negareshe10 | Неотсортированное

Telegram-канал negareshe10 - نگارش دهم تا دوازدهم

6769

✓ تحلیل دروس همراه با کارگاه نوشتن‌ها ✓ تولید متن‌های همکاران و دانش‌آموزان ✓ نمونه سوال و طرح درس نگارش ✓ مطالب مرتبط با نگارش و نویسندگی https://t.me/joinchat/AAAAAE_DTFtS7eSeNt8xow ارتباط جهت ارسال متن‌های تولیدی و مطالب مرتبط: @MaryamBehvandi

Подписаться на канал

نگارش دهم تا دوازدهم

#نامه‌نگاری

«او آموخته بود که در مصیبت‌ها فقط با یک لبخند به دیگران سوادِ عشق را بیاموزد...»

نامه از احمدرضا احمدی به پرویزِ دوایی
🪷🪷

«من دیگر برای حوادث کوچک و بزرگ جوابی ندارم.حتی قبل از وقوع هر حادثه‌ای قانع هستم که باید آن را بپذیرم.
مگر مرگ دلیل می‌خواهد، مگر زنده بودن دلیل می‌خواهد؟»

نامه از احمد‌رضا احمدی به داریوش دولتشاهی
کتاب بیست نامه و چهارده چهره برای واژگونی جهان؛ احمد‌رضا احمدی
🪷🪷
«ما از جهان درک بغرنج و نامفهومی نداشتیم به این دلیل که جهان را ساده و بی‌آلایش دیدیم. می‌توان جهان را ساده دوست داشت . به من آموختی می‌توان در فقر هم جهان را در یک لیوان شیر سرد یا گرم نوشید و بی‌محابا نوشید…»

احمدرضا احمدی؛ نامه به شهره حیدری

🪷🪷




«در این درگاه تا صبح ایستاده‌ام که شايد شما از اين كوچه عبور كنيد، چراغ خانه‌ام روشن است،
نفس ديگر مدد نمی‌كند كه به كوچه بيايم و عبور عابران را ببينم. من از عابران دلسردم.
انسان هميشه منتظر مسافر است»

بخشی از نامه‌ی احمدرضا احمدی به ابراهیم گلستان/ جمعه ۲۶ تیر ۱۳۶۳

و به قول
شاعر شمعدانی ها

«عشق که برای مخفی کردن نیست.»


احمدرضا احمدی
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

بررسی همسنج نامه ها در تاریخ بیهقی، عتبه‌الکتبه، التوسل الی الترسل:

از نظر نوع نامه‌ها
مخاطب
چگونگی آغاز و پایان نامه
شیوه بیان محتوای نامه
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

بررسی نگارش نامه‌های دیوان رسالت در عصر غزنوی
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

نکته‌هایی از دستور خطّ فارسی

ترکیب‌هایی که با نیم‌فاصله/ بی‌فاصله نوشته می‌شوند (۶)

فعل‌های پیشوندی با نیم‌فاصله/ بی‌فاصله نوشته می‌شوند:

به‌دربردن، به‌دربُرد، به‌درنبُرد، به‌درمی‌برد، به‌درنمی‌برد، درگرفتن، درگرفت، درنگرفت، درمی‌گرفت، درنمی‌گرفت، فراگرفتن، فراگرفت، فرانگرفت، فرابگیرد، فرانگیرد، فرامی‌گیرد، فرانمی‌گیرد، ورآمدن، ورآمد، ورنیامد، ورمی‌آید، ورنمی‌آید

تبصره: درصورتی‌که بین اجزای فعل‌های پیشوندی فعل‌‏ کمکی به کار رفته باشد در دو طرف فعل کمکی یک فاصلۀ کامل گذاشته می‌‏شود:
باز باید گرداند، باز نباید گرداند، باز می‏‌توانست ایستاد، باز نمی‌‏توانست ایستاد، باز نتوانست گردانید، باز نشاید گفت، بر نتوان انداخت، بر نشاید خاست، به‏‌در خواهد بُرد، به‌‏در نخواهد بُرد، در خواهد گرفت، در نخواهد گرفت، فرا خواهد گرفت، فرا نخواهد گرفت، فرو خواهد نشست، فرو نخواهد نشست، ور خواهد آمد، ور نخواهد آمد
برگرفته از کانال فرهنگستان
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

