این همه تقلاها و جدالهای فکریِ ما چه بهایی خواهد داشت ، اگر محبت در دلهایمان نقصان گیرد؟ (کانت)
ما اغلب طرد شدن و قضاوت های دیگران را به مثابه داوری نهایی درباره ارزش خود تلقی میکنیم. اما شاید لازم باشد گاه به یاد آوریم که قضاوت دیگران، بازتابی دقیق از حقیقت نیست؛ بلکه بیشتر پژواکی است از ضعفها، ترسها و محدودهی درک آنها.@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
درد طرد شدن، حقیقی است؛ اما حقیقتِ آن، نه لزوماً دربارهی ما، بلکه دربارهی جهانِ ناقصی است که در آن زیست میکنیم.
به طور تناقضآلودی، خودداری از پاسخ دادن به توهین، یکی از موثرترین پاسخهای ممکن است.@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
یک دلیلش این است که خاموشی ما ممکن است برای فردی که توهین کرده است، گیجکننده باشد؛ به این معنی که نمیداند آیا توهینش را فهمیدهایم یا خیر؛
به علاوه، با این کار اجازه نمیدهیم از توهینش لذت ببرد و در نتیجه به احتمال زیاد پریشان میشود.
پاسخ ندادن نشان میدهد که بود و نبود او در نظرمان یکسان است و از آنجا که هیچکس دوست ندارد نادیده گرفته شود، عدم تمایلِ ما به پاسخدهی، احساس تحقیرشدگی را در او بر میانگیزد ...
گوویندا اگر چه عمر را بر سر تعالیم بودا گذاشته بود و به علت پیری و فروتنی احترامی در میان پیروان بودا داشت اما هنوز به آرامش قلبی نرسیده بود و احساس میکرد جستجویش بیفایده بوده است.@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
گوویندا با رسیدن به رودخانه از قایقران خواست تا او را به سمت دیگر رود ببرد.
گوویندا وقتی در سمت دیگر رودخانه از قایق پیاده میشد به قایق ران گفت: تو نسبت به رهبانان و مسافران مهربانی. و بسیار از رهروان بودا را از رود رد کرده ای. آیا تو هم در جستجوی حقیقتی؟
چشمان پیر سیذارتا لبخندی زد و گفت: بزرگوار آیا تویی که سالیان سال جامه زرد پیروان بودا را میپوشی هم خودت را جوینده حقیقت میدانی؟
گوویندا گفت: درست است که پیر شده ام، اما هیچ وقت دست از جستجو برنداشته ام. فکر میکنم این سرنوشت من است. به گمانم تو هم جستجوگر این راهی.
اگر ممکن است کمی از آنچه یافته ای را برایم تعریف کن.
سیذارتا گفت: نمیدانم چه بگویم که ارزش شنیدن داشته باشد
شاید تو از شدت جستجوست که چیزی پیدا نمیکنی!
گوویندا پرسید: مگر چنین چیزی ممکن است؟
سیذارتا گفت: خیلی اتفاق افتاده است که جستجوگر تنها همان چیزی را می بیند که دنبالش میگردد و همین باعث میشود نتواند چیز دیگری را پیدا کرده، به دست بیاورد.
او تمام هوش و حواسش معطوف یک هدف است و همان هدف تمام فکرش را اشغال کرده است.
جستجو به معنای داشتن هدف است، اما معنای حقیقی آن آزاد بودن، نداشتن مقصد و پذیرش است.
بزرگوار شاید تو جوینده ای هستی که در جستجوی هدفت از چیزهایی که در اطرافت وجود دارد غافل شده ای.
ز اندازه بیرون تشنهام
ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن
وان گه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش
بر مینکردم پیش از این
روز فراق دوستان
شب خوش بگفتم خواب را
مقدار یار همنفس
چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد
قیمت بداند آب را
سعدی! چو جورش میبری
نزدیک او دیگر مرو
ای بیبصر! من میروم؟
او میکشد قلاب را..
یکم اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت سلطان سخن سعدی شیرازی شاعر و نویسندهی پارسیگوی ایرانی گرامی باد🌹
به نقد امروز را خوش دار صائب
مبادا در غم آینده باشی
@metaphortherapy🪴
آن كه آغوش را كشف كرد، لال بود؛
میخواست همه چيز را به یکباره بيان كند...
آدمها وقتی رشد میکنند، از جایی به بعد، دیگر قادر به دروغ گفتن و خیانت نیستند؛ این جبری بعد از اختیار است؛ نتوانستنی بعد از توانستن؛ عاجز بودنی بعد از قادر بودن؛ و این هم از پارادوکسهای زیبای دنیای روان است.
«نبود بر سر آتش، میسرم که نجوشم»
هرچه اتفاق افتاده باید اتفاق میافتاد، خود را و دیگران را سرزنش نکنیم .
صلح است میان کفر و اسلامЧитать полностью…
با ما تو هنوز در نبردی 😊
تورو دیدم خدا خندید،
من از عشق تو حظ کردم.
وقتی که من خود را بفهمم، تو را نیز میفهمم.@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
و بر آمده از آن فهمیدن، عشق میآید .
عشق، آن عنصر گمشده (در ساحت عدم درک خويش) است.
