⭕️ ما باید به فرزندان خود بیاموزیم که هیچ سوالی نیست که پرونده ی آن برای همیشه بسته شده باشد و دیگر جای هیچ شک و اشکال یا تحقیق و تفحصی وجود نداشته باشد.#مصطفی_ملکیان @mostafamalekian
Читать полностью…🔶مشق ترجمه
🔸مقابلهٔ جملهبهجملهٔ ترجمههای استاد ملکیان با متن انگلیسی
🔹فایل شمارهٔ ۵: اعلامیهٔ بهسوی یک اخلاق جهانی
🔺کاری از: روحالله سلیمانیپور (کانال: @soleimanipur)
@mostafamalekian
🔅اکثر بودجه ای که در ایران، صرف پژوهش شده است، باید صرف ترجمه می شد...
🔹 نباید گفت که در باب موضوعی، در کشور ما تحقیقی صورت نگرفته است، باید گفته شود که در جهان تحقیقی صورت نگرفته است. گاری را نباید از نو و دوباره اختراع کرد. وقتی راه حل مساله یا مشکلی در کشورهای دیگر پیدا شده است، در ایران نباید به دنبال پیدا کردن راه حل، تحقیق کرد. راه حل موجود است و تنها باید از آن استفاده کرد.
🔹اکثر بودجه ای که در ایران، صرف پژوهش شده است، باید صرف ترجمه می شد. چرا که مشکلی وجود داشت که در ایران راه حلی برای آن نبود، اما در کشورهای دیگر، برای آن راه حل پیدا کرده بودند. لذا با صرف هزینه برای ترجمه، می شد که به راه حل رسید، اما این بودجه ها اکثرا صرف پژوهش شد.
🔹شخصی به من مراجعه کرد و گفت که می خواهد شبهات دیوید هیوم را در باب معجزه، پاسخ دهد. من به او گفتم که این شبهات توسط الهیدان و متکلم مسیحی، "پِیلی" پاسخ داده شده است. او گفت که این کار در غرب انجام شده و توسط ما صورت نگرفته است و ما خود باید مستقلا اقدام به رفع این شبهات کنیم. من پیشنهاد کردم که اول کتاب پیلی را بخوانند، اگر چیزی مضاف بر آن داشتند، می توانند روی آن کار کنند. او نپذیرفت و اصرار کرد که اساتید گفته اند که ما باید خودمان، این را انجام دهیم. حرف این اساتید، برخاسته از عجب ناشی از جهل شان بود. چرا که نمی دانستند در دنیا چه خبر است. در طول فعالیت شان، من به این شخص محترم و متشخص، کمک هایی هم کردم.
🔹او حدود دو سال و نیم دیگر به من مراجعه کرد و گفت که الان که کتاب پِیلی را می خوانم، متوجه شدم که من یک دهم کار پِیلی را هم انجام نداده ام و او حدود 240 سال پیش، بسیار کامل تر و جامع تر به این موضوع پرداخته است!
وقتی که قرار است افرادی بر روی ساخت و توسعه اتومبیل کار کنند، باید از آخرین دست آوردهای صنعت خودرو سازی آگاه شوند، و بعد به سراغ توسعه و بهبود آنچه که هست بروند.
▪️سخنرانی ضرورت های پژوهشی ، آذر ۹۶
@mostafamalekian
🍉🍉شب یلدا مبارک
📗 این فال حافظ به نیت خود استاد ملکیان گرفته شد.
🔻
@mostafamalekian
🔅هنر چگونه می تواند از درد و رنج بشر بکاهد؟
دیدگاه های مختلفی در پاسخ به این سوال وجود دارد.
1⃣خدمت اول. ارسطو معتقد بود که نظاره گری آثار هنری، فشارهای روانی آدمیان را می کاهد. انسان وقتی مجذوب زیبایی می شود، فشارهای روانی بر دوش او کاهش می یابد. ارسطو از اصطلاح تطهیر روح استفاده می کرد. به زبان یونانی، آثار هنری انسان را کاتارسیس(پالوده) می کنند. کاتارسیس یعنی پالایش روحی. به نظر ارسطو، در حین نظاره گری یک اثر هنری، روح انسان پالوده می شود و ممکن است که این پالودگی روح، برای مدتی و یا مدت ها در انسان باقی بماند. ارسطو معتقد بود که تشویش(اضطراب یا دل نگرانی) و اندوه بر اثر نظاره گری آثار هنری از انسان زدوده می شوند.
این کارکردی که ارسطو برای هنر قائل است، دارای بدیل است. انسان با مصرف داروهای آرام بخش نیز می تواند این دو را از خود بزداید. مراجعه به روان درمان گر نیز این اثر را دارد. در برخی موارد، مصرف مواد مخدر و روان گردان هم می تواند بدیلی برای این کارکرد هنر باشند. گرچه بر نظر ارسطو درباره ی این کارکرد هنر، وفاقی وجود دارد، باید توجه داشت که بدیل هایی نیز وجود دارند.
