🔈 فایل صوتی نشست رونمایی از کتابِ «سیاره زمین و نسلهای آینده؛ چرا باید نگران باشیم؟» |مصطفی ملکیان| مؤسسه سروش مولانا
@mostafamalekian|@sorooshemewlana
✅ "خودشکوفایی به چه چیزهایی وابسته است؟"
✍️ مصطفی ملکیان
🔹می دانیم که اخلاق دو بخش کاملا متمایز از همدیگر دارد که یک بخش اخلاق مربوط است به ارتباط من با خودم و یک بخش دیگر مربوط است به ارتباط من با دیگران (انسانها، حیوانات و نباتات و حتی جمادات) این دو وظیفه که در رابطه با خودم دارم و در رابطه با دیگران دارم، کاملا متمایز از همدیگرند ؛ اخلاقی که در آن انسان با خودش در ارتباط است، اخلاق خودشکوفایی هست و اخلاقی که در ارتباط با موجودات دیگر است، اخلاق نیکخواهی است.
🔹برای نیل به اخلاق خودشکوفایی باید معین بکنید که آیا من تک ساحتی هستم یا دو ساحتی یا سه ساحتی ام یا چهار ساحتی و یا .... آیا من فقط بدنم هستم یا غیر از بدنم هستم. اگر من تک ساحتی باشم و خودم را فقط بدنم لحاظ کنم، پس باید همه کوششم این باشد که به بدنم برسم و آیا غیر از بدنم، ذهن هم دارم، اگر دوساحتی باشم، باید علاوه بر بدن، به ذهنم هم برسم. آیا ساحت نفس هم دارم؟ آیا ساحت روح هم دارم؟
🔹 انسانهای درون گرا با انسانهای برون گرا، سنخ روانی متفاوتی دارند. انسانهای حساس، متفکر، شهودی ، آدمهای حسی، دریافت گر و قضاوت گر و ... همگی متفاوت از همدیگر هستند و همین ها باعث می شوند نسخه ای که آن فرد برای خود می پیچد با نسخه ای که فرد دیگر برای خود می پیچد، متفاوت باشد.
🔹نکتۀ دیگری که اخلاق خودشکوفایی به آن بستگی دارد، مراحل رشد انسان و تفاوت های آن است، انسانی که در دوران بچه گی است، خود شکوفایی اش با دوران نوجوانی متفاوت است و همینطور دوران نوجوانی با دورۀ جوانی و هکذا.
🔹نکته بعدی در این جا این است که خودشکوفایی به ایماژ زندگی وابسته است. این یعنی چه؟ هرکسی چه حواسش باشد و چه نباشد، یک ایماژ از زندگی دارد یعنی یک استعاره ای از زندگی برای خودش دارد. ایماژها نزدیک به ۴۰ مورد هستند. مثلا ممکن است یک نفر ایماژش از زندگی، ایماژ بازار باشد و می گوید من باید بگونه ای رفتار کنم که زیان نکنم و سود بکنم در قرآن به این مورد اشاره شده مثلا فردی که جانش را به خدا می فروشد، فردی که مالش را به خدا می فروشد و ... فردی دیگر ممکن است ایماژ نمایشنامه و نمایشخانه را داشته باشد و معتقد باشد در این زندگی یک نقشی به هر فرد عطا شده که هر کسی نقش خودش را بازی می کند و سپس از صحنه خارج می شود.
🔹 گروهی دیگر مثل افلاطونیان و برخی عرفای ما، ایماژ پرنده در قفس را دارند که انسان اسیر قفس تن است و گروهی نیز ایماژ مولانا را دارند یعنی ایماژ فرد محبوس در زندان که این دنیا زندان است و باید رخنه ای پیدا کرد و از این دنیا و زندان آزاد شد. گروهی ایماژ الاکلنگی دارند که برای اینکه من بالا بروم، تو باید پایین بروی و بالعکس (ایماژ رقابت) و .....
🔹خود شکوفایی به خیلی چیزها وابسته است. گویی که هر انسانی یک صخره است و یا صخره ای را در اختیارش قرار داده اند و گفته اند که پیکره ات را بتراش که به این نظریه، نظریه پیکرتراشی می گویند. هر کدام از ما به مثابه صخره ای عظیم به دنیا آمده ایم و یک تیشه به دست ما داده اند و ما همچون یک مادۀ خام هستیم که برای بیرون کشیدن تصویری خاص، نوع صخره و نحوۀ تیشه زدن های ما بسیار تعیین کننده اند.
➖سخنرانی استاد مصطفی ملکیان تحت عنوان چرا باید اخلاقی زیست ، جلسه ی اول
@mostafamalekian
✅ فایل های صوتی نشست تأملی در نواندیشی و روشنفکری دینی در ایران معاصر
@mostafamalekian
⭕️فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان در نشست تأملی در نواندیشی و روشنفکری دینی در ایران معاصر
➖فایل صوتی و تصویری کامل این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
@mostafamalekian
✔️نیاز روانشناسی و رفتارشناسی جدید در تدوین کتب معارف اسلامی
✍️ مصطفی ملکیان
🔹كتابهاى معارف دینی بايد بر اساس روانشناسى و رفتارشناسى جديد نوشته شود. اگر ما آن باغ سبزى راكه دين ترسيم مىكند به دانشجو نشان دهيم روح او پرواز مىكند. اما به شما مىگويد: اين باغ سبز باغى عالى است اما من چگونه خودم را به آن باغ سبز برسانم؟ يعنى اين وضع موجود نامطلوب است و آن وضع مطلوب ناموجود است. من چگونه خودم را از وضع موجود نامطلوب به آن وضع مطلوب ناموجود برسانم. اين مهم است. شما به صرف اينكه يك باغ سبز نشان دهيد طالب آن به آنجا نمىرسد، براى اين كه به آنجا برسد بايد گام به گام راه را به او نشان بدهيم؛ يعنى بايد گفت، كار اول اين است، كار دوم اين است، بعد اين كار را بايد انجام بدهى و... اين مستلزم اين است كه رفتارشناسى و روانشناسى خوبى داشته باشيم و بتوانيم از آخرين دستاوردهاى آنها استفاده كنيم.
