🎗(شعر معاصر داستانک فلسفه موسیقی عکس و نقاشی) ارتباط با ما @Aeasthetics @abasathatami @naabn https://t.me/joinchat/AAAAADwOsc3R6tb9dmhPvg
📍شاعر وانسان معاصر کیست؟
شاعر معاصر باید بهای معاصر بودنش را با زندگی خود بپردازد،.
مجبور است خیره در چشمان قرن ِ وحشی اش بنگرد و با خون خود ، ستون فقرات خرد شده ی زمان را به هم بدوزد.
معاصر کسی است که نگاهش را به زمان خود می دوزد نه برای مشاهده روشنایی ها بلکه برای درک تمامی تاری ها و تیرگی ها
معاصر بودن یعنی مشاهده و درک نوری که در تاریکی و تیرگی های حال حاضر در پی پیوستن به ماست، اما قادر به این کار نيست.
بی دلیل نیست که معاصران نادر و کمیاب اند و به همین دلیل است معاصر بودن قبل از هر چیزی کسب و کار شجاعت است .
انسان معاصر همواره رویگسست و شکست زمان ایستاده است.
یک انسان معاصر و باهوش می تواند از دوران خویش متنفر باشد، اما به هر حال به آن تعلق دارد و نمی تواند از آن بگریزد.
توجه داشته باشید منظور از معاصر بودن صرفا به کرونولوژیک (تاریخ بندی رویدادها ) منحصر نمی شود بلکه با چیزی در زمان کرونولوژیک ارتباط می یابد که در بطن آن عمل می کند و موجب تغییر شکل آن می شود .
#جورجو_ آگامبن
📙معاصر چیست؟ صص۸، ۱۸ و۲۰
ترجمهی امیر کیان پور
▶️163
🌾اندیشه ی معاصر
هیچ چیز به اندازه ی پُر گویی، روح انسان را کدر نمی کند .
#مصطفی_ملکیان
▶️161
گاهی
فقط
یک پیراهن چهارخانه ی مردانه هم حتا می تواند خانه ی آدم باشد .
که دلتنگی هایت را در جیب هایش پنهان کنی
و دگمه هایش را
برای همیشه ببندی.
#رویا_شاه_حسین_زاده
📗صدای زنگ در آمد/۳۳
▶️160
🌾شعر معاصر
عکس از "ماه ِ کامل " با گوشی
🌾به یاد نوستا
1403/05/30
ساعت 1 بامداد
▶️158
چند شعر کوتاه
1)
آن که پیروز می شود
تمام می شود
آنکه می بازد
آغاز می شود .
2)
در پی ات به خیابان دویدم
رفته بودی
سایه ات را از پیاده رو جمع کردم
و به خانه آوردم .
3)
ستاره ای
قلبش را با من در میان گذاشت
همان ستاره که یک شب
برهنه خوابید با ما .
4)
کمال از زخم آغاز می شود
و دایره را
زخمیِ حوالی دنیا تکمیل می کند .
#محمود_فلکی
📕کوتَه سُرایی /ص ۲۴۴
▶️156
🍁شعر معاصر ایران
اندکی فهمیدن،
ازبسیارگفتن خوش تر است .
ن.ش
▶️154
اگر نبودم
مرا در چیزهایی پیدا کنید
که دوست شان داشتم
در ماه، در شکل انار
اگر ناگهان مردم
به مرگ شک کنید
به من
و به مامور مالیات.
#غلامرضا_بروسان
📗در آب ها دری باز شد
▶️150
گفتم : تا محرم چند روز مانده است؟
گفت : مگر به جز محرم داریم؟
#ن _ش
▶️148
کاش جمعیت جهان دو نفر بود
تا کسی احساس تنهایی نکند .
#امیر_حسنوندی
▶️146
🍃می خواهم دوستت بدارم
می خواهم دوستت بدارم
تا به جای همه جهانیان پوزش بخواهم
از همه جنایاتی که مرتکب شده اند
در حق زنان
از زنانگی ات دفاع می کنم
آن سان که جنگل از درختانش دفاع می کند
و موزه لوور از مونالیزا
و هلند از ونگوگ
و فلورانس از میکلآنژ
و سالزبورگ از موزارت
و پاریس از چشمهای الزا
می خواهم دوستت بدارم تا شهرها را از آلودگی برهانم
و تو را برهانم از دندان وحشی شدگان
من کی ام بدون تو ؟
بدون زن
مردانگی شایعه ای بیش نیست.