2⃣خدمت دوم. بعد از ارسطو، نظرات دیگری نیز مطرح شد. عده ای بر این عقیده بودند که نظاره گری آثار هنری، تعارضات درونی را کاهش می دهد. در درون انسان، همیشه بین جنبه ی عقلانی و جنبه ی احساسی و عاطفی، نوعی تعارض وجود دارد. بسیاری از روان شناسان هنر معتقد هستند که تا وقتی انسان تحت تاثیر نظاره گری یک اثر هنری است، این تعارض درونی بین عقل او و احساس و عاطفه ی او به حداقل ممکن می رسد. چون رفع این تعارض درونی، مثبت قلمداد می شود، لذا ارزش داوری اخلاقی در این مورد، مثبت است.
3⃣خدمت سوم. نظاره گری آثار هنری، قدرت مشاهده گری و دقت و تیزبینی را در افراد افزایش می دهد. کسانی که با آثار هنری سر و کار دارند، افراد تیزبین تری هستند و وقتی وارد دیگر عرصه های زندگی هم می شوند، قدرت تشخیص بیشتری دارند. نظاره گری آثار هنری، انسان را در جهت تشخیص و تمیز تفاوت ها و تقویت قوه ی تشخیص پرورش می دهد. فی المثل اگر یک هنرمند وارد عرصه ی سیاست شود، از قوه ی تشخیص خوبی برخوردار خواهد بود. بعضی از روان شناسان هنر معتقد اند که آزمایشات فراوانی، این مورد را تایید می کند.
4⃣خدمت چهارم. آثار هنری، قوه ی تخیل فرد را افزایش می دهند. یعنی وقتی انسان با آثار هنری مواجه می شود، از وضع بالفعل خود بیرون می آید و در پوست کسانی می رود که وضع بالفعل او را ندارند. اگر فردی هیچ وقت کارگری نکرده باشد، با خواندن یک رمان می تواند در پوست یک کارگر فرو رود. اگر فردی زیر شکنجه قرار نگرفته باشد، با دیدن یک فیلم متوجه خواهد شد که شکنجه چه بلایی بر سر انسان می آورد. تخیل افزایی، از خدمت هایی است که اثار هنری به انسان می کنند.
5⃣خدمت پنجم که نتیجه ی خدمت چهارم است، این است که همدلی و هم دردی انسان با دیگران را افزایش می دهد. همدلی و هم دردی، فقط ربط مستقیم با تخیل دارد. انسان با تقویت قوه ی تخیل خود، همدلی و همدردی خود را با دیگر انسان ها افزایش می دهد.
در مقاله ای نشان داده ام که هر چقدر قوه ی تخیل قوی تر شود، انسان اخلاقی تر می شود و این برخلاف توهم است که هر چقدر بیشتر می شود، انسان ضد اخلاقی تر می شود.
بخش عمده ای از اینکه انسان ها اخلاقی زندگی نمی کنند بدین خاطر است که آن ها نمی تواند ضرباتی را که از ناحیه ی زیست ضد اخلاقی بر دیگران تحمیل می کنند را تصور کنند. وقتی قرار ملاقاتی تنظیم می کنیم، با قوه ی تخیل خود، باید بتوانیم تبعات خلف وعده مان را که ممکن است بر دیگران عارض شود را اعم از سرما و گرما و آزار و اذیت و ... را بچشیم تا از خلف وعده چشم پوشی کنیم.
6⃣خدمت ششمِ نظاره گری آثار هنری این است که موجب می شود انسان سلامت روانی پیدا کند. در آخرین تحقیقی که در مرکز بین المللی تحقیقات روانشناسی در آمریکا انجام شده است، یازده مولفه برای سلامت روانی فهرست کرده اند. سر و کار داشتن با آثار هنری، در تقویت بیش از هفت مورد از این یازده مورد، تاثیر به سزایی دارد.
7⃣خدمت هفتم این است که آثار هنری، آرمان گرایی را در انسان تقویت می کنند. آثار هنری انسان را ترغیب می کنند تا خود را تبدیل به یک اثر هنری کند. انسان می تواند زندگی خود را تبدیل به یک اثر هنری کند. معمولا وقتی انسان با آثار هنری سر و کار پیدا می کند، احساس یک نوع استعلا می کند.
اگر آزمایشات روانشناسانه، تایید کنند که هر حتی یکی از موارد فوق، بر اثر نظاره گری آثار هنری در انسان ایجاد می شوند، فعالیت هنری، اخلاقی نیز خواهد بود، چرا که از درد و رنج دیگران می کاهد.
🔑سخنرانی اخلاق و هنر ، در موزه گرافیک
@mostafamalekian
🔹انتشار نوشته استاد ملکیان با عنوان «محاکمه حقیقت جویی،عقلانیت ورزی و معنویت گرایی» در مجله نگاه نو 115 (جدیدترین شماره نگاه نو)
@mostafamalekian
⏰ وقت آن است که ...
✔️مصطفی ملکیان
🔹وقت آن است كه اين آموزه مشترك همه اديان و مذاهب را به جد بگيريم كه تا وضع و حال درونى، باطنى، وانفسى آدميان دگرگونى مطلوب نيابد وضع و حال بيرونى، ظاهرى و آفاقى آنان دگرگونى مطلوب نخواهد يافت.
