mkh133 | Неотсортированное

Telegram-канал mkh133 - قلم رو

1331

بسم الله الرحمن الرحیم یادداشتهای پراکندۀ محمد خنیفرزاده راه ارتباط: @Mkh92110 @mahdisafari133 صفحه اینستاگرام: https://instagram.com/khanifarzadeh https://instagram.com/khanifarzadeh2 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج لینک پست اول: https://t.me/mkh133/22

Подписаться на канал

قلم رو

«نا امید نباش»

استاد محمد حسین یوسفی

📥 کلیپ صوتی
📥 نسخه با کیفیت: یوتیوب | آپارات

#عرفه #روز_عرفه #توبه #استغفار #شهادت_حضرت_مسلم #امید #گناه #آمرزش

"قلم رو"
@mkh133

Читать полностью…

قلم رو

💠
آفتاب در عرفات
(قسمت اول)


تا الآن به این فکر کرده‌اید که روز عرفه،تنها روزی است که همه مردم از محل اقامت آقا امام زمان _عجل الله تعالی فرجه_ باخبر هستند؟


💠حاج محمّدعلی فشندی که یکی از فراد خیر تهران است می گفت:


من از اول جوانی خود را موظف می دانستم که تا حد ممکن گناه نکنم و آن قدر به حجّ بروم تا به محضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه ) مشرّف شوم، به همین دلیل هر سال با این آرزو به مکه مشرف می شدم. در یکی از این سال ها که عهده دار پذیرائی جمعی از حجّاج هم بودم، شب هشتم ماه ذی حجّه با تمام وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم یک شب قبل از آنکه حُجّاج به عرفات می روند، من برای زوّاری که با من بودند جای بهتری تهیّه کنم.
هنگام عصر در روز هفتم ذالحجه، زمانی که بارهای خود را بر روی زمین گذاشته و در یکی از چادرهای آماده برای استقرار حجاج مستقر شدم، متوجه شدم که به غیر از من کسی در عرفات حضور ندارد. آن شب را به عبادت و مناجات با خدای خویش تا صبح مشغول بودم. تا اینکه در نیمه های شب متوجه حضور سیّد بزرگواری با شال سبز در سر شدم که به در خیمه ام آمد و مرا به اسم صدا زد و گفت:حاج محمّد علی سلامٌ علیکم! من جواب دادم و از جا برخاستم.
پس از ورود ایشان به خیمه، جمعی از جوان ها مانند خدمتگزار به محضرشان ‍ رسیدند،در ابتدا کمی ترسیدم اما پس از اینکه با آن آقا صحبت کردم، محبت عجیبی از او در دلم جاری شد که اعتماد مرا جلب کرد.جوان ها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سیّد داخل خیمه شده بود. او به من رو کرد و فرمود:حاج محمّدعلی خوشا به حالت، خوشا به حالت. گفتم:چرا؟ فرمود:شبی در بیابان عرفات حضور داری که جدّم حضرت سید الشهداء اباعبدالله الحسین(ع) هم در اینجا اسکان گزیده بود. گفتم در این شب چه باید بکنیم؟
فرمود:دو رکعت نماز می خوانیم، پس از حمد یازده قل هوالله بخوان. بنابراین برخواسته و با او نماز به جای آوردم. پس از نماز آن آقا یک دعائی خواند، که من از نظر مضامین مانندش را نشنیده بودم، حال خوشی داشت، اشک از دیدگانش جاری بود، سعی کردم که آن دعاء را حفظ کنم، آقا فرمود:این دعاء مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهی کرد.
سپس به آن آقا گفتم ببینید من توحیدم خوب است؟ فرمود:بگو من هم به آیات آفاقیه و انفسیّه به وجود خدا استدلال کردم و گفتم:معتقدم که با این دلایل خدایی هست، فرمود:برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است.
سپس ‍ اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم، فرمود:اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که به نظر شما الان امام زمان(عج) کجاست؟ حضرت فرمود:الان امام زمان در خیمه است.
سؤال کردم روز عرفه که می گویند حضرت ولیّ عصر (عج) در عرفات است در کجای عرفات هستند، فرمود حدود جبل الرّحمه.
گفتم:اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود:بله او را می بیند، ولی نمی شناسد.
گفتم:آیا فردا شب که شب عرفه است حضرت ولی عصر (عج) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهّی دارند؟
فرمود:به خیمه شما می آید، زیرا شما فردا شب به عمویم ابوالفضل(ع) متوسل می شوید
در این هنگام آقا به من گفت:حاج محمّدعلی چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آورده ام ولی چای نیاورده ام. عرض کردم آقا اتفاقاً چای نیاورده ام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید زیرا فردا می روم و برای مسافرین چای تهیه می کنم.
آقا فرمودند:حالا چای با من . و از خيمه بيرون رفتند و مقدارى كه به صورت ظاهر چاى بود، ولى وقتى دم كرديم، به قدرى معطر و شيرين بود كه من يقين كردم، آن چاى از چاي هاى دنيا نيست، آوردند و به من دادند.

