خواهد شد و دولت گذار شکل خواهد گرفت.
پس اگرچه ساختار سیاسی ترجیح خواهد داد که مقاومت کند تا زمانی که پیروز شود؛ اما هدف قرار گرفتن زیرساخت‌های کشور و اعتراضات داخلی، مقاومت در برابر حمله خارجی را خنثی خواهد کرد. یعنی جنگ در اوایل آن خاتمه پیدا می کند.
البته حاکمیت در این شرایط سعی خواهد کرد با تبلیغات خطر تجزیه را تبلیغ کند و مردم را به همراهی در مقاومت دعوت کند، اما این ایده شکست خواهد خورد. چراکه اکثریت در چنین شرایطی حفظ زیرساخت ها را بر حفظ جمهوری اسلامی ترجیح خواهند داد و از این حکومت گذر خواهند کرد.

در نتیجه هر دو سناریو ممکن است اما این مردم هستند که تعیین خواهند کرد کدام رخ بدهد. مردم باید یا انتخاب کنند که با جمهوری اسلامی همراهی کنند و مقاومت در جنگ و نابودی زیرساخت ها را بپذیرند یا اینکه حذف جمهوری اسلامی را بپذیرند تا زیرساخت ها برای توسعه ی کشور باقی بماند.

✍️حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻چرا کتاب؟

چنین گفت آن حکیم، که در سکوت کوه‌ها مأوا داشت و از میان خاکسترِ خویش برخاسته بود:

ای پسران آدم، ای دختران خاک،
نپندارید که خواندن کتاب، خود، نجات است.
نه، که بسیارند آنانی که می‌خوانند، لیک هنوز در تاریکی‌اند.
چون کرم‌هایی در دل کتاب، که از پوست عبور می‌کنند، نه از معنا.

کتاب را چون جامی بدانید؛
لیک آن‌چه جان را مست می‌سازد، شرابی‌ست که درون آن نهفته‌ست، نه جامِ زرینش.
خواندن را نیکوست، آری، اما آن‌که نمی‌اندیشد، همچنان خفته است؛
گرچه هزار جلد بلعیده باشد.

و چنین است که من به شما می‌گویم:
واژه‌ها را نخورید، بچشید.
جملات را بر دوش نکشید، در جان بریزید.
دانش، آن هنگام سودمند است که آتشِ پرسش در تو برافروزد، نه خاکسترِ تکرار.

ای سالکانِ دانایی،
از آگاهی، عشق زاده می‌شود،
و از عشق، روشنایی.
آن‌که می‌فهمد، زیباتر دوست می‌دارد،
و آن‌که در تاریکیِ نادانی‌ست، عشقش نیز کور است.

من شما را نمی‌خوانم به کتاب،
که کتاب بسیار است و بازار پرشور.
من شما را می‌خوانم به فهمیدن،
به کاشتنِ بذرِ دانایی در خاک جان،
و آنگاه که این بذر بشکفد،
درختی خواهید شد ریشه‌دار،
با شاخه‌هایی رو به نور و میوه‌هایی از جنس بینش.

مگذارید حافظه‌تان مقبره‌ی واژه‌ها شود.
مگذارید خواندن، جانتان را سنگین‌تر سازد.
بگذارید کتاب، دری باشد نه دیوار.
بگذارید هر برگ، نسیمی باشد که پرده از دیدگانتان بردارد.

و در پایان، چنین گفتم:
بخوان… اما نه برای فخر، که برای فروتنی.
بخوان… اما نه برای پر شدن، که برای خالی شدن از جهل.
و بخوان… تا جانت بیدار شود،
چرا که هر آگاهی، تولدی‌ست دوباره.


✍️حسین جمالی پور


/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️طنز و تسخر زدن در هستی

اگر ملال را همچون آگاهی تلخ از بی ثباتی و پوچی جهان بینگاریم که می‌تواند گذر زمان را برای ما مهیب و دشوار سازد، «طنز» را می‌توان به‌ مثابۀ نوعی واکنش اگزیستانسیال به این وضعیت بحساب آورد. انسان به مدد طنز، برخلاف استیصال منفعلانه، تسلیم بی‌معنایی نمی‌شود و در دام خوش‌بینی ساده‌انگارانه گرفتار نمی‌آید. بلکه، با اتخاذ موضعی دوگانه—هم پذیرش و هم تسخر زدن—جهان را به چالش می‌کشد. این همان چیزی است که در آثار نیچه، کامو و بکت نیز دیده می‌شود.
نیچه در «چنین گفت زرتشت» طنز را نه نشانۀ بی‌تفاوتی، بلکه ترجمانِ بالاترین درجۀ توانایی انسان برای رویارویی با تراژدی هستی می‌داند. او خنده را مؤلفه ای از "روح آزاد" و "انسان برتر" می داند:
«من خنده را دوست دارم، چرا که خنده ما را از سنگینی و ثقل افکارمان رها می‌سازد.»
و:
«شاید وظیفه ما این باشد که بر شانه‌های خود، دلقکی را حمل کنیم تا در مواقع لازم بتوانیم به خودمان بخندیم.»
«انسان تنها هنگامی که خود را مضحکه‌ای بی‌ضرر ببیند، می‌تواند واقعاً آزاد باشد... روح آزاد کسی است که بتواند بر اندیشه‌های خویش بخندد »
طنز از منظر نیچه یک بازی سطحی نیست؛ امری فراتر از آن است و کنشی رهایی‌بخش قلمداد می شود که انسان را از بردگیِ ارزش‌های کهنه آزاد می‌کند. برای نیچه، خندیدن به خود، به سنت، و حتی به مفهوم «حقیقت»، خود مولفه ای از زندگی حکیمانه است. چنین خنده‌ای، از انسانی حکایت می کند که از ملال و پوچی فراتر رفته و به خلقِ ارزش‌های نوین نائل آمده است.
کامو در «افسانۀ سیزیف» روایت خود از آگاهی از پوچی جهان را با دو واکنش متفاوت به تصویر می کشد: یا تسلیم شدن و غرق شدن در ملال، یا پذیرش پوچی و شوریدن علیه آن. طنز از جنس واکنش دوم است؛ شکلی از عصیان بی‌خشونت در برابر پوچی جهان و تسخر زدن در اندام ملال‌انگیزش. در نمایشنامۀ «کالیگولا»، شخصیت اصلی به پوچی آگاه می‌شود و تصمیم می‌گیرد جهان را به یک بازی خنده‌آور تبدیل کند. او دیگران را مجبور می کند که زندگی را همان‌طور که هست بپذیرند: غیرمنطقی، بی‌رحم، اما درعین‌حال سرشار از امکان‌های غیرمنتظره. طنز او به‌ مثابۀ آزادی در برابر پوچی عمل می‌کند، نه انکار آن.
ساموئل بکت در «در انتظار گودو»، جهانی را تصویر می‌کند که در آن شخصیت‌ها در چرخه‌ای بی‌پایان از بی‌معنایی گرفتار گشته‌اند؛ گویی روایتِ اینجا و اکنون ماست. اما در این نمایشنامه بکت همین بی‌معنایی را، با دیالوگ‌های طنزآمیز حاضران در صحنه همراه کرده است. طنز آن‌ها نه ناشی از امید، بلکه نتیجۀ درک عمیقِ بیهودگی است. در اینجا، طنز در خدمت پذیرش موقعیتِ اگزیستانسیل ماست: پذیرش پوچی، اما نه به‌عنوان یک فاجعه، بلکه همچون یک بازی بی‌پایان و ما تماشاگرانی که به این نمایش بی‌معنا و ملال انگیز تسخر می‌زنیم و به ادامه دادن ادامه می دهیم.
وودی آلن فیلم‌ساز مشهور قرن بیستم، در فیلم‌هایی مانند «آنی هال» و «نیمه‌شب در پاریس»، فلسفۀ پوچی را با طنزی سیاه ترکیب کرده است. او با لحنی خنده‌دار اما تلخ، نشان می‌دهد که آگاهی از بی‌معناییِ زندگی،افزون بر دردناک بودن، خنده‌آور هم هست. آلن، تحت تاثیر اگزیستانسیالیست‌های فرانسوی، طنزی را به تصویر می کشد که می تواند مانعی در برابر فروپاشیِ روانیِ ناشی از پوچی و ملال باشد.
اروین یالوم، روان‌درمانگراگزیستانسیال، طنز را به‌عنوان یک راهکار دفاعی مثبت در مواجهۀ با اضطراب مرگ و ملال معرفی می‌کند. او اذعان می کند که بسیاری از بیمارانش، وقتی در برابر حقیقت مرگ قرار می‌گیرند، به جای فروپاشی، از طنز برای حفظ شأن و کنترل روانی خود استفاده می‌کنند. ویکتور فرانکل نیز در کتاب «انسان درجستجوی معنا»، به تجربۀ زندانیان اردوگاه‌های نازی اشاره می‌کند که با ساختن جوک‌های تلخ دربارۀ وضعیت خود، از بی معنایی و ملال عبور می‌کردند. به روایت فرانکل، طنز می‌تواند حتی در شرایطی که همه‌چیز از دست رفته، راهی باشد برای حفظ آزادی درونی.
طنز، برخلاف تصور رایج، نه نشانۀ گریز از حقیقت است و نه ساده‌انگاری در برابر آن. بلکه، در عمیق‌ترین شکل خود، نوعی پویش و استراتژی اگزیستانسیل است برای مواجهۀ با ملال و پوچی. این خنده، خندۀ انسان آگاه است، خنده دازاین! کسی که می‌داند زندگی صحنه‌ای ملال‌انگیز است اما وی در آن غرق نشده است.
طنز نیچه‌ای، بیان و ابراز قدرت در برابر نیهیلیسم است و طنز کامویی، بازی‌ای است که در آن پوچی به ابزاری برای آزادی تبدیل می‌شود. طنز بکتی و آلنی، شیوه‌ای برای تاب‌آوری در جهانی بدون قطعیت است و طنز در روان‌ درمانی اگزیستانسیال، مکانیسمی برای حفظ کرامت انسانی و معنا بخشی به زندگی در شرایط دشوار است.