🔹براى شما مثالى بزنم: اگر دانشجو به شما گفت: آقا من از اين حرفهايى كه شما سر كلاس زديد فهميدم كه حسد خيلى بد است دلم هم مىخواهد كه اين حسد از درونم ريشه كن شود اما هرچه مىكنم نمىتوانم، يا مثلاً مىگويد كه آدم بايد تكبر نداشته باشد، اما من هر قدر تلاش مىكنم نمىتوانم اين تكبر را در درونم ريشه كن كنم؟ پاسخ به او رفتارشناسى وروانشناسى متناسب مىخواهد. به نظر من ريشه كن كردن رذائل واز آن طرف كاشتن فضائل اخلاقى، نياز به رفتارشناسى و روانشناسى دارد كه اين در كتابهاى ما نيست كه اين عيب بزرگى است.
❇️ بخشی از سخنان استاد ملکیان در جمع اساتید دروس معارف اسلامی.
@mostafamalekian
✅ قرآن معتقد است انسان دو فضیلت تراز اول دارد یکی ایمان و یکی هم شکر و طبعاً دو رذیلت تراز اول هم دارد ضد ایمان که می شود کفر و ضد شکر که می شود کفران. پس کفر و کفران می شوند دو رذیلت تراز اول و ایمان و شکر دو فضیلت تراز اول است. از ازدواج کفر و کفران فجور و فسق پدید می آید و از ازدواج ایمان و شکر تقوا پدید می آید.
#مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian
🔈 بررسی مبانی فلسفی و اخلاقی امور نیکوکارانه | مصطفی ملکیان|آکادمی آگاپه| جلسه ششم| اردیبهشت 1401
جلسات برگزار شده: 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5
@mostafamalekian
@agapenetwork
✅ مداخله در اخلاق موجب از خودبیگانگی انسان می شود
✍مصطفی ملکیان
🔹اگر دین در اخلاق مداخله کرد به از خود بیگانگی انسان می انجامد. برای مشخص شدن معنای از خود بیگانگی به مثال زیر توجه کنید:
🔹فرض کنید شما کارمند یک بانک هستید و مسئول بخش وام دادن، آنگاه شخصی به شما رجوع می کند و کاملا وضعش را برای شما روشن می کند و شما می بینید که این فرد استحقاق دارد که یک میلیون وام به او بدهید، بعد به رئیس بانک می گویید، ایشان می گویند،اصلا به او وام ندهید، شما نیز چون مأمور هستید با اینکه شهود شخصی تان می گفت این فرد واقعا نیازمند است و استحقاق وام را دارد مجبورید به او وام ندهید. حال فرض کنید روزی دیگر شخصی بیاید که شما می بینید هیچ استحقاق دریافت وامی را ندارد ولی رئیس بانک می گوید به او ده میلیون وام دهید و شما مجبور به پرداخت هستید، حال اگر این امر مکرر شود موجب از خود بیگانگی می شود.
🔹طرفداران اخلاق سکولار، دین را با دخالت در اخلاق موجب از خودبیگانگی انسان می دانند. داستان هایی مانند امری که خداوند به ابراهیم می کرد به اینکه فرزند خودت را ذبح کن، یا کاری که خضر کرد و کسی را قبل از انجام جنایت کشت، مصداق این از خود بیگانگی تلقی می شوند و در این اشکال به آن استناد می شود.
➖ درسگفتار تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار
@mostafamalekian
✅آیریس مرداک علت اخلاقی نزیستن انسان ها را چه می داند؟
🔹آیریس مرداک می گفت علت اینکه ما اخلاقی زندگی نمی کنیم این است که دو توهم داریم:
1️⃣فکر می کنیم تافته جدابافته ای هستیم
یکی توهم اینکه فکر می کنیم تافته جدابافته ای هستیم و به تعبیر مرداک فکر می کنیم که فقط به لحاظ زیست شناختی مثل دیگران هستیم،با اینکه هیچ کس تافته جدا بافته نیست،از این رو مثلا می گویم تو حق نداری به من دروغ بگویی اما اگر من دروغ بگویم اشکالی ندارد، این توهم است چون خلاف واقعیت است و همه به لحاظ زیست شناختی، ذهنی، روانی و حقوق و تکالیف و شان در شبکه مناسبات اجتماعی مثل هم هستیم و تا این برابری جویی را نپذیریم اخلاقی زندگی نخواهیم کرد.
2️⃣ [انسان ها توان همذات پنداری ندارند]
توهم دیگر این است که فرد گمان می کند آثار و نتایج افعال بر دیگران با آثار و نتایج آنها بر خودش فرق میکند و از این نظر اخلاقی زندگی نمی کند،یعنی می فهمد که اگر کاری که او با دیگران کرد دیگران با او کنند برایش درد و رنج می آورد، ولی فکر می کند کاری که او با دیگران می کند برایشان درد و رنج نمی آورد. اینها شوخی نیست شما اطراف خودتان را نگاه کنید فراوان از این چیزها می بینید.
➖استاد ملکیان،روانشناسی اخلاق صفحه 35
@mostafamalekian
✅ تعبیر ویلیام جیمز از بردگی عقل برای احساسات
✍مصطفی ملکیان
🔹جیمز مقاله بسیار معروف و سرنوشتسازی در اواخر قرن 19 نوشت که در آن مقاله بیان کرد، تاریخ فلسفه، تاریخ مزاجهای فلاسفه است. ما تا الان تصور میکردیم، فیلسوف تمام ادله عقلگرایان و تمام ادله تجربهگرایان را میخواند؛ و آنها را سبک و سنگین میکند و میگوید نه، من باید عقلگرا یا تجربهگرا بشوم؛ یا تمام ادله Theistها یا خدا باوران را میخواند و تمام ادله خداناباوران را هم میخواهند و آنها را تعدیل و تأیید و رد و اصلاح و ... میکند و بعد با خودش مثلاً میگوید، نه، باید خدا باور شد، یا نه، باید ملحد شد. یعنی انگار فلاسفه به سراغ ادله میروند و بعد مودّای ادله هرچه شد، به آن التزام میورزند.