من از آن چاى دم كردم و خوردم. بعد فرمودند: غذايى دارى، بخوريم؟
گفتم: بلى نان و پنير هست.
فرمودند: من پنير نمیخورم.
گفتم: ماست هم هست.
فرمودند: بياور،
من مقدارى نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ايشان از نان و ماست ميل فرمودند.
سپس به من فرمودند: حاج محمدعلى، به تو صد ريال (سعودى) میدهم، تو براى پدر من يك عمره به‏ جا بياور.
...

ادامه دارد

Читать полностью…

قلم رو

یادگار کربلا


یک‌عمر‌داغ‌کربلا‌یادش‌نمی‌رفت
دلشوره‌های‌عمه‌را‌یادش‌نمی‌رفت

آجرک الله یا بقیه الله🏴

Читать полностью…

قلم رو

انا عبد الجواد صلوات الله علیه

بنده ام بنده ی ولای توام
عاشق صحن با صفای توام
تو جوادی و من گدای توام
يا جواد الائمه ادركنی

●عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (سلام الله علیه) جَالِساً بِالْمَدِينَةِ وَ كُنْتُ أَقَمْتُ عِنْدَهُ سَنَتَيْنِ أَكْتُبُ عَنْهُ مَا يَسْمَعُ مِنْ أَخِيهِ يَعْنِي أَبَا الْحَسَنِ (صلوات الله علیه) إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الرِّضَا (صلوات الله علیه) الْمَسْجِدَ- مَسْجِدَ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله) فَوَثَبَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ (سلام الله علیه) بِلَا حِذَاءٍ وَ لَا رِدَاءٍ فَقَبَّلَ يَدَهُ وَ عَظَّمَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ (صلوات الله علیه) يَا عَمِّ اجْلِسْ رَحِمَكَ اللَّهُ فَقَالَ يَا سَيِّدِي كَيْفَ أَجْلِسُ وَ أَنْتَ قَائِمٌ فَلَمَّا رَجَعَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ (سلام الله علیه) إِلَى مَجْلِسِهِ جَعَلَ أَصْحَابُهُ يُوَبِّخُونَهُ وَ يَقُولُونَ أَنْتَ عَمُّ أَبِيهِ وَ أَنْتَ تَفْعَلُ بِهِ هَذَا الْفِعْلَ فَقَالَ اسْكُتُوا إِذَا كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَبَضَ عَلَى لِحْيَتِهِ لَمْ يُؤَهِّلْ هَذِهِ الشَّيْبَةَ وَ أَهَّلَ هَذَا الْفَتَى وَ وَضَعَهُ حَيْثُ وَضَعَهُ أُنْكِرُ فَضْلَهُ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِمَّا تَقُولُونَ بَلْ أَنَا لَهُ عَبْدٌ.

● محمّد بن حسن بن عمار می گوید: در مدینه خدمت علی بن جعفر بن محمّد (پسر امام صادق صلوات الله علیه) نشسته بودم و دو سال بود که شاگردش بودم و هر چه از برادرش موسی بن جعفر (صلوات الله علیه) حدیث شنیده بود می فرمود و من می نوشتم. ناگاه ابو جعفر محمّد بن علی (پسر امام رضا صلوات الله علیه) بر او وارد شد. وارد مسجد پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) شد. علی بن جعفر (سلام الله علیه) بدون کفش و رداء، پای برهنه از جا پرید و دست او را بوسید و بسیار تعظیم کرد. حضرت جواد (صلوات الله علیه) به او فرمود: بنشین عمو جان! خدا تو را رحمت کند. عرض کرد: آقای من! چطور بنشینم با اینکه شما ایستاده هستید؟!
وقتی علی بن جعفر (سلام الله علیه) به مجلس خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کردند و می گفتند تو عموی پدر او هستی! این چنین نسبت به او این کار را می کنی؟ فرمود: ساکت باشید! و دست به ریش خود گرفت و فرمود: وقتی خداوند عز و جل مرا با این ریش شایسته (مقام امامت) نداند و این جوان را شایسته دانست و او را به این مقامی که دارد رساند، من منکر فضیلت او شوم؟ به خدا پناه می برم از آنچه شما می گویید، بلکه من بنده (غلام) او هستم.

