📌سازمان سلامت جهانی: آسپارتام احتمالاً سرطانزا است
🟠#باشگاه_مجلات
🟡 بابک عزیزافشاری، ۲۶ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️طی هفته اخیر آژانس بینالمللی تحقیقات سرطان (یارک) ماده شیرینکننده مصنوعی آسپارتام را در کنار دو افزودنی خوراکی متیل اوژنول و ایزو اوژنول رسماً در گروه ۲ب (عوامل سرطانزا یا کارسینوژن احتمالی برای انسان) قرار داد.
این خبر که در شماره ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۳ مجله لانست منتشر شد نشان میدهد شواهد در این زمینه محدود بوده و گنجاندن آسپارتام در طبقهبندی عوامل سرطانزا براساس نتایج سه مطالعه درباره ارتباط مصرف آسپارتام با خطر ابتلا به سرطان اولیه کبد صورت گرفته است.
این آژانس اعلام کرد مصرف آسپارتام در محدوده مجاز (روزانه ۴۰ میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن معادل حدود ۱۰ نوشیدنی رژیمی) همچنان بیخطر است و خطر ابتلا به سرطان تنها در افرادی بالا میرود که مقادیر بیش از حد مجاز از این شیرینکننده مصرف کنند.
در فهرست گروه ۲ب برخی ترکیبات ضدآفتاب، گیاه آلوورا، اسید کافئیک (موجود در قهوه و چای)، برخی غذاها (مانند انواع ترشی و شوری)، دود اگزوز خودروهای دیزل، سرب، برخی مشاغل (مانند نساجی، رنگسازی، چاپ، آرایشگری، و خشکشویی)، برخی انواع ویروس زگیل انسان (اچپیوی)، قرصهای ضدبارداری فقط-پروژستین (مینیپیل)، و پودر تالک به چشم میخورد.
🔗منبع: مدسکیپ
📌همچنین بخوانید:
🔗مصرف شیرینکنندههای غیرقندی برای کاهش وزن توصیه نمیشود
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 چه کسی را نجات میدهید؟ (بخش ششم و پایانی)
🔵کارل زیمر، مجله دیسکاور، ۲۱ آوریل ۲۰۰۴
🟡 ترجمه: بابک عزیزافشاری، ۲۶ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️پاتل درحالیکه چشمهایش را میمالد از اسکنر بیرون میآید. ساعت از ۱۱ شب گذشته است. گرین میگوید: “میتوانم تصاویر مغزت را همین الان چاپ بگیرم یا بعداً برایت ایمیل کنم.” پاتل نگاهی به تصویر روی نمایشگر رایانه میاندازد و تصمیم میگیرد برود. گرین درحالیکه لبخند شیطنتآمیزی بر چهره دارد ادامه میدهد: “خوشت نیامد؟ نمیخواهی این را برای مادرت بفرستی؟”
صحبت گرین و پاتل که هندیتبار است بهزودی به بحث در این زمینه میکشد که پاسخ هندیها و آمریکاییها به پرسشهای اخلاقی چه فرقی با هم دارد. صفات اخلاقی جهانشمول مانند انصاف یا همدلی در همه جوامع انسانی یکسان هستند. اما به نظر گرین فرهنگهای مختلف انواع مختلفی از شهود اخلاقی و انواع مختلفی از مغز تولید میکنند. مثلاً اخلاق هندی بیشتر به تزکیه و سادگی بها میدهد اما اخلاق آمریکایی روی استقلال فردی و اتکا به خود متمرکز میشود. دانشمندانی مانند جاناتان هِیت، روانشناس دانشگاه ویرجینیا باور دارند چنین تفاوتهایی مغز کودک را در سنین نسبتاً پایین شکل میدهند. وقتی به سن بزرگسالی میرسیم تحت کنترل پاسخهای احساسی هستیم که قضاوت ما را برای باقی عمر تحت تأثیر قرار میدهند.
به نظر گرین بسیاری از بحرانهای بزرگ جهان احتمالاً ریشه در چنین تفاوتهای عصبشناختی دارند و این میتواند توضیح دهد چرا این بحرانها چنین مهارناپذیر به نظر میرسند. او میگوید: “برخی افراد پشت یکدیگر حرف میزنند و هر یک دیگری را فرد به شدت احمق یا کوری تصور میکنند که قادر به تشخیص درست و غلط نیست. فقط این نیست که افراد با هم توافق نظر ندارند بلکه آنان از اینکه دیگران با نظر خودشان که به وضوح درست است موافق نیستند به شدت ناراحت میشوند. برای برخی حیرتآور است که چگونه یک نفر میتواند سقط را تحمل کند. برخی دیگر متعجب هستند که زنان چگونه میتوانند بدون پوشاندن چهره خود بیرون بیایند.” پاسخ احتمالاً این است که مغز آنان یکسان کار نمیکند: ژنها، فرهنگ، و تجربیات شخصی، مدارهای اخلاقی مغز آنان را براساس الگوهای متفاوتی تنظیم کردهاند.
گرین امیدوار است که پژوهش در زمینه مدارهای اخلاقی مغز در نهایت بتواند برخی از این اختلافات حلنشدنی را حل کند. او میگوید: “وقتی این را بفهمید که بین شما و واکنش غریزیتان اندکی فاصله هست، شاید ارزشهای اساسی خود را رها نکنید، اما این از شما آدم منطقیتری خواهد ساخت. به جای اینکه بگویید، ‘حق با من است و تو یک احمق هستی’ خواهید گفت، ‘این چیزی است که برای من مهم است و ما تعارض منافعی داریم که باید روی آن کار کنیم.’”
گرین میتوانست ادامه دهد— این کاری است که فلاسفه انجام میدهند— اما او نیاز به این دارد که بازگردد و یک دانشمند علوم اعصاب باشد. دیروقت است و رمزگشایی مغز پاتل ساعتها زمان میخواهد.
شما چقدر اخلاقی هستید؟
در پذیرش فرودگاه، متصدی باجه بهطور تصادفی یک کارت پرواز درجه ۱ به شما میدهد در حالی که بلیط شما درجه ۳ است. آیا اشتباه او را تذکر میدهید؟
در سالن شلوغ فرودگاه در حال دویدن هستید و هر آن ممکن است هواپیمای شما پرواز کند. ناگهان زن سالخوردهای جلو شما به سختی زمین میخورد. آیا برای کمک میایستید، با علم به اینکه پرواز را از دست خواهید داد؟
یک تروریست هواپیمای شما را در اختیار گرفته است. او بچه یکی از مسافران را گروگان گرفته و چاقویی را زیر گلوی او گذاشته است. آیا تلاش میکنید تروریست را از پا درآورید، با علم به اینکه پیش از رسیدن شما به او، بچه کشته خواهد شد؟
هواپیمای شما بهطور اضطراری روی اقیانوس فرود آمده و همه جلیقههای نجات بجز یکی آسیب دیده است. هواپیما به دلیل تعداد زیاد مسافر در حال غرق شدن است. آیا تعدادی از مسافران و ابتدا سالمندان را که کمتر مقاومت میکنند به بیرون پرت میکنید تا خودتان و بقیه را نجات دهید؟
📌تصویر: قبیلههای اخلاقی، احساس، عقل و فاصله بین ما و آنها، جاشوا گرین (۲۰۱۳)، ترجمه گیتی قاسمزاده (۱۴۰۰).
🔗بخش اول
🔗بخش دوم
🔗بخش سوم
🔗بخش چهارم
🔗بخش پنجم
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
مراسم یادبود استاد فقید، دکتر سیدعلی پیرنیا، از ساعت ۱۷.۳۰ تا ۱۹ دوشنبه ۲۶ تیر در سالن دیدار (رشت، ابتدای جاده انزلی) برگزار خواهد شد.
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 ۱۶ ژوئیه ۱۸۸۸ تولد زرنیکه مخترع میکروسکوپ فاز کنتراست
🟣#تقویم_تاریخ_پزشکی
🟡 بابک عزیزافشاری، ۲۵ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️فریتس زرنیکه فیزیکدان هلندی بود که برای اختراع میکروسکوپ فاز کنتراست برنده جایزه نوبل فیزیک ۱۹۵۳ شد.
حرکت نور در محیطی غیر از خلاء منجر به تغییر دامنه و فاز امواج آن متناسب با ویژگیهای محیط میشود. تغییرات در دامنه (روشنایی) که از جذب و پراکنش نور ناشی میشود اغلب با تجزیه نور و ایجاد نور رنگی همراه است که وابسته به طول موج نور است. چشم انسان و تجهیزات تصویربرداری ساده تنها به تغییرات در دامنه نور حساس هستند و برای تشخیص تغییرات فاز که اغلب حاوی اطلاعات ارزشمندی است ابزارهای خاصی لازم است.
میکروسکوپ فاز کنتراست بهویژه در زیستشناسی اهمیت دارد و بسیاری از جزئیات سلولهای زنده از جمله تقسیم سلولی را بدون نیاز به کشتن سلول و رنگآمیزی آن نشان میدهد. بهعلاوه میکروسکوپ فاز کنتراست امکان شناسایی اجزای سلولی که با فلورسانس قابل مشاهده نیستند را فراهم میکند.
زرنیکه در آمستردام به دنیا آمد. والدین وی معلم ریاضی بودند و علاقه به فیزیک بهویژه از پدرش به او رسیده بود. وی در دانشگاه آمستردام به تحصیل شیمی، ریاضی، و فیزیک پرداخت و در ۱۹۱۳ به عنوان دستیار یاکوبوس کاپتین ستارهشناس هلندی در دانشگاه خرونینگن مشغول به کار شد.
او به همراه لئونارد اورنستاین فیزیکدان هلندی در ۱۹۱۴ معادله اورنستاین-زرنیکه را در زمینه نقطه بحرانی در ترمودینامیک ارائه کردند. زرنیکه استاد مکانیک و فیزیک نظری دانشگاه خرونینگن بود و در ۱۹۳۰ در آزمایشگاه کاملاً تاریک خود متوجه شد بخشی از طیف نور معروف به خطوط اشباح که توسط گراتینگ (شبکه پراش) در سمت چپ و راست هر یک از خطوط طیف نور ایجاد میشود حاصل تغییر فاز ۹۰ درجهای خطوط اولیه است.
وی اولین بار در کنگره فیزیک و پزشکی واخنینگن (۱۹۳۳) تکنیک فاز کنتراست را مطرح کرد. تولید میکروسکوپ فاز کنتراست در شرکت زایس آلمان که ابتدا در مقابل پذیرفتن این اختراع مقاومت میکرد از ۱۹۴۱ آغاز شد. دستاورد مهم دیگر او در فیزیک نور ارائه دنبالههای چندجملهای معروف به دایرههای ارتوگونال زرنیکه است که علاوه بر صنعت اپتیک و ستارهشناسی در آنالیز تصاویر و همچنین در چشمپزشکی برای محاسبه خطاهای انکساری قرنیه و عدسی کاربرد دارند.
زرنیکه به دنبال ابتلا به بیماری عصبی مزمن در ۱۰ مارس ۱۹۶۶ در ۷۷ سالگی در آمرسفورت، هلند درگذشت. از افتخارات دیگر وی میتوان به عضویت در آکادمی سلطنتی علوم و هنر هلند (۱۹۴۶)، انجمن سلطنتی لندن، و انجمن اپتیک آمریکا (۱۹۵۴) و دریافت نشان رامفورد (۱۹۵۲) اشاره کرد. شرکت اوز زیرمجموعه لینوکس (سیستم عامل) به افتخار اورنستاین و زرنیکه نامگذاری شده است.
📌تصویر: از چپ هانس آدولف کربس (بیوشیمیدان آلمانی-انگلیسی و برنده نوبل فیزیولوژی یا پزشکی برای کشف چرخه اسید سیتریک)، آندریاس اوسترلینگ (شاعر سوئدی و عضو کمیته نوبل)، و فریتس زرنیکه، ۱۹۵۳.