📕در گذرگاه زمان/در بوستان بوسعید
✍️سروش دباغ
✍️ويراستار: حسین جمالی‌پور


/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻برای قلدران و سرکوبگرانِ شهر #نهبندان و منطقه #عربخانه خراسان جنوبی

امروز که از خواب برخواستم، دیدم از تمام فضاهای مجازی حذف و بلاک شده ام و تمامی مقالات و کتاب هایم از فضای مجازی شهر نهبندان و منطقه عربخانه در خراسان جنوبی حذف شده است!
یک کار تیمی و سازمان یافته!

خطاب به آنهایی که در این منطقه خود را بزرگ و مردم را رعیت خود می دانند عرض می کنم؛

من یک مشاور هستم و در برابر من صدها دختر و پسر نشسته اند و از ناامیدی، افسردگی، شکست و خودکشی و ده ها بحران دیگر سخن گفته اند؛ صدها نفر در باب طلاق و بیکاری و فقر و فروپاشی زندگی شان سخن گفتند؛ که ریشه تمام آن سیاست های سرکوبگرانه و خودکامه ی این ساختار سیاسی بوده است که شما هم حامی آن هستید.
من یک معلمِ مبارز هستم که بارها در کلاس هایم سوالاتی طرح شد که غالبا به ساختار سیاسی فلج و دیکتاتوری کنونی ربط داشت. به خوبی نسل جوان و مخالفتش با شما را می دانم و می شناسم. پس دست از مبارزه برنخواهم داشت. چون ما مردم، اکثریت غالب هستیم که شما را نمی خواهیم.
من یک اهل قلم هستم که با کتاب خوابیده و برخواسته ام؛ از هانا آرنت، آگامبن، کانت و هگل گرفته تا خیام و حافظ و اریک فروم و یالوم پشتوانه ی اندیشه ی من هستند. به همان میزان که با تکیه بر اندیشه ی حافظ عشق را به دانشجویان می آموزم، با تکیه بر اندیشه ی آرنت و آگامبن مبارزه با دیکتاتوری و توتالیتاریسم را می آموزم. به همان مقدار که با تکیه بر روانشناسی به سلامت فرد کمک می کنم، با روانشناسی اجتماعی مردم را به وضع اجتماعی شان آگاه می کنم. بله من یک مبارزم که بر کتاب تکیه زده ام.

شما نمی توانید اندیشه را حذف کنید. چون ما اجازه نخواهیم داد.
من نه از تیر و تفنگ شما می ترسم و نه از تهدید و توهین شما جا می زنم!
همینطور که در طی این سالها بارها و بارها روی سرتان فریاد کشیدم!
ما همین امسال؛ تاکید می کنم همین امسال در برابر هم خواهیم ایستاد؛ چشم در چشم؛ و من فریاد #نیکا_شاهکرمی و #مهسا_امینی و #محمد_مهدی_کرمی و صدها جان بی گناه را روی سرتان خواهم کشید.
ما از جنس" #زن_زندگی_آزادی " هستیم؛ در عمل!
بارها تهدید کردید، بازجویی ام کردید، تحقیر کردید تا مثلا به زعم خودتان ما را خفه کنید و تنها صدای شما شنیده بشود! اما به زودی صدایی که سال‌ها سرکوب کردید بر سرتان کشیده خواهد شد.
البته ما مثل شما اهل خشونت نیستیم که هر کسی مخالف ما بود را محارب بدانیم و اعدام کنیم!
نه. ما خشونت پرهیزیم!
اما اجازه نخواهیم داد از دادگاه عدالت فرار کنید.

تمام آن جوانیِ از دست رفته و زندگی هایی که نابود کردید، تمام آن بیکاری ها، اعتیادها، فقر و فلاکت ها، طلاق ها و مهاجرت های نخبگان و زندانی کردن اهل قلم را باید پاسخ بدهید.

به امید دیدار در فردای بعد از جمهوری اسلامی!!!

حسین جمالی پور
۸ ژوئیه ی ۲۰۲۵

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻ابتذال شر در جمهوری اسلامی
📕ازکتاب "رژیم مرگ "

✍️حسین جمالی پور


هانا آرنت اشاره می‌کند که آیشمن اصلا کینه‌ای نسبت به یهودیان نداشت و بدون تفکر به نتیجة عمل، صرفا از دستور پیروی می‌کرد. او فاقد قوة تخیل بود و توان اندیشیدن به عمقِ جنایت را نداشت و کشتار را یکی از وظایف اداری می‌دانسته است. آرنت تاکید دارد که افرادی که چنین فجایعی را رقم می‌زنند ضرورتا به این معنی نیست که افرادی باشند که ذاتاً خبیث باشند بلکه افرادی هستند که این زحمت را به خود نداده‌اند که با خویشتنِ درونی‌شان آشنا شوند. این دسته افراد در یک فراموشی به سر می‌برند و هیچگاه به جنایتی که مرتکب شده‌اند نمی‌اندیشند. از دید آرنت این فقدان و ناتوانی در ‌تفکر است که ریشة ابتذل شر است و حس همدلی را نابود می‌کند. همدلی یعنی توانایی درک، آگاهی و حساس بودن و کسب تجربه‌های جایگزین احساسات، اندیشه‌ها و تجربه‌های سایر افراد؛ نوعی توانایی که ما را قادر می‌سازد به جهان دیگری(فرد دیگر) سفر کنیم و او را به درک بیاوریم.
حکومت توتالیتر سعی می‌کند فرد را از فکر کردن ناتوان کند. در این فرآیند فرد حس همدلی را از دست می‌دهد. چرا که توان فکر کردن ندارد که بتواند دیگری را درک کند. برای رسیدن به این هدف(یعنی نابودی حس همدلی) حکومت نیازمند یک اتوریتة مشروع است. آرنت معتقد است که حکومت برای این هدف، به چند گام نیاز دارد:
گام اول: تلقین تصویر یک انسان بی‌نقص و کامل برای الگو قرار گرفتن در جامعه.
گام دوم: پر رنگ شدن فاصله، مرز و شکاف بین ما و انسان بی‌نقص.
• گام سوم: افزایش نفرتِ افرادی که به سمت کمال(الگو-رهبر) حرکت می‌کنند با انسان‌هایی که تمایلی به الگو نشان نمی‌دهند.
• گام چهارم: عادی شدن کینه و بی‎رحمی و جنایت برای آنهایی که پیروِ الگو(انسانِ کامل-رهبر) هستند و فروپاشی حس همدلی در جامعه.
در نهایت این فرآیند به جایی می‌رسد که جنایت برای فرد به امری پیش‌پا افتاده تبدیل می‌شود. توجه داشته باشیم که این افراد می‌توانند در دیگر جنبه‌های زندگی مثلا در ارتباط با خانواده و دوستان افرادی بسیار دلسوز و مهربان باشند اما همین افراد نسبت به افرادی که پیروِ الگو نیستند، کینه جو خواهند بود.