الكافي- ط الاسلامية جلد 1 صفحه 322
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار جلد 50 صفحه 36
الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، المشيخة، ص: 340
عمدة الطّالب في أنساب آل أبي طالب ص241 و 242

یا کرم و یا جواد عبد تو هستم
حضرت باب الجواد عبد تو هستم

Читать полностью…

قلم رو

یکی از راه های نصرت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه
دکتر هزار
@Sibtayn

Читать полностью…

قلم رو

◾️سفارش إمام جواد علیه‌السلام به یک روضه‌خوان:
«هم برای من روضه‌ بخوان؛ هم برای پدرم»

شخصی به نام ابوطالب قمی گوید:
برای إمام جواد علیه‌السّلام نامه نوشتم که اجازه می‌فرماید برای پدرتان حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام مرثیه‌سرایی کنم؟
🔻إمام جواد علیه‌السلام در جواب نامه به من نوشتند:

▪️هم برای من روضه بخوان و گریه کن و هم برای پدرم.

📚 رجال الکشّی؛ ص۳۵۰
(نیز: نسخه مشهد، تحقیق مصطفوی، ج۱ ، ص۵۶۸)


@mkh133 قلم‌رو

Читать полностью…

قلم رو

🔹

هر شخص
اگر قدمی ولو کوچک
در راه یادگیری حدیث بردارد
حتی اگر بخواهد
یک روایت یا یک کلمه بیاموزد
فرشتگان که مأمورین از طرف خداوند هستند
آنها که تمام رفت و آمدشان
بدستور خود خداوند است
آنها وظیفه دارند
تویِ طالب علم را
همراهی کنند
نه یکی از آنها
بلکه هفتاد هزار فرشته
نه فقط صرف همراهی
برای تو طلب آمرزش
از خداوند می‌کنند
آمرزش خواهی کسانی
که از خطا دور و مقرب درگاه خداوند هستند.
🔸🔸🔸🔸
الأمالی للشیخ الطوسی: الْمُفِیدُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ الْحَلَّالِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ زُفَرَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَشْرَسَ الْخُرَاسَانِیِّ عَنْ أَیُّوبَ السِّجِسْتَانِیِّ عَنْ أَبِی قِلَابَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:
مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ
یَطْلُبُ عِلْماً
شَیَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ
یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ.

📚بحارالانوار، کتاب العلم، باب فضل العلم، ح۲۱
#ضرورت_علم

@hp_pakdel نقل از


🔹
@ mkh133

Читать полностью…

قلم رو

▪️از امروز جمعه،۴۰ روز مانده تا ماه محرم!

تا محرم این دو تا کار رو انجام بدهید، انشاالله محرم خوبی داشته باشید:

۱_هر روز یک مرتبه زیارت عاشورا بخوانید با نیت خالص و با عشق!

۲_تا محرم گناه نکنید!
گناه بر مقدار اشک و حس خوبتان در روضه ها تاثیر میگذارد!

انشاءالله زنده باشیم و نوکری کنیم برای ارباب بی کفن ع 🙏♥️

"قلم رو"
@mkh133

Читать полностью…

قلم رو

#کلیپ_ولایی ۱۰
#انتظار_فرج
#محمد_خنیفرزاده

🔹انتظار فرج یک "عمل" دینی است مثل سایر اعمال، اما برترین و بهترینشان...

🔹
🔹
🔹
@mkh133 قلم‌رو

Читать полностью…

قلم رو

#لیالی_قدر #دعا_برای_فرج #آموزش_دین #ولایت


▫️شب قدر و زیارت




  🔹حضرت امام هادي در فضيلت زيارت امام حسين سلام الله علیهما در شب قدر مي فرمايند:

"هر كسي در چنين شبي (23 رمضان) امام حسين علیه السلامرا زيارت کند يكصد و بيست و چهار هزار مَلك و پيامبر با وي مصافحه میکنند، زيرا همگي آنان در اين شب از خدا براي زيارت سيدالشّهداء التماس مي كنند! "
   [وسائل الشیعه، ج۱۰ ،ص۳۷۰] .

  🔹احیای شب قدر را با زیارت سیدالشهدا علیه السلام و زیارت حضرت فاطمهء زهرا سلام الله علیها بیاغازیم ، چون در روایات ما به این نکته اشاره شده است که "شب قدر فاطمه است" . البته این زیارتها اگر با ذکر مصیبت همراه شود ،فضل مضاعف می یابند.

   🔹اصلا شب قدر شب ولایت است. روح وملایک بر امام نزول می کنند و تقدیر آفرینه ها مشخص می گردد وامضای ولایی برای تقدیرات الهی ستانده می شود.
در این شب ولی امر  _که بر تمام عوالم و جهان هستی به اذن و امر الهی ولایت دارد_ تقدیرات یک ساله را تایید میکند . لذا چه نیکو و بجاست که با این زیارتها و توسلات و نیایش و نجوا  ، خود را  بیشتر از پیش در مسیر بندگی و عبودیت و سرسپردگی ودلسپردگی قرار دهیم .

   🔹و پس از زیارت و توسل و عبادت ، دستان نیازمندمان را برای طلب برافرازیم و تعجیل فرج را با اصرار و الحاح و تکرار بخواهیم. اضطرار را با رگ‌رگ وجودمان بفهمیم و فرج مولا را بطلبیمِ... شب قدر شب خواستن فرج است.

   🔹وای و صد وای بر ما اگر در شب قدر خواسته اساسی ما ظهور و فَرَج نباشد...



م/ خنیفرزاده

🔹
🔹
🔹
🔹
🔹
"قلم رو"
/channel/mkh133

Читать полностью…

قلم رو

از اعمال شب ۱۹ رمضان گفتن ۱۰۰ مرتبه ذکر :"اللهم العن قتلة أمير المؤمنين" است…



و دکر #اللهم_عجل_لولیک_الفرج را دمادم با آه و اشک و اخلاص ، و از ژرفای جان ناله کنیم.



@mkh133

Читать полностью…

قلم رو

🔴ساعت ضربت خوردن امیرالمومنین علیه‌السلام
هم نوا با جبرئیل «تهدمت والله ارکان الهدی» سرمی‌دهیم....

#امیرالمؤمنین #شب_قدر #ماه_رمضان

"قلم رو"
@mkh133

https://www.instagram.com/tv/CcS1HyGoTbB/

Читать полностью…

قلم رو

حق پیغمبر ص، حق شیعه

🎤 آیت الله وحید خراسانی

#امام_حسن_ع #صوت

"قلم رو"
@mkh133

Читать полностью…

قلم رو

#حضرت_خدیجه


◽️شعله‌هایِ کینه


   🔹عايشه  مى‌گويد: بر هيچ زنى آن قدر حسد نورزيدم كه بر خديجه (سلام الله علیها ) ورزيدم، او را درك نكردم و قبل از ازدواج من با پیامبر از دنيا رفته بود، ولى حسدم به اين سبب بود كه رسول خدا --صلى الله عليه وآله-- او را بيشتر ياد میکرد و خداوند او را به خانه‌اى بهشتى از طلا و درّ و ياقوت بشارت داده بود و هر گاه آن حضرت گوسفندى را ذبح می‏‌کردد براى دوستان خديجه هديه می‏‌فرستاد.
[صحيح البخاري، ج 3 ،ص 1388]

◽️
◽️
◽️

@mkh133     قلم‌رو

Читать полностью…

قلم رو

🏴 فرا رسیدن سالروز رحلت جانسوز امّ‌المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام‌الله‌علیها را به محضر مقدّس حضرت ولیّ‌عصر عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و همه‌ی شیعیان و ارادتمندان خاندان رسالت، تسلیت عرض می‌نمائیم.

رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

⭕️ مثل خديجه (علیهاالسلام) پيدا نخواهد شد؛ خديجه در آن وقتی كه مردم مرا تكذيب كردند، مرا تصديق نمود و مرا با ثروت خود براى پيشرفت دين خدا يارى نمود؛ خداوند متعال به من دستور داد خديجه را به قصر زمرّدى كه در بهشت دارد و هيچ رنج و زحمتى در آن نيست، بشارت دهم.

📜 بحار الانوار، ج‏۴۳، ص۱۳۱

#حضرت_خدیجه_س

"قلم رو"
@mkh133

Читать полностью…

قلم رو

💠آفتاب در عرفات
(قسمت دوم)


...عرض كردم: اسم پدر شما چيست؟فرمودند: اسم پدرم "سيد حسن" است.
گفتم: اسم خودتان چيست؟
فرمودند: سيد مهدى.
من پول را گرفتم و در اين موقع، آقا از جا برخاستند كه بروند. من بغل باز كردم و ايشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم.
وقتى خواستم صورتشان را ببوسم، ديدم خال سياه بسيار زيبايى روى گونه راستشان قرار گرفته است. لبهايم را روى آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسيدم.

پس از چند لحظه كه ايشان از من جدا شدند،
من در بيابان عرفات هر چه اين طرف و آن طرف را نگاه كردم كسى را نديدم!

يك مرتبه متوجه شدم كه ايشان حضرت بقيةاللَّه، ارواحنافداه، بوده ‏اند، به‏ خصوص كه اسم مرا میدانستند و فارسى حرف میزدند!
نامشان مهدى(علیه السلام) بود و پسر امامن حسن عسكرى(علیه السلام) بودند...

نشستم و زارزار گريه كردم.

شرطه‏ ها فكر میکردند كه من خوابم برده است و سارقان اثاثيه مرا برده ‏اند، دور من جمع شدند. اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گريه ‏ام شديد شد.

فرداى آن روز كه اهل كاروان به عرفات آمدند، من براى روحانى كاروان قضيه را نقل كردم،
او هم براى اهل كاروان جريان را شرح داد و در ميان آنها شورى پيدا شد.

اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خوانديم.
بعد از نماز با آن‏كه من به آنها نگفته بودم كه آقا فرموده ‏اند: »فردا شب من به خيمه شما می آيم؛ زيرا شما به عمويم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل مى‏شويد

« خود به خود روحانى كاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شورى برپا شد و اهل كاروان حال خوبى پيدا كرده بودند،

ولى من دائماً منتظر مقدم مقدس حضرت بقيةاللَّه، روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء، بودم.

بالاخره نزديك بود روضه تمام شود كه كاسه صبرم لبريز شد. از ميان مجلس برخاستم و از خيمه بيرون آمدم، ناگهان ديدم حضرت ولیعصر(علیه السلام) بيرون خيمه ايستاده‏ اند و به روضه گوش میدهند و گريه میكنند...

خواستم داد بزنم و به مردم اعلام كنم كه آقا اينجاست، ولى ايشان با دست اشاره كردند كه چيزى نگو...

▪️ و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چيزى بگويم. من اين طرف در خيمه ايستاده بودم و حضرت بقيةاللَّه، روحی فداه، آن طرف خيمه ايستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گريه می‏كرديم و من قدرت نداشتم كه حتى يك قدم به طرف حضرت ولى‏عصر(علیه السلام) حركت كنم.

بالاخره وقتى روضه تمام شد، حضرت هم تشريف بردند....


@mkh133 قلم‌رو

Читать полностью…

قلم رو

9 ذی الحجّه
2 ـ شهادت حضرت مسلم و هانی رحمة الله علیهما

در این روز در سال 60 هـ محمّد بن کثیر و پسرش در کوفه به جرم مهمانداری و طرفداری از مسلم بن عقیل علیه السّلام به شهادت رسیدند.

در شب عرفه جناب مسلم بن عقیل علیه السّلام به منزل طوعه رفتند. در روز عرفه سال 60 هـ که چهارشنبه بود جناب مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را در کوفه شهید کردند. (3)

←   خاندان حضرت مسلم علیه السّلام

نام مبارکش مسلم و پدرش عقیل، و مادرش عَلِیّه، و همسر آن حضرت رقیّه دختر امیر المؤمنین علیه السّلام است. (4)

پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :

«چشم مؤمنان بر او گریان است، و ملائکه مقرّب الهی بر او درود می فرستند».

سپس رسول خدا صلّی الله علیه و آله گریست تا اینکه اشک های چشم حضرت بر سینه ی مبارکش ریخت، و فرمود :

به خدا شکایت می کنم از آنچه عترتم بعد از من می بینند. (5)

امام حسین علیه السّلام هنگامی که آن حضرت را به سوی کوفه فرستادند، در قسمتی از نامه به اهل کوفه چنین فرمودند :

«برادرم و پسر عمویم و فرد مورد اطمینان از اهل بیتم را نزد شما فرستادم».

هنگامی که امام حسین علیه السّلام خبر شهادت آن حضرت و هانی را شنید، چند بار فرمود :

«انا لله و انا الیه راجعون».

سپس فرمود :

«خیری در زندگی بعد از آنها نیست».

از جمله وصایای آن حضرت به ابن سعد این بود که کسی را به نزد امام حسین علیه السّلام بفرستد که آن حضرت به سوی کوفه نیاید.

←   شهادت و دفن بدن حضرت مسلم علیه السلام

در غربت و مظلومیّت آن حضرت همین بس که از پشت بام ها دسته های نی را آتش می زدند و بر سر آن حضرت می ریختند. همچنین زمانی که چشم ابن زیاد بر آن حضرت افتاد، زبان به جسارت امیر المؤمنین و امام حسین علیهما السّلام و عقیل گشود.

در بالای دار الإماره با لب تشنه سر از بدن نازنیش جدا کردند و بدنش را از بالای قصر به پائین انداختند.

بعد از شهادت ریسمان به پای مبارکش بسته و در میان بازار کوفه می کشیدند.

سپس بدن مبارکش را به دار زده و سر مطهّرش را به دمشق فرستادند.

در دفن بدن مطهّر دو نظر است :

یکی اینکه جمعی از قبیله ی هانی آمدند و بدنهای مطهّر مسلم بن عقیل و هانی را دفن کردند. (6)

دیگر اینکه نیمه شب زوجه ی میثم تمّار به همراهی چند نفر از جمله همسر هانی بن عروه، بدن ها را در کنار مسجد اعظم کوفه دفن کردند. (7)

←  هانی بن عروه

اما جناب هانی که پدرش عروه است، از اصحاب پیامبر صلّی الله علیه و آله و از بزرگان و خواص شیعه و مخلصین در محبّت امیر المؤمنین علیه السّلام بود، و در جنگهای صفّین، جمل و نهروان در خدمت آن حضرت بود. (8)

جنابِ هانی بزرگِ طایفه مِذحَج بود و در قبیله خود دارای نفوذ فراوانی بود. هنگامی که اهل کوفه عهد و پیمان خود را شکستند و بی وفائی خود را نسبت به اهل بیت علیهم السّلام و مسلم بن عقیل ثابت کردند، جناب هانی بن عروه آن حضرت را پناه داد.

پس از آن محمّد بن اشعث خبیث جناب هانی و عدّه ای از شیعیان را دستگیر کرد.

بعد از شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام و شکستن سر و بینی جناب هانی توسّط ابن زیاد ملعون، آن خبیث دستور داد سر جناب هانی را در بازار گوسفند فروشان از بدنش جدا کردند و با طنابی که به پای آن بزرگوار بسته بودند همراه با بدن جناب مسلم بن عقیل علیه السّلام در بازار کوفه روی زمین کشیدند و سپس به دار زدند، و سپس بدن هانی همراه با بدن مسلم دفن شد.

📚 منابع :

3. ارشاد : ج 2، ص 66. و ... .
4. مراقد المعارف : ج 2، ص 307، 316. و ... .
5. امالی صدوق : ص 191. و ... .
6. مراقد المعارف : ج 2، ص 318. فرسان الهیجاء : ج 2، ص 102.
7. وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 209 _ 208.
8. مراقد المعارف : ج 2، ص 318، 359، 361. و ... .

"قلم رو"
@mkh133

Читать полностью…

قلم رو

ما يُزار به مولانا صاحب الزمان صلوات الله وسلامه عليه كلّ يوم بعد صلاة الفجر💚

زیارت امام زمان عج بعد از نماز صبح

Читать полностью…

قلم رو

ماجرای اولین برخورد مامون ملعون با امام جواد علیه السلام
حجت الاسلام شیخ حسین یوسفی
@Sibtayn

Читать полностью…

قلم رو

با خواندن #دعای_عهد
هر روز با امام زمان‌ تجدید بیعت کنیم

اللهم عجل لولیک الفرج

Читать полностью…

قلم رو

💛 #امام_زمان علیه السلام:

🌍من، یادگار خدا در زمین و جانشین و حجت او بر شما هستم.

📚کمال الدین ص۳۳۱

Читать полностью…

قلم رو

«سرِ ساعت»

حجت الاسلام یوسفی

#امام_رضا_ع #امام_زمان_عج #نماز_اول_وقت #اعتصام_بالله

"قلم رو"
@mkh133

Читать полностью…

قلم رو

.



🔹رافضی یعنی چه ؟



▪️رافضی یعنی چه ؟
اهل سنت ، دوستان علی و آل علی را رافضی می‌خوانند . اکنون ببینیم معنای "رافضی" چیست .
خدمت امام صادق علیه السلام چنین گزارش دادند که امروز نزد ابن‌ابی‌لیلی ، قاضی کوفه ، عمار بن خباب دهنی بجلی  برای شهادت حاضر شد ، ولی قاضی شهادتش را نپذیرفت و گفت :
    _ما تو را می‌شناسیم ، تو رافضی هستی .
   عمار از این سخن پریشان شد و لرزه بر اندامش افتاد و اشکش جاری شد و از جای برخاست . قاضی که چنین حالی را در او دید گفت :
    _ تو مرد دانشمندی هستی ، اگر بدت می آید که به تو رافضی گفته شود ، از رفض اظهار تنفر کن تا از برادران ما بشوی .
عمار گفت :
    _ تاثر من از این نیست ، بلکه گریه من برای خودم می‌باشد و نیز برای تو ؛ برای خودم می‌گریم ، چون تو برای من چنان مقامی عالی قائل شدی که من شایسته آن مقام نیستم. تو مرا رافضی خواندی ، در صورتی که سرور من امام صادق علیه السلام چنین فرموده :
« نخستین کسانی که رافضی خوانده شدند ، ساحران فرعون بودند . آن‌ها تا دیدند عصای موسی اژدها شد ، به موسی ایمان آوردند و فرمان فرعون را زیر پا نهادند و برای هر گونه شکنجه‌ای آماده شدند . فرعون آن‌ها را رافضی نامید ، چون دین فرعون را رفض [رد ، نکوهش]  کردند . رافضی کسی است که از آن چه خدا از آن بیزار است ، دوری کند و از هر آنچه خدای بدان امر کرده اطاعت کند . »
کجا در این زمان چنین کسی پیدا می‌شود ؟ من از آن بر خویش می گریم که خدا ازقلب من آگاه شود که من از این نام خوشم آمد ، آن گاه مرا مورد عتاب قرار دهد وبگوید : عمار آیا تو واقعاََ کسی بودی که باطل‌ها را لگد زدی و طاعت‌ها را انجام دادی ؟
سپس از درجات من بکاهد. ...  مگر آن که سروران من به داد من برسند .
واما چرا بر تو می‌گریم ؟ چون گناهی بزرگ مرتکب شدی و مرا به دروغ لقبی دادی . من از عذاب خدای بر تو می ترسم ، زیرا شریف ترین نام ها را به من دادی ، ولی به صورت پست‌ترین نامش در آوردی . پیکرت چگونه می تواند ، عذاب این کلمه ات را تحمل کند ؟

   ▪️هنگامی که امام ششم از گفته های عمار و دلیری و فداکاری او آگاه شد ، فرمود :
« اگر عمار گناهانی از آسمان و زمین بزرگ تر داشت ، بر اثر این حق‌گویی گناهانش پاک شد و حسناتش نزد پروردگار در افزایش خواهد بود » .
4. بحارالانوار ، ج 65 ، ص 156.


@mkh133

Читать полностью…

قلم رو

#کلیپ_ولایی ۵۹
#رهیافت
#محمد_خنیفرزاده


🔹ما در واپسین سال‌های آخرالزمانیم.
🔹آخرالزمان در عین آنکه برترین دوران است، برای منتظرانِ راستینِ ظهور بهترین زمان و دوران است.
🔹قدر "خیرالازمنه" را بدانیم.


🔹
🔹
🔹

@mkh133 قلم‌رو

Читать полностью…

قلم رو

#حدیث #لیالی_قدر



◽️اهمیت روزِ بعد از شب قدر

🔹 ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَيْلَةُ الْقَدْرِ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ يَوْمُهَا مِثْلُ لَيْلَتِهَا.