🔹اما ویلیام جیمز که از بزرگترین روانشناسان تاریخ بشر است و حتی بعضی میگویند بزرگترین روانشناس تاریخ بشر است میگوید تا آنجا که من فهمیدم، عکس این است. آدمها روحیاتی دارند، آن روحیهای که، او از آن تعبیر میکند به مزاج یا constitution ،که ما امروز به آن ساختار روانی میگوییم، انسانها مزاج یا ساختار روانیای دارند، که اصلاً تجربهگرا است، به تجربهگرایی میل دارد و به سود این تجربهگرایی مدام دلیل میآورد. نه اینکه، فرد از اول تصمیم خودش را گرفته که تجربهگرا باشد و بعد ادله میآورد. البته او این ادعای کلی را نمیکند. او در ابتدا، همهی سنخهای روانی را تمیز داده است و بعد ادامه داد که ما سنخ روانی گرم داریم و سنخ روانی سرد. او میگوید:کسانی که سنخ روانیشان، سرد باشد، Rationalist میشوند و کسانی که سنخهای روانیشان، گرم باشد، Romanticist میشوند. یک tipology روانی درست میکند و بعد میگوید در تاریخ فلسفه نگاه کنید و ببینید آیا عقلگرایان، این ویژگی را که من میگویم، دارند یا خیر؟ همه تجربهگرایان، همه وجودگراها، همه کسانی که به وجود خدا اعتقاد دارند، سنخ روانی خاصی دارند، و این که شما فکر کنید، آنها در آکادمیها نشستند و دود چراغ میخورند، اصلاً چنین چیزی نیست. تاریخ نظامهای فلسفی، تاریخ مزاجهای فلاسفه است. آدمها این طورند.
➖ منبع: درسگفتار روش بازنگری اندیشه ها (تحلیل فلسفی)
@mostafamalekian
🔈 سخن حکیمانه راسل پیش از مرگ خود که یکی از حکمت آمیزترین سخنانی است که بر زبان بشر جاری شده است، چیست؟
#مصطفی_ملکیان #برتراند_راسل
@mostafamalekian
🔅هنر چگونه می تواند درد و رنج ما را در زندگی کم کند؟
✍مصطفی ملکیان
دیدگاه های مختلفی در پاسخ به این سوال (خدمت های هنر به کاهش درد و رنج) وجود دارد:
1⃣خدمت اول. ارسطو معتقد بود که نظاره گری آثار هنری، فشارهای روانی آدمیان را می کاهد. انسان وقتی مجذوب زیبایی می شود، فشارهای روانی بر دوش او کاهش می یابد. ارسطو از اصطلاح تطهیر روح استفاده می کرد. به زبان یونانی، آثار هنری انسان را کاتارسیس(پالوده) می کنند. کاتارسیس یعنی پالایش روحی. به نظر ارسطو، در حین نظاره گری یک اثر هنری، روح انسان پالوده می شود و ممکن است که این پالودگی روح، برای مدتی و یا مدت ها در انسان باقی بماند. ارسطو معتقد بود که تشویش(اضطراب یا دل نگرانی) و اندوه بر اثر نظاره گری آثار هنری از انسان زدوده می شوند.
این کارکردی که ارسطو برای هنر قائل است، دارای بدیل است. انسان با مصرف داروهای آرام بخش نیز می تواند این دو را از خود بزداید. مراجعه به روان درمان گر نیز این اثر را دارد. در برخی موارد، مصرف مواد مخدر و روان گردان هم می تواند بدیلی برای این کارکرد هنر باشند. گرچه بر نظر ارسطو درباره ی این کارکرد هنر، وفاقی وجود دارد، باید توجه داشت که بدیل هایی نیز وجود دارند.
2⃣خدمت دوم. بعد از ارسطو، نظرات دیگری نیز مطرح شد. عده ای بر این عقیده بودند که نظاره گری آثار هنری، تعارضات درونی را کاهش می دهد. در درون انسان، همیشه بین جنبه ی عقلانی و جنبه ی احساسی و عاطفی، نوعی تعارض وجود دارد. بسیاری از روان شناسان هنر معتقد هستند که تا وقتی انسان تحت تاثیر نظاره گری یک اثر هنری است، این تعارض درونی بین عقل او و احساس و عاطفه ی او به حداقل ممکن می رسد. چون رفع این تعارض درونی، مثبت قلمداد می شود، لذا ارزش داوری اخلاقی در این مورد، مثبت است.
3⃣خدمت سوم. نظاره گری آثار هنری، قدرت مشاهده گری و دقت و تیزبینی را در افراد افزایش می دهد. کسانی که با آثار هنری سر و کار دارند، افراد تیزبین تری هستند و وقتی وارد دیگر عرصه های زندگی هم می شوند، قدرت تشخیص بیشتری دارند. نظاره گری آثار هنری، انسان را در جهت تشخیص و تمیز تفاوت ها و تقویت قوه ی تشخیص پرورش می دهد. فی المثل اگر یک هنرمند وارد عرصه ی سیاست شود، از قوه ی تشخیص خوبی برخوردار خواهد بود. بعضی از روان شناسان هنر معتقد اند که آزمایشات فراوانی، این مورد را تایید می کند.
4⃣خدمت چهارم. آثار هنری، قوه ی تخیل فرد را افزایش می دهند. یعنی وقتی انسان با آثار هنری مواجه می شود، از وضع بالفعل خود بیرون می آید و در پوست کسانی می رود که وضع بالفعل او را ندارند. اگر فردی هیچ وقت کارگری نکرده باشد، با خواندن یک رمان می تواند در پوست یک کارگر فرو رود. اگر فردی زیر شکنجه قرار نگرفته باشد، با دیدن یک فیلم متوجه خواهد شد که شکنجه چه بلایی بر سر انسان می آورد. تخیل افزایی، از خدمت هایی است که اثار هنری به انسان می کنند.
5⃣خدمت پنجم که نتیجه ی خدمت چهارم است، این است که همدلی و هم دردی انسان با دیگران را افزایش می دهد. همدلی و هم دردی، فقط ربط مستقیم با تخیل دارد. انسان با تقویت قوه ی تخیل خود، همدلی و همدردی خود را با دیگر انسان ها افزایش می دهد.
در مقاله ای نشان داده ام که هر چقدر قوه ی تخیل قوی تر شود، انسان اخلاقی تر می شود و این برخلاف توهم است که هر چقدر بیشتر می شود، انسان ضد اخلاقی تر می شود.
بخش عمده ای از اینکه انسان ها اخلاقی زندگی نمی کنند بدین خاطر است که آن ها نمی تواند ضرباتی را که از ناحیه ی زیست ضد اخلاقی بر دیگران تحمیل می کنند را تصور کنند. وقتی قرار ملاقاتی تنظیم می کنیم، با قوه ی تخیل خود، باید بتوانیم تبعات خلف وعده مان را که ممکن است بر دیگران عارض شود را اعم از سرما و گرما و آزار و اذیت و ... را بچشیم تا از خلف وعده چشم پوشی کنیم.
