mostafamalekian | Неотсортированное

Telegram-канал mostafamalekian - مصطفی ملکیان

65033

🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری: 👤 @admynchannel 🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) : 👤t.me/mostafamalekiian 🔸صفحه اینستگرام: instagram.com/mostafamalekian_official/ 🔹کانال ناقد: @naghedchannel

Подписаться на канал

مصطفی ملکیان

✅ انتشار کتاب «شکوه جان آدمی؛ طرحی اجمالی و کلی از عدالت اجتماعی» نوشته مصطفی ملکیان | نشر نگاه معاصر

➖فهرست مطالب:
معانی لغوی و عرفي واژه "عدالت"| موجوداتی که متصف به وصف عدالت می شوند|حوزه هاي معرفتي متكفّل مبحث عدالت|انواع عدالت اجتماعی|وجه جامع همه ی کاربردهای واژه ي عدالت|تمایزات عدالت اجتماعی|قلم روهای عدالت |عدالت (justice) و یا برابری (equality)| ربط و نسبتِ عدالت با فائده|تشخیص مصداقی عدالت از راه قرارداد|عدالت ورزی وظیفه ی افراد يا جوامع ؟| حوزه های اعمال عدالت اجتماعی

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

✅چه زمانی باید احساس را تابع عقل کرد؟

🔹شک نیست که احساسات، عموماً، آدمی را به عمل برمی‌انگیزند. به تعبیر روان‌شناسان، عمومِ احساسات کارکردِ انگیزشی (motivational) دارند. مثلاً انزجار یا خشم یا ترس به شخصِ منزجر یا خشمگین یا ترسیده گویی امر می‌کند که: «کاری بکن!»

🔹احساس، اگرچه القا می‌کند که دست به عمل بزنیم، نباید بگوید که دست به چه عملی بزنیم. ماهیّت و چندوچون عمل را باید به حکمِ عقلِ عملی وانهاد، یعنی ماهیّت و نوعِ عمل را باید از عقلِ عملی پرسید، نه از خودِ احساس. به تعبیر دیگر، باید احساس را، از این جهت، تابع و منقادِ عقل عملی کرد و ضبط و مهارش را به دستِ عقلِ عملی سپرد و از این کار به «مدیریت عقلانیِ احساسات» تعبیر می‌کنیم.

🔹عقلِ عملی وقتی که مورد رجوع و مشورت قرار بگیرد، حکم می‌کند که عملی که می‌کنیم باید دو ویژگی داشته باشد؛ یکی این‌که نسبت به همه‌ی اعمالِ بدیل‌اش و در قیاس با آن‌ها، بیشترین احتمال موفقیت را داشته باشد، و دیگر این‌که قواعد و احکام اخلاقی را نقض نکند و زیرِپا نگذارد.

#مصطفی_ملکیان

@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

اخلاق هیجاناتِ درونی و خشونت‌های بیرونی

✍️مصطفی ملکیان

🔹در این نوشته، سخن بر سرِ ۹ احساسی است که به عللی که معلومِ همگان‌اند، در جامعه‌ی امروز ایران فراگیریِ بی‌سابقه‌ای یافته‌اند. این ۹ احساس عبارت‌اند از: ۱) انزجار (disgust)، ۲) خشم (anger)، ۳) پرخاشگری (aggressiveness)، که ترکیبی از خشم و پیش‌اندیشی است، ۴) اشمئزاز (repugnance)، که ترکیبی از انزجار و ترس است، ۵) برآشفتگی (outrage)، که ترکیبی از تعجب و خشم است، ۶) کین‌جویی (revenge-seeking)، که ترکیبی از پیش‌اندیشی و خشم و اندوه است، ۷) عصیان (revolting)، که ترکیبی از تعجب و ترس و انزجار است، ۸) تنفر (repulsion)، که ترکیبی از پیش‌اندیشی و اندوه و انزجار است، و ۹) نفرت (hatred)، که ترکیبی از ترس و خشم و انزجار است. (پیش‌اندیشی احساسی است ناشی از رویارویی با رویدادی که شخص توقع و انتظارِ وقوع‌اش را داشته است و تعجب، برعکس احساسی است ناشی از رویارویی با رویدادی نامتوقع و غیرمنتظره.) در این ۹ احساس، برداشتِ شخص این است که دیگری با او در تضاد است و/ یا به او بی‌حرمتی کرده است.

🔹ما، انسان‌ها، از این احساساتِ نهگانه چه تلقی‌ای داریم و در مواجهه با آن‌ها چه رفتاری در پیش می‌گیریم؟ در پاسخ به این پرسش می‌توان به چهار تلقی و رفتار عمده در قبال این احساسات اشاره کرد.
1)عدم مدیریت احساسات: خشونت‌ورزیِ افسارگسیخته
2)مدیریت عقلانیِ احساسات با ابتنا بر اخلاق عدالت: خشونت‌ورزیِ سنجیده
3)مدیریت عقلانیِ احساسات با ابتنا بر اخلاقِ شفقت: خشونت‌پرهیزی
4)امحایِ عقلانیِ خودِ احساسات

منبع: اندیشه پویا ویژه‌ی نوروز ۱۴۰۲

➖جهت مشاهده متن کامل کلیک کنید

@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

سخنرانی استاد مصطفی ملکیان در نشست رونمایی از کتاب «رفاقت در رسانه‌های اجتماعی»

زمان: جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷ تا ۱۸
مکان: تهران، خیابان نوفل لوشاتو، کاشی ۸۷، کافه کتاب فلسفه

حضور برای عموم آزاد است

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

✅ معرفی کتاب حرف آخر |تامس نیگل|#کتاب توصیه شده توسط مصطفی ملکیان| ترجمه جواد حیدری

🔻درباره کتاب به قلم مترجم

🔹شکی نیست که کتاب حرف آخر نیگل از قوی‌ترین دفاعیه‌ها از عقل و استدلال و عقلانیت در قرن بیستم است. او در این کتاب به‌صورت سازش‌ناپذیری به مواضع همه‌ی کسانی حمله می‌کند که به نوعی عقلانیت را تضعیف می‌کنند مثل هیوم، کانت، ویتگنشتاین، کواین، ریچارد رورتی، برنارد ویلیامز، هیلاری پاتنم، و نلسون گودمن. نیگل این کتاب را به دو متفکری تقدیم کرده است که به نوعی مدافع عقلانیت در قرن بیستم بودند: رانلد دورکین در اخلاق و سموئیل کریپکی در منطق.