🔗پُلیگون (فیلم خبری) اعطای جایزه نوبل به پروفسور زرنیکه، ۱۹۵۳. مجله خبری پُلیگون از ۱۹۱۹ تا ۱۹۸۷ توسط شرکت هلندی پُلیگون تهیه و اغلب در سینماهای هلند پخش میشد اما به تدریج جای خود را به برنامههای تلویزیونی داد. لحن و صدای گوینده فیلم (فیلیپ بلومندال) و گزارشهای خوشبینانه وی که بعدها در تبلیغات تلویزیونی و رادیویی نیز مورد تقلید قرار گرفت یکی از نمادهای دوره بازسازی پس از جنگ جهانی دوم در هلند است.
🔗تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌نام و معیارهای تشخیصی جدید برای یک بیماری کبدی
🟠#باشگاه_مجلات
🟡 بابک عزیزافشاری، ۲۴ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️از این پس براساس اجماع بینالمللی محققین و پزشکان متخصص کبد (توافق دِلفی) و با حمایت انجمن مطالعات کبد آمریکای لاتین، انجمن مطالعات بیماریهای کبد آمریکا، و انجمن مطالعات کبد اروپا، بیماری کبد چرب غیرالکلی (نافولدی) یک نام جدید دارد: بیماری کبد استئاتوتیک مرتبط با اختلال عملکرد متابولیک (مَسالدی).
نامگذاری جدید که در شماره ۲۴ ژوئن ۲۰۲۳ مجله هپاتولوژی منتشر شده شامل اصطلاح کلی بیماری استئاتوتیک کبد (اسالدی) است که مَسالدی و مِتالدی (بیماری استئاتوتیک کبد در زمینه مصرف الکل [اتانول] هفتگی بیش از ۱۴۰ گرم در زنان و ۲۱۰ گرم در مردان) را در بر میگیرد. اصطلاح مَش (استئاتوهپاتیت مرتبط با اختلال عملکرد متابولیک) نیز جایگزین نَش (استئاتوهپاتیت الکلی) شده است.
مِری رینلا استاد گوارش دانشگاه شیکاگو رهبری این اجماع را بر عهده دارد. وی و همکارانش باور دارند اصطلاحات "کبد چرب" و "غیرالکلی" شائبه انگ و برچسب (استیگما) دارند و اختلال متابولیک در این بیماران با اصطلاحات جدید بهتر منعکس میشود. براساس تعریف در طبقهبندی جدید افراد مبتلا به مَسالدی باید یک عامل خطرساز (ریسک فاکتور) کاردیومتابولیک مانند دیابت نوع ۲ داشته باشند. افرادی که فاقد پارامتر متابولیک و علت شناخته شده هستند تحت عنوان اسالدی کریپتوژنیک طبقهبندی میشوند.
بسیاری از تعاریف فعلی در طبقهبندی جدید حفظ شده اما مصرف الکل بیشتر لزوماً ردکننده تشخیص بیماری غیرالکلی نیست. دکتر رینلا میگوید: "مصرف الکل در برخی افراد که دارای ریسک فاکتور نافولدی هستند ممکن است بیش از محدوده تعریف شده فوق باشد و این افراد از کارآزماییها حذف میشوند. با افزودن تعریف مِتالدی که انتهای دیگر طیف این بیماری است این مشکل نیز برطرف میشود،" هرچند به نظر بسیاری از محققین مصرف الکل حتی به میزان کمتر نیز باعث تغییر سیر طبیعی بیماری میشود و به همین دلیل بیمارانی که مصرف الکل آنان بیش از میزان حداقل باشد در کارآزماییها باید جداگانه ارزیابی شوند.
بهنظر نویسندگان، کاربرد اصطلاحات جدید میتواند باعث افزایش آگاهی در دورانی شود که با چشمانداز داروهای جدید و اهمیت شناسایی افراد در معرض خطر مشخص میشود. یک نگرانی این است که تعاریف جدید ارزش دادههای مطالعات و منابع ثبت پیش از خود را دستخوش تغییر نمایند. اما نویسندگان نشان دادهاند که حدود ۹۸ درصد افرادی که در کوهورت اروپا تحت عنوان نافولدی طبقهبندی شده بودند براساس معیارهای جدید در تعریف مَسالدی قرار میگیرند. همچنین تعریف و معیارهای بالینی استئاتوهپاتیت در طبقهبندی جدید تغییری نکرده و این باعث میشود دادههای کارآزماییهای بالینی پیشین درباره نَش همچنان ارزشمند و قابل تعمیم به افراد مبتلا به مَسالدی و مَش براساس طبقهبندی جدید باشد.
📌همچنین بخوانید:
🔗چرا کارآزماییهای درمان کبد چرب شکست میخورند؟ (بخش اول)
🔗چرا کارآزماییهای درمان کبد چرب شکست میخورند؟ (بخش دوم)
🔗راهنمای تشخیص و درمان کبد چرب، ۲۰۲۳
🔗منبع: مدسکیپ
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 ۱۵ ژوئیه ۱۹۲۱ تولد مریفیلد مخترع سنتز فاز جامد
🟣#تقویم_تاریخ_پزشکی
🟡 بابک عزیزافشاری، ۲۴ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️ رابرت بروس مریفیلد بیوشیمیدان آمریکایی بود که در ۱۹۸۴ برای اختراع روش ساخت پروتئین (پپتید) در محیط جامد برنده جایزه نوبل شیمی شد.
او نشان داد آنزیمها ماهیت شیمیایی دارند. روش مریفیلد (سنتز فاز جامد، اسپیاس) پیشرفت بزرگی در بیوشیمی، داروسازی، و پزشکی محسوب میشد که جایگزین روش سنتی سنتز فاز مایع شد و بعدها در ساخت نوکلئوتیدها و قندها نیز به کار رفت.
پپتید حاصل چسبیدن بنیان کربوکسیل یک اسید آمینه به بنیان آمین اسید آمینه مجاور است. برای پیشگیری از واکنشهای نامطلوب، معمولاً از بنیانهای محافظتکننده استفاده میشود.
اولین پپتید که در ۱۸۸۲ توسط تئودور کورتیوس شیمیدان آلمانی ساخته شد یک دیپپتید محافظتشده (گلیسین-بنزوئیل-گلیسین) بود. امیل فیشر شیمیدان آلمانی در ۱۹۰۱ اولین دیپپتید آزاد (گلیسین-گلیسین) را ساخت.
مریفیلد در فورت وُرث، تگزاس به دنیا آمد و پس از تحصیل در کالج پاسادنا جونیور و دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس، در شرکت فیلیپ پارک (مزرعه جلبک) به تحقیق درباره اسیدهای آمینه پرداخت. او در ۱۹۴۹ به عنوان دستیار دیلورث وولی به انستیتو راکفلر پیوست.
وی با تحقیق درباره فاکتورهای رشد پپتیدی متوجه نیاز به روشی کارآمدتر برای تولید پپتید در آزمایشگاه شد. تلاشهای وی منجر به اختراع سنتز فاز جامد در ۱۹۵۹ شد. مقاله تاریخی مریفیلد در مجله انجمن شیمی آمریکا (۲۰ ژوئیه ۱۹۶۳) پنجمین رتبه بیشترین ارجاع را در تاریخ این مجله دارد.
اولین پروتئینهایی که مریفیلد در اواسط دهه ۱۹۶۰ تولید کرد برادیکینین، آنژیوتانسین، اکسیتوسین، و انسولین بودند. وی و همکارانش در ۱۹۶۹ موفق به ساخت آنزیم ریبونوکلئاز در آزمایشگاه شدند.
مواجهه او با اشعه ایکس در نوجوانی برای درمان آکنه صورت باعث شد بعدها به تومور مبتلا شود و بارها تحت عمل جراحی پلاستیک قرار گیرد.
وی در ۱۴ مه ۲۰۰۶ در ۸۴ سالگی در کِرسکیل، نیوجرسی درگذشت. از افتخارات دیگر او میتوان به دریافت جایزه لَسکِر (۱۹۶۹) و جایزه گاردنر (۱۹۷۰) اشاره کرد.
📌تصویر: از چپ رالف فرانتس هیرشمن، برانت گوته، رابرت بروس مریفیلد، و رابرت جرج دنکوالتر در حال نمایش مدل آنزیم ریبونوکلئاز که در ۱۹۶۹ توسط این گروه ساخته شد.
🔗تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 ۱۴ ژوئیه ۱۹۰۷ مرگ پرکین کاشف مووئین
🟣#تقویم_تاریخ_پزشکی
🟡 بابک عزیزافشاری، ۲۳ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️سِر ویلیام هنری پرکین متولد ۱۲ مارس ۱۸۳۸ شیمیدان انگلیسی بود که در ۱۸۵۶ و هنگامی که ۱۸ سال بیشتر نداشت در تلاش برای تولید داروی ضد مالاریا (کینین) بهطور اتفاقی نخستین رنگ صنعتی آلی (بنفش آنیلین، مووئین، ارغوان پرکین) از مشتقات آنیلین را کشف کرد. او با تأسیس اولین کارخانه تولید رنگ در گرینفورد، میدلسکس دنیای مُد (فَشن) را متحول ساخت.
وی در لندن به دنیا آمد و پدرش نجار بود. او پس از تحصیل در مدرسه شهر لندن (سیالاس) و به تشویق توماس هال به کالج سلطنتی شیمی رفت. وی از شاگردان آگوست ویلهلم فون هافمن شیمیدان آلمانی و بنیانگذار و اولین رئیس کالج سلطنتی شیمی بود. یکی از پروژههای هافمن تولید کینین از آنیلین (از مشتقات قطران زغالسنگ) بود.
پرکین در یکی از این آزمایشها دو ماده آنیلین و دی کرومات پتاسیم را با هم مخلوط کرد. این آزمایش موفق نبود و حاصل آن یک ماده جامد و سیاه رنگ بود اما هنگام شستن ظرف آزمایش با الکل، محلولی به رنگ بنفش ایجاد شد که توجه پرکین را به خود جلب کرد. او این موضوع را از هافمن مخفی کرد و همراه با برادرش توماس و دوستش آرتور چرچ آزمایشها را در منزل خود ادامه داد.
در آن زمان همه رنگهایی که در صنعت نساجی به کار میرفت از مواد طبیعی گرفته میشد که اغلب کمیاب و گران بودند. بهویژه رنگ بنفش نماد اشرافیت و اعتبار تلقی میشد و پرکین با راه انداختن کارزارهای تبلیغاتی کارخانههای نساجی انگلستان و سراسر اروپا را متقاعد ساخت تا از رنگ جدید که آن را مووئین (از ریشه فرانسوی موو به معنی گل ختمی) نامید استفاده کنند.
رنگ بنفش به سرعت به یک مد تبدیل شد. زنانی که این رنگ را میپوشیدند در نشریات با عبارتهایی مانند "پرندگان بهشتی" توصیف میشدند و مجله پانچ در کاریکاتوری این وضعیت را "همهگیری سرخک بنفش" نامید. به تدریج رنگهای صنعتی دیگر تولید شدند و علاوه بر نساجی در سایر صنایع و حتی در تشخیص و درمان بیماریهای مختلف از جمله سرطان به کار رفتند.
شرکت آلمانی باسف (بیایاساف) در دهه ۱۸۹۰ انحصار صنعت رنگ را در دست گرفت. پرکین کارخانه خود را فروخت و بازنشسته شد. وی به دنبال پارگی آپاندیس و ابتلا به ذاتالریه در ۶۹ سالگی در لندن درگذشت. از افتخارات او میتوان به عضویت در انجمن سلطنتی (۱۸۶۶) و دریافت نشان سلطنتی (۱۸۷۹)، نشان دِیوی (۱۸۸۹)، نشان آلبرت (۱۸۹۰)، و نشان پرکین (۱۹۰۶) اشاره کرد.