6⃣خدمت ششمِ نظاره گری آثار هنری این است که موجب می شود انسان سلامت روانی پیدا کند. در آخرین تحقیقی که در مرکز بین المللی تحقیقات روانشناسی در آمریکا انجام شده است، یازده مولفه برای سلامت روانی فهرست کرده اند. سر و کار داشتن با آثار هنری، در تقویت بیش از هفت مورد از این یازده مورد، تاثیر به سزایی دارد.
7⃣خدمت هفتم این است که آثار هنری، آرمان گرایی را در انسان تقویت می کنند. آثار هنری انسان را ترغیب می کنند تا خود را تبدیل به یک اثر هنری کند. انسان می تواند زندگی خود را تبدیل به یک اثر هنری کند. معمولا وقتی انسان با آثار هنری سر و کار پیدا می کند، احساس یک نوع استعلا می کند.
اگر آزمایشات روانشناسانه، تایید کنند که هر حتی یکی از موارد فوق، بر اثر نظاره گری آثار هنری در انسان ایجاد می شوند، فعالیت هنری، اخلاقی نیز خواهد بود، چرا که از درد و رنج دیگران می کاهد.
🔑سخنرانی اخلاق و هنر ، در موزه گرافیک
@mostafamalekian
✔️جبر انسان ها
✍️ مصطفی ملکیان
🔹وقتی عزیزی از عزیزان کسی آلزایمر می گیرد و با عطوفانه ترین رفتار او بدرفتاری می کند،آن کس چون معتقد است که این کارهای عزیزش از سر آگاهی نیست همچنان او را دوست خواهد داشت.من فکر می کنم اینکه در جهان اسلام و در غیر آن اینکه عرفا بیشتر از میان اشاعره بودند به همین دلیل است.آیا عارف معتزله ای هم می شناسید؟چون اشاعره معتقد به جبر بودند و می گفتند انسانها هر چه میکنند از سر اجبار می کنند و بنابراین همچنان می شود آنها را دوست داشت.
🔹این اعتقاد شخصی من است،که نمی خواهم آنرا بسط دهم،اما دوستان را دعوت می کنم به تامل در آن،نه در جبر و اختیار،که از رازهای جهان است،بلکه در زندگی خودمان که چقدر انگار مجبوریم و اینقدر که برای خود مقصر می تراشیم درباره دیگران هم انجام دهیم و معتقد شویم که آدمیان آنقدر که ما می خواهیم مختار نیستند.ما دیگران را صد در صد مختار میدانیم و خود را صد در صد مجبور و ازین رو درباره دیگران به شدت سختگیریم و بدبین و درباره خودمان به شدت آسانگیر و خوشبین.
🔹مولانا فرعون را تصویر می کند که هرشب تا به صبح می گوید من میدانم که رب اعلی نیستم و از گذشته ام توبه می کنم و تو ای خدا رب اعلی هستی و از فردا دیگر این سخنان را نمی گویم.بعد فردا صبح که وارد دربار می شد تا چشمش به مردم و درباریان می افتد همه چیز را فراموش می کند.چقدر عالی مولانا تصویر می کند!ما همه این طوریم.من واقعا شیفته این دید عارفانم و آن را که واقعا دید انسانی است و واقع بینانه هم هست خیلی می پسندم.من فکر می کنم موسی هم مانند فرعون مقهور بود،اما یکی مقهور نقش بد و دیگر مقهور نقش خوب.حتی اگر کسی به خدا هم معتقد نباشد اگر در روابط خودش دقت کند می بیند که خیلی وقتها نمی تواند آنچه می خواهد را انجام دهد(البته غیر از موارد خود فریبی).
❇️روانشناسی اخلاق | صفحه 77
@mostafamalekian
🔈 فایل صوتی سخنرانی استاد مصطفی ملکیان با عنوانِ «گواهیِ دینی»| ۱۸ شهریور ۱۴۰۱،|موسسه خانه دوستان آشنا
🎥 لینک فایل تصویری این سخنرانی
@mostafamalekian | @khanehashena
✅ انواع مواجهه با ادبیات گذشته در میان ایرانیان
✍️مصطفی ملکیان
واقعیت این است که اگر ما ایرانیان امروز، مواجههمان را بخواهیم با ادبیات گذشتهمان که گذشته از همان لحظه قبل آغاز میشود و میرود تا قرنهای بسیار طولانی در زمان ماضی، مواجهه ما ایرانیان با این ادبیات به سه مواجهه قابل تقسیم است:
1️⃣ تحقیر ادبیات
مواجهه اول، مواجههای است که من از آن تعبیر میکنم به تحقیر؛ تحقیر ادبیات ما. این تحقیر خودش را بهصورت قهر کردن و قطع ارتباط کردن با ادبیات ما نشان میدهد. کم نیستند جوانانی و حتی بزرگتر از جوانان که وقتی سخن از ادبیات فارسی گفته میشود با نگاه تحقیرآمیز، و حتی استهزاء آمیز و حتی گاهی توهین گرانه و اهانت گرانه به ادبیات قدیم ما نظر میکنند. ارتباطشان را کاملاً بریدهاند با آن ادبیات و هیچ احساس شرمی هم نمیکنند از اینکه یک سطر از اشعار شعرای ما را نخواندهاند و مطالعه نکردهاند. این متأسفانه چیزی است که تا حد فراوانی هم ناشی از اوضاعواحوال سیاسی و اجتماعی امروز ماست. درواقع نوعی حرکت واکنشی است به آنچه نظام سیاسی حاکم بر جامعه ما القا میکند چون به نظرشان میآید نظام سیاسی حاکم بر جامعه ما قدیم گراست، ارتجاعی است، رو بهسوی گذشته دارد، رو بهسوی سنت دارد، آنوقت گمان میکنند هر نگاه کردنی به گذشته، هر نگاه کردنی به سنت، هر نگاه کردنی به روزگار قدیم خطا آمیز است و به سود ما نیست.
2️⃣ تعظیم ادبیات
تلقی دوم درست برخلاف تلقی اول که تحقیرگرا بود، تعظیم گراست. یعنی بهصورت مبالغهآمیزی رو کرده به ادبیات قدیم ما.
