ادامه👆
🔹ما میگوییم روند نازل شدنش به این شکلی است که ما میگوییم. اما خود قرآن این را داد نمیزند. قرآن در سه جا این حرف را زده اما ما نمیدانیم ترتیبش چیست. بنابراین شدت و خفت ایجابها و تحریمها مشخص نیست. ممکن است کسی بگوید اول خدا حرام کرد، بعد گفت منافعی هم دارد بعد گفته اشکالی ندارد بخورید اما وقتی مستاید به نماز نایستید. نمونهاش را داشتیم. اول گفته شده که در ماه رمضان با همسرانتان به صورت کلی مقاربت جنسی نداشته باشید.
🔹اول حرام شد که در کل ماه رمضان زنان و شوهران با هم مقاربت جنسی داشته باشند. بعد قرآن گفت من خائنهی شما را میدانم، یعنی میدانم که به این حرف خیانت میکنید چون برایتان رعایتش سخت است. بعد گفت: أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِكُمْ ۚ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ ۗ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ ۖ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ ۚ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ)[ البقرة ۱٨۷]؛
🔹آمیزش و نزدیکی با همسرانتان در شب روز بر شما حلال گردیده است، آنان لباس شما هستند و شما لباس آنها، خداوند میدانست که شما به خودتان خیانت میکردید، پس توبهی شما را پذیرفت و شما را بخشید، پس اکنون (در شبهای رمضان میتوانید) با آنان آمیزش کنید، و آنچه را خدا برای شما مقرر داشته طلب کنید. و بخورید و بیاشامید،تا رشته ی سپید صبح از رشتهی سیاه (شب) برای شما آشکار شود، سپس روزه را تا شب به پایان رسانید، و در حالی که در مساجد معتکف هستید؛ با زنان آمیزش نکنید، این مرز های الهی است پس به آن نزدیک نشوید. خداوند این چنین آیات خود را برای مردم روشن میسازد؛ باشد که پرهیزگار شوند.
🔹فقهای ما میگویند قرآن از رقیق به غلیظ رفته، اما مستندی ندارند، چون قرآن به ترتیب نیست. کما اینکه اگر قرآن لفظی درش نبود نمیشد راجع به ماه رمضان و همبستری هم نظر داد. منتهی آنجا قرآن از یک لفظی استفاده کرد که میفهمیم قرآن اول غلیظ بود و بعد رقیق شده، چون قرآن میگوید فهمیدیم که به این حکم شبها خیانت میکنید و الان خدا به شما تخفیف داد. اینجا میفهمیم تحریم حکم اول است که به طور کلی در ماه رمضان نباید همبستری باشد.
@mostafamalekian
🎥انسان ها عواطف و احساسات مثبت را بیش از حقیقت میخواهند| مصطفی ملکیان
➖درسگفتار روانشناسی اخلاق| مؤسسه پرسش
@Mostafamalekian
✅ دانلود فایل متنی سخنرانی علل دین گریزی جوانان| استاد مصطفی ملکیان|سال 1380
@Mostafamalekian
❓آیا برای بهبود زندگی نسل جوان و به طور کلی مردم ایران توصیهای دارید؟
پاسخ مصطفی ملکیان: به نظر من اگر احساس و عاطفه نابهجا و باور غیرصادق نداشته باشیم و اگر آرزوی محال و خواسته نابهجا و نامعقول نداشته باشیم، خیلی از مشکلاتمان حل میشود.
@Mostafamalekian
✅چرا دیگر در دانشگاه تدریس ندارید؟
✍️مصطفی ملکیان
🔹من دیگر سالهاست در دانشگاه تدریس ندارم. و فقط در مؤسساتی تدریس میکنم که دولتی نیستند. مؤسساتی مثل مؤسسۀ پرسش و نظیر آن تدریس گه گاهی دارم ولی راضیام. چون در سالهای آخر تدریسم واقعا دلم میخواست از دانشگاه بیرون بیایم.
🔹یک علتش این بود که نمیتوانستم افکار خودم را با دانشجو در میان بگذارم و نکته دوم هم این بود که من در اول هر ترم چه دورۀ لیسانس و چه فوق لیسانس در یک یا دو جلسه موضوعی را که باید در ترم پیش رو میخواندیم مطرح میکردم و میگفتم ما میخواهیم در این ترم این مبحث را تدریس کنیم اما وقتی ترم تمام میشد متوجه میشدم که حتی نتوانستهام یک بیستم آن چه را که باید تدریس میکردم و گفته میشد، تدریس نکردهام و هنوز در بحث مقدمات ماندهایم و علت این بود که سطح معلومات دانشجویان بسیار پایین بود آن قدر که حتی مقدمات آن درس را نمیدانستند و من هر بار باید برمیگشتم و از مقدمات و مقدمات مقدمات شروع میکردم.
🔹یک علت دیگر هم داشت البته که مرا بسیار آزار میداد چون همیشه دو، سه تا دانشجو بودند که برای درس خواندن نیامده بودند و از جاهای مختلفی میآمدند و کارشان این بود که استاد را زیر نظر داشته باشند و گزارش بدهند که استاد این حرف را زد یا از نظام انتقاد کرد یا معتقد به اسلام نیست و یا فلان مسئله را زیر سؤال میبرد. و مرتب حاشیهسازی میکردند و من حوصله دردسرهای این حاشیهسازیها را نداشتم و چون اصولا آدمیدرونگرا هستم و اهل جدل نیستم همۀ اینها را در خودم میریختم که البته عذابآور بود و اینها باعث دلزدگیام از تدریس در دانشگاه شد و حتی در چند سال آخر واقعا دلم نمیخواست تدریس کنم اما دانشجوها فشار میآوردند و نمیگذاشتند.به میل خودم تدریس را رها کنم.
🔹تا بالاخره در سال ۸۹ از دانشگاه اخراج شدم و آن قدر خوشحال شدم که صادقانه و از ته دل به همسرم گفتم الان که اخراج شدهام مثل شب ازدواجم از ته دل خوشحالم. البته آنهایی که مرا اخراج کردند. قیاس به نفس میکردند و فکر میکردند من هم مثل خودشان به دنبال پست و عنوان و مادیات هستم در حالی که واقعا این طور نبود.