🔹 بنده هم ترجمه‌ی این کتاب را به یکی از مهم‌ترین قهرمانان و مدافعان دفاع از عقلانیت در کشورمان تقدیم می‌کنم: مصطفی ملکیان. ملکیان خدمات فکری بی‌نظیر و بی‌بدیلی به جامعه‌ی فرهنگی کشورمان داشته است که در این‌جا مجال پرداختن به آن را ندارم [از جمله‌ی خدمات فکری ملکیان می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: ۱. وضوح بی‌نظیر در بیان آراء و نظرات؛ ۲. مستدل بودن مدعیاتش؛ ۳. جامع بودن (که اکثر حوزه‌های فلسفه را در بر می‌گیرد)؛ ۴. معرفی حوزه‌های جدید برای اولین به جامعه‌ی فرهنگی کشورمان (مثل تفکر انتقادی)؛ ۵. ویراستاری کتاب‌های مهم در حوزه‌ی کاری خودش؛ ۶. معرفی متفکران مهم به جامعه‌ی فرهنگی برای اولین بار (مثل نیگل، و ده متفکر دیگر)؛ ۷. به کارگیری اندیشه‌ها در زندگی روزمره؛ ۸. نکته‌سنجی کم‌نظیر ایشان؛ ۹. دقت بی‌نظیر در ترجمه و معرفی مترجمان خوب؛ ۱۰. سیر فکری حقیقت‌طلبانه‌ی ایشان].

🔹 اما تردیدی نیست که ایشان، در سی سال اخیر، از مهم‌ترین مدافعان تما‌م‌عیار عقلانیت در کشورمان بوده‌اند و در این سال‌ها به مواضع همه‌ی جریان‌های فکری‌ای حمله کرده‌است که به نوعی عقلانیت را تضعیف می‌کردند و می‌کنند: ۱. جریانی با تکیه بر نسبی‌گرایی به دنبال بومی‌سازی علوم است؛ ۲. جریان پست‌مدرنیسم وطنی که با تکیه بر ذهنی‌انگاری (با تمام روایت‌هایش) به دنبال بی‌اعتباری علم جهان‌شمول است؛ ۳. جریان تکاملی که با تکیه بر نگرش فروکاستی و تقلیلی، بی‌اعتباری عقلانیت را رقم می‌زند.

🔹 ملکیان در طول ۳۰ سال حیات فکری خود با تمام این جریانات عقلانیت‌ستیز مبارزه‌ی تمام‌عیاری کرده است و یکی از پیشتازان خط شکن در دفاع از عقلانیت بوده است. لذا، تامس نیگل و مصطفی ملکیان از دو منظر متفاوت، از دو سطح متفاوت، از دو کشور متفاوت، هر دو قهرمانانه در عصر عقلانیت‌ستیزی از مهم‌ترین میراث بشری، یعنی عقلانیت، دفاع جانانه کرده‌اند و «در رهگذر باد نگهبان لاله» بوده‌اند.

منبع: اندیشه‌ی پویا، شماره‌ی ۸۵، مرداد ۱۴۰۲


@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

☑️ مصطفی ملکیان: پاداش فضیلت خود فضیلت است. پاداش فضیلت ورزی این نیست که در ازای آن چیزی دیگر به ما بدهند. مگر چیزی ارجمندتر از فضیلت ورزی هست که بتواند پاداش آن تلقی شود؟ پاداش فضیلت ورزی همین است که هستی وضعی پیش آورده است که فضیلت می ورزم، نه رذیلت. چه پاداشی از این بالاتر؟ کیفر رذیلت ورز، نیز جز این نیست که رذیلت می ورزیم. مگر بدتر از رذیلت ورزی هم چیزی هست که بتواند کیفر آن باشد؟ «آیا ماباید [...] آدم هایی [باشیم] که کار نیکی را که می کنند از سر اجبار می کنند برای اینکه آن را از ترس آتش دوزخ می کنند؟ اگر دین این است من لب به آن نمی زنم. ارزانی خودتان!»

@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🗣 سخنرانی مصطفی ملکیان در روزنمایی از کتاب «اخلاق و اقتصاد»|2 شهریور 1402|مجموعه فرهنگان فرشته

🔈دانلود فایل صوتی با کیفیت بالا

@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🗣 سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «بررسی پرونده‌ سمیه و شاهرخ»| 29 مرداد 1402| شهر کتاب ابن سینا

🔈دانلود فایل صوتی با کیفیت بالا

@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

⭕️تسلی یابی و تسلی بخشی به خود و دیگران

✍️مصطفی ملکیان

🔹جهان طبیعت و عالم انسانی دستخوش تغییر، تحول، تطور، سیلان، حرکت، و دگرگونی بی امان و بی‌وقفه و نیز فراگیر و استثنا ناپذیر است. هر چیز و همه چیز، از آنچه «ذرات بنیادی» اش می نامند تا کهکشانها و از خردتر از به اصطلاح «ذرات بنیادی» تا کلان‌تر از کهکشان ها، در معرض این طوفانی است که با سرعت بی نهایت می توفد و همه موجودات را درمی‌نوردد. در سرتاسر جهان طبیعت و عالم انسانی هیچ واقعیت ثابتی وجود ندارد مگر -و فقط مگر- خود بی ثباتی.به تعبیر ساده تر هیچ چیز نیامده است تا بماند. همه چیز می آید تا برود. در این کاروانسرا، مسافران مدام بار فرو می افکنند تا بر دارند. می‌آیند تا بروند.

🔹 این بی ثباتی و بیقراری جهانگیر و عالم گستر، که حکیمانی مانند بودا، لائودزه، هراکلیت، رواقیان، صدرای شیرازی، وایتهد و دیوید بوم به آن تفطن یافته یا بر آن تاکید ورزیده‌اند، با تعابیر متعدد و متفاوتی بیان شده است:«جهان بی وفاست»؛ «جهان عروس هزار داماد است»؛ «جهان می فریبد»؛ «این نیز بگذرد»؛ «جهان یک گردباد است»؛ «جهان موجی بیش نیست»؛ «جهان حباب روی آب است»؛ «زندگی نقشی است بر آب»؛ «زندگی درودی است و بدرودی»؛ «زندگی کودکی است که میان خنده می گرید و میان گریه میخندد»...