شاید از خود بپرسید چگونه این افراد جنایت را برای خود توجیه می‌کنند؟ آلبرت بندورا می‌گوید افراد دست به رفتارهای ناپسند نمی‌زنند مگر آنکه ضد اخلاقی بودن آن رفتار را برای خود توجیه کرده باشند که به این حالت «غیر فعال کردن کنترل درونی» می‌گوید که در ادامه آن را شرح می‌دهم؛
• ﺗﻮﺟﻴﻪ اﺧﻼﻗﻲ: فرد در این شرایط مبتنی بر اﻫﺪاف ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ، رﻓﺘﺎر ضد اﺧﻼﻗﻲ را ﻃﻮري ﺗﻮﺟﻴﻪ می‌کند ﻛﻪ برای خودش ﻗﺎﺑﻞ دﻓﺎع ﻳﺎ ﺣﺘﻲ ﺳﺘﺎﻳﺶآﻣﻴﺰ باشد. نمونة بارز آن عملیات ﺗﺮوریستی اﻧﺘﺤﺎري است که فرد با اندیشة ﭘﺎك ﻛﺮدن زﻣﻴﻦ از ﮔﻨﺎه، زمینه‌سازی برای حکومت دینی و با نیت رﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺑﻬﺸـﺖ خود را اقناع می‌کند.
• تلطیف لغوی: ﻧﺎﻣﮕﺬاري ﻳﻚ ﻓﻌﻞ ضد اﺧﻼﻗﻲ ﺑﺎ ﻛﻠﻤﺎت ﻣﺘﻔﺎوت ﻛﻪ ﭼﻬﺮة آن را ﻣﻲﭘﻮﺷﺎﻧﺪ. برای مثال رﻫﺒﺮان ﻧﺎزي در آلمان ﻛﺸﺘﺎر ﻳﻬﻮدﻳﺎن را "ﭘﺎﻛﺴﺎزي اروپا" ﻣﻲﻧﺎﻣﻴﺪﻧﺪ.
• ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ دﻳﮕﺮان: در اﻳﻦ روش ﻓﺮد ﺑﺎ مقایسة رﻓﺘﺎر ﺧﻮد ﺑﺎ افراد دیگر رفتار خود را توجیه و از ﻋﺬاب وﺟﺪان ﺧﻮد ﻛﻢ می‌کند. برای مثال اگر دختری را آزار زبانی بدهد با خود می‌گوید« بقیه بدتر از این هم انجام میدن».
ﺟﺎﺑﺠﺎﻳﻲ ﻳﺎ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ: فرد مسئولیت خود را در قبال کارش نمی‌پذیرد و دیگران را مسئول می‌داند یا اینکه مسئولیت را بین افرادی که در آن گروه مشارکت داشته‌اند تقسیم می‌کند. همانند زمانی که یک سرباز وظیفه مسئولیتش را به گردن فرمانده می‌اندازد.
• اﻧﺴﺎﻧﻴﺖ زداﻳﻲ از ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ: یعنی برای فردی ارزش انسان بودن قائل نباشم و او را با معیارهایی بسنجم که از دایرة انسان بودن خارج است. مثل زمانی که زنی حجاب ندارد و او را بی‌حیا و گناه‌کار بدانم یا به فردی که همکیش من نیست او را کافر و دشمن خدا و مستحق شکنجه یا مرگ بدانم.
• ﻣﻘﺼﺮ داﻧﺴﺘﻦ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ: گاهی نیز فرد قربانی را مقصر می‌دانیم. مثل ﻣﺘﺠﺎوزي ﻛﻪ می‌گوید ﺳﺮ و وﺿﻊ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺗﺤﺮﻳﻚ آﻣﻴﺰ ﺑﻮده، ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎﻳﻲ از اﻳﻦ ﻣﻜﺎﻧﻴﺴﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

عاملان شر، غالباً افراد عادی و حتی پرهیزگار هستند که با رعایت نظم و قانون، به جنایات دامن می‌زنند. این ویژگی باعث می‌شود که شر به صورت یک پدیده روزمره و قابل تکرار در جوامع توتالیتری باشد.
اگرچه دیدگاه بندورا به قدر کفایت اقناء کننده است اما برای تببین و درک بهتر اینکه چگونه این افراد بدون احساس گناه به دیگران آسیب می‌زنند و شر می‌رسانند، آزمایش استنلی میلگرام بسیار راهگشاست.

دریافت نسخه pdf کتاب رژیم مرگ از کانال زیر👇

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

📕نام کتاب: رژیمِ مرگ/ خیانت ولایت فقیه به ایران
✍️نویسنده: حسین جمالی پور

🔹️سال انتشار: ۱۴۰۴
📚ناشر؛ بنیاد سهروردی تورنتو_کانادا

مقالات کتاب:
۱. آیا خامنه ای اختلال روانی دارد؟
۲.عناصر توتالیتاریسم و ابتذال شر در جمهوری اسلامی.
۳.ولایت فقیه، فاشیسم شیعی و نابودی ایران.
۴.تنهایی ایرانیان و ایران تنها.
۵. از تخیل تا دموکراسی.


این اثر تقدیم شده است به آزادی خواهانِ دربند؛
مصطفی مهرآیین
مصطفی تاج‌زاده
سعید مدنی

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻ما در درون استفراغ زندگی می کنیم!

👈برای دکتر هدایت الله جمالی پور/ استاندار سابق قزوین و جمعی از سران منطقه ی عربخانه در خراسان جنوبی

جناب هدایت الله جمالی پور استاندار سابق قزوین در پیامی مکتب حسین را دانشگاهی بزرگ توصیف کرده و از " رفتار حسین" سخن گفته است و از " آزادگی"، "شجاعت"، " ایثار"،" معرفت"، " محبت"! که البته من اینها را تنها لفاظی و کلماتی خالی از معنا می بینم! چرا؟ این متن پاسخی برای این " چرا " است.

👈۱. "رفتار" سران عربخانه برای من کاملا خلاف اخلاق و منش انسانی بوده است. تا جایی که مطلع هستم و تجربه کرده ام اکثریت سران عربخانه هیچ باوری به آنچه شما ادعا می کنید ندارند. حد اقل من چیزی جز فریب ندیدم.
اما...
👈۲. "آزادگی" را بروید به محمد عزیزی نویسنده و شاعر عربخانه ای و مدیر انتشارات روزگار در تهران و یکی از دوستان تان، بیاموزید. به یاد دارم در زمان انتخابات در ستاد پزشکیان بود و یکی از اشعارش را در پوسترهای تبلیغاتی پزشکیان زده بودند. آنقدر گرم بود که تا گفتم " اینها شعارهای پوپولیستی " است، داغ کرده بود و دیگر جواب هیچ سوالی را نمی داد. می دانید چرا؟ چون نسل شما توهم خودبزرگ بینی دارد. نسل شما چون در نظام پدرسالار بزرگ شده است فکر می کند خیلی عاقل تر و فهیم تر است و برای خود کسر شأن می داند که گفتگو کند و مورد انتقاد قرار بگیرد! و البته آزادگی را به کاوه عزیزی نویسنده روزنامه آرمان امروز بیاموزید که مخالفان جمهوری اسلامی را " متوهم و دیوانه" خطاب نکند! به هرحال یک انسان آزاده باید مخالفان خود را هم تحمل کند و بشنود! و گرنه می شود " خودکامه" و "دیکتاتور!" که نسل شما اکثریت اینگونه هستید.
👈۳. "معرفت" را به دکتر حسین علیدادی استاد حسابداری دانشگاه آزاد در تهران بیاموزید که مخالفان جمهوری اسلامی را از فضای مجازی حذف نکند. به او بیاموزید که دیگران را تحقیر نکند! البته که شما چنین نمی کنید. چون نسل شما انسان های حقیری هستند که تاب و طاقت دیدن مخالفت را ندارند. انسان هایی ضد دموکراسی و طرفدار تسلط فکری هستید. نسل شما چون نمی تواند مثل نسل ما تلاش کند و قد بکشد، همیشه به دنبال حذف ما بود. نسل ما که در دست کتاب داشتیم همیشه توسط نسل شما در فضای گفتگو با " بلاک و حذف نظرات" در مجازی و در خیابان توسط همفکران شما که اسلحه در دست داشت از مشارکت سیاسی حذف شدیم!


👈۴: "محبت" را به مهدی محمدی کارمند استانداری خراسان جنوبی و ابوذر جمالی که هردو از فرزندان منطقه عربخانه هستند، بیاموزید که در فضای مجازی به مخالفانی همچون من فحش ناموس ندهند، توهین نکنند و ما را به اتهام #جاسوسی به امنیت اطلاعات گزارش ندهند و پرونده امنیتی علیه ما نسازند!

👈۵:" ایثار" را به خودتان و همفکران تان بیاموزید. بیاموزید که باید برای یک زندگی بهتر همیشه مشارکت سیاسی داشت و در برابر استبداد ایستاد. نه اینکه فقط در دوران انتخابات برای حمایت از مصطفی نخعی بیانیه صادر کنید و تا انتخابات بعدی سکوت کنید. چرا وقتی جوانان کشور در خیابان کشته می شدند بیانیه ندادید؟ چرا سکوت کردید؟ مگر شما مثل حسین اهل ایثار نیستید؟
همان مصطفی نخعی که از او حمایت کردید ما معترضان را اغتشاشگر خواند و این یعنی شما حق ندارید به ما درس ایثار بدهید.

👈۶: "شجاعت" را به سران عربخانه بیاموزید که در سمت حقیقت بایستند نه اینکه در زمانی که منافع شان در سکوت است سکوت کنند و زمانی که منافعشان در نقش آفرینی سیاسی است در صف اول انتخابات مجلس و ریاست جمهوری باشند!

👈به سران منطقه عربخانه بیاموزید کسی با تحقیر بزرگ نمی شود. البته که ما می دانیم که آن کسی که دیگران را تحقیر می کند خود انسان حقیری است و آن کسی که با تهدید می خواهد مخالفان را حذف کند، خودش جیره خوار جمهوری اسلامی است و آن کسی که فکر می کند انسان بزرگ و عاقلی است، یک متوهم بیش نیست.
و چه درد آور است که افرادی که در استفراغ زندگی می کنند، دیگران را توصیه به " آزادی"، "شجاعت"، "محبت" و... می کنند.

ای کاش یک بار در زمان اعتراضات یک نفر از نسل شما را می دیدیم تا حد اقل با خود بگوییم نسل شما هم چیزی از آزادگی و شجاعت می داند. اما ما هرچه نگاه می کنیم جز دختران و پسران جوان که تیر در چشم و سرشان شلیک شد و یا در اذان صبح به دار کشیده شدند، چیزی دیگر نمی بینیم.
نسل شما فقط به دنبال منافع بود و به همین دلیل همیشه ما را با تحقیر، توهین و اعدام حذف کرد...
لذا خواهشمندم دانشگاهی بر اساس اندیشه ی حسین برای سران عربخانه تشکیل بدهید و بعد ما را به این اندیشه ی ناب دعوت کنید.