هوگوفن هوفمانستال (Hugo von Hofmannsthal) ، شاعر و نمايشنامه نويس اتريشى (۱۹۷۴-۱۹۲۹) گفته است: «فلسفه بايد داور و ناقد عصر خود باشد؛ و اگر به نماينده و سخنگوى روح زمانه بدل شود اوضاع رو به وخامت خواهد نهاد.» مى توان، با استفاده از طرز بيان او، گفت: روشنفكر بايد داور و ناقد فرهنگ مردم خود باشد؛ و اگر به نماينده و سخنگوى اين فرهنگ بدل شود اوضاع رو به وخامت خواهد نهاد.
🔅روشنفکری، نمایندگی فرهنگی یا داوری فرهنگی؟
@mostafamalekian
🔅«ششمین همایش نظام اخلاقی مولانا»
«نظام اخلاقی مولانا» از مهمترین طرحهای پژوهشی موسسه سروش مولانا است. این پژوهش که به سرپرستی علمی مصطفی ملکیان در حال انجام است، امسال وارد ششمین سال تولد خود شد. موسسه سروش مولانا از همان ابتدای کلید خوردن این پروژه، هر سال همایشی را با همین نام برگزار میکند. این همایش که محفلی است برای ارائه جدیدترین دستاوردهای پژوهشگران حوزه اخلاق و مولانا و همچنین آشنایی بیشتر افراد علاقهمند به این حوزه، امسال در ششمین سالگرد خود 14 و 15 دی ماه برگزار میشود. در این همایش که به «کثرت/ وحدت گرایی اخلاقی» میپردازد، مکاتب مهم فلسفه اخلاق به بحث و نقد گذاشته خواهد شد و سخنرانان و عناوین سخنرانی بخش اصلی همایش به شرح زیر هستند:
1- مصطفی ملکیان؛ «راههای اثبات رجحان یک مکتب بر مکتبهای بدیل»
2- حسن اسلامی؛ «اخلاق مشترک یا اخلاق جهان روا»
3- ابوالقاسم فنائی؛ «وظیفهگرایی اخلاقی»
4- جواد حیدری؛ «کثرتگرایی اخلاقی»
5- امیرحسین خداپرست؛ «فضیلتگرایی اخلاقی»
6- حسین هوشمند؛ «نتیجهگرایی اخلاقی»
پ.ن: قابل ذکر است، عادل مشایخی، سخنران میهمان این برنامه از «اخلاق و سیاست» سخن خواهد گفت. همچنین خانم پروفسور آذرمیدخت صفوی استاد زبان فارسی دانشگاه «علیگر» هند و رئیس سابق «بنیاد زبان فارسی هند» از میهمانان و سخنرانان ویژه این برنامه هست.
@souroshmolana
🔅صوت سخنرانی استاد ملکیان در نقد و بررسی کتاب سرشت شر
➖پردیس کتاب مشهد ،24 آذرماه 96
@mostafamalekian
🔻شادى،عدم تنازع درونى و آرامش ؛محصول عشق!
🔹به نظر کى يرکگور افسردگى ناشى از اين است که عاشق نيستيم.هرکس عشقش شديدتر و عام تر شود از ميزان افسردگى اش کاسته مى شود.از نظر او عشق، تنها وعده دهنده اى است که تنازع درونى را از ميان مى برد و آرامش را به وجود مى آورد.
اخلاقى زيستن - استاد مصطفى ملکيان
@mostafamalekian
👇👇
🍃🍃دلایل ضعیف شدن قدرت تخیل
🔻چرا قدرت تخیل در ما ضعیف میشود؟ اینجا هم باز عوامل فراوانی هست که به همه نمیتوان بپردازم.
1️⃣خودشیفتگی
🔹اولینش خودشیفتگی است «narcissism». به این معناست که شخص شیفتهی خودش میشود و این عشق به خودش، او را از بین میبرد. در حالت افراطی به این میانجامد که فرد بقیه افراد را شی میبیند نه شخص، در واقع فکر میکند دیگران اشیایی هستند که مقاصد من را برآورده میکنند تا وقتی اهداف من را برآورده میکنند، استفاده میکنم بعد آنها را دور میاندازم. این افراد نمیفهمند انسانهای دیگر هم درست احساسات و عواطف و هیجانات، خواستهها و نیازهای آنها را دارند.
🔻تاثیرات خودشیفتگی
🔹به میزانی که این خودشیفتگی را داریم دو چیز بر ما عارض میشود: یکی اینکه دیگران را در واقع انسان نمیدانیم و یکی هم اینکه در دیگران چیزی را که خودمان میخواهیم، میخوانیم. مثلاً وقتی به دیگری دروغ میگویم و میرنجد و طبیعی است که برنجد و خودمان هم از دروغ شنیدن میرنجیم، میگوییم فلانی زودرنج است، یا از قبل کدورتی از من داشته است. در صورتی که واقعیت چیز دیگری است. فوری احساسات و عواطف دیگران را جوری تفسیر میکنیم که انگار فقط خودمان انسان هستیم و بقیه نباید احساسات و عواطف ما را داشته باشند.
