با گوجه سبز آب بخورید ...
گوجه سبز، مقدار زیادی اگزالات دارد و می تواند در سیستم کلیوی بدن تجمع و سنگ های ادراری تولید کند بهتراست همراه با آن مقداری هم آب بخورید تا اگزالات موجود در گوجه سبز رفع شود
@ostadedalat
5 نشانه ای که می گوید به اندازه کافی چربی نمی خورید ...
مشکلات پوستی
ریزش مو
مسائل هورمونی
خستگی
@ostadedalat
ترک مجادله برای حفظ آبرو
#نهج_البلاغه
▫️مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْيَدَعِ الْمِرَاءَ
«كسى كه به آبروى خود علاقه مند است بايد بحث هاى لجاجت آميز را با ديگران ترك گويد»
هر كس مى خواهد آبرو، شخصيت، اصالت و قداست نفس خويش و آنچه مربوط به اوست را حفظ كند بايد مِراء را كنار بگذارد.(واژه «مِراء» به معناى گفتگوهاى لجاجت آميز و توأم با خصومت) زيرا به هنگام مراء، افراد بر سر لجاجت مى افتند و گاه انواع توهين ها را به طرف مقابل روا مى دارند و عيوب پنهانى او را برمى شمارند و هتك حرمت مى كنند، گاه درباره خودش و گاه درباره كسانى كه مورد علاقه او هستند. بنابراين افرادى كه علاقه مند به آبرو و شخصيت خود مى باشند بايد همين كه بحث آن ها با طرف مقابل به مرحله مراء رسيد كلام را قطع كنند و او را رها سازند.
📘#حکمت_362
مستیم و مستی ما از جام عشق باشد
وین نام اگر بر آریم از نام عشق باشد
بیدرد عشق منشین کاندر چنین بیابان
آنکس رود به منزل کش کام عشق باشد
- اوحدی
@ostadedalat
تا خدا بوده و هست، معلم بوده و هست
و هر روز، روز معلــ❤️ـــم است.
معلمی هنر است،
...عشقی است...آسمانے
#روزتان_مبارڪ
روز جهانی کار و کارگر را به جامعه تلاشگر کارگران تبریک می گوییم .
ارزش کارگر آنجا مشخص شد که وجود نازنین پیامبر اکرم (ص) ، بر دستان کارگر بوسه زدند.*
عشق از سر رفت بیرون و غرور او نرفت
ناز مهمان را ز صاحبخانه میباید کشید!
@ostadedalat
#صائب_تبریزی
«عشق» در لحظه پدید میآید، «دوست داشتن» در امتداد زمان. این اساسیترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
عشق، معیارها را در هم میریزد؛ دوست داشتن، بر پایهی معیارها بنا میشود.
عشق قانون نمیشناسد؛ دوست داشتن، اوج احترام به مجموعهیی قوانین عاطفیست
عشق، ویران کردن خویشتن است؛ دوست داشتن، ساختنی عظیم.
عشق و دوست داشتن از پی هم میآیند؛ اما هرگز در یک خانه منزل نمیکنند...
#آتش_بدون_دود
#نادر_ابراهیمی
@ostadedalat
در بزم نوش عاشقان
حیف است جام دل تهی
گر بادهٔ شادی نشد
لبریز از خونش کنم
#سیمین_بهبهانی
@ostadedalat
ویژگی افرادِ اَمن:
۱- در کنارشان بهترین خودتان هستید.
۲- از شما مراقبت میکنند.
۳- در کنار آنها احساس امنیت و آرامش میکنید.
۴- در سختی ها کنارتان هستند.
۵- به حرف هایتان گوش میکنند.
۶- موفقیت شما را جشن میگیرند.
۷- شما را میبخشند.
۸- از شما حمایت میکنند.
۹- به حریم خصوصی تان احترام میگذارند.
۱۰- تعهد دارندو صادق اند.
@ostadedalat
و گاهی قشنگ ترین ترانه ی
جهان، همان ترانه ای ست
که تو با مدادرنگی چشمهای قشنگت
هزاران دوستت دارم را
روی رخساره ی مژه هایم
بی صدا عاشقانه نقاشی می کنی
و من در طنینِ آهنگِ قلبم
تو را فریاد فریاد
بی صدا "دوستت می دارم"...