✍️حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻۵ سناریوی پیش روی ایران

✍️حسین جمالی پور

🔹️۱. سناریوی ویتنام: جنگ با قدرت خارجی، پیروزی پرهزینه
ویژگی‌ها:
درگیری مستقیم نظامی با قدرت خارجی (مثلاً آمریکا، اسرائیل، یا ائتلاف منطقه‌ای).
حفظ حاکمیت نظام اما با تخریب گسترده کشور.
اتحاد داخلی علیه دشمن بیرونی، اما پس از جنگ، جامعه‌ای فرسوده و اقتصادی نابود.
چرا ممکن است رخ دهد؟
اگر تنش‌ها بر سر برنامه هسته‌ای یا نفوذ منطقه‌ای به جنگ بین‌المللی منجر شود.
حکومت از جنگ برای حفظ انسجام داخلی استفاده کند (استراتژی دشمن خارجی).

ریسک‌ها:
نابودی زیرساخت‌ها، تلفات سنگین انسانی.
خستگی مردم از جنگ و احتمال شورش پس از آن.

🔹️۲. سناریوی عراق: شکست در جنگ و فروپاشی قدرت

ویژگی‌ها:
حمله خارجی (مثلاً شبیه حمله ۲۰۰۳ به عراق).
سقوط کامل ساختار سیاسی حاکم با مداخله خارجی.
هرج‌ومرج، خلا قدرت، شورش‌ها، جنگ‌های فرقه‌ای یا قومی.
چرا ممکن است رخ دهد؟
اگر جنگ شروع شود و ایران نتواند مقاومت کند یا حمایت خارجی کافی نداشته باشد.
ائتلاف نظامی خارجی با حمایت داخلی بخشی از مردم.

ریسک‌ها:
تجزیه کشور، بی‌ثباتی طولانی‌مدت، ظهور گروه‌های شبه‌نظامی.

🔹️۳. سناریوی ژاپن: انتقال قدرت بدون خشونت پس از شکست یا توافق

ویژگی‌ها:
توافق با قدرت‌های خارجی (مثلاً آمریکا و اروپا) بر سر تغییر ساختار.
تسلیم حکومت در برابر فشارهای جهانی و داخلی بدون جنگ.
اصلاح کامل قانون اساسی، گذار به دموکراسی بدون خون‌ریزی.
چرا ممکن است رخ دهد؟
اگر حاکمیت به این نتیجه برسد که ماندن پرهزینه‌تر از رفتن است.
اگر نخبگان حکومتی، ارتش و دیپلماسی به اجماع برسند.

ریسک‌ها:
ممکن است انتقال ناقص یا مدیریت‌شده باشد (یعنی دموکراسی نیم‌بند).
حافظه تاریخی مردم از ظلم‌ها ممکن است مساله‌ساز شود.

🔹️۴. سناریوی افغانستان (۲۰۲۱): فروپاشی ناگهانی بدون جنگ گسترده

ویژگی‌ها:

حکومت بدون مقاومت قابل‌توجه فرو می‌ریزد.
ساختار قدرت به‌صورت ناگهانی و غیرمنتظره سقوط می‌کند (مثلاً بر اثر بحران اقتصادی، ریزش نیروهای امنیتی، مهاجرت نخبگان).
قدرت در دست نیروهای جدید یا اپوزیسیون نیمه‌سازمان‌یافته می‌افتد.
چرا ممکن است رخ دهد؟
ترکیب فشار خارجی، تحریم، فروپاشی اقتصادی و از دست رفتن مشروعیت داخلی.
ناامیدی نیروهای امنیتی از آینده و ترک میدان.

ریسک‌ها:
خلا قدرت و بی‌نظمی موقت.
خطر بروز افراطی‌گری یا اقتدارگرایی جدید.

🔹️۵. سناریوی تداوم وضع موجود با مدیریت بحران (شبیه کره‌شمالی یا ونزوئلا)
ویژگی‌ها:
حفظ نظام سیاسی فعلی با افزایش کنترل و سرکوب.
استمرار بحران اقتصادی و مهاجرت.
کاهش شدید مشروعیت، اما بقای ساختار از طریق ابزارهای سرکوب و یارانه‌ سیاسی.

محرک‌ها:
همگرایی قدرت در نهادهای امنیتی.
نبود اپوزیسیون منسجم یا جایگزین معتبر.
وابستگی مردم به حداقل‌های اقتصادی دولتی.

ریسک‌ها:
تحلیل تدریجی منابع و انرژی اجتماعی.
سرکوب مداوم، رکود اقتصادی، فرار مغزها.

🔹️کدام سناریو محتمل تر است؟
ادامه ....👇

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔹️نسخه الکترونیکی کتاب "مسئله ی معنا/ باز اندیشی انتقادی معنای زندگی در ایران معاصر"

این اثر مجموعه گفتگوهایی در باب #معنای_زندگی با اساتید و متفکران روزگار ماست که بعد از دوسال و برای اولین بار به صورت مجازی منتشر می شود.

🔹️دکتر #مقصود_فراستخواه، دکتر #نعمت_الله_فاضلی، استاد #مصطفی_ملکیان، دکتر #سروش_دباغ و دکتر #اکبر_جباری پنج متفکری بودند که در حضورشان مسائلی همچون #تنهایی، #معنای_زندگی، #آزادی، فرهنگ مصرفی، #وحدت_وجود و معنای زندگی، #خودشکوفایی، #تحولات_اجتماعی و معنا جویی ایرانیان، #تحولات_سیاسی #آزادی_خواهی_زنان ، #جنبش_زن_زندگی_آزادی #اضطراب و بسیاری از بحران های امروزی را به بحث گذاشتم.
🔹️جلد نخست این کتاب توسط بنیاد سهروردی تورنتو_کانادا منتشر شده است.
ایرانیان خارج از کشور چنانچه مایل به خرید نسخه چاپی این اثر هستند از طریق سایت لولو از طریق لینک زیر اقدام نمایند 👇

https://www.lulu.com/shop/hossein-jamalipour/the-problem-of-meaning/paperback/product-gjjyp2v.html?q=&page=1&pageSize=4


✍️حسین جمالی پور
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻برای نجمی پور؛ امام جمعه ی #نهبندان!

ای خطیبِ محراب و صاحب منبر،
ای میراث‌دار منبرهای بلند و قباهای گشاد!
ای که ناله بر لب داری و نعلین بر دوش مردمان!
تو که جامه دین بر تن داری، اما در دالان قدرت آرام گرفته‌ای؛
گوش فرا دار به صدای کسی که نه از قبیله‌ی مؤمنان است، نه سینه‌زنِ محراب و مقتل.
من فرزند کوچه‌های خاموش‌ام، برآمده از نسلِ گم‌نامان، ایستاده در صفِ بی‌دفاعان. مرا نه به بهشت‌تان وعده دهید، نه به دوزختان تهدید. من حقیقت را می‌جویم، بی‌واسطه‌ی عمامه، بی‌واسطه‌ی فتوا.

شما از کربلا می‌گویید، از نعل بر پیکر قاسم، از لب‌تشنه‌گی علی‌اصغر، از خاکستر بر گیسوی زینب.
سالی یک‌بار، با صدای مرثیه، اشک از چشم مؤمن می‌چکانید.
آیا از خود نپرسیدید بر سر انسان و انسانیت چه آوردید ، آن روز که پیکر دختران و پسران این سرزمین، بی‌جان بر خاک افتاد؟
صدای مرثیه‌تان کجا بود، آن شب که مادر نیکا، بی‌مزار، بی‌فاتحه، بر سنگ سرد گریست و شما بر منبر، از "فتنه" سخن گفتید؟
هان ای حقیران؛ کربلا را چون طاقچه‌ای بلند کرده‌اید برای گریه‌های مجاز، نه آینه‌ای برای حقیقت امروز.

سال ۱۴۰۱، سال عاشورای بی‌پرده بود.
میدان‌های ما، کربلا شدند؛ نوجوانان ما، بی‌کفن رفتند؛ مادران ما، زینب‌وار نالیدند و شما، شما یا خاموش بودید، یا خشم بر مظلوم روا داشتید.
و در برابر این جنایت‌ها، به جای فریاد، نماز شکر خواندید که "نظام پایدار ماند".

چشم بگشا؛ امروز دیگر کسی بر منبرتان نمی‌گرید، نه از آن‌رو که مصیبت نیست، بل از آن‌رو که صداقت نیست. و دروغ، اگر هزار بار با صدای بلند گفته شود، باز حقیقت نمی‌شود.

ولتر می‌گفت: «کسانی که می‌توانند شما را وادار به باور چرندیات کنند، می‌توانند وادار به انجام جنایت‌تان کنند.» و شما سال‌هاست مردم پای منبر را به چنین زیستنی عادت داده‌اید.

اما ما دیگر فریب نمی‌خوریم.
نه از صدای شما، نه از ریش و ردایتان، نه از وعده‌ها و وعیدها.
ما از دل تاریخ آمده‌ایم؛ از حافظ که گفت:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند / چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند.
ما میراث دار آنانی هستیم که نوشتند: «خطرناک‌ترین انسان‌ها آنانی‌اند که از دین، نردبانی برای قدرت ساخته‌اند
ای شیخ؛
کربلای دیروز را در دفترها و اوراق حفظ کرده‌ای، اما کربلای امروز را با مُهر سکوت به زندانی ابدی فرستاده ای.
تو از سرها بر نیزه می‌گویی، اما در برابر گلوله‌ای که پیشانی و چشمان دختران و پسران را شکافت، تنها لب گزیدی و زمزمه کردی «#فتنه» است.