➖گفتگو استاد ملکیان با نشریه آزما 177
@Mostafamalekian
🔈 سخنرانی مصطفی ملکیان در رونمایی از مستند «رویاهای دم صبح» ساخته مهرداد اسکویی| سال 1395
@Mostafamalekian
🗣مصطفی ملکیان: من خودم اگر کسی بگوید که چرا زنده ماندهای و چرا خودت را نمی کشی و خلاصه چه چیزی به زندگی تو ارزش میدهد و کاری میکند که زندگی به زیستنش بیارزد و بصرفد، میگویم به خاطر اینکه هنوز ناامید نشدهام که در زمینه حقیقتطلبی یا خیرخواهی برسم به آنجایی که در آرمانم هست؛ بنابراین به حیات ادامه میدهم به خاطر اینکه روزی روزگاری در جهت حقیقتطلبی یا در جهت خیرخواهی و نیکخواهی جلو بروم.
@mostafamalekian
✅باید به فرزندانمان درس های زندگی یاد بدهیم.
✍️ مصطفی ملکیان
🔹نهاد آموزش و پرورش ما و کشورهای با شرایط مشابه ما، یک عیب بسیار عمده دارند که تشریح می کنم. لازم به ذکر است که منظورم از آموزش و پرورش صرفا وزارت آموزش و پرورش نیست و منظور، همه نهادهای درگیر آموزش و پرورش است. فرزند من و شما را در دو سالگی در مهد کودک تحویل می گیرند و ۳۰ سال بعد با مدرک دکتری تحویل می دهند. ۳۰ سال عمر در اختیار نهاد آموزش و پرورش قرار می گیرد. اما ما در این ۳۰ سال چه می کنیم؟ ما تا ۱۸ سالگی مطالبی به فرزندانمان می آموزیم که هیچ سودی برای زندگی آنها ندارد. مطالبی که مشکل گشای زندگی نیستند
🔹اما راه درست این است که به بچه ها سه چیز یاد بدهیم. اول، زبان و ادبیات را خوب یاد بدهیم به طوری که خوب بگویند و خوب بنویسند. دوم، ریاضیات در حد مسائل روزمره زندگی یاد داده شود و سوم، تاریخ کشورمان را بیاموزند زیرا آدمی که تاریخ کشور خود را نداند، مثل آدمی است که پدر و مادر خود را نشناسد. بعد از این موارد، دیگر تمام وقت را تا ۱۸ سالگی صرف یاد دادن درس های زندگی باید بکنیم. بعد از ۱۸ سالگی باید یک استدلال هفت مقدمه ای آموخت. اول، اینکه یکی از ویژگی های زندگی خوب، اخلاقی بودن است. دوم، برای اخلاقی بودن باید استقلال داشت. سوم، یکی از مهم ترین وجوه استقلال، استقلال مادی است. چهارم، برای استقلال مادی، مجبوریم ثروت داشته باشیم. پنجم، برای ثروت باید درآمد داشته باشیم. ششم، برای درآمد نیاز به شغل و حرفه داریم و هفتم، برای این که شغل و حرفه ای داشته باشیم، باید در یک علم، یک فن یا یک هنر متخصص باشیم..
🔹درس های زندگی دو قسم است. بعضی باید درس هایی باشند که زندگی ما را موفقیت آمیز کند، سلسله درس هایی که ما را به اهدافمان برساند. بعضی دیگر، باید چیزهایی بیاموزند که موفقیت ها به قیمت زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی نبوده باشد. پس به عبارتی دیگر، درس های زندگی شامل مهارت های زندگی و نیکی های زندگی می شوند. قبلا نیکی های زندگی را به ۲۴ مورد منحصر کرده اند اند و امروز مورد بحث من نیست و به مهارت های زندگی می پردازم. مهارت های مشترکی که همه انسان ها به آن نیاز دارند.
🔹مهارت های مشترک، ۲۰ مورد هستند که آن ها را بیان خواهم کرد. اول، خودتان را به هیچ مکتب و مسلکی مقید نکنید، هر جا خوبی بود یاد بگیرید. دوم، اتکای به خود و استقلال داشته باشید. سوم، هنر نقادی را باید گرفت، نباید زیر آوار نظرات له شویم. چهارم، گشودگی ذهن داشته باشید و سینه شما برای آرای مختلف گشوده باشد. پنجم، تا می توانیم در حال زندگی کنیم، در گذشته و آینده سیر کردن، موفقیت حال را هم از ما می گیرد. ششم، قدرت تغییر دیدگاه را باید داشت. هفتم، قدردان داشته ها باشیم. مورد دیگر، بحث آرمان گرایی است. رویا پردازی و خیال پروری افراطی، موفقیت آدمی را کم می کند و باید تعادل داشت. مورد بعدی، ما باید بیشترین کار را با کمترین دردسر انجام بدهیم. بعدی، اشتیاق به یادگیری است که در کودکان هست اما هرچه سن بالاتر می رود کمتر می شود. مورد دیگر، خودآگاهی است یعنی توجه داشتن به نقاط قوت و ضعف خود. بعدی، انضباط شخصی است. گاهی باید از لذاتی چشم پوشی کرد که بعدا لذات بزرگتری را به دست آورد. انعطاف پذیری مورد بعدی است که اگر هدف از بین نمی رود، به وسایل جمود نورزیم. مورد دیگر، شناخت سنخ شخصیتی است و مورد بعدی، صبوری می شود. موفقیت، صبوری می خواهد. مورد دیگر، مهارت گفتگو است، گفتگو به معنای فلسفی و نه گپ و گفت. بعدی، مدیریت زمان است و در نهایت هم مهارت های چهارگانه ارتباط را بدانیم. مثلا رابطه های همکاری، دوستی، خویشاوندی و... را با هم خلط نکنیم.