واکنش پرکین برای تولید اسید سینامیک (جوهر دارچین) به افتخار وی نامگذاری شده است. در طراحی لباس آکادمیک دانشآموختهگان کالج سلطنتی لندن و همچنین یونیفرم دانشآموزان دبیرستان پرکین در گرینفورد از رنگ بنفش استفاده شده است.
📌تصویر: تغییر لوگو گوگل به مناسبت یکصد و هشتادمین سال تولد پرکین، ۲۰۱۸.
🔗تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
یکی از شریفترین و دوستداشتنیترین انسانهایی بود که میتوانستی در طول عمرت ببینی.
دکتر سیدعلی پیرنیا، روانپزشک و استاد محبوب و مردمی دانشگاه علوم پزشکی گیلان، ساعاتی پیش در پی یک بیماری ناگهانی درگذشت.
این اندوه بزرگ را به خانواده، دوستان، شاگردان و بیمارانش تسلیت میگوییم.
یادش تا ابد در دل همه آنها که میشناختندش گرامی است.
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 چه کسی را نجات میدهید؟ (بخش اول)
🔵کارل زیمر، مجله دیسکاور، ۲۱ آوریل ۲۰۰۴
🟡 ترجمه: بابک عزیزافشاری، ۲۱ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️دانشمندان میگویند اخلاق یک پدیده غریزی و احتمالاً حاصل فرگشت است. شام با یک فیلسوف هرگز فقط یک شام نیست حتی اگر در یک رستوران تاریک هندی در گوشهای بیصدا در پرینستون و با یک محقق فوق دکتری ۳۰ ساله باشد. جاشوا گرین مردی است که روزهایش را با فکر کردن درباره اینکه چه چیزی درست یا غلط است و چگونه میتوان این دو را از هم افتراق داد سپری میکند. او بهویژه با پارادوکسهای اخلاقی انس گرفته و مانند برخی افراد که گوی برفی جمع میکنند، کلکسیونی از این پارادوکسها دارد.
گرین در حالی که مشغول خوردن ماسالای مرغ است میگوید: "تصور کن از کنار دریاچهای رد میشوی و کودکی در حال غرق شدن است. اگر بگویی کفشهایم را تازه ۲۰۰ دلار خریدهام و آب خرابش میکند، پس کودک را نجات نمیدهم، آدم وحشتناک و خیلی بدی هستی. اما میلیونها کودک در همین شرایط هستند و کمی پول برای دارو یا غذا میتواند جان آنها را نجات دهد. پس چرا ما خود را هیولاهایی ندانیم که بهجای کمک به آکسفام (بنیاد خیریه آکسفورد برای مقابله با قحطی در جهان)، اینجا در حال خوردن شام هستیم؟"
فیلسوفها اغلب هنگام شام این قبیل معماها را مطرح میکنند. چیزی که اینجا غیرعادی است کاری است که گرین بعد از طرح معما انجام میدهد. او از رستوران خارج میشود، از خیابان ناسو به سمت دپارتمان روانشناسی دانشگاه پرینستون راه میافتد، و به دانشجوی داوطلبی به نام نیشانت پاتل سلام میدهد (دانشجویان بهطور داوطلبانه و گمنام در مطالعات گرین شرکت میکنند و پاتل نام واقعی او نیست).
آنها به زیرزمین میروند و پاتل کلید و کیف و کفش خود را در سبدی میاندازد. گرین یک راکت فلزیاب را روی پاهای پاتل بالا و پایین میبرد و او را به اتاق مجاور که مجهز به یک اسکنر امآرآی است راهنمایی میکند. دانشجو در تونل باریکی دراز میکشد و گرین ابزار قفسمانندی را روی سر او میبندد. سر پاتل با فشار یک دکمه وارد یک آهنربای بزرگ به شکل دونات میشود.
گرین به اتاق کنترل بازمیگردد تا امآرآی را کالیبره کند، سپس شروع به فرستادن پیامهایی به پاتل میکند. این پیامها توسط یک ویدئو پروژکتور به روی آینهای که درست بالای دماغ پاتل قرار دارد منعکس میشود. یکی از این پیامها وضعیت بغرنجی است که در قسمت آخر مجموعه تلویزیونی ماش (بیمارستان جراحی سیار ارتش، ۱۹۸۳) پیش میآید: گروهی از روستاییان در یک زیرزمین پنهان شدهاند و سربازان دشمن در حال جستجو در طبقات بالا هستند. ناگهان نوزادی شروع به گریه میکند و روستاییان میدانند که اگر سربازان صدا را بشنوند خواهند آمد و همه را خواهند کشت. پیام ادامه میدهد: "آیا درست است فرزندتان را خفه کنید تا جان خود و سایر روستاییها را نجات دهید؟"
در حالی که پاتر به این پرسش و پرسشهای مشابه دیگر فکر میکند، امآرآی مغز او را اسکن میکند و به ثبت فعالیت سلولهای عصبی میپردازد. گرین در طی چهار سال گذشته مغز دهها نفر را هنگام انجام این قبیل قضاوتهای اخلاقی اسکن کرده است. یافتههای او میتواند ناراحتکننده باشد. ما اغلب ترجیح میدهیم باور کنیم که وقتی میگوییم چیزی درست یا غلط است، تنها از قدرت منطق خود استفاده میکنیم. اما گرین نشان میدهد احساسات ما نیز نقش قدرتمندی در قضاوت اخلاقی ما دارند و منجر به پاسخهای غریزی میشوند که حاصل میلیونها سال تکامل هستند. او میگوید: "بسیاری از اصول اخلاقی ما احتمالاً ریشه در گذشته فرگشتی ما دارند."
مطالعات گرین او را به پیشگام رشته چنان جوانی تبدیل کرده که هنوز حتی نام رسمی هم ندارد. علوم عصبی اخلاقی؟ اخلاق عصبی؟ هر چه آن را بنامید، نتایج احتمالاً چشمگیر خواهد بود. گرین میگوید: "به نظر برخی افراد در این آزمایشها، ما روح آنان را زیر میکروسکوپ میگذاریم و این تا اندازهای درست است."
پازلهای قضاوت اخلاقی وقتی توجه گرین را به خود جلب کردند که او دانشجوی فلسفه دانشگاه هاروارد بود. بیشتر نظریههای نوین در این باب توسط امانوئل کانت و جان استوارت میل شکل گرفته است. کانت باور داشت منطق به تنهایی میتواند واقعیت اخلاقی را روشن کند و مثلاً درست نیست از کسی برای اهداف خود استفاده کنید یا هرکس تنها باید براساس اصولی عمل کند که خود میتواند از آنها پیروی کند.
📌تصویر: قبیلههای اخلاقی، احساس، عقل و فاصله بین ما و آنها، جاشوا گرین (۲۰۱۳)، ترجمه گیتی قاسمزاده (۱۴۰۰).
🔗بخش دوم
🔗بخش سوم
🔗بخش چهارم
🔗بخش پنجم
🔗بخش ششم و پایانی
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 ۱۲ ژوئیه ۱۹۰۷ تولد دانلوپ خسته
🟣#تقویم_تاریخ_پزشکی
🟡 بابک عزیزافشاری، ۲۱ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️کلنل سِر ارنست ادوارد ویِری دانلوپ جراح استرالیایی بود که نقش مؤثری در حمایت از اسرای جنگی در جریان جنگ جهانی دوم داشت.
وی در وانگاراتا، ویکتوریا به دنیا آمد و از جوانی در یک داروخانه مشغول به کار شد. او در ۱۹۲۷ به ملبورن رفت و در کالج داروسازی ویکتوریا و دانشکده پزشکی دانشگاه ملبورن به تحصیل پرداخت. دانلوپ بازیکن راگبی تیم دانشگاه ملبورن و کالج اورموند بود و در ۱۹۳۲ به تیم ملی استرالیا (والابیها، کانگروها) پیوست. لقب ویِری (خسته) به نام خانوادگی وی (تایرد، تایرِ دانلوپ) اشاره داشت.
او در ۱۹۳۵ به دانشکده افسری رفت و در ۱۹۳۸ به عنوان کلنل ارتش استرالیا در دانشکده پزشکی سنتبارتولومیو به عضویت کالج سلطنتی جراحان درآمد. وی با آغاز جنگ جهانی دوم به خاورمیانه و سپس جاوه اعزام شد و واحد جراحی سیار را بنیان گذاشت.
دانلوپ در ۱۹۴۲ به اسارت قوای ژاپنی درآمد و در جریان ساخت راه آهن برمه به عنوان یکی از مسؤولین اسرای استرالیایی (در کنار ژنرال آرتور مون پزشک استرالیایی) تلاش کرد روحیه را در آن شرایط وحشتناک به میان زندانیان باز گرداند. او در مقابل درخواستهای فرماندهان ژاپنی ایستادگی میکرد، به بیماران امید میداد، و به کاهش اندوه افراد در حال مرگ کمک میکرد و این باعث کاهش چشمگیر تلفات نیروهای استرالیایی شد.
به قول دوست و همرزمش دونالد استوارت نویسنده استرالیایی، وی کورسوی خرد و عقلانیت در دنیایی از جنون و مصیبت بود. او پس از پایان جنگ به کمک اسرای آزاد شده و خانوادههای آنان شتافت و به مدت ۱۳ سال رئیس بنیاد دارویی استرالیا و همچنین عضو هیئت مدیره مؤسسه غیرانتفاعی شورای سرطان ویکتوریا بود.
وی در ۲ ژوئیه ۱۹۹۳ در ۸۵ سالگی درگذشت. از افتخارات دانلوپ میتوان به دریافت نشان استرالیایی سال (۱۹۸۷) و عضویت در کالج سلطنتی لندن اشاره کرد. نام او در ۱۹۸۸ جزو فهرست ۲۰۰ استرالیایی بزرگ منتشر شد.
📌تصویر: بازی بریج در اردوگاه اسرا؛ از چپ دانلوپ، مون، هیرش، و تیلور؛ کارت تولد ژنرال آرتور مون، اثر اشلی جرج اولد نقاش استرالیایی، موزه کتابخانه ایالتی ویکتوریا.
🔗تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 ۱۱ ژوئیه ۲۰۰۸ مرگ دِبیکی پیشگام جراحی قلب
🟣#تقویم_تاریخ_پزشکی
🟡 بابک عزیزافشاری، ۲۰ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️مایکل اِلیس دِبیکی (دباغی) متولد ۷ سپتامبر ۱۹۰۸ جراح لبنانی-آمریکایی، استاد و رئیس کالج پزشکی بِیلور، و رئیس دپارتمان جراحی مرکز پزشکی تگزاس در هیوستون بود.
وی در لِیکچارلز، لوئیزیانا از والدین مهاجر لبنانی به دنیا آمد و پس از تحصیل در دانشگاه تولِین، لوئیزیانا به اروپا (دانشگاه استراسبورگ و دانشگاه هایدلبرگ) رفت. دبیکی همزمان با جنگ جهانی دوم به ارتش آمریکا پیوست و نقش مؤثری در شکلگیری سازمان خدمات درمانی بازنشستگان نیروهای مسلح (اداره امور کهنهسربازان) داشت.
اولین دستاورد مهم او در ۱۹۳۲ ارتقای تلمبه چرخشی (پمپ پریستالتیک) برای انتقال مستقیم خون از فردی به فرد دیگر بود. این پمپ در ۱۸۵۵ توسط روفوس پورتر نقاش و مخترع آمریکایی اختراع شد و اولین بار در ۱۸۸۱ توسط یوجین ادوارد آلن پزشک آمریکایی برای انتقال خون به کار رفت.
دِبیکی بعدها از این پمپ در جراحی بایپس قلب استفاده کرد. اختراعات دیگر وی و همکارش دنتون کولی (جراح آمریکایی که بدون اطلاع دِبیکی اولین پیوند قلب مصنوعی را در ۱۹۶۹ انجام داد) شامل روشهای نوین ترمیم آنوریسم و پارگی آئورت، انواع ضربانساز و ابزارهای کمک به گردش خون بطنی، و دریچههای مصنوعی قلب بود.
