میخواهمت چنان که شب خسته خواب را
میجویمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیدهدمان آفتاب را
بیتابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایستهای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، میآفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
#قیصر_امین_پور
@ostadedalat
چو دلم ربودی اول به پیام آشنایی
گنهم چه بود آخر که کنی چنین جدایی؟
تو به هر طریق خواهی بکُش و بریز خونم
که حلال کردم اما، نه به تیغ بی وفایی
- صفای شیرازی
@ostadedalat
برای ابراز عشق به مردم مجبور نیستید،
هر فردی را که میبینید ببوسید،
برای عشق ورزیدن به دیگران لازم نیست یک کاسه برنج به آنها بدهید
عشق ورزیدن یعنی، دربارهی دیگران کمتر قضاوت کردن
و دادن این اجازه به آنها که آنطور که دوست دارند زندگی کنند
و بدون انتقادِ ما آن کسی باشند که هستند ...!
👤 #اندرو_متیوس
📙 #آخرین_راز_شاد_زیستن
@ostadedalat
گفت که دیوانه نهای لایق این خانه نهای
رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت که سرمست نهای رو که از این دست نهای
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
گفت که تو کشته نهای در طرب آغشته نهای
پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم...
#مولانا
#ostadedalat
به نام تو امروز آواز دادم سحر را
به نام تو خواندم
درخت و پل و باد ونیلوفرصبحدم را
تو را باغ نامیدم و
صبح در کوچه بالید
#شفیعی_کدکنی
ای توبهام شکسته از تو کجا گریزم
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
@ostadedalat
#مولانا
معنی غزل شماره ۱۲۰#حافظ
(۱) محبوبی دارم که سایه زلف سنبل مانندش گرداگردصورتش را پوشانیده و چهره شادابش فرمان قتل گل ارغوان را دردست دارد .
(۲) سبزه ی خط، چهره تابان چون خورشیدش را پوشانید، خدایا به او زندگی جاوید بخش زیرا زیبایی دائمی دارد.
(۳) آنگاه که دل را به دست عشق می سپردم ، تصور می کردم که گوهر مقصود را به چنگ آورده ام و نمی دانستم که دریای عشق چه موجهای کُشنده یی دارد
(۴) از گزند تیر نگاهت نمی توان جان به سلامت بُرد زیرا هر سو می نگرم می بینم که در گوشه یی کمین کرده و تیر در کمان نهاده است.
(۵) آنگاه که محبوب دام زلف خود را از گرد وغبار خاطرات عشاق تکان داده و می زداید، به نسیم خبر چین صبا بگو که راز گرد ملال خاطره ما را فاش نسازد .
(۶) اگر شراب خوری جرعه یی با یاد گذشتگان بر خاک بیفشان و از خاک سرگذشت صاحبان قدرت در گذشته را جویا شو زیرا این خاک از دوران سلطنت جمشید و کیخسرو داستانهای زیادی به خاطر دارد .
(۷) ای بلبل، تا گل بر روی تو خندید دل از دست مده و در دام نیرنگ او نیفت زیرا بر گل ، هر چندهم که زیبایی هایی دنیا را دارا باشد اعتمادی نیست .
(۸) ای مدیر و حاکم مجلس ، برای خاطر خدا داد مرا از او بگیر زیرا او در حال شادی با دیگران باده خور و حالت خماری و سرسنگینی را برای من دارد.
(۹) اگر مرا پس از شکار کردن به فتراک زین خود می بندی واز برای خدا هر چه زودتر مرا شکار کن که در تأخیر و دیر کردن آفات و زیانهایی است .
(۱۰) دیدگان مرا از دیدار اندام سرو مانند دلپذیرت محروم مکن و این سرو را در کنار سرچشمه چشم من بنشان که آبی روان و خونش دارد .
(۱۱) اگر از خداوند امید این را داري که تو را از چشم بداندیشان محفوظ نگاه دارد، مرا از ترس و اندیشه درد دوری و فراق آسوده و ایمن نگاه دار.
(۱۲) برای بخت خود چه عذري و بیا ورم آن محبوب زیبای شهر آشوب در حالیکه شیرین سخن و خوش بیان است ما را از شدت تلخی وتندخویی از پای در آورد.