💢نشست "رونمایی از مجموعه کتاب های زندگی خوب"
@mostafamalekian
📌از سراب تا سرچشمه: سیر مولانا از توهم تا واقعیت - قسمت اول
🔰 استاد مصطفی ملکیان
🔰7 مهرماه 1394
@mostafamalekian | @Sorooshemewlana
(ادامه)👇👇
5️⃣نقد و بازنگری در اخلاق نه امحاء و استیصال آن
اكثر چیزهایی كه به اسم امور ارزشمند مثبت اخلاقی میشناسیم، در واقع اخلاقی نیستند و ما به خاطر جهل عمیق نسبت به طبیعت بشری، آنها را دارای ارزش مثبت اخلاقی تلقی میكنیم و از آنها یك سلسله تكالیف اخلاقی استخراج میكنیم. ثورو و امرسون آنقدر در این زمینه تاكید كردهاند كه برخی تصور كردهاند اینها ضداخلاق هستند و از این جهت ثورو شبیه نیچه است، درحالی كه مطلقا چنین نیست. نقد نیچه به اخلاق با نقد ثورو به اخلاق متفاوت است. ثورو از طبیعت ناشناسی و شناخت اندك ما از ساختار و كاركرد وجود آدمی سخن میگفت و معتقد بود ما به همین دلیل به اشتباه اموری را اخلاقی تلقی میكنیم. اگر به ساختار و كاركرد انسان توجه كنیم، ارزشها و تكالیف اخلاقیمان متفاوت میشود. بنابراین بسیاری از خوبیهای بشر، در واقع بدیهای اوست و بالعكس.
6️⃣نیاز به تنبه و بیداری معنوی
ما اولا در قبال خودمان و ثانیا در قبال همنوعان باید توجه كنیم، نیاز به تعلیم و تربیت داریم. ثورو در فصل اول والدن میگوید من این كتاب را برای دانشآموزان و دانشجویان فقیر نوشتهام، اما نه فقیر مادی، بلكه كسانی كه میدانند فقر آموزشی و پرورشی دارند. بنابراین ما نیاز به آموزش و پرورش جدی داریم. او این نكته را نیاز به تنبه و بیداری معنوی مینامد. ما در واقع در زندگی خوابگردی میكنیم، یعنی راه میرویم، اما نه آگاهانه. اگر هم كار درستی كردیم و راه درستی رفتیم، از سر اقبال است، نه اندیشیده. ما نیاز به یك انتباه معنوی داریم و باید از خواب بپریم.
7️⃣در برابر حكومتها
🔹از دید ثورو ما در قبال حكومتها یك وظیفه داریم. اینجاست كه نقد عنیف و شدید ثورو به ناعادلانه بودن همه حكومتها مطرح میشود. برخی میگویند ثورو نسبت به حكومتها بیرحم است و معتقد است همه حكومتها فاسدند و درجه فسادشان فرق میكند. بنابراین ما آدمها وظیفه داریم، خط خود را از خط حكومتها جدا كنیم. این نكته در چند آموزه جلوه مییابد؛ یكی آموزه معروف نافرمانی مدنی است كه میگوید هر وقت انسان استنباطش این بود قوانینی كه مدار كار در جامعه است، غیراخلاقی هستند یا مجریان غیراخلاقی عمل میكنند، من وظیفه دارد نافرمانی مدنی كند و از آنها سربپیچد. این نافرمانی مدنی ثورو همان چیزی است كه بعدها رالز در نظریه عدالت تحت عنوان استنكاف یا سرپیچی از بدی از آن یاد كرد. البته تفاوت ظریفی هم بین آنها هست. اما رالز میگوید ما یك وظیفه اخلاقی داریم و آن سرپیچی یا استنكاف از بدی حكومتهاست. ما نباید بگوییم حكومت از آنجا كه حكومت است، هر چه میخواهد بكند. ثورو میگوید: «اطاعت از حكومت صرفا به این جهت كه حكومت است، چیزی نیست جز واگذاری انسانیت خود.» گاهی هم ثورو میگوید من باید در مقابل هر بیعدالتی مقاومت كنم، اما چون منشا این بیعدالتیها در جوامع امروزی حكومتها هستند، اولین مخالفتم، باید مخالفت با بیعدالتیهای حكومتها باشد.
💢سخنرانی اصول اندیشه های هنری دیوید ثورو
@mostafamalekian
✅چه تجربه هایی از جهنم بدتر است؟
✍️مصطفی ملکیان
🔹اگر جهنمی وجود داشته باشد چیزی جز حسرت، پشیمانی و غم نیست. بنابراین من باید همیشه در زندگیم به این فکر بکنم که طوری زندگی کنم که کمترین پشیمانی کمترین حسرت و کمترین غم عارضم شود وگرنه باور کنید پشيمانی، حسرت و غم از موحش ترین صحنه هایی که از جهنم ترسیم کرده اند ترسناکتر است. باور کنید اگر آدم شبانه روز شکنجه ببیند ولی با خودش در آشتی باشد زندگیش قابل تحملتر از کسی است که با خودش در آشتی نیست و یا به خاطر اینکه حسرت زده است یا به خاطر اینکه پشیمان است یا به خاطر اینکه اندوهگین است. بنابراین من باید همیشه در زندگی بگویم این سبک زندگی که در پیش گرفتم این نحوه موضع گیری این نوع گفتار، این نوع کردار مرا فردا به این سه تا یا به دوتا از این سه تا یا یکی از اینها دچار نکند.
🔹یک وقت نشود که ببینم خطای اخلاقی مرتکب شدهام و پشیمانم. یک وقت نشود که بفهمم خطای محاسباتی مرتکب شدهام و فرصتهایی را از دست دادهام آن وقت حسرت زده میشوم و یک وقت هم نشود که ببینم چه آرمانی برای خودم تصویر کرده بودم در ۲۰ سالگی و حالا آن آرمان اینقدر از من دور شده که آن را نمیبینم. از بس دور شده هرچه چشم میاندازم و چشمم را تنگ میکنم اصلا دیگر آرمان را نمیبینم و غم مرا بگیرد. خطای اخلاقی بخواهیم و نخواهیم پشیمانی میآورد. خطای محاسباتی و فرصتها را از کف دادن حسرت میآورد و فاصله افتادن بین آرمانهایی که برای خودم تصویر کرده بودم و آنچه دارم برای من اندوه میآورد. اندوهگین میشوم. باور کنید این بزرگترین جهنمی است که یک آدم ممکن است دچارش شود و من فکر میکنم تنها چیزی که می شود گفت تا آنجا که آدم در توانش هست البته آدم هم خطای محاسباتی را هر قدر دقت کند آخرش انجام میدهد، هم خطای اخلاقی را هر قدر دقت بکند و هم دور افتادنش از آرمان هرقدر حواسش جمع باشد آدم در آناتی، لحظاتی، در تصمیم گیریها، در بزنگاههایی در یک موقعیتهایی از آرمانش دور می افتد. ولی خب لااقل این را به کمترین حد برساند.