🔹یکی از مهم ترین لوازم بی ثباتی و بی قراری جهان طبیعت و عالم انسانی این است که هرچه داریم، هرچه بخواهیم، هرچه می کنیم، و حتی هر چه هستیم در معرض تغییر و دگرگونی است. کیست که به یاد نیاورد که چیزها داشته است که اکنون ندارد، چیزها می خواسته است که اکنون نمی‌خواهد، کارها می کرده است که اکنون نمی‌کند، و به صورت هایی بوده است که اکنون نیست، و برعکس، کیست که در خاطر نداشته باشد که چیزها نداشته است که حالا دارد، چیزها نمی خواسته است که الان می خواهد، کارها نمی کرده است که حال می‌کند، و به صورتی نبوده است که حال هست؟هر چه داریم، خواه آن را نقطه قوت، نکته مثبت و نعمت بدانیم و خواه نقطه ضعف، نکته منفی و نقمت، به هر تقدیر، نیامده است که بماند و نمی تواند بماند؛ پویا است نه پایا، روا و رونده است.

🔹 با رفتن نقاط ضعف، نکات منفی و نقمتهای خود فعلاً کاری نداریم. اما چه کنیم وقتی که چیزی می رود که آن را نقطه قوت، نکته مثبت و نعمت خود می پنداشته ایم؟ پدیده فقدان در اینجا است که پا به میان می گذارد. «فقدان» یعنی اینکه از چیزی یا کسی ارجمند و عزیز محروم شویم یا دیگران چیز یا کس را نداشته باشیم یا آن چیز یا کس را حفظ نکرده باشیم. و در جهان بی شتابی ها و بی قراری ها از فقدان، به این معنا، هرگز گریز و گزیری نیست. هر یک از ما ممکن است، و دیر یا زود ضرورت و اضطرار دارد که سلامت جسمانی، نیرومندی بدنی، زیبایی تن و اندام، قدرت یادگیری، قدرت یادسپاری و یادآوری، نیروی فهم، قدرت تفکر، نیروی استدلال، ثروت، شهرت، قدرت، احترام، آبرو، محبوبیت، جوانی یا ... خود را از دست بدهد، زیرا اینها نیز مانند همه پدیده‌های دیگر جهان طبیعت و عالم انسانی، به همانگونه که پدیدار شده اند ناپدید می شوند.

🔹فقدان همیشه در کمین ماست؛ و اگر از کمینگاه او تیری به سوی ما پرتاب شود و بر وجود ما بنشیند از این وجودِ تیرِ فقدان خورده خونی روان می شود که نامش «غم» است. غم احساسی است که ناشی از فقدان است. به هر که چیزی یا کسی ارجمند و عزیز را از دست داد غم دست می دهد. هر وقت که محبوبی رفت غمی می آید. به تعبیری مسامحه آمیز، گویی در اینجا نیز، طبیعت از خلا وحشت دارد: خلا ناشی از فقدان محبوب را، غم پر می کند.

🔹شک نیست که شدت و عمق محبوبیت آن چیز یا کس با شدت و عمق غم فقدان او تناسب مستقیم دارد: هرچه او محبوبتر غم فقدان تو بیشتر. اما به هر حال، غم فارغ از اینکه شدت و عمقش بیش باشد یا کم، غم است، یعنی از احساسات، هیجانات، و حالات منفی و آزاردهنده و آسیب رسان است و اگر انباشته و متراکم شود سلامت جسم، ذهن و روان را به مخاطره می‌افکند و حتی ممکن است هزینه و زیان زندگی را بر فایده و سود آن غلبه دهد و، در نتیجه: زندگی را فاقد ارزش کند، بدین معنا که دوام بخشیدن به زندگی یعنی ادامه زندگی را به کاری غیر عقلانی مبدل سازد.

🔹حال، این پرسش رخ می نماید: آیا می توان کاری کرد که در جهانی که بی ثباتی، فقدان و غم در تار و پود آن تنیده‌اند، غم (به تعبیر حافظ) پرده بر ما ندرد و (به تعبیر مولانا) خون ما را بر خود حلال نکند و وجود و حیات ما را به دست یغما نسپرد و ما را از زندگی سیر و بیزار و پشیمان نکند؟ در پاسخ به این پرسش است که سخن از تسلی، تسلی یابی و تسلی‌بخشی به میان می‌آید. در جهانی که در آن همه ما آدمیان، در معرض ابتلا به غم ایم، مصلحت اندیشی اقتضا می‌کند که، با توسل به هر وسیله عقلانی ای تسلی بیابیم و وظیفه اندیشی مقتضی این است که خود و دیگران را تسلی ببخشیم.

❇️اندیشه پویا، شماره 78
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

⭕️استدلال«فقدان ارزش و معنا در جهان تهی از خدا» و نقد آن



✍️ مصطفی ملکیان

🔹می گویند : اگر کسی بالای سرمان نباشد تا فداکاری های ما را مشاهده کند ، یا ببیند که از دروغی که بسیار منفعت داشته است ، خودداری ورزیده ایم؛ چه دلیلی دارد که از این دروغ اجتناب کنیم ؟ اگر خدایی نباشد ، یعنی عالَم کور و کر است و زندگی در چنین جهانی ارزش ندارد . زندگی هنگامی ارزشمند است که اگر هیچ کس از فداکاری های انسان آگاه نیست، لااقل یک معشوق ازلی وجود داشته باشد که انسان خود را برای او بیاراید . در این صورت ، ندانستن دیگران نه تنها مهم نیست ، بلکه اساسا نمی خواهم دیگران کارهای مرا ببینند . میان عاشق و معشوق رمزی است / چه داند آن که اشتر چراند. اما اگر خدایی در کار نباشد ، آن گاه به گفته ی داستایوفسکی «اگر خدا نباشد همه چیز مجاز خواهد بود» ، یعنی زندگی بی معنا است .