تعداد کسانی که این تلقی را دارند البته نسبت به تعداد کسانی که تلقی اول را دارند بسیار کمتر است به لحاظ عدد، ولی درعینحال به لحاظ اهمیتی که در جامعه دارند به نظرم میآید وزنشان فراوان است. کسانی که چنان رفتار میکنند که گویا هرچه هست در گذشته ما ایرانیان است، هرچه هست در ادبیات گذشته ما ایرانیان است، هرچه هست در زبان فارسی است و تعظیمی که میتوانست تعظیم به جایی باشد تبدیل شده به یک نوع تعظیم بیگانه ستیزانه، یک نوع تعظیمی که گویا هرچه هست ما باید در گذشته دنبالش بگیریم. همه گنجینهها در گذشته سراغشان باید رفت و هیچ چیز جدیدی نیست که ارزشمند باشد و شایسته و درخور توجه و التفات و اعتنای ما باشد.
3️⃣شناخت ادبیات خودمان
اما تلقی سوم که از تحقیر بگذریم از تعظیم هم بگذریم و برسیم به تلقی سوم و آن تلقی شناخت ادبیات خودمان است. نخواهیم تحقیر کنیم ادبیات را و نخواهیم تعظیم بکنیم بلکه بخواهیم این ادبیات را بشناسیم این به نظر میآید رویکردی است که هم رویکردی است اخلاقی و هم مصلحت اندیشانه است یعنی کشور ما را رشد میدهد، جامعه ما را رشد میدهد.
🔹وقتی به محتوا میپردازیم به محتوای ادبیاتمان میپردازیم میخواهیم منفعتی ببریم یعنی میخواهیم ببینیم بالاخره فردوسی برای زندگی الان من چه چیزی برای گفتن دارد، سعدی برای زندگی الان من چه چیزی برای گفتن دارد. وقتی داشتم به صنایع ادبیشان نگاه میکردم به آرایههای لفظیشان نگاه میکردم ارزش داوریهای زیبایی شناختی و هنری میکردم روی آثارشان، لذت میبردم اما خب این لذت میگذرد. حالا برای زندگی من چه چیزی برای گفتن دارد، این مهم است. فردوسی را به نظر من کسی خوب قدرش را میداند که بداند فردوسی برای زندگی او چه چیزی برای گفتن دارد، سعدی هم همینجور، شکسپیر هم همینجور، هر نویسنده و ادیب دیگری هم همینجور است. برای زندگی من آیا چیزی برای گفتن دارد اگر چیزی برای گفتن دارد من این چیز را باید بیاموزم و اگر بتوانم و به میزان نفوذ کلامی که دارم به دیگران هم بیاموزانم.
🔹 برای اینکه این پیام برای زندگی من مفید باشد باید حتماً آن سخن با عقلانیت ناسازگار نباشد، با اخلاق جهانی ناسازگار نباشد، با حقوق بشر هم ناسازگار نباشد. من گمان میکنم که اگر ما چنین روشی پیش میگرفتیم اگر جهان دیگری وجود داشته باشد و فردوسی در آن جهان دیگر به سر ببرد به مراتب خوشحالتر خواهد بود از اینکه ما فقط دائماً ستایش او را بکنیم، ستایش حافظ را بکنیم، ستایش مولانا را بکنیم ولی هیچ چیز از زندگی مولانا، از زندگی حافظ و از زندگی فرض کنید فردوسی در ذهن ما نباشد. این نکته بود که من امروز میخواستم عرض بکنم. این نکته را برای این می گویم که متأسفانه موج اول و موج دومی که نقدشان کردم یعنی تحقیر ادبیات ما و تعظیم ادبیات ما هر دو در جامعه ما رواج دارد پیدا میکند و هر دو به نظر من خطرناک است ما باید نه تحقیر کنیم ادبیاتمان را نه تعظیم کنیم؛ بشناسیم؛ اگر شناختیم هم لذتمان از فرم ادبیات بیشتر میشود و هم منفعتمان از کانتنت و محتوای این ادبیات.
➖سخنرانی استاد ملکیان در سالروز بزرگداشت فردوسی، کاشان
@mostafamalekian
✅ فایل صوتی نشست رونمایی از کتابِ «سیاره زمین و نسلهای آینده؛ چرا باید نگران باشیم؟» |مصطفی ملکیان| مؤسسه سروش مولانا
@mostafamalekian|@sorooshemewlana
🔻به مناسبت دهمین سال تأسیس دین آنلاین برگزار شد:
⭕️ تأملی در نواندیشی و روشنفکری دینی در ایران معاصر
▫️با همکاری باشگاه اندیشه
با سخنرانی:
✔️مصطفی ملکیان
✔️ حسین هوشمند
✔️امیرمازیار
✔️و با حضور آنلاین و سخنرانی عبدالکریم سروش
👤دبیر نشست: نورا نوری صفت
⏱️شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۲
@mostafamalekian | @dinonline
🔻به مناسبت دهمین سال تأسیس دین آنلاین برگزار شد:
⭕️ تأملی در نواندیشی و روشنفکری دینی در ایران معاصر
▫️با همکاری باشگاه اندیشه
با سخنرانی:
✔️مصطفی ملکیان
✔️ حسین هوشمند
✔️امیرمازیار
✔️و با حضور آنلاین و سخنرانی عبدالکریم سروش
👤دبیر نشست: نورا نوری صفت
⏱شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۲
@mostafamalekuan | @dinonline | @bashgahandishe
فایل صوتی 👇👇👇
❓سؤال: چه توصيه هايي از مولانا در دوران جديد قابل توصيه است؟
🔆پاسخ :
برخي از آموزه هاي مولانا ممكن است درست باشد ولي مناسب زمان حاضر نباشد. به نظرم موارد زير بسيار مهم هم هستند، این موارد اموريست كه كماكان قابل توصيه است:
1️⃣ اگر بخواهيد زندگي آرماني داشته باشيد، قدم اول، كشتن انانيّت است. زندگي آرماني زندگي اي است كه مبتني برخوبي(اخلاقي بودن)،خوشي ( لذّت) و معنا باشد.
2️⃣ مولانا از اندوه تقدّس زدايي كرد.و از شادي هم اعاده ي حيثيّت كرد.( تا آن زمان وجود غم در عارف را نشانه عمق مي دانستند و نيز شادي ها رو از سبكسري فرد مي دانستند.
اين موضوع را در سه سطح مي توان بررسي كرد: در سطحي كه داراي عقلانيتيم،دچار غم مي شويم. و وقتي از اين سطح فرو افتيم ، دچار شادي سطحي مي شويم.و اگر از عقلانيت فراتر رويم داراي كشف و شهود باطني و عرفاني می شویم ( كه قابل تبيين و انتقال هم نيست) دچار شادي عميق مي شويم.