انجمن بینالمللی جراحی مایکل دبیکی، موزه، کتابخانه، مرکز پزشکی، و بنیاد پژوهشی دبیکی به افتخار او نامگذاری شده و جایزه لَسکر در ۲۰۰۸ برای بزرگداشت وی به جایزه لَسکر-دِبیکی تغییر نام یافت.
او در ۲۸ مارس ۱۹۸۰ سرپرست گروه جراحی برای برداشتن طحال محمدرضا شاه بود. دبیکی مهارت فوقالعادهای در جراحی قلب داشت اما تجربه وی در سایر زمینهها محدود بود. آسیب دُم لوزالمعده هنگام برداشتن طحال، عوارض و عفونت پس از جراحی و در نهایت مرگ شاه در ۲۷ ژوئیه همان سال (۵ مرداد ۱۳۵۹) را در پی داشت. در فیلم مستند "مرگ یک پادشاه" ساخته بابک کلهر (۲۰۱۷) به این موضوع اشاره شده است.
دِبیکی همچنین عضو گروه جراحی بوریس یلتسین رئیسجمهور روسیه در ۱۹۹۶ بود. ادوارد هشتم پادشاه انگلستان (دوک ویندسور)، مارلین دیتریش (بازیگر هالیوود)، جو لوئیس (قهرمان بوکس)، لئو دروچر (ستاره بیسبال)، و جری لوئیس (کمدین آمریکایی) برخی دیگر از بیماران سرشناس او بودند.
وی در ۹۹ سالگی در هیوستون، تگزاس درگذشت. از افتخارات دیگر او میتوان به دریافت جایزه لَسکر (۱۹۶۳)، بشقاب طلایی (آکادمی دستاوردها، ۱۹۶۷)، نشان آزادی ریاستجمهوری (۱۹۶۹)، نشان ملی علوم (۱۹۸۷)، و نشان لومونسوف (آکادمی علوم پزشکی روسیه، ۲۰۰۳) اشاره کرد.
📌تصویر: جلد مجله لایف در اشاره به دشمنی مایکل دِبیکی و دنتون کولی، ۱۰ آوریل ۱۹۷۰.
🔗تریلر مرگ یک پادشاه و گفتگوی کیهان لندن با بابک کلهر، ۱۳۹۶.
🔗تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
🟠 اخبار درست را در منابع معتبر علمی جستجو کنید
🟠 مهمترین #تازههای_علمی پزشکی را در پزشکان گیل بخوانید
🟡 ۲۸ اردیبهشت تا ۱۸ تیر ۱۴۰۲
📌 کلسترول بالا در سالمندان: آیا مصرف استاتینها برای پیشگیری اولیه لازم است؟
📌 امگا-۳
📚 استخوان و متابولیسم مواد معدنی در سلامت و بیماری
🎙 از شیب تپهها تا قامت دشمن
📌 راهنمای تشخیص و درمان کبد چرب، ۲۰۲۳
📌اثر واکسیناسیون بهموقع در کاهش تلفات کووید
📌 واکسن کرونا، تفکر خلاف واقع، و مسئله مونتی هال
🎙 الگویابان
📌 مصرف شیرینکنندههای غیرقندی برای کاهش وزن توصیه نمیشود
📌مجوز اداره غذا و دارو برای اولین داروی یبوست در کودکان
📌اولین داروی موضعی بدون نسخه برای اختلال نعوظ
📌 دوز پایین مینوکسیدیل خوراکی برای درمان ریزش مو
🎙 آیا انسان ذاتا موجودی جنسی است؟
📌 انسولین، دیابت و حلزون دریایی
📌 پنج پرسش درباره سلامت جنسی و اچآیوی براساس تازهترین مطالعات
📌تعریف تازه فقر آهن و کمخونی در بیماری قلبیعروقی
🎙 طب نوین و طب سنتی
📌 شواهد تازه درباره کارایی ابزار تصمیمگیری بالینی پِن-فَست در تشخیص آلرژی پنیسیلین
🟣 و تاریخ پزشکی با مرور مناسبتهای روز در: #تقویم_تاریخ_پزشکی
#سرخط
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
حاج آقا بهخدا داری اشتباه میزنی. نون تو وزارتخانههای دیگه است!
دبیر شورای [فلان] حوزه علمیه: سواد پیشگیری از بیماری در وزارت بهداشت وجود ندارد!
#طب_سنتی #طب_اسلامی #شبه_علم #شارلاتانیزم
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
خدا کند این #دکترهای_تقلبی پس از هفت سال به همان مدیریت وزارتخانه و دانشگاهها، نمایندگی مجلس، ریاست بنیادها و... بسنده کنند و وارد کار #طبابت نشوند...
📍متقلبهای #کنکور را نمیشود از دانشگاهها بیرون کرد!
📍اکثر این متقلبها در رشتههای پزشکی و مهندسی مشغول به «تحصیل» هستند.
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 ۷ ژوئیه ۱۸۶۱ تولد استیوِنس کاشف کروموزوم جنسی
🟣#تقویم_تاریخ_پزشکی
🟡 بابک عزیزافشاری، ۱۶ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️نِتی ماریا استیوِنس زیستشناس و سلولشناس آمریکایی بود که در ۱۹۰۵ پس از خواندن مقاله مندل (مطالعات پیوندزنی [هیبریداسیون] گیاهان، انجمن ملی تحقیقات برنو، ۱۸۶۶) آزمایشهایی انجام داد و متوجه شد کرم خوراکی (میلوُرم) دارای دو نوع اسپرم است که یکی از آنها دارای یک کروموزوم درشت و دیگری دارای یک کروموزوم کوچک است.
از زمان ارسطو تصور غالب این بود که جنسیت نر حاصل غلبه نطفه مرد بر نطفه زن در هنگام لقاح است. هرمان هنکینگ سلولشناس آلمانی در ۱۸۹۰ متوجه شد یکی از کروموزومها در تقسیم میوز شرکت نمیکند و چون مطمئن نبود کروموزوم باشد آن را عامل ناشناخته یا "عنصر ایکس" نامید (وی در واقع قادر به مشاهده کروموزوم کوچک وای نبود). کلارنس ادوین مکلونگ جانورشناس آمریکایی در ۱۹۰۲ عنصر ایکس را عامل تعیین جنسیت دانست.
استیوِنس مشاهده کرد تخم حاصل از اسپرمی که کروموزوم درشت دارد به کرم مؤنث و تخم حاصل از اسپرمی که کروموزوم کوچک دارد به کرم مذکر تبدیل میشود. وی نشان داد که برخلاف تصور مکلونگ، کروموزم کوچکتر عامل تعیین جنسیت است.
وی در کاوندیش، ورمونت به دنیا آمد و پس از تحصیل در آکادمی وستفورد به تدریس در دبیرستان پرداخت. او پس از مدتی تحصیلات خود را در کالج وستفیلد (دانشگاه وستفیلد کنونی)، دانشگاه استنفورد، و کالج برین مار ادامه داد و مدتی نیز در ایستگاه جانورشناسی ناپل، ایتالیا و انستیتو جانورشناسی دانشگاه وورتسبورگ به تحقیق در زمینه بازسازی (رژنراسیون) در جانداران چندسلولی بدوی پرداخت.
دو کروموزوم که استیوِنس آنها را کروموزومهای جنسی نامید بعدها به پیروی از هنکینگ و به ترتیب الفبای انگلیسی کروموزوم ایکس و کروموزوم وای (ایگرِک) نام گرفتند و برخلاف تصور رایج، این نامها هیچ ارتباطی با شکل ظاهری آنها ندارد.
ادموند بیچر ویلسون (جانورشناس آمریکایی) استاد راهنما و توماس هانت مورگان (زیستشناس آمریکایی و برنده نوبل فیزیولوژی یا پزشکی ۱۹۳۳ برای کشف نقش کروموزمها در وراثت) مشاور پایاننامه وی بودند و برخی منابع اعتبار کشف کروموزومهای جنسی را به ویلسون و مورگان نسبت میدهند.
استیوِنس پس از دریافت پیاچدی در ۱۹۰۳ به عنوان محقق و استادیار در انستیتو کارنِگی و کالج برین مار مشغول به کار شد اما به دلیل بیماری پیشنهاد کرسی استادی این کالج را نپذیرفت. وی به دنبال ابتلا به سرطان پستان در ۴ مه ۱۹۱۲ در ۵۰ سالگی در بالتیمور، مریلند درگذشت. نام او در ۱۹۹۴ در فهرست تالار مشاهیر ملی زن آمریکا قرار گرفت. مرکز علم و نوآوری نِتی استیوِنس در دانشگاه وستفیلد در ۲۰۱۷ به افتخار وی نامگذاری شد.
📌تصویر: لوگو گوگل به مناسبت یکصد و پنجاه و پنجمین سال تولد نِتی استیوِنس، ۲۰۱۶.
🔗تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌اخراج و بازنشستگی ۱۰۰ پـزشـک در دو هفتـه اخیـر
📌گفتوگوی هممیهن با دو عضو هیئتمدیره مجمع انجمنهای علمی گروه پزشکی ایران درباره بیانیه تحدید گسترده اعضای هیئتعلمی
📌در کنار این برخوردها، به تعدادی از بازنشستهها اجازه ورود به بیمارستان را هم ندادهاند
دو روز از انتشار بیانیه مجمع انجمنهای علمی گروه پزشکی ایران در اعتراض به تحدید گسترده اعضای هیئتعلمی با بازنشستگی اجباری و اخراج تعدادی از پزشکان از هیئتهای بورد میگذرد و وزارت بهداشت، دانشگاههای علوم پزشکی، سازمان نظام پزشکی یا هر بخش دیگری دراینباره واکنشی نشان ندادهاند. بعدازظهر جمعه بود که این مجمع، بیانیهای صادر و در بخشی از این بیانیه، نسبت به برنامهای هماهنگ برای کنارگذاشتن اساتید برجسته از هیئت بورد و همزمان، بازنشستگی اجباری یا محدودیتهای گروهی دیگر برای پزشکان اعلام نگرانی کرد. اعضای مجمع در این بیانیه نوشتند که این برکناریها برنامهریزی شده است و آثار زیانباری دارد...
ادامه در هممیهن
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 ۱۷ ژوئیه ۱۷۹۴ مرگ روباک پیشگام انقلاب صنعتی
🟣#تقویم_تاریخ_پزشکی
🟡 بابک عزیزافشاری، ۲۶ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️جان روباک کینیل متولد ۱۷۱۸ پزشک و شیمیدان انگلیسی و مخترع روش تولید صنعتی اسید سولفوریک بود که نقش مهمی در انقلاب صنعتی داشت.
وی در شفیلد به دنیا آمد و پدرش صنعتگر موفقی بود. او پس از تحصیل در دانشگاه ادینبرا (نزد ویلیام کولن پزشک و شیمیدان اسکاتلندی) و دانشگاه لِیدن به بیرمنگام رفت و به طبابت پرداخت، اما بیشتر وقت خود را در آزمایشگاه به سر میبرد و در ۱۷۴۶ موفق شد با استفاده از محفظه تغلیظ سربی روشی مقرون به صرفه برای تولید اسید سولفوریک در مقیاس صنعتی ابداع کند.
احتمالاً بشر از دیرباز با اسید سولفوریک (روغن زاج، جوهر گوگرد) آشنا بوده اما اولین اسناد از تولید آن به قرون وسطی و توسط دانشمندان ایرانی بهویژه جابر بن حیان، رازی، و ابن سینا بازمیگردد. امروز حجم تولید اسید سولفوریک در جهان به قدری بالا است که اغلب از آن به عنوان "سلطان مواد شیمیایی" یاد میشود و سرانه تولید آن یکی از شاخصهای رشد صنعتی هر کشور است.