به مهر آویز و
جان را روشنایی ده
که این آیین
همه شادی است فرمانش
همه یاری است قانونش
#فریدون_مشیری
@ostadedalat
عاشق نشوم، دل ندهم، پس به چه کوشم؟
جز عشق، دگر بهرِ چه کار است دل ما؟
# شفایی_ اصفهانی
#ostadedalat
@ostadedalat
#حکایت
عارفی در بادیه، زنی را گفت: عشق از نظر شما چیست؟
زن گفت: چنان بزرگست که بر کسی پوشیده نیست و چنان دقیق است که دیده نمیشود و چنان در وجود عاشق جای گرفته است که آتش در آتشزنه، چون سنگ آتشزنه را برزنی آتش از آن برانگیزد و چون رهایش کنی اثری از آن پدیدار نشود.
#کشکول
#شیخ_بهایی
#چگونگی تحلیل و# نقد یک اثر
به منظور تحلیل یک اثر باید به مولفههای متعددی دقت داشته باشیم
از جمله:
فرم
محتوا
ساختار
زبان
عاطفه
تصویر
و اینکه آیا آن شاعر تقلیدگرا است یا احیاگرا، ابداعگرا یا بدعتگرا
🔹🔹فرم به معنای شکل است
و برخی آن را مجموعهای از عناصر شعری دانستهاند که در جهت ارائهی محتوا با همدیگر ارتباط برقرار کردهاند
🔻در فرم اثر شکل نوشتار بیرونی
و فرم ذهنی اثر مورد نظر است
🔻فرم بیرونی اثر توسط عناصری از جمله
کانکریت کردن
سطر بندی
استفاده از اشکال در آثر
🔻برجسته نوشتن قسمتی از شعر
یا به زبان دیگر نوشتن کلماتی در شعر
یا شعر را به صورت خاصی مثلا پرنده در آوردن
🔻حضور واژانه در آثر سبب تنوع فرم میشود چون سبب برجسته سازی یا آشنایی زدایی در شکل نوشتار میشود
🔹🔹محتوای یک اثر به نوع نگرش نویسنده وابسته است
آیا یک نویسنده به اجتماع و جهان رئال توجه دارد
یا به ذهن و امور انتزاعی و فراواقعیت ؟
آیا یک نویسنده در طول اثر به امور احساسی توجه دارد و یک فرد عارف مسلک است
یا یک فرد عقل گراست و تابع نگرش کلاسیکهاست در نگرش و نوع نگارش
🔻محتوا موضوعات خاصی را در بر میگیرد
عاشقانه و رمانتیک
اجتماعی سیاسی
جنگ و ادبیات پایداری
یا درونیات و امور سورئال
و روانشناسانه
🔹🔹ساختار ارتباط بین اجزای یک اثر است
اثر باید چنان مستحکم و منظم و دارای چفت و بست محکمی باشد که نتوان جزئی را حذف و اضافه و یا جابه جا کرد
هر عنصری در متن باید جایی کاربرد داشته باشد .اگر کاربرد نداشته باشد حذف شود بهتر است
🔸مثلا در شعر توصیفات فراوان و تکراری ساختار اثر را دچار تزلزل میکند
چون اگر این توصیفات نباشند به اثر لطمهای وارد نمیشود
🔹🔹زبان یک اثر هم تابع چند عامل است
اول موسیقی که انواع وزن را شامل میشود و انواعی دارد از جمله موسیقی درونی یا معنایی ، موسیقی بیرونی دارد
وزن شعر هم انواعی دارد
وزن سالم
وزن شکسته
وزن نیمایی
سپید
حسی_هندسی و...