🔹نقد استدلال:
به نظر من ، این استدلال هم در این حد قابل دفاع نیست ، مگر این که ظریف تر از این بیان شود ( که بیان هم شده است ) . زیرا فرض کنید که در استخری مسابقه ی شنا برگزار می شود . در اثنای مسابقه یک نفر فریاد می زند که چرا این همه خود را به زحمت می اندازید و دست و پا می زنید . داور بازی را رها کرده و رفته است . نظری که در حال بیان آن بودیم می گوید به محض آن که دیدیم داوری در کار نیست ، همه ی تلاش های انسان بی معنا می شود . در حالی که ممکن است کسی بگوید: من کاری به داور ندارم . من از خود مسابقه لذت می برم «وقتی شما در حال خوردن غذایی خوشمزه هستید ، هیچ وقت گفته اید که خدا کند خدا وجود داشته باشد و ببیند که من دارم این غذا را می خورم ؟ مسلما نه . زیرا از خود غذا لذت می برید . حال آیا محال است انسان هایی باشند  که از راستگویی لذت ببرند و برای این کار، آرزوی وجود خدا را نداشته باشند ؟ به قول غربی ها «پاداش فضیلت ،خود فضیلت است ».آدم فضیلت مدار خود فضیلت ورزی را پاداش خویش می داند.

❇️معنای زندگی | صفحه 31

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🍃برگی از خاطرات| مصطفی ملکیان و عبدالکریم سروش

@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

سخنرانیِ استاد مصطفی ملکیان در جلسه‌ی رونمایی از دو کتاب «اخلاق و اقتصاد» و «فراسوی اقتصاد»

زمان: پنج‌شنبه ۲ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰

مکان: الهیه، بزرگراه مدرس، خیابان بیدار، خیابان فیاضی، روبروی باشگاه نهاد ریاست‌ جمهوری، پلاک ۵۰، مجموعه فرهنگان فرشته

ورود برای عموم آزاد و رایگان است. (ظرفیت محدود)

برای رزرو صندلی با شماره مؤسسه فرهنگی دُکسا ۰۲۱۵۴۹۳۲۲۲۲ تماس بگیرید.

@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

✅ تأثیر مواجهه با نمونه عملی یا اسوه عملی در اخلاقی زیستن انسان ها

🔹خیلی وقت ها ما باید از طریق نمونه عملی یا اسوه عملی خوبی یک چیز یا بدی یک چیز را ببینیم. انسان هایی که اخلاقی اند وقتی آدم عمل اخلاقیشان را می بیند آب از لب و لوچه اش جاری می شود. انسان وقتی عمل اخلاقی ای می بیند چنان تحریک می شود به اخلاقی شدن که هیچ وقت خواندن آثار اخلاقی و ... با آدم چنین نمی کند.

#مصطفی_ملکیان

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

#گزارش

گفت‌و‌گویی با استاد مصطفی ملکیان در باب تصدیق و تبیین تجربه‌های خارق‌العاده، و نیز دینی و معنوی

✍️مسعود رسولی

🔹باور به رخدادها و تجربه‌های خارق‌العاده (paranormal) در جهان شایع است. پژوهش‌های علمی اخیر نشان می‌دهند که چنین تجربه‌هایی، در عین گوناگونی، هسته‌ی مشترکی دارند. اما تا کنون ابزار یا معیاری که باور به این تجربه‌ها را ارزیابی و تبیین معرفت شناختی نماید، وجود نداشته است. البته تلاش‌هایی برای این مهم صورت گرفته، که به عنوان نمونه می‌توان به پژوهش زیر اشاره کرد:

Measuring extraordinary experiences and beliefs:... | F1000Research

🔹مصطفی ملکیان، فیلسوف فرزانه‌ی ایرانی که نامش بر روی دهها اثر ارزشمند فلسفی به عنوان نویسنده، مترجم، و عمدتا ویراستار دیده می‌شود، پیش و بیش، در بین اهالی فلسفه، با پروژه‌ی "عقلانیت و معنویت" که در آن، وظیفه‌ی فیلسوف را نه تنها "تقریر حقیقت" که "تقلیل مرارت" نیز می‌داند، شناخته می‌شود.

🔹در دیداری که به مناسبت زادروزشان، در منزل یکی از دوستداران‌ ایشان برگزار شد، فرصتی دست داد که من گزارشی از همایش یازدهم فلسفه دین معاصر، با عنوان "تجربه های دینی و معنوی"، که اردیبهشت امسال از سوی انجمن علمی فلسفه‌ دین ایران در شهر ساری برگزار شد، خدمت‌شان ارائه دهم و از ایشان بخواهم نظرشان را در مورد چنین تجاربی بیان کنند.

🔹جناب ملکیان ضمن غیر قابل انکار دانستن وقوع چنین رخدادهایی، پرسش اصلی را تبیین و توجیه مادی یا فرامادی آنها دانستند. ایشان ضمن اشاره به کتابی که در آن ۲۰۰ مورد از تجربه‌های خارق‌العاده را فهرست نموده است (تا امروز و برای تکمیل این پست، منتظر ارسال آدرس کتاب از سوی همسر محترم‌شان بودم که بدستم نرسید)، در اینکه این وقایع تا چه میزان ناشی از قدرت نفس/ خود انسان است تا عامل خارجی فرامادی، تردید روا داشتند.

🔹جناب ملکیان ضمن برشمردن نه گونه "خود": I, Self, Ego, Soul, Spirit, Personhood, Personal Identity (دو تای دیگرش یادم نیست!)، بیان داشتند که از این میان، امکان این که روح (spirit)، نفس (soul) و یا self انسانی، سبب بروز چنین رخدادهایی باشد، وجود دارد؛ دخالت امر خارجی (یا خدا) در آنها و تجربه‌های معنوی و دینی، محل تردید است!

منبع

@naghedChannel

.