روباک به کمک تاجری به نام ساموئل گاربت در ۱۷۴۹ کارخانهای در پرستونپانس، اسکاتلند راه انداخت و تا سالها انحصار تولید اسید سولفوریک را در اختیار داشت. وی سپس به تولید آهن روی آورد و همراه با برادران خود و گاربت در ۱۷۵۹ شرکت ذوب آهن کارون را در جوار رودخانه کارون در اسکاتلند تأسیس کرد.
این کارخانه بعدها به خط مقدم انقلاب صنعتی در انگلستان تبدیل شد و با تولید توپ (کانون) کوتاه موسوم به کارونید یکی از بزرگترین قطبهای ذوب آهن اروپا تا اواخر قرن ۱۹ بود. یکی از موانع استخراج زغالسنگ به عنوان منبع اصلی سوخت ذوب آهن کارون، تخلیه آب از درون معادن بود.
در آن زمان برای تخلیه آب اغلب از موتور اتمسفری نیوکامن استفاده میشد که بسیار کند و ناکارآمد بود. روباک شنیده بود که یک مهندس جوان و گمنام اسکاتلندی به نام جیمز وات موتور جدیدی ساخته و با او وارد مذاکره شد. وی در مقابل خرید دو سوم امتیاز اختراع وات به او کمک کرد تا موتور خود را تکمیل کند. کارگاه جیمز وات موسوم به کلبه وات به دلیل نگرانی از جاسوسی رقیبان در گوشهای پرت در خانه کینیل، اسکاتلند دایر شد.
روباک بعدها ناچار شد سهم خود از موتور وات را به دلیل ورشکستگی بفروشد. اولین نمونههای تجاری موتور وات در ۱۷۷۶ وارد بازار شد. روباک سالهای پایانی عمر خود را در خانه کینیل سپری کرد و در ۷۵ سالگی در ادینبرا درگذشت. از افتخارات وی میتوان به عضویت در انجمن سلطنتی ادینبرا و انجمن سلطنتی لندن اشاره کرد.
📌تصویر: قطعهای از سیلندر اولین نمونه موتور وات در دیوار برج قدیمی ساعت در ورودی ذوب آهن کارون، ۱۷۶۶.
🔗تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 چه کسی را نجات میدهید؟ (بخش پنجم)
🔵کارل زیمر، مجله دیسکاور، ۲۱ آوریل ۲۰۰۴
🟡 ترجمه: بابک عزیزافشاری، ۲۵ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️راه دیگر مطالعه شهود اخلاقی تحقیق روی مغزهایی است که فاقد آن هستند. جیمز بلر در انستیتو ملی سلامت روان سالها در حال انجام آزمونهای روانشناختی بر روی مجرمین مبتلا به آسیب روانی (سایکوپات) بود. او متوجه شد این افراد دچار نوعی سردرگمی ادراکی هستند. آنان مثلاً خود را داخل سر سایر افراد قرار میدهند و به این نتیجه میرسند که دیگران دچار ترس یا غم هستند، اما قادر به تشخیص ترس یا غم در چهره یا صدای دیگران نیستند.
بلر میگوید ریشه سایکوپاتی جنایی را میتوان ابتدا در کودکی دید. سطح غیرطبیعی پیامرسانهای عصبی میتواند باعث کاهش حس همدلی در کودکان شود. بیشتر کودکان وقتی غصه یا خشم بقیه را میبینند ناراحت میشوند و از اعمالی که منجر به برانگیختن چنین واکنشهایی شوند اجتناب میکنند. اما سایکوپاتها در کودکی درد سایر افراد را حس نمیکنند و یاد نمیگیرند طغیان خشم خود را کنترل کنند.
با افزایش حجم دادههای گرین، او با وضوح بیشتری میتواند شاهد نحوه فعالسازی شبکههای شهودی و منطقی مغز باشد. در بیشتر موارد یکی بر دیگری غالب است. اما گاهی پاسخهای متضادی با قدرت یکسان ایجاد میکنند و انتخاب بین آنها برای مغز دشوار است. یک شاهد این قضیه مدت زمان پاسخ داوطلبها است. پرسشهای اخلاقی غیرشخصی و پرسشهای غیراخلاقی تقریباً یکسان وقت میبرند. اما تصمیم درباره کشتن یا آسیب زدن به دیگران زمان طولانیتری میخواهد— پاسخ مثبت دو برابر پاسخ منفی. براساس اسکنهای گرین، شبکه احساسی مغز میگوید نه و شبکه منطقی میگوید بله.
محققین دریافتهاند وقتی دو ناحیه مغز با هم به مشکل میخورند، قشر دستبندی قدامی (اِیسیسی) فعال میشود تا بین آنها وساطت کند. روانشناسان اِیسیسی را توسط بازی سادهای به نام آزمون استروپ فعال میکنند: اگر اسم یک رنگ با رنگ دیگری نوشته شود (مثلاً کلمه قرمز با رنگ آبی)، نام بردن رنگ آن در مقایسه با حالتی که رنگ و کلمه یکی باشند، زمان بیشتری طول میکشد و احتمال خطا هم بیشتر است. بهقول گرین، اِیسیسی بخشی از مغز است که میگوید: “هی، اینجا یک مشکل داریم.”
به نظر میرسد پرسشهای گرین نوعی آزمون استروپ اخلاقی است. در مواردی که پاسخ طول میکشد، اِیسیسی فعال میشود. او میگوید: ما این را پیشبینی کرده بودیم و به همان نتیجه رسیدیم.” به عبارت دیگر، گرین احتمالاً در حال آشکار ساختن زیستشناسی اضطراب اخلاقی است.
البته همه افراد اضطراب اخلاقی یکسانی تجربه نمیکنند. پاسخ آنان به پرسشهای گرین هم یکسان نیست. برخی مایل به هل دادن یک مرد از بالای پل نیستند اما برخی دیگر هستند. گرین اسم آنها را به ترتیب کانتی و منفعتگرا گذاشته است. او امیدوار است با انجام اسکنهای بیشتر به الگوهایی از فعالیت مغز دست یابد که در هر گروه منحصر به فرد است. گرین میگوید: “از ابتدا دنبال همین بودم. اینکه بفهمم چرا کاری را برخی انجام میدهند و دیگران کار دیگری انجام میدهند.”
گرین میداند که نتایج او میتواند نگرانکننده باشد: “گاهی افراد میگویند اگر همه این نتایج را باور کنند دنیا از هم میپاشد.” اگر درست و غلط چیزی بیشتر از فعالیت شهودی سلولهای عصبی نباشد، چرا باید به خود زحمت خوب بودن را بدهیم؟ اما گرین اصرار دارد که شواهد به دست آمده از تصویربرداری مغز را نمیتوان نادیده گرفت. او میگوید: “وقتی به رفتار افراد از دیدگاهی که به حد کافی ماشینی است نگاه کنیم، به سختی میتوانیم آنها را شرور بدانیم. ممکن است خطرناک باشند. میتوانند رقتانگیز باشند. اما شرارت در سطح سلولهای عصبی وجود ندارد."
📌تصویر: قبیلههای اخلاقی، احساس، عقل و فاصله بین ما و آنها، جاشوا گرین (۲۰۱۳)، ترجمه گیتی قاسمزاده (۱۴۰۰).
🔗بخش اول
🔗بخش دوم
🔗بخش سوم
🔗بخش چهارم
🔗بخش ششم و پایانی
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌طرح طب ملی اعلام شد
📌میان پزشک و بیمار هیچ رابطه مالی وجود نخواهد داشت.
📌در خدمات پزشکی به گروههای مستضعف اولویت داده میشود.
📌اقدامات انقلابی دولت پشت ضد انقلاب را به لرزه انداخته است.
🗞روزنامه جمهوری اسلامی ۲۳ تیر ۱۳۵۸
کانال دیروزنامه👇
@baztr
#تاریخ_پزشکی
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 چه کسی را نجات میدهید؟ (بخش چهارم)
🔵کارل زیمر، مجله دیسکاور، ۲۱ آوریل ۲۰۰۴
🟡 ترجمه: بابک عزیزافشاری، ۲۴ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️در حالی که داوطلبان به سؤالات فکر میکردند، اسکنر فعالیت مغز آنان را اندازهگیری میکرد. پس از اتمام سؤالات، گرین میماند و چندین گیگابایت داده که باید با تصاویر مغز مطابقت داده میشد. گرین میگوید: “به سختی فلسفه نبود اما جزئیات متعددی وجود داشت که باید مورد توجه قرار میگرفت. وقتی این کار انجام شد، او تپش قلب خود را حس میکرد. همانطور که پیشبینی کرده بود، تصمیمهای اخلاقی شخصی بخشهای خاصی از مغز را بیشتر از تصمیمهای اخلاقی غیرشخصی تحریک کرده بودند.
هرچه گرین افراد بیشتری را اسکن میکرد، این الگو روشنتر میشد: تصمیمهای اخلاقی غیرشخصی (مثل فعال کردن یک سوئیچ) اغلب همان مناطقی از مغز را تحریک میکنند که هنگام تصمیمهای غیراخلاقی (مانند سوار شدن به مترو یا اتوبوس) تحریک میشوند. یکی از مناطقی که فعال میشد تکهای از سطح مغز در نزدیکی گیجگاه بود که قشر خلفیجانبی پیشپیشانی نام دارد و برای تفکر منطقی لازم است. این منطقه به نظر دانشمندان علوم اعصاب اطلاعات مختلف را بهطور همزمان پردازش میکند تا قابل مقایسه باشند. گرین میگوید: “ما برای تصمیمهایی که سابقه تکاملی ندارند از مغز خود استفاده میکنیم.”
تصمیمهای اخلاقی شخصی نواحی دیگری را فعال میکنند. یکی از آنها در شیار میانی مغز نقش حیاتی در فهم فکرها و احساسات دیگران دارد. دومی شیار گیجگاهی فوقانی است که درست در بالای گوش قرار دارد و اطلاعات افراد را از روی نحوه حرکت لبها، چشمها، و دستهای آنان جمعآوری میکند. مرکز سوم شامل نواحی مجاور قشر دستبدی خلفی و پیشگوهای است که با احساسات قدرتمند تحریک میشوند.
به نظر گرین نواحی فوق بخشی از یک شبکه عصبی هستند که با ایجاد غرایز در بسیاری از قضاوتهای اخلاقی ما نقش دارد. شیار گیجگاهی فوقانی احتمالاً به ما کمک میکند از خطر آسیب دیگران آگاه شویم. خواندن فکر دیگران به ما کمک میکند به درد و رنج آنان اهمیت بدهیم. قشر پیشگوهای احتمالاً باعث شکلگیری احساسات منفی میشود— این حس مبرهن که مثلاً کشتن یک نفر به هیچ وجه کار درستی نیست.
وقتی گرین و همکارانش مطالعه خود را آغاز کردند حتی یک اسکن مغز درباره فرآیند تصمیمگیری اخلاقی منتشر نشده بود. هماکنون چندین محقق در حال مطالعه در زمینه ریشههای عصبشناختی اخلاق هستند و نتایج این مطالعات در برخی موارد با هم مطابقت دارد. به قول گرین، “به نظر میرسد قطعات این پازل نوروآناتومی در حال کامل شدن است.”
مثلاً گروه دیگری از دانشمندان علوم اعصاب در پرینستون به مطالعه مدارهای عصبی کنترل حس انصاف پرداختند. اقتصاددانها از مدتها پیش متوجه شدهاند که انسانها نیز مانند میمونهای کپوچین در مقابل حس تقلب به شدت ناراحت میشوند. مثال کلاسیک آن بازی اتمام حجت (اولتیماتوم) است که در آن به دو بازیکن یک فرصت داده میشود تا مقداری پول را تقسیم کنند. بازیکن اول پیشنهاد میدهد و دومی میتواند بپذیرد یا رد کند، اما اگر پیشنهاد رد شود هیچ پولی گیر هیچکدام نمیآید.