#امید_آذر
@ostadedalat
@ostadedalat
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
واندر این کار دلخویش به دریا فکنم
از دل تنـــــگ گنهکــــار بر آرم آهـی
کآتش انـدر گنــه آدم و حــــوّا فکنم
#حافظ
@ostadedalat
قصـــهٔ درد دل و غصـــهٔ شبهای دراز
صورتی نیست که جائی بتوان گفتن باز
محرمی نیست که با او به کنار آرم روز
مونسی نیست که با وی به میان آرم راز
در غم و خواری از آنم که ندارم غمخوار
دم فرو بسته از آنم که ندارم دمساز
خود چه شامیست شقاوت که ندارد انجام
یا چه صبحست سعادت که ندارد آغاز
بینیازی ندهد دهر، خـدایـا تو بده
سازگاری نکند خلق، خدایا تو بساز
از سر لطف دل خستهٔ بیچاره عبید
بنواز ای کرم عـام تو بیچـاره نـواز
#عبید_زاکانی
💢 *دارم به خانه سالمندان ميروم*
این متن توسط یک خانم نویسنده بازنشسته نوشته شده که احساسش را زمان انتقال به خانه سالمندان به نگارش در آورده است:
*دارم به خانه سالمندان میروم،مجبورم.*
وقتی زندگی به نقطه ای میرسد که دیگر قادر به حمایت از خودت نیستی، بچه هایت به نگهداری از فرزندان خودشان مشغول اند و نمی توانند ازتو نگهداری کنند،
این تنها راه باقیمانده است.
خانه سالمندان شرایط خوبی دارد: اتاقی ساده، همه نوع وسایل سرگرمی، غذای خوشمزه، خدمات هم خوب است.
فضا هم بسیار زیباست اما قیمتش ارزان نیست.
حقوق بازنشستگی من به سختی می تواند این هزینه را پوشش دهد.
البته اگر خانه ی خودم را بفروشم به راحتی از پس هزینه اش برمی آیم.
می توانم در بازنشستگی خرجش کنم؛ تازه ارث خوبی هم برای پسرم بگذارم.
پسرم میگوید : «پول ها و اموالت باید به خودت لذت بدهد. ناراحتِ ما نباش.»
حالا من باید برای رفتن به خانه سالمندان آماده شوم.
به هم ریختن خانه خیلی چیزها را دربرمی گیرد:
1⃣ جعبه ها، چمدان ها، کابینت و کشوها که پر از لوازم زندگی است، لباس ها و لوازم خواب برای تمام فصول.
2⃣ از جمع کردن خوشم می آمد.
کلکسیون تمبر، ده ها نوع قوری دارم. کلکسیون های کوچک زیاد، مثل گردنبندهایی از سنگ کهربا و چوب گردو و از این قبیل.
3⃣ عاشق کتابم. کتابخانهام پر از کتاب است. انواع شیشه بطری مرغوب خارجی.
از هر نوع وسایل آشپزخونه چند ست دارم.
4⃣ دیگ و قابلمه و بشقاب و هر چه که می شود دریک آشپزخانه پر تصور کرد.
ده ها آلبوم پر از عکس و...
به خانه پر از لوازم نگاه میکنم و نگران می شوم.
خانه سالمندان تنها یک اتاق با یک کابینت، یک میز، یک تخت، یک کاناپه، یک یخچال، یک تلویزیون، یک گاز و ماشین لباسشویی دارد.
دیگر جایی برای آن همه وسایلی که یک عمر جمع کرده ام ندارد.
یک لحظه فکر می کنم مالی که جمع کرده ام، دیگر متعلق به من نیست.
در واقع این مال متعلق به دنیاست.
به این ها نگاه می کنم، با آن ها بازی می کنم، از آن ها استفاده می کنم، ولی نمی توانم آن ها را با خودم به خانه سالمندان ببرم.
می خواهم همه اموالم را ببخشم، ولی نمی توانم؛ هضمش برایم مشکل است.