هفت گناهِ کبیرۀ ویراستاران

۱. کاربردِ «هِکَسره» (مثلاً «پدره من» به جای «پدرِ من» یا «حالم خوبِ» به جای «حالم خوبه»)؛
۲. کاربردِ «فعلِ وصفی» یا «وجهِ وصفی»؛
۳. کاربردِ تنوین با واژه‌های فارسی (مثلاً جاناً، خانوادتاً، خواهشاً، و گاهاً)؛
۴. کاربردِ «می‌باشد» به جای «است»؛
۵. کاربردِ «نمودن» به جای «کردن»؛
۶. کاربردِ «درب» به جای «در»؛
۷. کاربردِ «توسطِ».

استاد بهروز صفرزاده

کاش می‌تونستم هرچی دربِ منزل هست‌و از جا بکَنم و به جاشون درِ منزل نصب کنم! 😄
آرزو بر ویراستاران عیب نیست.

#درست‌نویسی


فارسیِ درست و طبیعی
طرحِ زوج و فرد از درِ منزل اجرا می‌شود.

فارسیِ غلط و مصنوعی
طرحِ زوج و فرد از دربِ منزل اجرا می‌شود.

#درست‌نویسی
اکثرِ مردم وقتی دربِ خودرو باز می‌باشد، آن را قفل می‌نمایند.
ولی ویراستاران
وقتی درِ خودرو باز است، آن را قفل می‌کنند. 😁

به راستی که ویراستاران تافتۀ جدابافته‌اند. 😄

#درست‌نویسی
#ویرایش
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

#خاطره‌نگاری

قربانی جهل

چند سال قبل در درمانگاهی کوچک و دور در یکی از شهرستان های تهران شیفت بودم.حوالی ساعت 5 بعد از ظهر خانمی حدودا 50 ساله با دو مرد که احتمالا پسر یا برادرانش بودند مراجعه کرد.فشارش را گرفتم 23  بود.با هر ضربانی که قلبش می زد جیوه ی فشار سنج تکان های شدیدی می خورد. در نزدیکی درمانگاه بسیار نزدیک به بیمارستانی دولتی و مجهز بود.گفتم سریع بروید بیمارستان.یک مرد دیگر هم وارد شد.برادر بزرگ خانم بود.گفت دکتر جان خودت یک کاریش بکن بیمارستان نریم.یک ثانیه هم مکث نکردم و گفتم باید برود بیمارستان.
مرد پشت سر خانم ایستاد و سرش را به طرف شانه اش کمی خم کرد.
دستش را به چانه اش کشید و گفت این تن بمیره یه سرم بزنی درست میشه.گفتم آقا اگر جانش برایت مهم است باید بروید بیمارستان و اینجا هیچ چیزی نیست.(امکانات تشخیصی نداشتم)
از پشت میز بلند شدم و به سمت درب خروج اومدم و با دست بیمارستان رو نشون دادم.گفتم با ماشین 2 دقیقه ای میرسی
برای اینکه وقت هدر نرود به صندوق گفتم پول ویزیتش را پس بده تا تعلقی برای ماندن نداشته باشند.
پول را گرفتند و رفتند.
حدودا ساعت 8 بود .شیفت من تمام شده بود و همکار بعدی آمده بود.
کیفم را برداشتم که بروم دیدم همان مرد آمد.گفتم چی شد رفتی بیمارستان؟حال مریضت چطور هست؟اینجا چه می کنی؟
گفت آمدم گواهی فوت بگیرم.
خُشکم زد.
گفتم مگه بیمارستان نرفتید؟
گفت بهش آبغوره و ماست دادیم فشارش پایین بیاید و بعد از خوردن داشت خوب میشد که پیشانی اش عرق کرد و تمام کرد.
عمر خواهرم تمام شد.دکتر جان بیا بریم خودت بنویسش.
چند دقیقه لال شده بودم.گفتم پلیس را صدا کنند.
‏من شاکی بودم،این بار پزشک بود که از قصور همراه بیمار شاکی بود.
مریض به راحتی و به امید اثر کردن آبغوره و ماست برای پایین آمدن فشار فوت کرده بود.
پشت تلفن پلیس گفت ما کاری نمی توانیم کنیم.
گواهی فوت ننوشتم و گفتم کسی هم ننویسد.
ولی مریض قربانی جهل شد.