اگر هر دو بازیکن کاملاً منطقی بازی کنند (به نظر بیشتر اقتصاددانها اغلب افراد چنین هستند) نتیجه بازی قابل پیشبینی است. بازیکن اول بدترین تقسیم ممکن را پیشنهاد خواهد داد و دومی مجبور خواهد بود که بپذیرد. اندکی پول به هر حال بهتر از هیچ است. اما آزمایشهای متعدد نشان داده پیشنهاد اغلب بازیکنان تقسیم ۵۰-۵۰ است و عجیبتر اینکه وقتی پیشنهاد خیلی کمتر از نصف باشد، اغلب رد میشود.
این محققین در پرینستون (به سرپرستی آلن سانفی که اکنون در دانشگاه آریزونا است) تلاش کردند علت این پدیده را با اجرای بازی اولتیماتوم در حالی که بازیکن دوم داخل اسکنر امآرآی است توضیح دهند. پیشنهاد دهنده در برخی موارد یک فرد دیگر و گاهی یک رایانه بود. سانفی متوجه شد پیشنهاد غیرمنصفانه از سوی یک انسان بیشتر از پیشنهاد غیرمنصفانه یک رایانه، واکنش چشمگیر بخش باریکی از مغز در قشر جزیرهای قدامی را در پی دارد. این ناحیه براساس مطالعات قبلی محل شکلگیری احساساتی مانند خشم و انزجار است. سانفی و همکارانش نشان دادند هرچه پاسخ شدیدتر باشد احتمال رد پیشنهاد بیشتر است.
📌تصویر: قبیلههای اخلاقی، احساس، عقل و فاصله بین ما و آنها، جاشوا گرین (۲۰۱۳)، ترجمه گیتی قاسمزاده (۱۴۰۰).
🔗بخش اول
🔗بخش دوم
🔗بخش سوم
🔗بخش پنجم
🔗بخش ششم و پایانی
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 چه کسی را نجات میدهید؟ (بخش سوم)
🔵کارل زیمر، مجله دیسکاور، ۲۱ آوریل ۲۰۰۴
🟡 ترجمه: بابک عزیزافشاری، ۲۳ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️این ایده معنای بسیاری برای گرین داشت. از یک سو نشان میداد چگونه قضاوت اخلاقی میتواند چنین حس واقعی ایجاد کند. او میگوید: “ما قضاوت اخلاقی را چنان ناخواسته انجام میدهیم که در واقع متوجه نمیشویم چگونه شکل میگیرد.”
از سوی دیگر به نظر میرسید راه حل احتمالی مسئله واگن نیز همین باشد: هر دو سناریو نتایج مشابهی دارند اما مدارهای متفاوتی را در مغز فعال میکنند. کشتن یک نفر به دست خودتان احتمالاً از میلیونها سال پیش یک کار غیراخلاقی تلقی میشده که حاصل جمع احساسات باستانی و به شدت منفی است— مهم نیست نتیجه چقدر خوب باشد، آن حس بد همچنان وجود خواهد داشت.
در مقابل، فعال کردن یک سوئیچ کاری نیست که اجداد ما با آن مواجه شده باشند. علت و معلول در این مورد توسط زنجیرهای از ماشینها و مدارهای برقی از هم فاصله دارند و به همین دلیل منجر به قضاوت اخلاقی فوری نمیشوند. به جای آن به منطق انتزاعی تکیه میکنیم و مثلاً فایده و هزینه را میسنجیم تا بین درست و غلط را تشخیص دهیم. دستکم این چیزی است که نظریه گرین به ما میگوید. وقتی او وارد پرینستون شد روشی برای مشاهده درون مغز افراد وجود نداشت. او در ۱۹۹۹ مطلع شد که دانشگاه در حال تأسیس یک مرکز تصویربرداری مغز است.
در قلب مرکز مطالعه اعصاب، روان، و رفتار یک اسکنر امآرآی در زیرزمین تالار گرین قرار دارد که با ایجاد میدان مغناطیسی شدید تصاویری از مغز تهیه میکند. برخی مولکولها در داخل مغز در راستای میدان مغناطیسی قرار میگیرند و نوسان این مولکولها در اثر جابهجایی چند درجهای میدان توسط اسکنر منجر به تولید امواج رادیویی میشود. اسکنر با دریافت این امواج قادر به بازسازی تصاویر مغز و همچنین شناسایی کانونهای مصرف اکسیژن توسط سلولهای عصبی است که علامتی از فعالیت مغز است. اسکنر در عرض دو ثانیه میتواند چنین فعالیتی را با دقت یک میلیمتر مکعب— تقریباً به اندازه یک دانه فلفل— تشخیص دهد.
وقتی دانشمندان علوم اعصاب اولین بار در اوایل دهه ۱۹۹۰ شروع به اسکن مغز کردند، آنان اعمال اساسی مغز مانند زبان، بینایی، و توجه را مورد مطالعه قرار دادند. اما در سالهای اخیر آنان تلاش کردهاند نحوه عملکرد مغز در هنگام تعامل افراد با یکدیگر را بفهمند. به نظر میرسد انسانها دارای شبکههای عصبی تخصصیافتهای هستند که چیزی به آنها میدهد که محققین علوم شناختی آن را هوش اجتماعی مینامند. برخی نواحی به لبخند، اخم، و سایر حالات چهره در عرض چند دهم ثانیه پاسخ میدهند. برخی دیگر به ما کمک میکنند وارد سر یک فرد شویم و نیت او را حدس بزنیم. وقتی جاناتان کوهن به عنوان رئیس این مرکز به پرینستون آمد، امیدوار بود فرصتی باشد تا با اسکنر به مطالعه تعامل بین شناخت و احساسات بپردازد. تحقیقات گرین فرصت خوبی بود.
گرین با همکاری کوهن و سایر محققین مرکز تصمیم گرفت پاسخ مغز به پرسشهای مختلف را مقایسه کند. مسئله واگن نقطه آغاز بود. او سپس پرسشهای دیگری طراحی کرد تا قضاوت اخلاقی داوطلبان را در موقعیتهای مختلف بسنجد. برخی پرسشها شامل گزینههای اخلاقی شخصی و برخی دیگر غیرشخصی اما کمتر اخلاقی بودند. سؤالات به وضوح خنثی هم بود مثلاً اینکه افراد با مترو یا اتوبوس به سر کار میروند. به این ترتیب گرین میتوانست طرح کلی از مدارهای تصمیمگیری مغز به دست آورد و سپس روی الگوهایی تمرکز کند که افکار شخصی را از غیرشخصی افتراق میدهند.
برخی سناریوها وحشتناک بودند اما گرین تردید داشت که افراد بتوانند درباره آنها به سرعت تصمیم بگیرند. آیا باید پدر بیمار یکی از دوستانتان را به قتل برسانید تا او بتواند از بیمه عمرش استفاده کند؟ البته که نه. اما سایر سؤالات— مثل خفه کردن نوزاد— همان قدر دردناک بودند که باعث وحشت میشدند. این سؤالات به قول گرین معرکه بودند: “اگر ناراحتکننده نبودند نمیتوانستیم کارمان را انجام دهیم.”
📌تصویر: قبیلههای اخلاقی، احساس، عقل و فاصله بین ما و آنها، جاشوا گرین (۲۰۱۳)، ترجمه گیتی قاسمزاده (۱۴۰۰).
🔗بخش اول
🔗بخش دوم
🔗بخش چهارم
🔗بخش پنجم
🔗بخش ششم و پایانی
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
بنا به اعلام سازمان نظام پزشکی رشت، آیین وداع با استاد دکتر سیدعلی پیرنیا از ساعت ۹ صبح روز جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲ از بیمارستان آریا شروع میشود و خاکسپاری ساعت ۱۰.۳۰ صبح در گلزار شهدای بندرانزلی خواهد بود.
عکس: مراسم روز پزشک ۱۳۸۹، نظام پزشکی رشت
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 چه کسی را نجات میدهید؟ (بخش دوم)
🔵کارل زیمر، مجله دیسکاور، ۲۱ آوریل ۲۰۰۴
🟡 ترجمه: بابک عزیزافشاری، ۲۱ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️در مقابل به نظر استوارت میل اصول اخلاقی پیش از هر چیز باید بتواند بیشترین منفعت را نصیب بیشترین تعداد افراد کند، حتی اگر به زیان برخی افراد باشد و این نظریه به منفعتگرایی معروف شد. به قول گرین، "کانت درستی را پیش از منفعت قرار میدهد. میل منفعت را پیش از درستی قرار میدهد."
اما وقتی گرین در ۱۹۹۷ به پرینستون آمد، نه نظریه منفعتگراها و نه کانتیها برایش راضیکننده نبودند. هیچیک از آنها نمیتوانست توضیح دهد قضاوت اخلاقی در دنیای واقعی چگونه کار میکند. مثلاً به این تمرین فکری جودیت جارویش تامپسون و فیلیپا فوت توجه کنید: شما واگنی را میبینید که ترمزهایش کار نمیکنند و با سرعت زیاد به یک دو راهی نزدیک میشود. در مسیر سمت چپ پنج کارگر در حال کار هستند. در مسیر سمت راست فقط یک کارگر هست. اگر هیچ کاری نکنید، واگن به سمت چپ میرود و پنج کارگر کشته خواهند شد. تنها راه نجات آن پنج کارگر این است که با فعال کردن یک سوئیچ مسؤولیت تغییر مسیر واگن را بپذیرید و در این صورت یک کارگر کشته میشود. چه میکنید؟
حال فرض کنید از بالای یک پل در حال تماشای همین واگن هستید. خبری از دوراهی نیست اما پنج کارگر مشغول کار هستند. تصادفاً در کنار مرد بزرگی ایستادهاید و اگر او را هل بدهید کشته خواهد شد اما چون هیکل بزرگی دارد واگن متوقف خواهد شد. آیا عمداً یک مرد را میکشید یا اجازه میدهید پنج نفر بمیرند؟
این پرسشها پاسخ منطقی مشابهی دارند. اما اگر نظر دوستان خود را جویا شوید، احتمالاً متوجه خواهید شد که تعداد افرادی که سوئیچ را فعال میکنند بسیار بیشتر از آنهایی است که مردی را از بالای پل هل میدهند. توضیح اینکه چرا چیزی که در یک موقعیت درست به نظر میرسد در موقعیت دیگر ممکن است غلط به نظر برسد سخت است. ما گاهی شبیه کانت هستیم و گاهی شبیه میل. گرین میگوید: “مسئله واگن دقیقاً بیانکننده این تعارض است. اگر بتوانم پاسخ این مسئله را پیدا کنم مثل این است که مسئله بزرگ کانت و میل در اخلاق حل شده است.”
اصل مطلب به نظر گرین نه در منطق قضاوت اخلاقی بلکه در احساساتی نهفته است که در ایجاد آنها نقش دارند. او شروع به تفحص در مطالعات روانشناختی دیوید هیوم فیلسوف اسکاتلندی قرن ۱۸ کرد. هیوم باور داشت اگر افراد کاری را خوب میدانند نه به این دلیل است که منطقی به نظر میرسد بلکه به این دلیل است که باعث میشود احساس خوبی در آنان ایجاد شود. آنان کاری را بد میدانند که باعث انزجارشان شود. به نظر هیوم، دانش اخلاقی حاصل عواطف زودگذر و احساسات درونی ظریفتر است.
نخستیشناسان دریافتهاند غریزه اخلاقی ریشههای عمیقی دارد. مثلاً سپتامبر گذشته سارا بروسنان و فرانس دو وال از دانشگاه ایموری گزارش دادند میمونها دارای حس انصاف هستند. آنان به میمونهای کپوچین یاد دادند مهره را تحویل دهند و یک خیار جایزه بگیرند. سپس آزمایش با دو میمون در قفسهای مجاور تکرار شد اما این بار جایزه یکی از میمونها خیار و دیگری انگور بود و بیشتر میمونها در اعتراض از گرفتن خیار خودداری یا آن را به سمت محققین پرت کردند. ظاهراً این به نظر آنان منصفانه نبود.