از طرفی بچه ها و نوه هایم برای کارهایم و این همه چیز جمع آوری شده ارزش آنچنانی قائل نیستند.
به راحتی می توانم تصور کنم که آن ها با این همه چیزی که با سختی جمع کرده ام، چطور برخورد می کنند:
همه لباس ها و پوشاک گران قیمت دور ریخته می شود. عکس های با ارزش نابود می شود، کتاب ها، فلهای فروخته می شود.
کلکسیون هایم چه ؟؟!!!!
مبلمان هم با قیمتی بسیار کم فروخته می شود.
از بین کوه لباسی که جمع کرده بودم، چند تکه برداشتم، چند تا وسیله آشپزخانه، چند تا از کتاب های مورد علاقهام و چند تا قوری چای.
کارت شناسایی و شهروندی، بیمه، سند خانه و البته کارت بانکی، تمام.
این همه متعلقات من است. میروم و با همسایهها، خداحافظی میکنم....
سه بار سرم را به طرف درب خانه خم می کنم و آن را به دنیا می سپارم.
*بله در زندگی، شما روی یک تخت می خوابید و در یک اتاق زندگی می کنید بقیه اش برای تماشا و بازی است.*
بالاخره مردم بعد از یک عمر زندگی می فهمند:
ما واقعا چیز زیادی نیاز نداریم.
1⃣ دور خودتان را برای خوشحال شدن، خیلی شلوغ نکنید.
2⃣ رقابت برای شهرت و ثروت خنده دار است.
3⃣ زندگی بیشتر از یک تختخواب نیست.
4⃣ افسوس
که هر چه برده ایم، باختنی است.
5⃣ برداشته ها، تمام گذاشتنی است.
پس در لحظه و حال زندگی کنید.
زیاد در گیر تجملات، خانه، ماشین و.... نباشید.
*در یک کلام انبار دار نباشید.*
*سبکبال باشید، از زندگی لذت ببرید، خوب باشید، با خودتان، با دیگران، با همه.*
« خوب بخورید ، خوب بپوشید ، خوب سفر کنید ، زندگی را زیاد سخت نگیرید
« توصیه میکنم حتما بخونید ، این برای همه ما هست ، امروز پدر و مادران ما ، فردا نوبت خود ماست.
@ostadedalat
توی رابطه عاطفی از این جملات استفاده کن تا حرفات تاثیر گذار باشه:
نگو هر جور راحتی.
بگو اگه اینطوری حس بهتری داری، باشه.
نگو نمیخوای حرف بزنی؟
بگو اگه دوست داشتی من میخوام حرفاتو بشنوم.
نگو چقدر تنبلی.
بگو میشه بیشتر تلاش کنی؟ من بهت ایمان دارم.
نگو چرا نمیفهمی من چی میگم؟
بگو میشه لطفاً به حرفام بیشتر دقت کنی؟
نگو کاش میفهمیدی چی میگم.
بگو کاش این موضوع رو از زاویه دید منم ببینی.
نگو کارات رو اعصابمه.
بگو لطفا این کارو نکن، بهم احساس بدی میده عزیزم.
مواد زیر را مخلوط کرده در حمام بر روی ورم های واریسی بمالید و از پایین به بالا ماساژ دهید
🍃روغن زیتون
🍃گل سنگ
🍃مازوی سبز
🍃موم سفید
🍃حنا
@ostadedalat
*حكایت چوب معلم*
امیر نصر سامانی (یکی از امرای سامانی که از سال 301 تا 331 ه.ق سلطنت کرد) در ایّام کودکی معلّمی داشت، که نزد او درس می خواند، ولی از ناحیه ی معلّم کتک بسیار خورد (سابقا بعضی معلمین شاگردان خود تنبیه بدنی می کردند) امیر نصر کینه ی معلم را به دل گرفت و با خود می گفت: هر گاه به مقام پادشاهی برسم، انتقام خود را از او می کشم و سزای او را به او می رسانم.