و در زبان اثر میتوان با انواع بازیهای زبانی ایجاد آشناییزدایی کرد
🔻مثلا تکرار یک کلمه یا جمله
🔻ساخت یک ترکیب یا خلق یک نماد
🔸یکی از برجستگی آثار شعرای صاحب نام به دلیل استفاده از زبان خاص خودشان است
🔻جابهجا کردن ارکان جمله و ایجاد آشنایی زدایی نحوی
🔻استفاده از کلمات باستانی و کهنه در آثر
🔻استفاده بیش از حد از حروف اضافه و ربط
🔻تبدیل اسم به فعل و بالعکس
🔻جمع بستن کلماتی که جمع بسته نمیشود
🔹🔹عاطفه هم در آثر انواعی دارد. پرداختن به عواطف شخصی یا همان من خصوصی
🔻در سطحی گسترده تر نسبت به اجتماعی که در آن هستیم احساس مسئولیت کردن
و نسبت به جهان اطراف بی توجه نبودن که من اجتماعی را رقم میزند
من اجتماعی نسبت به درد جامعه و مردم احساس همدردی میکند
🔻در سطحی گستردهتر علاوه بر اجتماع نسبت به دیگر انسانها در دیگر کشورها همدردی و همذاتپنداری کردن
و نهایت نسبت به کارت انسانها همدری کردن ما را با من انسانی مواجه میکند
🔻در یک سطر گستردهتر شاعر میتواند فراگرایانه یعنی فراتر از اجتماع و کشور فراتر از زمان و مکان، فراتر از جنسیت، فراتر از نژاد و مذهب و قومیت، اشعاری بسراید که در آن با نوع انسان همدردی و همذاتپنداری میکند
و درد نوع انسان را بیان میکند که در جلسات بعدی بیشتر تشریح خواهد شد
🔸در مورد تصویر در شعر هم مکتب اصالت کلمه تعاریف نوینی ارائه کرده است و به فرا تصویر معتقد است که در جلسهی بعدی بیشتر بحث میکنیم در این مورد
🔹🔹اما در نقد عمیقگرا یک شاعر از لحاظ اینکه نسبت به رویکرد گذشتگان چه عکس العملی داشته است به چند دسته تقسیم میشود ..
🔻اگر یک شاعر رویکرد گذشتگان را در پیش گرفته باشد و تابع بیچون و چرای بنیان روایت گذشتگان در شعر باشد. میگوییم رویکرد شاعر تقلیدگرایانه است
🔻به طور کلی
اگر یک شاعر رویکرد گذشتگان را که به دست فراموشی سپرده شده را دوباره از نو احیا و زنده کند. احیاگرا سنت و یا کلان روایت گذشتگان است
🔻اما اگر شاعری با حفظ سنت و بنیان روایت گذشته یک پیشنهاد نوی در ادبیات دهد و نحوهی نگارش و نگرش جدیدی ارائه دهد
ابداعگرا شمرده میشود
🔻اما اگر یک شاعر یا نویسنده کل سنت و بنیان روایت گذشتگان را انکار کند و خود بخواهد سنتی نو بما نهاد
بدعتگرا محسوب میشود
#ساختار
#فرم
#محتوا
#زبان
#عاطفه
@ostadedalat
ساقی بریز باده مرا، هی به ساغرا
هی شعله زن به جانم وهی بر دل آذرا
هی هی کنونکه عید غدیر خُم است قُم
خُم خُم بیار، باده نخواهیم ساغرا
#وفایی_شوشتری
در نگاه امام کاظم(ع) هرچه انسان عاقلتر باشد توجهاش به دنیا و زرق و برق آن کمرنگتر و اشتیاقش به آخرت بیشتر می شود.
🌸
عادت ناجوان مردانه ترین بیماریست، زیرا هر بد اقبالی را به ما می قبولاند، هر دردی را و هر مرگی را.
در اثر عادت، در کنار افراد نفرت انگیز زندگی میکنیم ، به تحمل زنجیرها، رضا میدهیم، بی عدالتی ها و رنجها را تحمل میکنیم.
به درد، به تنهایی و به همه چیز تسلیم میشویم.
عادت، بی رحمترین زهر زندگیست. زیرا آهسته وارد میشود، در سکوت، کم کم رشد میکند و وقتی کشف میکنیم که چطور مسموم آن شدهایم، میبینیم که هر ذره بدن مان با آن عجین شده است، میبینیم که هر حرکت ما تابع شرایط اوست و هیچ دارویی هم درمانش نمیکند.
#یک مرد
#اوریانا_فالاچی
✨محتاجان بر در عنایت تو میکوبند که باب الحوائج نیازمندانی...
سالار بی بدیل کاروان حلم و شکیب!
ای عشق عالم تاب هفتم!
امروز نور وجود شما، هستی را منور ساخت..
میلاد باسعادت امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد.
هیچ چیز در این زندگی
آنقدر سخت نیست که حل نشود...
و آنقدر تلخ نیست که رد نشود....
آرام باش و زندگی را زندگی کن...
@ostadedalat
.
امشــب ...
به یاد مخمل زلفِ نجیب تو
شب را چو گربهای که
بخوابد به دامنم
من ناز میکنم.
چون مشتری درخشان،
چون زهره آشنا،
امشـب دگـر بـه نـام
صدا میزنم تـو را.
.