2️⃣نیازهای عملی
🔹نیازهای عملی هم نمیگذارد برویم در پوست دیگران. وقتی در بانک میروید کارتان این است که یک چک بدهید و پولی بگیرید. به خاطر همین به کارمند بانک فقط به عنوان یک دستگاه نگاه میکنید چون نیازتان همین است. دیگر نمیتوانید بفهمید که مثلاً مقروض است یا دختری فلج دارد و ... و چون نمیتوانید تصور کنید، تا نتوانست کارش را انجام دهد برانگیخته میشوید. نمیگویید اگر من خودم جای او بودم ممکن بود خطا کنم. این به خاطر این است که نیاز عملی شما این است که او باید کار خاصی انجام دهد. به خاطر همین است که هیچ وقت احوال یک کارمند بانک را اگر یک دستگاه جایش بیاید، نمی پرسید: که کجا رفت و الان چه میکند. چون از قبل هم به او به دید یک دستگاه نگاه میکردید، احوال یک دستگاه را پرسیدن که معنی ندارد.
3️⃣لقبدادن به افراد
🔹وقتی عنوان و لقبی بر انسانها میگذاریم نمیتوانیم آنها را انسان ببینیم. میگوییم: فلانی یهودی است یا افغانی، فکر نمیکنیم او هم مثل ماست، یا در اروپا به شرقیها و مخصوصاً عربها میگویند موسیاه. همان معاملهای که ما با انسانهایی میکنیم ،که دقیقا مثل ما انسان هستند و میگوییم افغانی، دیگران هم با ما میکنند. یا در جوامع مردسالار میگویند فلانی زن هست، یا در جوامعی که بردهدار بودند میگفتند فلانی برده است و همین کلمه مجوز رفتاری بود که با آنها میکردند. فلانی کافر یا دگراندیش است، فلانی ناراحت است. عناوین و کلیشههایی که روی آدمها میگذاریم شباهتشان را با ما در نظر ما کم میکند. در زمان خوارزمشاهیان وقتی می خواستند ناراضیان سیاسی را بکشند میگفتند فلانی قرمطی است، با هر ناراضی سیاسی با عنوان قرمطی برخورد میکردند.
🔻اثرات عنوان و لقبدادن به دیگران
🔹این عنوان و لقبدادنها دو اثر دارند: اثر اول این است که میگوید؛ با فلانی لازم نیست ارتباط برقرار کنی. با عنوان او را میشناسی و کافی است. مثلاً وقتی با شما برخورد میکنم و از ظاهر دین، استان، جناح سیاسی و وضعیت مالی شما برای من معلوم نباشد، برای شناختن شما باید با شما صحبت کنم. اما اگر فهمیدم مثلاً مذهبی هستید، میگویم من ایشان را شناختم و نیازی به ارتباط نیست. اگر فهمیدم هم حزب من هستید نیاز به ارتباط نیست چون حتماً خوب هستید و اگر هم حزب من نبودید معلوم میشود که بد هستید.
🔹اثر دومی که دارند تفاوت ما آدمیان را بیش از حدی که هست نشان میدهند، ما آدمیان اینقدر با هم تفاوت نداریم، ایرانی و ژاپنی، فقیر و ثروتمند، قرن نوزدهمی و قرن بیستمی، ولی کلیشهها این را زیاد میکنند. وقتی روی کسی عنوانی گذاشتید کمکم با او جوری رفتار میکنید که آن عنوان صادق میآید. آمریکائیان سیاهپوستان را در قرن هجدهم ـ نوزدهم به کشور خودشان آوردند. میگفتند اینها خیلی خشن هستند و چشم طمع به مال آمریکاییها دارند و میتوانند به ارباب خیانت میکنند. وقتی این دیدگاه جا بیفتد، رفتار بد با سیاهپوستان رایج می شود، وقتی با این ها بد برخورد شود ممکن است واکنش خشنی هم نشان دهند، بعد میگویند: دیدید گفتیم اینها خشن هستند. به اینها میگویند پیشبینیهای کامروا کننده، یک پیشبینیهای در عالم انسانی وجود دارد که مثلاً من در مورد شما میکنم با اینکه درست نیستند ولی وقتی بر اساس این پیشبینی با شما رفتار میکنم کمکم آن پیشبینی در مورد شما راست میشود در حالی که از روز اول دروغ بود.
🍎مصطفی ملکیان، سخنرانی اخلاقی زیستن و اجتماعی عمل کردن
@mostafamalekian
🔴گزارش روزنامه صبح امروز (روزنامه خراسان رضوی) از سخنرانی استاد ملکیان در رونمایی از کتاب سرشت شر در پردیس کتاب مشهد
http://sobhe-emrooz.ir/?cat=13
@mostafamalekian
🔺دیدار مصطفی ملکیان و آیت الله سیدان در مشهد
در این دیدار محور اصلی گفتگو مکتب تفکیک و نقد و بررسی آن بود.