دو وال قبلاً در یک مطالعه دیگر گروهی از شامپانزهها را دیده بود که تنها در صورتی به آنها غذا داده میشد که همگی داخل یک حصار جمع شوند. یک روز بازیگوشی تعدادی از شامپانزههای جوان باعث شد بقیه گرسنه بمانند. آنها روز بعد توسط بقیه شامپانزهها تنبیه شدند و به نظر میرسید نخستیها بدون اینکه دارای منطق انسانی باشند قادر به قضاوت اخلاقی هستند. گرین میگوید: شامپانزهها شاید باهوش باشند، اما کانت نمیخوانند.”
منشاء فرگشتی اخلاق به سهولت در یک گونه اجتماعی قابل تصور است. احتمالاً حس انصاف به ایجاد همکاری در بین نخستیهای اولیه کمک میکرد. حس انزجار و خشم در مقابل متقلبین میتوانست از نزاع و جنگ پیشگیری کند. وقتی اجداد ما خودآگاهی بیشتری پیدا کردند و زبان یاد گرفتند، این احساسات را به قواعد اخلاقی تبدیل کردند و آن قواعد را به فرزندان خود آموختند.
📌تصویر: قبیلههای اخلاقی، احساس، عقل و فاصله بین ما و آنها، جاشوا گرین (۲۰۱۳)، ترجمه گیتی قاسمزاده (۱۴۰۰).
🔗بخش اول
🔗بخش سوم
🔗بخش چهارم
🔗بخش پنجم
🔗بخش ششم و پایانی
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 ۱۳ ژوئیه ۱۹۶۶ تولد زیمر
🟣#تقویم_تاریخ_پزشکی
🟡 بابک عزیزافشاری، ۲۲ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️کارل زیمر نویسنده و بلاگر آمریکایی و استاد کالج مورس و دانشگاه ییل است که بیشتر با نوشتههایش با موضوع علم عامهپسند (پاپیولار ساینس) و بهویژه فرگشت، انگلها، و وراثت در روزنامه نیویورک تایمز (ستون هفتگی ماتِر) و مجلات دیسکاور و نشنال جئوگرافیک شناخته میشود. وی همچنین گوینده رادیو ملی آمریکا (انپیآر) و برنامههایی مانند رادیولب است.
از کتابهای زیمر میتوان بر لبه آب: فرگشت کلان و دگرگونی حیات (۱۹۹۸)، انگل فرمانروا: درون دنیای عجیب خطرناکترین مخلوقات طبیعت (۲۰۰۰)، روح جسم را آفرید: داستان تکامل مغز (۲۰۰۴، ترجمه سیمین موحد، ۱۳۹۰)، فرگشت: معنابخشی به حیات (۲۰۱۶)، لبخندش به مادرش رفته: جنبههای مثبت، منفی، و بالقوه وراثت (۲۰۱۸)، و مرز حیات: در جستوجوی چيستی زندگی (۲۰۲۱، ترجمه محمد کرامالدینی) را نام برد.
وی در نیوهِوِن، کنتیکت به دنیا آمد و پس از تحصیل در دانشگاه ییل به کار ویراستاری در مجله دیسکاور پرداخت. او از ۲۰۰۴ در وبلاگی به نام لوم (ظهور) مینویسد که در ۲۰۱۸ به وبسایت تغییر کرد. از افتخارات وی میتوان به دریافت جایزه ارتباطات آکادمیهای ملی آمریکا (۲۰۰۷) اشاره کرد.
زیمر از منتقدین انکارگرایی (دینایلیسم) است و بارها نگرانی خود را از کارزارهای ضد علمی درباره تغییرات اقلیمی، فرگشت، یا واکسن و تأثیر منفی سیاستمداران بر روی علم ابراز کرده است.
کرم نواری آکانتوبوتریوم زیمری در ۲۰۰۹ کشف و به افتخار او نامگذاری شد. مقاله وی در مجله دیسکاور تحت عنوان "چه کسی را نجات میدهید؟" در ۲۰۰۵ در فهرست بهترین نوشتهها درباره علم و طبیعت قرار گرفت. این فهرست منتخبی از مقالات علمی عامهپسند منتشر شده در ایالات متحده است که از ۲۰۰۰ به عنوان بخشی از مجموعه “بهترینهای آمریکا” توسط انتشارات هاوتن مفلین منتشر میشود.
📌تصویر: سیاره ویروسها، کارل زیمر (۲۰۱۱)، ترجمه کاوه فیضاللهی (۱۳۹۹).
🔗تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌ترسناکترین مکالمه عمرم
📌دکتر امیر صدری، پزشک و روزنامهنگار
▫️به خانم دکتر متخصص داخلی استاد دانشگاه که یک نسخه طب سنتی با داروهای مندرآوردی را استوری کرده، پیام میدهم تا عکس آن نسخه را برایم بفرستد تا من هم استوریاش کنم. سریع میفرستد. تشکر میکنم و ناخودآگاه سؤالی را که این روزها از خیلیها میپرسم، به زبانم میآید:
- خانم دکتر، شما که نمیخواهید بروید؟
متأسفانه چرا، در حال انجامدادن کارها هستم.
- جدا؟ چه حیف.
دنبال کارها هستم؛ اما غم رهایم نمیکند.
- میفهمم، خیلی سخته، من هم یک عمر گفتم باید ماند و ساخت، اما حالا ...
خیلی تلخه؛ اما انگار چاره نداریم، نمیشه دیگه.
- همه دارن میرن، نگران نباشید، حتما اونجا موفق میشوید.
بحث موفقشدن یا نشدن نیست، من اینجا رو دوست دارم، کارمو دوست داشتم، دانشجوهامو...
- داشتم؟ مگه رفتید؟
نه، این ماه آخرمه.
- ای وای، دیگه کی میمونه اینجا؟
دکتر، من فوق ریه قبول شدم، رفتم با فوق تخصص ریه دانشگاه صحبت کنم دیدم ایشون هم دارن زبان میخونن، حالا دارن از من مشاوره میگیرن بیان همون جایی که من اقدام کردم.
- واسه یه دانشگاه نهچندان بزرگ که رفتن شماها خیلی بده، بخشهاتون خالی میشه که ...
خالی شده دکتر، فوق گوارش ما رفته دوبی، فوق روماتولوژی داره میره کانادا، متخصص داخلی استرالیا، فوق ریه رو هم که گفتم ...
- یعنی ۱۰ سال دیگه نه استاد باتجربهای واسه آموزش داریم نه دکتر کاربلدی واسه درمان
۱۰ سال؟ دو سال دیگه همه بخشها خالی از استاد و متخصصه.
- کاش اونایی که باید کاری انجام بدهند انجام بدهند
- آخه مردم چی؟ این آدما، بچههای ما، بچههای اونا؟ پزشکی ما یکی از نقطههای درخشان کشور بود ...
فوق تخصص غدد جلوی اورژانس زد زیر گریه، استاد با ۲۲ سال سابقه تدریس، گفت: برو،
- طبیعیه که اساتیدمون دردشون بیاد؛ خودشون موندن اما به بقیه میگن برین.
این خانم دکتر تمام خانوادهاش کانادا هستن، خودش عاشق ایرانه که نرفته.
- خانم دکتر، همه ما عاشق ایرانیم، چه اون که میره، چه اون که نمیره.
(دیگر جوابی از آن سو نمیآید...).
این مکالمه واقعی بود. واقعی و ترسناک، واقعیتی که مثل سیلی میخورد توی گوش؛ اما آنها که باید کاری کنند، انگار یا این چک را نخوردهاند یا از فرط چکخوردن بیحس شدهاند. من اگر مسئول بودم از تکتک این استادان و متخصصان، از تکتک مغزها و دستهایی که اصلیترین دارایی و ثروت کشورم هستند، میخواستم نروند، به آنها قول میدادم تلاش خواهم کرد شرایط را اندکی به شرایط مطلوب ذهنی آنها نزدیک کنم، نه اینکه به آنها بفرمای رفتن بزنم و بگویم اگر خواستید بروید بلیتتان را هم میدهیم.
نظام سلامت و آموزش ما بر شانههای استادان و فوق تخصصها و متخصصان و پزشکان عمومی بنا شده که هرکدام سالها درس خوانده و بیمار دیدهاند، آموزش دیدهاند و آموزش دادهاند و پژوهش کردهاند و حالا هرکدام در حوزهای استاد یا حداقل یک حرفهای تمامعیار هستند. فکر نکنید با افزایش ظرفیت پذیرش کنکور و با سهمیهایهای گوناگون، این ثروت ملی در حال فرار را جایگزین خواهید کرد. آنچه را که بنایش دههها زمان و عزم و تلاش و سرمایه ملی برده، به این سادگیها و سادهانگاریها نمیتوانید جایگزین کنید. یک سیستم کامل پزشکی در حال فروپاشی است، با چند چسب و بست و میخ و پیچ و آجر نمیتوانید این بنای مستحکم زیبا را که در حال ویرانی کامل است، سرپا نگه دارید.
آقایان مسئول، بترسید از روزی که برای درمان یک بیماری ساده فرزندتان نتوانید به درمانگران اعتماد کنید.
از: روزنامه امروز شرق
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 ۱۰ ژوئیه ۱۷۶۷ مرگ مونرو پیشگام علم تشریح
🟣#تقویم_تاریخ_پزشکی
🟡 بابک عزیزافشاری، ۱۹ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️الکساندر مونرو متولد ۱۹ سپتامبر ۱۶۹۷ جراح و آناتومیست اسکاتلندی و اولین استاد تشریح دانشگاه ادینبرا بود.
وی در لندن به دنیا آمد و پدرش جان مونرو جراح ارتش بریتانیا و بنیانگذار دانشگاه ادینبرا بود. مونرو پس از تحصیل در لندن، پاریس، و لِیدن به ادینبرا بازگشت و در ۱۷۲۰ کرسی آناتومی این دانشگاه را تأسیس کرد.
بزرگترین اثر مونرو در ۱۷۲۶ تحت عنوان "آناتومی استخوانهای انسان" منتشر و به چندین زبان ترجمه شد و از دلایل اصلی معروفیت کرسی آناتومی دانشگاه ادینبرا بود. او همچنین بنیانگذار اولین بیمارستان در دانشگاه ادینبرا در ۱۷۲۹ با شش تخت بود که به خانه کوچک یا بیمارستان فقرا معروف شد و مقدمات شکلگیری بیمارستان سلطنتی ادینبرا در ۱۷۳۶ را فراهم کرد.
مونرو در ۱۷۳۱ انجمن پیشبرد دانش پزشکی و مجله "مقالات و مشاهدات پزشکی" را بنیان گذاشت و به عنوان اولین دبیر این انجمن نویسنده اصلی بسیاری از مقالات و گزارشهای این مجله بود که اولین نشریه دورهای پزشکی در بریتانیا و اولین مجله در جهان محسوب میشود که به چندین زبان ترجمه میشد و به معرفی و مرور شرح حال بیماران بدون اشاره به نام آنان میپرداخت.
انجمن پیشبرد دانش پزشکی در ۱۷۵۲ به انجمن فلسفه و در ۱۷۸۳ به انجمن سلطنتی ادینبرا تغییر نام یافت. در یکی از مهمترین گزارشهای مونرو در ۱۷۶۵ از بیتوجهی بیشتر پزشکان و پیشرفت آهسته مایهکوبی آبله در اسکاتلند انتقاد شده است.
وی به دنبال ابتلا به سرطان روده در ۶۹ سالگی در ادینبرا درگذشت. از افتخارات دیگر او میتوان به عضویت در کالج سلطنتی پزشکان ادینبرا و انجمن سلطنتی لندن اشاره کرد. سوراخ کاروتیکوکلنویید در جمجمه که شریان کاروتید داخلی از آن عبور میکند و اغلب به فردریش هنله آسیبشناس آلمانی نسبت داده میشود اولین بار در ۱۷۲۶ توسط وی توصیف شد. او به همراه پسرش الکساندر مونرو دوم و نوهاش الکساندر مونرو سوم در مجموع به مدت ۱۲۶ سال استاد آناتومی دانشگاه ادینبرا بودند.