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

❓تسلی‌بخشی ممکن است یا ناممکن

✍️مصطفی ملکیان

🔹متفکرانی که تسلی‌بخشی را امکان ناپذیر می دانند، جان کلام شان این است که تسلی‌بخشی از افعال دال بر تلاش است، نه از افعال دال بر توفیق. افعال دال بر توفیق افعالی اند که اگر انجام بگیرند حتماً موفق اند و به هدف می رسند. افعالی مانند دیدن، شنیدن، خوردن، کتک زدن و کشتن افعال دال بر توفیق اند، زیرا اگر کسی چیزی را دید، شنید یا خورد و کسی را کتک زد یا کشت حتماً و یقیناً آن چیز را دیده، شنیده یا خورده شده و آن کس کتک خورده یا کشته شده است. اما افعالی مانند نگاه کردن، گوش دادن، هل دادن، گریختن و ترور کردن فقط بر تلاش فاعل دلالت می کنند، تلاشی که ممکن است به هدف رسیده باشد و ممکن است به هدف نرسیده باشد. می شود کسی به چیزی نگاه کند ولی آن را نبیند، و به چیزی گوش دهد ولی آن را نشنود، یا چیز را هل دهد ولی نتواند از جا تکانش دهد و از دست کسی بگریزد ولی نتواند رهایی یابد یا کسی را ترور کند ولی ترورش موفقیت آمیز نباشد. اکنون، می توان پرسید که «تسلی بخشیدن از افعال دال بر تلاش است یا از افعال دال بر توفیق؟ به این معنا که «آیا تسلی‌بخشی همواره قرین توفیق است و شخص مبتلا به فقدان را تسلی می دهد یا اینکه تسلی‌بخشی ممکن است موفقیت آمیز نباشد و نتواند مبتلا به فقدان را آسودگی دهد؟»

🔹هستند متفکرانی که تسلی بخشیدن را فعل دال بر تلاش می‌دانند و حتی از این نیز بیشتر می روند و قائل می شوند به اینکه این فعل هیچگاه به توفیق دست نمی‌یابد و همیشه تلاشی نافرجام است. از باب نمونه، اونامونو در کتاب سرشت سوگناک زندگی می‌گوید:« احساسات نمی‌توانند تسلی را به حقیقت تبدیل کنند؛ عقل هم نمی‌تواند حقیقت را به تسلی تبدیل کند.» یعنی حقایق و واقعیات تلخ‌تر و ناگوارتر از آنند که نیروی استدلال گر آدمی بتواند به آنها معنایی ببخشد که، به موجب آن معنا، شیرین و گوارا شوند. احساسات نیز نمی‌توانند امید و/ یا خوش بینی را در آدمی چنان نفوذ و رسوخ دهند که تسلی از اینکه صرف آسایش و آرامش سطحی و موقتی باشد به حالت ذهنی و روانی عمیق و مستمر تبدیل شود که بتواند آن را حقیقت درونی و ذهنی و انفسی تلقی کرد. اگر نه عقل بتواند به حقایق و واقعیات معنای درخور ببخشد و نه احساسات بتوانند به آدمی امید و/ یا خوشبینی ژرف و ماندگار بدهند می‌توان گفت که تسلی‌بخشی کاری عبث است و بیهوده؛ و به تسلط دهندگان باید گفت: «نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی.»

🔹از سوی دیگر بسیاری از متفکران تسلی‌بخشی را عملی سودمند و بل وظیفه ای اخلاقی می‌دانند. در میان این دو گروه، هستند متفکرانی که بر این باورند که تسلی‌بخشی می تواند امکان پذیر و موفقیت آمیز باشد به این شرط که شخص مبتلا به فقدان دارای تفکر و باورهای جادویی یا تفکر و باورهای اسطوره‌ای یا تفکر و باورهای دینی و مذهبی باشد؛ و به همین جهت در روزگار ما که این سه مقوله تفکر و باور رو به زوال و فنا دارند، متناسب با میزان این زوال و فنا، تسلی بخشی امکان ناپذیر و محکوم به شکست است. گویی شرط لازم (و احیانا کافی) برای اینکه تسلی‌بخشی قرین توفیق باشد حضور و وجود یکی از این سه نوع تفکر و باور است.

🔹تسلی‌بخشی برای موثر واقع شدن به تفکر و باورهایی نظیر تفکر و باورهای آبراهام لینکلن، نیازمند است که در بحبوحه جنگ های داخلی آمریکا می‌نویسد:« من از مسیحیان نیک خواه و نیکوکار این کشور، به جهت نیایش ها و تسلی‌بخشی های مدام شان، دینی عظیم بر گردن دارم... . منویات خدای قادر مطلق بی عیب و نقص اند و باید  غالب و قاهر باشند، هر چند ماه فانیان خطاکار، پیشاپیش نتوانیم آن منویات را درست درک کنیم. ما امید بسته بودیم که، دیری پیش از این، این جنگ ها پایانی خوش بیابد؛ اما خدا از هر کس بهتر می داند و حکمی دیگر رانده بود. با این حال همچنان به حکمت او و به خطای خود اعتراف داریم. در عین حال باید در پرتو بهترین بینشی که به ما عطا می کند به جد بکوشیم و اعتماد داشته باشیم به اینکه باز هم چنین کوششی به غایات عظیمی که او مقدر داشته است رهنمون مان می شود. اطمینان دارم که او اراده کرده است که، در طی این فتنه بزرگ، خیر عظیمی عاید شود که انسان فانی نه می تواند موجب پدید آمدنش شود و نه موجب به تاخیر افتادنش.» این تفکر و باور کجا و تفکر و باور نیچه کجا که ۱۵ سالی پس از این تاریخ می نویسد: «برای کسانی که به تسلی نیاز دارند هیچ وسیله تسلی‌بخشی موثرتر از این حکم نیست که هیچ تسلی‌بخشی ای برای شان ممکن نیست. به موجب این حکم به مرتبه از امتیاز دست می یابند چنان عظیم که، بی درنگ، از نو سر برمی فرازند.»

❇️ اندیشه پویا، شماره 78
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔈 فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان در رونمایی از کتاب «رفاقت در رسانه های اجتماعی»| کافه فلسفه| کیفیت بالا

➖جهت دانلود فایل صوتی باحجم کم کلیک کنید

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

✅ چرا به آینده ایران امیدوارم؟

✍️ مصطفی ملکیان

🔹من با آموزه پوپر موافقم که ما در عالم انسانی قدرت پیش بینی نداریم. عالم انسانی عالمیست که علت های کوچک معلول های بسیار بزرگ ایجاد می کند. شما نمی توانید پیش بینی بکنید نه آینده شخص خودتون را نه آینده خانواده تان را نه آینده خاورمیانه یا ...

🔹بنابراین ما باید یک کاری بکنیم و آن اینکه وضعی ایجاد کنیم که آنچه پیش بیاید، ما آنچه در توانمان بوده در بهبودش انجام داده ایم

🔹امید ریشه اش در یک علم است و آن علم به بی علمی ماست نسبت به حوادث آینده. هر که امیدوار است چنین نیست که از امیدواریش سود ببرد اما هر که ناامید است قطعا از ناامیدیش زیان می بینید. چون نسبت به فردی که ناامید است هر چه هم در بیرون پیش بیاید مسلماً موفق نخواهد شد چون فرد ناامید شرایط لازمه را فراهم نکرده است.