@mostafamalekian
📸سخنرانی استاد ملکیان در جلسه نقد و بررسی کتاب سرشت شر، پردیس کتاب مشهد،۲۴ آذرماه۹۶
@mostafamalekian
🔹رونمایی از مثنوی معنوی با تصحیح دکتر محمد علی موحد
🔅با حضور استاد ملکیان
سه شنبه، ۵ دی،ساعت ۱۵:۳۰ ، خیابان بهشتی،خیابان بخارست،نبش کوچه سوم
@mostafamalekian
🔶مشق ترجمه
🔸مقابلهٔ جملهبهجملهٔ ترجمههای استاد ملکیان با متن انگلیسی
🔹فایل شمارهٔ ۵: اعلامیهٔ بهسوی یک اخلاق جهانی
🔺کاری از: روحالله سلیمانیپور (کانال: @soleimanipur)
@mostafamalekian
🍃🍃علل ضعف اراده اخلاقی از دید ارسطو
🔹تا از ضعف اراده سخن ميگوييم گويي اين پيشفرض را داريم كه انسان اراده دارد، و نيز اين پيشفرض را كه اراده شدت و ضعف دارد. ارسطو به اين دو پيشفرض توجه داشت و از هر دو دفاع ميكرد. اراده داشتن يعني چه و با چه متدولوژياي ميتوان فهميد كه موجودي اراده دارد يا نه؟ جوابهاي بسيار متعددي به اين پرسش داده شده است، جواب ارسطو اين است كه موجودي اراده دارد كه در همة اوضاع و احوال يكسان كنش و واكنشهاي متفاوت نشان دهد، از اين رو انسان داراي اراده است. دليل او براي شدت و ضعف داشتن اراده هم اين است كه انسان يك وضع و حال واحد را به درجات متفاوت طلب ميكند، مثل وقت غذا خوردن كه لقمة اول و لقمة آخر را به درجات متفاوت طالب است. بنابراين ارسطو براي اثبات اصل اراده به يك ديدگاه آبجكتيو رجوع كرد و براي اثبات شدت و ضعف آن به يك ديدگاه سابجكتيو.
🔹حال ارسطو ميگويد علت شكاف ميان معرفت و عمل اخلاقي اين است كه اراده انسان ضعيف شده است، يعني خواستاري اوليه به مثلاً راست گفتن را از دست داده است و چيزي كه باعث كاهش علاقه به راست گفتن شده است ميل به يك لذت ديگر است. ارسطو معتقد بود كه تنها لذاتي كه در مقابل اخلاقي عمل كردن ميايستند لذات جسمانياند، يعني لذات مربوط به تن، كه تقريباً همان نيازهاي بيولوژيك مزلو است يعني خوردن و آشاميدن و پوشاك و مسكن و خواب و استراحت و تفريح و نيازهاي جنسي. و اين خيلي جالب است، چون بيشتر به نظر ميآيد كه مطلوبهاي جمعي اجتماعي مثل شهرت و محبوبيت و قدرت و جاه و مقام و حيثيت اجتماعي و علم مانع عمل به معرفت اخلاقي شوند، اما ارسطو به اين اعتقادي نداشت و براي آن دو دليل ذكر كردهاند: يكي اينكه بعضي گفتهاند تا آنجا كه تحقيقات تاريخي، باستانشناختي و پارينهشناختي نشان ميدهد نيازهاي بيولوژيك همواره وجود داشتهاند اما اين مطلوبهاي جمعي اجتماعي همواره در طول تاريخ نبوده است و بعدها تحت تأثير تطورات تاريخي حاصل شدهاند و بنابراين زمانيـمكانياند و به فرهنگ و جامعه و امور ديگر بستگي دارند.
🔻( اريك فروم به اين راي قائل بود و بحث جالبي شده است دربارة اينكه اين نيازهاي غيربيولوژيك از چه زماني به وجود آمدند و بحث جالبتري شده در اين باره شده و روانشناسان اجتماعي گفتهاند جامعة خوب جامعهاي است كه در آن اين نيازها از بين برود و مثلاً گفتهاند جامعة خوب جامعهاي نيست كه در آن قدرتطلبان سوءاستفاده نكنند، بلكه جامعهاي است كه در آن قدرت باعث انگيزه نشود. من واقعاً كساني را ميشناسم كه واقعاً نميفهمند نياز به جاه و مقام يعني چه و اصلاً با اين مقوله آشنا نيستند و به صدق اخلاقي آنها معتقدم.)
🔹 اما اين راي را با قاطعيت نميتوان پذيرفت، چون در ادبيات زمان ارسطو و حتي در ادبيات مقدم بر او مثل ايلياد و اوديسة هومر ميبينيم كه از اين مطلوبها ياد شده و ناشناخته نبودهاند. اما دليل دومي كه گفتهاند و قابل قبولتر است اين است كه گفتهاند ارسطو با اين مطلوبها آشنا بوده است، اما معتقد بوده كه آنها بالمآل به نيازهاي بيولوژيك بازميگردند. به نظر ميآيد بعضي از متون به جا مانده از زمان ارسطو اين سخن را تأييد ميكنند.