➖مصاحبه استاد ملکیان با پرهام مهدیان
@Mostafamalekian
⭕️اخلاقیات ثورو
✍️ مصطفی ملکیان
🔹این اصول به دو دسته تقسیم میشود؛ اولا اخلاقیات ناظر بر درون آدمی یعنی اخلاقیات مربوط به روان انسان یعنی ناظر به احساسات و عواطف و خواستهها و آرزوها و آرمانها و باورها و ثانیا اخلاقیات ناظر به بیرون آدمی یعنی اخلاقیات رفتاری یعنی اخلاقیات ناظر به گفتار و كردار و زبان بدن آدمی.
🔻اخلاقیات رفتاری ثورو
🔹ساده زیستی: در كل فرهنگ جهانی اگر بتوان یك نكته اختصاصی برای ثورو قائل شد، تاكید او بر سادهزیستی است. سادهزیستی به زبان روانشناسی، یعنی آدمی باید به نیازهای خود توجه كند، نه خواستههای خود. اگر روزی نیازها و خواستههای ما در دو جهت سیر كردند، وظیفه ما این است كه نیاز را بر مقدم خواسته بداند و خواسته را فدای نیاز كند. اگر به این بلوغ رسیدیم كه نیازها و خواستههای ما همسو بودند، كمال مطلوب است. اما اكثریت آدمیان تا آخر عمر به این بلوغ نمیرسند و تا آخر عمر با این تعارض مواجه هستند. قدما این تعارض را تعارض خوشایند و مصلحت میخواندند. از دید ثورو اخلاقیات ما انسانها بیشتر دنبال تامین خواستههاست، درحالی كه اخلاق درست، به دنبال نیازهای ما است و ما به اخلاق نیاز، نیاز داریم. ما آدمیان در ناحیه جسم سه نیاز بزرگ (سلامتی، قدرت و زیبایی) و در ناحیه ذهن هشت نیاز و در ناحیه روان 54 یا 56 نیاز بزرگ داریم. شكوفایی یا self fulfillment انسان به تامین نیازهای اوست. قانون و حقوق از سویی و اخلاق از سوی دیگری به پدر و مادرها اجازه میدهد تا 18 سالگی در زندگی بچهها دخالت كنند و مانع از آن شوند كه او خواستههایش را بر نیازهایش ترجیح دهد، زیرا بچهها در اعم موارد دنبال خوشایندهای خود هستند و نیازهایشان را فدای خواستههای خود میكنند. اكثر آدمها بعد از این سن معمولا خواستههای خود را بر نیازهای خود ترجیح میبخشند. ثورو معتقد بود ما از جهت عدم ترجیح نیازها بر خواستهها به خودمان خسارات عظیمی میزنیم.
🔹 توجه به بدن: نزد افلاطون و نوافلاطونیان و بسیاری از نحلههای عرفانی تحت تاثیر ایشان به بدن توجه نمیشود، گویا ما یك موجود روحانی هستیم كه در قفس بدن گیر كردهایم و به همین علت بدن برای ما در حكم مانع و مزاحم است. یعنی اگر روح بخواهد تعالی یابد، باید به بدن شكنجه بدهد و بالعكس.
تا تو تن را چرب و شیرین میدهی/ گوهر جان را نیابی فربهی
🔹این تضاد در فلسفه غرب، عرفان مسیحی، الهیات ادیان ابراهیمی و… سخت شایع است، اما ثورو معتقد است كه ما یك موجود «روان تنی» (سایكو سوماتیك) هستیم و نزاعی میان این دو نیست و نیازهای بدن و ذهن و روان باید برآورده شود، نه خواستههایشان.
🔹مراقبه: ما نیاز به یك تمركز در زندگی داریم، هر اسمی بخواهد داشته باشد، اعم از مدیتیشن یا یوگا یا …یعنی آدمی در زندگی باید از نقش عاملیت بیرون آید و نقش ناظریت بیابد. یعنی انسان نباید به عملگرایی (agency) اكتفا كند و گاهی نظرورز (spectator) باشد. این امر از راه تمركز به دست میآید، خواه تمركز معطوف به بدن، یا تمركز معطوف به ذهن یا تمركز معطوف به روان. مثلا یوگاهای هفتگانه برخی معطوف به ذهن، گروهی معطوف به روان و برخی معطوف به بدن است.
🔻اخلاقیات درونی ثورو
🔹 آزادگی و وارستگی: آزادگی به معنای آزادی از قید و بندهای درونی است. این را تعلق خاطر نداشتن یا به تعبیر مایستر اكهارت وارستگی میخوانیم.
علو طبع یا استغنای روحی: یعنی به آنچه دیگران دارند، هیچ نظری ندارم و بنابراین از حرص و طمع رها هستم. به تعبیر حافظ:
در این بازار اگر سودی ست با درویش خرسند است/ خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
🔹توكل به هستی: ثورو در این جهت وامدار رواقیان است و میگوید هر چه در توان است انجام ده، اما كاری به نتایج نداشته باش و توكل به هستی كن. به تعبیر مثنوی:
ما همه كردیم كار خویش را/ نوبت تو شد بجنبان ریش را
🔹اما توكل به هستی هرگز به معنای انفعال نیست. رواقیان میگفتند هر وظیفه اخلاقی كه داری، انجام بده، اما جهان هستی هم نسبت به كارهای تو واكنش دارد. این واكنشها را نتایج اخلاقی زیستن بدان. در قرآن تعبیری هست كه عرفا زیاد از آن استفاده میكنند: اذا فرغت فانصب. یعنی به محض اینكه از كاری فارغ شدی، به كار بعدی مشغول شو. كار من در زمام خود من است، اما نتایج كار من به میلیاردها چرخ و دنده هستی بستگی دارد.