"سوراخ مونرو" بین بطنهای جانبی و میانی مغز در ۱۷۶۴ توسط الکساندر مونرو دوم توصیف شد. وی و شاگردش جرج کِلی همچنین پایهگذار "دکترین مونرو-کِلی" بودند که براساس آن به دلیل انعطافناپذیری و ثابت بودن حجم جمجمه در بزرگسالان، افزایش حجم هر یک از اجزای درون آن (بافت مغز، مایع مغزینخاعی، و خون) با کاهش حجم سایر اجزا جبران میشود.
بورس مونرو در ساعد و خط فرضی مونرو-ریشتر (آگوست ریشتر جراح آلمانی) که ناف را به برجستگی قدامی فوقانی استخوان لگن متصل میکند به افتخار او نامگذاری شده است.
برش مونرو کِر برای جراحی سزارین به افتخار جان مارتین مونرو کِر جراح اسکاتلندی و نقطه مونرو در شکم برای تشخیص آپاندیسیت حاد به افتخار جان کامینگز مونرو جراح آمریکایی نامگذاری شده است. آبسه (میکروآبسه) مونرو که مشخصه میکروسکوپی بیماری پوستی پسوریازیس است اولین بار در ۱۸۹۸ توسط ویلیام جان مونرو درماتولوژیست استرالیایی توصیف شد.
الکساندر مونرو سوم (تیم کِری) رقیب رابرت ناکس (تام ویلکینسون) و یکی از شخصیتهای فیلم طنز سیاه بِرک و هِیر (جان لندیس، ۲۰۱۰) با موضوع سرقت اجساد و فروش آنها به پزشکان در ادینبرا است.
📌تصویر: اسکلتی که در ۱۷۱۸ توسط الکساندر مونرو اول به دانشگاه ادینبرا تقدیم شد، تالار جراحان، موزه آناتومی، دانشگاه ادینبرا.
🔗تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 ۹ ژوئیه ۱۹۳۳ تولد ساکس ملکالشعرای پزشکی
🟣#تقویم_تاریخ_پزشکی
🟡 بابک عزیزافشاری، ۱۸ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️الیور وولف ساکس پزشک، عصبشناس و نویسنده بریتانیایی و استاد دانشگاه کلمبیا و دانشگاه نیویورک بود که بیشتر با تألیف کتابهایی در زمینه شرح حال بیماران خود شناخته میشود.
علاوه بر محتوای علمی و آموزشی، مشخصه آثار ساکس زیبایی نوشتاری است که اوج آن را در کتاب موزیکوفیلی (۲۰۰۷) میبینیم و باعث شد روزنامه نیویورک تایمز در ۲۰۱۶ او را ملکالشعرای پزشکی و یکی از بزرگترین نویسندگان پزشکی قرن بیستم بنامد. مستند تلویزیونی "ذهنهای موزیکال" براساس این کتاب در ۲۰۰۹ از شبکه پیبیاس پخش شد.
وی در لندن از والدین یهودی به دنیا آمد و پس از تحصیل در کالج کوئین، دانشگاه آکسفورد به آمریکا رفت. او دوره اینترنی را در بیمارستان مونت زیون، سانفرانسیسکو، دستیاری نورولوژی و نوروپاتولوژی را در مرکز پزشکی دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس، و فلوشیپ را در کالج آلبرت اینشتین گذراند.
ساکس در دهه ۱۹۲۰ در بیمارستان بِت آبراهام، برونکس با گروهی از بیماران مبتلا به آنسفالیت لِتارژیک (بیماری خواب) مواجه شد. فیلم سینمایی “بیداریها” (۱۹۹۰) در این زمینه و تجربه درمان قربانیان به کمک داروی لوودوپا براساس کتاب وی به همین نام با کارگردانی پنی مارشال و بازی رابرت دنیرو و رابین ویلیامز ساخته شده است.
او این کتاب را به یاد و خاطره دوست صمیمی خود دبلیو اچ اودن شاعر انگلیسی-آمریکایی تقدیم کرده و بخشی از یک شعر وی را در متن کتاب آورده است: پزشکی، پدر میگفت، علم نیست، بلکه هنری است شهودی، در ستایش طبیعت.
وی به دنبال ابتلا به ملانوم چشم در ۳۰ آگوست ۲۰۱۵ در ۸۲ سالگی در منهتن، نیویورک درگذشت. از افتخارات او میتوان به عضویت در آکادمی هنر و ادبیات آمریکا، آکادمی علوم و هنر آمریکا، کالج سلطنتی پزشکان بریتانیا، و آکادمی علوم نیویورک و دریافت بشقاب طلایی (آکادمی دستاوردها) و جایزه لوئیس توماس (دانشگاه راکفلر) اشاره کرد. کتاب “آخرین مصاحبه با الیور ساکس” توسط یوسف نجفی جابلو به فارسی ترجمه شده است.
📌تصویر: عنوان کتاب "مردی که همسرش را با کلاهش اشتباه میگرفت" (الیور ساکس، ۱۹۸۵، ترجمه ماندانا فرهادیان، چاپ اول، ۱۳۹۵) براساس شرح حال یکی از بیماران ساکس به نام دکتر پ انتخاب شده که مبتلا به ادراکپریشی (آگنوزی) دیداری بود، بیماری عصبی که بازشناسی چهرهها و اشیای آشنا را ناممکن میسازد.
🔗تریلر فیلم سینمایی “بیداریها” (۱۹۹۰).
🔗تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
دکتر هومن علیزاده هم هیات علمی جان هاپکینز شد. باسوادترین، افتادهترین و بااخلاقترین هیات علمی دانشگاه تهران بود.
تسلطش به نوروی اطفال عجیب و باورنکردنی بود.
چقدر از دست دادن این ذخایر بزرگ و تجدیدناپذیر، روتین و عادی شده برامون...
✍️ توییت یک همکار
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 ۸ ژوئیه ۱۸۳۱ تولد پمبرتون مخترع کوکاکولا
🟣#تقویم_تاریخ_پزشکی
🟡 بابک عزیزافشاری، ۱۷ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️جان استیت پمبرتون پزشک و داروساز آمریکایی و سرهنگ ارتش ایالتهای مؤتلفه (جنوب) بود که در ۱۸۸۶ ترکیب ابتدایی یک دارو را که بعدها کوکاکولا نامیده شد اختراع و ثبت کرد. او مدت کوتاهی پیش از مرگ خود در ۱۸۸۸ امتیاز این نوشیدنی را به قیمت ناچیزی به آسا گریکس کندلر تاجر آمریکایی فروخت.
وی در ناکسویل، جورجیا به دنیا آمد و پس از تحصیل در کالج پزشکی جورجیا، داروخانه خود را در کلمبوس افتتاح کرد. او در جریان جنگهای داخلی آمریکا مجروح شد و برای تسکین درد ناشی از این جراحت به مصرف تریاک، کوکائین، الکل، و در نهایت ترکیب عصارههای گیاهی و داروهای مختلف روی آورد.
اولین معجون ضد سردرد، افسردگی، و سوءهاضمه پمبرتون در ۱۸۶۶ شربت دکتر تاگل (عصاره گل کروی یا گل دکمه) بود. وی سپس با ترکیب شراب کوکائین با دانه درخت کولا و دامیانا به فرمول جادویی کوکاکولا تحت عنوان “شراب فرانسوی کولا” دست یافت.
کوکاکولا در ۱۸۸۶ به دنبال تصویب قانون منع فروش الکل با یک محصول بدون الکل جایگزین و بعدها با افزوده شدن آب گازدار، به یک نوشیدنی پرطرفدار تبدیل شد.
پمبرتون در پی ابتلا به سرطان معده در ۱۶ آگوست ۱۸۸۸ در ۵۷ سالگی در آتلانتا، جورجیا در فقر و انزوا درگذشت و در گورستان لینوود، کلمبوس، جورجیا به خاک سپرده شد.
کندلر پس از خرید امتیاز اختراع پمبرتون، کارخانه کوکاکولا را در ۱۸۹۲ در آتلانتا تأسیس کرد. امروز کوکاکولا در بیش از ۲۰۰ کشور جهان به فروش میرسد و علامت تجاری آن ششمین برند ارزشمند جهان است.
📌تصویر: تقویت مغز، درمان سردرد، و رفع خستگی جسم و روان، پوستر تبلیغ کوکاکولا اثر جیانفرانکو وِیس، ۱۸۹۷.
🔗تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📌 ۶ ژوئیه ۱۶۸۶ تولد ژوسیو
🟣#تقویم_تاریخ_پزشکی
🟡 بابک عزیزافشاری، ۱۵ تیر ۱۴۰۲
🟢 azizafshari@yahoo.com
▫️آنتوان دو ژوسیو پزشک و گیاهشناس فرانسوی بود. وی در لیون و در یکی از خانوادههای سرشناس فرانسه به دنیا آمد که تا اواسط قرن ۱۹ مهد پزشکان و گیاهشناسان معروفی چون پدرش کریستف (نویسنده رساله جدید درباره تریاق، ۱۷۰۸)، دو برادرش برنارد و ژوزف، برادرزادهاش آنتوان لورانت، و نوادگان او آدریان هِنری، لورانت پیر، و آلکسی دو ژوسیو بود.
آنتوان از نوجوانی به گردآوری گیاهان و فسیلها علاقمند بود و پس از تحصیل در دانشگاه مونپلیه همراه با برادرش برنارد به سفر در اروپا پرداخت. پایاننامه وی درباره ماهیت و درمان زخمها بود.
او در ۱۷۰۸ به پاریس و نزد ژوزف پیتون دو تورنفور گیاهشناس فرانسوی رفت و به دنبال مرگ وی اداره باغ شاه (ژاردن دو روا، باغ گیاهان، ژاردن دی پلانتز، موزه ملی تاریخ طبیعی پاریس) را بر عهده گرفت.
وی در ۱۷۱۰ به استادی دانشکده پزشکی پاریس منصوب شد و در کنار معالجه بیماران به تدریس ماتریا مدیکا پرداخت. او همچنین آثار ژاک بارلیه (گیاهان فرانسه، اسپانیا، و ایتالیا، ۱۷۱۴) و دو تورنفور (اصول گیاهی، ۱۷۱۹) را گردآوری و منتشر کرد.
ژوسیو در ۲۲ آوریل ۱۷۵۸ در ۷۱ سالگی در پاریس درگذشت. از افتخارات وی میتوان به عضویت در آکادمی علوم فرانسه (۱۷۱۱)، انجمن سلطنتی لندن، و آکادمی سلطنتی علوم پروس اشاره کرد. "رساله فضایل گیاهان" او که در ۱۷۷۲ و پس از مرگش توسط پیر دو فونی پزشک و گیاهشناس فرانسوی منتشر شد بهویژه درباره اثرات ضد تب گیاهان دارویی است.
📌تصویر: نقاشی دیواری لیون (فرسکو دی لیون)، آنتوان دو ژوسیو (چپ)، مارسل مِریو (وسط) بیوشیمیدان و کارآفرین و بنیانگذار انستیتو مِریو و شرکت بیومِریو در کنار نوهاش ژان مِریو و کلود برنارد (راست). این پروژه که از ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۵ توسط گروه فرانسوی سیتیکریاسیون بر روی دو دیوار بدون پنجره به مساحت بیش از ۸۰۰ متر مربع در ساختمانی در مرکز شهر لیون اجرا شد یکی از جاذبههای توریستی لیون است و ۳۱ نفر از مشاهیر این شهر شامل ۶ نفر از افراد سرشناس معاصر و همچنین افرادی چون آنتوان دو سَنتاگزوپری (خالق شازده کوچولو)، برادران لومیر (مخترعین سینما)، و پل بوکوز (آشپز معروف فرانسوی و پدر خوراکشناسی یا گاسترونومی) را به تصویر کشیده است.
🔗تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil