سلام خسته نباشید خانم اعراقی عزیز ممنون از مزحمات بی دریغ شما. شما کمک میخام من یه خانم ۳۱ ساله هستم ی ازدواج ناموفق داشتم و داری دوفرزند پسر ب سن ۱۶ سال ۱۳ هستن و یکی از پسرهام ک سن ۱۶ سال داره با من زندگی میکنه و من با ی اقای حدود یک ماهه اشنا شدم رفتم خونه خواهرم شهر دیگه باهاش اشنا شدم و این اقا مال تهران هست من مال خوزستان اونم ی ازدواج نا موفق داشتن و زن ی بچه داره ک با زنش خارج از کشور زندگی میکنه این اقاخوشش از من اومده ادعا میکنه از درونم منو شناخته بخاطر صداقتم منو میخاد، از این ، میگه باید قبل از ازدواج بدونم بدن زنم چطوریه یا باهاش باید سکس داشته باشم ک من رد کردم و گفته باید لمست کنم و بدونم از لحاظ جسمی بهم ارامش میدی یا نه من شناختی ازین اقا ندارم و گفته مهندس ساختمونه و ظاهرا وضع مالی خوبی داره و راجب پسرمم گفتم ،گفت ک فعلا پسرتون در جریان قرار ندین .حالا من میترسم این اقا منو برای ازداج نخواد نمیدونم میگه من فکرم امروزیه و حتی خارج هم بوده یا زندگی کرده دقیقا اطلاعی ندارم واقعا حرفای این اقا بر حسب خیلی راحت بودنش و جایی زندگی کرده و میکنه این ک زن خارجی داشته،این اقا حرفاشون منطقیه یا ک نه یا حتی اگه ب ازدواج هم ختم بشه مشکلی پیش میاد یا ک نه و از نظر شما این اقا منو واقعا برای ازدواج میخواد یا نه و سن این اقا ۴۶ سالشه ازتون ملتمسانه کمک میخوام چون قرار ببینمش ولی هنوز جوابی بهش ندادم و چون میترسم لمسم کنن.و میگه غیر این صورت نمیتونم ازدواج کنم خواهش میکنم بین دو راهی موندم جوابم بدین🙏🙏🙏🌹🌹🌹
Читать полностью…💠🌀⭕️ 🔷🔹 🔹🔷 ⭕️🌀💠
《 کپی این داستان ممنوع میباشد》
تسکین
نویسنده: م.کاف
💠🔷قسمت ۳۳
طعنه ی کلامش برای هر دو واضح بود. مهراب جلو آمد و با عطوفت داخل کلامش گفت:
رفته بودی کنکور؟
اوهومی گفت و بالاخره دو پله ی لابی را طی کرد و داخل هال آمد. مغنعه اش را در آورد و با دست موهای بلندش را در گیره مرتب کرد.
مهراب آهی از شباهت بی بدیلش با مادرش کشید و گفت:
باید بهم می گفتی می بردمت
مشغول باز کردن دکمه های مانتویش شد. مانتویی که مهراب مطمئن بود برای آفاق
بود.
نیشخندی زد و با اشاره به گلنار گفت:
چرا زحمت بکشین؟ خانم زارع که اونجا نبودن!
مهراب از زهر و طعنه کلامش لحظه ای مکث کرد.ابروانش بهم گره خورد و تا خواست دهان به گله باز کند
دست گلنار مانعش شد:
خسته نباشی عزیزم میخوای برات شربت درست کنم؟
نگاه یخی اش را به صورت گلنار دوخت. هیچ ایرادی در چهره اش نبود زیبا و ظریف بود ظرافتش از نوعی بود که نقطه ی مقابل مادرش به شمار می آمد.
آفاق قد بلند بود و میان زنان چهارشانه به حساب می آمد گیسوان براق سیاه همچون قیر مذاب که به روی شانه هایش می ریخت.
چهره ی کشیده و زیبایش انگار که از نقاشی مینیاتوری باستانی بیرون آمده باشد.
گلنار مثل اسمش ظریف بود و باریک با قدی کوتاه و چشم و موهای عسلی و پوست مهتابی.
حالش از این مقایسه بهم خورد. کنار هم قرار دادن مادرش با زنی که زندگی و
خوشبختیشان را دزدیده بود چه کار سخیفی بود!
به دماغش چینی داد و گفت:
منو عزیزم صدام نکنین پارادوکسش زیادی تنده.