#ناشناس


‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

"هیچ یک سخنی نگفتند
نه میهمان و
نه میزبان و
نه گلهای داوودی!"
؟

شاملو این شعر را بسیار دوست می داشت. وقتی محمود دولت آبادی در جایی ضمن گفت و گویی از او خواسته بود، شعری که بیشترین تأثیر را بر او گذاشته بخواند، شاملو این هایکوی ژاپنی را خوانده بود.

#موسیقی
#بی‌کلام
*خاص نگارش و نوشتن
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت...
ابتهاج
#موسیقی
#بی‌کلام


🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

😍 #روانشناسی همراه با بخش #پرسش و #پاسخ
👇👇👇
/channel/GanjinehyeRavan

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

#نامه‌نگاری
بخشی از نامه‌ی ششم ِ مهدی اخوان ثالث به محمد قهرمان

[...] از همین حالت تعلیق ناراحتم، نمی‌‌توانم با خیال آسوده در همین گوشه‌ی خراب‌‌شده به کار و زندگی ِ تیره‌ی روزانه‌ی خود حتا -که نصیب دشمن هم مباد!- برسم، ولی چون چاره نیست، می‌‌سازیم و از رضای حق هم گله داریم.
و چه فایده از گله‌داشتن یا نداشتن؟

ضمناً این را هم بگویم که دوست بزرگوارم ابراهیم گلستان در این اواخر به وسیله‌ی فروغ فرخ‌زاد، عقیله و شاعره‌ی ارجمند روزگار ما، پیغام داده بود که ما نگفتیم اخوان از این‌جا برود، او بد شنیده، حقوقش حاضر است بیاید بگیرد.

و من از غایت بی‌‌پولی رفتم، حقوق هم گرفتم، اما چون کاری که من بکنم در آن دست‌گاه نیست، خودم روم نمی‌شود بی هیچ کاری مزد بگیرم. عجالتاً تا اوضاع فرهنگ درست بشود، یا در کاری دیگر مستقر شوم، می‌خواهم گاهی پیش گلستان بروم. من باید به هر نحوی شده تا آن‌جا که می‌توانم، محبت‌‌های او را تلافی کنم.

در مملکتی که هر روسپی و آوازه‌خوانی، هر قلّاش ِ پررویی، هر طبل ِ بلندآوای میان‌‌تهی از امن و آسایش و زندگی برخوردار است، من که مهدی اخوان ثالثم، چنین سرگردان در‌ کجایم.

فرهنگ که باید پناه‌گاه امثال ما باشد، مرا جواب کرده، مطبوعات و جامعه هم که خاک بر سرشان! جای دیگری هم که نیست، ارثی هم که به ما نرسیده، باغ ِ بالا و آسیای پایین هم که نداریم، کار ِ زندگی و خانه هم که تعطیل‌‌بردار نیست. آن وقت در چنین اوضاع و احوالی این ابراهیم گلستان بود و هست که پناهم داده است و نگذاشته به‌کلی نابود شوم، با این همه استعداد برای نابودی.

مهدی اخوان ثالث

با یادهای عزیز ِ گذشته
(ده نامه از مهدی اخوان ثالث به محمد قهرمان)
🪷🪷

‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

شکّرشکن شوند همه طوطیان هند
«زین قند پارسی» که به بنگاله می‌رود
حافظ

کاربرد نشانۀ سه‌نقطه ... (۱)

۱. برای نشان‌ دادن ادامۀ مطلب و به‌جای عبارت‌هایی چون: «و غیره»، «مانند این‌ها» و «از این قبیل»
گزارش انواع مختلفی دارد: علمی، فرهنگی، اجتماعی و... .
۲. برای نشان‌ دادن حذف در آغاز، میانه یا پایان نوشته:
... و زنی پارسا داشت با رأی و تدبیر.
۳. به‌جای اسم جلاله یا محرمانه نگاه داشتن نام اشخاص:
بسم ا...
آقایی به نام... به آقای... تلفن می‌زند.
آقای گـ... از سفر برگشت.
۴. برای نشان‌ دادن افتادگی در نسخۀ خطی:
...نی توان الله شد/ می‌توان موسی کلیم‌الله شد

- معمولاً در شعر برای برابر کردن طول هر مصراع، به اندازۀ کلمه‌های حذف‌شده، از نقطه‌چین استفاده می‌شود.
۵. برای نشان‌ دادن کشش هجا در گفتار (به‌خصوص در فیلم‌نامه، نمایش‌نامه و داستان):
«در دنیا... همین یک طوطی را... داشتم... جان شما... جان طوطی... او را بسپرید به... » و ناگهان خاموش شد.
سقف هر...ی ریخت.


راهنمای ویراستاری و درست‌‌نویسی
زنده‌یاد حسن ذوالفقاری


«#زین_قند_پارسی»


🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

گفت: خواننده می خواند آن چه را که شاعر دیده است،ترجمان هم یک خواننده است،منتها خواندنش بازدیدن است،یا که باید باشد ؛ و اگر مال شما چنین نیست، خب این کاره نیستید.نوری ندارید تا آن چه را که به گفته مَتّی،در تاریکی به شما می گویند،در روشنایی بگویید.
نیت خیر،فردریش هولدرلین ،ترجمه‌ی بیژن الهی

🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

«پیش از صدای خروسان
باور کردم
که پلک‌های تو
کتاب صبح را گشود.»

بیژن الهی

#موسیقی
#بی‌کلام
*خاص نگارش و نوشتن

🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

#خاطره‌نگاری

روزها پنج ساعت به غروب مانده، چادری دم در، سرِ راه زده‌اند، روضه می‌خوانند؛ تعزیه می‌خوانند. بعد از روضه هم، تعزیه‌خوان‌های طالقانی تعزیه می‌خوانند. خیلی محزون و خوب می‌خوانند. به طوری دیروز خوب خواندند که من گریه کردم.

خاطرات ناصرالدین‌شاه-محرم ۱۳۰۹

ناصرالدین شاه
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

📘هنر رمان
#میلان_کوندرا
ترجمه: دکتر پرویز همایون‌پور


‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

من از خواب
برگی ریحان آورده‌ام
ریحان را به لبانم نزدیک می‌کنم
صبح می‌شود
کنار ِ عطر ِ ریحان
زندگی را می‌بوسم
و روز و پنجره را
با مقداری از آفتاب
که از کنار ِ ابرها از آسمان می‌چکد
ستایش می‌کنم!

من هنوز هستم...

احمدرضا احمدی

#موسیقی
#بی‌کلام
*خاص نگارش و نوشتن
با یادی از شاعر شمعدانی ها
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

نامه و نامه‌نگاری در تاریخ بیهقی
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
🪷🪷

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

شعر معروف «عقاب» را دکتر خانلری به صادق هدایت، تقدیم کرده‌است.
خود او در این باره می‌گوید:

«بعضی اشخاص حدس‌های مختلف زده‌ بودند در این باب. اما اصل مطلب این است که روزی که من این شعر را ساختم، اولین کسی که از من شنید، صادق هدایت بود و این‌قدر ذوق کرد که گفت: پاشو بریم بدیم یک جایی چاپ کنند.

بعد با هم رفتیم اداره‌ی مجله‌ی «مهر» که گمان می‌کنم دکتر ذبیح‌الله صفا هم سردبیرش بود. آن‌جا شعر را دادیم چاپ کنند و گویا که در یکی از شماره‌هایش چاپ و منتشر شد.»

احوال و آثار خانلری، ص ۱۱۹، به نقل از دنیای سخن، ش ۳۴ و ۳۵، ص ۱۴

پرویز ناتل خانلری
صادق هدایت

🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

#نامه‌نگاری
برایم واقعی هستید.‌هراس ندارید.
بی جلد هستید.با آفتاب، تماس مستقیم دارید و این کافی است که چیزی خلق شود، اثر بگذارد انسان را هویدا کند.

احمد رضا احمدی
به فروغ فرخزاد


#موسیقی
#بی‌کلام
*خاص نگارش و نوشتن
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

#داستانک

چوپانی می‌گفت:
گاهی برای سرگرمی، یک چوبدستی دم در آغل گوسفندان، جلوی پایشان می‌گرفتم طوری که مجبور به پریدن از روی آن می‌شدند
پس از آنکه چندین گوسفند از روی آن می‌پریدند
چوبدستی را کنار می‌کشیدم
اما بقیه گوسفندان هم از روی مانع خیالی می‌پریدند
تنها دلیل پرش آنها این بود که گوسفندان جلویی پریده بودند

تعداد زیادی از آدم‌ها نیز مایل به انجام کارها و باورهایی هستند که دیگران انجامش می‌دهند، بدون اینکه دلیل و درستی آنرا بدانیم . . .

#ناشناس


‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

گلایۀ های ناملفوظ‌

اسمم های ناملفوظ است. آخرِ خیلی از واژه‌ها مرا می‌بینید، ولی هیچ‌وقت صدایم درنمی‌آید.
همین سکوتم بلای جانم شده و خیلی وقت‌ها بی‌خود و بی‌جهت حذفم می‌کنید.
مگر من چه گناهی کرده‌ام که وقتی ضمیرِ متصلی کنارم می‌نشیند حذفم می‌کنید؟!
خواهش می‌کنم این کار را نکنید!
خواهش می‌کنم به جای «خونه‌مون» ننویسید «خونمون».
به حضرتِ عباس قسم معنیِ «خونمون» با «خونه‌مون» فرق دارد، حتی انگلیسی‌شان:
خونمون our blood
خونه‌مون our house

استاد بهروز صفرزاده

#درست‌نویسی
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

#خاطره‌نگاری

«این کافر را ببین که روز تاسوعا هم عینک می‌زند»

جمله‌ای که محمدعلی فروغی از خلال خاطرات سال‌های جوانی‌ خود برای توصیف مقاومت جامعه ایران در قبال ورود مظاهر مدرنیته به ایران روایت می‌کند.
عینک بر چهره فروغی جوان که ابزار تمسخرش را فراهم می‌آورد، نشانه تجدد او نبود تجدد حقیقی چیزی بود که وی در ذهن بدان می‌اندیشید.
درحالی‌که افتخار می‌کرد هرگز مقید و مجبور به تقدس نبوده، آرزو می‌کرد دولت بتواند سرانجام جلوی قمه‌زنی را بگیرد؛ امری که یکبار امیرکبیر برای انجام آن دورخیز کرد، اما توفیقی نیافت.
در دستنوشته‌ها از «عشق مردم به جعل اکاذیب» می‌نالید، از فساد شاهان و جامعه‌ ایرانی به سختی گله می‌کرد و دزدی و گدایی و غارتگری را شاخصه‌ای همه‌گیر در دوره قاجار می‌دانست.
از عوام‌فریبی می‌گفت و اینکه «در مملکت ما حرف‌های مُهمل، زود مؤثر می‌شود و نتیجه می‌دهد، اما حرف‌های حسابی به خرج هیچ‌کس نمی‌رود».
شکوه از وضع سخت زنان در عصر ظلمت ایرانی نیز در نوشته‌جات او به چشم می‌خورد. ضمن خاطره‌ای می‌نویسد: «زنی که خوب می‌خواند آنجا آمد، قدری خواند. چقدر صدای خوبی دارد. افسوس خوردم از اینکه مملکت ما استعداد ضایع‌کن است. اگر در فرنگ بود این استعداد پرورش می‌یافت و این زن در تئاترها و مجامع عالیه آواز می‌خواند و شخصی محترم بود و حال آنکه حالا ضعیفه‌ای است در به در و بیچاره و دستخوش هوی و هوس مردم رذل»

«فروغی و چهل سال تلاش برای بازآفرینی هویت ایران مدرن»


‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

#گفت‌وگو

همسرم؛ بهمن بیگی می‌گفت: موقعی که فارغ التحصیل شده بودم، کتاب بوف کور صادق هدایت را خواندم. همیشه دلم می‌خواست صادق هدایت را ببینم. شنیده بودم که روزهای جمعه با عده‌ای از دوستانش مثل بزرگ‌علوی، نیمایوشیج و چند نفر دیگر در کافه نادری ( ایستگاه دروازه)شمیران جمع می شوند.
روز جمعه سوار درشکه شدم و به کافه نادری شمیران رفتم. در گوشه کافه، دیدم که میزی گذاشته اند و عده‌ای دورش نشسته‌اند.

پرسیدم صادق هدایت کدام یک از آنهاست؟گفتند: آن فرد عینکی. رفتم و سلام کردم و گفتم آمده‌ام شما را ببینم. کتاب بوف کور را خوانده ام. کمی با هم حرف زدیم. گفت: اهل کجا هستی؟ گفتم : قشقایی هستم و تازه لیسانس حقوق گرفته‌ام. از من پرسید: خوب حالا که قشقایی هستی، تفنگ هم داری؟
گفتم : بله تفنگ هم دارم. گفت: آهو هم می‌زنی؟ گفتم : بله آهو هم می زنم. گفت: تفنگ دست آهو هم می‌دهی؟!

فهمیدم که چه می‌گوید. چون صادق‌هدایت گیاهخوار بود و مخالف شکار و کشتن حیوانات. گفتم فهمیدم چه گفتی؟! سپس خداحافظی کردم. بعد از مدتی که از تهران به ایل بازگشتم، دو تا تفنگ داشتم که گفتم آنها را آوردند. هردو تا را به پارک بمو بخشیدم. ( پارک بمو منطقه حفاظت شده در نزدیکی شیراز بالای دروازه قرآن) بعد از تعطیلات به تهران برگشتم.‌ باز به کافه نادری رفتم و کتاب عرف و عادت در عشایر فارس را به او تقدیم کردم و گفتم من تفنگ‌هایم را بخشیدم و هرگز شکار نخواهم کرد. بعد از این ملاقات، مورد لطف و تشویق او قرار گرفتم و با هم دوست شدیم

منبع:
بانوی ایل /گفتگوی فرح نيازکار با «سکينه کياني»، همسر محمد بهمن بيگی، نویسنده و بنیان‌گذار آموزش و پرورش عشایری در ایران.
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

شکّرشکن شوند همه طوطیان هند
«زین قند پارسی» که به بنگاله می‌رود
حافظ

کاربرد نشانۀ سه‌نقطه ... (۲)


چند نکته:
الف. هرگاه سه‌نقطه در آخر مطلب بیاید و به یکی از نشانه‌ها منتهی شود، بین سه‌نقطه و آن نشانه، یک فاصله قرار می‌دهیم:
پیامدهای ترافیک سنگین عبارت‌اند از: اتلاف وقت، افزایش مصرف سوخت، بالا رفتن هزینه حمل و نقل و... .

ب. برخی به‌جای سه‌نقطه هنگام حذف یا افتادگی یا کشش هجا از نقطه‌های بیشتری استفاده می‌کنند که این کار به‌هر دلیل، درست نیست:
با تمام نیرو فریاد زد: آها...........................ی کجایی؟ (نادرست)

پ. کاربرد نقطه‌چین با سه‌نقطه متفاوت است. نقطه‌چین برای حذف دقیق و یا نشان دادن حجم حذف و یا فاصله‌گذاری و نظایر آن استفاده می‌شود.

ت. علامت سه‌نقطه نیز مانند دیگر نشانه‌های نگارشی، به کلمۀ قبل از خود می‌چسبد؛ اما با کلمۀ بعد از خود یک فاصله دارد.