فرو افتادن از عقلانیت => شادی سطحی
عقلانیت => غم
فرا رفتن از عقلانیت => شادی عمیق
در غرب آندره ژيد چنين فكري داشت و اما چرايي آن را نشان نمي داد، ولي مولانا نشان داده است.
3️⃣ مسئله نياز: مولانا بيش از آنكه به فعاليت معتقد باشد به تشنه كردن خود معتقد است.
آب كم جو، تشنگي آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
4️⃣ و اينكه صلح بيروني، جز با صلح دروني ، حاصل نمي شود.
5️⃣ يافته هاي خودت را بر هر يافته اي كه از ديگري به دست مي آوري، مقدم بدار. اهل تقليد نباش. اهل تحقيق باش.
به عبارت ديگر رعايت سلسه مراتب، علم اليقين، عين اليقين ، حق اليقين. در حالي كه بر عكس عمل مي كنيم.
6️⃣ اشياء بيروني لذّت نمي دهند، تلقي ما از آنها است كه لذّت يا رنج مي دهد.
7️⃣ ما حاصل افت و خيز هاي قبلي مان هستيم، نه فقط خيز ها و اين آغاز آشتي با خود است. يعني پذيرش ضعفها در كنار قوّت ها و مسئوليت پذيری در مورد آنها.
8️⃣ اخلاقي بودن: يعني سعي در اخلاقي بودن ، چرا كه براي اخلاقي شدن، عوامل متعددي مورد نياز است. كه يكي از آنها سعي و تلاش است و فقط همين سعي و تلاش در اختيار ماست.
✖️نوشته شده توسط آقاي علی هاشمی
✔️گفتگوی شفاهی ، ۸ مهر ۹۷
@mostafamalekian
✅ سالی که گذشت ...
✖️مجموعه آثار مکتوب و شفاهی استاد ملکیان در سال 1401
تذکر: 1.آثار، به ترتیب تاریخ برگزاری قرار نگرفته اند.|2. این لیست ناقص بوده و به مرور اصلاح و تکمیل خواهد شد.
1. تسلی بخشی، رهاندن از گرداب اندوه،اندیشه پویا ۷۸
2. درسگفتار اصطلاحات فلسفی| خانه آشنا
3. بهار ۱۴۰۱ / نشریه حیات معنوی /گفتاری در مفهوم شناسی عرفان
3. شادی درون و تحمل رنج روزگار/ با سروش دباغ در کلاب هاوس
4. گفت و گوی مصطفی ملکیان و بنیاد فرهنگ زندگی| 5 فروردین 1401
6. ۲۸ اردیبهشت/ جلسه چهارم دوره آموزشی فلسفه و اخلاق نیکوکاری/ آگاپه
7.سخنرانی بررسی و نقد کتاب «زیستن با کتاب» نوشته طریف خالدی، پردیس کتاب مشهد
8.اردیبهشت و خرداد ۱۴۰۱ / حرف های فرزند ایران تنها؛ درباره اسلامی ندوشن / ماهنامه اندیشه پویا ۷۹
9. رونمایی از کتاب "فلسفه سیاسی: درآمدی کامل" ، مؤسسه سروش مولانا و مؤسسه فرزانه
10. ۲۵ خرداد/ جلسه پنجم اخلاق نیکوکاری/ آگاپه غیرحضوری
11.مبانی فلسفی نیکوکاری/ جلسه ششم اخلاق نیکوکاری/ آگاپه
12. ۲۵خرداد /گفت و گو نورا نوری صفت با مصطفی ملکیان با عنوان : «چالش های پیش روی دین داران»
13. فلسفه برای زندگی؛ ضرورتِ عقلانی و اخلاقیِ «اصلاح اجتماعی»/ فصلنامه اطلاعات حکمت و معرفت
14. سخنرانیِ دربارهی کتابِ «دیگردوستیِ مؤثر» نوشتهی پیتر سینگر، اصفهان
15. سخنرانی درباره کتاب «الگوگرایی در اخلاق» نوشته لیندا زگزبسکی، کاری از نشر کرگدن
16. سخنرانی مصطفی ملکیان درباره کتاب ابرهای ندانستن| تیرماه 1401| انتشارات ققنوس
17. تعادل و توازن بین پول و معنویت، مؤسسه سروای باران
18. شهریور/ رونمایی از کتاب درآمدی جدید به روانشناسی اخلاق نشر آسمان خیال/ خانه آشنا
19. ۱۸ شهریورماه / گواهی دینی/ خانه آشنا
20. ۱۰ آذر/ خشونت پرهیزی مشروط یا نامشروط. مدرسه تردید با حضور حسین شيخ رضایی
21. آذر و دی ۱۴۰۱ / برای کرامت، علیه تبعیض / اندیشه پویا ۸۲
22. دی ماه/ ایران به روایت مصطفی_ملکیان/ برگزار شده در استودیو ایران پایدار
23. ۱۶ دی ماه/ اخلاق خشونت پرهیزی دفاع مشروع/ چاپ شده در ماهنامه کوچه شماره چهل و سوم
24. گفت و گو با احمد زیدآبادی/ روزنامه هم میهن
25. ۶ اسفند/ نقد و بررسی ترجمه قرآن محمدعلی کوشا/ گفتگو در کلاب هاوس
26. ۱۱ اسفند / جلسه رونمایی و تحلیل و بررسی کتاب چرا نابرابری معضل آفرین است
27. امید آفرینی در عصر نااميدي/ خانه آشنا
28. ۲۸ اسفند/ عقلانیت و معنویت / مصاحبه با روزنامه شرق
29. گفت و گو سه محک نهایی؛ عقلانیت، اخلاق جهانی و حقوق بشر در کتاب «آینده اسلام در ایران»
لینک های مربوط :
مجموعه سخنرانی های سال 1400
مجموعه سخنرانی های سال 1399
مجموعه سخنرانی های سال 1398
مجموعه سخنرانی های سال 1396 و 1395
@mostafamalekian
✅هر چه رنجمان بیشتر می شود، کانالهای ارتباطی ما با انسانهای دیگر بیشتر می شود
✍️مصطفی ملکیان
🔹آلبرت شوایتزر،می گفت از وقتی قدرت رنج در من بیشتر شد، بیشتر به انسان ها نزدیک شدم. در سوربون که زندگی می کردم و در پاریس که زندگی می کردم، با آدمها خیلی میانه ی خوبی نداشتم، ولی از وقتی وارد آفریقا شدم و از دیدن این اوضاع و احوال مدام رنج بردم، از آن روز به بعد، من بیشتر انسانم، چون همسرشتی و همسرنوشتی با انسانهای دیگر را بیشتر احساس می کنم.