#مهدی_اخوان_ثالث
@ostadedalat
مرحمی گر بر دلم باشی طبیبت میشوم
چون بخواهی یا نخواهی دلفریبت میشوم
در گلستانِ وجودت مینشینم روز و شب
همچو پروانه اسیرِ عطرِ سیبت میشوم
مِهر تو افتاده بر دل، عاشق رویَت شدم
عاشقی دلخسته و بیشک حبیبت میشوم
#شهریار
از نظر علم روانشناسی، اگه کسی بیاد به خواب شما یعنی اون شخص میخواد و دوست داره تو دنیای واقعی شمارو ببینه
و این امر در مورد افرادی که همدیگر را می شناسند صدق می کند.
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
گشتهام در جهــان و آخــــر کار
دلبــری برگـزیـــدهام که مپرس
آن چنــان در هـــوای خاک درش
میرود آب دیـــــدهام که مپرس
@ostadedalat
#حافظ
شرح غزل شماره ۱۲۰#حافظ
وزن غزل: مفاعلین مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
بحر: غزل : هزج مثمن سالم
*
امروز همگان براین قول متفقند که حافظ در فهم حقیقت و کشف راز وحدت ممتاز و درهای حکمت به رویش باز و بزرگترین سخن پردازان زبان فارسی است. لازمه اینچنین بودن ، در این است که کلامش فاخر و واجد ویژگیهای است که حتی کشف مختصات آن هم چندان آسان ومیسر نیست .
بنابراین ، مشاهده می کنیم که شاعر به صورت ظاهر غزلی عاشقانه در شرح زیباییهای چهره وخط ریش نوبالغی سروده است غافل از اینکه سراینده نه عاشق آن شاهد بلکه نظر بازی است که هر چیزی را بهانه مطلب قرار داده و در بافت شعر خود همان احجازی را که گفته شد به کار می گیرد و سخنانی می آفریند که عارف و عامی هر عصر و زمان را شیفته و مجذوب خود می کند .
این غزل سوز وگدازی عاشقانه ندارد اما موسیقی کلام و نکات عبرت آموز آن خواننده را مجذوب خود می کند.
کدام شاعر غزلسرای دیگری سراغ داریم که در هر غزل خود دست و کم یک بار سیلی عبرت به بناگوش خواننده خود نواخته باشد.
کاری که حافظ در هر غزل با خواننده می کند.
این پنبه غفلتی که در گوش هر انسانی در هر عصر و زمان چپانیده شده و از درک این هشدار که موهبت حیات را زمانی محدود و گذاراست جلوگیری می کند ، بزرگترین نقطه ضعف انسانهاست.
این نکته را حافظ دریافته و خود تا آنجا که مقدور بوده به اجتهاد خود عمل و دیگران را در هر غزل به عناوین و مضامین مختلف هشدار می دهد .
در این غزل بیت:
بیفشان جرعه یی بر خاک و حال اهل شوکت بین که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد
آیینه عبرتی است که در پیش چشم ما نگاه داشته شده است. این غزل به ظن قوی در زمان شاه شجاع سروده شده است .
دیوان #حافظ غزل شماره ۱۲۰
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب
بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد
چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
ز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که میبینم
کمین از گوشهای کردهست و تیر اندر کمان دارد
چو دام طره افشاند ز گرد خاطر عشاق
به غماز صبا گوید که راز ما نهان دارد
بیفشان جرعهای بر خاک و حال اهل دل بشنو
که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد
چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل
که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد
خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس
که می با دیگری خوردهست و با من سر گران دارد
به فتراک ار همیبندی خدا را زود صیدم کن
که آفتهاست در تاخیر و طالب را زیان دارد
ز سروقد دلجویت مکن محروم چشمم را
بدین سرچشمهاش بنشان که خوش آبی روان دارد
ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری
که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد
چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهرآشوب
به تلخی کشت حافظ را و شکر در دهان دارد
معنی لغات غزل:
بت: مجسمه يي كه براي پرستش ساخته مي شود ، ( استعاره) معشوق
گِرد گل :گِرد گل روي ، گرداگرد چهره
سنبل: گل سنبل و در اینجا به معنای ریش آمده است.
بهار عارض: عارض چون بهار، رخسار لطیف وشاداب
خطی به خون ارغوان: خط باطلی بر روی خون ارغوان دارد کشیده است . کنایه از رونق انداختن بازار ارغوان.
زچشمت جان نشاید بُرد:از گزند چشمت امکان ندارد که جان به سلامت برد محتمل نیست که از گزند چشمت جان را بدر برد.