بخاطر فقدان آن عشق، آن ملایمت، آن حس بخشش، آن روح شفقت، در کنشگری انبوه عقب نشینی میکنیم.
که سردرگمی بیشتر و شوربختی باز هم بیشتری را تولید میکند.
«دکترین شک»
Doctrine of Skepticism
- تردید بهسان یک شیوه
Doubt as a Method
- چالش در برابر توجیه
Challenge to Justification
- پافشاری بر عدم قطعیت
Emphasis on Uncertainty
- دوری از خُشکهاندیشی
Avoidance of Dogmatism
سلمان اختر:
با اینکه روانکاو نه میتواند برای بیمارش مادر باشد و نه میتواند آسیبهای روان شناختی ناشی از مادر ناکارآمد و آسیب رسان به کودک او را کاملا از بین ببرد. با این وجود؛ درمانگر با حفظ جایگاه مادر باکفایت باثبات می تواند سوگواری برای آنچه باید رخ میداده و نداده را تسهیل کند.@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
او (روانکاو) میتواند به بیمار در تحمل غم سال هایی که از دست داده و نیز ورود به مسیرهای سازنده تر زندگی که پیش رویش قرار دارند کمک کند.
تجربه یکی از گرانبهاترین چیزها در دنیاست... انسان یا باید بهایش را بپردازد، و یا میتواند از تجربههای دیگران بدون هیچ بهایی استفاده کند!@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
هر روز صبح به خودت یادآوری کن که نگران بودن مشکلات فردات رو حل نمیکنه درواقع آرامش امروزت رو ازت میگیره :)@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
اگر انسان بتواند در برابرِ دوست داشته نشدن دوام بیاورد، تقریبا هیچ چیزی در دنیا نمیتواند او را شکست بدهد...
بزرگترین جنگ من، نه با دیگران، که با خویشتن است.
گفتند میهمانی عشاق میکنیЧитать полностью…
سعدی به بوسهای ز لبت میهمان توست😊
خود مراقبتی فقط ورزش کردن و خوردن غذای سالم نیست. ادامه ندادن ارتباطمان با کسی که به ما و نیازهایمان توجهی ندارد، نیز نوعی خود مراقبتی است.@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
اگر تبدیل به اقیانوس نشوی،Читать полностью…
هر روز دریازده خواهی شد.
«بعضی زخمها با هیچ عذرخواهیای ترمیم نمیشن،چگونه میشود به شاخهی شکسته فهماند که باد عذرخواهی کرده است...؟»
ممکنه چند میلیون نفر بهت ایمان داشته باشن، ولی تا وقتی خودت به خودت ایمان نداشته باشی، هیچکدوم از اونا اهمیتی ندارن.@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
شش اشتیاقی که مهار زندگی ما را در دست دارند،و باید مدیریت شوند!
تصدقت گردممولانا ؛
دلتنگ که میشوی، دلت هوای یار میکند...اما چون راهی به سویش نمی یابی، دوباره پناه میبری به نوشتن...مینویسی و مینویسی و مینویسی... دلت را میدهی به حروف و کلمات و جملات تا ببرد هرجا که دلش میخواهد. اما هیچ کجا آغوش یار نمیشود.
دلت که میگیرد، نوشتن هم افاقه نمیکند. تلخ میشوی، بی انصاف میشوی. چون دلت گرفته است و او را میخواهی...
دوستان را در دل رنجها باشد، که آن به هیچ دارویی خوش نشود: نه به خفتن، نه به گشتن و نه به خوردن، الّا به دیدار دوست.
آنچه در غیبتت ای دوست به من میگذرد
نتوانم که حکایت کنم الا به حضور...
در روزگار پیشین صیادی بود،@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
هر روز برون آمدی و مرغان را بگرفتی و بکشتی.
روزی سرمایی عظیم بود، به صحرا رفته بود و مرغان را گرفته بود و پر و بال ایشان را میکند، و از غایت سرما آب از چشم او میدوید.
یکی از آن مرغان گفت:
«بیچاره مردی حلیم است و رحیمدل، بر ما میگرید.»
دیگری گفت:
«در گریۀ چشمش منگر، در فعل دستش نگر» !
گفتن حقیقت تنها زمانی ممکن است که از همهویتی با بخشی از وجودمان که حس میکنیم باید از آن دفاع کرد، دست بکشیم.
هر رابطه پايدارى كه ديدم باهر نسبتى خانواده، دوست،عشق، شريک اين سو يكى محبت كردن را بلد بوده و آن سو ديگرى، جنبه محبت ديدن…@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
سه دقیقه اول بحثتون نه تنها نتیجه بحث!، که عاقبت رابطهتون رو مشخص می کنه. بحثی که با توهین شروع بشه!، با توهین تموم میشه. با تحقیر شروع بشه!، با تحقیر تموم میشه و با طوفان شروع بشه، با گرد و خاک تموم خواهد شد.@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
«نگران آن نباش که تو را نمیشناسند. به دنبال آن باش که ارزش شناختهشدن پیدا کنی.»@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
تنهایی که در درونمان داشتیم@metaphortherapy🪴 Читать полностью…
آن قدر بزرگ شده است
که نمیدانیم دوست داشتن را انتظار می کشیم
یا انتظار کشیدن را دوست می داریم!