➖ مبانی پیشتیبانی از امید در ایران معاصر

1️⃣ نسبت به سال 57 اوضاع مردم ما به علت تلاش خود مردم بهتر شده است.

اولا چهل و چهارسال از انقلاب ایران می گذرد ما از بس در فضا بوده ایم متوجه نشده ایم چه مقدار امیدواری هایمان را افزایش داده ایم. مثلا شما اگر کنار یک بوته هندوانه در مزرعه بنشنید حتی اگر ده روز هم بنشینید و زل بزنید به هندوانه اصلا بزرگ شدن هندوانه را احساس نمی کنید. اگر می خواهید بزرگ شدن هندوانه را بفهمید الان هندوانه را در مزرعه ببینید و سپس بروید شهر و بعد از چندین روز دیگر برگردید و حالا این هندوانه را برگردید و ببینید و متوجه شوید چه قدر هندوانه متفاوت شده است.
حالا من می خواهم بگویم اگر سال 57 را با الآن مقایسه کنید می بینید علی رغم خواست نظام خیلی امور بهتر شده است. چرا؟ چون شهروند ما امیدوار بوده است و دست به کار زده است. اگر ما ناامید بودیم الآن وضع حجاب زنان چه طور بود؟ من فکر می کنم اگر ناامید بودیم زنان ما پوشیه می زدند. اگر ما ناامید بودیم هیچ کداممان دستگاه ویدیو در خانه هایمان نداشتیم. چرا ما آثار این امیدواری را ما نمی بینیم؟ ما اگر امید نداشتیم وضعمان صد رتبه بدتر از الآن بود.

2️⃣من امیدم به نسل جوان کشورمان است
من بدون سر سوزنی شک می گویم نسل جوان ما از نسل جوان همه کشورهای اسلامی دیگر به مراتب فرهیخته تر و به مراتب جهان شناس تر و به مراتب دارای عمق و فهم بیش تر است. این هم علتش این بود که نظام ما براساس غرب ستیزی تأسیس شد و مردم به خاطر این غرب ستیزی، غرب گرا شدند. این غرب گرایی یک عیوبی داشت اما یکی از محاسنی که من سرسوزنی در آن شک ندارم این است که نسل جوان ما غرب را شناخت، فلسفه غرب را شناخت، علوم غرب را شناخت، هنر غرب را شناخت و فنون غرب را شناخت. این شناخت در هیچ کدام از کشورهای اسلامی وجود ندارد.
خب چرا نباید ما فکر کنیم یک پتانسلی است برای آینده کشورمان؟ بزگترین حسنش این است که جوان ما غرب را به اندازه خود غربیان می شناسند اگر نگویم بهتر از غربیان می شناسند. می گویند چرا این قدر می گویی غربیان؟ چون شناخت غرب یعنی شناخت دنیای امروز، چون سیطره فرهنگ غرب بر جهان امروز محرز است.

3️⃣ ما در آینده کشور ایران آرزو و خواست و رؤیای حکومت دینی نداریم

این معنایش این است که از میان شقوق مختلفی که روبرویش است یک گزینه را خط زده است. الآن شما بروید بین جوانان ترکیه، اغلب جوانان ترکیه و اساتید ترک، بیش ترشان هنوز در آثار دکتر شریعتی متوقف مانده اند. هنوز دارند حرف از شریعتی می زنند! شما ببینید جوانان ما چند مرحله از شریعتی گذر کرده اند؟ برخی از اساتید ترک هنوز هم دموکراسی رأس های شریعتی را تکرار می کنند.

🔹 با همین امید جلو برویم ده سال دیگر بهتر از الآنیم و بیست سال دیگر بهتر از ده سال بعد خواهیم بود.

4️⃣ گسترش دهکده جهانی ما را از حالت ایزوله در آورده است.

واکنش جهانی اعم از واکنش خود ملت ها و واکنش دولت ها و واکنش سازمان های بین المللی نسبت به کارهایی که در ایران رخ می دهد نسبت به دهه 60 در ایران بسیار بیش تر است.

5️⃣جوانان ما خیلی واقع بین تر از نسل 57 هستند

جوانان ما در 57 خیلی آرمان گراتر بودند و جوانان ما خیلی فاصله بین واقعیت ها و آرمان هایشان داشته اند. اما الآن در جوانان امروزه این ناپختگی را نمی بینم. اما چرا می گویم جوانان؟ چون معتقدم رتق و فتق امور به دست جوانان کشور است.

➖گفت و گوی مدرسه آزاد فکری با مصطفی ملکیان با عنوان آینده ایران

@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

✅تعارض پیش فرض های علمی و دینی

✍️مصطفی ملکیان

🔹اگر بشر تاکنون به دین پایبند بوده است، دلیل بر این بوده است که دین، نیازی را برآورده میکند، والا خلاف عقل سلیم است که بدون داشتن هیچ فایده ای هنوز به آن معتقد باشند.
اما اینکه این نیاز کدام است سخن فیلسوفان در این زمینه مختلف است: مالینوفسکی روانشناس و فیلسوف دین معروف اروپایی می‌گوید: «چون انسان ها در سرتاسر عمر ترس از مرگ دارند سراغ دین می روند تا این ترس را تسلی دهند.»
هانری بریگسون فیلسوف معروف فرانسوی نیز معتقد بود که «یکی از دو دلیل اقبال به دین ترس از مرگ است» و اریک فروم یکی از دلایل دلایل اقبال به دین را ترس از تنهایی می دانست. برخی رفع اضطراب ها و دغدغه ها و بعضی نیاز به نظم اجتماعی را عامل اقبال به دین می دانند.

🔹حال اگر پیش فرضی علمی آمد و این پیش فرض دینی را رد کرد و گفت هر نیازی در بشر هست به وسیله علم برآورده خواهد شد و نیازی که ارضاءکننده وحید و‌ یگانه آن دین باشد سراغ نداریم، در این صورت این دو پیش فرض با هم تعارض پیدا می‌کنند.