بگو! کدام‌تان بر پیکر پویا بختیاری نماز خواندید؟
کدام‌تان، در نماز جمعه، نام حدیث نجفی را بردید؟
کدام‌تان، از شب‌نشینی کودکان زندان فشافویه گفتید؟
هیچ‌کس! چرا که شما، وارثان قافله‌ی حسین نیستید؛ شما پاسداران خیمه‌ی عبیدالله‌اید.

تو دم از عدل علوی می‌زنی، اما دستت به بیت‌المال گرم است و نگاهت از فسادی که در عمامه پیچیده، پرهیزکارانه می‌گذرد.
تو به نام تقوا سخن می‌گویی، اما بر سفره‌ات، حرام بیشتر است تا راستی!
تو خاک را حرام می‌دانی بر گور زنی بی‌حجاب و دختران و پسرانی که بدون حضور خانواده‌ در دور دست ها به خاک سپرده شدند، اما صدهزار متر زمین را، بی‌هیچ شرم، به نام هم لباست ثبت می کنند و تو سکوت می کنی!

ما آزادگیِ حسین را از نو خوانده‌ایم، نه در روضه‌های بی‌رمق، بی معنا و با ریای تان؛ بل در فریاد «زن، زندگی، آزادی»،
در بغضی که در گلوی مادری خفه شد.

و بدان،
که اگر از شهید خواهی گفت اما اینان را فراموش کنی،
نه بر منبر ایستاده‌ای، که بر تلی از استخوان.
و تاریخ، تو را با سکوتت قضاوت خواهد کرد،
نه با خطبه‌هایت.
شما خواهید گفت: «شهدا برای حفظ نظام رفتند.»
اما ما می‌گوییم: شهید، نه برای "نظام"، که برای "انسان" رفت.
شهید، نرفت تا شما همیشه در قدرت بماند.
شهید، نرفت تا فرزندش برای تحصیل سهمیه بگیرد و فرزند کارگر، سرکوب شود.
شهید، نرفت تا نامش برای شما مایه قدرت باشد؛ بلکه شهید یعنی شاهد بر تاریخِ ما؛ شاهد به آنچه بر سر ما آوار شد!
شهید یعنی ایستادن در سمت حقیقت و جان دادن برای زندگی جمعی ایرانیان!
اکنون که می‌خواهید در #عربخانه از شهدا بگویید، دست‌کم بایستید و از خود بپرسید:
چرا هرکه در راه حکومت کشته شود، شهید است،
و هرکه در راه مردم، فتنه‌گر؟
چرا ما هر چه پیش آمدیم به دره ای هولناک رسیدیم اما شما آن را قله نامیدید؟
چرا رنجِ مقاومت همیشه بر دوش ملت ایران است و قدرت و زور و سلطه سهمِ رهبرانِ امت اسلام؟
چرا زندگی دیگر زنده نیست؟ چرا هرکه از زندگی محروم شده است و فریاد می زند دشمن می نامیدش و آنکه بر دهان حقیقت مهر سکوت می‌زند دوستِ خود می دانید؟


چرا آنکه مخالف شماست در دست کتاب و قلم دارد و شما که ادعای حقیقت دارید در دست تان اسلحه، باتوم و گاز اشک آور؟

✍️حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻برای ساختن آینده‌ای آزاد، انسانی و خردمندانه

فرصتِ بازاندیشی، بازسازی، و بنیان‌گذاری نظمی نو، نه بر پایه‌ی سلطه و ترس، بلکه بر شالوده‌ی عقل، آزادی و کرامت انسانی، پیش روی ماست.

آنچه پشت سر گذاشته‌ایم، پر از درد و رنج و زخم است؛ اما آینده هنوز نوشته نشده، و این بار، قلم در دستان ماست.

اکنون که نظام پیشین، که سال‌ها بر پایه‌ی ایدئولوژی و انحصار، حق و خرد را خاموش کرده بود، به پایان خود نزدیک شده، بر ماست که از نو بیندیشیم:
چه می‌خواهیم؟ چگونه می‌خواهیم؟ برای که می‌نویسیم؟ و با چه اصولی؟

۱. دعوت به #آزادی: نخستین گام بر ویرانه‌های استبداد.
آزادی، پیش‌شرط انسان بودن است. نه نعمتی‌ست که حاکمی بدهد، نه امتیازی‌ست برای گروهی خاص.
آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی دین، آزادی اعتراض، آزادی انتخاب؛ این‌ها ستون‌های جامعه‌ای‌ست که دیگر هرگز نمی‌خواهد در ظلمت اطاعت کورکورانه و سرکوب زندگی کند.

ما فرامی‌خوانیم به جامعه‌ای که در آن ترس جایش را به پرسش، و سانسور جایش را به گفتگو بدهد.

۲. دعوت به
#عقلانیت: نه فریاد، نه خشونت، بلکه تفکر جمعی ما را نجات می دهد. ما نباید آینده را با همان ابزارهایی بسازیم که گذشته را ویران کرد.
آرمان‌خواهی بدون عقلانیت، راهی‌ست به پوچی؛ و خشم بی‌جهت، نابودیِ آینده‌ای پایدار است.

اکنون وقت آن است که همگی بیاموزیم و بیاموزانیم:
بدون تفکر، بدون تحلیل، بدون نقدِ خود و دیگران، هیچ قانون پایداری زاده نخواهد شد.

بیایید برای یک‌بار هم که شده، از شعار فاصله بگیریم و به گفتگو، تجربه‌پذیری و تصمیم‌های سخت و دقیق تن دهیم.

۳. دعوت به کرامت انسان: برابری، بدون تبعیض
قانون اساسی آینده باید از همه‌ی انسان‌ها محافظت کند؛
چه زن، چه مرد، چه دگراندیش، چه مؤمن، چه بی‌دین، چه کرد، چه بلوچ، چه فارس، چه عرب و...

نه دین، نه قومیت، نه جنسیت و نه باور سیاسی، هیچ‌کدام نباید مجوزی برای تبعیض باشد.

ما خواهان جامعه‌ای هستیم که در آن، تنها معیار قانون، انسان بودن است.

۴. دعوت به مشارکت آگاهانه در قانون‌نویسی
قانون اساسی آینده، نباید در اتاق‌های بسته، به دست گروهی معدود نوشته شود.
نباید بازتاب منافع حزبی، طبقاتی یا ایدئولوژیک باشد. باید صدای مردم باشد، بازتاب دردها، آرزوها و خواست جمعی و عقلِ جمعی.

این فراخوان به همه‌ی مردم است: به کارگر و استاد دانشگاه، به دانش‌آموز و بازنشسته، به اهل دین و بی‌دین — آینده متعلق به همه‌ی ماست، پس نوشتنش هم باید به دست همه‌ی ما باشد.

۵. دعوت به گفت‌وگو، نه انتقام
ما در دوره ای زندگی کردیم که زبانش سرکوب بود و ابزارش خشونت.
اما اگر ما نیز زبان خود را به انتقام آلوده کنیم، فقط دایره‌ی خشونت را بازتولید خواهیم کرد. آینده‌ی سالم، در گفت‌وگو ساخته می‌شود. در درک تفاوت‌ها، در احترام به دیدگاه‌های گوناگون، در کنار زدن هیجان برای رسیدن به حقیقت.

بیایید به جای آنکه حذف کنیم، دعوت کنیم. به جای آنکه بترسانیم، آگاهی ببخشیم.

🕯️ و اکنون...
این نه پایان یک حکومت، که آغاز آزمونی تاریخی‌ست:
آیا ما، مردم ایران، می‌توانیم پس از نسل‌ها ستم و سرکوب، نظمی نو بنا کنیم؟
آیا می‌توانیم از درد، دانایی بسازیم؟
از ویرانی، امکان؟

ما به گفت‌وگویی ملی، عمیق، و صبورانه نیاز داریم.
فرصت کوتاه است، مسئولیت سنگین، و نگاه نسل‌های آینده بر ماست.

پس برخیزیم، اما نه با مشت بلکه با اندیشه.
سخن بگوییم، اما نه با خشم بلکه با حقیقت.
و بنویسیم، اما نه با تعصب بلکه با امید.


✍️حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

📕رمان: جغد مینروا و جهل مقدس
✍️نويسنده: حسین جمالی‌پور
📚ناشر: بنیاد سهروردی تورنتو_کانادا

این رمان نمادی از جهانِ جدال بین #عقلانیت، #آزادی و #حقیقت در برابر #استبداد، #سرکوب و #جهل_مقدس است.
به تعبیر دیگر، این رمان که از زبان حیوانات نوشته شده است، تصویرگر دنیای کنترل، محدودیت و سرکوبِ عقلانیت به کمک جهلی است که جهل مقدس نام دارد.


این اثر تقدیم شده است به سید محمد حسینی، #حدیث_نجفی، محمد مهدی کرمی، مهدی حضرتی، #غزاله_چلاوی، #خدانور_لجه_ای، #نیکا_شاهکرمی، #مهسا_امینی و همه ی آزادی خواهان ایران...