وقتی که امیر نصر به پادشاهی رسید، یک شب به یاد معلمش افتاد و در مورد چگونگی انتقام از او اندیشید، تا اینکه طرحی به نظرش رسید و آن را چنین اجرا کرد، به خدمتکار خود گفت: برو در باغ روستا چوبی از درخت «به» بگیر و بیاور.
خدمتکار رفت و چنان چوبی را نزد امیر نصر آورد و امیر به خدمتکار دیگرش گفت تو نیز برو آن معلم را احضار کن و به اینجا بیاور.
خدمتکار نزد معلم آمد و پیام جلب امیر را به او ابلاغ کرد، معلم همراه او حرکت کرد تا نزد امیر نصر بیاید، معلم در مسیر راه از خدمتکار پرسید: علت احضار من چیست؟
خدمتکارجریان را گفت.
معلم دانست امیر نصر در صدد انتقام است، در مسیر راه به مغازه ی میوه فروشی رسید، پولی داد و یک عدد میوه ی «بِهِ خوب» خرید و آن را در میان آستینش پنهان کرد. هنگامی که نزد امیر نصر آمد، دید در دست امیر نصر چوبی از درخت«به» هست و آن را بلند می کند و تکان می دهد. همین که چشم امیر نصر به معلم افتاد، خطاب به او گفت: از این چوب چه خاطره را می نگری؟ (آیا می دانی با چنین چوبی چقدر در ایام کودکی من، به من زدی؟)
در همان دم معلم دست در آستین خود کرد و آن میوه ی «به» را بیرون آورد و به امیر نصر نشان داد و گفت:« عمر پادشاه مستدام باد، *این میوه ی به این لطیفی و شادابی از آن چوب به دست آمده است.» ( یعنی بر اثر چوب و تربیت معلم، شخصی مانند شما فردی برجسته، به وجود آمده است).*
*امیر نصر از این پاسخ جالب، بسیار مسرور و شادمان شد، معلم را در آغوش محبت خود گرفت، جایزه ی کلانی به او داد و برای او حقوق ماهیانه تعیین کرد، به طوری که زندگی معلم تا آخر عمر در خوشی و شادابی گذشت.*
*نیمکتهای چوبی*
*بیشتر از درختان جنگل میوه میدهند.*
به یادتان باشد مدرک تحصیلی شما و توان خواندن متن بالا؛ نتیجه زحمات معلمانتان است .پس به نیکی از آنان یاد کنید
@ostadedalat
اریک فروم تعریف بسیار جالبی از عشق دارد، او عشق را ترکیبی از چهار عنصر میداند؛
۱. توجه
۲. معرفت
۳. احترام
۴. مسئولیت
عاشقی از نگاه فروم ابتدا به معنای "توجه به فردِ مقابل" است. اینکه به او بیشتر از دیگرانی که در کنار تو هستند توجه کنی. و البته در کنار آن، شامل احترام گذاشتن به فرد مورد توجه است.
ریشه ی لاتین احترام، از "دیدن" گرفته شده و در واقع احترام به این معناست که معشوق را همانطور که هست ببینی و بپذیری...
خواسته های او و تمایلاتش را در نظر بگیری و سعی نکنی او را به دلخواه خود، محدود و منزوی کنی.
و اما مسئولیت به این معناست که در برابر او احساس مسئولیت کرده و کاری نکنی که او و آینده ی او را به خطر بیندازی.
همچنین در جهت مثبت، کارهایی را انجام دهی که منجر به شکل گیریِ بهترین آینده برای او شود...
@ostadedalat
تمایل دارم تو را برای همیشه دوست داشته باشم.
این جملهی به ظاهر پیش پا افتاده را به دقت بخوانید،از کلمهی عشق مهمتر کلمات " همیشه " و " تمایل " است.
آنچه بین آن دو جریان داشت
عشق نبود ، جاودانگی بود.
#جاودانگی
#میلان_کوندرا
@ostadedalat
*نیمکتهای چوبی
بیشتر از درختان جنگل میوه میدهند.
چون ریشه در تلاش معلم دارند
روزت مبارک معلم🌹
اونجا که محمد صالح علا میگه:
دوست داشتنِ شما
رنج واقعیت را کم میکند...
