«من و جزمن» کانالی است عرفانی؛ کلمات بزرگان عرفان را می توانید در اینجا مطالعه کنید آشنایی با کتاب «من و جزمن» https://ebrahi.me/me وب سایت: philosophyar.net پیج ما در اینستاگرام: https://instagram.com/me.and.the.other/
انسان آنجا که به خود، آگاهی پیدا می کند و با کلمه «من» از خویشتن خویش سخن می گوید، در واقع خود را دروازه ورود جهان می داند اما کسی که دروازه ورود به جهان هستی است، به این امر نیز آگاهی دارد که درب این دروازه جز «شناخت» چیز دیگری نیست. با تحقق یافتن علم و شناخت، درب دروازه وجود انسان به روی جهان گشوده می شود و در جریان شناخت، اندیشه و زندگی، اتحاد پیدا می کند.
کتاب من و جز من - دکتر ابراهیمی دینانی
@me_and_the_other
اگر ترا صد هزار درم و دینار و این قلعه پر از زر باشد و به من نثار کنی، من در پیشانی تو بنگرم. اگر در پیشانی نوری نبینم پیش من آن قلعه ای پر زر، همان باشد و تل سرگین همان
مقالات شمس تبریزی
@me_and_the_other
کریما!
گرفتار آن دردم که تو درمان آنی بنده آن ثنایم که تو سزای آنی من در تو چه دانم؟
تو دانی!تو آنی که گفتی من آنم!آنی.
مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری
@me_and_the_other
بعضی خیال خود را به خدایی گرفتهاند، خداپرستی آن است که خودپرستی را رها کنی.
مقالات شمس تبریزی
@me_and_the_other
خداوندا
کجا باز یابیم آن روزکه تو ما را بودی و ما نبــودیم
تا باز به ان روز رسیم میان آتش و دودیم
اگـــر بدو گیتی آن روز یابیم بر سودیم
ور بود خود را در یابیم به نبــود خود خشنودیم.
مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری
@me_and_the_other
چندانكه می توانی خيری كن با مسلمانان و از دود دل بيچارگان و درماندگان برحذر باش، چندانكه توانی معصيت كم كن و اگر هزار كبيره در روزی بكنی و
يك صغيره دست بتوانی داشتن، بدار.
نامه های عین القضات همدانی
@me_and_the_other
الهی!
گر زارم در تو زاریدن خوش است
ور نازم به تو نازیدن خوش است.
الهی!شاد بدانم که بر درگاه تو می زارم
بر آن امیـــد آن که روزی در میـــدان فضل بتو نازم تو!من بپذیری و من با تو پردازم ـ
یک نظر در من نگری و دو گیتی به آب انـــدازم.
مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری
@me_and_the_other
و گفت: «اگر مردم خواهند مرا خوار کنند چنان که من خود را خوار گردانیدم، نتوانند. و اگر خواهند که مرا عزیز گردانند چنان که من خود را، نتوانند»
تذکرةالاولیاء عطار نیشابوری
@me_and_the_other
و مریدی را گفت: «چون از دوستی خیانتی بینی عتاب مکن. که باشد در عتاب سخنی شنوی از آن سخت تر»
تذکرةالاولیاء #عطار نیشابوری
@me_and_the_other
نقل است که پسر فضیل طاقت شنیدن آیت عذاب نداشت. گفتند پسر تو در درجه خوف به چه حدّ رسید؟ گفت: «به اندکی گناه» این با ابوسلیمان گفتند. گفت: «کسی را که خوف بیش بود، از بسیاری گناه بود نه از اندکی»
تذکرةالاولیاء #عطار نیشابوری - ذکر ابوسلیمان دارائی
@me_and_the_other
و گفت: مریدی دیدم در مکه که هیچ نخوردی الّا آب زمزم. گفتم: «اگر این خشک شود چه کنی؟» گفت: جزاک الله خیراً که چندین سال زمزم پرست بودم» این بگفت و برفت
تذکرةالاولیاء #عطار نیشابوری
@me_and_the_other
و گفت: اصل همه چیز در دنیا و آخرت خوف است از حق تعالی؛ هرگه که رجا بر خوف غالب شود، دل فساد یابد و هرگاه که خوف در دل دائم بود، خشوع بر دل ظاهر گردد و اگر دائم نگردد و گاه گاه بر دل خوفی می گذرد، هرگز دل را خشوع حاصل نیاید.
تذکرةالاولیاء #عطار نیشابوری
@me_and_the_other
و گفت: خدای را بندگانند که شرم می دارند با او معاملت کنند به صبر. پس با او معاملت کنند به رضا
پ.ن: یعنی در صبر کردن معنی آن بود که «من» صبر دارم اما در «رضا» هیچ نبود. صبر به تو تعلق دارد و رضا به او
تذکرةالاولیاء #عطار نیشابوری
@me_and_the_other
هر که از عالم شکم مادر به در آید، این جهان را بیند؛ و هر که از خود به در آید، آن جهان را بیند.
نامه های عین القضات همدانی
@me_and_the_other
موسی علیه السلام قارون را نصیحت کرد که اَحْسَن کما اَحسنَ اللهُ الی کن شنید و عاقبتش شنیدی
خواهی که ممتع شوی از دنیی و عقبی / با خلق کرم کن چو خدا با تو کرم کرد
درخت کرم هر کجا بیخ کرد / گذشت از فلک شاخ و بالای او
شکر خدای کن که موفق شدی به خیر / ز انعام و فضل او نه معطل گذاشتت
گلستان سعدی > باب هشتم در آداب صحبت بخش ۲
@me_and_the_other
یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم ناگاه اتفاق مغیب افتاد پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که درین مدت قاصدی نفرستادی گفتم دریغ آمدم که دیده قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.
رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند
باز گویم نه که کس سیر نخواهد بودن
گلستان #سعدی باب پنجم در عشق و جوانی
@me_and_the_other
تو بکوش به حقیقت برسی، حقیقت تو را آزاد می کند 👇
📌 https://www.instagram.com/p/Bcku23qFojh/
دو کس دشمن ملک و دینند: پادشاه بی حلم و دانشمند بی علم.
بر سر ملک مباد ان ملک فرمانده
که خدا را نبود بنده فرمانبردار
گلستان #سعدی باب هشتم در آداب صحبت
@me_and_the_other
چند شنوی از عادت پرستی بدر شو، اگر هفتاد سال در مدرسه بوده ای یک لحظه بیخود نشده ای. یک ماه در خرابات شو تا ببینی که خرابات و خراباتیان با تو چه کنند.
خراباتی شو ای مست مجازی!! بیا تا ساعتی موافقت کنیم. تا پیر خرابات فرمان ندهد، کس را زهره آن نباشد که عروسِ خراباتِ خانه «قل الروح من امر ربّی» را توان دیدن. شمع و شاهد را در خرباتِ خانه کفر نهاده اند؛ تا این کفر واپس نگذاری، مومن ایمان احمدی نشوی.
«عین القضاة همدانی»
@me_and_the_other
رحم آوردن بر بدان ستمست بر نیکان، عفو کردن از ظالمان جورست بر درویشان
خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی
به دولت تو گنه میکند به انبازی
معشوق هزار دوست را دل ندهی
ور میدهی آن دل به جدایی بنهی
گلستان #سعدی باب هشتم در آداب صحبت
@me_and_the_other
و گفت: «پیوسته عارفان فرو می روند در خندق رضا و غواصی می کنند در بحرِ صفا و بیرون می آرند، جواهرِ وفا؛ تا لاجرم به خدا می رسند در سرّ و خفا»
تذکرةالاولیاء #عطار نیشابوری - ذکر حارث محاسبی
@me_and_the_other
ابليس چندين هزار سال معتكف كوی دوست بود، چون مردود گشت، او را به دربانی حضرت عزت قرار دادند تا غير بر درگاه راه نيابد. دربان مميز مدعيان است تا مخلص از مدعی بازشناخته شود. عین القضات در نامه ای به مريدی می نويسد:
صد هزار هزار چنين سلطانانی كه تو از ايشان ترسی، كمر خدمت او (ابليس) برميان بسته اند، جبرئيل صفتی بايد كه دزديده بر جمال ابليس نظری كند
نامه های عین القضات همدانی
@me_and_the_other
خلق عالم از ابليس نام شنيده اند، اما من مي دانم كه او را خود از كس ياد نيست كه روی در درد ابدی دارد و قوت او لعنت است كه پياپی مي رسد و او
نوش می كند. جهانيان را از اين نقطه چه خبر؟!
نامه های عین القضات همدانی
@me_and_the_other
این کلام نفسی در اوراق و سطور نیست و هم در این صورت است. این همه در این است چند معنی دارد و یکی آنکه اگر این کلام نفس را بجویی و معنی بخواهی که دانی هم در این حروف و هم در این سطور و هم در این کاغذ بیابی. و دیگر این کلام الله بدان شریطکه باید خواند بخوانی همین کلام را از او بغیر واسطه کسی بشنوی و دیگر کلام او حرف و صوت نیست و غیر حرف و صوت نه.
تمهیدات عین القضات همدانی
@me_and_the_other
مريد ابليس صفت بايد كه بود تا ازو چيزي آيد. خود را در فرمان تاختن ديگر است و خود را در ارادت معشوق باختن ديگر، بر فرمان معشوق مطلع بودن ديگر است و بر ارادت معشوق مطلع بودن ديگر.
نامه های عین القضات همدانی
@me_and_the_other
تا تابش آفتاب جان پير بتابد، كه تو زمين باش، تا او آسمان باشد. گاه بارانش بر تو می بارد، گاه آفتابش بر تو می تابد، گاه ابرش تو را درسايه خود می پروراند، گاه نفحات لطف او بر تو مي وزد تا پخته گردی
نامه های عین القضات همدانی
@me_and_the_other
دریغا علم پایانی ندارد و ما بپایان نخواهیم رسیدن و البته می خواهیم که بدو در رسیم و نخواهیم رسیدن؛ نه علم داریم و نه جهل. نه طلب داریم و نه ترک. نه حاصل داریم و بی حاصلی. نه مستیم نه هشیار. نه با خودیم و نه با او. از این سخت تر، چه محنت باشد! گویی کی باشد که از قیل و قال نجات یابیم!
تمهیدات عین القضات همدانی
@me_and_the_other
علم و معرفت تو به جمله موجودات و به وجود خویشتن، یک طرف آمد! و علم تو بدو و بذات و صفات علیت یک طرف. علم فریضه، علم مادون الله است که نصف باشد؛ چون این نصف حاصل آید آن نصف علم الهی نیز حاصل آمده باشد
تمهیدات عین القضات همدانی
@me_and_the_other
و گفت: اگر همه دولتها که خلایق را بود در حواله شما افتد، در حواله مشوید. و اگر همه بی دولتی ها در راهتان افتد، نا اومید مگردید که کار خدای «عزّوجلّ» کُن فَیَکون است و هرکه به خود فرو نگرد و عبادت خویش خالص بیند و از صفاء کشف خود حسابی برتواند گرفت و نفس خود را اخبث النفوس نبیند، او از هیچ حساب نیست
تذکرةالاولیاء #عطار نیشابوری
@me_and_the_other
آخر سنگ پرست را بد میگویی که روی سوی سنگی با دیوار نقشین کرده است. آخر کعبه در میان عالم است. چون اهل حلقه ی عالم جمله رو به او کنند و این کعبه را از میان برداری، سجده سوی دل باشد. سجده ای آن بر دل این و سجده ای این بر دل آن. و بدان خدای که خداوند آن خانه(کعبه) است، و خداوند این(دل) که تا آن خانه را بنا کرده اند در آن خانه در نیامده و از آنروز که این خانه را بنا کرده اند از این خانه خالی نشده.
مقالات شمس تبریزی
@me_and_the_other