گلنار نفس عمیقی کشید و در دل طلب صبر کرد. وقتی قبول کرد تا با مهراب همراه باشد پیه این ناملایمات را به تن مالیده بود اما باز برایش مشکل بود که از دختری که همسن فرزندش بود و جای او اینچنین طعنه بشنود.
داغدار بودن رعنا را به خود یادآور شد و گفت
واسه نهار چی دوست داری بپزم برات؟
رعنا بی توجه به سمت اتاق آفاق به راه افتاد و گفت:
_گشنم نیست.
مهراب با اخم گفت:
نمیشه که غذا نخوری این مدت خیلی لاغر شدی.
خنده ای تلخی از لای لبانش گریخت پدرش نگران او شده بود؟ چه کارها تای ابرویی بالا داد و گفت:واقعا؟ چطور متوجهش شدین؟!
مهراب دمی نفس گرفت و لب زد:
دخترمی. هر چی بهت مربوط باشه من متوجهش هستم.
نیشخند صورت غمناکش را پوشاند. پدرش تنها تظاهر می کرد به پدر ،بودن به نگران بودن. اما تنها شخصی که برایش مهم بود گلنار بود و .بس وگرنه چرا راه او را به
حریم آفاق باز کرده بود؟
تلخى غم به زبانش ریخت
از روز کنکورم که یادتون بود معلومه که چقدر متوجه تک تک مسائل مربوط به من هستین.
مهراب خواست تا دفاعی از خود کند که رعنا با نگاهی به گلنار ادامه داد:
انگار مسائل مهم تر و جدیدتر پیدا شده که ذهنتونو درگیر خودش کنه.
مهراب پر اخم و طلبکارانه توجیه کرد
اصلا امسال قرار نبود کنکور بدی.
پوزخندی زد و دست به سینه شد
اونوقت چرا؟!
مهراب با اخم غلیظتری گفت
امسال شرایط خوبی نداشتی و نتونستی خوب براش آماده بشی احتمال زیاد پزشکی قبول نمی شی.
فقط احتمالش نیست صد درصد مطمئنم که قبول نمیشم.
مهراب از کلام چند پهلویش طعنه ای نیافت. با نرمش به او نزدیک شد و دلجویانه گفت:
اشکال نداره .دخترم سال بعد با آمادگی بیشتری میخونی
تنها پوزخندی زد راهش را به سمت اتاق آفاق کشید و در را بست.
💠⭕️🔷
قسمت قبلی ➡️ 📖🔙
💠⭕️🔷 @Moshavere_Channel 🔷⭕️💠
هیچکس نمیتونه حال خوبت رو خراب کنه، مگر اینکه خودت اجازه بدی.
آرامش ذهن و احساست مثل یه کلبه امنه؛ جایی که باید درِ ورودیشو محکم نگه داری.
آدمها آزادند با توجه به شعور و درکشون رفتار کنن، اما این تویی که تصمیم میگیری چی رو بپذیری و چی رو نادیده بگیری.
هر فکر و احساسی، یه مهمونه.
اما مهمونای ناخوشایند رو پشت در نگه دار.
نگذار هر کسی با حرفها و رفتارهایش وارد فضای امن ذهنت بشه و اونجا رو به هم بریزه.
زندگی پر از اتفاقاته، ولی حق تو اینه که تمرکزت رو روی خوبیها و انرژیهای مثبت بذاری.
یادت باشه: تو صاحب این کلبهای.
هر وقت دیدی چیزی آرامشت رو تهدید میکنه، نترس از اینکه در رو روش ببندی و خودت رو از آشوبها دور کنی.
زندگی تو، انتخابهای تو.