🔹صبوری (patience): البته این صبوری با صبوری علم اخلاق اعم از اخلاقهای فلسفی یا الهیاتی یا عرفانی فرق دارد.»
❇️سخنرانی اصول امدیشه های هنری دیوید ثورو
@mostafamalekian
🎥سخنرانی استاد مصطفی ملکیان در آیین یادبود چهلمین روز درگذشت زندهیاد دکتر میرشمسالدین ادیبسلطانی.
@mostafamalekian
✔️روند نزول قرآن
✍️ مصطفی ملکیان
🔹شما راجع به مشروبات الکلی ببینید قرآن میفرماید: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ حَتَّىٰ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ...)[النساء ٤۳]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه میگویید. این را خطاب به چه کسی گفته؟ خطاب به مسلمانان گفته که میتوانستند مست باشند اما نمیتوانستند نماز بخوانند.
🔹یک جا گفته:(يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ ۖ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا ۗ وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ)[بقرة ۲۱۹]
گفته هم مشروبات الکلی و هم قمار منافعی دارد امّا إِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا اما گناه آندو بیشتر از نفعشان است. انگار اینجا شدیدتر از قبلی است. اما یک جای دیگر میگوید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ[المائدة ۹۰و ۹۱]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! همانا شراب و قمار و بتها، و تیرهای قرعه، پلید و از عمل شیطان است. پس از آنها دوری کنید، تا رستگار شوید. همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد؛ پس آیا شما خودداری خواهید کرد؟!
@mostafamalekian
ادامه👇
✔️تاثیر اخلاق در حیرت و سرگشتگی بشر
✍️ مصطفی ملکیان
🔹اخلاق باعث ميشود حيرت انسان در مقام نظر و بلاتكليفي او در مقام عمل از بين برود يا به حداقل برسد. بعضي از روانشناسان معتقدند كه اگر انسان صد در صد اخلاقي زندگي كند حيرت و بلاتكليفياش به صفر ميرسد، اما من معتقدم كه به صفر نميرسد اما به حداقل ميرسد. كسي كه دچار حيرت است هر طرف را كه انتخاب كند باز هم پشيمان ميشود، چون اصل حاكم وحدتبخش ندارد. از اين رو عرفا و شخصيتهاي اخلاقي بزرگ معمولاً دچار حيرت و بلاتكليفي نميشوند ، اما البته عكس آن صحيح نيست، يعني اين طور نيست كه هركس دچار حيرت و بلاتكليفي نميشود انسان بزرگي است، چون جهل مطلق هم، مثل روشنايي مطلق، قاطعيتآور است.
❇️ روانشناسی اخلاق | صفحه 135
@mostafamalekian
✅ دانلود فایل متنی سخنرانی علل دین گریزی جوانان| استاد مصطفی ملکیان|سال 1380
@Mostafamalekian
✅چرا هیچگاه لباس روحانیت نپوشیدید؟
✍️مصطفی ملکیان
❓شما هیجده سال در حوزه درس خواندید و طبیعی بود که در این مدت مدارج تحصیلی مختلفی را طی کنید و سؤال من این است که آیا لباس روحانیت هم به تن کردید؟
🔹نه! هیچوقت. چون به پوشیدن لباس روحانیت معتقد و علاقهمند نبودم. هدف من از تحصیل در حوزۀ علمیه یافتن پاسخ برای پرسشهای فلسفی و فکری خودم بود و با این هدف از سال ۵۸ تا ۷۶ که از قم به تهران آمدم به مدت ۱۸ سال در حوزه ماندم اما کم کم به نظرم رسید که آن چه در آن جا تدریس میشود برایم قانعکننده نیست و بسیاری از پرسشهای من به پاسخ نرسیده است. البته در تمام هیجده سالی که در حوزۀ علیمه قم تحصیل میکردم و در قم ساکن بودم هفتهای دو روز به تهران میآمدم و در دانشگاههای مختلف تدریس میکردم از جمله دانشگاههای تربیت مدرس، دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه تهران حتی مدت کوتاهی در دانشگاه امام صادق هم تدریس کردم و در همۀ این شرایط به دنبال یافتن پاسخ برای پرسشهای فکری خودم بودم.
❓در هیجده سالی که در حوزۀ علمیه تحصیل کردید و درواقع یک طلبه بودید آیا در این مدت به فکر رفتن به پایههای بالاتر تحصیلی و مدارج بالاتر حوزوی نبودید؟
🔹ابدا. هدف من فقط درس خواندن و دانستن بود و به فکر دریافت عناوین تحصیلی و رفتن به مدارج بالاتر حوزوی نبودم. یا به فکر این که خودم را از نظر علمیبرای تدریس در دانشگاه آماده کنم. مسئلۀ اصلی و دغدغۀ من یافتن پاسخ برای پرسشهای شخصیام در فلسفه بود و رسیدن به حقیقت. حتی به یاد ندارم که مثلا درس خوانده باشم که فردا بروم دانشگاه و سر کلاس چیزهایی را که خواندهام تدریس کنم. البته در طی تحصیل آنقدر اندوختههای علمی پیدا کرده بودم که به من امکان تدریس در دانشگاه را میداد بنابراین هیچ وقت برای این که بروم درس بدهم مطالعه نمیکردم و آن قدر اندوختۀ فکری داشتم که بتوانم تدریس کنم. حتی در سیزده سال اخری هم که در دورۀ دکترا تدریس میکردم نیازی نمیدیدم که برای رفتن به سر کلاس و درس دادن مطالعه کنم و بخواهم برای تدریس یک درس دو واحدی مطالبی را بخوانم و برای رفتن سر کلاس آماده شوم.