🔹هیچ وقت شادی، به اندازه ی رنج بین آدم ها پیوند برقرار نمی کند. شما دقت کنید در مجلس عروسی که همه شاد هستند هر کسی در تنهایی بیشتر شادی می برد، اما اگر همین آدمها در اتاق انتظار بیمارستان نشسته باشند، نزدیکیشان به هم چقدر بیشتر است.
🔹هر چه رنجمان بیشتر می شود، کانالهای ارتباطی ما با انسانهای دیگر بیشتر می شود. از اتم های انسانها، مولکول درست می شود.
@mostafamalekian
✔️نقش هنر و ادبیات در تاثیرگذاری کتب معارف اسلامی
✍️ مصطفی ملکیان
🔹نكته اول اینکه باید از ادبيات خشك و خشن در كتابها احتراز شود. به نظر من بايد از يك نثر دل انگيزى استفاده كنيم، ادبيات و به طور كلى هنرها در باور آفرينى و باور سازى تأثير بسيارى دارند. اين كه شما مىبينيد كسى از راهى میآيد وخرج عظيمى روى فيلم مىكند، چون مىداند وقتى مخاطب اين فيلم را مىبيند دچار يك باور مىشود كه اگر صدها كلاس جهانبينى و ايدئولوژى تشكيل مىداد و صدها استدلال فلسفى مىكرد به اين راحتى نمىتوانست ما را از يك باورمان به يك باور ديگر فلسفى برگرداند، يك باور را از ما بگيرد و يك باور ديگر به ما بدهد ويك باورى را كه نداريم در ما پديد آورد.
🔹ما از هنر به معناى عامش و از ادبيات به معناى خاص يك هنر مكتوب، كم استفاده مىكنيم. من يك بار در سمينارى در مشهد گفتم شما يك بار در كلاستان را ببنديد و بگوييد همه اين جوانان كلاسورهايشان را باز كنند. ببينيد لاى اين كلاسورها چه كتاب هايى است. خيلى چيزها كشف مىكنيد. يكى از چيزهايى كه كشف خواهيد كرد اين است كه اينها با كتاب هايى سروكار دارند كه ادبيات زيبايى دارد، خوب كسى كه با آن ادبيات زيبا أنس مىگيرد نمىتواند با ادبيات نخراشيده، نتراشيده، رابطه برقرار كند.
🔹شما بهتر مىدانيد كه گاهى دو استاد از نظر معلومات در يك سطح هستند ولى يك نفر آنها آنقدر زيبا صحبت مىكند و الفاظ جالب بكار مىبرد، كه تأثير آن نگفتنى است، استدلالش هم قانع كنندهتر از آن رفيقش نيست اما طرز بيان و ادبيات او مؤثر واقع شده است.
غربيان هم وقتى كه كتاب درسى مىنويسند و كتابشان مثلاً هشت فصل دارد، اين را text bookمىگويند يعنى كتاب درس. سپس كتابهايى كنار اين كتابهاى درسى به نام »reading« تهيه مىكنند. اين يعنى چه؟ يعنى ما در فصل اول براى نمونه راجع به موضوعى صحبت كردهايم و اكنون چهار يا پنج، قطعه انتخابى مربوط به همين موضوع تهيه مىشود. كه چند نويسنده با نثرهاى مختلف نوشتهاند، اما همه يك مطلب را پى مىگيرند. اين تنوع، هم زيباست و هم متقاعد كننده.
🔹فرض كنيد شما فصلى درباره زندگى پس از مرگ آوردهايد كه يك سرى استدلالاتى دارد. اگر چند نوشته نظم و نثر راجع به زندگى پس از مرگ تهيه كنيد كارتان را تكميل كردهايد. هميشه هر جا پاى اغناء استدلالى لنگ مىشود هنر است كه مىتواند به كمك بيايد و ما را نجات دهد.
ما بايد بدانيم كه دانشجو، تنها ماشين انديشه نگار نيست كه فقط با استدلال سروكار داشته باشد، كامپيوتر نيست، اين كامپيوترها و ماشينهاى انديشه نگار هستند كه با استدلال سروكار دارند. شما زمانى كه استدلالتان را مطرح مىكنيد بالاخره مطمئنترين راهى كه در پيش مىگيريد استفاده از منطق است اما بدانيد كه باز هم يك دانشجوى هست كه ممكن است اين منطق او را اقناع نكند اكنون است كه مىتوانيد از هنر هم استفاده كنيد كه اين متأسفانه در كتابهاى درسى ما رعايت نمیشود.
❇️ بخشی از سخنان استاد در جمع اساتید دروس معارف اسلامی
@mostafamalekian
✔️مؤلّفه های خودشكوفایی از دیدگاه مزلو
✍️ مصطفی ملکیان
1. عالم واقع را به نحو كارآمدى ادراك میكنند و میتوانند بییقینى و عدمقطعیت را تحمّل كنند و بپذیرند.
2. خود و دیگران را به همان صورتى كه هستند قبول دارند.
3. چه در مقام فكر و نظر و چه در مقام فعل و عمل به صرافت طبع خود التزام میورزند.
4. در كار و زندگى، همّ و غمّشان معطوف به حلّ مسایل و رفع مشكلات است، نه اینكه خودمحور باشند.
5. شوخطبعى فراوان دارند.
6. میتوانند به زندگى نظر آفاقى (=عینى) داشته باشند.
7. بسیار خلاّق و اهل ابتكار و نوآورىاند.
8. نسبت به فرهنگآموزى و همرنگ دیگران شدن مقاومت میورزند امّا از صِرْفِ مخالفخوانى و خِلافِعُرْف بودن نیز لذّت نمیبرند، بلكه فقط دغدغۀ این دارند كه فهم و تشخیص خود را براى خاطر دیگران فراموش و فدا نكنند.
9. دغدغۀ بهروزى و سعادت همۀ انسانها را دارند.
10. میتوانند تجارب اساسى زندگى را عمیقاً درك كنند و قدر بگذارند.
11. فقط با معدودى از انسانها مناسبات و روابط عمیقِ ارضاكننده برقرار میكنند.