✍️#حسین_جمالی_پور
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️"تصور روحانیون از آزادی"
"تا می گوییم آزادی، روحانیون ذهن شان می رود سراغ مسائل جنسی"

👤استاد #مصطفی_ملکیان
در گفتگو با
#حسین_جمالی_پور


🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻علی خامنه ای در #نهبندان؛
🔹️برای
#مصطفی_نخعی نماینده مردم نهبندان و احمد #نجمی_پور امام جمعه نهبندان!
...........
...........................

خطاب به شما که خود را نماینده‌ی مردم و دین می‌دانید، اما تنها بازوی قدرت و سرکوب هستید!
شما که در ردای روحانیت و عنوان نمایندگی، خود را خادم مردم می‌نامید، اما جز خدمت به قدرت، چیزی در کارنامه‌تان نیست؛
تا کی می‌خواهید بر خرابه‌های درد و فقر مردم #نهبندان پرچم دروغین اطاعت برافرازید؟

مردم این دیار، با فقر له می‌شوند، در جاده ها و در شعله های قاچاف سوخت زنده زنده می سوزند، جوانان شان بیکار و فرزندان شان که آب آشامیدنی ندارند، آبِ نا امیدی می نوشند. آیا نمی بینید؟ چه چیز شما را نابینا کرده است که همچنان از ولی فقیه و اطاعت از او دم می زنید؟

در کشورتان همفکران تان، دختران را با گازهای سمی در مدارس مسموم می‌کنند، معترضات را با باتوم و زندان خاموش می‌کنند، روزنامه نگاران و نویسندگان را با تهدید و پرونده سازی به سکوت وا می دارند؛ بعد دم از آزادی بیان و جمهوریت می زنید و این نظام را مقدس می نامید؟

شما به‌جای اینکه در سمت آزادی و حقیقت بایستید، در سوی قدرت و سود و حفظ منافع خود صف کشیده‌اید.
برای حفظ صندلی‌ها و جایگاه‌هاتان، دهان حقیقت را بسته‌اید، آزادگان را به بند کشیده‌اید، و مردم را با خرافه و ترس، در قفس اطاعت نگه داشته‌اید.

در نماز جمعه به مردم می‌گویید "مقاومت کنید"، اما خود در برابر ظلم، زانو می‌زنید.
می‌گویید "اطاعت کنید"، درحالیکه سفره‌تان به دستِ ولی‌فقیه گسترده شده است.
می‌گویید "امنیت داریم"، اما هر روز مردم تان با ترس و اضطراب می گذرد. یکی برای لب تاپ کشته می شود و یکی برای گوشی موبایل و ...

به راستی کجاست آن قله ای که رهبرتان از آن سخن می گفت؟ کجاست آن همه اقتداری که از آن سخن می گفتید؟

آیا فکر می کنید مردم نمی دانند که برای لقمه نانی و منصبی، سخنان رهبرتان را تکرار می کردید؟

به راستی ولایت فقیه با این مردم چه کرد؟
رهبری که تمام ملت را به اسارت گرفت و از آنها به عناوین مختلف استفاده ی ابزاری کرد!
میلیاردها پولی که در کشورهای دیگر هزینه کرد و از جوانان نهبندان و صدها شهر دیگر در ایران دریغ شد!
اما شما سکوت کردید چون جیره خوار رهبر ایران بودید.

رهبری با سیاست های فریبکارانه؛
همین بس که آن روزی که دختران این خاک را برای چند ساعت بی‌حجاب در تلویزیون نشان دادند تا ویترین فریبِ دموکراسی را نمایش بدهند اما در روزهای دیگر بر سرشان باتوم زدند، این دوگانگی را دیدید و سکوت کردید!

به راستی چرا پرواز اوکراینی، انفجار بندرعباس، کشتی سانچی و ده ها فاجعه ی دیگر هیچگاه شفاف نشد؟ چرا یک بار زبان باز نکردید و جان انسان ها برای تان ارزشمند نبود؟

جناب نخعی شما که عضو کمیسیون انرژی مجلس هستید چرا از خاموشی‌های گسترده‌ی برق و استخراج همزمان ارز دیجیتال توسط نهادهای دولتی_امنیتی سخن نمی گویید؟

چرا تنها صدایی که از شما شنیده شد، "لبیک یا خامنه‌ای" بود و توجیه‌تان برای بیداد و این همه ظلم؟

جناب نخعی و جناب نجمی پور، آیا فکر می کنید ما نمی دانیم که شبکه‌ای از افراد در فضای مجازی ساخته‌اید، تا زبان نویسندگان و معترضان را قطع کنند؟ تا قلم‌ها را بشکنند؟ تا هر صدای آزادی را به نعل و میخ ببندند؟
ما می دانیم که؛
شما نه صدای خدا هستید، نه صدای خلق؛
صدای بیت‌اید، صدای سرکوب، صدای پنهان‌کاری.
شما زیر پرچم "ولی فقیه" نه ایستادگی می‌کنید، که نان می‌خورید.
هرگاه ظلم از بیت رهبری فرود می‌آید، شما توجیه می‌کنید.
هرگاه آزادی فریاد می‌شود، شما آن را "فتنه" می‌نامید.
و هرگاه مردمان همفکر خودتان به خیابان می‌آیند، شما از "بیعت با ولایت" می‌گویید.

در شهری که از تشنگی و محرومیت می‌سوزد، شما نه آبی آورده‌اید، نه نانی، نه نوری؛
اما در عوض، مشغول تغذیه ارتشی مجازی از مزدورانی هستید که هر نقدی را با فحش و تهدید و توهین پاسخ می‌دهند.

شما باید در کنار مردم می‌ایستادید، اما روبه‌روی‌شان ایستادید. شما باید از آزادی دفاع می‌کردید، اما آن را دشمن نامیدید. شما باید حقیقت را بازمی‌گفتید، اما برای منفعت، آن را خفه کردید.
سخن کوتاه کنم....
ما به نیکی می دانیم که؛
علی خامنه ای یک شخصیت نیست؛ بلکه نوعی تفکر است که در سرتاسر ایران در لباس امام جمعه و نماینده مجلس حضور دارد و کارش جز سرکوب و خفقان و عقب افتادگی و فقر و فلاکت مردمان نیست؛ و شما دقیقا با نهبندان چنین کردید.

اما ما نا امید نیستیم؛
روزی خواهد آمد که این سکوت و خیانت، گریبان‌تان را خواهد گرفت؛
و آن‌ روز، نه بیت ولایت فقیه پناه‌تان خواهد بود، نه قدرت، نه تریبون.
فقط وجدانِ زخمی یک ملت خواهد ماند که در برابر شما خواهد ایستاد و شما را مجازات خواهد کرد.


✍️حسین جمالی پور


#عربخانه #نهبندان #خراسان_جنوبی

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

هایدگر با طرح مفهوم "پرتاب‌شدگی"، این امر را برجسته می کند که انسان در جهانی پرتاب شده که خارج از اراده و انتخاب او پدید آمده و شکل گرفته است. در عین حال، همین پرتاب‌شدگی زمانی به خرسندی می‌انجامد که فرد با جهان به شیوه‌ای اصیل مواجه گردد؛ شیوه ای که بجای تلاش برای کنترل جهان، «حضور» خود را در آن به‌ شیوه‌ای آزاد و درعین حال پذیرنده، لمس کند و تحقق بخشد.
خرسندی از جنسِ لمس حضوراست؛ حضوری که فراتر از سطح اتفاقات و حوادث روزمره سربرمی آورد و سالک را عمیقا معطوف به اینجا و اکنون می کند. مطابق با این تلقیِ ازحضور، در دل ملال و دشواری نیز میتوان از پی زیبایی و معنا روانه گشت، اگر بتوان از سطح عبور کرد و لایه‌های عمیق‌تری از «بودن» را تجربه کرد. ملال هنگامی غلبه می‌کند که زمان به شکلی ایستا و راکد در روانمان لانه می کند. با خلق معنا از طریق خرسندی و غرقگی، می‌توان زمان را بدل به امری  پویا کرد و «زمانیدن» را مزه مزه کرد و از سنگینیِ ملال کاست. این فرآیند،نه تنها مجالِ پس زدنِ ملال را برای من و تو فراهم می کند،بلکه میتواند شادی ژرفی را به سمت مان بوزاند.

📕 در گذرگاه زمان/گشتی در بوستان بوسعید
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻انسان موجودی‌ست پر از تناقض؛

آدمی می‌خواهد جاودانه باشد، اما از یک عصر بارانی، از بوی خاک خیس و صدای نرم باران بر پنجره، غافل می‌ماند.
در آرزوی فتح ستارگان می‌سوزد، اما شب‌ها از ترس تاریکی چراغ را خاموش نمی‌کند.
می‌خواهد آزاد باشد، اما بندهایی را که خود بافته، عاشقانه می‌پرستد.
دنبال آرامش می‌گردد، اما دلش برای هیاهو تنگ می‌شود.

برای حقیقت فریاد می‌زند، ولی از صدای آن می‌هراسد.

در دلش رؤیای پرواز دارد، اما به زمین چنگ می‌زند تا نیفتد.
دوست دارد کسی درکش کند، اما خودش از فهم خود نیز بازمانده است.
می‌خواهد بماند، رد بگذارد، نامش را جاودانه کند...
اما از زیبایی‌های گذرا، از خنده‌ی کودکی در کوچه، از گرمای چای در فنجانی ساده، عبور می‌کند بی‌آن‌که مکثی کند.