➖گفتگو استاد ملکیان با نشریه آزما، شماره 177
@Mostafamalekian
🔈 داستان «جوانمرد قصاب» از زبان استاد ملکیان | اهمیت فضیلت ادای امانت
@Mostafamalekian
🔈 سخنرانی مصطفی ملکیان در رونمایی از مستند «رویاهای دم صبح» ساخته مهرداد اسکویی| سال 1395
👈درباره این مستند: «رویاهای دم صبح» روایتیست از زندگی دختران زیر ١٨ سال که در کانون اصلاح و تربیت شهرزیبای تهران، دوران اصلاح و بازتوانی را میگذرانند.
🔹این فیلم سومین قسمت از مستندهای سهگانهی مهرداد اسکویی در کانون اصلاح و تربیت است. قسمت اول «روزهای بی تقویم» و قسمت دوم «آخرین روزهای زمستان» نام دارند.
➖جهت مشاهده کلیپ معرفی این مستند کلیک کنید
➖جهت مشاهده فایل صوتی سخنرانی همه سخنرانان این نشست کلیک کنید
➖جهت دانلود و مشاهده مستند رؤیاهای دم صبح کلیک کنید
@mostafamalekian
📌از سراب تا سرچشمه: سیر مولانا از توهم تا واقعیت (قسمت دوم)
🔰سخنران: استاد مصطفی ملکیان
🔰8 مهرماه 1394
@mostafamalekian | @Sorooshemewlana
✅فایل صوتی سخنرانی «از سراب تا سرچشمه»: سیر مولانا از توهم تا واقعیت (قسمت اول و دوم)
🔰سخنران: استاد مصطفی ملکیان
🔰8 مهرماه ۹۴
@mostafamalekian | @Sorooshemewlana
❇️اصول فلسفی اندیشه ثورو
✍️ مصطفی ملکیان
1️⃣جمع نظر و عمل
🔹ثورو معتقد بود كه ما باید عمل را با نظر جمع كنیم. كسانی كه در زندگی به دنبال نظرورزی صرف هستند، زندگی كاملی ندارند. كسانی هم كه به دنبال عملورزی صرف هستند، چنین هستند. معمولا ما انسانها یا به این سو میگراییم یا به آن سو. در فلسفه و اخلاق و عرفان بحث مهمی وجود دارد كه آیا contemplation را بر action ترجیح بدهیم یا برعكس؟ آیا زندگی در مقام نظر ارزشمند است یا زندگی در مقام عمل؟ الهیدانان مسیحی به خصوص به خاطر داستان مریم و مارتا در انجیل به این بحث توجه دارند. در این داستان خاص، دو خواهر از عیسی (ع) برای صرف غذا دعوت میكنند. عیسی دعوت را میپذیرد و به منزل آنها میرود. مارتا در تمام مدت به عیسی (ع) خدمات میدهد و از او پذیرایی میكند و میكوشد لوازم آسودگی او را فراهم آورد، اما مریم نشسته و تنها به عیسی نگاه میكند و هیچ فعالیتی انجام نمیدهد. خود عیسی(ع) مریم را بر مارتا ترجیح داد و گفت تو كه نظارهگر حقیقت هستی، بهتر از كسی هستی كه به اینسو و آنسو میرود. از همینجا این بحث دامنهداری در الهیات مسیحی شد و بعدا در اخلاق و فلسفه هم این بحث رواج یافت. بنابراین یكی از شاخصههای تفكر ثورو این است ما نمیتوانیم بین دوراهی نظر و عمل یكی را انتخاب كنیم و به هر كدام بیاعتنایی كنیم، كمال انسانی خود را از دست میدهیم.
2️⃣فلسفه به مثابه شیوه زندگی
🔹در باب اینكه چه توقع و انتظاری از فلسفه باید داشت، از قدیمالایام اختلافنظر وجود داشت. بسیاری معتقد بودند كه از فلسفه باید یك كاركرد انتظار داشت و آن اینكه جهان هستی را باید تفسیر كند. ماركس درست در برابر این تلقی ایستاد و گفت كار فلسفه باید این باشد كه به جای تفسیر جهان، آن را تغییر دهد. دیدگاه سومی میگفت كه فلسفه باید مادری باشد كه همه علوم و معارف بشری غیرخودش را ارتزاق كند. دیدگاه چهارم از ویتگنشتاین است كه میگفت كار فلسفه روان درمانگری به تمام معنای كلمه است. البته در این زمینه ۹ نظرگاه میتوان داشت. اما نظر ثورو این است كه فلسفه چنانكه رواقیان میگفتند، یك شیوه زندگی است، یعنی بگوییم كه زندگیهای مختلفی میتوان داشت، مثل زندگی عارفانه، زندگی مومنانه و متدینانه، زندگی زیبایی و لذتجویانه و… یك نوع زندگی هم زندگی فیلسوفان است. بنابراین فلسفه یك سبك زندگی است كه كسانی در پیش میگیرند و كسانی خیر. در فلسفههای شرقی، آیین دائو و آیین بودا به فلسفه به عنوان شیوه زندگی مینگریستند.
3️⃣كمالگرایی امرسونی
🔹بهترین زندگی، آن است كه انسان در آن دستخوش توهم عدم تناهی نباشد. كسانی كه به تناهی زندگی توجه نمیكنند، به یك نوع خیالپردازی و رویابافی دچار میشوند و زندگیشان از واقعیت به دور میافتد و مشابه كسانی زندگی میكنند كه دچار مواد روانگردان و مخدر هستند. ما باید در زندگی به اصل تناهی توجه كنیم. تناهی انواعی دارد كه سه قسم مهمترین آنهاست: اول تناهی عمر، دوم تناهی داناییها ما هم به عنوان نوع بشر و هم به عنوان فرد و تناهی تواناییها ما هم به عنوان نوع بشر و هم به عنوان فرد. بهترین زندگی را باید در میان تناهیها جستوجو كرد. این را كمالگرایی امرسونی مینامند، زیرا امرسون ثورو را به این نكته توجه داد و در گفتوگوهایی كه با شاگردش ثورو داشت، به این نكته توجه داشت كه مواظب باشیم دچار خیالپردازی نشویم. تناهی علامت واقعبینی ماست.
4️⃣توانایی انسان در ترفیع زندگی خود
🔹خبر خوب این است كه ما در دایره این تناهیها میتوانیم به زندگی نیك دست یابیم. این توانایی از این راه حاصل میشود كه اول توجه كنیم، هر كس باید به راه خودش برود. این شباهت زیاد ثورو با نیچه است. نیچه در بخش معروف چنین گفت زرتشت، میگوید هر كس پیرو من است، به راه خود برود، زیرا من به راه خودم رفتم. این یكی از شاهكارهای قطعات فلسفی در زرتشت نیچه است. هر كدام از ما در هستی یك قرقگاه داریم و باید در قرقگاه خودمان حركت كنیم. یعنی هر یك از ما راهی داریم كه به نحو بیهمتا و یكه برای ما ساخته شده است. هر كس باید كوچه خودش را بیابد، به جای اینكه در میدان شهر جمع شود. این به راه خود رفتن همان اتكا به نفس یا اتكا به ذات است. اتكا به نفس بیش از امور اقتصادی در امور معنوی اهمیت و ضرورت دارد.
(ادامه)👇👇
@mostafamalekian
🔈 فایل صوتی نشست «معناشناسی خشونت؛ حمایت اخلاقی از شهروندان در دسترسی به صلح فراگیر و عمومی»| با سخنرانی مصطفی ملکیان| ۱۰ مهر ۱۴۰۲
@Mostafamalekian
✅ابتکار آغاز یک دوستی و ارتباط
✍️مصطفی ملکیان
🔹شما آغازگر یک ارتباط باشید. عنایت می کنید؟ ببینید من در تاکسی نشسته ام. او ساکت است و من هم ساکت هستم و من هم فکر می کنم دنیای خاص خودم را دارم و او هم دنیای خاص خودش را دارد. بعد بر می گردم می گویم حالتون چه طوره؟ یک دستمال کاغذی به ایشان می دهم می گویم مثل اینکه عرق کرده اید. یک بار می بینیم باز شد پنجره های ما به طرف هم دیگر و یک بار می بینیم من به یک انسانی بر خوردم که این انسان کاملا شبیه من است
🔹ما در واقع در دنیای اتمی زندگی می کنیم ، معمولا از ابتکار آغاز را در دست گرفتن خودمان را محروم می کنیم. اما به محض اینکه یک دستمال کاغذی در می آورم و به بغل دستی ام می دهم. می بینم اشک در چشمانش حلقه می زند ....
🔹ما از آغازگری ارتباط با دیگران پرهیز داریم، البته یک سری پیش داوری های اجتماعی وجود دارد که آن را راسخ تر می کند و این پیش داوری ها همیشه وجود داشته است.
🔹از علی ابن ابی طالب پرسیدند که پیامبر وقتی به زنان می رسد سلام می گفت ولی شما سلام نمی کنید. علی ابن طالب گفتند آخر پیامبر پیرمرد بود و کسی توهم چیزی نمی کرد ولی من جوانم و توهم چیزی می کنند درباره ام. این یعنی من می خواهم آغازگر ارتباط باشم اما سدهای اجتماعی وجود دارد. ابتکار آغاز یک ارتباط را به دست نمی گیریم و طبیعتا فکر می کنم دنیای او با دنیای من خیلی خیلی متفاوت است.
@Mostafamalekian
✅ مقایسه ای بین جوانان اوایل انقلاب و جوانان امروز
✍مصطفی ملکیان
🔹وقتی که انقلاب پیروز شد من جوانی 22 ساله بودم. وقتی، خودم را به عنوان یک جوان 22 ساله در سال 1357 با جوان 22 ساله در سال 1393 مقایسه میکنم دو تفاوت بارز در آنها میبینم. یک تفاوت که گاهی به صورت نادقیقی به آن اشاره میشود و تفاوت دیگر که کمتر به آن میپردازند.
ببینید، به لحاظ آرمانهای اجتماعی و سیاسی جوانان آن سالها آرمانهای اجتماعی و سیاسی بسیار بلندتر و بارزتری داشتند. اما منظور من از آرمانهای اجتماعی-سیاسی، در واقع عدالت، از میان بردن فقر و از میان بردن نوعی جهل عمومی است.
🔹منظورم از آرمان اجتماعی و سیاسی این است. جوان آن سالها بیشتر خود را متعهد میدید که در راه «عدالت گستری» و «آزادی پروری» در جامعه و ریشهکن کردن فقر حرکت کند و در راه رشد فرهنگ عمومی تلاش کند. اما امروزه جوانان ما حساسیت بسیار کمتری دارند، اما به این معنا نیست که آرمان ندارند، امروز آرمانهای جوانان ما اخلاقی شدهاست اما این آرمانهای اخلاقی بیشتر آرمان اخلاقِ فردی هستند و نه اخلاق اجتماعی.
جوان امروز در قیاس با جوان آن زمان فردگراتر و خودگراتر است، اما در جهت دیگر که علم، فهم و قدرت تفکر باشد من هیچ شک ندارم که جوانان امروز ما بسیار جلوتر از جوانانی هستند که هم¬نسل من بودند یا دوران دانشجوییشان در سالهای قبل از انقلاب سپری میشد. جوانان امروز ما بسیار متفکر و ژرفاندیشتر هستند و با فرهنگ جهان و فرهنگ غرب آشناتر و کارآزموده ترند.
🔹اما در این مجال میخواهم مقایسهای هم میان جوانان امروز ایران با جوانان امروز جهان اسلام اعم از حوزه ترک زبان یعنی ترکیه، حوزه عرب زبان یعنی کشورهای عربی و حوزه انگلیسی زبان مانند اندونزی، مالزی، هندوستان و پاکستان داشتهباشم که مواجهه نزدیک با آنان داشتهام.
🔹من امروز میبینم که قدرت تفکر و فریب نخوردن جوانان ما و همچنین استدلالورزی و فلسفهگرایی جوان امروز ما بسی از سایر هم¬نسلانشان در سایر کشورهای جهان اسلام بیشتر است که این مسأله مرا خوشحال و امیدوار میکند که مایل بودم در این مجال به این مسأله اشاره کنم.