🔹 امام صادق علیه السلام فرمود: شب قدر در هر سال وجود دارد و روز آن مانند شب آن است. « از جهت مراقبت به عبادات و قرائت قرآن و ادعیه»
[تهذيب الأحكام،ج۴ ص۳۲۱]
◽️
◽️
◽️
@mkh133 قلم‌رو

Читать полностью…

قلم رو

آه
آه
آه
اقتربت الساعة و انشق القمر
آه
آه
آه
تهدمت والله ارکان الهدی


اللهم عجل فی فرج مولانا المهدی

@mkh133

Читать полностью…

قلم رو

🔹🔹 امام حسن مجتبی در کلام امام سجاد _علیهما السلام_ :

   🔹مفضل بن عمر می گوید: امام صادق  فرمود: پدرم از پدرشان امام سجاد علیه السلام نقل فرمود که:


     حسن بن علی علیهما السلام عابدترین و زاهدترین و برترینِ مردم عصر خویش بود.

آن حضرت همواره پیاده، اراده رفتن به حج را می کرد و چه بسیار که با پای برهنه به زیارت خانه خدا می رفت.

هرگاه مرگ و قیامت و محشور شدن را به یاد می آورد، اشک می ریخت و همچنین هرگاه که به یاد پل صراط و ملاقات با خدا می افتاد، چنان نالان می شد که بیهوش می افتاد.

آن حضرت هرگاه نماز می خواند، لرزه بر اندام او می افتاد و در هنگام یاد کردن از دوزخ و بهشت، مثل مار گزیده ای پریشان می شد.

ایشان از خدا درخواست بهشت می کرد و از آتش دوزخ به او پناه می برد.

آن حضرت هیچ آیه ای از قرآن که خطاب یا ایها الذین آمنوا داشت را نمی خواند مگر اینکه می فرمود: لبیک اللهم لبیک.

ایشان در هر حالی که بود، خدا را یاد می کرد و از همه راستگو تر و در سخن گفتن، از همگان شیوا و رساتر سخن می گفت.

📚الامالی، ص178، ح8.



@mkh133

Читать полностью…

قلم رو

🌸شنبه ها روزی فراوونه🌸

🎙 کربلایی حسین ستوده

#حضرت_ام‌البنین_س
#صوت

"قلم‌ رو"
@mkh133

Читать полностью…

قلم رو

◻️درباره حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها



🔹با استناد به اسناد پرشماری روایت شده است که هنگامی که رسول الله (صلی الله علیه و آله) با حضرت خديجه (سلام الله عليها) ازدواج فرمودند، این بانوی بزرگوار، دختر و دوشیزه و باکره بوده و قبل از ازدواج با رسول الله (صلی الله علیه و آله)، همسر هیچ کسی نبوده اند . نیز آن بانو در هنگام ازدواج بیست و پنج ساله بوده‌اند نه چهل ساله. این را نیز بیفزایم که تنها فرزند آن حضرت که زنده ماند و به بلوغ و رشد رسید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود و بقیه دختر‌خوانده بودند نه فرزند تنی . یعنی آنها را بزرگ کرد و سامان بخشید.


🔹[منابع: الاستغاثه، ص ۱۱۵؛ الدر النظیم، ص ۱۸۵؛ صفوة الصحیح، ص ٦٤؛ ادب الطف، ج ۸، ص ۱۰۸؛ ابهی المداد، ج ۲، ص ۲۱۲؛ بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۱۹۱؛ مرآة العقول، ج ۵، ص ۱۷۹؛ قاموس الرجال، ج ۹، ص ٤۵۰؛ الفصول المهمة، ج ۱، ص ٦٧۵ ؛ اعلام النساء المومنات، ص ٤١٣؛ مناقب ابن آشوب، ج ۱، ص ۱۵۹؛ الاتحاف بحب الاشراف، ص ۲۵۰ ؛الصحیح من سیرة النبی ص، ج ۲، ص ۲۰۸.]

♦️
♦️
♦️
♦️

@mkh133 قلم رو

Читать полностью…

قلم رو

نور حق جلوه نماید شاید....

#امام_زمان_عج
#دعای_فرج

"قلم رو"
@mkh133

Читать полностью…
Подписаться на канал