✍️حسین جمالی پور

📚از کتاب تمام نشده ی "انسان مقدس/دختری که قبل از اعدام صیغه شد"

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻#حافظ

در سایه‌سار اندیشه‌ی حافظ، زندگی نه عرصه‌ی زهد خشک است و نه میدان ریاضت بی‌ثمر؛ بلکه باغی‌ست از لحظه‌های ناب، که هر برگش را باید با شور و شعور بویید. حافظ، آن پیرِ دل‌آگاهِ شیراز، راز زندگی را در میانه‌ی لذت و معنا، در آشتی دل با عقل، و در پیوند جان با جهان جست‌وجو می‌کند.

او زندگی را چون شرابی ناب می‌داند، که اگر با آگاهی نوشیده شود، روح را به پرواز درمی‌آورد. عشق، در نگاه حافظ، نه هوسی گذرا، که جوهر انسانی است؛ نیرویی که انسان را از قیدهای سرد رها کرده و به وصال حقیقت نزدیک می‌سازد. اندیشه‌ی او، عصیانی‌ست شیرین بر ریاکاری و ظاهرسازی، و آوازی‌ست روشن برای آزادگی، زیبایی و بی‌پیرایگی.

در نگاه حافظ، زندگی را نباید در پیچ‌و‌خم حساب‌گری‌ها فرسود. او نغمه‌سرای لحظه‌هاست؛ لحظه‌هایی که اگر از دل بگذرند و با عشق آمیخته شوند، طعم جاودانگی می‌گیرند. چنین است که می‌گوید:

"بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم"

در این بیت، نه فقط دعوتی به شادی‌ست، که فراخوانی‌ست برای بازسازی جهان درونی؛ برای رهایی از حصارهای کهنه‌ی ترس و تظاهر، و ساختن جهانی نو با دستان دل و دیده.

✍️حسین جمالی پور


/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️رژیم توتالیتر با ما چه می کند؟
🔺️پليس مخفی رژیم توتالیتر تو را بخاطر جنایت احتمالی دستگیر می کند!
🔺️رژیم توتالیتر می خواهد همه افراد جامعه را گنهکار بشناسد!

می خواستم پاسخی درخور به قلدران و سرکوبگرانه منطقه #عربخانه و شهر #نهبندان بدهم. به یاد این سخنرانی #مصطفی_مهرآیین عزیز افتادم که پاسخ درخوری به آنهاست.
👈#سران_عربخانه و مسئولان شهر #نهبندان شما همکار و ابزار سرکوب رژیم جمهوری اسلامی هستید.

🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

مؤمن برای من یعنی کسی که امنیت برای دیگران می آورد؛
از این جهت مؤمن سه ویژگی خواهد داشت:
۱. همیشه اندکی شک و تردید در باورهایش هست و خود را حق مطلق نمی داند. این فرد به دلیل همین شک و تردید از اجبار دیگران به کاری، همیشه دور خواهد بود و دیگران از او آزاری نخواهند دید.
۲. حقیقت جویی برای او یک مسیر مداوم و مستمر است. هیچگاه در مسیر حقیقت متوقف نخواهد شد. از این جهت هیچ وقت آنچه می داند را حق مطلق نمی داند. این باعث می شود بین خود و دیگران مرزگذاری نکند. چنین فردی فرقی بین خود و دیگران نخواهد دید. او حقیقت جویی را می ستاید نه مرزها را! این خود برای همه امنیت می آورد چون چنین فردی زبان، دین، نژاد و هرچیزی را کنار خواهد گذاشت و مرزها برای او معنا ندارند.
۳. او انسان را از آن جهت که انسان است دوست دارد و هیچ گاه دیگران را ابزار اهداف و خواسته هایش نمی کند. این عشق است. چنین فردی به عشق ایمان دارد و جهان هستی را از این پنجره می بیند. او تفاوتی بین خود و انسان دیگر نمی بیند بلکه همه را جلوه ای از عشقی نامتناهی می فهمد.

پس ‌اگر در وجود کسی شک، حقیقت جویی و عشق دیدید، او مطمئنا مؤمن است، یعنی به شما امنیت می دهد.

✍️حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

پیش از این گفته ام که گرایش روانی ماست که تعیین می کند چگونه رفتار کنیم؛ و دین و مذهب جایگاه آنچنانی ندارد.
برای مثال اگر شخصی پر از نفرت و خشونت باشد، یا وجودش سراسر از حسادت پُر شده باشد، به شما آسیب می زند و در عین حال می تواند سیاه پوش محرم و پای نماز ایستاده باشد.
تعجب نکنید؛ افرادی که سلامت روانی نداشته باشند می توانند رفتارهای متناقض انجام بدهند؛ چون تعادل روانی برای تحلیل رفتار خودشان ندارند.

آنها می توانند به شما تهمت بزنند چون به جایگاه شما حسادت می کنند، یا از شما متنفر باشند چون در یک مسئله سیاسی یا فرهنگی با آنها اختلاف دارید.

این خشم و نفرت و حسادت یک کنش روانی است و فرد می تواند حتی در لباس مذهب چنین رفتاری از او سر بزند.
اگر دقت کنیم بسیاری از افرادی که به دیگران آسیب می زنند و نسبت به آن احساس گناهی ندارند، در لباس مذهب هستند. دلیل اصلی این است که دین به آنها اجازه می دهد رفتارشان را توجیه کنند.

پس سلامت روان بر دین مقدم است.
یعنی اگر قرار باشد من انسان باشم اول باید به سلامت روانی برسم! و صرف دین داری من را انسان نمی کند!

✍️حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

📕نام کتاب: رژیمِ مرگ/ خیانت ولایت فقیه به ایران
✍️نویسنده: حسین جمالی پور
🔹️سال انتشار: ۱۴۰۴
📚ناشر؛ بنیاد سهروردی تورنتو_کانادا

مقالات کتاب:
۱. آیا خامنه ای اختلال روانی دارد؟
۲.عناصر توتالیتاریسم و ابتذال شر در جمهوری اسلامی.
۳.ولایت فقیه، فاشیسم شیعی و نابودی ایران.
۴.تنهایی ایرانیان و ایران تنها.
۵. از تخیل تا دموکراسی.


نسخه الکترونیکی کتاب را از این کانال دانلود کنید 👇
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻شَر بنیادین

اگر شما دین و مذهب تان را مایه ی برتری خود بر دیگران می دانید؛ سقوط خود و دین تان حتمیست!
این سقوط به معنی تبدیل شدن به شر مطلق است.
اینکه فکر کنیم چون پیرو شریعت‌ و امام معصوم هستیم پس قوم برتر و نجات یافته هستیم؛ آغاز شر بودن است.


برای مثال روح الله خمینی می گوید " اگر دشمن ما جمعی از مسلمانان را به عنوان سپر دفاعی قرار داد، ما موظفیم همه را بکُشیم. آنها که مسلمان هستند به بهشت می روند و آنهایی که کافر هستند وارد جهنم می شوند!
این نه تنها نوعی بنیادگرایی که نوعی شر مطلق است!
چرا که در چنین وضعی شما به خود اجازه می دهید بخاطر نجات دیگران، بسیاری را به قتل برسانید.
بسیاری از اوقات نیز با تحقیر، تهدید و شکنجه ی دیگران، می خواهید آنها را نجات بدهید. مثلا در امر حجاب، چنین تجربه ی اجتماعی داشته ایم.
همچنین است سخن آن فردی که گفت "اگر ۱۰ هزار نفر را در خیابان بکُشیم ما کار درستی کرده ایم چون حفظ نظام از اوجب واجبات است."
اینجاست که اعتقاد به "قوم برتر بودن" ، به "شر بنیادین" تبدیل می شود.
یکی از اشکالات جدی در اندیشه ی شیعی همین است که خود را " قوم نجات یافته" می داند و باعث شده بسیاری از جنایات را انجام بدهد و خودش تبدیل به شر بنیادین شود.

✍️حسین جمالی پور


/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻#محرم؛ دروغ و فریب!