🌷🌷مصطفی ملکیان،روانشناسی اخلاق،جلسه 28
@mostafamalekian
🍃🍃سه ویژگی فرقه گرایی(sectarianism) در فرقه ها
1️⃣اینکه نسبت به کس یا کسانی در طول هم، تعبد می ورزند و این تعبد ورزیدن به معنای تعطیل عقل و نیروی استدلال گر،پرسش گری، نقد و امثال ذلک خواهد بود.
2️⃣اینکه یک نوع حق را منحصر در فرقه ی خود دیدن است، انگار هر چه فرقه ی من و اصحاب و راهبران فرقه ی من، در هر بابی می گویندحق صراح و محض و حقیقت روشن و بین است.
3️⃣این است که یک نظر نخوت امیزی نسبت به دیگران پیدا می کنند،نمی گویم لزوما خصومت یا عداوت نسبت به دیگران، ولی لا اقل یک نظر نخوت امیز، یک نگه کردن عاقل اندر سفیه به دیگران در این افراد به چشم می خورد.
🍎مصاحبه مصطفی ملکیان با صدیق قطبی، ماه نامه اندیشه ی اصلاح،شماره ی اول
@mostafamalekian
🌐 بررسی و نقد کتاب «سیاست شادکامی» با حضور مصطفی ملکیان
روزسه شنبه 5 دی ماه ۹۶ ،ساعت۱۷
خیابان نجات الهی،نبش خیابان ورشو،خانه اندیشمندان علوم انسانی،سالن فردوسی
🔑حضور آزاد برای عموم
@mostafamalekian
🔅یکی از آفت های پست مدرنیسم که به ما سرایت کرده است ...
🔹نکته ای که قصد دارم بگویم این است که این پریشان گویی و پریشان اندیشی، یکی از پیامدهای نامطلوب اندیشه پست مدرنیسم است. نمی گویم همه پست مدرنها این گونه هستند، ولی ما متأسفانه از پست مدرنیسم فقط این مؤلفه را داریم.
این تفکر که من حالا چیزی می گویم به صورت مبهم و موهوم و بلادلیل و سطحی اما بعداً به مرور زمان خود این سخن در اذهان و نفوس رشد پیدا می کند و اصلاح می شود، یکی از آفت هایی است که از پست مدرنیست ها به ما سرایت کرده، یعنی هیچ حسنی از پست مدرنیست ها به ما نرسیده، ولی این یکی رسیده!
پست مدرنیست ها یک عادت غالبی که دارند این است که اخگرهای فکری خودشان را همین که به ذهن خطور کرد، فرافکنی می کنند، بعد می گویند خودمان هم می دانیم که ناپختگی هایی دارد. ولی این خامی ها تعمیر و مرمت خواهد شد.
▪️مصاحبه روشنفکری دینی و اصلاحات اجتماعی،آذر 80
@mostafamalekian
🔻اگرچه عشق اختيارى نيست ، ولى عاشقانه زيستن براى عاشق شدن و مقدمات عشق را فراهم کردن اختيارى است!
اخلاقى زيستن - استاد مصطفى ملکيان
@mostafamalekian
👇👇
✅ششمین همایش نظام اخلاقی مولانا
🔴نگاهی به مکاتب اخلاقی
🕓 14 و 15 دی ماه،ساعت ۱۴:۳۰ الی ۱۹
🔅تالار فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی
🖥برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام پیام دهید 👇
@soroushmolana
۰۲۱۸۸۲۵۵۲۰۴☎️
🔅صوت سخنرانی استاد ملکیان در نقد و بررسی کتاب سرشت شر
➖پردیس کتاب مشهد ،24 آذرماه 96
@mostafamalekian
🌐 بررسی و نقد کتاب «سیاست شادکامی» با حضور مصطفی ملکیان
روز سه شنبه 5 دی ماه ۹۶ ،ساعت۱۷
خیابان نجات الهی،نبش خیابان ورشو،خانه اندیشمندان علوم انسانی،سالن فردوسی
@mostafamalekian
🔻خيرخواهى،عدالت،احسان و شفقت نتايج حاکم بودن اصل عشق در زندگى هستند
🔹از نظر کى يرکگور،در مرحله عشق،ابتدا انسان يک محبت باطنى به انسان ها پيدا مى کند. از اين محبت باطنى خيرخواهى حاصل مى شود و خيرخواهى خودش را در عدالت،احسان و شفقت به معشوق نشان مى دهد.