🔰
™ @Moshavere_Channel
سلام خانوم دکتره گل❤️ممنون از وقتی که برای ما میذارید😍
دخترم و 21 سالمه، هنوز دانشگاه نرفتم😢راستش هر دلیلی بیارم بهانس،بخاطره تنبلیام بوده ولی همیشه آرزوی یه رشته خوب رو دارم.تیر ماه 96 تصمیم گرفتم تغییر رشته بدم و واقعا تمام تلاشمو بکنم برایکنکور تجربی و قبولیه بهترین رشته ولی متاسفانه پسر عمم ازم خواستگاری کرد و کلا زندگیم بهم ریخت😭سه سال پیش ابراز علاقه کرد و من گفتم مخالفم اما گوش ندادن .هیچ علاقه ای بهش ندارم، ولی اون میگه خیلی دوستم داره...هر چقدر تلاش کردم درسمو بخونم و توجهی نشون ندم ولی از طرف عموهام و عمه هام و مخصوصا پدره خودم به شدت تحت فشار روحی روانی بودم و هنوزم فشارا و اذیتای پدرم ادامه داره، پسرعمم اصلا معیارایی که مد نظره من هستش رو نداره نه شغلش نه تیپو قیافش نه خانوادش و نه از همه مهمتر اخلاقاش رو خوشم نمیاد. هرچقدر با پدرم حرف میزنم که اصلا دوسش ندارم و کلا با ازدواج فامیلی مخالفم ولی پدرم کوتاه بیا نیست. از طرفی من دوس دارم یه دختر موفق بشم و ایندمو بسازم ولی خانوادم اصرار به ازدواج با پسری رو دارن که ازش بدم میاد😕 الانم تصمیم گرفتم اجازه ندم حرف هیچ کسی روی من اثر بذاره و فقط تو فکره ساختن آینده عالی باشم ولی بازم روحیم ضعیفه و با فشارای پدرم غصه می خورم گریه میکنم، ذهنم روی درس متمرکز نمیشه😢یکساله کار من شده غصه و گریه، خسته شدم. خواهش میکنم راهنماییم کنین😔
💠🌀⭕️ 🔷🔹
🌀
⭕️ @Moshavere_Channel
🔷
🔹
از خودت عذرخواهی کـن
گاهی وقتها باید از "خودت" عذر خواهی کنی .
به خاطر تمام شبهایی که میشد با خیال راحت سر به بـالش بگذاری اما نشد .
بخاطر لبخندهایی که میتوانستی بزنی اما نزدی .
بخاطر آوازهایی که میشد بخوانی اما نخواندی .
بخاطر زمزمه هایی که میشد زیر لب داشته بـاشی اما لب گَزیدی .
بخاطر قدمهایی که میتوانستی در مسیر اهدافت برداری اما برنداشتی.
بخاطر تمام لحظاتی که خودت رو نادیده گرفتی، بخاطر تحمل تمام اتفاقاتی که لایقشون نبودی،
از خودت عذخواهی کن،
گاهی وقتها معذرت خواهی از خودت سخت است ،ولی تو لایق تمام حس های خوب هستی .
به خودت فرصت بده تا بتونی ریکاوری کنی و دوبـاره شرایط خودت را عادی و نـرمال کنی و به آرامشی که نیاز داری برسی
🔹
🔷
⭕️ @Moshavere_Channel
🌀
💠🌀⭕️ 🔷🔹
هرگز زمان را برای کار و عشق دستکم نگیر! گاهی فقط یک لحظه تا «دیر شدن» فاصله داریم... پس از ابراز دوست داشتن و گفتن «دلتنگت هستم»، «ببخشید»، یا هر حرف نابی که در دل داری، دریغ نکن!
زندگی کوتاه است و هیچکسی از فردا خبر ندارد.
به عزیزانت بگو چقدر برایت ارزش دارند، که این کلمات ساده میتوانند لحظات شما را سرشار از آرامش کنند.
آرامش و شادمانی گاهی فقط یک گفتوگو فاصله دارند!
🔰
™ @Moshavere_Channel
رزرو وقت مشاوره خصوصی (تلفنی_انلاین )👇🏻
@moshavere_khososi
با ما در اینستاگرام همراه باشید👇🏻
📷
Instagram.com/Moshavere_beheshti
😀شهربانو دختر یزدگردسوم چرا از بین امام حسین و یزید ، امام حسین را به همسری قبول کرد⁉️
😀چرا در جنگ با ایران عمر فرمانده سپاه بود؟
😀علت اختلاف نظردر نوع وضو شیعیان و اهل سنت در چیست؟
😀آیا امامان حسن و حسین در جنگ اعراب با ایران حضور داشتند⁉️
😀پیش گویی های شاه نعمت الله ولی در مورد آینده ایران
🔞اونایی که کنجکاو حقایق تاریخی هستن روی لینک زیر کلیک کنن👇👇
https://t.me/joinchat/TbcUHGKKmNbWWIux
درمان قطعی ریزش مو طی هشت روز
کشف شرکت دانش بنیان ایرانی در آنتن زنده شبکه ســـه ســیــمــا!!😳😳
ویدیو داخل لینک را حتما مشاهده کنید تا با تاثیرات عجیب این روش درمانی آشنا شوید 👨⚕👨🏻✨🩺
بـیـش از ۳۰هـــزار خـانم و آقـا از این روش معجزه_آسا نتیجـه گرفتن 😍
روی لینک زیر کلیک کنید😃👇
https://www.20landing.com/213/1673
https://www.20landing.com/213/1673
▶️با دوتا بچه بی سرپناه میشم‼️...