#نزار_قبانی
مجله برگ هنر شماره ۲و۳/ص ۵۷
▶️144
پیراهن
از مزارع پنبه ای شیلی
تا کارخانه ی شماره ۱۷ شانگهای
و زیر چرخ خیاطی زنی ترک
پیراهنی بودم
که به تو فکر می کردم.
#محمد_عسکری_ساج
مزارع پنبه ی شیلی/ص۳۲
▶️142
شعر سپید معاصر
فصل عوض میشود ،
جای آلو را
خرمالو میگیرد .
جای دلتنگی را ،
دلتنگی .
#علیرضا_روشن
🌾ادبیات معاصر
▶️140
تو چنان زی که بمیری بِرَهی
نه چنان چون تو بمیری ، برهند.
#سنایی_غزنوی (شاعر سده پنجم و ششم)
▶️138
بهشت سیاره ی دیگریست
درست در مردمک چشمانت...
#افسون
▶️136
سخت است
خوابیدن ، برخاستن
و دست در آغوش بودن
با لاشه ی کسی
که سالهاست او را کشته ای .
#هنگامه_هویدا
📙فرار از پله های اضطراری /ص ۶۹
▶️162
ساعت گوشی ام
که تنظیم شده بر روی هفت صبح
زنگ می خورد
اين آیا بیداری نیست
که با من تماس گرفته است ؟
جواب می دهم
آن سوی خط زنی ست
مشغول گردگیری اهواز
مشغول شستن آب های آلوده خلیج
و هر چه می کند آلودگی ها ی صوتی
از صورت خیابان پاک نمیشود
آن سوی خط مردی ست
با چند ساعت تأخیر
با چشم ها و دهان به تعویق افتاده
مردی که معتقد است سازمان ملل باید تمام اعضایش را
به سازمان اهدای عضو هدیه کند
و از کنار ِ هم چیدن تکه های بریده روزنامه ها
خبرهای جدید می سازد
و آن سوی خط منم
که از تمام خطوط بیزارم
خطوط گسترده ی تلفن
خط مشی سیاسی
خط چشم ها و خط لب ...
ما فقط مشغول خط خطی کردن زندگی هستیم.
#ارسلان_جوانبخت
📔قسمتی که دیده نمی شود /ص ۱۶ و۱۷
▶️159
آدمی که همیشه هست؛ دیگر دیده نمیشود!
#عباس_معروفی
▶️157
همیشه گلوله از سُرب نیست .
گاه لبخند ی ست ،آلوده به تحقیر
بی آنکه بفهمی .
#رسول_یونان
مرده ای به کشتن ما می آید/ ص۲۴۳
به انتخاب #احمد_پوری
▶️155
در انتخابِ عكسهاى پروفايلتان دقت كنيد .
شايد براى شما خيلى مهم نباشد
اما يک نفر،
خيلى دور دورها
شبها يک دلِ سير تماشايش ميكند قبل از خواب.
#علی_قاضی_نظام
▶️153
شعرِ معاصر
انسان شریف هرگز به اندازه کافی شریف نیست .
و هیچ تبهکاری هم به تمام و کمال تبهکار نیست .
اگر می توانستم کتابی می نوشتم درباه بزرگترین لذات و بزرگترین اندوههای بشری .
از کتاب به مدد کتاب است آموخته ام که آسمان بکلی از عاطفه بی بهره است .
نه آسمان عاطفه دارد و نه انسانِ اندیشه مند . نه اینکه انسان بخواهد که بی عاطفه باشد، ولی وجود ِ عاطفه در او خلاف عقل سلیم است.
#بهومیل_هرابال
📕تنهایی پرهیاهو(رمان)/ص ۳
▶️151
زن اگر دوستت داشته باشد،
می تواند برای پاسخ به دعوت تو
برای نوشیدن قهوه، از پاریس به دمشق بیاید؛
و اگر قلبش را به روی تو ببندد،
خسته تر از آن است که یک حبه قند با تو بخورد!