راهنمای ویراستاری و درست‌‌نویسی
زنده‌یاد حسن ذوالفقاری


زین_قند_پارسی

🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

‍ دست از دامان شب برداشتم
تا بیاویزم به گیسوی سحر

تیرگی پا می‌کشد از بام‌ها
صبح می‌خندد به راه شهر من

سهراب سپهری

‍ ‍ ‍
صبح‌تان لبخند باران

#موسیقی
#بی‌کلام
*خاص نگارش و نوشتن
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

پیشنهادهایی برای ویراست جدید فرهنگ املایی خط فارسی

در فرهنگ املایی خط فارسی که فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر کرده است نزدیک به سی هزار واژه‌ی ساده، مشتق و مرکب مدخل شده است. این فرهنگ، به‌رغم تلاش‌های زیادی که در تدوین آن صورت گرفته، نقص‌ها و ناهمسانی‌هایی هم دارد، که باید در جای خود بررسی شوند. در این یادداشت به کلمات نسبتاً پربسامدی می‌پردازم که از چشم تدوینگران فرهنگ املایی خط فارسی دور مانده‌اند و مدخل نشده‌اند، به امید آنکه در ویراست بعدی این کتاب مد نظر قرار بگیرند و ضبط شوند ــ حتماً کلمات دیگری هم با شرح یادشده وجود دارند که از نگاه من نیز دور مانده‌اند.

ویراستارها، اگر بر اساس رسم‌الخط پیشنهادی فرهنگستان پیش می‌روند، هنگام مواجهه با این واژه‌ها مختارند ضبط مطلوب خودشان را، به‌ شرط یکدستی، برگزینند؛ البته، مسلم است که اگر مدخلی یک واحد معنایی است، باید اجزای آن‌ فاصله‌ی درون‌کلمه‌ای داشته باشند و قیاس با واژه‌های مشابه هم کارساز است (مثلاً، وقتی مدخل‌ «زبان‌ور» را در فرهنگ املایی خط فارسی داریم، تکلیف «زبانورز»/ «زبان‌ورز» هم روشن است).

صورت‌های پیشنهادی من با حروف توپُر (بولد) متمایز شده‌اند.

آ/ ا
آبدهان/ آب دهان/ آب‌دهان
آفرود/ آف‌رود
آفلاین/ آف‌لاین

آنگه/ آن‌گه
آنتایم/ آن‌تایم
آنلاین/ آن‌لاین
ارجگزاری/ ارج‌گزاری
ازخواب‌بی‌خواب/ از خواب بی‌خواب
ازکاربیکار/ ازکاربی‌کار/ از کار بیکار/ از کار بی‌کار
انداموار/ اندام‌وار
اندوهگین/ اندوه‌گین

ب
بدانجا/ بدان‌ جا/ بدان‌جا
بدانسان/ بدان‌سان
برآیند/ برایند
براساس/ بر اساس
برعهده/ بر عهده
به‌همراه/ به همراه

پ
پسرفت/ پس‌رفت

ت
تاریخمند/ تاریخ‌مند
تجدیدنظر/ تجدید نظر
ترغیبگر/ ترغیب‌گر
تکنولوژی/ تکنولژی
تکنیسین/ تکنسین
توصیفگر/ توصیف‌گر

چ
چجور/ چه‌جور/ چه جور
چراکه/ چرا که

د
دانلود/ دان‌لود
درهم (صفت)/ در هم
درواقع/ در واقع
دستنامه/ دست‌نامه

ذ
ذوق‌وشوق/ ذوق و شوق

ر
رازونیاز/ راز و نیاز
ردپا/ رد پا
رعدوبرق/ رعد و برق
رفت‌وآمد/ رفت و آمد
رنگ‌وبو/ رنگ و بو
روبان/ رُبان
روشمند/ روش‌مند
رولپلاک/ رول‌پلاک

ز
زبانورز/ زبان‌ورز
زبانورزی/ زبان‌ورزی
زیانده/ زیان‌ده

س

ساخت‌وساز/ ساخت و ساز
سازشگر/ سازش‌گر
سبکمند/ سبک‌مند
سوراخدار/ سوراخ‌دار

ش
شوروشوق/ شور و شوق

ض
ضرب‌وجرح/ ضرب ‌و جرح
ضرب‌و‌شتم/ ضرب و شتم

ظ
ظرافتمند/ ظرافت‌مند

ع
عبورومرور/ عبور و مرور
عجیب‌وغریب/ عجیب و غریب

ک
کارآ/ کارا
کرانمند/ کران‌مند
کنشگر/ کنش‌گر
کیشدار/ کیش‌دار

گ

گردهم/ گرد هم

ل
لذتبار/ لذت‌بار

م
مکانمند/ مکان‌مند

ن
نخیر/ نه خیر/ نه‌خیر
نوستالوژی/ نوستالژی

و
واقعمند/ واقع‌مند
والله/ ولله
وعد‌و‌وعید/ وعد و وعید/ وعده‌ووعید/ وعده‌ و وعید/ وعده‌وعید/ وعده وعید