➖مصاحبه سال های دانشجویی من، روزنامه ایران، مصاحبه کننده: فاطمه فرامرزی
@Mostafamalekian
✅مغالطه تجاهر
✍مصطفی ملکیان
🔹شیئی سازی یا اقنومی سازی مغالطه ای است در زبان که در ان برای اموری، وجود عینی خارجی قائل می شویم که وجود عینی خارجی ندارند .پیش فرض این مغالطه اینست که هر لفظی در زبان دال بر شیئی برای عینی و خارجی است به عبارت دیگر تمام واژه های زبان "چیزواژه" اند. در واقع همه الفاظ یک زبان را نامهایی دال بر اشیا عینی و خارجی (Concrete Names) قلمداد کرده، با انها همان معامله ای میشود که با اسما دال بر اشیا خارجی میشود مثلاً با تعبیری مثل نظام طوری معامله میشود که گویی یک شی عینی و خارجی است مانند اینکه بگوییم: حفظ نظام واجب است یا دشمنان و دوستان نظام یا خدمت و خیانت به نظام یا ...
🔹در حالیکه چنین واژه هایی اصلا از مصادیق اسما دال بر شیئی عینی و خارجی نیستند این احکام را بتوان بر انها نسبت داد.رجال سیاسی از این مغالطه استفاده زیادی کرده اند و می کنند.
🔹زمانی خبرنگاری از موسولینی پرسیده بود شما دم از پیشرفت و.. می زنید امّا من هرچه در کشور ایتالیا می گردم جز مردم فقیر و بی سواد و ... چیزی نمی بینم. موسولینی در جواب گفته بودمن نگفتم تک تک ایتالیایی ها در حال پیشرفتند بلکه گفتم ایتالیا در حال پیشرفت است این نشان می دهد موسولینی ایتالیا را یک موجود عینی خارجی قلمداد کرده بود و پیشرفت را به ان نسبت می داد.
🔹یا یک بازرس ژاپنی شعر جالبی بدین مضمون سروده است که اعداد و ارقام می گویند وضع کارگران بهتر شده است امّا من هر سال که به ژاپن می روم کارگران را رنگ پریده تر می بینم!. یعنی اینکه شما یک عنوانی با الفاظ درست کنید و واقعیتی خارجی بدان ببخشید و بعد بگویید این در حال پیشرفت است یا وضعش بهتر شده است امّا انسانهای واقعی در حال رنجور شدن و رنگ پریدگی باشند پدیده ه ی شگفت انگیزی است.
🔹حال به همبن ترتیب در کشور ما نیز از این قبیل اقنومی سازی ها داریم یعنی چیزی را که اقنوم یا جوهر نیست دارای جوهریت فرض کنیم و امری را که شی نیست شی فرض می کنیم و اوضاعی بدان نسبت می دهیم که معمولا به اشیاء نسبت داده میشود مثلاً چیزی به نام فرهنگ، تمدن، دین ،مذهب، هنر و ... وجوه عینی خارجی ندارد و شی یا اقنوم نیست.
🔹تولستوی در کتاب هنر چیست خود پشت صحنه های تئاتر روسیه در نیمه دوّم قرن نوزدهم را وصف کرده و می گوید شما در پشت صحنه های تئاتر می بینید که کارگردان خشن ترین رفتارهای انسانی را با هنرپیشه ها می کند توهین، تحقیر، استهزا،تمسخر و حتّی فشارهای جسمانی و اینها به صورتی است که گاهی این هنرپیشه ها به گریه می افتند و از شدت فشارهای جسمانی صدمه می بینند. امّا اگراز کارگردان بپرسید که در این چه محملی دارید؟ می گوید ما در خدمت هنریم اگر این رفتار را نکنم یک تئاتر موفق و یک اثر هنری درخشان و زیبا نخواهیم داشت " یعنی آدم ارا له می کند به خاطر چیزی که وجود ندارد انسان چیز موهومی بنام هنر ! به همین ترتیب انسان فدای چیز موهومی به نام فرهنگ ،تمدن ، ....
🔹اگر این اقنومی سازی ها فقط در کتابها باشند اشکالی ندارد امّا وقتی بخواهد در جامعه مبنای تصمیم گیری های جمعی قرار گیرد بر اساس انها حقوق جزایی کیفری و... تنظیم شود هر انسان دوستی، تحمل را از دست می دهد که چرا چیزی که اصلا وجود ندارد اینقدر با اهمیت قلمداد شده است که جان انسانهای واقعی در مقابل انها هیچ است.
🔹پس هر امری تا متشخص و شخصی ( یا انسان وار) نباشد نمی شود به ان توهین کرد یا دوست و دشمن ان شد یا حتّی انرا حماییت و تضعیف کرد و نظام و فرهنگ و تمدن و دین و مذهب و... انسان وار نیستند تا بتوان به انها توهین کرد یا...
🔹مقصودم از انچه که گفته شد این نیست که استفاده مجازی استعاره ای تشبیهی تمثیلی کنایی و رمزی و... از زبان جایز نیست و فقط باید استفاده حقیقی از زبان کرد بلکه می خواهم بگویم اگر از زبان استفاده مجازی شود امّا طوری جلوه داده شود که گویا حقیقت است این مغالطه است مثل اینکه کسی به من بگوید پدرسوخته و من به دادگاه شکایت کنم که ایشان باید اثبات کند که پدر من سوخته است یا مانند اینکه کسی را به دادگاه بیاورند و بگویند تو به مردم سالاری توهین کرده ای به نهاد ریاست جمهوری توهین کرده ای و بر اساس این ادعیای موهوم بر او حد جاری شود یا حبس گردد و...
🌷🌷مصطفی ملکیان، سخنرانی «چالش های معرفت شناختی انقلاب»
@mostafamalekian
🔊 فایل صوتی سخنرانی استاد مصطفی ملکیان؛ نقد و بررسی فیلم سینمایی شیر سنگی| شنبه 4 آذر 1402
@mostafamalekian| @iranianhht