#نزارقبانی
▶️149
〽️رئیس جمهور ها
خدا کند انگور ها برسند
جهان مست شود
تلو تلو بخورند خیابان ها
به شانه ی هم بزنند
رئیس جمهورها و گداها
مرزها مست شوند
و محمد علی بعد از ۱۷ سال مادرش را ببیند
و آمنه بعد از ۱۷سال ،چین های کودکش را لمس کند
خدا کند انگورها برسند
آمودریا زیباترین پسرانش را بالا بیاورد.
تفنگ ها یادشان برود دریدن را
کاردها یادشان برود بریدن را
قلم ها "آتش" را
"آتش بس "بنویسند.
خدا کند کوه ها به هم برسند
دریا چنگ بزند به آسمان ،ماهش را بدزدد
به میخانه شوند پلنگ ها با آهوها
مستی به اشیاء سرایت کند
پنجرهها
دیوارها را بشکنند
و
تو
همچنان یارت را تنگ می بوسی
مرا نیز به یاد بیاوری
مجبوب من
محبوب دور افتاده من
با من بزن پیاله ای دیگر
به سلامتی باغ های سرشارِ انگور .
#الیاس_علوی
📕حدود /ص۷
▶️147
شعر معاصر ایران
دلتنگی یعنی :
روبروی دریا ایستاده باشی
و خاطره ی یک خیابان
خفه ات کند.
#مجتبا_صنعتی
▶️145
☕️شعر ِ کوتاه ِ معاصر
عاقبت
همه ی ما
زیر این خاک
آرام خواهیم گرفت .
ما
که روی آن دمی به همدیگر
مجال آرامش ندادیم.
#آنا_آخماتووا
▶️143
☄شعر معاصر ایران و جهان
شکسته تار کنار اتاق افتاده
سکوت فاصله در تارِ تاق افتاده
فرو خزیده به خود خالی و خمود و خراب
میان زخمه و تارش طلاق افتاده
نشسته در تب افکار تلخ میسوزد
چگونه در دل یک اتفاق افتاده ؟!
چشیده چاشنی حزن در صدای حزین
ملول و دلزده و از مذاق افتاده
به گوشه میخزد آوازهای دشتی شور
به کنج رانده و در حال شاق افتاده
کسی که شادترین زخمه را به غم زده بود
به وضع تکلیفِ لایطاق افتاده
چگونه سردترین رنج ناگزیر، سکوت
به جان پیکر داغ اجاق افتاده؟!
چگونه دست کشید از نوازش تارش؟
چگونه شوق هم از اشتیاق افتاده ؟!
چه دست سنگدلی بسته سنگ حادثه را
به پای ذوق که در باتلاق افتاده ؟
بیات مانده به گوشه امان از این بیداد
میان شور و همایون فراق افتاده
وزیده بادِ سموم ابر تیره آورده
هلال ماه قدش در محاق افتاده
در اوج جامهدران ناله های شوشتری
فرود آمده دست عراق افتاده
#شهربانو_طوسی
▶️141
🍃غزل معاصر
از این منظومه روزی خواهم رفت
میهمان خستهی راه شیری خواهم شد
#بیژن_نجدی
▶️139
زندگی
فصل ها در شهر یکسان است
زندگی در شهر ماشینی است
بستگی دارد به بنزین
بستگی دارد به نفت
زندگی در روستا اما
بستگی دارد به اسب
ساده و خوش رنگ
بستگی دارد به باران
بستگی دارد به خورشید و درخت
بستگی دارد به فصل
بستگی دارد به کار
روستا زیباترین نقاشی روی زمین است
بهترین گلدوزی فصل بهار .
#سلمان_هراتی
مجموعه ی آثار/ ص۳۵۷
▶️137
این که عاشق دست های زنی هستم
در محل کار
از سرِ اجبار است .
این که عاشق چشم های زنی در
تلویزیون
موهای زنی در مجله
ابروی زنی در محله...
تکه تکه کرده اند تو را بمب ها
و من مجبورم تکه های تو را
در زنان دیگر دوست بدارم .
#ارسلان_جوانبخت
@naabn
▶️135
🌫شعر معاصر