ه
همان‌قدر/ همان‌ قدر
همراستا/ هم‌راستا
همرسانی/ هم‌رسانی
همنظر/ هم‌نظر
هم‌وغم/ هم و غم
همین‌قدر/ همین قدر

استاد حسین جاوید
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

#نامه‌نگاری

از این كه چنین نورانی یاد منی، باید بر خود می بالیدم؛ اما، عزیز من، من برای تو چه كردم؟ _ هیچ. _ من تنها نگاهت می كردم، چرا كه خود نگاه كردنی بودی. این تو بودی تو _ كه از نگاه من بوی دریا گرفتی و، حال، كه خود یك موجِ این كناره یی، باری، دریغ مدار، شاكر باش برین همه چیزها كه از دست می دهی و می دهی _ تنها برای آن كه باز بغلتی و دوباره بغلتی و باز بغلتی و غٌلغٌلِ زنجیرِ تبسمِ زمان شوی._ زمانِ سپید، كه آرامشی بزرگ تواند بود..."

بخشی از نامه ی بیژن الهی به محمود شجاعی

آویخته ام به این شماره با تاخیر ، شماره ی هفت كه یك الهی نامه ی ناب است. و به زبانِ نازنین خودش : گریبانِ امید را بگیر ...

گرفته ام . سمعاً و طاعتا .

بیژن الهی

۱۶ تیر زادروز بیژن الهی‌شیرازی

شاعر، مترجم، نقاش و پژوهشگر

🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

شکّرشکن شوند همه طوطیان هند
«زین قند پارسی» که به بنگاله می‌رود
حافظ


سیدالشهداء/ سیدالشهدا

👈نکته

در نگارش فارسی، همزۀ بعد از الف ممدوده (اء) مانند: املاء و انشاء و سیدالشهداء حذف می‌شود.

پس بنویسیم:

سیدالشهدا
املا
امضا

«#زین_قند_پارسی»

#استادعلیرضاحیدری
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

*سهراب سپهری به قلم خودش

زندگی من آرام می‌گذشت، اتفاقی نمی‌افتاد. دگرگونی‌های من پنهانی بود و داشت آفتابی می‌شد.

با دوستان قدیم -یاران دبیرستانی- به شکار می‌رفتیم. آن‌قدر زود از خواب پا می‌شدیم که سپیده‌دم را در آبادی‌های دور تجربه می‌کردیم.

ما فرزندان ِ وسعت‌ها بودیم. سطوح ِ بزرگ را می‌ستودیم. در نفس ِ فصل، روان می‌شدیم. شنزار‌ها فروتنی می‌آموختند. جایی که افق بود نمی‌شد فروتن نبود. زیر آفتاب سوزان می‌رفتیم و حرمت ِ خاک از کفش‌های ما جدایی نداشت.

اواخر دسامبر ۱۹۴۶ بود و من در اداره‌ی فرهنگ کار گرفتم. آشنایی من با جوان ِ شاعری که در آن اداره کار می‌کرد، رنگ تازه‌ای به زندگی‌ام زد. شعرهای مشفق کاشانی را خوانده بودم. خودش را ندیده بودم. مشفق دست مرا گرفت و مرا به راه ِ نوشتن کشید. الفبای شاعری را او به من آموخت. غزل می‌ساختم و او سستی و لغزش کار را باز می‌گفت، خطای وزن را نشان می‌داد. اشارات او هوای مرا داشت. هر شب می‌نوشتم.

هنوز در سفرم

🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…

نگارش دهم تا دوازدهم

برنامەی c
📘ارواح شهرزاد
#شهریار_مندنی‌پور
سازه‌ها، شگردها و فرم‌های داستان نو

‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─

Читать полностью…
Подписаться на канал