✍️مرثیه‌ای برای انسان، فریادی بر چهره‌ی ریا

من نه پیرو شریعت‌ام، نه در زمره‌ی مؤمنان، نه پایبند احکام و آداب مذهبی. من اگر تعظیم می‌کنم، در برابر حقیقت است، نه در برابر قدرت. اگر گریه می‌کنم، برای زخم‌هایی است که هنوز از دل این خاک می‌جوشد، نه فقط برای تاریخی دور.
محرم رسیده. طبل‌ها کوبیده می‌شوند، بیرق‌ها به باد می‌افتند، مردم در خیابان‌ها بر سینه می‌زنند، و نوحه‌ی مظلومیت حسین فضا را پر می‌کند. اما من در این سوگواره، به جای اشک، سؤالی در چشم دارم:
چگونه است که این‌همه گریه، این‌همه ناله، این‌همه شعار، راهی به حقیقت نمی‌برد؟
می‌گویند حسین فریاد آزادگی بود؛
اما در سال ۱۴۰۱، کدام گوش به فریاد دختران این سرزمین گوش سپرد؟
کدام دست، باتوم را زمین گذاشت؟
کدام مسئول، حیا کرد از نگاه #نیکاها، از خون 'ساریناها، از مرگ #مهساها؟
بر لب، یا حسین می‌گویند،
اما در عمل، تازیانه بر فرزندان همین سرزمین می‌زنند.
با نام دین، گیسوان را می‌برند،
با حدیث، زندان می‌سازند،
با آیه، گلوله شلیک می‌کنند.
و این‌گونه است که خشونت را تقدیس می‌کنند.
آری، خشونتِ مقدس،
همان که بر دوش دین سوار شده،
با زبان خدا سخن می‌گوید و با دستِ شیطان می‌کُشد.
وقتی گلوی معترض را به فتوای «محارب» بودن می‌بُرند؛
وقتی بازداشت در بیمارستان را با «حفظ نظم» توجیه می‌کنند؛
وقتی دخترِ بی‌گناه را در مدرسه با گاز اشک‌آور تنبیه می‌کنند، و می‌گویند «برای امنیت‌اش بود»؛
آنجاست که دیگر دین، نه عصای عدالت، که چماق قدرت شده است.
و وای از لحظه‌ای که مقدسات، بر سر مردم فرود آیند.
وای از دینی که به جای شفا، زخم می‌زند.
وای از مذهبی که مظلوم نمی‌پرورد، بل‌که مظلوم می‌کُشد، و خود را بی‌گناه می‌پندارد.
محرم، دیگر نه فقط یادآور عاشورای ۶۱ هجری، که تکرار هرروزه‌ی عاشورا در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر ماست.
کربلا، امروز در تنِ خسته‌ی مادری‌ست که فرزندش بی‌دادگاه اعدام شده؛
در گریه‌ی کودکی‌ست که با گیسوانِ مادرش به خاک افتاده؛
در بغضِ پدری‌ست که «عدالت علوی» را در تابوت پسرش دفن کرده است.
و این چه روضه‌ای‌ست که هر سال با شکوه‌تر می‌شود، اما بی‌ثمرتر؟
این چه سینه‌زنی‌ست که به‌جای قلب، فقط آسمان را می‌لرزاند؟
این چه گریه‌ای‌ست که دستان بسته‌ی مردم را نمی‌بیند؟
اگر حسین، شهید راه عدالت بود،
امروز عدالت هم، هر روز شهید می‌شود؛
در خیابان‌ها، در کلاس‌ها، در سلول‌ها.
من مؤمن نیستم، اما
اگر دین یعنی ایستادن کنار مظلوم،
اگر دینداری یعنی نه گفتن به قدرت فاسد،
اگر عاشورا یعنی انتخاب مرگ، به‌جای تسلیم شدن به دروغ و زور،
پس ایمان را باید در خیابان‌های خشم‌گرفته‌ی ۱۴۰۱ جست،
نه در کاخ‌های طلایی، نه در تریبون‌های رسمی، نه در اشک‌های نمایشی.
محرم یعنی فریاد.
فریادِ بلند یک انسان علیه انکار.
محرم یعنی بیدار ماندن،
نه فقط بیدار بودن در شبِ تاسوعا.
و من، لائیک‌ام؛
اما اگر قرار باشد هر سال، طبل حسین کوبیده شود،
بگذار صدای واقعی‌اش شنیده شود؛
صدایی که نه از هیئت، که از دل خیابان برمی‌خیزد،
و با لب‌هایی بی‌حجاب،
با قلبی بی‌ریا،
می‌گوید:
"نه به ظلم، نه به ریا، نه به #خشونت_مقدس."

وای بر آنکه با یک دست قرآن و زیارت به دست می‌گیرد و با دست دیگر باتوم بر سر هم وطن می کوبد!
وای بر آنکه مدعیست عاشق شهادت است اما جلیقه ضد گلوله می پوشد!
وای بر آنکه بر زخم های حسین می گرید اما مجروحان را از درمان در بیمارستان محروم و یا دستگیر می کند!


✍️حسین جمالی پور

#زن_زندگی_آزادی

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔺️نسخه الکترونیکی کتاب "مسئله ی معنا/ باز اندیشی انتقادی معنای زندگی در ایران معاصر"
این اثر مجموعه گفتگوهایی در باب #معنای_زندگی با اساتید و متفکران روزگار ماست که بعد از دوسال و برای اولین بار به صورت مجازی منتشر می شود.
گفتگوهایی با دکتر #مقصود_فراستخواه، دکتر #نعمت_الله_فاضلی، استاد #مصطفی_ملکیان، دکتر #سروش_دباغ و دکتر #اکبر_جباری

دریافت نسخه الکترونیکی 👇
🆔️@philosophy_thinking

Читать полностью…

حسین جمالی پور/ تفکر فلسفی

🔻مرا از تجزیه مترسان!

سال‌هاست ما را از تجزیه می‌ترسانند.
می‌گویند مبادا برخیزی، مبادا فریاد بزنی، مبادا رویای آزادی داشته باشی؛
که اگر چنین کنی، خاک وطن تکه‌تکه می‌شود.
اما آن‌ها نمی‌گویند که سال‌ها پیش از آن‌که حتی یک وجب از این سرزمین جدا شود،
خودشان مردم را تجزیه کردند.

آری، تجزیه از دل‌ها آغاز شد، نه از نقشه‌ها.
از روزی که عدالت به تبعیض بدل شد،
از شبی که صدای زن، جرم شمرده شد،
از زمانی که کُرد و بلوچ و عرب، "غیرخودی" شدند،
و شیعه از سنی جدا شد،
تهران از بلوچستان برید،
ایرانی در برابر ایرانی ایستاد...

امروز چه کسی وطن را تجزیه کرده است؟
آیا آن قهرمانی که با اشک، پرچم کشور دیگری را بوسید،
و یا آن هنرمندی که پشت میکروفن رسانه‌های بیگانه ایستاد؟
یا آن قدرتی که آن‌ها را به جایی رساند که برای شان «رفتن»، تنها راه بقا شد؟

بنگرید که چگونه سال‌هاست فرزندان این خاک، پنهان و آشکار، از وطن رانده شده‌اند.
کیمیا علیزاده، دختری که با اشک و افتخار برای ایران مدال آورد،
سرانجام با قلبی شکسته، زیر پرچم کشوری دیگر به میدان رفت،
و روبه‌روی دختری دیگر ایستاد که او هم ایرانی بود...

ایران روبه‌روی ایران.

آیا ندیدید فرزندان ایران، داور مسابقه ی فرزندان دیگر ایران با پرچم کشورهای دیگر بودند؟

چه کسی این صحنه را ساخت؟ جز حکومتی که نتوانست یا نخواست برای همه، پناهگاه باشد؟
علیرضا فیروزجا، نابغه‌ی شطرنج، با پرچم فرانسه بازی می‌کند.
سارا خادم‌الشریعه، یکی از نوابغ شطرنج زنان، حالا در اسپانیاست،
نه برای آن‌که عاشق غرب باشد،
بل برای آن‌که در وطنش حتی شطرنج را هم به «سیاست» فروختند.

در هنر چطور؟
گلشیفته فراهانی، جعفر پناهی، محسن نامجو،
صدها هنرمند و موسیقیدان که یا با اجبار رفتند،
یا با ممنوعیت،
یا با خفقان.
کدام مرز تجزیه‌شان کرد؟
کدام نقشه؟
یا کدام ارتش بیگانه؟

آیا این تجزیه نیست که وقتی فیلمی ایرانی ساخته می‌شود، باید خارج از مرزها نمایش داده شود؟
آیا این پاره‌پاره شدن نیست که وقتی موسیقی از جان هنرمند ایرانی برمی‌خیزد، تنها در سالن‌های پاریس و تورنتو پژواک دارد، نه در تهران و تبریز و سنندج؟

ما را از تجزیه‌ی خاک ترسانده‌اند،
درحالی‌که سال‌هاست «روح ایران» را تجزیه کرده‌اند.
با تبعیض، با فساد، با فقر، با شکنجه، با حذف.

ایرانِ امروز یک نقشه نیست،
ایران هزار تکه شده،
هر تکه‌اش در قلب یک تبعیدی، یک مهاجر، یک زندانی، یک مادر داغدار، یک کودک کار،
یک شاعر بی‌نام، یک ورزشکار پناهنده؛
که هیچ‌کدام‌شان دشمن ایران نیستند!
دشمن آن سیستمی‌ است که آنان را از خاک، از فرهنگ، از زبان و از هویت‌شان جدا کرد.

این دشمن؛
سال‌هاست که پدر را از پسر جدا کرده‌است،
زنی را از صدایش،
مردی را از نانش،
ملتی را از امیدش.

سال‌هاست که ایرانی، از ایرانی می‌گریزد.
نه از بیم تجزیه‌ی خاک،
بل از زخمِ تجزیه‌ی دل،
که حاکمان، بی‌صدا و بی‌مرز، بر پیکر وطن زده‌اند.

ما از تجزیه نمی‌ترسیم،
ما از ادامه‌ی این دروغ می‌ترسیم.
از ادامه‌ی حکومتی که «وحدت ملی» را نه با عدالت، بل با سرکوب معنا می‌کند.
که "ایران" را نه خانه‌ی همه‌ی ما، که املاک موروثی خویش می‌پندارد.
ایران، پیش از آن‌که دشمنی از بیرون تجزیه‌اش کند،
به دست فرزندان ناخلفش، هزار پاره شده است.
و ما آمده‌ایم نه برای تجزیه،
بل برای پیوند دوباره‌ی آن دل‌هایی که به نام وطن، از وطن جدا شدند.


✍️حسین جمالی پور

/channel/philosophy_thinking

Читать полностью…
Подписаться на канал