🔴بیماری فرزندان آرزو نمی گذارد تا او بتواند بیرون از خانه کار کند ،این روزها ترس بی سرپناهی با دو بچه دست از سرش بر نمی دارد،او توان جور کردن مبلغ کافی برای تکمیل کردن پول پیش خانه را ندارد.
🔴بیائید با«مهر» دستگیر این مادر و بچه هایش باشیم...
💳6037991199529904
💳6037991199506100
💳6037991199500038
🔖IR 710170000000216780692009
📞*۷۳۳*۷*۳#
👨💻mehrafarinorg.com
⭐️بیائید مهرآفرین باشیم
||اینستاگرام| وب سایت | پرداخت آنلاین
❤️@mehrafarincharity
سلام وقت بخیر
ممنون از زحمات بی دریغتون
ممنون میشم مشکل منم راهنمایی کنید
۴۴ساله هستم وی دختر ۲۵ ساله دارم
مشکل من درمورد خانوادمه که همش همه چیزو با پول میسنجن مثلا ما ی فامیل دور داریم که تازه عقد کرده و ی دختر عمو دارم که اونم تازه عقد کرده که بادخترم من همسنن دخترمنم ی دو سه سالیه با همدانشگاهیش نامزده ولی عقد نکرده به خاطر اینکه قرارگزاشتیم درساشون تموم شه پسره کارشو جورکنه بیاد دختر منو از اول بادختر عموم مقایسه میکردن الانم که اون عقدکرده نامزدش تو ی شرکتی کارگره دخترعموم دانشجوی معلمه دختر منم ونامزدش هردو دانشجوی برقه پسره خودش دستگاه میسازه تا ازطریق اون قالب سازی کنه و شغل ازادودوست داره همش میگن به دختر عموم کلی طلا خریدن و گلهای خواستگاریش ازاون گروناست خوشبخت شده به اون فامیل دور که نامزده میگن به اونم چیزی نخریدن وغیره به منم همش میگن زنموت زرنگه دخترشوخوشبخت کرد تو چرا میخوای دخترتو بدی به ی بیکار وبدبختش کنی منم واقعا ناراحت میشم هرچیم بهشون میگم دختر من ربطی به دخترعموم نداره چرا اینارو میگید بعدش از کجا میدونید داخل زندگی شون چی میگذره وازکجا میدونید که اون خوشبخت میشه دختر من بدبخت فقط حرفشون اینه که میخوای بدی به ی بیکار وبدبختش کنی نمیدونم دیگه چطوری باهاشون رفتار کنم چون اینا از حرفاشون وکاراشون دست برنمیدارن که یکم خودشونو تغییربدن بعداین حرفاشون منو اذیت میکنه میام بادخترم بحث میکنم میگم قید ازدواج و بزن وچرا میخوای خودتو بدبخت کنی اونم ازدستم ناراحته میگه زندگی خودمه خودم تصمیم میگیرم میدونم بااین خوشبخت میشم من اگه کسی رو دوست نداشته باشم نمیتونم باهاش زندگی کنم چیکارکنم دارم دیوونه میشم نمیدونم چی غلط چی درست خواهشا کمکم کنید البته من ی برادر زاده دارم که ۱۰ ساله ازدواج کرده اینا باز از سرش دست برنداشتن ازاون موقعی که ازدواج کرده همش میگن بدبختش کردن درواقع ی زندگی ساده داره چون که پسره ۱۲سال ازش بزرگتر بود و الانم که بچشون نمیشه چون برادرپسره هم بعد ۱۷ سال بچه دارشدن میگن دادن به سن بالا اونه بچشون نمیشه یامیگن توخونواده ی اونا هست دیر بچه دارشدن
احساس میکنم مرغ همسایه رو غاز میبینن جریان ایناست
خواهشا جوابمو دراولویت قراربدید
تجاربتان را در مورد این سوال با ما در میان بگذارید
@pesaram_ali
💠🌀⭕️ 🔷🔹 🔹🔷 ⭕️🌀💠
《 کپی این داستان ممنوع میباشد》
تسکین
نویسنده: م.کاف
💠🔷قسمت ۳۲
گلنار با اخم به در تیره ی خانه خیره شد. مهراب دست مشت شده روی زانوانش را گرفت و فشار آرامی داد و گفت:
میدونم نباید همچین درخواستی ازت میکردم ولی رعنا غیر از من و تو کسی رو نداره.
با اضطراب نگاهش را از در به صورت همسرش دوخت.
می خواست جمله اش را اصلاح کند
فقط غیر از تو... من کاره ای نیستم
ولی لب فرو بست. در این چند روز انقدر مخالفت کرده و با خود کلنجار رفته بود اما افاقه ای نکرد.
باید تن به خواسته ی مهراب میداد و مدتی پیش دخترش زندگی می کرد اما از نگاههای رعنا در مراسم ختم تنها نفرت و ناباوری هویدا بود.
با آمدنش به اینجا او را بیشتر آزار می داد. اگر بابت مهراب نگران نبود هرگز خود را به فامیل و آشنا نشان نمی داد و راضی به همسر در خفای مهراب بود اما امان از حال بد مهراب.
قبل از مراسم آنقدر بهم ریخته و اشفته بود که می ترسید او را تنها بفرستد مطمئنا حالش برای رانندگی مساعد نبود.
نمی خواست در مراسم شرکت کند اما وقتی قدم های سست و بی جان همسرش را دید تکیه گاهش شد تا غم هایش را اندکی تسکین دهد.تحمل نگاههای اخم آلود مهتاب و دیگران زیاد سخت نبود اما تحمل نگاه مبهوت و سوالی رعنا چیز دیگری بود.
رعنایی که تا قبل از آمدن آن دو خود را روی خاک انداخته و گریه نفسش را بریده بود وقتی برای شکایت از خدا سرش را به آسمان بلند کرد نگاهش با مهراب و او تلاقی
کرده بود.
نخست به روی او مکثی کرده و پر درد نگریسته بود اما وقتی چشمانش به بازوان مهراب که در دستان او اسیربود سر خورد اشکهایش خشک شد و ناباوری جای غم
را گرفت.
چقدر آن روز از خودش متنفر شده بود. کاش فرصتی بود تا مهراب ماجرای ازدواجشان را به او می گفت اما با مرگ آفاق همه چیز مثل کنافی بهم پیچیده شده بود.
نفس عمیقی کشید و گفت:بیا بریم تو.
مهراب با لبخندی پیاده شد و کلید انداخت و در را باز کرد. فضای سرد و بی روح خانه اخم را مهمان چهره اش کرد.
لحظه ای چشم فرو بست تا از هجوم خاطرات حضور آفاق در این خانه در امان بماند ای کاش می توانست رعنا را راضی به فروش خانه کند.
حضور خود و گلنار در جایی که آفاق زندگی می کرد تنها عذاب بود و بس اما به خاطر رعنا باید مدتی تحمل میکرد نمی توانست دست از دخترش بکشد.
چمدان گلنار را داخل آورد و با فشار دستی به پشتش او را به داخل راهنمایی کرد در لابی ایستاد و صدا زد:رعنا ؟
وقتی جوابی نیامد با نگرانی اطراف خانه را کنکاش کرد.تک تک اتاقها را وارسی کرد گلنار هم به کمکش شتافت و به طبقه ی بالا رفت تا اتاق ها را نگاهی بیندازد.
نگاه مهراب به روی ساعت ماند تقریبا ظهر شده بود.
رعنا نمی توانست جایی رفته باشد. از مهتاب خبر گرفته بود که رعنا بهروز را دمادم طلوع در فرودگاه بدرقه کرده است.
پس چرا هنوز نیامده بود؟ به سرعت تماسی با او گرفت
ولی ملودی موبایل رعنا روی کنسول، اخمش را عمیق تر کرد.
شماره ی مهتاب را گرفت و پس از وصل شدن به سرعت گفت:
رعنا نیومده خونت؟
مهتاب با تعجب و نگرانی جواب داد:
نه مگه خونه نیست؟ با آژانس قرار شد برگرده خونه که. به خودش زنگ زدی؟
اره گوشیش خونه جا گذاشته.
مهتاب دستی به سر دردناکش گرفت و گفت:
خدا بهمون رحم کنه حالا چی کار کنیم؟
دست گلنار به شانه اش نشست و آرام لب زد
بیا بریم اینجا.
نگاهش را به روی برگهی دستش داد. کارت کپی ورود به جلسه ی کنکور بود. گرمی کاغذ نشان می داد تازه از پرینتر
خارج شده است.
مهراب سرسری :گفت
فکر کنم پیداش کردم بهت زنگ میزنم
بی خبرم نذار
پس از قطع تماس به گلنار رو کرد و گفت:
از کجا پیداش کردی؟
لب تابش روشن بود و صفحه ی کارت باز بود یه نگاه به تقویم انداختم دیدم امروز روز کنکورشه
لبی گزید و دستی به صورتش کشید. از بی مسئولیتی و ناآگاهیش شرمنده بود سوییچ را برداشت و گفت:می خوای خونه بمون من برم دنبالش
گلنار باشه ای گفت و خواست به سمت آشپزخانه برود
که صدای کلید در مانعش شد رعنا در لابی ایستاد و از دور نگاهی به آن ها انداخت.
دستانش را به سینه گره زد و با طعنه گفت:
خوش اومدین
💠⭕️🔷
قسمت قبلی ➡️ 📖🔙
💠⭕️🔷 @Moshavere_Channel 🔷⭕️💠
💠🌀⭕️ 🔷🔹
🌀
⭕️ @Moshavere_Channel
🔷
🔹
به گمان من، امید گلی است که دل سنگ را میشکافد و بیهیچ ترس، از میان شکافی باریک سر بیرون میآورد. امید همان باران بیمقدمهای است که در گرمای تابستان بر کویر ترکخورده میبارد و نفسهایش را دوباره به یادش میآورد. مثل لبخندی است که بعد از طوفان گریهها، بیاختیار روی لبی مینشیند. نوزادی است که بعد از سی سال چشمانتظاری در لحظهای ناباورانه پا به دنیا میگذارد.
امید همان ریسمان ناپیدایی است که ما را به زیستن متصل کرده و به روزهای تار و روشن دوام میبخشد. امید همان شعلهایست که در دل تاریکی میرقصد و گمشدگان را به سمت روشنایی میکشاند. شاید فقط به هم تعارفِ امید کنیم. شاید شمعی برای یکدیگر باشیم، و این نهتنها چیزی از ما نمیکاهد، بلکه دنیای اطرافمان را آرامتر و روشنتر میکند. بیایید امید را باهم شریک شویم و این تاریکیها را پس بزنیم. شاید در همین دستهای بههمگرهخورده، به روزهای روشنتری فکر کنیم و به بقا ایمان آوریم. 🌱
🔹
🔷
⭕️ @Moshavere_Channel
🌀
💠🌀⭕️ 🔷🔹
گاهی باید سکوت کنی و راه خودت را بروی، بدون اینکه برای کسی توضیح بدهی یا از دیگران برای گامهای بعدیات اجازه بگیری. نباید به حرفهای نگرانکننده دیگران دل بدهی که شاید از مسیرت دور شوی و دلگرمیات فرو بریزد. با اراده، محکم به قلب جهان نگاه کن و به آنچه میخواهی، دل بده و حرکت کن! بگذار جهان ببیند چه نیرویی درونت نهفته است. برای کشف خودت، باید به دل ترسهایت بروی تا درک کنی چقدر بیهوده هستند. و روزی خواهی فهمید، چقدر از آنچه تصور میکردی قدرتمندتر هستی؛ قویتر از هر چیزی که تو را میهراساند.
🔰
™ @Moshavere_Channel
✔️ مغزم داشت میترکید وقتی این ۳ قانون جذابیت مردانه رو فهمیدم :
۱. از زنان چیزی نخواهید، آنگاه خواهید دید که چگونه همه چیز را خود به شما میدهند
۲. از دختری که هنوز به شما جذب نشده حمایت مالی نکنید، این کار شما را هَول نشان میدهد
۳. برای به دست آوردن دل یک زن باید پرسیدن و گوش دادن را تمرین کنید.
کانال دوست معمولی جذابیت مردانه رو آموزش میده، فقط امروز عضوگیری رایگان داره حتما همین الان عضو شو 👇👇👇👇
@just_friendzone
@just_friendzone
خانمهایی که میگن بوتاکس ضرر نداره این کلیپ رو ببینن!
خانم دکتر میگه این کرم بوتاکس بدون تزریق و عوارض، چروکهای صورتو کامل از بین میبره🤏
لینک سایت اصلیشو رو میزارم واستون حتما برید ببینید سفارش بدید👇😍
https://landing.saamim.com/mqB7L
https://landing.saamim.com/mqB7L
رزرو وقت مشاوره خصوصی (تلفنی_انلاین )👇🏻
@moshavere_khososi
با ما در اینستاگرام همراه باشید👇🏻
📷
Instagram.com/Moshavere_beheshti
✅"تأثیر تارهای 💋 #ابرو بر زیبایی #صورت و حتی سن شما رو دست کم نگیرید. ببینید چطور یک تغییر ساده میتونه شما رو #جوانتر و #جذابتر کنه!"
🆔 @tbc_clinic
✅برای دریافت مشاوره رایگان به آیدی زیر پیام بدید
🆔 @poshtiban_online_tbc
⚠️لیزر ممنوع شد‼️
اگر شما هم مثل من کلی مو دارین و هزار راه رو مثل لیزر امتحان کردین و جز اتلاف وقت و هزینه هیچ دستاوردی نداشتین این روش رو امتحان کنید و تو 2دقیقه تموم موهای مزاحمتون چه بدن و چه صورت همه رو ازبین میبره
درضمن خبر خوبش اینه که بعد از چندبار استفاده دیگه مویی رشد نمیکنه از حق نگذریم معرکه است🥰
مشاوره رایگانشو از دست نده👇👇
https://1ta100.ir/qu-ads/3352
https://1ta100.ir/qu-ads/3352
جنجالی ترین راهکار درمان سفیدی مو برای اولین بار در ایران🫣😳
بدون رنگ مو 💯
بدون مواد شیمیایی 💯
همراه با گارانتی #ضمانت 💯
✅تنها شیوه رفع دائمی سفیدی مو از نگاه رسانه
برای دریافت این راهکار و مشاوره رایگان روی لینک زیر کلیک کنید👇👇
https://1ta100.ir/qu-ads/3353
https://1ta100.ir/qu-ads/3353
سلام خسته نباشید خانم اعراقی عزیز ممنون از مزحمات بی دریغ شما. شما کمک میخام من یه خانم ۳۱ ساله هستم ی ازدواج ناموفق داشتم و داری دوفرزند پسر ب سن ۱۶ سال ۱۳ هستن و یکی از پسرهام ک سن ۱۶ سال داره با من زندگی میکنه و من با ی اقای حدود یک ماهه اشنا شدم رفتم خونه خواهرم شهر دیگه باهاش اشنا شدم و این اقا مال تهران هست من مال خوزستان اونم ی ازدواج نا موفق داشتن و زن ی بچه داره ک با زنش خارج از کشور زندگی میکنه این اقاخوشش از من اومده ادعا میکنه از درونم منو شناخته بخاطر صداقتم منو میخاد، از این ، میگه باید قبل از ازدواج بدونم بدن زنم چطوریه یا باهاش باید سکس داشته باشم ک من رد کردم و گفته باید لمست کنم و بدونم از لحاظ جسمی بهم ارامش میدی یا نه من شناختی ازین اقا ندارم و گفته مهندس ساختمونه و ظاهرا وضع مالی خوبی داره و راجب پسرمم گفتم ،گفت ک فعلا پسرتون در جریان قرار ندین .حالا من میترسم این اقا منو برای ازداج نخواد نمیدونم میگه من فکرم امروزیه و حتی خارج هم بوده یا زندگی کرده دقیقا اطلاعی ندارم واقعا حرفای این اقا بر حسب خیلی راحت بودنش و جایی زندگی کرده و میکنه این ک زن خارجی داشته،این اقا حرفاشون منطقیه یا ک نه یا حتی اگه ب ازدواج هم ختم بشه مشکلی پیش میاد یا ک نه و از نظر شما این اقا منو واقعا برای ازدواج میخواد یا نه و سن این اقا ۴۶ سالشه ازتون ملتمسانه کمک میخوام چون قرار ببینمش ولی هنوز جوابی بهش ندادم و چون میترسم لمسم کنن.و میگه غیر این صورت نمیتونم ازدواج کنم خواهش میکنم بین دو راهی موندم جوابم بدین🙏🙏🙏🌹🌹🌹
Читать полностью…💠🌀⭕️ 🔷🔹
🌀
⭕️ @Moshavere_Channel
🔷
🔹
گاهی همان نشدنها، تبدیل به خشتهای محکم مسیر زندگیمان میشوند، و هر دری که بسته شد، دریچهای به افقی تازه باز کرده است. شاید هرگز نتوانیم معنای کامل این نرسیدنها را در لحظه درک کنیم؛ چراکه در اوج ناامیدی به دنبال نقطهای برای ایستادن و آرام گرفتن هستیم. اما هرچه پیش میرویم، درمییابیم آنچه روزی آرزوی به ظاهر شکستهمان بود، در واقع قدمی برای ساختن آیندهای بهتر و بیدار کردن قدرتی درونی در ما بوده است.
رشد و رهایی از میان همین شکستها و نرسیدنها جوانه میزند. به خاطر داشته باشیم که مسیر زندگی ما با پازلهای کوچک نشدنها کاملتر میشود. و روزی به جایی خواهیم رسید که با لبخند به خودمان خواهیم گفت: "چقدر خوب که همهچیز آنطور که باید نشد."
با ایمان به مسیر و حکمت نرسیدنها، جلو برویم و به دستهای ناپیدای سرنوشت اجازه دهیم تا ما را به آنجایی ببرند که برایمان ساخته شده است.
🔹
🔷
⭕️ @Moshavere_Channel
🌀
💠🌀⭕️ 🔷🔹
سبز و آرام بمان. زندگی کوتاهتر از آن است که با غصههای بیپایان خود را خسته کنیم. زندگی جز یک شوق ساده نیست؛ گرمای یک فنجان چای، لبخند گلدانِ روی طاقچه، بوسههای ملایم نور هنگام صبح... همین لحظات کوچک، تمام خوشحالی ما را میسازند.
کاش فراموش نکنیم، خودمان و دنیایی را که بیوقفه برای ما میچرخد، دوست داشته باشیم. که خوشبختی گاه در همین جزئیات ساده و عشق به خودمان است.
خودت را عزیز بدار، زندگی را لمس کن و هر روز برای شادتر زیستن قدم بردار.
🔰
™ @Moshavere_Channel
رزرو وقت مشاوره خصوصی (تلفنی_انلاین )👇🏻
@moshavere_khososi
شروع دوره همسرداری خانم دکتر عراقی
( ۱۰ آذرماه )
ثبت نام👇🏻
@pesaram_ali
👌 سه راز جذابیت و خوشتیپی برای آقایان
1. تا می توانید ثبات استایل داشته باشید
2. برای لباسی که دوست دارید احترام قائل شوید
3. سعی کنید لباسهایتان را به صورت ست بخرید
اگر میخواهید از لباسهای ترند عقب نمانید حتما کانال روپامن را دنبال کنید
https://t.me/joinchat/AAAAAEs6NYz6jjMJp27EWQ
هر روز به خودت بگو: دیروز گذشته و زندگی در همین لحظه جریان دارد، من خدایی دارم که در هر قدم حامی من است. امروز بهترین روز من است، پر از شگفتیها و معجزهها. من لایق بهترینهایم و همیشه انتخابهای درستی دارم. انسانی فوقالعادهام که با تواناییهای خاصم دنیا را رنگ میزنم. مسیرهای امروز مرا به سمت عالیترین تجربهها میبرد و شادی و خوشبختی همیشه همراه من است. به هر رؤیایی که تصور کنم به سادگی خواهم رسید و بهترین اتفاقات از راههای غیرمنتظره برایم رقم میخورد. امروز سرآغاز دورهای طلایی و زیبا برای من است، من لایق هر لحظه از این زندگی شگفتانگیز هستم.
🔰
™ @Moshavere_Channel
اگه دنبال کار میگردی یا دنبال نیروی متخصص کانال زیر رو از دست نده👇
/channel/+Rnk_lUfVmsVmZTg8
/channel/+Rnk_lUfVmsVmZTg8
🦷قلم سفید کننده دندان Dazzling White🦷
👈سفید کننده و براق کننده فوری دندان
👈تقویت کننده مینا و جرم گیری دندان
👈کاربرد راحت و سریع
👈فاقد عصاره و ضد باکتری
👈همراه با راهنمای فارسی
😲 فقط 249 تومان
🚚پرداخت هنگام تحویل کالا
لینک خرید👇
https://msor.ir/kgWA
سایر محصولات تخفیفی👇
@takhfifmihan
.