🔹مثال دیگر اینکه یکی از پیش فرض های دینی (مراد از پیش فرض دینی مطلبی است که صریحاً در متون مذهبی نیامده است ولی متدینان از آن رو به دین اقبال کردند که این گزاره را پذیرفته اند.) این است که همه مسائل و مشکلات علمی به وسیله طرق عادی معرفت قابل حل نیست. در مقابل پیش فرض علمی این است که هر مشکلی از طرق عادی کسب معرف قابل رفع و رجوع است اگر عقول انسان ها با هم مشارکت ورزند، هر مسأله ای جواب خواهد یافت.

❓سؤال: پس چرا تاکنون برخی مسائل توسط علم حل نشده اند؟
پاسخ: سرطان نوعی بیماری است که بعد از قرن ها تلاش علت آن کشف نشده است.  با این حال اگر به جامعه بشری خطاب شود که باید مأیوس شد و قبول کرد که سرطان یا اصلا علت ندارد یا علت مادی ندارد جواب این خواهد بود که یکی از پیش فرض های علمی این است که هر پدیده مادی علتی مادی دارد و اگر این گزاره مقبول نبود مردم به علم رو نمی‌کردند .

➖درسگفتار تعارض علم و دین، سال 1371

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

✅ متن کامل سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «عدالت از دیدگاه جان رالز»

➖پنج معنای عدالت:

1️⃣ اولین معنای عدالت، یعنی اینکه آنچه اخلاقاً جایز است. هر وقت کاری که اخلاقاً جایز باشد، من انجام بدهم، به این رفتار می‌شود گفت رفتار عادلانه.

2️⃣ معنای دوم از عدالت یعنی آنچه اخلاقاً به اشخاص دیگر بدهکارم. هرچه من اخلاقاً به شما بدهکارم. اگر این را رعایت کردم کار من عادلانه است و اگر رعایت نکردم کار من عادلانه نیست. عدالت مصداق بدهکاری‌هایی است که من به اشخاص دیگر دارم.

3️⃣ معنای سوم عدالت یعنی آنچه من به دیگران بدهکارم و دیگران برای بازپس گرفتن آن حق دارند از قوه قهریه استفاده کنند و قوه قهریه وقتی اینجا می‌گوییم منظور قوه قضاییه است به علاوه پلیس.

4️⃣ معنای چهارم این است که عدالت یعنی اینکه ما deserved دیگران را بپردازیم نه entitlement آن‌ها را. فرض کنید من در همان دادگاه که من ظالمم فی الواقع و شما مظلومید، من در دادگاه با این که ظالمم، مظلوم خودم را جلوه بدهم و خلاصه شما اسناد و مدارک تاریخی دال بر محکومیت من پیدا نکردید و قاضی من را حاکم کرد و شما را محکوم و گفت شما ۵۰ هزار تومان به مصطفی بدهید. شما این ۵۰ هزار تومان را که به من می‌دهید، حق من نبوده به من دادید، چون entitlement بود اما عدالت در این معنای چهارمش معنایش این است که من deserve را بپردازم. من کاری نداشته باشم که نهادهای اجتماعی چه می‌گویند، من خودم که می‌فهمم به شما ظلم کرده‌ام. عدالت این نیست که بگویم آمدیم رفتیم دادگاه، دادگاه هم این حکم را صادر کرد، من هم که طبق حکم دادگاه با تو عمل کردم. می‌گوییم طبق حکم دادگاه عمل کردی اما عدالت به معنای چهارم عمل نکردی

5️⃣عدالت به مثابه انصاف: رالز عدالت را به چه معنا به کار برده؟ رالز عدالت را به معنای سختگیرانه‌تری به کار می‌برد. عدالت به نظر رالز یعنی اینکه من چنان رفتار کنم که کسانی که طلبی دارند، متناسب با طلبکاران دیگر دریافت کنند. ما چه جور نهادهای اجتماعی را تنظیم کنیم؟ جوری تنظیم می‌کنیم که آنهایی که از کالاهای اجتماعی طلبی دارند، از خیرات اجتماعی طلبی دارند، از آموزش در جامعه طلب دارند، باید به آنها آموزش داده شود، باید تغذیه‌شان تأمین شود، باید مسکنشان تأمین شود، خوراک و پوشاک و نوشاک و مسکن و تمام این طلب‌هایی که ما از یک ساختار اجتماعی داریم. رالز می‌گفت که عدالت این است که همه کسانی که طلب دارند از جامعه، طلبشان را متناسب با دیگران دریافت کنند. اگر متناسب با دیگران دریافت نکنند، این عدالت نیست. من حالا یک مثال می‌زنم، فرض کنیم من و شما هر دو ۲۰ واحد حق از جامعه طلبکاریم، حالا این حق می‌تواند حق آموزش باشد، حق امنیت باشد، حق رفاه باشد، کاری نداریم، بالاخره ما در جامعه از نهادهای اجتماعی یک حق طلبکاریم. فرض کنیم من و شما هر دو ۲۰ واحد از جامعه طلبکاریم، درسته؟ اگر جامعه بیاید و به شما ۲۰ تان را بدهد و به من ۱۰ بدهد هر دو ۲۰ تا طلب داریم، اما ۲۰ تای شما را بدهد، از ۲۰ تای من به من ۱۰ بدهد. به معنای دوم عدالت نسبت به شما عادلانه رفتار کرده؛ معنای دوم عدالت این بود که ما آنچه را که بدهکاریم بپردازیم؛ طبق معنای دوم عدالت نسبت به شما جامعه عادلانه رفتار کرده ۲۰ تا طلب داشتید، ۲۰ تا را هم به شما داده اما نسبت به من چه کار کرده ناعادلانه رفتار کرده چون من ۲۰ تا طلب داشتم، ولی به من چند داده؟ ۱۰. پس طبق معنای دوم عدالت با شما عادلانه جامعه رفتار کرده با من ناعادلانه رفتار کرده، اما طبق معنای رالز با هر دوی ما ناعادلانه رفتار کرده. چرا؟ چون اگر دو تا آدم یک حق مساوی دارند، نمی‌شود به یکی ۲۰ تا را بدهی به یکی ۱۰ تا. اگر داری به هر دو ۲۰ بده، اما اگر امکاناتتان کم است به هر دو ۱۸ بده، به هر دو ۱۴ بده، اگر داری ای جامعه، خب هم مصطفی را ۲۰ تا را بهش بده هم آن آقا و خانم دیگر را. حالا که نداری چرا آمدی به آن آقا و خانم ۲۰ تا را دادی، به مصطفی ۱۰ تا را دادی؟ چون ۳۰ تا داشتی؟ چرا ۲۰ تا دادی به اون ۱۰ تا دادی؟ ۳۰ تا را ۱۵ تا به ایشان می‌دادی ۱۵ تا به ایشان. یعنی عدالت یک امر مقایسه‌ای است. نمی‌شود گفت که آنکه ۲۰ تا حقش را گرفت بگوید جامعه خیلی خوب است و برود دنبال کار و زندگی‌اش؛ بگوید خوب با ما که جامعه خوب رفتار کرد حالا با دیگران خوب رفتار نکرد، نه.