@ostadedalat
یک روز، یک جایی، ناگهان، این اتفاق برایِ ما میافتد
کتابمان را میبندیم، عینکمان را از چشم بر میداریم
شمارهای را که گرفتهایم قطع میکنیم و گوشی را روی میز میگذاریم، ماشین را کنار جاده پارک میکنیم و دستمان را از رویِ فرمان بر میداریم، اشکهایمان را پاک میکنیم و خودمان را در آینه نگاه میکنیم، همانطور که در خیابان راه میرویم، همانطور که خرید میکنیم، همانطور که دوش میگیریم، ناگهان میایستیم، میگذاریم دنیا برای چند لحظه بایستد و بعد همانطور که دوباره راه میرویم و خرید میکنیم و شماره میگیریم و رانندگی میکنیم و کتاب میخوانیم، از خودمان سوال میکنیم :
واقعا از زندگی چه میخواهم؟؟؟
به احتمالِ قوی از آن روز به بعد اجازه نمیدهیم، هیچ کسی، هیچ حرفی، هیچ نگاهی ، زندگی را از ما پس بگیرد.
@ostadedalat
بجای تماشای پنجره زندگی دیگران
از کتاب عمرت لذت ببر.
داشتههایت را جلوی چشمانت قاب بگیر و برای نداشتههایت تلاش کن.
حسرت باغچه دیگران را نخور.
در عوض باغبان دنیای خودت باش.
@ostadedalat
@ostadedalat
سعی کن حتیالمقدور همنوع خودت را دوست بداری و به تدریج که در این عشق پیشرفت کردی به وجود خدا و جاودانی خودت ایمان خواهی آورد.
هر گاه در ابراز عشق به دیگران به مرحلهای برسی که خود را به کلی فراموش کنی آنگاه با نهایت اعتماد ایمان خواهی آورد و کمترین شکی به روح تو راه نخواهد یافت.
📖#برادران_کارامازوف
#داستایوفسکی
همیشه یک پایان تلخ،
بهتر از یک تلخی بی پایان است.
#تنهایی_پر_هیاهو
#بهومیل_هرابال
@ostadedalat
امان از این اردیبهشت
ڪه تمام قندهای نخورده را در دلِ من آب می ڪند …
ڪه انگار اصلا عاشقـــــم
ڪه انگار تـو اینجایی و من بی خیال تمام این خستگی هایِ روزگارم …
ڪه انگار تو خبراز شڪوفه ها آورده ای
ڪه انگار تو در گوشم صبحِ یڪ روزِ اردیبهشتی گفته ای :بیدار شو جانم اردیبهشت است …..
#روزتون_بهشت🌹
@ostadedalat
ذکـر تو از زبـان من،
فکـر تو از خیـال من
چون بِرود؟ که رفتهای
در رگ و در مفاصلـم ...
@ostadedalat
#سعدی
یک شبِمهتاب، مردمانِزیادی
سازهایشان را بر میدارند،
زیباترین آهنگها را مینوازند
تا من عاشقانهترینشعرم را برایت بخوانم
تا تو مستِعطرِشببوها
تا به آغوشم بیایی
و من دیوانهوار بگویم «دوستت دارم»
.
#نیکی_فیروزکوهی
@ostadedalat
گناهـانی کـه دعـا را رد می کنند:
امام سجاد(ع):
گناهانى كه دعا را رد مى كنند، عبارت انداز:
بدى نيّت شامل نیت های غیرالهی وشوم
بد ذاتـــــى
یعنی فرد دعاکننده، خیرخواه مردم نباشد
حالت حسودی و یا خوشحالی از گرفتاری
مردم داشته باشد
نفـــــاق
یعنی با خدا و مردم دوروئی داشته باشد
یقین نداشتن به اجــابت دعـــا
باید آنچنان یقین به اجابت داشته باشد
گویا حاجات او همین الآن آماده است و به سرعت برآورده می شود
به تأخير انداختن نمازهاى واجب و تقرّب نجستن به خدا با نيكى و صدقه
بدزبانـــى و ناســـزا گفتن:
فحش و ناسزا نکته ای که مردم خیلی کم
به آن توجّه دارند
@ostadedalat