12. احساس اوجگیرى (Peak Experience) دارند، یعنى احوالى دارند كه در آنها احساس میكنند كه قید و بندهاى زمانى و مكانى از هم گسیختهاند و از میان برداشته شدهاند و خود به جذبه و حیرت و خشیت درافتادهاند.
13. احساس نیاز شدید به خلوت و حریم خصوصى و تنها ماندن با خود دارند.
14. گرایشهاى آزادمنشانه و خالى از جزم و جمود و تعقیب دارند.
15. معیارهاى اخلاقى را به قوّت و شدّت تمام پاس میدارند و رعایت میكنند.
❇️ کتابهای مزلو | یكى Motivation and Personality
(= انگیزش و شخصیت)
(چاپ نخست ۱۹۵۴ و ویراستۀ دوّم ۱۹۷۰)
| دیگرى Towards a Psychology of Being
(= به سوى یك روانشناسی بودن)
(چاپ نخست ۱۹۶۲ و ویراستۀ دوّم ۱۹۶۸)
❇️ برگرفته از کتاب «مهر ماندگار»
@mostafamalekian
✅ سخن حکیمانه راسل پیش از مرگ خود که یکی از حکمت آمیزترین سخنانی است که بر زبان بشر جاری شده است، چیست؟
#مصطفی_ملکیان #برتراند_راسل
@mostafamalekian
🔈 فایل صوتی گفتوگو دین آنلاین با استاد مصطفی ملکیان با عنوان «چالشهای پیش رویِ دینداران»|به میزبانی نورا نوریصفت|چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱
@mostafamalekian |@dinonline
🔷 ویژگیهای اندیشمندان گذشته در نسبت با اندیشمندان کنونی
✍️ مصطفی ملکیان
1️⃣ سخت کوشی و جدیت
کاری که میکردند ( در عرصه علم و معرفت) جزو تجملات زندگی شان نبود بلکه جز ضروریات زندگی شان بود.نفس کار (علمی) شان برایشان موضوعیت داشت و آنرا وسیله برای رسیدن به چیز دیگر نمیدانستند.
2️⃣ قناعت و ثروت گریزی در زندگی شخصی
بدانچه داشت اکتفا میکرد و آرزوی آنچه را که نداشت نمیکرد یا کمتر میکرد.این نسل ثروت و ثروت اندوزی را مانعی بر سر راه کار خود میدانستند.
3️⃣ این نسل در محیطی بود که اگر قرار بر فخرفروشی هم میبود میتوانست به سرمایه علمی خود فخر بفروشد.
علم برای وجاهت اجتماعی شخص کافی بود.
4️⃣ این نسل اهل علم و معرفت بود نه اطلاعات و داده (هرچند که در عصر انفجار اطلاعات هم نمیزیست)
صرف داشتن اطلاعات را مهم نمیدانست.میدانست که تبدیل داده به اطلاعات و تبدیل اطلاعات به علم و تبدیل علم به فهم است که موضوعیت داردمثال: این نسل کتابی را ۳۰ بار میخواند نه اینکه ۲۰۰ کتاب را فقط ۱ بار.
5️⃣ این نسل به سنت خود پشت نکرده بود و بخوبی آنرا میشناخت هر چند که همچون کسروی به مخالفت با آن بپا میخواست.
در حال حاضر در برخورد با سنت دو گروه را داریم یکی متعصبانه از سنت دفاع میکند که این برخاسته از استدلال گریزی، خوشیفتگی و آرزو طلبی و جمود است و گروه دیگر گروهی است که نسبت به سنت بیاعتنا است. بلاشک در سنت عناصر مفیدی وجود دارد که توجه به آن بسیار جالب توجه و راهگشاست. باید بدانیم که چه عناصری از سنت هست که 《ماندنی》 روزگار ماست و چه چیزهایی هست که دیگر ماندنی روزگار ما نیست و از حقانیت برخوردار نیست.
6️⃣تواضع داشتن
از میان همه اینها ویژگی خاصی در استاد موحد به حد کمال قابل مشاهده است، تواضع دکتر موحد است بطوریکه آدمی به هنگام صحبت با ایشان بطور کامل حریمهایی را که در ارتباطات روزمرهاش با دیگران مدنظر قرار میدهد (فلانی فلان جایگاه علمی و... را دارد) فراموش میکند و این ناشی از تواضع، فروتنی، هنر گوش دادن و دقت درصحبت ایشان است که که برای همگان قائل است.
این ویژگی ایشان از سایر ویژگی هایی که گفته شد برای بنده ارزشمندتر است چراکه فوق تمام ارزش ها انسانیت است و اوج انسانیت نفی انانیت(همه چیز را برای خود خواستن و از دیدگاه خود دیدن) است و نفی انانیت در تواضع است که خود را نشان میدهد.
➖تلخیص سخنرانی مصطفی ملکیان در شب تولد صدسالگی استاد محمدعلی موحد
@mostafamalekian
✔️توقعات در گفتار و رفتار
✍️ مصطفی ملکیان
🔹کسانی گفته اند که حد و مرزهایی که اخلاق بر زندگی عاشقانه می گذارد سخت گیرانه اند،یعنی انگار اخلاق می طلبد که عاشقان احتیاط بیشتری نسبت به معشوق داشته باشند،یا به این جهت که معشوق استحقاق بیشتری دارد و یا به این جهت که عاشق بدهکاری بیشتری به معشوق دارد،چون حد انتظار او را بالا برده است.ومتاسفانه یکی از بزرگترین ابتلائات ما همین است که چه در مورد عشق و چه در مورد چیزهای دیگرسطح توقع دیگران را با گفتار و رفتار خودمان بالا می بریم و طرف مقابل فکر می کند با یک انسان کاملا نیکخواه و مهربان مواجه است وناگهان رفتاری دور از انتظار می بیند و باعث می شود که رنج فراوانی ببرد.از این رو در رفتار اخلاقی خودمان باید توجه داشته باشیم که فرانمودهای ما وجلوه ای که از خودمان می دهیم(و برای خودمان واقعیت ندارد)برای طرف مقابل تبدیل به واقعیت می شود و در محاسباتش آنرا به حساب می آورد و وقتی اتفاقی دور از انتظار می افتد و با واقعیت آشنا می شود رنج فراوان می برد؛واین مطلب خیلی خیلی مهمی است که روانشناسان بسیار بر آن تاکید کرده اند.
❇️روانشناسی اخلاق،صفحه 81
@mostafamalekian