اخلاقى زيستن - استاد مصطفى ملکيان
@mostafamalekian
👇👇
🔴سوالی در باب دیدگاه سید جواد طباطبائی نسبت به استاد ملکیان
✔️داستانپور: نظرتان دربارهٔ مقاله ای که چندی پیش آقای سید جواد طباطبایی در نقد شما و در نشریهٔ «سیاست نامه» و با عنوان «روشنفکران علیه ایران» منتشر کرد و سراسرتوهین و فحاشی بود. چیست؟
▪️پاسخ: من قصد اظهارنظر ندارم؛ درعین حال که ما اختلاقات فکری عمیقی با هم داریم، گمان می کنم اختلافی که من و آقای طباطبایی با هم داریم بیشتر اختلاف دو نوع شخصیت و منش هست. ما از نظر روانشناسی و اخلاقی دو شخصیت و منش بسیار متفاوت داریم. من نمی گویم یکی مان خوب و یکی مان بد است. داوری این موضوع برعهدهٔ کسانی است که هردو ما را به خوبی می شناسند؛ بسیاری کسانی هستند که طرز تفکری مانند آقای جواد طباطبایی دارند؛ ولی دوری من و آنها از هم به اندازهٔ دوری من و آقای طباطبایی نیست. از طرفی دیگر کسان فراوانی هستند که طرز تفکر من را دارند؛ ولی طباطبایی از آنها آن قدر دور نیست که از من، من فکر می کنم خاستگاه قضایا اینجاست.
🔻مصاحبه با روزنامه برای فردا؛مصاحبه کننده : داستانپور
@mostafamalekian
🔴خلاصه ای از نقد و بررسی کتاب«سرشت شر» توسط استاد مصطفی ملکیان
🔹خانم دارل کوئن نویسنده کتاب سرشت شر با استعدادی که در ادبیات، روانشناسی و فلسفه داشته با تلفیق آن، کتاب سرشت شر را خلق کرده که به این موضوع میپردازد شر را به چه چشمی باید دید.
او تلقی بسیار جدیدی از شر به ما میدهد
این کتاب هم در ذهن و هم در دل مخاطب مینشیند و به سوالهایی که ذهن شما را مدتهاست مشغول کرده پاسخ میدهد.
برای من تلخیص این کتاب کار آسانی نیست و به گزیده و کلیت آنچه گفته شده خواهم پرداخت.
ما در اینجا با دو دیدگاه مواجهیم:
دیدگاه اول از نظر من اراده گرایانه(از نظر خانم کوئن دیدگاه اخلاقی)
و دیدگاه دوم معرفتگرایانه(خردگرایانه) است.
در مقدمه اولِ دیدگاه اول به این میپردازیم که انسان موجودی است آزاد که از بدو پیدایش دارای اراده آزاد بوده و آنچه که تحت اراده آزادش است آگاهانه و خودخواسته برمیگزیند.
در مقدمه دوم دیدگاه اول انسان ممکن است نسبت به دیگران سوء نیت داشته باشد و بدسگال باشد.
🔹پس انسان با سوء نیت و اراده آزاد آگاهانه و خودخواسته تصمیم میگیرد به دیگران ضربه بزند و برای این ضربه یا گفتاری از او صادر میشود یا کرداری.
در این کتاب به ۱۴ ویژگی دیگر به صورت پراکنده اشاره میکند که ما در اینجا به ۲ نکته پرداختیم که یکی اراده آزاد بود و دیگری سوء نیت به دیگران داشتن.
🔹دیدگاه دوم: در روانشناسی اجتماعی و بیشتر در آثار روانشناسان آمریکایی دیده میشود که هر انسانی ۵ تا "من" دارد.
1. آنچه واقعا «من» است (من ِ واقعی)
2. آنچه من گمان می کنم من هستم (منی که خود من خیال می کند وجود دارد، تصور من از خود)
3. آنچه دیگران گمان می کنند من هستم (تصور دیگران از من)
4. آنچه گمان می کنم دیگران در مورد من گمان می کنند (تصوری که من از تصور دیگران راجع به خود دارم)
5. و آنچه دیگران گمان می کنند من در مورد خود گمان می کنم (تصوری که دیگران از تصور من راجع به خود دارند).
🔹ما باید با من اول و دوم زندگی کنیم و سعی کنیم من دوم را نیز به من اول(خود واقعی) نزدیک کنیم و من سوم، چهارم و پنجم تصویری من است در ذهن دیگران.
زندگی با من سوم، چهارم و پنجم نمیگذارد از نوعی آرامش و رضای خاطر و باطن بهره مند شویم.
تنها باید به من واقعی و تصوری که خودمان از خودمان داریم توجه کنیم.
و برای این کار ابتدا باید به خودشناسی برسیم یعنی حدود داناییها، تواناییها، نقاط قوت، ضعف و محدودیتهایی که هستی برایمان وضع کرده بدانیم و بشناسیم.
دومین نکته دانستن قوانین حاکم بر جسم، ذهن و روان خودمان است.
و سومین نکته بدانیم شأن ما در جهان هستی چیست! چرا که با دیدن اولین نابهسامانی در جهان هستی دچار درد و رنج نشویم.
🔹موجودی که با خود واقعیاش وارد جهان نشود دچار شکست میشود چون در جهانی که با اوهام خود درست کرده زندگی میکند غافل ازینکه جهان تابع اوهام او نیست بلکه تابع واقعیتهاست و او براساس توهمات حد توقعات خود را بالا میبرد و دچار شکست و سرخوردگی میشود وقتی ناکام میشود ۲ واکنش نشان میدهد:
یا قبول کند که با من توهمی و خیالیاش مواجه شده(که اکثرا این راه را انتخاب نمیکنند.)