➖جهت مطالعه متن کامل این سخنرانی کلیک کنید

🔈فایل صوتی این سخنرانی
@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔈 فایل صوتی گفت‌وگوی آزاد با استاد مصطفی ملکیان با عنوان «آینده ایران»| شهریور 1402

🔈دانلود فایل صوتی با کیفیت بالا
@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🗣 سخنرانی مصطفی ملکیان در روزنمایی از کتاب «فلسفه‌دروغگویی»|30 مرداد 1402|شهر کتاب تجریش

🔈دانلود فایل صوتی با کیفیت بالا

@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔈 فایل صوتی برخی از سخنرانی های استاد مصطفی ملکیان در روزهای گذشته 👇

@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

📣گفتگوهایی درباره #آینده_ایران (فصل دوم)

با حضور مصطفی ملکیان

🔹آینده ایران در یوتوب (قسمت اول: گفتگو با مصطفی ملکیان):
https://youtu.be/t6QEXvLlJWI

➖کاری از مدرسه آزاد

@mostafamalekian | @AzadSocial

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

✔️نقد رویکرد که بسیاری از آیات قرآن را مجاز می داند

✍️ مصطفی ملکیان

🔹نمیشود متدلوژي‌مان اين باشد كه هر وقت سخن خداي ما گير افتاد، بگوييم كه علماي علوم بلاغي بياييد كه خدا گير افتاده است! مجاز قواعد و مکان خودش را دارد .نمیشود من هر حرفي بزنم تا اينكه گير افتادم بگويم كه اين از مقوله ی مجاز بود!  علوم بلاغي را براي اين گذاشتند كه هر كسي نتواند هر وقتي كه گير افتاد بگويد سخن من از مقوله ی حقيقت نبود و مجاز بود. مشكل ما اين است كه خيلي از مطالب را وقتي كه با معاني حقيقي آن مشكل پيدا مي‌كنيم فكر مي‌كنيم كه به راحتي مي‌توان از حقيقت پل زد و رفت به سمت مجاز! اين مجاز در زبان عربي( که زبان کتاب مقدس است) بايد جا افتاده باشد، نه اينكه هر كسي هر سخني كه گفت وقتي در معناي حقيقي آن گير کرد، بگويد اين مجازي بود! به تعبير ديگر، ملاك تشخيص حقيقت و مجاز وقتي نيست كه سخن گير مي‌افتد، بلكه وقتي است كه خود مخاطب سخن را مي‌فهمد. مخاطب زمان رسو‌ل‌الله از« سموات سبع»(آسمانهای هفتگانه) معناي حقيقي را مي‌فهميد و اگر حقيقي مي‌فهميد بايد تا قيامت ما آن را حقيقي بدانيم.  حقيقي بودن يا مجازي بودن سخن به نفس سخن است نه به طي زمان. در طي زمان كه سخن از حقيقت تبديل به مجاز نمي‌شود.

❇️ معرفت شناسی باور دینی | جلسه هفتم

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔈 تأثیر مواجهه با نمونه عملی یا اسوه عملی در اخلاقی زیستن انسان ها|مصطفی ملکیان|سخنرانی «زیبایی در خدمت نیکی»

@Mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

✅ میزگرد دینداری در دنیای معاصر | دانشگاه امیرکبیر| با حضور مصطفی ملکیان و عبدالحسین خسروپناه

🔹میزگرد دینداری در دنیای معاصر در دانشگاه امیرکبیر تهران توسط گروه فلسفه و دین این دانشگاه در سال 1394 برگزار شد.

🔹در این میزگرد هر یک شرکت کنندگان در زمان تعیین شده به دو پرسش اصلی میزگرد پاسخ دادند. سوال اول مربوط به امکان و سوال دوم مربوط به شرایط گفت‌وگوی دینداران و دیگران در جهان معاصر بود.

➖جهت مشاهده متن نشست کلیک کنید

➖جهت مشاهده پی دی اف گزارش نشست در روزنامه کلیک کنید

➖جهت مشاهده فایل صوتی نشست کلیک کنید

➖جهت مشاهده فایل ویدیویی نشست کلیک کنید

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

✅ سخنرانی های مصطفی ملکیان در روزهای آینده

1️⃣ نشست «بررسی روایتی از پرونده سمیه و شاهرخ»
زمان:
یکشنبه، ۲۹ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰
مکان: تهران، شهرک غرب، خیابان خوردین، خیابان ایران زمین، جنب فرهنگسرای ابن سینا، شهر کتاب ابن سینا
برگزارکننده: انجمن حقوق شناسی و موسسه حقوق و هنر با مشارکت شهر کتاب ابن سینا

➖در همه این سخنرانی ها حضور برای عموم آزاد است.

2️⃣ نقد و بررسی کتابِ «فلسفه‌ی دروغگویی» نوشته لارنس سونسن با ترجمه بهروز گرانپایه
زمان:
دوشنبه، ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷
مکان: تهران، تجریش، خیابان فناخسرو، مرکز خرید تندیس، طبقه‌ی منفی ۲، شهر کتاب تجریش

➖در همه این سخنرانی ها حضور برای عموم آزاد است.

3️⃣ آشنایی با دو کتاب «اخلاق و اقتصاد» با ترجمه وحید موسوی داور و «فراسوی اقتصاد» با ترجمه حسین بیات
زمان:
پنج شنبه، 2 شهریور 1402 ،ساعت 17:30
مکان: الهیه، بزرگراه مدرس، خیابان بیدار، خیابان فیاضی، روبروی باشگاه نهاد ریاست جمهوری، پلاک 50، مجموع فرهنگان فرشته

➖ثبت نام دارد.

@Mostafamalekian

Читать полностью…
Подписаться на канал