گَرد خاطر عشّاق: گرد وغبار کدورت واندوهی که بر خاطر عشاق نشسته است.
غمّاز صبا: نسیم صبای سخن چین ، صبای پیغام بر.
جمشید: دومین پادشاه سلسله پیشدادایان که بعد از تهمورث به مدت ۶۵۰ سال سلطنت کرد و در زمان او ادوات جنگی وشراب کشف شد و اورابانی نوروز جمشیدی و صاحب جام جمشیدی است
کیخسرو:سومین پادشاه سلسله کیانیان پس سیاووش و فرنگیس دختر افراسیاب که از طرف پدر بزرگش کاووس به سلطنت رسید و افراسیاب را به خونخواهی قتل پدر بکشت.
شحنه مجلس: داروغه مجلس ، مدیر واداره کننده مجلس.
سر بر من گران دارد: با من سر سنگین است.
فِتراک: تَرک بند ، جایی در پشت زین که شکار را به آن می بستند.
آفت هاست در تأخیر:وَفی التَّأخیر آفات، در دیر کردن زیانهایی است.
طالب:طلب کننده.
دلجو:دلپسند، دل،پسندِ دل ، مطلوب.
چه عذار بخت خود گویم: چگونه از بخت خود پوزش بطلبم.
آن عیّار شهر آشوب:آن زیرک تردستی که شهری را به هم می زند.
به تلخی کشت : با بد خلقی و تند خویی کشت
دچار افسردگی بود. میدانی افسردگی یعنی چه؟ تا به حال کسوف دیدهای؟ خب، این هم مثل همان است؛ ماه جلوی قلب میآید و قلب دیگر نوری از خودش نمیپراکند. روز روشن تبدیل به شب تاریک میشود ..
#دیوانه وار
#کریستین_بوبن
@ostadedalat
@ostadedalat
وقتی همه اش برای دیگران زندگی کرده ایم،
دیگر مشکل می شود خودمان را تغییر بدهیم و برای خودمان زندگی کنیم و در دام فداکاری نیفتیم ...
زن وانهاده
#سیمون_دوبووار
مراد ما وصال توست از دنیا و از عقبی
وگرنه بیشما قدری ندارد دین و دنیا را
@ostadedalat
#سعدی
نباید منتظر ماند!
باید از آنچه که داریم لذت ببریم،
نه آنچه آرزویش را داریم ...
@ostadedalat
#ostadedalat
چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به دردِ خویش خو کردم
چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جستوجو کردم
خیالت سادهدلتر بود و با ما از تو یکروتر
من اینها هردو با آیینهٔ دل روبهرو کردم
فشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری را
ز حال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردم
فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو
سرای دیده با اشکِ ندامت شستوشو کردم
صفایی بود دیشب با خیالت خلوتِ ما را
ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم
مَلول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبان رفتم
حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم
تو با اَغیار پیش چشم من مِی در سبو کردی
من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم
حراج عشق و تاراج جوانی وحشت پیری
در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم
ازین پس شهریارا ما و از مردم رمیدنها
که من پیوند خاطر با غزالی مشکمو کردم
#شهریار
دوباره وصله ای از بوسه های دلچسب ات
بر این سفال ترک خوردهام به چند زنی ...؟
@ostadedalat
#علیرضا_بدیع
☘️خجسته میلاد هفتمین پیشوای خیر و خوبی
هفتمین قافله سالار کاروان صبر و شکیبایی
امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد . .🌹
💐امروز جهان
🎊به عطر ولایت معطر است
💐زیرا روز ولادت
🎊موسی بن جعفر است
💐روئیده در بهشت ولایت
🎊گلی کز آن
💐در هر مشام
🎊رایحه ای روح پرور است
این رو فهمیدم که مردهای هنرمند نه ریش و سبیل متفاوتی دارن، نه اخلاق عجیبی و نه سعی میکنن حرفهای گنده بزنن !
اتفاقا بیشترشون آدمهای سادهای هستن و دستهای زمختی هم دارن ...
چیزی که یه مرد رو تبدیل به یک هنرمند میکنه دوست داشتن واقعی یک زنه ...!
به نطر من عشق بزرگترین اثر هنری هست که یه هنرمند میتونه خلق کنه !
✍🏽 #روزبه_معین
📕 قهوه سرد آقای نویسنده
@ostadedalat