یا دچار پارانویا میشود و دیگران را عامل بدبختی و بیچارگیاش میداند. دچار بدبینی مفرط میشود، دچار پرخاشگری میشود، دچار پوچی و نیهیلیزم میشود و تصور میکند جهان براساس عدالت بنا نشده. و بسته به این فشارهایی که به او وارد میشود به همنوعانش ظلم میکند.
پس باید معرفت و شناختمان را نسبت به خودمان زیاد کنیم چرا که درد و رنجی که به همنوعانمان میرسانیم ناشی از ناکامی است که نسبت به عدم شناخت از خود داریم.
اگر شناختمان را نسبت به خودمان افزایش دهیم ظلم کمتری میکنیم و دید بهتری نسبت به جهان و همنوعانمان داریم.
۲۴آذر۹۶ پردیس کتاب مشهد
@Iranian_womens_dawn
🔻
@mostafaalekian
👇👇👇ادامه
▪️۴ شرطی که در دین باید محقق شود تا با اخلاق جهانی همراه شود
🔹نظر من این است که دین اگر بخواهد حضور فرهنگی داشته باشد باید اخلاق جهانی را بپذیرد اما اگر بخواهد اخلاق جهانی را بپذیرد باید 4 شرط در دین محقق شود:
1️⃣ ما باید در دین بین احکام اخلاقی و احکام حقوقی و احکام مناسکی شعائری و احکام برخاسته از عرف و عادات اجتماعی و احکام زیباشناسانه و احکام مصلحتاندیشانه اختلاف بگذاریم. دین 6 نوع باید و نباید به ما میگوید که فقط یکی از آنها است که اگر اعتبار مطلق برایش قائل شویم میتوانیم اخلاق جهانی را بپذیریم. باید مرز اخلاق را با 5تای دیگر ( حقوق و مناسک و عرف و عادات اوایل ظهور دین و زیباشناسی جامعهای که دین در آن ظهور کرده و مصلحتاندیشی موقت بنیانگذار). اگر بخواهد همان اصالت اخلاق را به 5تای دیگر بدهد آنوقت نمیتواند اخلاق جهانی را بپذیرد. علتش این است که آن 5تا همه در حال تطور و تغییرند و همه دستخوش سیلان و دگرگونی هستند. تنها اخلاق است که ثبات دارد. اگر برای 5تای دیگر هم مثل اخلاق ثبات قائل شویم نمیتوانیم اخلاق جهانی را بپذیریم.
2️⃣ اگر در کتب مقدس هر دینی تناقضات یا تعارضات یا تضادهایی وجود داشته باشد باید به شکلی این سه نوع ناسازگاری را رفع و رجوع کرد. چرا که اگر رفع نشوند، انگار تکهای از دین اخلاق جهانی را پذیرفته اما مصون نیست از اینکه تکه دیگری از دین آن را نقض کند و ناسازگاری درونی هر نظام اخلاقی را از بین خواهد برد.
3️⃣دین باید از قدرت سیاسی جدا شود. برای اینکه دین بخواهد نفوذ داشته باشد نباید از زور قدرت سیاسی استفاده کند. به دلیل اینکه وقتی دین با قدرت سیاسی پیوند میخورد با چیزی جز استدلال هم پیوند میخورد که اگر بخورد آن وقت فقط با نیروی استدلالگر و باوراندهاش نیست که نفوذ میکند، میخواهد از خشونت و فریبکاری هم استفاده کند. هر جا دین بخواهد با این دو پیش برود ناقض اخلاق است و گریزی نیست، هر جا دین وارد قدرت سیاسی شد چارهای جز این نیست که باید کم یا بیش از خشونت و فریبکاری استفاده کند. برای اینکه دین اخلاق جهانی را بپذیرد باید از قدرت سیاسی جدا شود نه به معنای آنکه مردم متدین نباشند بلکه به معنای آنکه راسخ کردن دین در باورهای دیگران نباید از خشونت و فریبکاری استفاده شود و الا اخلاق جهانی پذیرفته دین نیست. چرا که عدم خشونت و عدم فریبکاری دو اصل اخلاق جهانی هستند.
4️⃣ دین باید برای عقلانیت نظری و آزادی عملی احترام قائل شود. این بحث به کانت میرسد اما مورخان بزرگ اخلاق میگویند که قبل از کانت، توماس آکوئینی و دانس اسکوتوس دو متفکر قرون وسطایی این را مورد اشاره قرار دادهاند که انسانیت ما به دو چیز است: عقلانیت در مقام نظر و آزادی در مقام عمل. اگر شما به هر یک از این دو احترام نگذاشتید من را انسان تلقی نکردید. تفاوت میان شیء و شخص، یا چیز و کَس همین است. اگر عقلانیت نظری یا آزادی عملی مرا پاس نداری من را شیء فرض کردهای نه شخص. اگر در آموزههای دینی هم یکی از این دو پاس داشته نشود اخلاق جهانی پذیرفته نشده است.
✍️سخنرانی استاد ملکیان در کنگره اخلاق در علوم و فناوری با عنوان دین و اخلاق جهانی
@mostafamalekian